جمعه ۱ آبان ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۵۳۳
index
در باره جايزه نوبل
اسكار دانشمندان
007440.jpg
خوزه ساراماگو
007425.jpg
ارنست همينگوي
007428.jpg
هرمان هسه
007431.jpg
پابلو نرودا
007437.jpg
رومن رولان
007422.jpg
آلفرد نوبل
007443.jpg
جان اشتاين بك
007452.jpg
جواني آلفرد نوبل
007449.jpg
طرح روي مدال نوبل
007434.jpg
طرح پشت مدال نوبل
آلفرد برنهارد نوبل در سال ۱۸۴۳ در سوئد متولد شد. آلفرد آدم نحيف و ضعيفي بود ولي در همان سالي متولد شد كه پدرش امانوئل قوي و جاه طلب دچار ورشكستگي گرديد. پس از شكستي كه امانوئل در استكهلم خورد به سنت پترزبورگ رفت و در آن جا يك كارگاه مهندسي تاسيس كرد.
دولت روسيه به وي ماموريت داد كشتي تجاري و زيردريايي بسازد. امانوئل بيش از حد تصور خود با موفقيت مواجه شد اما چون زياده روي كرد و كارهاي خود را بيش از حد توسعه داد پس از پايان جنگ هاي كريمه براي بار دوم ورشكست شد.
آلفرد نوبل تا ۱۶ سالگي زير نظر پدر و مادرش تحصيل كرد و هنوز به بيست و دو سالگي نرسيده بود كه تجربه يك شيميدان پنجاه ساله را داشت. در كنار اين تجربه به زبان هاي آلماني، فرانسوي، روسي و سوئدي هم تسلط داشت. نوبل طي سفرهاي خود تحقيقاتي درباره مواد منفجره نيتروگليسيرين انجام داد و اختراع خود را در سال ۱۸۶۷ تحت نام «ديناميت» ثبت كرد. نوبل از راه ساختن ديناميت و مواد منفجره و استخراج معادن نفت باكو، ثروت فراواني اندوخت و در سال ۱۸۹۵ يعني يك سال قبل از مرگش وصيتنامه  معروف خود را امضا كرد. او وصيت كرده بود كه بيش از ۳۱ ميليون كرون سوئد كه ثروت وي را تشكيل مي داد، به صورت وجه نقد درآيد و به عنوان سرمايه به كار رود و درآمد حاصل از آن هر ساله به صورت جايزه بين كساني كه در سال قبل منشا بزرگترين فايده براي بشر بوده اند، تقسيم شود. رشته هايي كه نوبل علاقه فراواني به پيشرفت آنها داشت، فيزيك، شيمي، فيزيولوژي و طب، ادبيات و صلح بود. نوبل همچنين وصيت كرده بود كه اين جوايز به شايسته ترين افراد چه اهل اسكانديناوي و چه اهل ساير كشورها داده شود و توزيع جوايز نيز زير نظر يك كميته مخصوص كه توسط پارلمان نروژ تعيين مي شود، انجام گيرد. جالب است بدانيد هيات هايي كه تحت اساسنامه بنياد نوبل فعاليت مي كنند عبارتند از: چهار هيات مخصوص اعطاي جايزه يعني آكادمي علوم سلطنتي (در رشته  شيمي و فيزيك) موسسه طبي سلطنتي (براي طب)، آكادمي سلطنتي سوئد (براي ادبيات) و كميته نروژي نوبل وابسته به پارلمان نروژ (براي جايزه صلح).
پنج كميته نوبل هم وجود دارد كه هر يك براي توزيع يكي از جوايز مطالعه مي كند (از جمله كميته نروژي جايزه صلح). به علاوه چهار انستيتو يا موسسه نوبل هم وجود دارد كه هر يك براي يكي از چهار جايزه نوبل فعاليت مي كند.
كميته هاي پنج گانه نوبل هر يك سه تا پنج عضو دارند كه توسط هيات مربوطه تعيين مي شوند. هيچ كس نمي تواند شخصاً خود را نامزد دريافت جايزه نوبل كند. كساني كه مي توانند معرفي كننده يا پيشنهاد دهنده نامزدهاي جوايز نوبل باشند، چند دسته اند: برندگان سابق جوايز نوبل (در رشته  مخصوص خود)، پروفسورهاي برجسته دانشگاه و آنهايي كه توسط اعطاكنندگان جوايز انتخاب مي شوند، در مورد ادبيات رئيس بنگاه نشرياتي كه اثر كانديدا را چاپ كرده، براي جايزه صلح اعضاي بعضي از سازمان هاي پارلماني يا حقوق  بين المللي و اعضاي پارلمان ها و كابينه ها.
007446.jpg
مراسم اهداء اولين جايزه نوبل
در سال ۱۹۰۱

تا سال ۱۹۶۰ از كليه كشورهاي جهان فقط ۳۰ كشور برنده جايزه نوبل شده اند كه از اين ميان آمريكا بيش از سايران برنده جايزه داشته است، به طوري كه از ۳۲۵ جايزه كه تا اين سال داده شده ۷۴ جايزه نصيب آمريكايي ها شده است. پس از آمريكا به ترتيب انگلستان ۵۰ جايزه نوبل و آلمان ۴۹ جايزه نوبل، فرانسه ۳۴ جايزه و سوئد كه باني جايزه نوبل است، ۱۵ جايزه را از آن خود كرده اند.
در سال هاي ۱۹۴۰ و ۱۹۴۲ جوايز صلح و ادبيات توزيع نگرديد و در بعضي سال ها، بعضي جوايز توزيع نشده و براي سال بعد گذاشته شده است. گاهي يك جايزه نوبل به دو دانشمند كه يك امر مشتركي پديد آورده اند نيز داده مي شود.
جايزه نوبل شامل مدال افتخار، ديپلم شخصي و مبالغي وجه نقد است. طبق بند چهارم اساسنامه بنياد نوبل بيش از سه نفر نمي توانند در جايزه سهيم باشند. جايزه تنها به كساني كه در قيد حيات هستند تعلق مي گيرد، مگر آن كه نامزدي شخص وفات يافته پيش از مرگش اعلام شده باشد. مراسم در سالن كنسرت استكهلم برگزار مي شود و اعليحضرت پادشاه سوئد شخصاً ديپلم، مدال و سند تعيين كننده مبلغ جايزه را به دست برندگان مي دهد. ديپلم افتخار فيزيك و شيمي توسط آكادمي سلطنتي علوم سوئد و دپيلم فيزيولوژي يا پزشكي توسط انستيتوي كارولينا تهيه مي شود. صحافي ديپلم ها برعهده صحافي hassler و falth است. ديپلم فيزيك داراي جلد آبي رنگ و ديپلم شيمي و فيزيولوژي يا پزشكي داراي جلد قرمز است.
خوشنويسان آرمي كه از تركيب حروف اول اسم شخص تشكيل مي شود را بر روي هر يك از ديپلم هاي اختصاصي برندگان حكاكي مي كنند. ديپلم ها درون جعبه اي از جنس مقوا كه به منظور حفظ ديپلم ها طراحي شده، قرار مي گيرند.
مدال نوبل فيزيك، شيمي، فيزيولوژي يا پزشكي و ادبيات توسط مجسمه ساز و كليشه ساز مشهور سوئدي اريك ليندبرگ و مدال نوبل صلح توسط مجسمه ساز نروژي گوستاو ولگليند طراحي شده است. در يك طرف مدال سوئدي تصويري از آلفرد نوبل و طرف ديگر آن سالروز تولد و مرگ او با حروف لاتين نگاشته شده است. مبلغ جايزه در سال ۱۹۰۰ حدود ۱۵۰ هزار كرون بود كه در سال ۱۹۲۳ به كمترين حد خود ۱۱۵ هزار كرون سقوط كرد. در سال هاي اخير اين مبلغ به طور قابل توجهي افزايش پيدا كرده است؛ يك ميليون كرون در سال ،۱۹۸۱ دو ميليون در سال ،۱۹۸۶ سه ميليون كرون در سال ،۱۹۸۹ چهار ميليون كرون در سال ،۱۹۹۰ شش ميليون كرون در سال ۲۰۰۰ و از سال ،۲۰۰۱ ۱۰ ميليون كرون در هر رشته به برندگان اهدا مي شود.

يكي از شناخته شده ترين جوايز نوبل، نوبل ادبيات است كه از سال ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۴ بيش از ۱۰۰ جايزه را به خود اختصاص داده است. براي   آشنايي بيشتر با جايزه نوبل ادبيات، اسامي برخي از مهم ترين و آشناترين برندگان آن را مرور مي كنيم:
۱۹۱۳ رابيند رانات تاگور ـ هند
۱۹۱۵ رومن رولان ـ فرانسه
۱۹۲۵ جورج برنارد شاو ـ انگليس
۱۹۴۶ هرمان هسه ـ سوئيس
۱۹۴۷ آندره ژيد ـ فرانسه
۱۹۴۸ تي. اس. اليوت ـ انگليس
۱۹۴۹ ويليام فاكنر ـ آمريكا
۱۹۵۰ برتراند راسل ـ انگليس
۱۹۵۴ ارنست همينگوي ـ آمريكا
۱۹۵۷ آلبركاموـ فرانسه
۱۹۶۲ جان  اشاين بك ـ آمريكا
۱۹۶۴ ژان  پل سارتر ـ فرانسه (سارتر جايزه را نپذيرفت)
۱۹۶۵ ميخائيل شولوخف ـ روسيه
۱۹۷۱ پابلو نرودا ـ شيلي
۱۹۸۲ گابريل گارسيا ماركز ـ مكزيك (كلمبيايي  الاصل)
۱۹۸۹ كامليو خوزه سلا ـ اسپانيا
۱۹۹۰ اكتاويوپاز ـ مكزيك
۱۹۹۸ خوزه ساراماگو ـ پرتغال
۲۰۰۳ جان مكس ول كوئتزي ـ آفريقاي جنوبي
۲۰۰۴ الفريده يلينك ـ اتريش

چهارم آبان سالروز تولد پيكاسو
نقاش تفاوت هاي مدرن
007404.jpg
با شنيدن نام پيكاسو به ياد نقاشي مي افتيم با آثاري عجيب و غريب. تصوير انسان هايي با اندام هاي نابجا، چهره زناني با دو بيني و سه چشم، تصوير آدمياني در چنگ خشمي بي مهار با اندامي كج و معوج و شاخ هايي چنگك وار. گاهي مجموعه اي از تصاوير و نقاشي ها كه با شكل واقعي شان تطابق ندارند. تحت نام «پيكاسو» معرفي مي شوند. بدين وسيله به سبك هنري اي اشاره مي شود كه انتظارات ما را برنمي آورد و تحقير، تحسين و حتي گاهي خشم و انزجار ما را برمي انگيزد. پيكاسو در طول زندگي اش همواره با اينگونه برخوردهاي نامطلوب مواجه مي شد ولي هيچگاه در مقابل پرخاش اين و آن خم به ابرو نمي آورد. او بر اين باور بود كه هنرمند نبايد به تقليد مو به موي طبيعت اكتفا كند. برعكس بايد از واقعيت هميشه گامي جلوتر باشد و به بركت احساس، خرد و خيالش بدان قوام بخشد و از اين رو بود كه مي گفت: «من آنچه را كه مي دانم نقاشي مي كنم، نه آنچه را كه مي بينم.»
پيكاسو كه بود؟ نقاش كله شقي كه فقط برداشت شخصي خود را از جهان مطلق كرده بود؟!

در ۲۵ ماه اكتبر سال ۱۸۸۱ پابلوروييز پيكاسو، فرزند دون خوزه روييز پيكاسو و ماريا پيكاسولوپز، در مالاگا واقع در جنوب اسپانيا به دنيا مي آيد.
پدر او، دون خوزه، نقاشي بود كه در مدرسه هنرهاي زيبا، طراحي تدريس كرده است. پابلوپيكاسوي آن زمان در ناكجاآباد هنر سير مي كرد و همه كوشش هايي را كه براي طبقه بندي كارش در مقالات مفهومي يا در برگه دان هاي مورخان هنر به كار مي رفت، به مبارزه مي طلبيد. پيكاسو در سراسر دهه هاي پربار گذشته آثاري آفريده كه از نظر شيوه بيان و شگردكار، يكسره با هم فرق داشته است. عناصر سبكي كه به گمان هنرمندان آن زمان، ديرزماني پيش از اين در گذشته پيكاسو مدفون شده بود، به طور ناگهاني سر برمي آوردند و وي همين عناصر را با ديگر عناصر در مي آميخت تا دستاوردهايي نو و پرشگفت پديد آورد.
پيكاسو در دوران كودكي اش خودراي و مستبد و چه بسا خودسر و كله شق بود. به جاي توجه به درس و مشق به ساعت خيره مي شد و حركت آهسته عقربه ها او را افسون مي كرد. او براي رقابت با پدرش، از سنين پايين، طرح هايي را آغاز مي كند كه از نظر ترسيم خطوط و قدرت خارق العاده   ديد و تخيل درخور توجه بودند. نبوغ و استعداد او چنان شگفت آور بود كه بنا به گفته خود او، پدرش ـ كه از هنر فرزند متحير شده بود ـ قلم، تخته و رنگ خود را به او سپرد و اعلام كرد كه ديگر هيچگاه نقاشي نخواهد كرد.
پيكاسو در ۱۹ سالگي اسپانيا را ترك مي كند. به پاريس مي رود تا با نامدارترين نقاشان زمان خود آشنا شود و آثار آنها را ببيند. سرماي سخت پاريس او را مجبور به برگشت مي كند ولي با شروع بهار دوباره سر و كله اش در پاريس پيدا مي شود. سال هاي سال به زندگي دشواري تن مي دهد، گرسنگي مي كشد، از سرما مي لرزد ولي شب و روز نقاشي مي كند و در پي اسلوبي مي گردد تا جهان را در آثارش بازتاب دهد.
وقتي ۲۰ ساله است، رنگ آبي حكمران بي چون و چراي پرده هاي نقاشي اوست. از وراي سايه هاي آبي تيره اندام هاي آبي روشن قد مي كشند؛ پيرزنان تهيدست با نوه هايشان، گداها و انسان هاي لرزان از سرما در رنگ هاي شفاف. بعد آثار او را تصاويري از دنياي سيرك پر مي كنند: دلقك ها، رقاصان، خانواده بندبازان. اندام هاي ظريف و تراشيده سرشار از اميد. رنگ حاكم بر آثار او در اين مرحله صورتي است.
چندي بعد شادي از آثار او رخت بر مي بندد. غمزده، تنها و گداگونه، حتي بندبازان او نيز اينگونه اند، چرا كه مورد تحقير دايم شهروندان خودخواه بود و در عين حال شاد بود. دوستداران انگشت شمار آثارش، او را نقاش انسان هاي شريف سوگوار مي نامند.
پيشرفت او را به سوء ظن مي اندازد. او نمي خواهد خود را به سبك هنري مشخصي محدود كند. در پي آزمايش مدام است. تصاويرش اغلب زوايه دار و مخططند؛ خانه ها، كوهها، درخت ها، گلدان ها، آلات موسيقي، پيكرها و چهره هاي انساني از اشكالي مربعي و مخروطي تشكيل يافته اند. اندام انسان ها در آثار كنوني او به تدريج ذوب مي شود و رو به اضمحلال مي رود. اين سبك هنري «كوبيسم» ناميده مي شود كه در آثار هنرمندان ديگر نيز رايج است.
در سال ۱۹۱۸ پيكاسو با الگاكولكوا، يكي از اعضاي گروه باله در آن زمان ازدواج مي كند. او دختر يك ژنرال روسي بوده و مراسم ازدواج آنها علي رغم اعتقادات نه چندان محكم پيكاسو، در كليسا انجام مي شود. نتيجه اين ازدواج پسري به نام پائلو بود كه در سال ۱۹۲۱ به دنيا مي آيد.
سال هاي ۲۰ و ۳۰ ميلادي براي پيكاسو سال هاي رشد خلاقانه اند. در اين مرحله است كه فرانكو (ديكتاتور فاشيست) اسپانياي جمهوريخواه را مورد حمله قرار مي دهد و با حمايت همه جانبه فاشيست هاي آلمان و ايتاليا، شهرها و روستاها بي رحمانه بمباران مي شوند. پيكاسو به جانبداري از مردم برمي خيزد و پرده از دروغ ها و جنايات  فرانكو برمي دارد؛ «گرنيكا» را مي كشد.
وقتي فاشيست هاي آلماني اروپا را اشغال مي كنند پيكاسو در پاريس مي ماند. نقاشي سپر و سلاح اوست. در اين ايام است كه مجمسه برنجي «مردي با بره اي» به عنوان سمبل از موجود مظلوم خلق مي شود. اكنون آتليه او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.
در سال ۱۹۴۴ پيكاسو عضو حزب كمونيست فرانسه مي شود. بعد از شكست فاشيسم، در كنگره هاي جهاني صلح شركت مي كند. «كبوتر صلح» او ـ كه در ۱۹۴۹ به مناسبت گشايش كنگره جهاني صلح در پاريس كشيده شده است ـ به سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبديل مي شود.
پيكاسو كه اكنون از مرز ۷۰ سالگي مي گذرد، علي رغم پيري به طور خستگي ناپذيري نقاشي مي كند، مجسمه مي سازد و كوزه گري را به عنوان امكان جديدي در هنر به خدمت مي گيرد. چيزي كه براي او تازه ولي براي بشريت مشغله اي ديرين بوده است.
در سال ۱۹۵۲ وقتي صلح جهاني در خطري جدي است پيكاسو پرده هاي عظيم «جنگ» و «صلح» را مي كشد. در ۱۹۶۱ با ژاكلين روك ازدواج مي كند، ژاكلين تنها زن ماندگار در زندگي پيكاسو است كه تا زمان مرگ او همراهش مي ماند.
پيكاسو در هشتم آوريل ۱۹۷۳ در اوج دلباختگي اش به ژاكلين مي ميرد و ژاكلين روك  نيز كه پس از پيكاسو به شدت از نظر روحي دگرگون شده بود در ۱۹۸۶ با شليك گلوله خودكشي مي  كند.
پيكاسو نقاش كبوتر صلح بود و مبارز ضد فاشيست. دوست صميمي مردم ستمديده و كمونيست ها. شركت كننده فعال كنگره هاي جهاني صلح و برنده جايزه لنيني صلح.

تاريخ ايران
اول آبان ماه سالروز شهادت حاج مصطفي خميني
الطاف پنهاني
در نيمه شب يك شنبه اول آبان  ۱۳۵۶ آيت ا... سيد مصطفي خميني به شكل مرموزانه اي به شهادت رسيد. «در روز يك شنبه نهم شهر ذي القعدةالحرام ،۱۳۹۷ مصطفي خميني نور بصرم و مهجه قلبم دار فاني را وداع كرد و به جوار رحمت حق تعالي رهسپار شد». با انتشار خبر فوت حاج مصطفي خميني، درس هاي حوزه تعطيل شد و روحانيت به سوگ نشست. جنازه ايشان توسط دوستان و شاگردانش در همان روز به كربلا برده شد. در اين مراسم كه جمعيت زيادي شركت كرده بودند، جنازه را با آب فرات غسل داده و در محل خيمه گاه امام حسين (ع) كفن كردند و پس از طواف در حرم مطهر حضرت سيدالشهدا (ع) و حضرت عباس (ع) به نجف بازگرداندند و روز بعد جنازه ايشان از مسجد بهبهاني (واقع در بيرون دروازه نجف) با شركت انبوهي از علما، فضلا، طلاب، كسبه، اصناف و ديگر اهالي نجف به طرف صحن مطهر علوي تشييع شد.
امام خميني در مسجد بهبهاني حضور يافت و پس از توقفي كوتاه و خواندن فاتحه با قامتي استوار به خانه بازگشت و در مراسم تشييع و خاكسپاري فرزندش شركت نكرد. در هنگام تشييع جنازه بازار نجف يكپارچه تعطيل شد. آيت ا... خويي در صحن مطهر امام علي (ع) بر جنازه حاج مصطفي نماز خواند و در كنار مقبره علامه حلي به خاك سپرده شد. شب هنگام امام خميني پس از زيارت حرم مطهر حضرت علي (ع) به سراغ فرزند عارف، عالم و مجاهد خود كه ديگر در دل خاك آرميده بود رفت و با چهره اي باز و آرام، نخست براي يكايك عالماني كه در آن مقبره دفن شده اند فاتحه خواند و از حاضران خواست براي مصطفايش طلب مغفرت كنند و در آن لحظه كه همه چشم ها گريان بود، از سرقبر فرزندش برخاست و بدون كوچكترين آزردگي و گرفتگي، از حاضران تشكر كرد و از آن جا بيرون رفت.

آيت ا... حاج  سيد مصطفي خميني در آذر ۱۳۰۹ شمسي، در قم متولد شد. تحصيلات ابتدايي را در مدرسه هاي «باقريه» و «سنايي» به پايان رساند. در سال ۱۳۲۵ به تحصيل علوم اسلامي پرداخت و در سال ۱۳۳۰ سطح را به پايان رساند و در درس خارج امام خميني و آيت ا... بروجردي حضور يافت و خيلي زود به درجه اجتهاد رسيد و از تقليد بي نياز شد. از ديگر استادان او علامه طباطبايي، آيات عظام داماد، شيخ مرتضي حائري، سيد محمدباقر سلطاني، شهيد صدوقي، حاج شيخ  محمدجواد قزويني و سيد ابوالحسن قزويني هستند.
حاج مصطفي خميني در سال ۱۳۴۱ همراه با امام به مبارزه با رژيم برخاست و در پيشبرد نهضت اسلامي نقش بسزايي ايفا كرد. در سال ۱۳۴۲ كه امام در قيطريه تهران زيرنظر ساواك به سر مي برد، رئيس شهرباني كل كشور سپهبد نصيري به او هشدار داد كه اگر از فعاليت هاي سياسي و مبارزاتي دست نكشد، تحت پيگرد قرار مي گيرد.
امام خميني در روز چهارم آبان ۱۳۴۳ عليه لايحه كاپيتولاسيون سخنراني كردند. رژيم شاه كه دچار وحشت شده بود. در ۱۳ آبان همان سال امام را شبانه دستگير و به تركيه تبعيد كرد. حاج مصطفي سخت برآشفت و به خيابان  آمد و با سيل خروشان مردم قم به طرف بيوت آيات عظام راه افتاد و همصدا با مردم قم، با فرياد اعتراض خويش، جو رعب و وحشت را شكست و از مراجع وقت خواستار اقدام براي آزادي امام شد. ساواك كه از سابقه مبارزاتي و رهبري حاج مصطفي در ۱۵ خرداد ۴۲ خبر داشت دستور جلب ايشان را به شهرباني قم صادر كرد. ماموران زماني كه حاج آقا مصطفي در خانه آيت ا... العظمي  مرعشي نجفي مشغول صحبت با ايشان بود، به  آن جا يورش بردند و ايشان را دستگير كردند و مدت ۵۷ روز در زندان قزل قلعه و در سلول انفرادي زنداني كردند. در هشتم دي ماه ۴۳ او را از زندان آزاد كرده و در ۱۳ دي كه تنها پنج روز از آزادي اش مي گذشت به دنبال استقبال چشمگير مردم از ايشان، ماموران رژيم به خانه او در قم حمله كردند و بار ديگر حاج آقا مصطفي را دستگير و به تهران اعزام مي كنند. اين يورش وحشيانه موجب ترس همسر حاج آقا مصطفي و سقط جنين او مي شود. فرداي دستگيري، حاج آقا مصطفي را به تركيه تبعيد مي كنند و از همان جا با ارسال  نامه هايي به مادر و همسر خود آنان را به صبر و بردباري سفارش مي كند.
تبعيد به عراق (نجف اشرف)
در ۱۳ مهر ،۱۳۴۴ امام و فرزندش از تركيه به عراق برده شدند و روز ۲۳ مهر در نجف سكونت گزيده و درس و بحث را آغاز كردند و حاج آقا مصطفي علاوه بر حضور در درس امام، شخصاً به تدريس پرداخته و شاگردان فاضلي پرورش دادند.
آيت ا... سيد مصطفي خميني در كنار برنامه هاي درسي و علمي، با راهها و شيوه هاي نويني مبارزه را دنبال كرد و مشاوري برجسته براي امام در امور سياسي و مبارزه با رژيم شاه بود. در ۲۱ خرداد ۱۳۴۸ به دنبال يك سلسله فعاليت ها و كوشش هايي در راه برانگيختن آيت ا... حكيم عليه رژيم ضداسلامي عراق، بعثي ها او را دستگير و به بغداد بردند. تا اين كه بالاخره در اول آبان ۱۳۵۶ به شكل مشكوكي به شهادت رسيد.
امام خميني در سخنراني اي كه به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفي ايراد كردند، اين واقعه را از الطاف پنهاني خداوند دانستند كه اگر چه به ظاهر باعث رنجش خاطر اطرافيان و دوستان ايشان مي شود اما در پيشرفت نهضت اسلامي نقش موثري را ايفا مي كند «... اينطور قضايا مهم نيست و براي همه مردم پيش مي آيد. خداوند الطاف ظاهري و پنهاني دارد. از الطاف خفيه و پنهان ما خبر نداريم چون از هر جهتي از حيث علم، از حيث عمل و... ناقص هستيم. از اين جهت در چنين اموري كه پيش مي آيد جزع و فزع مي كنيم و صبر نمي كنيم اگر از آن الطاف خفيه اي كه خداي تبارك و تعالي نسبت به بندگانش دارد اطلاع داشتيم در اينگونه چيزهايي كه جزيي است و مهم نيست آنقدر بي طاقت نبوديم و مي فهميديم كه مصالحي در كار است يك الطافي در كار است.»

قصص قرآن
سوره مباركه بقره
از پيامبر اكرم (ص) نقل است كه «هر كه سوره بقره برخواند مستوجب رحمت گردد و ثواب غزوه (جنگي كه در ركاب حضرت رسول باشد) و جهاد يكساله بيابد.» و باز از حضرت است: «سوره بقره سراپرده قرآن است. بياموزيد كه آموختن آن بركت است و از دست دادن آن حسرت.»
و اما داستان اين هفته:
آفريدن انسان
و آن، آن بود كه دنيا را پيش از آدم صلوات ا... عليه، اجنه انباشته بودند و انواع فساد مي كردند در زمين تا خداي تعالي فرشتگان فرستاد بر زمين تا جن را از زمين به جزاير دريا تاختند. ابليس (كه از اجنه) بود خود را ميان فرشتگان افكند؛ مب بود و طاعت مي كرد. چون خداي تعالي خبر داد كه من خليفتي خواهم آفريد در زمين، فرشتگان گفتند: «خداوندا! كسي مي آفريني در زمين كه تباهي كند به معاصي و ما تو را خود به پاكي ياد مي كنيم و حمد و ثنا مي گوييم و تنزيه (پرهيزگاري) مي كنيم تو را. اين خليفت كه مي آفريني از او و فرزندان او يا همه طاعت خواهد بود، يا همه معصيت؛ اگر طاعت خواهد بود، اينك ما تو را مطيعيم و اگر عاصي خواهند بود، اجنه عاصي بودند، ايشان را بيرون كردي.»
خداي عزوجل گفت: «من آن دانم كه شما ندانيد»(۱).
يعني خليفتي خواهم آفريد كه از فرزندان او نه همه طاعت آيد چنان كه از شما و نه معصيتي آيد چنان كه از جنيان، بلكه هم طاعت بود و هم معصيت، تا بدان طاعت من ايشان را ثواب دهم تا فضل من پديد آيد و معصيت ايشان را بيامرزم تا رحمت من پديد آيد و از پشت و نسل او فرزندي خواهد بود كه او سيد اولين و آخرين بود و جمله مخلوقات كه آفريدم و خواهم آفريد از بهر او آفريدم و مقصود از همه اوست.
آنگه چون خداي تعالي خواست كه آدم (ع) را بيافريند، جبرئيل (ع) را فرمود كه به زمين رو و قبضه اي (يك مشت) خاك از جمله روي زمين بردار كه من از آن خليفتي خواهم آفريد، و اگر زمين از تو زنهار (امان) خواهد زنهار ده. جبرئيل آمد و قصد كرد كه خاك برگيرد. زمين با وي به سخن آمد كه زنهار از من چيزي برنگيري كه دوزخ را از آن نصيب بود. (از من چيزي برنداري كه بعدها در دوزخ بسوزد.) جبرئيل وي را زنهار داد و بازگشت. خداي تعالي ميكائيل (ع) بفرستاد. زمين همچنان امان خواست. بازگشت. آنگاه همچنين اسرافيل (ع). آنگه عزرائيل را فرمان آمد كه برو قبضه اي خاك از همه روي زمين برگير و وي را نگفت كه اگر زمين زنهار خواهد زنهار ده. عزرائيل آمد و قصد كرد به برگرفتن خاك. زمين از وي زنهار خواست. عزرائيل گفت: «مرا فرمان خدا نگاه بايد داشت، نه مراد تو.»
آنگاه از همه روي زمين يك قبضه خاك برگرفت، چهل ارش (فاصله بين سرانگشت مياني تا آرنج) انبوهي آن و ميان مكه و طايف فرو ريخت. خداي عزوجل عزرائيل را گفت: «اكنون كه سبب آفريدن اين خلق به دست توست، ساخته باش (آماده باش) كه مرگ وي و فرزندان وي هم بر دست تو خواهد بود.»
عزرائيل گفت: «يا رب، آنگاه ايشان از من اندوهگين باشند.»
خداي عزوجل گفت: «غم مدار كه مرگ ايشان را سبب ها سازم. (براي مرگشان علت هاي مختلف به وجود مي آورم). چون غرق و حرق (آتش گرفتن) و هدم (شكستن) و قتل و اسقام (بيماري ها) و ديگر اسباب مرگ تا ايشان پندارند كه مرگ ايشان از آن بود، نه از تو.»
آنگاه خداي تعالي بر آن خاك آدم (ع) چهل روز باران اندوهان ببارانيد تا آغشته گشت، آنگه يك ساعت باران شادي بر آن ببارانيد و آن شادي يك ساعته آن باشد كه به هنگام مرگ به گوش بنده فرو گويند كه «لاتخف و لا تحزن(۲)» . آنگاه آن گل آدم (ع) بپالاييد به كمال قدرت خود. از آنچه صافي تر (مرغوب تر) بود آدم را بيافريد و از باقي درخت خرما را بيافريد. از آن جاست كه رسول (ص) گفت كه درخت خرما را نيك داريد كه عمت (عمه) شماست.
ابن عباس گويد پيش از آن كه خداي تعالي جان در كالبد آدم آورد ۴۰ سال ميان مكه و طايف افكنده بود صلصال (به صورت گل خشكيده). آنگاه جان را سوي سر وي در آورد. چون جان تمام در وي آورد بفرمود تا تختي از بهشت بياورند، آدم را بر آن نشاند تا بر سر فرشتگان علم گويد (مشخص باشد) تا شرف او پديد آيد. امر كرد فرشتگان زمين را تا همه پيش منبر او حاضر آمدند و خداي تعالي تعاليم كرد او را نام همه چيزها تا سكره (پياله) و كاسه. پس عرضه كرد بر فرشتگان. پس خداي تعالي گفت: «بگوييد نام اين چيزها اي فرشتگان اگر هستيد از راست گويان.»
فرشتگان گفتند: «پاكا، خدايا، دانش نيست ما را مگر آنچه درآموختي ما را.»
خداي گفت: «اي آدم! ايشان را بياگاهان از اين نام ها.»
چون آدم آنان را از نام اشيا بياگاهانيد امر آمد كه سجده كنيد آدم را، سجود خضوع. همه سجده كردند مگر ابليس.(۳)
و خداي تعالي فرمود تا تخت او را برداشتند. جلوه كنان مي بردند تا در بهشت. آن جا خداي تعالي ذريه (فرزند) از پشت او بيرون گرفت و عهد و ميثاق بست و به پشت وي برگردانيد. آنگه او را در بهشت آورد و هشت بهشت او را مباح كرد و حوا را از پهلوي چپ وي بيافريد و گفت: «پيرامون اين درخت نگرديد.»
گفته اند كه درخت انگور بود و گفته اند كه درخت انجير و بيشتر مفسران برآنند كه درخت گندم بود.
۱- سوره مباركه بقره - آيه ۳۰
۲- نترس و اندوهگين نباش
۳- مضمون آيات ۳۴-۳۱ از سوره مباركه بقره

پنجره
ايران
هفته
جهان
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
ماشين
ورزش
هنر
|  ايران  |  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |
|  ديدار  |  حوادث   |  ماشين   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |