جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۳۳
پرونده
Friday.htm

من پدر پرسپوليسم
007470.jpg
در كمد را باز مي كند. سي دي را روي ميز مي گذارد و مي گويد «سي دي موسيقي ايراني» آيا او به اين سرعت به اجزا فرهنگ ايراني علاقه مند شده؟
از ترافيك تهران خسته نمي شود. او بدتر از اينها را هم تجربه كرده است.
سيگار را روشن مي كند روي صندلي چوبي مي نشيند؛ «اين جا آلمان است. پس مي توانم سيگار بكشم.» هنوز وقت اذان نشده لباس قرمز و مشكي پوما و يك چهره كاملاً غربي ـ اروپايي. يك اتاق براي مربيان و چراغ ۱۰۰ واتي كه حتي نيمي از چهره او را هم روشن نمي كند.
خيابان فرشته جاي خوبي است براي زندگي يك آلماني، نه؟ او از محل اقامتش راضي است. اين جا كيلومتر ها دورتر از خانه، او دنبال چيست؟ در تيمي كه تو محكوم به قهرماني، بردن با گل هاي زياد هستي، اتفاق خوشايندي نخواهد بود اگر تيمت روند طبيعي پيشرفت را طي كند. او روي نيمكت پرسپوليس مي نشيند. امروز و شايد روزهاي ديگر. او راينر سوبل سرمربي آلماني پرسپوليس است كه كنارش آرش فرزين نشسته، داماد علي پروين كه هنوز جنجال برنامه ۹۰ را از ياد نبرده است. او راينر سوبل است در كيلومتر پنج جاده قديم كرج، ورزشگاه كارگران. جايي كه قرار است شق القمري صورت بگيرد و يك تيم نيمه جان برود و قهرمان بشود. مگر اين كه مرد آلماني معجزه بلد باشد، فقط همين.
اگر قرار بود روز جمعه روي سكوي تماشاگران بنشينيد دوست داشتيد پرسپوليس چطور بازي كند؟
تنها چيزي كه من از آنها مي خواستم اين بود كه توپ را خيلي سريع به جريان بيندازند. طوري سريع بازي كنند كه سر بازيكنان حريف گيج برود. هر ۱۵ دقيقه يا ۲۰ دقيقه هم يك گل بزنند. به عنوان مربي هم اين درخواست را داشتم.
اگر به عنوان يك تماشاچي بودند از سوبل ـ سرمربي آلماني تيمشان ـ چه توقعي داشتند؟
اگر بخواهم، به  عنوان يك ايراني نظرم را بدهم، به سوبل مي گفتم بگذارد اينقدر بازيكنان دريبل بزنند كه همه به هيجان بيايند. اينها براي تماشا خيلي جذاب است اما در كل نتيجه است كه مهم است. اينها هم ايرادي ندارد اگر به موقع دريبل بزنند خيلي بهتر است. اگر دريبل مي زني نبايد فقط جهت به شوق آوردن تماشاچي باشد بلكه مي بايستي هدفي در اين دريبل وجود داشته باشد.
خودتان چقدر دريبل زدن را مي پسنديد؟
شخصاً از تماشاي دريبل زدن بازيكنان حريف لذت مي برم. جباري هم در تيم ما خيلي خوب اين كارها را انجام مي دهد. زيدان هم در رئال همين طور ولي فرق زيدان و جباري در اين است كه زيدان در ۱۸ قدم خودي يا وسط زمين اين كارها را نمي كند. اين فرق يك بازيكن تكنيكي ايراني واروپايي است كه دريبل زدن را در كدام نقطه زمين انجام مي دهد. من به بازيكنان تيمم يك قسمت از زمين را نشان مي دهم كه فقط مي توانيد در اين قسمت دريبل بزنيد.
كجاي زمين است؟
سي متري دروازه حريف.
اگر بازيكن حريف در ۳۰ متري دروازه خودي دريبل بزند چه توصيه اي به بازيكنانتان مي كنيد؟
اين كارشان زيباست ولي وظيفه ما تماشاي آنها نيست. بايد به سرعت به سمت اش برويم و جنگ تن به تن را آغاز كنيم. فوتبال زيبا به نظر من اين است كه سعي كنيم وسط زمين حريف را خنثي كنيم و صاحب توپ شويم كه نگذاريم حريف به ۳۰ متري دروازه ما برسد.
امكانش براي پرسپوليس هست؟
اين مسئله عملي است. در بعضي تيم هاي اروپايي و آمريكاي جنوبي هم مي بينيم، كل فوتبال در وسط زمين انجام مي شه ولي متاسفانه در ايران چنين چيزي عملي نيست زيرا فاصله هاي بازيكنان خيلي زياد است و حفره هاي وسط زمين هميشه وجود دارد. بعضي وقت ها وسط زمين در ايران در حالي كه بايد هميشه شلوغ باشد جزو قسمت بي استفاده و خالي زمين به حساب مي آيد. بعضي از بازي ها را در ايران ديدم كه وسط زمين به طور كامل خالي بود گاهي اوقات فكر مي كنم بايد براي اين كارشان جايزه بگيرند!
حفره ميانه زمين پرسپوليس چطور است؟
در حال حاضر سه بازيكن ميانه ميدان ما كريم باقري، عارف محمدوند و ابراهيم اسدي هستند كه اين كار را خوب انجام مي دهند. البته از ابتداي فصل روي محمدرضا ماماني حساب ويژه اي براي اين قسمت داشتم كه در حال حاضر از فرم مدنظر خارج است. در بازي روز جمعه اگر يك لحظه بدشانسي بياوريم كه يكي از آنها را از دست بدهيم بايد يك بازيكن از خط دفاع به ميانه زمين اضافه كنيم.
قطعاً بازي هاي استقلال را ديده ايد. خطرناك ترين قسمت بازي آنها كجاست؟
اگر اجازه بدهيد تا زمان بازي نمي خواهم در اين مورد صحبت كنم. مسئله اي است كه بايد با بازيكنان تيم خودم در ميان بگذارم تا بتوانيم آن قسمت را خنثي كنيم. ما نبايد به بازي استقلال و قوت تيم نگاه كنيم. ما بايد ببينيم كه در كدام قسمت قوي تر هستيم و از آن جا حريف را تحت تاثير قرار بدهيم. ما نبايد منتظر حركت حريف باشيم كه سپس عكس العمل نشان بدهيم.
چطور مي شود استقلال را تحت تاثير قرار داد؟
اگر ما سعي كنيم با پاس هاي دقيق و سريع و رو به جلو بازي كنيم آن وقت مي توانيم استقلال را تحت  فشار قرار بدهيم. همان طوري كه مي دانيد در اين بازي فشار روحي و رواني روي بازيكنان زياد است. ما بايد سعي كنيم از اين جتگ تن به تن خارج شويم امكان زد و خورد در اين بازي وجود دارد. با پاس هاي سريع امكان درگيري مستقيم را از حريف مي گيريم و در نتيجه از مهلكه بازي خارج مي شويم.
خيلي ها معتقدند خط حمله پرسپوليس آنچنان كه بايد و شايد قوي نيست. اين دغدغه براي شما هم در بازي با استقلال وجود دارد يا نه؟
اين حرفي كه مي گوييد پرسپوليس در خط حمله ضعيف است اصلاً براي من مهم نيست. من معتقدم اگر كل تيم خوب بازي كند، حتي اگر هافبك ها يا مدافعان هم گل بزنند مهم نيست. اصل اين است كه تيم خوب كار كند و نتيجه بگيريم. اگر يك ضربه كرنر بشود و ما با ضربه سر يحيي گل بزنيم بازي را برده ايم. اصلاً براي من مهم نيست كه يحيي مدافع است يا مهاجم.
پيش بيني مي كنيد در بازي با استقلال اگر گل بزنيد مهاجمانتان زننده گل باشند يا مدافعان؟
در كل مهم نيست ولي اگر ضربه گاشته نصيب مان شود به دليل اين كه مدافعان قد بلندي داريم احتمال گلزني آنها بيشتر است ولي در جريان بازي احتمال گل زدن بقيه بيشتر است.
بازيكني هست كه دوست داشته باشيد در تركيب بازي امروز حضور داشته باشد ولي به هر دليل غايب است؟
جواد كاظميان و سامبو چوجي كه فكر نمي كنم به اين بازي برسند. جايشان خيلي خالي است.
نبودن آنها چقدر احتمال پيروزي را كم مي كند؟
البته براي يك تيم بزرگي مثل پرسپوليس طبيعي است كه اگر يك يا دو بازيكنش را به هر دليلي از دست داد بايد جانشينان مناسبي برايشان داشته باشد ولي ما مي توانيم مثل يك تيم وارد زمين شويم. يعني ۱۱ دوست در تركيب قرار بگيرند و كارشان را خوب انجام دهند. در اين صورت فكر نمي كنم به مشكلي بربخوريم. خودتان هم مي دانيد عده اي هستند كه وقتي بيرون مي نشينند صدايشان در مي آيد كه چرا بيرون نشسته ايم يا حق مان بودن در تركيب است اين شرايط به درد آنها مي خورد كه بروند و خودشان را نشان بدهند.
البته حضور نيمكت نشينان در بازي با استقلال كمي خطرناك است. اين فرصت براي آنها مناسب است اما آيا براي پرسپوليس هم همين شرايط صادق است؟
اول از همه بايد بگويم براي من ستاره شدن يك بازيكن در اين بازي اهميتي ندارد. آن چيزي كه مي خواهيم موفقيت پرسپوليس است. براي من آن كسي كه در تمرين خوب كار كرده مهم است حالا بازيكن مي خواهد فرياد بزند اصلاً مهم نيست. با فرياد كسي وارد تركيب نمي شود.
در تيم استقلال بازيكني هست كه آرزو داشته باشيد در تركيب تيم شما باشد؟
عليرضا نيكبخت واحدي
اگر در پرسپوليس بود چطور از او استفاده مي كرديد؟
توقع داشتم همان طوري كه در تيم ملي و استقلال بازي مي كند براي ما هم بازي كند.
حضور چنين بازيكني چقدر توان تيمي پرسپوليس را افزايش مي دهد؟
البته الان نبايد در اين مورد بحث كنيم. با اين تيمي كه داريم بايد كنار بياييم و حداكثر استفاده را از بازيكنان تيم ببريم. در مورد آرزوها خيلي مي شود گفت. من دوست داشتم بكام را هم داشته باشم ولي اين امكان پذير نيست.
فكر مي كنيد در ذهن امير قلعه نويي چه مي گذرد؟
او هم به عنوان يك مربي مثل من عمل مي كند، او حتماً نقاط ضعف و قوت تيم ما را به خوبي مي شناسد همان طوري كه ما در مورد تيم او اين اطلاعات را به دست آورده ايم. او هم به ۱۱ نفري كه فكر مي كند صلاح است، فرصت حضور در تركيب را مي دهد نه به آنها كه حرف مي زنند و بعضاً غرغر مي كنند. او هم مي خواهد مرد پيروز ميدان باشد. او به پرسپوليس چندان كاري ندارد و بيشتر به روش بازي تيم خودش تمركز دارد.
فكر مي كنيد جمعه چگونه روزي است؟
يك جمعه معمولي. براي بازي يا خوشحالم يا از ناراحتي در حال انفجار هستم.
فكر مي كنيد واقعاً خوشحال باشيد؟
اميدوارم. البته كار من اين است كه تيم را به جايي برسانم كه هميشه پيروز باشد. اين بازي هم مثل بقيه بازي هاست. فرقي ندارد جمعه باشد يا سه شنبه. آمده ام اين جا كار كنم تا تيم موفق شود و خوشحال باشم. طي سال هاي متمادي با اين مسئله از نزديك دست به گريبان بوده ام، تقريباً جزيي از زندگي من است و عادي شده براي بازيكنان هم بايد اينطور باشد قبل از بازي بايد آرام و با تفكر وارد زمين شوند. در بازي بيشتر از توانشان تلاش كنند و كمي بيشتر حرف هاي من را گوش بدهند.
من را يك بازيكن فرض كنيد. پيش از بازي چه توصيه اي به من مي كنيد؟
بايد بجنگي. آن چيزي كه از تو برمي آيد بايد نشان بدهي. اميدواري مي دهم سعي نكن تمام كارها را به تنهايي انجام بدهي. وقت هايي كه فردي براي خودنمايي به بازي فردي رو مي آورد تيم را عقب مي اندازد و موجب شكست مي شود.
پيش آمده حس كنيد داخل استاديوم تنها هستيد؟
نه، هيچ وقت. من مثل پدر يك خانواده مي مانم. واقعاً وظيفه بزرگي روي دوشم است. وقتي من مسئوليت ۱۱ يا ۱۸ بازيكن را دارم نمي شود تنها باشم. تاكيد مي كنم كه من پدر اين تيم هستم و تمام مسئوليت تيم برعهده من است.
گاهي اوقات پيش مي آيد كه بچه ها عليه پدرشان شورش مي كنند.
اين تقدير است. بايد بجنگي و بروي جلو. همه جا اتفاق مي افتد. در پرسپوليس هم چنين اتفاقي افتاده ولي مهم نيست. با اين حال من هنوز اين جا هستم سرجايم نشسته ام.
اگر بچه ها خواستند حرف پدرشان را گوش نكنند چه؟
اين اشتباه است چون پدر آدم هميشه تجربه اش بيشتر از بچه هاست.
پدر مهرباني هستيد؟
گاهي اوقات بله، بعضي وقت ها هم نه.
چرا نه؟
چون بعضي وقت ها اين بچه ها، خارج از اصول حركت مي كنند.
پدر ۱۱ پسر ايراني بودن سخت تر است يا پدر ۱۱ پسر آلماني؟
اولش خيلي سخت است وقتي ۱۱ پسري را در اختيار شما بگذارند كه نوع تفكراتشان با آلماني ها فرق مي كند. چيزي كه وجود دارد اين است كه هم پدر و هم پسر بايد از هم ياد بگيرند.
توانسته ايد چيزي به پسرانتان بياموزيد؟
اميدوارم ولي مطمئن هستم روز به روز بهتر مي شوند. چون ما هر روز بيشتر از گذشته به هم عادت مي كنيم.
سرسخت ترين بازيكن تان كه بوده؟
البته نمي توانم بگويم با كسي مشكل دارم كلاً از بازيكناني كه خوب و با قابليت بالا هستند ولي نمي توانند از آن كاملاً استفاده كنند ناراضي مي شوم. بازيكناني هستند كه قابليت هاي زيادي دارند ولي كم كاري جلوي پيشرفتشان را مي گيرد مثل ابراهيم اسدي كه روزهاي اول كم كاري كرد ولي در حال حاضر به جايي رسيده كه جزو يكي از بهترين هاي ماست و الان مي توانم بگويم رابطه دو طرفه قوي اي بين ما حاكم است. بعضي وقت ها يك پدر بايد با نظم و انضباط بچه اش را طوري تربيت كند كه به نقطه دلخواه برسد.
احساسي ترين بازيكنت كيست؟
ما بازيكناني مثل گل محمدي، امامي فر و باقري كه با مسايل خيلي حرفه اي برخورد مي كنند، داريم ولي دو نفر را مي توانم نام ببرم كه كمي احساساتي هستند: سلماني و رضا جباري.
گريه بازيكنانتان را ديده ايد؟ غير از بهروز در بازي ملوان.
تا حالا دقت نكرده ام. آن روز هم بهروز بدشانس ترين بازيكن ما بود. البته طبيعي است من محو بهروز شده بودم و ديگران از ذهنم پاك شده بودند. به عنوان يك مرد هيچ وقت ايراد ندارد كه گريه كند. گاهي اوقات شاد هستي و گريه مي كني و گاهي اوقات هم برعكس.
داور بازي آلماني است. برخي استقلالي ها معتقدند تعصب آلماني ها نسبت به هم نگران كننده است و امكان دارد امروز داور به نفع تيمي بگيرد كه هم وطنش سرمربي آن است.
متاسفانه، متاسفانه آلماني ها در اين موارد آدم هايي بسيار سخت گير هستند. آدم هايي هستند كه همه چيز را قانوني مي بينند. اصلاً برايشان مهم نيست كه فلاني هم وطنش هست يا نه. اين اخلاق بسيار خوبي است. به خاطر همين است كه داوران آلماني در تمام دنيا معروف هستند. اگر اينطور باشد تيم هاي دورتموند و شالكه نبايد در بوندس ليگا پيروز باشند چون بيشترين بازيكن خارجي را دارند.
پس اصلاً خوشحال نيستيد كه داور آلماني است؟
نمي توانم بگويم خوشحالم يا نه. گاهي اوقات از آن طرف بام مي افتيم. به خاطر اين كه مربي يك تيم آلماني است داور به خاطر اين كه مردم فكر نكنند طرفداري مي كند گاهي اوقات سوت هاي منفي هم براي پرسپوليس بزند. پس امكان دارد من ضرر هم بكنم.
زندگي در ايران چطور است؟
براي من خيلي خوب است. جايي كه هستم بسيار راحتم. شايد اگر در شهرستان يا ده كوچكي بودم به مشكل بر مي خوردم اما اين جا نه.
پرسپوليس مثل يك ده مي ماند. جمعيت كم و حرف هايي كه به سرعت اين طرف و آن طرف مي رود و...
من از اين مسئله خيلي ناراحتم كه اينقدر حرف زده مي شود و به اين سرعت حرف ها به تحريف پخش مي شود. پرسپوليس بايد حرفه اي باشد. من نه روزنامه بلدم بخوانم و نه مي خواهم بخوانم. نمي گذارم هرچيزي را به راحتي برايم ترجمه كنند.

صدهزار عكاس
اگر فوتبال بازي كنند
محمدرضا شاهرخي نژاد
زماني كه دوربين ديجيتال حاكم بلامنازغ دنياي خبر شد، تحولي شگرف بر عكاسي خبري گذاشت. عكاسي ورزشي هم از اين قاعده مستثنا نبود و رشد فزاينده داشت. با انتشار هفته نامه تماشاگران و استفاده از عكس هايي كه تا به آن روز در مطبوعات مرسوم نبود، جهش ديگري در عكاسي ورزشي رخ داد. اگر ورود دنياي ديجيتال به عرصه ورزشي باعث رشد كمي عكس ورزشي شد، انتشار تماشاگران باعث شد تا عكس ها از لحاظ كيفي هم ارتقا يابند. عكس ها با يكديگر در ثبت لحظه  هاي عجيب مسابقات، رقابت كنند. تجهيزات عكاسي موردتوجه قرار گرفت. ديگر لنزهايي كارآمد بودند كه بتوانند فواصل دورتري، مثلاً ميانه ميدان را پوشش دهند.
تا قبل از چنين تحولاتي عكاسي ورزشي در ايران با كمترين بضاعت به حيات خود ادامه مي داد با نگاهي به مجلات و روزنامه هايي مثل كيهان ورزشي مي توان به اين نكته پي برد كه استفاده از عكس ورزشي تا چه حد محدود بوده است. به هرحال افرادي مانند ناصر زرافشان، مرحوم فارسي، يونس علي  شيري، جعفر تبريزي و علي كاوه در آن دوران تلاشي ستودني براي ثبت صحنه هاي ورزشي به ويژه فوتبال و كشتي داشتند. در هرحال بايد اذعان كرد كه عكاسي ورزشي در ايران رشد قابل قبولي داشته است با انتشار چندين روزنامه و تاسيس خبرگزاري هايي كه به طور تخصصي به ورزش مي پردازند اهميت عكس ورزشي هم روز به روز بيشتر مي شود. همه روزنامه  ها مي خواهند بهترين و ناب ترين صحنه ها را داشته باشند. بعضي از روزنامه ها كه بعد از تماشاگران منتشر شدند، در ابتدا همان راهي را رفتند كه هفته نامه تماشاگران سنگ بنايش را گذاشته بود. عكس ها در ابعاد بزرگ در صفحه اول روزنامه ها به چاپ مي رسيد و گاهي هم جنجال به پا مي كرد. مهدي عاقلي و فرشاد عباسي عكاساني بودند كه بر اين جريان تاثير گذاشتند. در اين بين عكاساني همچون رضا معطريان و عباس كوثري از زاويه ديگري به ورزش و به طور اخص به فوتبال نگاه كردند.
اما به نظر من عكاسي ورزشي در ايران هرگز نتوانست به آنچه لياقتش بود، دست يابد. هر چند افرادي كه از آنها نام بردم هركدام تلاش هايي در خورتوجه كردند. اما متاسفانه مسايل زيادي بر عكس ورزشي تاثير منفي مي گذارد. اگر قبول كنيم كه مسابقه ايران و آلمان اولين اتفاق ورزشي كاملاً حرفه اي بود كه در اين چندين سال اخير در كشورمان رخ داد بايد قبول كنيم كه از لحاظ تصويربرداري بسيار عقب تر از آنها هستيم. طرز قرارگرفتن دوربين هاي صدا و سيما اشتباه است. جذابيت هاي تصويري ورزشي در ايران هرگز به چشم بيننده ايراني نمي رسد و در اين ميان عكس سعي دارد كمي از اين جذابيت ها را در روزنامه ها نشان دهد.
عكاسان حق ندارند در كنار خط طولي زمين بنشينند. حال اگر به مسابقات فوتبال اروپايي نگاهي بيندازيم، مي بينيم كه در تمامي محيط زمين لنزهايي كه اكثراً سفيد هستند، خودنمايي مي كنند. حال چرا در ورزشگاه هاي ايران عكاسان حق ندارند در كنار خط طولي زمين بنشينند و از زاويه ديگري عكاسي كنند، هيچ كس علتش را نمي داند.
اگر به تبليغات كنار زمين هاي ورزشي نگاه كنيم مي بينيم كه هيچ كدام با مابقي همخواني ندارد. عين رنگين كمان هفت رنگ مي مانند. حالا مقايسه كنيد با تبليغاتي كه در حين بازي ايران و آلمان در كنار زمين قرار داشت. ارتفاع پنل هاي تبليغاتي در ايران زياد است. جنس از چوب است و به همين دليل با زمين فاصله دارد چرا كه اگر ورزشكاري با آنها برخورد كند مصدوم مي شود.
متاسفانه هيچ نظارتي بر تبليغات ورزشگاه ها نيست و از لحاظ بصري بسيار بد طراحي شده اند. نمي دانم چرا فدراسيون فوتبال هيچ نظارتي بر آنها ندارد و چرا دقت نمي كند كه نوع تبليغاتي كه هنگام بازي ايران و آلمان وجود داشت چگونه بود. چرا از آخرين تكنولوژي در اين زمينه استفاده نمي كنند؟ مشكل اساسي زماني است كه مي خواهي عكاسي كني. هركدام يك رنگ است. بعضي نور را بيشتر منعكس مي كند و بعضي كمتر، به همين دليل هنگام نورسنجي با دوربين هركدام ساز خودشان را مي زنند و از آن مهم تر زماني است كه قرار است عكس چاپ شود. مجبور مي شوي تبليغات را از عكس پاك كني و به همين دليل عكس خراب مي شود. چرا هيچ قراردادي ما بين مجري تبليغات ورزشگاه با روزنامه ها وجود ندارد تا در اين بين عكاس ضرر كند؟
اتفاق بسياري جالبي كه بعد از بازي فوتبال اميدايران و چين افتاد، اين بود كه از بازي بعد حتي عكاسان را نيز بازرسي بدني مي كردند. متاسفانه نيروي انتظامي مستقر در ورزشگاه هيچ  آموزشي نديده است تا متوجه شود كه فرق عكاس با بقيه افرادي كه به ورزشگاه مي آيند، چيست. در بازي با آلمان به قدري ناهماهنگي و عدم برنامه ريزي وجود داشت كه عكاسان ورزشي بين دو نيمه حتي جايي براي نشستن نداشتند.
به هرحال از تمامي اينها كه بگذريم، به دليل نبود متصدي مشخصي در روزنامه هاي ورزشي براي انتخاب عكس، عكس ها به بدترين شكل ممكن به چاپ مي رسد. دستاورد عكاسي از يك مسابقه فوتبال در نهايت حلقه شادي گروه پيروز و ناراحت بودن تيم شكست خورده است و در نهايت صحنه اي از پرش بازيكنان، عكس ها به بدترين وجه ممكن بريده مي شوند و به چاپ مي رسند. در حالي كه سهم عظيمي از جاذبه ورزش، عكس است.
از مشكلات عكاسي كه بگذريم، يك بازي در فوتبال ايران برگزار مي شود كه جنجال برانگيز است و بهترين وقت براي عكاسي. دو تيم قرمز و آبي پوش به مصاف هم مي روند و واقعاً فضاي حاكم بر استاديوم آزادي ديدني است. عكاسي از بازي پرسپوليس - استقلال به شدت جذاب است وقتي طنين صداي يكصد هزار نفر به گوش مي رسد و بازيكنان احساسي بازي مي كنند. حاشيه بازي هم دسته كمي از مسابقه اصلي ندارد. تماشاگراني از شب قبل پشت درهاي بسته استاديوم مي خوابند و البته گاهي هم همين تماشاچي ها، عكاسان را مورد لطف خود قرار مي دهند و با سكه و بطري و سيب و الفاظ زيبا! از عكاسان پذيرايي مي كنند. همين عكاساني كه با چاپ عكس هايي از تماشاچي ها مي خواهند نشان دهند كه فوتبال بدون تماشاچي لذتي ندارد.
به هرحال تمامي عكاسان كاورهاي سبزشان را مي پوشند تا امروز را ثبت كنند. از علي كاوه و جعفر تبريزي كه از نسل قبل عكاسان ورزشي هستند تا مهدي عاقلي و فرشاد عباسي. از ناصر صحت كه به تازگي بازنشسته شده است تا مهدي زارع، ميلاد پيامي، پيام پارسايي و مجتبي جانبخش كه اولين عكاس AFC در ايران است. عكاسي از بازي اين دو تيم به تمام ليگ برتر مي ارزد البته اگر فوتبال بازي كنند.

پرسپوليس - استقلال
يك جمعه معمولي
007473.jpg
عكس ها: محمدرضا شاهرخي نژاد
هويت مي برد نه مهره
امير عابديني
بازي را حتماً در منزل مي بينم؛ براي اين كه راحت ترم. هميشه اين بازي هيجانات و استرس هاي فراواني دارد. اين هيجانات آنقدر جدي است كه نمي شود با آن شوخي كرد. ضمن اين كه معتقدم بازي خوبي خواهد شد. اين جاافتاده كه سال به سال تيم هاي ما فوتبال ياد مي گيرند، برد و باخت تيم ها نزديك است، امتيازها تعجب برانگيز شده، تيم هاي خوب سال گذشته امسال مشكل دارند، تمام اينها دليل اين است كه تيم هاي ما ياد مي گيرند چطور فوتبال بازي كنند. حالا داريم از فرمول هاي فوتبال روز دنيا استفاده مي كنيم.
۱) بازي پرسپوليس ـ استقلال يك ديدار جذاب خواهد شد، هرچند پرسپوليس هنوز به بافت اصلي اش نرسيده و مشكلاتي دارد اما اين قاعده دربي است كه هر دو طرف مشكلات را كنار مي گذارند و مسايل حاشيه اي هر تيمي بركيفيت بازي تاثير نمي گذارند. استقلال در بستر آرام تري قرار دارد از شرايط بهتري هم برخوردار است. روند رو به جلوي استقلال با شكست پاس قهرمان فصل گذشته به خوبي طي شده پس آنها از لحاظ روحي آماده تر هستند. هرچند پرسپوليس چنين شرايطي را نداشته باشد ولي جوهره پرسپوليسي بودن در چند بازيكن ديده مي شود و اين چيزي نيست كه به سادگي به دست بيايد.
بعضي بازيكنان طي سال هاي مختلف آمده اند پرسپوليس يا استقلال ولي متوجه نشدند كه چه چيزي را در اختيار دارند و هنگامي كه تركش كردند تازه متوجه شدند. باقري، گل محمدي، رهبري فرد،  انصاريان و... چند بازيكني كه هويت و جوهره پرسپوليسي دارند مي توانند آن را به كل تيم تزريق كنند. اما در استقلال هويت شكل ديگري دارد و آن جواني است. اگر اين جوهره در بازي روز جمعه جواب ندهد يعني جوهره خيلي جوان شده.
در تمام باشگاه هاي بزرگ دنيا هم اين مسئله صدق مي كند. رئال يا بارسلونا تيم هايي هستند كه داراي هويت خاص خودشانند،  هويت بومي، شهري يا باشگاهي. منچستر بافت شهري خاص خودش را دارد و منچستريونايتد هويتش را كسب كرده. اگر دقت كرده باشيد برخي بازيكنانشان را به راحتي از دست نمي دهند. رايان گيگز يا روي كين داراي چنين شرايطي هستند. اينها هويت منچستري دارند.
007479.jpg
اين هويت به تماشاگران تزريق مي شود. به خاطر همين است كه پرسپوليس و استقلال در تمام شهرهاي كشور طرفدار دارند ولي ديگر تيم ها از چنين شرايطي برخوردار نيستند. اين هويت براي دو تيم پايتخت فراشهري است يعني هويت ملي شده. هويت و جوهره تيمي در نتيجه بازي امروز بسيار مهم است. حتي مي توان براي پيروزي، نقشي بالاي ۳۵ درصد براي تيم در نظر گرفت. به طور مثال اگر پرسپوليس ۱۴ بازيكن تازه وارد در تركيب  و روي نيمكت داشته باشد نمي دانند كه سه امتياز مقابل استقلال، چيز ديگري در ليگ برتر و فوتبال ايران است.
شايد به همين دليل است كه قاعده بازي بزرگ ليگ برتر با تمام قواعد بازي هاي ديگر فرق مي كند. بارها پيش آمده كه يكي از دو تيم به لحاظ مهره و نفر به نفر از رقيب قوي تر بوده ولي تيمي كه پيروز شده تيم پرمهره تر نبوده. سال ۷۳ پرسپوليس مهره هاي بيشتري نسبت به استقلال داشت، در مقابل استقلال همين قلعه نويي، ورمرزياد و بازيكناني داشت كه هويت استقلالي داشتند. سال ها در اين تيم بازي كرده بودند و مي دانستند باخت مقابل پرسپوليس يعني چه، دفاع از پيراهن آبي يعني چه. در نهايت ما نتوانستيم آنها را شكست دهيم.
به نظر من اين جمله بار معنايي خاصي دارد كه مي گويند تمام بازي هاي ليگ را ببازيد فقط اين بازي را ببريد. مثال ديگري بزنم، سال ۱۳۷۸ استقلال بهترين مهره ها را در اختيار داشت. همه باورشان شده بود كه ما بايد ببازيم اما آنها تيم ۹ نفره ما را هم نتوانستند ببرند. دليلش اين بود كه هويت پرسپوليسي در تيم ما بالا بود.
۲) امير قلعه نويي در ديدار مقابل پاس از تمام پتانسيل  تيمش به  نحواحسن استفاده كرد. از سامره خوب كار كشيد. او بازيكني بود كه اغلب در نيمه دوم وارد تركيب مي شد و نشان داد در هر لحظه اي آماده استفاده از فرصت هاست. به اعتقاد من به جز هويت ذكاوت هر تيمي كه در ۱۸ قدم حريف بالاتر باشد برنده بازي است. اصولاً در اين ديدار تعداد حملات تقريباً برابر است شايد كرنرها، ضربات كاشته و حتي خطاها تقريباً برابر باشند، اما تيمي برنده است كه از فرصت هاي درون ۱۸ قدم حريف استفاده كند.
پرسپوليس ابزار بازي با سيستم ۳ـ۳ـ۴ را دارد. قبول دارم كه استقلال شرايط مساعدتري دارد و نمي گويم پرسپوليس برنده بازي است ولي با سيستم ۳ـ۳ـ۴ حتماً استقلال را تحت فشار قرار مي دهد. سه مهاجم به شكل مثلث كه قاعده آن رو به دروازه حريف است، سه هافبك و چهار مدافع كه به شكل نور در كنار هم قرار مي گيرند. از سه مهاجم دوتاي آنها حالت سايه دارند. پرسپوليس ابزار اين دو مهاجم را دارد. مهاجماني كه در هنگام حمله به خط حمله اضافه مي شوند و هنگام دفاع به خط هافبك. كاظميان اگر به اين بازي برسد شرايط اين مسئله را دارد از طرف ديگر امامي فر هم حايز  همين شرايط است انتظاري هم ميان اين دو. در خط هافبك كريم قطعاً وسط خواهد ايستاد كه توپ ها را پخش كند كه البته هم مي تواند، محمدوند راست و پژمان چپ.
در استقلال قلعه نويي فوتبال را فهميده و از دانسته هايش به خوبي استفاده مي كند. اگر پرسپوليس با سيستم ۲ـ۵ـ۳ بازي كند يعني به استقلال امكان به دست آوردن فرصت هاي زياد گلزني را داده و حتي اگر با ضريب اشتباه بالا يكي يا دوتا از توپ ها درون دروازه قرار بگيرند يعني پيروزي استقلال.
روي نيمكت هويت ها يكي است. پروين هويت پرسپوليسي دارد كه حضورش امتياز بالايي است براي پرسپوليس. قلعه نويي هم هويت و جوهره خاص استقلالي دارد و درصد اين هويت هم بالاست تنها دليل برتري پروين نسبت به قلعه نويي تجربه اش است. امير خودش را شاگرد پروين مي داند و به هرحال استاد هميشه فن هاي برتري ـ به دليل تجربه بالاتر ـ در ذهن دارد.

تيم ما جلوتر است
علي فتح ا... زاده
007476.jpg
حساسيت ويژه اين بازي امكان اين را نمي دهد كه بروم داخل استاديوم تا بازي را تماشا كنم. مي نشينم در دفتركار پاي تلويزيونم تا بازي را تماشا كنم. اينطوري بيشتر در جريان بازي قرار مي گيرم و لذت بيشتري هم مي برم. زماني كه مسئوليت مديرعاملي باشگاه بردوشم بود فشار تيم و نتيجه هم به حساسيت بازي اضافه مي شد، در نتيجه وضعيت عجيب و غريبي بود. وقتي مديرعامل بودم به دربي كه نزديك مي شديم شرايط سخت و طاقت فرساتر از گذشته بود. از سه روز قبل از بازي تا سه روز بعد از بازي به لحاظ روحي تحت فشار بودم. منتها الان اين شرايط وجود ندارد من هستم و حس هواداري. استقلال را هم دوست دارم.
۱) بازي استقلال ـ پرسپوليس اغلب تابع حواشي اين ديدار بوده. شايد بتوان مدعي شد كه بحث فني تنها ۵۰ درصد اين ديدار را تشكيل مي داد. در اين ديدار تيمي برنده است كه زودتر از جو و شرايط بازي خارج شود. البته با توجه به بازي هاي خوب استقلال تاكنون مي توان شانس بيشتري براي اين تيم در نظر گرفت. استقلال بازي هايش را به خوبي پشت سر گذاشته و الان در مكان دوم جدول قرار گرفته كه اين عاملي براي تقويت روحيه بازيكنان محسوب مي شود. از طرف ديگر پرسپوليس چنين وضعيتي را ندارد. با تمام اينها استقلال جوان تر است و پرسپوليس از بازيكنان با تجربه تري بهره مي برد. پيش بيني من اين است كه پرسپوليس با توجه به اين مسئله زودتر از جو بازي خارج شود ولي قلعه نويي با توجه به سابقه اش قطعاً از لحاظ روحي و رواني بر بازيكنانش تاثير خواهد گذاشت. به نظرم اگر جوانان تيم به نكات روحي قلعه نويي توجه كنند سرعت خروج از اين وضعيت بيشتر خواهد شد.
۲) استقلال در قياس با پرسپوليس به لحاظ فني و تيمي جلوتر از پرسپوليس است. دقت بكنيد، پاس قهرمان فصل گذشته از ميانه جدول هم پايين تر است ولي استقلال نايب قهرماني اش را حفظ كرده. البته تيمي كه بالاي سر دارد چندان تيم محكم و ترسناكي نيست. منكر ارزش هاي تيم سايپا نمي شوم ولي اغلب چنين تيم هايي در نيم فصل دوم امتيازات زيادي از دست مي دهند.
در فصل نقل و انتقالات هم استقلال به خوبي يارگيري كرد. بازيكنان حاضر در استقلال خوب مي دوند به نظرم خط حمله استقلال از زهردارترين خط حمله هاي ليگ برتر است. در اين بخش سامره و عنايتي خوب و آماده نشان داده اند. كافي است در بازي با پاس يك بار ديگر حركت عنايتي را ببينيد كه با چه تبحري به سامره پاس گل داد. قاعدتاً در اين تيم ها مهاجمان با استرس پاس مي دهند و اغلب پاس ها بغل پا هستند اما عنايتي سربالا و با اطمينان پاس گل را به سامره داد.
۳) حس مي كنم نقطه  ضعف استقلال خط دفاعي اش باشد. قرباني و صادقي بازيكنان جوان، جوياي نام و انرژيكي هستند همين مسئله آنها را به سمت جلو و دروازه حريف وسوسه مي كند. اين تنها نگراني من از خط دفاعي است اما با توجه به قدرت اين دو در دفاع و ضعف تيم ملي در خط دفاعي انصافاً مي شود از آنها در تيم ملي هم استفاده كرد. از طرف ديگر در برخي رقابت ها ديده شده كه خط هافبك، ضعيف عمل كرده است، البته اگر منصوريان در ديدار با پرسپوليس همانند بازي با پاس كار كند قطعاً خط هافبك استقلال منسجم تر از پيش خواهد شد.
۴) به لحاظ بار نيمكت ها معتقدم، نيمكت استقلال پربارتر به نظر مي رسد. استقلال بازيكنان خوبي به خدمت گرفته و عده زيادي هم از پيش داشته. همين مسئله باعث شده كه نيمكت استقلال هم قوي تر از پرسپوليس باشد. به نظر نمي رسد استقلال به لحاظ بازيكن مشكل خاصي داشته باشد. اما در طرف ديگر در پرسپوليس فقط پروين است كه مي تواند تيمش را جلو ببرد. نيمكت و فهرست بازيكنان پرسپوليس تقويت آنچناني نشده و بايد بگويم كه با پرسپوليس پرچهره چهار، پنج سال پيش كاملاً متفاوت است. در آن سال ها پرسپوليس بازيكنان درجه اول و حرفه اي را در استخدام داشت. در حال حاضر حرفه اي ترين بازيكن پرسپوليس يحيي گل محمدي است كه البته او با پنالتي اي كه در چين به ثمر نرساند و گلي كه در برابر قطر به تيم ملي خودمان زد دچار مشكل روحي شده. بهروز رهبري فرد هم يك گل به خودي زده. اين نشان دهنده وضعيت روحي نامناسب تيم است.
۵) پرسپوليس آرام آرام بيدار مي شود. هماهنگي و تعامل پروين و سوبل به حركت و روند رو به جلوي پرسپوليس كمك كرده است. بازي مقابل شموشك جداي از نتيجه خوب، نشان داد كه بازيكنان پرسپوليس تا دقيقه ۹۰ مي توانند بجنگند. البته جداي از پنج تا شش دقيقه آخر كه باز هم به نظر رسيد بازيكنان تيم كم آورده اند ولي تيم روند خوبي را طي كرده است.
۶) به لحاظ كادر فني به نظرم استقلال با توجه به اين كه كادر فني يكدست تري دارد و از اين جهت هم جلوتر از پرسپوليس است. در پرسپوليس دو طيف با دو تفكر وجود دارد يكي سوبل با تفكرات يك مربي خارجي و البته حرفه اي و در طيف ديگر علي پروين و سابقه اش. او سال هاست در فوتبال ما نقش آفريني كرده، چه آن زماني كه به عنوان بازيكن در تركيب تيم قرار مي گرفت و چه سال هاي بعدش كه تحت عنوان مربي در كنار تيمش بوده. گاهي اوقات پروين دست خالي كارهايي مي كند كه آدم متعجب مي ماند اما امروز در استقلال همه كاره قلعه نويي است و ديگران تابع او هستند. در مقابل در پرسپوليس پروين يك مربي غيرقابل انكار است ولي شريكي چون سوبل دارد كه همين دوگانگي توان پرسپوليس را تا نصف كاهش خواهد داد. كلاً معتقدم بازي ۵۰ ـ ۵۰ مساوي مي شود. اگر بازي برنده داشته باشد احتمال پيروزي استقلال را ۶۰ در مقابل ۴۰ براي پرسپوليس مي دانم.
۷) به اعتقادم يك وجه اين بازي را نبايد فراموش كرد و آن وجود تماشاگران است. وقتي بازيكن مي رود داخل زمين بايد احساس كند كه حامي دارد برنده يا بازنده فرقي ندارد اين تيم است كه بايد تشويق شود. حضور و جديت تماشاگران هر تيم تا حد زيادي در موفقيت آن تيم است، به طور مثال در بازي ايران ـ كره جنوبي، ۱۰۰۰ تماشاگر كره اي كاري كردند كه به بازيكنان تيم ما اين احساس دست مي داد كه در ورزشگاه حريف بازي مي كنند تشويق اما معمولاً استرس بازي تماشاگران را هم در برمي گيرد و آنها فراموش مي كنند بايد تيم را تشويق كنند. در نهايت فكر مي كنم تيم ما چون جوان تر است به تشويق بيشتري نياز دارد.

سرمقاله
پرسپوليس و استقلال
نماد ورزش حرفه اي
بهزاد كتيرايي*
پرسپوليس و استقلال هميشه مركز توجه مردم فوتبالدوست بوده است. اگر نگاهي به گذشته و به تاريخ تاسيس اين دو تيم داشته باشيم متوجه مي شويم كه حدود چهل سال است كه اين دو تيم نيروي محرك فوتبال كشور هستند (هرچند با اسامي مختلف) و تقريباً تماشاگران و هواداران فوتبال كشور را به دو قسمت تقسيم كرده اند. اين دو تيم به لطف توجه مردم به صورت زنده و پويا به حركت خود ادامه مي دهند. هر نظام اجتماعي جهت رسيدن به اهداف فرهنگي و اجتماعي خود در جامعه نياز به فعاليت و تحرك در ميان مردم دارد. پرسپوليس و استقلال به علت دارا بودن جايگاه مردمي سرمايه بزرگي در جهت رسيدن به اهداف فرهنگي و اجتماعي جامعه هستند. به همين دليل است كه ضرورت توجه به اين دو تيم بسيار مشهود است. با برنامه ريزي صحيح در رابطه با ارتباط با هواداران اين دو تيم، تكريم و احترام به آنان از طرف مسئولان، ايجاد زمينه براي تخليه هيجانات جوانان حاضر در استاديوم ها، تعامل با مطبوعات ورزشي، تشكيل كانون هواداران باشگاه ها، تشويق فدراسيون ها به كار فرهنگي و ارتباط ويژه با اين دو باشگاه مي توان طيف عظيم مردمي را در راستاي اهداف و هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي سوق داد. كانون هواداران بهترين بستر براي سازماندهي تماشاگران و هواداران است. در كشور ما با وجود و حضور اين دو تيم پرطرفدار فوتبال بهترين بستر براي تشكل هاي مردمي فراهم شده است ولي متاسفانه استفاده بهينه ازاين فرصت صورت نمي گيرد. در دو سه سال گذشته اقدامات موثري در راستاي تشكيل كانون هواداران باشگاه ها صورت گرفته است ولي روند پيشرفت آن به حدي نبوده كه قابل ارزيابي چنداني باشد و فعاليت اين كانون ها به حداقل خود رسيده است. به نظر مي رسد لازم باشد از طرف مسئولان مربوطه اعم از سازمان تربيت بدني، نيروي انتظامي و مديران باشگاه ها همانند گذشته اقدامات موثرتري صورت پذيرد تا شاهد هرز رفتن اين سرمايه عظيم مردمي نباشيم. در تمامي كشورهاي پيشرفته دنيا از نيروهاي مردمي يا در تعريف علمي تر آن NGO ها در رابطه با مسايل اجتماعي، فرهنگي و ورزشي استفاده مي شود. براي مثال بازي هاي المپيك سال ۲۰۰۰ كه در استراليا و در شهر سيدني برگزار شد يك نمونه بسيار موفق از جهت سازماندهي مردمي و استفاده از تشكل هاي مردمي در بخش ورزش به شمار مي آيد. در آن جا تقريباً تمامي فعاليت هاي برگزاري مسابقات به عهده نيروهاي داوطلب انجام شد كه ضمن كاهش هزينه هاي برگزاري مسابقات به علت انگيزه و علاقه داوطلبان و شكل برگزاري نيز از كيفيت بالايي برخوردار بود.
مسابقات آسيايي كره جنوبي (بوسان) در سال ۲۰۰۲ نيز يك نمونه بسيار موفق استفاده از نيروهاي مردمي بود. در آن دوره از مسابقات كره اي ها نشان دادند در اين امر پيشرفت كرده اند. ما (كاروان ورزشي ايران) وقتي به فرودگاه رسيديم با كره اي هايي مواجه شديم كه به فارسي شعار مي دادند: «خوش آمديد، خوش آمديد». كره اي ها براي هر تيم مشوق گذاشته بودند و اين گروه حتي در بازي با كره، ايران را تشويق مي كردند. آنها به حدي در مردم انگيزه ايجاد كرده بودند كه كلماتي را براي تشويق تيم ها با زبان خودشان بيان مي كردند، حتي در محل اردوي ايران گروهي از آقايان و خانم هاي كره اي كه از مردم عادي بودند در انجام كارهايي مثل نظافت، هدايت و راهنمايي كاروان ها كمك مي كردند و تنها خواسته آنها دريافت هدايايي مثل پيراهن بازيكنان بود.
در هر صورت هدف اصلي از تشكيل كانون هاي هواداري ايجاد شور و نشاط واقعي در ورزشگاه ها و برقراري نظم و هدايت جوانان به شكلي صحيح است. يكي ديگر از مواردي كه بايد به آن توجه شود ايجاد زمينه براي تخليه هيجانات جوانان حاضر در استاديوم ها است كه به عنوان هوادار دو تيم پرسپوليس و استقلال وارد ورزشگاه مي شوند.
اگر مسئولان برگزاري فوتبال كشور بتوانند فهرست لوازمي را كه توليد صدا و يا نور كرده تهيه كنند و در دسترس جوانان به طور آزاد قرار دهند به طوري كه آسيبي هم به محيط ورزشگاه ها وارد نكند تا حدود زيادي نسبت به تخليه هيجانات مثبت جوانان در ورزشگاه ها كمك خواهند كرد و اين مشكل نيز مرتفع خواهد شد. براي مثال در سفري كه همراه تيم ملي فوتبال در مسابقات مرحله مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۲ به كشور عراق داشتم (در آن زمان هنوز صدام رئيس جمهور عراق بود) بعد از گلي كه توسط بازيكنان عراقي زده شد، در مقابل جايگاه متوجه شدم كه تعدادي از عراقي ها وسايلي مثل ترقه كه نورافشاني مي كرد منفجر كردند، اين در حالي بود كه كشور عراق در آن زمان به شدت نظامي و بسته بود و ورزشگاه ها مثل پادگان بودند. آنها متوجه شده بودند كه بايد اجازه بدهند تا حدودي تخليه هيجانات از طريق استفاده از اين وسايل انجام شود. در هر صورت تخليه هيجانات موضوعي است كه بايد مسئولان برگزاري با تعامل با آن برخورد كنند. قطعاً در تقابل با اين موضوع جواب مثبتي نخواهد داد.
يكي ديگر از مسايل بسيار مهم در ورزشگاه ها تكريم و احترام به تماشاگران و هواداران از طرف مسئولان است. تجربه نشان داده است كه هركجا فرهنگ احترام از طرف مسئولان اعمال شود احترام متقابل را هم شامل خواهد شد و خود اين موضوع باعث فرهنگ سازي در ميان تماشاگران و هواداران خواهد شد. در اين مورد نيز تجربه خوبي در مسابقات مقدماتي جام جهاني ۲۰۰۲ داشتيم.
وقتي كه براي اولين بار نسبت به سازماندهي تماشاگران اقدام كرديم در ابتدا ليدرهاي تماشاگران افرادي كه شعارهاي ورزشي مي دادند و مردم تكرار مي كردند را شناسايي كرده و با آنها مذاكره و براي آنان كارت هاي شناسايي هواداري صادر كرديم. وظيفه كنترل شعارهاي استاديوم را نيز به آنان سپرديم. نتيجه بسيار مثبتي در رابطه با سازمان و ايجاد نظم حاصل شد و متوجه شديم كمترين احترام به آنان (هواداران و تماشاگران) بيشترين بازدهي را در ايجاد نظم و انضباط در استاديوم ها دارد.

پرسپوليس متحول شده
مجيد پرسپوليسي نام و لقب يكي از هواداراني است كه به آرزوهايش در آستانه بازي بزرگ اينگونه مي نگردمن مخالف پروينم اما مخالف توهين به شخصيت او هم هستم منم اميدوارم پرسپوليس ۷۷ باز هم تشكيل بشه ولي
قبول كن الان نميشه ما اصلاً دوست داريم پرسپوليس ۵۲ تشكيل بشه، باز هم
استقلال را شش تايي كنيم
007497.jpg
عكس ها:محمدرضا شاهرخي نژاد
اميرحسين ناصري
يك جاي خالي برايتان كنار مي گذارم. انشاء عقايد براي همه تان آزاد است. كافي است پشت صفحه كامپيوتر بنشينيد، كارت اينترنت را برداريد و رمزرا وارد كنيد. حالا كافي است يك سايت را حك كنيد؛ «سلام به دوستان عزيز، امروز يك برد ديگر نصيب پرسپوليس شد. پرسپوليسي كه پروين گفته بود دو هفته ديگه متحول مي شه و همه هواداران رو راضي مي كنه؟! من شخصاً نه تنها تحول تو تيم نديدم بلكه نزول هم داشتيم. نه دفاعي كه مقابل مهاجمان حريف باشه. نه مهاجمي كه بتونه تيم رو به گل برسونه. مشخص نيست تيم داره به كجا مي رسه... اميد دارم آقايون بدونن كه چه دارن با اين تيم مي كنن ولي اين برد ميتونه حتي به نفع تيم باشه، حداقل از تيم هاي ديگه عقب نمونه ولي جوري كه امروز پرسپوليس بازي كرد نمي تونه زياد حاشيه امني براي تيم باشه. البته شايد هم واقعاً تيم متحول بشه ولي امروز من يكي كه تحولي در تيم نديدم...»
وحيد يكي از همان هواداراني است كه در مورد تيم مورد علاقه اش ـ پرسپوليس ـ اظهارنظر مي كند. اظهارنظر او نه روي سكوهاي ورزشگاه و نه در اتوبوس هنگام برگشتن به منزل است. اظهار نظرهايي كه غالباً تحت تاثير شرايط و نتيجه بازي قرار مي گيرند و به بيراهه مي روند. او فرصت داشته در آرامش كامل در خانه با ورود به انجمن هواداران يكي از سايت هاي طرفدار پرسپوليس نظرش را بنويسد و با ارسالش شكل جديد هواداري را تجربه كند. او مدت هاست عضو انجمن هواداري است. وحيد و ديگر اعضاي اين انجمن ديگر تماشاگر صرف بازي نيستند. آنها مي آموزند كه گفته هايشان را بنويسند، پس مجبورند كمي رسمي تر باشند. جملات بهتري به كار ببرند. هيجان پرتنش را از خود دور كنند و بعد در مورد تيم مورد علاقه شان اظهار نظر كنند. نظرات وحيد پس از بازي پرسپوليس در نوشهر و مقابل شموشك بيان شد. پس از يك پيروزي كم رنگ و درست در روزي كه استقلال حريف بعدي و رقيب جدي پرسپوليس در يك بازي برتر پاس، قهرمان فصل پيش را شكست داد و اين يعني جريان استرس بيشتر ميان هواداران تيم سرخ پايتخت.
حميد يكي ديگر از هواداران پرسپوليس و عضو اين انجمن سعي مي كند اعضاي انجمن را روحيه بدهد؛ «با تبريك به دوستان. تو اون زمين به قول بچه ها بايد كشاورزي كرد نه فوتبال. به اميد پيروزي مقابل اس اس.»
«دوستان جمعه رو عشقه!! ببينيم دست پخت علي آقاتون چه جوريه.» اين جملات سراج هواداري است كه به نظر مي رسد جزو طيف مخالفان پروين باشد.
007488.jpg
انتشار عقايد در اين مجموعه فقط مختص پرسپوليسي ها نيست. كما اين كه يك طرفدار استقلال با نام مستعار «استقلالي» اينگونه بحث را به سمت آبي ها مي كشاند؛ «ببينيد شما خودتون رو هم بكشيد استقلال نمي شيد، جمعه هم مثل يكي دوسال گذشته مي خوريد. اونم بدجوري مي خوريد.»
حكمت ديگر هوادار پرسپوليس، اظهارنظر سوبل را كه گفته بود در اين زمين به جاي فوتبال بازي كردن بهتر است سيب زميني بكارند، ملاك نوشته هايش قرار مي دهد و در پايان مي نويسد؛ «...انتقاد از تيم بد نيست اما نه با لحن طلبكارانه و ناشي از حالتي كه شايد حالتي فرقه گرايانه داشته باشد. به اميد روزهاي بهتر و در ابتدا پيروزي بر استقلال تيمي كه فوتبال ناجوانمردانه را به جاي حرفه اي گري جا مي زند.»
بحث هاي گروهي در پرسپوليس از دو سال پيش تا امروز ادامه دارند و تقسيم هواداران پرسپوليس به دو طيف نوگرا و مخالف آن در بحث هاي هواداري كاملاً مشهود است؛ «... بايد فكري كرد بهانه زمين و داور و غيره فقط كلاه سر هواداران گذاشتن است. اينها همه دست پخت است، اي كاش كمي به فكر آبروي خودش بود و تمام تلاش و نيرويش را روي تيم مي گذاشت و داماد و رفيق جيب و مربي  دروازه بان هاي به درد نخورش را كنار مي گذاشت. سوبل را بايد گذاشت كار كند اما نه در همه كارش دخالت كنند و مربي اي در كنارش مي گذاشتند كه كمي مربيگري كرده باشد، مثل فرشاد يا پنجعلي ولي اينها همه اش آرزوست كه نمي دانم پروين برايش ما هواداران يك ذره ارزش داريم يا نه ...» اين نوشته هاي آريوبرزن يكي از هواداراني است كه به عقيده شان ديدگاه سنتي را بايد از بدنه پرسپوليس خارج كرد.
پس از باخت پرسپوليس به ملوان انزلي در تهران، جنجال سراسر وجود پرسپوليس را فرا گرفت؛ مصاحبه تند علي پروين و معضلاتي كه مطبوعات به آن پرداختند. اما در نهايت علي پروين با آوردن كماسي سعي در برطرف كردن ايرادي داشت كه به زعم خود، پرسپوليس را از بحران خارج كند؛ «صبر مي كنيم ببينيم كه پرسپوليس دو هفته بعد چي مي شه. جلوي استقلال بايد بازي رو ببينيم.» اما تيغ تيز هنوز به سمت علي پروين است؛ «... هيات مديره پرسپوليس كارش را انجام دهد. پيشكسوتان پرسپوليس فقط خوردبين و پروين نيستند. اينقدر هم به اين آقا سلطان نگوييد.» آرش هواداري است كه اين جمله را نوشته. يك هوادار علاقه مند به پروين مقابله به مثل مي كند؛ «هيچ كس حق نداره به سلطان چيزي بگه. شما جيره خواران اون غمخواريد ...» پويا كه در ميان پرسپوليسي ها كه اصلاً پرويني نيست نام و نوشته  ديگران را پاكسازي مي كند اما جواب ها همچنان ادامه دارد؛ «سلطان اول بشي، آخر بشي، دوستت داريم.»
هواداران پرسپوليس در آستانه بازي مقابل استقلال بيشتر از آن كه به فكر رقيب باشند در تقلاي مبارزه هاي درون گروهي هستند؛ «پرسپوليس پارسال نابود شد نه امسال... يه سري پرسپوليس وقتي نابود شد كه هوادارانش دو دسته شدند، يه سري پارسال دوست نداشتند تيممون نتيجه بگيره و يه سري امسال ... پارسال مي خواستند تيم ببازه تا پروين و رهبري فرد و انصاريان برگردند و يه سري امسال مي خوان تيم ببازه تا پيرواني و دايي برگردن... بس كنين. از اين بحث به كجا مي رسين؟ تاكي مي خواين بحث كنين كه پروين بهتره يا غمخوار، پيرواني بهتره يا رهبري فرد؟»
فراز اينگونه دو دستگي  هواداران پرسپوليس را به نقد مي كشد و در جوابش حميد مي نويسد: «عزيزان بحث برگشتن كسي يا كساني نيست. پرسپوليس بايد بازسازي بشه با بازيكنان جديد.»
و اما آرزوهاي طرفداران پرسپوليس به بحث ها كشيده مي شود؛ «من اميدوارم روزي برسه كه پرسپوليسي  مثل پرسپوليس سال ۱۳۷۷ شكل بگيره. پرسپوليسي كه همه دوستش داشتن. اصلاً اين حرفا مطرح نبود كه كي مخالف پروينه كي نيست. يادش بخير.»
مجيد پرسپوليسي نام و لقب يكي از هواداراني است كه به آرزوهايش در آستانه بازي بزرگ اينگونه مي نگرد؛ «... من مخالف پروينم اما مخالف توهين به شخصيت او هم هستم. منم اميدوارم پرسپوليس ۷۷ باز هم تشكيل بشه ولي قبول كن الان نميشه. ما اصلاً دوست داريم پرسپوليس ۵۲ تشكيل بشه، باز هم استقلال را شش تايي كنيم. ولي بايد اينو در نظر داشت اگر بخواهيم اين كار را انجام بديم بايد فرزند زمان خود باشيم يعني اين كه شايد سال ۵۲ يك نفر مي توانست همه كاره بشه ولي امروز نمي شه ...»
وحيد در متني كه به مقاله شباهت دارد مي نويسد: «.... هواداران واقعي پرسپوليس كساني هستند كه چه در برد و چه در باخت پرسپوليس رو حمايت كنن. ما نه طرفدار كسي در پرسپوليس هستيم و نه به خاطر كسي پرسپوليس رو تحقير مي كنيم. ما هوادار يك مجموعه دوست داشتني به نام پرسپوليس هستيم.»
در اين ميان مهدي يك استقلالي دو آتيشه است كه به سنگر رقيب رسيده و دلش نيامده طرفدارانش را بي نصيب بگذارد؛ «با سوبل يا بي سوبل پرسپوليس مي بازه.»
هواداري با نام مستعار سلطان برد پرسپوليس مقابل استقلال را پيش بيني و آن را چنين توجيه مي كند؛ «پرسپوليس استقلال رو مي بره. تجربه نشون داده اين بازي هميشه و برخلاف بازي هاي ديگه است و هميشه اون تيمي مي بره كه هيچ كس فكرش رو هم نمي كنه. ولي در هر حال خيلي تيم ضعيفي داريم.»
احسان هم مي نويسد: «هرچي باشه پرسپوليس تنها تيم محبوب منه. بايد كه هميشه و همه جا ازش حمايت كنيم. هركس هم كه توش باشه، چه سلطان، چه عقاب، چه فرشاد پاطلايي، آرزوي همه ما برد پرسپوليسه، همين و بس.» يك پرسپوليسي ديگر دلش مي خواهد درگيري ها را كنار بگذارد و با ديدي منطقي هواداري اش را ابراز كند؛ «اين مهمه كه وقتي من طرفدار دارم با يكي ديگه دعوا كنم آن هم سر چيزي كه جفتمون دوستش داريم و براي يك چيز مي جنگيم. ديگه برامون نه قدرتي مي مونه كه حقمون كه همون پيروزي و قهرماني است رو درخواست كنيم و نه ديگه برامون اهميتي داره، چون اون موقع دعوا با اون يكي طرفدار مهمه ... خدا نكنه كار به اون جا برسه ولي فكر نكنم حتي وقتي استقلال دسته سوم رفت بين طرفدارانش اختلاف پيش آمد يا از تعداد استاديوم روهاي تيم كم شد...»
وحيد جعفري يك جمله مي نويسد: «به اميد روزهاي طلايي براي پرسپوليس عزيزمون.»
يك هوادار هم شايعات را منتقل مي كند؛ «راسته كه پروين به سوبل گفته همه بازي هاي ليگ براي تو، حتي اگه تيم رو ببري دسته دو ولي بازي هاي استقلال را خودم بالاي سر تيم مي ايستم؟ اگه اينطور باشه پرسپوليس روز جمعه با فكر كي چيده مي شه؟ پروين يا سوبل؟»
از آنچه هواداران پرسپوليس نوشتند به وضوح مي توان فهميد كه آنها نگران پرسپوليسي هستند كه قرار است مقابل استقلال بايستد. اين نگراني منشا و دلايل بسياري دارد اما دو دستگي مهم ترين دغدغه اي بايد باشد كه پروين و مسئولان پرسپوليس روز جمعه با آن دست به گريبان خواهند بود. آنها در صورت از دست دادن برتري روي سكوها فقط يك عامل پيروزي را در اختيار ندارند ولي اگر يكي از دو گروه عليه مجموعه اي ديگر شعار داد پرسپوليس بدترين ضربه را خواهد خورد. پرسپوليس و تماشاگرانش هميشه مطرح بوده اما پرسپوليس و دوگانگي روي سكوها ... تا روز جمعه بايد صبر كرد.

استقلال شايد هم نبره
اما بايد نظربهمن اس اس را خواند او نظر عجيب و جالبي دارد داور بازي آلماني است و اين ذهنيت يك هوادار رابه سوي خودش جلب مي كند
مي خواستم بگم كه داور آلماني خيلي خطرناكه آلمان ها چون نژادپرستند
و به هم تعصب  دارن حتماً يك جورهايي به سوبل مربي پرسپوليس ها
اداي دين خواهد كر
007494.jpg
عكس ها:محمدرضا شاهرخي نژاد
امين ساكت
وقتي تيم مي برد شرايط مساعد است. هيچ دودستگي وجود ندارد. كسي از روي سكوها منصور پورحيدري يا ناصر حجازي را صدا نمي زند. كسي پس از گل خوردن از حريف ناصر حجازي را تشويق نمي كند و پس از گل استقلال قلعه نويي را. استقلال فصل پيش نايب قهرمان شد و اين موضوع هواداران تيم را متوقع تر از گذشته كرد. حال آنها را فقط قهرماني ارضا مي كند. پس از پيروزي استقلال مقابل پاس به  وضوح رضايت هواداران را مي شود از نوشته هايشان مشاهده كرد؛ «برد اس اس رو به همه آبي دلان تبريك و به گزارشگر پرسپوليسي بازي تسليت عرض مي كنم.»
هرچند درگيري هاي جزئي و سوء تفاهمات در ميان اعضاي كانون هواداري يكي از سايت هاي استقلالي مشهود است اما بالاخره كساني مثل پويا يا افشين پيدا مي شوند كه همه را به آرامش دعوت كنند، مخصوصاً پيش از بازي با پرسپوليس؛ «بچه ها بياييد به جاي درگيري در اين سايت دست در دست هم دهيم و اجازه ندهيم پرسپوليسي ها هرچقدر دلشان مي خواهد اذيتمان كنند و ما را به جون هم بندازند.»
حمايت هاي شخصي از يك يا چند بازيكن بيشترين بحث هواداراني است كه در اين سايت و انجمن هوادارانش عضو هستند. برخلاف پرسپوليسي ها كه دچار دودستگي در اصل شده اند استقلالي ها كه شرايط تيمي بهتري نسبت به رقيب دارند دچار مشكل ديگري هستند و آن علاقه مندي شخصي به بازيكن است؛ «سلام منم عاشق نيكبختم اما قبول داشته باشين بزرگ كردن يك بازيكن روحيه ساير بازيكنان رو مياره پايين. اين رو گفتم چون چند تا از بازيكن ها وارد سايت مي شن و مطالب شما رو مي خونن. خواهش مي كنم فقط از استقلال حمايت كنين. البته اين حق شماست كه از يك بازيكن بيشتر خوشتون بياد.» اين نوشته هاي سيدنويد كاغذچي است. اما يك هوادار با علامت و نام عجيب مكس &# ۱۷۴۰؛ «استقلال عشقه، تمام» پويان و افشين هم مي نويسند؛ «استقلال تيم هايي همچون پاس و سپاهان و پرسپوليس رو خورد خاكشير مي كنه.»
آنچه مسلم است بحث بر سر يك بازيكن مثل نيكبخت بيشترين زمان هواداراني را گرفته كه تيمشان حاشيه كمتري دارد؛ «شبيه اسم خودتو نيكي نذار. آدرس روان پزشكي رو برات پپدا مي كنم.»
قلعه نويي به نوعي در اغلب موارد رو به روي حجازي قرار گرفته. يك هوادار مي نويسد اما حجازي هم هميشه در امان نيست؛ «آقاي قلعه نويي با آن كه خيلي شما را دوست داريم و احترام مي گذاريم ولي شما در حد و اندازه اي نيستيد كه در مورد حجازي اظهارنظر كنيد. آقاي حجازي شما هم اگر مي خواهيد به پرسپوليس برويد اين كار را حتماً بكنيد تا استقلال قهرمان شود. آن شكست سنگين مقابل پرسپوليس در سال ۷۶ را فراموش نكرده ايم.»
بحث و تبادل نظر در مورد پيروزي مقابل پاس همچنان باقي است. حامد يكي ديگر از كساني است كه هنوز از پيروزي مقابل پاس شاد هستند؛ من هم تبريك مي گم. البته من سركلاس بودم و نتونستم بازي رو ببينم، هركاري هم كردم استادمون كوتاه نيومد،  اما همين كه برديم خيلي خوشحال شدم، همين كه حال جلالي را گرفتيم خوب بود. اين هم از پاس مدعي قهرماني. حالا نوبت علي پروين و پرسپوليسي هاست كه بايد ببريم اونم با چندين گل... پرسپوليس هم شنيدم با گل دقيقه ۸۷ اولادي تونسته شموشك رو شكست بده،  واقعاً خسته نباشن. اين جاست كه مي گن استقلال سرور پرسپوليسه.
a-Yais يك هوادار ديگر است كه حتي نتيجه بازي مقابل پرسپوليس را هم پيش بيني كرده است؛
«استقلال ۳ ـ پرسپوليس صفر استقلال همه رو با اقتدار مي بره.» و يك هوادار اينگونه پيغام گذاشته است؛ «Esteghlal GoooooooL Kashteeeeeee» رامين خوشحالي از پيروزي مقابل پاس و اميدواري را با هم در يك جمله آورده: «با تبريك برد شيرين اس اس مقابل پاس و به اميد شكست پرسپوليس در روز جمعه»
يكي هم در اين ميانه مثل ميلاد، قلعه نويي را مورد محبت قرار مي دهد: «استقلال امسال قهرمانه چون اميرخان رو داره.» توقع بيجايي است كه اگر در مورد نتيجه بازي استقلال ـ پرسپوليس در انجمن هواداران استقلال نظرسنجي شود۱۰۰درصد براي پيروزي استقلال ـ نه تساوي و نه شكست ـ كنار بگذارند. علي علت شكست پرسپوليس را بازيكنانش مي داند: «امسال ديگه مسلماً استقلال پرسپوليس رو مي بره چون پرسپوليس با اين بازيكناني كه داره حتماً مي بازه تازه بايد مواظب باشه اين فصل به ليگ دسته اول سقوط نكنه.»
علت پيروزي استقلال از نظر هوادار ديگر اين تيم حضور يك آلماني در راس كادر فني پرسپوليس است؛ «به نظر من پرسپوليس داره به سرنوشت دو سال پيش استقلال دچار مي شه يعني همان موقع كه كخ بود. حالا بگذريم. اما من فكر مي كنم كه استقلال مي تونه بازي رو ببره.»
007485.jpg
همان طور كه يكي از هوادارن پرسپوليس نوشته بود بهمن هم مدعي است شرايط بازي دربي با ديگر بازي ها متفاوت است؛ «به نظرم اصلاً نمي شه پيش بيني كرد. نبايد به نتايج هفته هاي اخير تيم ها توجه كرد، چون شرايط دربي با بقيه بازي ها فرق داره و تيمي كه از موقعيت هاش خوب استفاده كنه برنده مي شه. من اميدوارم اون تيم استقلال باشه چون لياقتش رو داره.» مهرزاد آبي  نظر هم دوست هم انجمني اش را تاييد مي كند، «من هم موافقم نظر ديگران را رد نمي كنم اما فوتبال غيرقابل پيش بيني است و به گذشته ربطي ندارد.»
اما بايد نظر بهمن اس اس را خواند. او نظر عجيب و جالبي دارد. مي شود ديدار دربي را به نوعي از زاويه ديد او تماشا كرد. داور بازي آلماني است و اين ذهنيت يك هوادار را به سوي خودش جلب مي كند: «مي خواستم بگم كه داور آلماني خيلي خطرناكه. آلمان ها چون نژادپرستند و به هم تعصب  دارن حتماً يكجورهايي به سوبل مربي پرسپوليس ها اداي دين خواهد كرد. حالا وظيفه ما هواداران سنگين مي شود كه بايد با حضور بسيار بسيار بيشتر از آنها در ورزشگاه تيم را در مقابل داوري كه همراهشان خواهد بود ياري كنيم. امكان ندارد كه داور آلماني براي نجات هموطنش (سوبل) از اخراج و بازگشت به آلمان دست به كار نشود مي گيد نه؟ حالا در بازي ببينيد.»
عاطفه يك دختر هوادار استقلال است. او بحث داوري را قبول ندارد؛ «من اينو دليل كافي نمي دونم. شايد داور آلماني باشد ولي دليلي براي خراب كردن اعتبارش نداره و نمي تونه خودش رو خراب كنه و جانبدارانه قضاوت كنه ولي با اين حال حتماً هواي هموطنش رو داره. در مورد اخطارها بايد مراقب بود.» تضعيف روحيه، تنها كلمه اي است كه مي توان در معني اين جمله نوشت؛ «اس اس ما تيمه اما شما بگيد اين پرسپوليس رو مي شه تيم حساب كرد؟»
در اين ميان بهمن اس ۱۹ بحث قهرماني را هم پيش مي كشد. او همچنان در تب و تاب قهرماني از دست رفته سال گذشته است؛ «با توجه به حوادث سال گذشته (كه با شايعه تباني و ناداوري  ها و... استقلال را از هر دو قهرماني ليگ و جام حذفي محروم كردند) امسال هم نمي توان با وجود اين شرايط (غيرعادلانه) از قبل مجازات هاي كميته انضباطي كه از اول فصل براي استقلال در نظر گرفتند به قهرماني استقلال خوشبين بود مگر اين كه شرايط فدراسيون كاملاً تغيير كنه. هواداران بايد هوشيار باشند. استقلال با وجود چنين سرمربي و بازيكنان باانگيزه و مديريت يكپارچه و منسجم هيچ چيزي كم ندارد.» آريا يك استقلالي ديگر است. او وضعيت امروز پرسپوليس را فريبنده مي داند؛ «به هرحال هيچ تيمي را نمي توان حساب نكرد. هيچ وقت به اوضاع و احوال يك تيم در يك سال نبايد نگاه كرد. پارسال پرسپوليس با دبدبه و كبكبه را برديم. معلوم نيست امسال چي مي شه.» و جواب اين جمله: «يه فصل فكر مي كني تيمت خيلي سره و حتماً بايد برنده بشه ولي توي بازي يه اتفاقاتي مي افته كه تمام معادلات رو به هم مي ريزه مثل اخراج يك بازيكن يا مصدوميت و اشتباهات فردي كه مي تونه براي هركدام از تيم ها اتفاق بيفته و تاثير روحي و رواني هم داره.»
يك پيش بيني غيرمنتظره: چهار بر يك نتيجه اي نيست كه در مورد ديدار بزرگ پايتخت به همين راحتي بيان شود؛ «هرچيزي ممكنه هركدوم بهتر بازي كنن و تحت تاثير جو قرار نگيرن حتماً موفق مي شن ولي با توجه به حضور اميرخان حتماً مي بريم اونم چهار بر يك شايد كمي تعجب آور باشه، البته درسته، واقعاً پرسپوليس مي تونه يه گل به استقلال بزنه. واقعاً مي تونن جلوي نيكي، سياوش، عنايتي، اميرآبادي، فكري، گيلا و البته يحيي و بهروز رهبري فرد با تعصب ايستادگي كنن غيرممكنه!»
فرزاد دلش مي خواهد كمي منطقي به دربي نگاه كند. او فاصله سه گل براي يكي از دو تيم را ديگر غيرممكن مي داند؛ «فكر مي كنم كمي احساساتي شده باشيد. در گذشته از اين اختلاف گل ها به وجود مي آمد اما من كه فكر نمي كنم ديگه در دربي تيمي با اختلاف سه گل ببره. در سال ۷۸ استقلال ۶۰ دقيقه فرصت داشت به پرسپوليس ۹ نفره گل بزنه اما نشد. به هرحال اميدوارم اينجوري باشه كه شما مي گي.»
يكي هم نوشته؛ «مي خواستم از سوابق اين داوران آلماني بدانم همچنين وضعيت ۵۱ درصد سهام استقلال چي شد؟» ستاره يك پرسپوليسي است. به نظرتان وقتي يك پرسپوليسي وارد بحث استقلالي ها مي شود چه اظهارنظري مي تواند بكند؟ «سلام. من يك پرسپوليسي  ام و از اين سايت بدم مي ياد.» گاهي اوقات غلط هاي املايي به جاي پرسپوليس و قهرماني مي شود بحث اصلي اعضاي انجمن: «امير، ظمن را باظن مي نويسند از دست اندركاران سايت مي خواهم غلط هاي املايي دوستان را درست كنند تا آبروي دوستان نره.» ارسلان از زاهدان فقط وارد شده تا بنويسد؛ «استقلال سرور پيروزي» و علي  اس اس طلسم را با ت نوشته تا مشخص شود نگراني برخي از دوستانش بي جهت نيست؛ «فقط دعا كنيد امسال طلسم قهرماني استقلال پس از دوبار كم آوردن در روز پاياني بشكنه.»
هواداري در انجمن هاي هواداري اينترنتي گاهي اوقات فراتر از حد متعارف رفته و عده اي وارد فضاي نامناسب ورزشگاه ها مي شوند؛ «سايپا نمي تونه خودش رو حفظ كنه ضمن اين كه پرسپوليس امسال سقوط مي كنه. اين علي... به هوادارانش قول شرف اول، دومي داده شايد هم سقوط.»
هيجانات هواداري اينگونه از روي سكوها به سايت هاي اينترنتي كشيده شده است. هواداران استقلال به نظر آرام و قرار ندارند آنها پس از پيروزي مقابل پاس توقع دارند كه يك برد پرگل مقابل پرسپوليس به دست آورند و همين توقعات است كه گاه تيم ها را ضعيف مي كند.

بدون ترقه
خاطرات من تماشاگر
آخرين باري كه پرسپوليس و استقلال به مصاف هم رفتند نتيجه نهايي يك ـ يك مساوي حك شد. خاطره نويسي تماشاگران و كلاً ديدن يك دربي حساس از زاويه نگاه يك تماشاگر گاه بسيار جالب است. پويا يكي از اعضاي انجمن هواداري يك سايت پرسپوليسي است. خاطره بازي آخر پرسپوليس ـ استقلال از نگاه پويا اينگونه است:به تنهايي پاشديم، شال و كلاه كرديم و راه افتاديم به سمت استاديوم. يه بسته تخمه و يه پلاستيك محتوي دو عدد نارنگي. باور كنيد توي پلاستيك تخمه، نارنجك نداشتم! توي راه هم هيچ اتفاقي نيفتاد وگرنه براتون مي نوشتم... يك عدد بليت ۳۰۰ توماني طبقه دوم تهيه كرده و رفتم سمت جايگاه گشت. ... يه سرباز مياد جلو، كيسه دستمو مي گيره و توشو نگاه مي كنه. پلاستيك نظرشو جلب مي كنه، مي گه نمي توني اينارو ببري تو! همين جا بخور يا بنداز دور!»...در همين حين يه صدايي مياد: «ببخشيد! بار آخرم بود! » همونجوري كه دارم ميرم بالا سمت راستمو نگاه مي كنم و مي بينم كه يه نفر يقه نفر ديگرو گرفته و دارن دو تايي مي رن پايين! با اين تفاوت كه اون يه نفر اولي سربازه و اون يه نفر دومي يه نوجوان
۱۷-۱۶ ساله!به رفتنم ادامه مي دم و درياچه رو نگاه مي كنم كه از اين بالا قشنگ تر به نظر مي رسه. مي رسم به طبقه دوم. پلاستيك ما دوباره گشته مي شه و خوشبختانه اجازه ورود پيدا مي كنم! از ضلع شمالي طبقه دوم وارد ورزشگاه مي شم. ساعت تقريباً يك ظهره. استاديوم طبقه اولش پره و جا نداره. از وسط جايگاه ويژه به سمت چپ پرسپوليس و سمت راستش استقلالي. روبه روي جايگاهم كه مثل هميشه كلاً در اختيار پرسپوليسياست.ساعت سه؛ جايگاه پرسپوليسيا كاملاً پرشده و ديگه جا نداره. نيروي انتظاميم اجازه نميده كسي وارد شه و پرسپوليسيا به ناچار پرچماشونو استتار مي كنن و ميرن تو جايگاه استقلاليا ميشينن! بدون تعصب از بين ۱۰۰ هزار نفر حاضر ۶۵ تا ۷۰ هزار نفرشون پرسپوليسين... چند تا چترباز دارن ميان پايين! ولي هيچ كدومشون نمي تونن توي ورزشگاه فرود بيان و از محوطه خارج مي شن! خيلي دوست داشتم ببينم كجا فرود اومدن چون فكر مي كنم حداقل يكيشون رفته بود وسط درياچه!سمت راستم يه پسره نشسته كه احتمالاً از شهرستان اومده. ساكت و آروم نشسته بود و هيچي نمي گفت! سمت چپم يكي ديگه نشسته حدوداً ۲۰ساله كه با باباش اومده ... ولي از هه جالب تر يه كبوتر آموزش ديده قرمز بود كه دور تا دور جايگاه پرسپوليسيا دور افتخار مي زد! و اصلاً طرف اون گوشه اي كه استقلاليا نشسته بودن نمي رفت!
دو سه تا استقلالي وارد زمين مي شن و استقلاليا شروع به سر و صدا مي كنن. يه كم به هم شوت مي زنن! يهو يه حالتي شد كه انگار ورزشگاه داشت منفجر مي شد. همه پرسپوليسيا پرچماشون رفت بالا و شروع به تشويق كردن! ساشا ايليچ وارد زمين شده! ساشا واسه همه دست تكون مي ده! دو سه تا نارنجك هم منفجر مي شه! فقط خدا كنه ساشا رو جو نگيره. كم كم همه پرسپوليسيا وارد زمين مي شن و شروع به گرم كردن مي كنن. لباس كريم با بقيه فرق داره و زرده! يه نفر مي كه: «كاظميانم هست»! ولي من هرچي نگاه مي كنم كاظمياني نمي بينم! سمت چپي من مي گه: نه بابا كاظميان كجا بود.»دو تا تيم با همه وارد زمين مي شن... بلندگو اسامي بازيكنا رو اعلام مي كنه! كاظميان نيست! سمت چپي من يه ساندويچ برده! بازي شروع شد! قلبمون داره ميره تو حلقمون!
استقلال گل زد! همه مات و مبهوت دارن ساشا رو نگاه مي كنن! كسي رمق نداره حرف بزنه! طرفداراي استقلال روشونو كردن سمت پرسپوليسيا و دارن سينه مي زنن!پرسپوليس خيمه زده رو دروازه استقلال و كاملاً بازي رو در اختيار داره. سهراب انتظاري يه تك به تك رو نمي زنه. همه شاكي مي شن! ... آنقدر حمله مي كنه اين پرسپوليس كه بالاخره  گلو ميزنه! همه پريدن هوا! يكي از من مي پرسه كي گل زد؟ من مي گم: «فكر مي كنم جمشيدي زد!» اونم مي گه: «آره آره! جمشيدي زد!» آنقدر سر و صدا زياد بود كه از بلندگو هم كه اعلام كردن نفهميديم حامد گل زده! تا پنج دقيقه هيچ صدايي از جانب استقلاليا نمياد!
نيمه دوم كم كم داره شروع مي شه. ساشا ايليچ لباسشو عوض كرده و مشكي پوشيده. يه نفر مي گه: «لباس عزا پوشيده!» يه نفر ديگه هم خيلي داره تلاش مي كنه كه يه بادكنك بزرگ سرخو بندازه وسط زمين ولي باد مخالفه. تابلوي ورزشگاه از اول بازي اسم پرسپوليسو نوشته پيروزي. يه نفر خيلي اعصابش خرابه و اين موضوع رو (پيروزي به جاي پرسپوليس) به فدراسيون استقلالي ربط مي ده...! باد بالاخره كار خودشو مي كنه و بادكنك سرخ اون جنابو به بيرون ورزشگاه هدايت مي كنه تا ديگه دستش به بادكنك خوشگلش نرسه و به تلاشش خاتمه بده.
ديگه داريم آماده مي شيم كه بريم بيرون. عيسي يه تكل ميزنه و نوازي طبق عادت! پا ميشه تا دعوا راه بندازه!... خيلي جرات مي خواد يكي جلوي ۷۰ هزار تا تماشاگر تيم حريف اينجوري جنجال راه بندازه! به اندازه كافيم هو ميشه!
كاظميان مياد تو! اوني كه ساندويچ باخته بود مي گه: ساندويچمو بده!
از دقيقه ۹۰ گذشته. راه ميفتم به سمت در خروج. در حال رفتنم كه دايي تك به تك مي شه ولي ...!
تحت فشار بسيار حركت مي كنيم به سمت بيرون!
... ساعت ۶:۳۰ مي رسم خونه! يعني واقعاً سالمم؟!
طرفداري از جنس ديگر
ديوار بلند حياط مدرسه همجوار با زمين خاكي فوتبال بود. يك زمين بزرگ كه كمي خارج از استاندارد به نظر مي رسيد چرا كه با طول و عرضي نامتعادل دو دروازه آهني سفيد را در خود جاي داده بود. روزي نبود كه از اين ديوار بلند توپي به داخل حياط نيفتد. شايد از همين لحظات بود كه وسوسه توپ زدن و لمس تجربه اي شيرين به جانمان افتاد. چيزي طول نكشيد كه با به صدا درآمدن زنگ ممتد تفريح توپي پلاستيكي از داخل كيسه اي سياه بيرون آمد و با شوت  هاي ما به اين طرف و آن طرف پرتاب شد. از همان زمان تيمي كوچك اما از جنس دخترانه تشكيل داديم. تيم شاگردان سال آخر دبيرستان، سه كلاس اول پرسپوليس و سه كلاس بعد استقلال بودند. بازي هاي نيمه كاره زنگ هاي تفريح تبديل به ميداني جذاب و سرگرمي بچه ها در هنگام فراغت شده بود. گاهي عطش يك بازي آنقدر عذاب آور مي شد كه هوش و حواسمان را در كلاس درس از بين مي برد. چيزي از تشكيل دو تيم قرمز و آبي نگذشته بود كه هركدام نام هايي چون دايي، عابدزاده، فردملكيان، اختر، تيموريان، مرفاوي، نوازي، غلامپور و... به خود گرفتيم. اسم هاي مستعارمان از بازي هاي منقطع زنگ تفريح به كلاس درس و خارج از مدرسه نيز كشيد. ضعف هاي بازيمان دليلي بر مزاح مي شد و گل هاي با اعداد نجومي مان دليلي برخنده. همديگر را به نقد مي كشيديم و شعارهايي براي تيم حريف كه يا قرمز و يا آبي بود مي ساختيم.
كيوسك روزنامه فروشي سركوچه مدرسه، نقطه آغاز مسابقه اي شده بود كه هركه زودتر به آن دست مي يافت برنده بود. فقط كافي بود نام پرسپوليس و يا استقلال روي هر روزنامه اي چه زرد و چه خاكستري! نوشته شده باشد آن وقت ديگر اسكناس هاي پول توجيبي مان برايمان فرقي نداشت. بين راه يعني مسير بين كيوسك روزنامه فروشي تا در ورودي حياط مدرسه محلي بود كه روزنامه را پهن كنيم و با قدم هاي آهسته صفحه هاي آن را زير و رو كنيم. آن وقت باز هم برايمان فرقي نداشت كه مراسم صبحگاهي مدرسه به نيمه رسيده باشد يا خاتمه، فقط دو چيز مهم بود و آن اين كه چه اتفاقاتي امروز در دو تيم محبوبمان اتفاق افتاده.
حياط مدرسه و كلاس درس و بعد زنگ هاي تفريح. حالا هر كسي بار خبري بالاتري داشت موردتوجه  بيشتر بود و راحت تر مي توانست سبب مزاح و شوخي ديگران شود. گاهي اوقات بين خبرها، اطلاعات ضد و نقيضي پيدا مي شد و همه اينها دليلي مي شد بر جر و بحثي كودكانه و كوتاه. گذشت چند ثانيه كافي بود تا تيم تشكيل شود. هركس در پست خود بايستد و... روز بازي پرسپوليس و استقلال براي ما يك روز نبود از يك هفته و گاهي بيشتر آغاز مي شد؛ از خبرهاي داغ قبل از بازي، از كركري خواندن ها، از اين كه چه افرادي در تيم هستند خبرهاي كذب اين كه دايي نمي آيد، اين كه عابدزاده مجروح شده، اين كه قرمزها گفته اند هرطور شده مي بريم، اين كه آبي ها گفته اند... يك هفته پرماجرا سپري مي شد. بالاخره روز بازي فرا مي رسيد. يادم هست كه روز موعد بازي مثل موش هايي كه با چشم هاي تيز به تكه پنير خوش طعمي نگاه مي كنند، به شيشه تلويزيون خيره مي شديم. هم بازي را مي ديديم و هم خيلي از صحنه ها را در ذهنمان ضبط مي كرديم تا فردا لااقل براي مزاحي كوتاه از آن استفاده كنيم. وقتي نام افراد پرسپوليس و استقلال از تلويزيون پخش مي شد نام بچه هاي حياط مدرسه در ذهن ها متبادر مي شد. گاهي خنده مان مي گرفت، گاهي عصباني مي شديم و گاهي از ته دل فرياد مي زديم. هرچه بود بازي را با اشتهاي  هرچه بيشتر تماشا مي كرديم. بعد از اتمام بازي تازه آغاز ماجرايي جديد بود. بعد از آن نوبت به تلفن هاي داغ مي رسيد به اين همكلاسي كه نامش را عابدزاده گذاشته بوديم و يا به آن يكي كه غلامپور. بعد همديگر را به نقد مي كشيديم.
آخرهاي سال بود كه تعصب هايمان از مرز حساسيت هاي بالا گذشت. ديگر نسبت به تيم هاي پرسپوليس و استقلال تعصب نداشتيم بلكه حاضر بوديم به خاطرشان با هم دعوا كنيم و پا روي دوستي هايمان بگذاريم. همين طور هم شد چندبار بين بچه ها گرد و خاكي باور نكردني برپا شد كه به همت دبير ورزش آرام گرفت.
هر چه بود گذشت. هرچه توپ بود زديم و هرچه راه بود نيمه تمام گذاشتيم. سال آخر، به پايان رسيده بود، تيم مان بايد از هم مي گسيخت. بازي پاياني و گريه هاي آخر بازي وقتي عابدزاده و غلامپور همديگر را به آغوش كشيدند و وقتي تيموريان سرش را روي پاهايش گذاشت و گريه كرد همه چيز تمام شده بود. ديگر نه آبي بود و نه قرمز. ديپلم ها گرفته شده بود و حالا بحث داغ، كنكور به علاوه خبرهاي داغ پرسپوليس و استقلال بود!

|  ايران  |   هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |
|  پرونده  |   سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ماشين   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |