يكشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۹۱۹ - Feb 12, 2006
حوادث
Front Page

قاضي دادگاه ايراد نماينده دادستان را رد كرد
متهم در برابر اولياء دم زانو زد
003285.jpg
گروه حوادث : قاضي دادگاه كيفري استان ايراد نماينده دادستان را مبني بر صلاحيت رسيدگي به پرونده پسر جواني كه مرتكب قتل عمدي شده بود را در حالي رد كرد كه متهم به قتل يك بار به حبس و ديه محكوم شده بود.
به گزارش همشهري، محمد خشمگين در حالي كه صورتش برافروخته شده بود، وارد خانه شد. ساعت از ۱۰ شب، گذشته بود. پدر خانواده با صداي در خانه از جايش بلند شد و به طرف پسر رفت. محمد چه شده است؟ او عصباني پدر را نگاه كرد و به طرف آشپزخانه دويد. پدر هم به دنبالش رفت. او ناگهان ديد پسرش چاقويي را از كابينت برداشت از او ماجرا را پرسيد اما پسر بي تفاوت به طرف كوچه رفت. پدر خانواده دويد و محمد را گرفت. پسر عصباني با پدرش درگير شد. تلاش پدر براي نگهداشتن پسرش بي فايده بود. پيراهنش پاره شد و پسر مثل يك ماهي از دستش رها شد.
دقايقي از اين اتفاق نگذشته بود كه تلفن مركز ۱۱۰ به صدا درآمد و ماجراي يك درگيري خونين در خيابان ستارخان به اطلاع پليس رسيد. با حضور ماموران كلانتري ۱۱۸ ستارخان در محل حادثه، محمد كه تنها ۱۷ سال داشت بدست پدر تحويل ماموران شد و پيكر خونين مقتول كه ايمان نام داشت و با چهار ضربه چاقو به قتل رسيده بود با دستور بازپرس ويژه قتل به پزشكي قانوني انتقال يافت.
محمد تحت بازجويي مقدماتي قرار گرفت و در نخستين اظهاراتش به قتل در تاريخ ۲۷ مرداد سال ۸۲ اعتراف كرد. او در نخستين اظهاراتش انگيزه خود را فحاشي مقتول عنوان كرد. او مدعي شد:شب حادثه با دوچرخه اي مقابل در خانه ايستاده بودم كه ناگهان ايمان با دوچرخه اش به طرف من آمد و باعث ايجاد ترس و وحشتم شد. در آن لحظه به شدت عصباني شده بودم و نمي دانستم چكار كنم. با او درگيري لفظي پيدا كردم و همين باعث شد تا ايمان اقدام به فحاشي كند. وقتي اين اتفاق افتاد، از شدت عصبانيت به داخل خانه آمدم و علي رغم مخالفت و جلوگيري پدرم، چاقويي برداشتم و به طرف ايمان حمله ور شدم. در آن لحظات تنها ضربه مي زدم و نمي دانستم چه كار مي كنم.
اين گزارش حاكي است با اعتراف محمد و تكميل تحقيقات، كيفرخواست در خصوص پرونده صادر شد و پرونده براي رسيدگي به دادگاه اطفال ارجاع شد. متهم نوجوان اين پرونده در تاريخ ۵ اسفندماه سال ۸۲ به دادگاه انتقال يافت تا تحت محاكمه قرار گيرد. اما در همان موقع اختلاف بين قضات ايجاد شد زيرا پرونده براي رسيدگي بايد به دادگاه كيفري استان ارسال مي شد. با تمام اين اختلافات محمد به اتهام قتل عمدي در شعبه ۱۱۸۴ دادگاه اطفال محاكمه شد و به تحمل ۵ سال زندان و پرداخت ديه محكوم شد. اولياي دم نسبت به حكم صادره اعتراض كردند و حكم براي تاييد به ديوان عالي كشور ارسال شد.
اما حكم صادره از سوي شعبه ۲۶ ديوان در خصوص عدم صلاحيت نقض شد و پرونده براي رسيدگي به شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان انتقال يافت.
صبح سه شنبه ۱۸ بهمن ماه امسال محمد يك بار ديگر مقابل پنج قاضي دادگاه ايستاد. در ابتدا رضوانفر _ نماينده دادستان _ با ايراد قانوني به شعبه ۲۶ ديوان عالي كشور به دادنامه صادره اعتراض كرد و بيان داشت: به اين طريق ديوان نظر قبلي خودش را مبني بر اينكه دادگاه اطفال صلاحيت رسيدگي به اين پرونده را دارد، رد كرده است و به عقيده من اشكال قانوني و شكلي در خصوص رسيدگي به اين پرونده وجود دارد و پيشنهاد مي كنم پرونده به رئيس قوه قضاييه ارجاع شود تا توسط ايشان يا افرادي كه وي تعيين مي كنند بحث صلاحيت اتخاذ شود.
با قرائت ايراد وارده به دادگاه، قاضي عزيز محمدي و چهار قاضي ديگر دقايقي وارد شور شدند. پس از برگزاري مجدد جلسه محاكمه، قضات دادگاه نظر نماينده دادستان را رد كردند و با تذكر قانوني از وي خواستند تا تنها در ماهيت كيفرخواست به دفاع بپردازد. در ادامه اولياي دم مجددا از دادگاه درخواست قصاص نفس (اعدام) كردند. سپس محمد با پاهايي لرزان در جايگاه قرار گرفت و بارها از اولياي دم تقاضاي بخشش كرد. او در حالي كه گريه مي كرد به طرف اولياي دم رفت و به پايشان افتاد و به شدت از عمل خود احساس ندامت مي كرد. او در حالي كه قضات دادگاه را تحت تاثير خود قرار داده بود، با التماس از پدر و مادر ايمان خواست تا او را ببخشند.
در پايان نيز با دفاع وكيل مدافع متهم به قتل، قاضي عزيز محمدي ختم رسيدگي به جلسه را اعلام كرد و قرار است حكم پرونده ظرف مدت قانوني صادر شود.

از ديدن زنها مي  ترسم
سميه افشين فر
نه مجرم بود، نه معتاد،  يك جوان ۳۲ ساله بيكار كه تا اين لحظه از زندگي اش هيچ جرمي مرتكب نشده بود. زن داشت اما نمي  توانست با او زندگي كند، نه اينكه زنش را دوست نداشته باشد. چرا، دوستش داشت، حداقل به خاطر پسر ۶ ساله اش دوستش داشت. اما آن قدر شرايط زندگي اش درهم و برهم شده بود كه به زنش گفته بود: «برو خونه بابات» . پدر داشت اما انگار هيچ وقت نداشته، مي گفت: وقتي مطالب روزنامه را در مورد قاتلان قتلهاي زنجيره اي زنان و جنايتكاران باغ خرمالو خواندم با خودم گفتم چرا اينها مي نويسند مجرمها را بايدمجازات كرد، بابا، من يك جوان بيكار متأهلم كه نمي توانم با زنم زندگي كنم. شايد باورتان نشود اما من جرأت ندارم از خانه بيرون بروم، حتما مي پرسيد چرا. چون مي  ترسم! مي ترسم بيرون بروم و زنها را ببينم و دچار گناه شوم يا اينكه بلايي به سر خودم و ديگران بياورم. خسته شدم، دو بار دست به خودكشي زدم اما موفق نشدم خودم را از شر اين زندگي راحت كنم، مدتهاست كه فكرهايي به سرم زده و مي خواهم از همه انتقام بگيرم...
از او مي پرسم چرا مي  خواهي از همه انتقام  بگيري؟ مي گويد:  همه چيز از پدرم شروع شد. ما ۴ خواهر و برادر بوديم اما هيچ كدام از ما محبت پدر را احساس نكرديم. او حتي به مادرمان هم اهميت نمي داد، زماني كه مدرسه مي رفتم سالي يكبار پدر به مدرسه مي آمد و از طبقه سوم شروع مي كرد به كتك زدن، تا حياط مدرسه آن قدر مرا مي زد تا معلم ها مرا از زير مشت و لگدهايش بيرون مي كشيدند. تصوير پدر در ذهن من يك موجود بي  تفاوت و عبوس بود. بدون دريافت كمكي از سوي پدر ازدواج كردم و چند سال به همراه زنم سختي كشيديم به اين اميد كه روزي در كنار هم زندگي راحتي داشته باشيم اما موفق نشديم و سال گذشته زماني كه من نتوانستم خانه اي اجاره كنم، زنم گفت: اجازه بده حداقل من به خانه پدرم بروم، آنها رفتند و من ماندم و تنهايي. براي كار به همه جا رفتم حتي به شهرهاي جنوبي سرزدم، همه جا فرم پر كردم، حاضر شدم هر كاري انجام دهم اما نشد. انگار در اين دنيا همه چيز دست به دست هم داده اند تا زندگي ام را تباه كنند. بچه ام وقتي من را مي بيند مي گويد: بابا من مي خواهم پيش تو باشم اما من كه جايي براي زندگي كردن ندارم مجبورم سكوت كنم و ماه به ماه زن و بچه ام را نبينم. من معتاد نيستم اما تنهايي مجبورم كرد از ترياك استفاده كنم.
به نظر من آن جوانهايي كه شما اسمشان را گذاشته ايد جنايتكاران باغ خرمالو يا باند شب پره هيچ گناهي ندارند، من مي دانم كه من هم بالاخره يك روز اعدام خواهم شد. شايد من هم دست به اقداماتي شبيه آنها بزنم. به نظر شما با اين شرايطي كه از زندگي ام گفتم من مجرم محسوب خواهم شد!؟ حالم از همه بهم مي خورد، جرأت ندارم به خيابان بيايم از ديدن زنها مي ترسم. ديروز با خودم فكر مي كردم در اين دنيا كسي به فكر من نبود چرا من به فكر ديگران باشم. مي دانيد تنها عاملي كه باعث شده دست به كاري نزنم پسرم است. مي گويند خدا دارد امتحانم مي كند مگر من چه كرده ام كه بايد امتحان پس بدهم...
طلبكاران جامعه
مهديس كامكار روانپزشك معتقد است: اگر جرم شناسي را از ديد جامعه شناسي نگاه كنيم هر كسي مي تواند قرباني اجتماعي باشد. در حقيقت سلسله اي از حوادث و رويدادها در زندگي يك نفر چنان است كه وقتي نگاه مي كنيم به نظر مي رسد كه اين فرد نهايت بدشانسي را آورده اما در مورد اين فرد بايد بگويم كه او ظاهرا با همه مسئله دارد و كساني كه به اين صورت فكر مي  كنند دچار مشكلات شخصيتي هستند. در كودكي اين افراد اتفاقاتي رخ مي دهد و آنها را از لحاظ شخصيتي افرادي ناپخته بار مي آورد. اين افراد معمولا همه چيز را توجيه مي كنند و همه توجيهات به اين صورت است كه اتفاقاتي از بيرون روي روند زندگي شان تاثير مي گذارد. هيچ وقت نمي گويند: شايد من اشتباهي كرده ام، شايد اگر من مسئوليت پذيري بيشتري داشتم اين مشكلات به وجود نمي آمد و... هميشه فكر مي كنند سنگ بدشانسي فقط براي آنها از آسمان مي بارد.
به همين دليل از جامعه طلبكار مي شوند. اين روانپزشك مي گويد: كساني كه دچار اختلالات شخصيتي هستند به دليل اتفاقاتي كه در دوران كودكي شان افتاده عشق بدون قيد وشرط نگرفته اند و براي اينكه مسئوليت رنجشان ندهد همانطور كه گفتم از مكانيزم توجيه استفاده مي كنند. بنابراين اگر در شرايطي قرار بگيرند يا خودكشي مي كنند و يا اينكه فكر مي كنند ديگران به آنها ظلم كرده اند و بنابراين حق خودشان مي دانند كه به ديگران آسيب برسانند. البته اين افراد اگر در شرايط هيجاني و حاد رواني قرار گيرند اصلا بعيد نيست تصميم هاي ناگهاني بگيرند و دست به هر كاري بزنند به همين دليل است كه وقتي از آستانه هيجاني پايين تر مي آيند از اقدام خود پشيمان نيز مي شوند.
ويژگيهاي روحي- رواني مهمترين عامل ارتكاب جرم
نجفي توانا عضو هيأت مديره كانون وكلا با اشاره به اينكه علت تعرض جنسي به زنان و حتي مردان در جامعه از سوي برخي افراد و باندها در شخصيت، نوع تربيت و ويژگيهاي روحي- رواني افراد متعرض ريشه دارد، مي گويد: گاهي اوقات بعضي از افراد در حالت عادي تحت تاثير نياز جنسي قرار مي گيرند كه در اين گونه مواقع قرباني با رفتار تحريك آميز خود در فضا و مكان مناسب زمينه ارتكاب جرم را براي اين افراد فراهم مي كند.
اين جرم شناس با بيان اينكه گذشته اين افراد بايد مورد بررسي روانشناسان و جامعه شناسان قرار گيرد اظهار مي دارد: اين افراد، جواناني هستند كه از لحاظ اشتغال در وضعيت نامناسبي قرار دارند و همچنين از تربيت منسجم و ريشه داري نيز برخوردار نيستند و عدم قبول مسئوليت، بي توجهي به حقوق ديگران از لحاظ شخصيتي و رفتاري ملكه ذهني اين گونه مجرمان شده است.
نجفي توانا مي گويد: سركوبي برخي نيازها، تبعيض، فشار و تعرض در سنين كودكي همچون عقده سرطاني هميشه همراه افراد بزهكار است و آنها در بزرگسالي مستعد اين گونه جرايم مي شوند.

چهارمين جلسه  دادگاه قتل هاي محفلي
كرمان ۲۵ بهمن برگزار مي شود
گروه حوادث: چهارمين جلسه  دادگاه قتل هاي محفلي كرمان ۲۵ بهمن ماه در شعبه  ۱۰۳ دادگاه جزايي كرمان برگزار مي شود.
به گزارش همشهري، بعد از نقض راي شعبه  ۱۰۲ دادگاه جزايي كرمان از سوي شعبه  ۳۱ ديوان عالي كشور، اين پرونده مجدداً به شعبه  هم عرض، يعني شعبه  ۱۰۳ به رياست قاضي مقبلي ارجاع شد.
در اخطاريه اي كه به اولياي دم مرحومان شهره  نيكپور و محمدرضا نژادملايري ابلاغ شده است وقت رسيدگي ساعت ۹ صبح سه شنبه ۲۵ بهمن ماه تعيين شده است.
در اين اخطاريه از علني يا غير علني بودن دادگاه يادي نشده و با توجه به اينكه شعبه  ۱۰۲ جزايي كرمان به رياست قاضي دوست علي به صورت علني برگزار شد وكلاي اولياي دم موجبي براي غير علني بودن دادگاه از سوي شعبه  ۱۰۳ جزايي كرمان نمي بينند و معتقدند در روز سه شنبه ۲۵ بهمن ماه كه چهارمين جلسه از اين دادگاه برگزار مي شود، به صورت علني خواهد بود. اين پرونده ابتدا در شعبه  ۹ دادگاه عمومي كرمان مطرح شد كه بر اساس آن شش نفر از متهمان اين پرونده كه پنج نفر از شهروندان كرماني را به اعتقاد مهدور الدم بودن به اطراف كرمان كشانده و در يكي از باغات متعلق به پدر يكي از متهمان، در حوض آب خفه كرده و اجساد مقتولان را در بيابان هاي اطراف كرمان رها كرده بودند محاكمه شدند.
با صدور حكم اعدام از ناحيه شعبه  ۹ دادگاه عمومي كرمان كه مورد اعتراض متهمان قرار گرفت، پرونده به شعبه  ۳۱ ديوان عالي ارجاع شد و با نقض راي، اين پرونده به شعبه  هم عرض يعني شعبه  ۱۰ دادگاه عمومي كرمان براي رسيدگي ارجاع شد كه اين شعبه نيز مجدد حكم قصاص متهمان را صادر كرد و اين بار هم حكم با اعتراض متهمان پرونده به شعبه  ۳۱ ديوان عالي ارسال شد.
در حد فاصل رسيدگي هاي شعبات ۹ و ۱۰ تعدادي از اولياي دم اعلام گذشت كردند، اما خانواده  دو نفر از مرحومان يعني خانواده شهره نيك پور و محمدرضا نژادملايري بر شكايت خود باقي ماندند و اين بار پرونده به شعبه  ۱۰۲ دادگاه جزايي كرمان ارجاع شد. اين دادگاه به صورت علني برگزار شد و بنابر راي صادره تنها يك نفر از شش متهم اين پرونده به اعدام محكوم و بقيه  متهمان تحت عنوان معاونت از اعدام رهايي پيدا كردند اما اين راي هم از سوي شعبه  ۳۱ ديوان عالي نقض شد و در روز سه شنبه ۲۵ بهمن ماه براي چهارمين بار شش متهم به قتل پنج شهروند كرماني نزد قاضي مقبلي در شعبه  ۱۰۳ دادگاه جزايي كرمان محاكمه خواهند شد.

پدر ۱۷ساله متواري شد
آسوشيتدپرس: پسر ۱۷ساله اي پس از ازدواج با زن ۳۷ ساله ، درست يك روز پيش از متولدشدن فرزندش از منزل متواري شد.
به گفته بازپرس تحقيق پرونده، ليزا كلارك هفته گذشته و زماني كه تنها يك روز به تولد فرزندش باقي مانده بود، به اداره پليس مراجعه كرده و اعلام كرد كه همسرش از منزل خارج شده و ديگر بازنگشته است. در حالي كه ليزا كلارك از مكان همسرش اظهار بي اطلاعي كرده است، مادربزرگ پدر متواري با حضور در اداره پليس مدعي شد كه ليزا عمدا نوه وي را در مكاني نامعلوم پنهان كرده است.مادربزرگ عصباني خطاب به بازپرس تحقيق پرونده گفت: ليزا همواره از ترك شدن توسط نوه  ام مي هراسيد و به همين دليل او را مخفي كرده است.ليزا سال گذشته و پس از آن كه به اتهام سوءاستفاده جنسي از پدر فرزندش، بازداشت شده بود، با وي ازدواج كرد.
پليس تحقيقات گسترده  اي را در اين خصوص آغاز كرده است.

محاكمه فرمانده سابق پاسگاه شهريار
003279.jpg
003282.jpg
گروه حوادث:  فرمانده سابق پاسگاه ۱۶ شهريار با حضور مقابل پنج قاضي دادگاه كيفري استان به دفاع از خود پرداخت و اتهام قتل عمدي را قبول نكرد.
به گزارش همشهري، در اين حادثه كه پنجم خردادماه امسال در شاهدشهر شهريار اتفاق افتاد لطفعلي (۴۷ ساله) زمان دستگيري يك سارق، زماني كه وي قصد فرار داشت او را با شليك گلوله به قتل رساند.در متن كيفرخواست صادره كه از سوي حيدري _ نماينده دادستان _ قرائت شد، آمده است: زماني كه متهم پرونده به اسماعيل (مقتول) شليك كرده بود، فاصله اش كمتر از پنج متر بوده است. حال با توجه به شكايت اولياي دم،  اقرار متهم،  عدم رعايت قانون استفاده از اسلحه و آلت قتاله و محل اصابت گلوله كه نوعا كشنده بوده است بزهكاري متهم محرز بوده و براي او با توجه به ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامي تقاضاي مجازات قانوني دارم.
سپس ابراهيم پدر مقتول درباره شكايتش از متهم ۴۷ ساله پرونده خطاب به قضات دادگاه گفت: تنها قصاص مي خواهم. روز حادثه ساعت سه بعدازظهر متهم به همراه دو نفر ديگر به خانه ما آمدند و سراغ پسرم را گرفتند. هر چه به آنها گفتم چه اتفاقي افتاده است، به من چيزي نگفتند فقط يكي از ماموران به همسرم گفت برو و لوازم سرقتي را از پشت بام بياور. بعد هم با قنداق اسلحه ضربه اي به صورت همسرم زد. در آن لحظه پسرم مامور محافظش را به طرفي پرت و فرار كرد.در ادامه مصطفي پس از تفهيم اتهام قتل عمدي گفت: من قتل عمدي را قبول ندارم. من براي كار قانوني ام مرتكب قتل شدم. اسماعيل و دو سرباز ديگر شب قبل از حادثه از دو افغاني زورگيري كرده بودند. زورگيران پس از بستن دست و پاي شاكيان، با سيم آنها را به شدت كتك زده بودند.صبح روز حادثه دو افغاني به پاسگاه مراجعه كردند، با طرح شكايتي در همان ساعات اوليه اسماعيل را شناسايي كردند.با شناسايي به محل سكونت وي رفتيم. حين دستگيري وي ناگهان ضربه اي به معاون من زد و اقدام به فرار كرد. پس از شليك ۷ تير هوايي پاي اسماعيل را هدف گرفتم و بعد از فاصله ۲۳ متري تير آخر را شليك كردم كه خطا رفت. من چند سال فرمانده يگان ويژه بودم. اگر همسايه ها مانع نمي شدند، درگيري به وجود نمي آمد.
برپايه اين گزارش، قرار است حكم پرونده ظرف مدت قانوني صادر شود.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    حوادث    |
|   خارجي    |    سخنگاه    |    سياسي    |    داخلي    |    شهر    |    شهرستان ها    |
|   شهري    |    ورزش    |    يادداشت    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |