شايد اگر بتوان وضعيت حاضر را با آنچه در ليگ برتر بريتانيا اتفاق افتاده مقايسه كرد وضعيت بايرن مونيخ را پايين تر از چارچوب تيمي چون چلسي ديد از نظربسياري بايرن بر پايه هاي محكم تري از لحاظ ساختاري استوار است و بن مايه تيمي چون چلسي چيزي جز دلارهاي ناتمام آبراموويچ نيست
امين ساكت
(۱)
«چرا اينگونه شد؟»، «چرا اين اتفاق رخ داد؟»، «چه كسي چنين پيشگويي نحسي كرده بود؟»، «بالاخره اتفاق افتاد.»، «مورينيو شكست خورد»، «كيگان مبهوت كرده خود!» و...
همه اين تيترهاي طلايي وقتي صفحه اول مطبوعات جهان را پوشاند كه ديگر كار از كار گذشته بود. ديگر شكاف به وجود آمده از حد چند گل گذشته و به چندين رسيده بود. حالا ابر همه روياها متلاشي شده است و هواداران چلسي در بهت و ناكامي اخير خود به سر مي برند.
نقطه آغاز كجا بود؟ همه چيز در هفته اي كه سپري شد اتفاق افتاد؛ نخستين شكست فصل چلسي رخ داد و فاصله آرسنال قهرمان و چلسي ناباورانه افزايش يافت. اگر آنلكا مهاجم منچسترسيتي پنالتي را هرز مي داد، و اگر فريرا اين خطاي تاريخي را انجام نمي داد حالا وضعيت براي هواداران چلسي تا اين حد تاريك و مملو از خشم نبود.
كركري هاي مابين آرسنال و چلسي به طرزي سهل انگارانه و به دور از تدبير فروكش كرد. حالا تيم قهرمان بريتانيا با خيالي آسوده و با تكيه بر ۲۹ گل زده مي داند كه رقيبان به او نخواهند رسيد و سرانجام، هماني است كه فرگوسن مي خواهد يعني در دست گرفتن كاپ نقره اي ليگ برتر بريتانيا.
گرفتن يك پنالتي از سوي منچسترسيتي، لرزيدن دروازه پتر چك - دروازه بان چلسي - كسب اولين گل در فصل جاري و... اينها همه اتفاقات افتاده است، اما چرا؟ چرا چلسي بايد مقابل تيم بحران زده اي چون منچسترسيتي شكست مي خورد؟ چرا علي رغم جريان ناتمام حمايت هاي مالي آبراموويچ خلاءهاي غيرقابل پيش بيني در تيم به وجود آمد؟ و چرا خوزه مورينيو جايگاه باثباتش را اين چنين از دست داد؟
خب، به هرحال اين نيز نوعي افول است؛ «سقوط در اوج»، حالا در جدول رده بندي يك شكست براي اين تيم ثبت شده است. خوشبختانه تفاضل گل شش تايي او را در رديف دوم جدول حفظ كرده است و اين تنها بارقه اميد هواداران است.
اما چه اتفاقي افتاد؟ وقتي خوزه مورينيو - مربي چلسي - بعد از اتمام بازي مقابل دوربين ايستاد، رو به همه هواداران گفت: «واقعيت اين است، ما شكست خورديم.» مربي مطرح چلسي كه تا ديروز پذيرفته شده و مقبول بود، امروز بايد سؤال پاسخ دهد.
انتقادهاي وارده بر مورينيو نه تمرين دهي تيم است، نه نحوه برنامه ريزي و نه حساسيت بر بازيكن خاصي. تنها تاكيد بر تركيب بندي ويژه و ايده آل چلسي است. مدافعان امروز چلسي كساني هستند كه در مقابل سخت ترين شوت ها مقاومت داشته اند و اين دفاع مطلوب و لايق چنين تيم برتري است. اما مهاجمان چلسي مهاجماني چون لمپارد و ماكه له له كه خود در حد و اندازه شان بهترين هستند و مابقي بايد قوي تر و توفنده تر از اين باشند. اين واقعيتي است كه قابل كتمان كردن نيست. با وجود همه حساسيت هايي كه بالاخص از سوي رومن آبراموويچ اعلام شده بود، خريدهاي اخير و تامين مهره هاي تدافع و تهاجم در حدي ايده آل مفروض شده بود، اما اينك بوي ضعف هايي جدي، آرام آرام به مشام مي رسد.
|
|
اينها جملگي آغاز تخريب سد انتقاد و خوردگي بر چلسي است. اما آيا به گل نشستن يك پنالتي مي تواند ضعف مدافعان را به رخ بكشاند؟ اين كه تفاضل گل هاي چلسي و آرسنال فاحش است مي تواند جايگاه مهاجمان را به نقد بكشاند اما مدافعان را خير. از طرفي شايد بتوان مثل هميشه وقوع اتفاقي بد را به نبوده ها ارجاع داد. اكثر مهره هاي انتخابي چلسي براي حضور در ليگ برتر توانستند تا اين جاي كار با تيم همراه باشند اما وقتي مصدوميت ديديه دروگبا در روزهاي آغازين ليگ برتر اتفاق افتاد، لطمه اي جدي به اين تيم وارد آمد. شايد ادامه اين بحث اصرار بر نبوده ها باشد اما دروگبا كسي بود كه مورينيو به آن اميد زيادي داشت. علاوه بر اين دلارهاي صرف شده براي خريد وي، حركت به سوي هيچ بود كه تحقق تيمي بدون خلل و فرج رها از رگبار انتقاد چون آرسنال را ميسر نساخت. به هرحال بحران رخ داده همان طور كه خوزه مورينيو بلافاصله پس از اتمام بازي آن را پذيرفت، بايد پذيرفته شود. هنوز اميد زيادي باقي است. مهره هاي آبراموويچ مي توانند هماني باشند كه او مي خواهد و مي توانند شگفتي ساز و رويايي باشند.
(۲)
دومين شكستي كه مي توان به عنوان دومين طلسم شكسته شده از آن ياد كرد، خرد شدن غرور مردان بايرن مونيخ در بوندس ليگاست. ماگات، هدايت كننده اين تيم، نيز جزو آنهايي بود كه توانسته بود بايرن مونيخ پرمدعا را تا اين جاي فصل به جلو بكشاند. اما بالاخره اين ادعا نيز از بين رفت حالا مهره هاي ماگات اولين شكست فصل را در كارنامه شان جاي داده اند.
شايد اگر بتوان وضعيت حاضر را با آنچه در ليگ برتر بريتانيا اتفاق افتاده است مقايسه كرد وضعيت بايرن مونيخ را پايين تر از چارچوب تيمي چون چلسي ديد. از نظر بسياري بايرن بر پايه هاي محكم تري از لحاظ ساختاري استوار است و بنمايه تيمي چون چلسي چيزي جز دلارهاي ناتمام آبراموويچ نيست. اما اگر ايده هايي اين چنين چيزي جز برگرفته از احساس هاي ناشي از حس حسادت نيست. شايد جمله بي پيرايه اي باشد اما واقعيت امر همين است. اگر امروز تيمي چون چلسي، به خاطر كم كاري مهاجمانش محاكمه مي شود، بايرني ها و ماگات به دلايل عميق تري به ميز محاكمه هواداران كشيده مي شوند.
قطعاً اين اشتباهات جزيي در مقايسه با تيم هاي قعرجدول وضعيت بسيار بهتري دارند اما هواداران از آنها انتظاري جز قهرماني ندارند. همه عاشقان بايرن در سرتاسر دنيا، همه كساني كه هر روز براي مبارزه مابين تيمشان و تيم حريف چشم مي بندند و آرزو مي كنند چيزي جز پيشي گرفتن از حريف را نمي خواهند. حالا وقتي چنين اتفاقي مانند آنچه در بوندس ليگا رخ داد، اتفاق مي افتد آنها مي مانند و جايگاهي خالي براي تيم محبوبشان.
پيروزي تاريخي شالكه در بايرن مونيخ شرايط تازه اي را براي اين تيم به وجود آورد. ضعف هايي كه ماگات آنها را باورداشت به عقيده تبديل شد. حالا او راحت تر مي داند كه تاكتيكي كه به آن اصرار دارد نمي تواند تيم را تغذيه كند و از طرفي بايد ضعف هاي فاحش در خط مياني و دفاع را بپوشاند. ماگات اينها را وقتي فهميد كه ابه ساند، آيلتون و آساموآ از شالكه از نقاطي كه او حتي فكرش را نمي كرد تيمش را مورد اصابت قرار دادند.
ماگات خود نيز به اين اعتقاد دارد «وقتي رانگنيك مهره هايش را آرايش داد، وقتي بازي به ميانه ها رسيده بود احساس كردم بوي خلاءهاي عميقي به مشامم مي رسد.» شايد اين شكست فرصت عظيمي از بايرني ها را ربود اما لااقل توانست ساختاري متخلل از اين تيم را ترميم كند. حالا او مي داند كه در به كارگيري لوچيو، هارگريوز و شوايتزيگر بايد تدبيري تازه بينديشد و يا تمرين هاي سخت تري را براي آنها برنامه ريزي كند. به هرحال ماگات امروز، در فضاي بسته داغي از خشم قرار دارد كه بايد هرچه زودتر از آن خلاصي يابد.
آلماني هاي فوتبال پرست معمولاً فرصت زيادي به مربيان نمي دهند، شايد يك شكست براي تعويض دوباره آنها كافي باشد. قطعاً فرصتي كه به ليپي، مربي ايتاليا، در سري رقابت هاي ايتاليا داده شد، تقديم ماگات نخواهد شد و شايد تعلل آنها تاكنون باور ضعف مهره هايي باشد كه تا ديروز مشكلي جدي از خود بروز نداده بودند. بنابراين ريشه اين برآيندها تنها رو به سوي ماگات نيست. باور اين كه لوچيو بيشتر از هر زمان ديگري دفاع كرده بود و يا فرم نبودن ابه ساند اتفاق هاي واضحي بودند كه همه هواداران باور داشتند حالا تنها فرصتي كه باقي ماند تقديم ماگات مي شود آنها نمي خواهند از تيمي چون شالكه و يا هر تيم ديگري عقب بمانند.
(۳)
اتفاق هاي اخير در دو جام معتبر دنيا، وقوع پيشامدهاي مكرري هستند كه براي همه تيم ها امري عادي است. تنها قشري كه نمي توانند يا نمي خواهند بپذيرند دسته هاي متعصب هواداران است حالا چه بريتانيايي تبار و چه از جنس ژرمن ها. وقوع دو اتفاق مشابه براي دو تيم نامدار نيز شايد وقوعي تكراري باشد اما همه اينها حس و لمس وقوعي بد اما تكراري است. تلاش و تلاش و تنها براي يك لحظه ايستادن، باختن.
چلسي مي خواهد به آرسنال برسد و آرسنال در حال تاختن است. بايرن به دنبال صدرنشيني است و تيم هاي ديگر به دنبالش. در اين گيرودار ابرهاي متراكم خيال هاي هواداران است كه آرزومند و با جسارت كامل تشكيل و سپس متلاشي مي شوند و...
منابع: manchesteronline.co.uk
, int.com