ف كر مي كنيد در سينماي ايران چند تا فيلم يا سكانس درست و حسابي با سوژه قرآن شكل گرفته؟
روي تاقچه سينما
اين همه توي فيلم هاي ايراني سفره عقد نشان مي دهند. توي هر سفره عقدي حتما مي توانيد يك قرآن پيدا كنيد! و يا مثلا اين همه توي فيلم ها مسافرها را بدرقه مي كنند. قرآن يكي از موارد لازم اين جور صحنه هاست!
|
|
محمد جباري: سريع اسم ده تا فيلم سينمايي را بگوييد كه قرآن يك نقش درست و حسابي توي داستان آن داشته باشد... اين كه ديگر اين همه فكر كردن ندارد. يعني نمي توانيد بين اين همه فيلم كه بعد از انقلاب ساخته شده، ده تا فيلم اين جوري پيدا كنيد؟ اين هم كمك، مثلا شيدا ساخته كمال تبريزي، خانه اي روي آب فرمان آرا، بازمانده سيف الله داد و تولد يك پروانه مجتبي راعي. حالا ديگر نوبت شماست. مثلا... مثلا... چند لحظه صبر كنيد. زياد فكر نكنيد. به اطلاعات سينمايي خودتان هم شك نكنيد. كل تاريخ سينماي ايران را هم زير و رو كنيد، به جز اين ها و چند تا فيلم ديگر (كه تعدادشان به ده تا هم نمي رسد) چيز دندان گيري پيدا نمي كنيد. تازه بعضي از فيلم هاي اين فهرست كوتاه هم با پارتي بازي داخل اين جمع شده اند وگرنه اوضاع بدتر از اين حرف هاست. باور نداريد؟ كمي صبر كنيد.
كتاب آفرينش
از فهرست فيلم هاي ساخته شده در سال 58 ، 59 و 60 چيز خاصي عايدتان نمي شود. در سال 61 اولين فيلمي كه چشمتان را مي گيرد كابراهيم در گلستان» است. يك كار عروسكي ساخته ايرج امامي كه احتمالا در تلويزيون آن را ديد ه ايد. فيلمي كه يك جورهايي آغازگر ساخت فيلم هاي سينمايي براساس قصه هاي قرآني بود. جرياني كه محمدعلي نجفي (كارگردان سربداران) هم در سال 1373 با ساخت فيلم كزمين آسماني» با بازي داريوش ارجمند، رقيه چهره آزاد و مهناز افضلي آن را ادامه داد. داستان زمين آسماني حول و حوش ماجراي ساخته شدن كعبه شكل مي گرفت: كيك فيلمساز قصد دارد فيلمي درباره ساخته شدن كعبه توسط حضرت ابراهيم بسازد. او براي ايفاي نقش هاجر به دنبال يك بازيگر غير حرفه اي است. در بين نامزدهاي اين نقش، دختري به نام ليلا انتخاب مي شود. فيلم نامه را براي مطالعه به ليلا مي دهند. در همين زمان، دختر جواني به نام نرگس كه از بستگان ليلا است، به بيماري سختي مبتلا مي شود. ليلا از يك طرف گرفتار معالجه نرگس است و از طرف ديگر با ماجراي فيلم نامه درگير مي شود ...» فيلمي كه البته اكران درست و حسابي نداشت و بعيد است عده زيادي آن را ديده باشند.
پايدارترين سينماگري كه تا به حال به قصص قرآني پرداخته، كسي نيست جز فرج الله سلحشور. او كه از اولين اعضاي هسته سينمايي حوزه هنري (البته با اسم آن زمان حوزه هنر و انديشه اسلامي) بود و كارش را با بازي در فيلم كتوبه نصوح» (اولين ساخته محسن مخملباف) شروع كرده بود، در سال 1372 آستين ها را بالا زد و با ساخت فيلم سينمايي حضرت ايوب (كه به شكل سريال هم از تلويزيون پخش شد) به جرگه فيلمسازان پيوست. فيلمي كه اولين تجربه جدي سينماي ما در روايت زندگي پيامبران بود. سلحشور چهار سال بعد با ساخت اصحاب كهف (كه با نام مردان آنجلس در تلويزيون به نمايش در آمد) ساخت فيلم براساس قصه هاي قرآني را ادامه داد و الان هم با ساخت فيلم/سريال حضرت يوسف، دارد سه گانه قرآني اش را تكميل مي كند. شهريار بحراني با ساخت فيلم مريم مقدس (كه با استقبال خوبي هم در سينماها مواجه شد)، نادر طالب زاده با فيلم بشارت منجي (كه به زندگي حضرت عيسي مي پرداخت) و محمد ورزي با فيلم ابراهيم خليل الله با پشتوانه تلويزيون، اين جريان را تداوم بخشيدند. كاري كه هاليوود از ده ها سال پيش آن را شروع كرده بود و با ساخت فيلم هايي مثل ده فرمان و كتاب آفرينش و نمونه هاي جديدترش مثل مصائب مسيح به سردمدار اين جريان تبديل شده بود. ولي فرق اساسي فيلم هاي ايراني با نسخه هاي هاليوودي اش، منبع اقتباس داستان يعني قرآن بود. در واقع، تأكيد سينماگران ايراني، روايت قرآني/ اسلامي زندگي پيامبراني مثل حضرت عيسي بود.
خيلي دور خيلي نزديك
در سال 61 نام ديگري هم هست كه شايد بتواند فهرست فيلم هاي قرآني ما را پر و پيمان تر بكند: كتوبه نصوح». مخملباف با ساخت اين فيلم، يكي از آغازگران اصلي جريان ساخت فيلم هاي سينمايي براساس مفاهيم قرآني و اسلامي بود. توبه نصوح ماجراي مردي بود كه پس از مرگ، دوباره زنده مي شد و اين فرصت را پيدا مي كرد كه از دور و بري ها حلاليت بطلبد و توبه كند. ولي غافل از اين كه توبه واقعي به اين سادگي ها نيست. مخملباف با ساخت دو فيلم بعدي اش كدو چشم بي سو» و كاستعاذه» به رهبر سينماگران مذهبي آن دوران تبديل شد. استعاذه (به معناي پناه بردن به خدا از شر شيطان كه به گفتن اعوذ بالله من الشيطان الرجيم در ابتداي قرائت قرآن هم مي گويند) ماجراي پنج مرد بود كه كبراي پيروزي بر نفس خويش به جزيره اي پناه مي بردند. غافل از اين كه وسوسه هاي شيطاني، آن ها را در دورترين مكان ها نيز رها نخواهد كرد. چهار نفر از آن ها وسوسه هاي شيطاني را تاب نمي آوردند و شكست مي خوردند. پنجمين نفر، از شكست هاي پي در پي ديگران و خود ياد مي گرفت كه تنها راه مقاومت و پيروزي، پناه بردن بر خداست.» اين فيلم ها با اين كه سر و شكل سينمايي خوبي نداشتند و پر از شعارها و ديالوگ هاي سطحي بودند ولي در فضاي خاص آن زمان با استقبال زيادي روبه رو شدند و حتي كار به پخش در مساجد و مكان هاي مذهبي هم كشيده شد.
اين جريان درنيمه دوم دهه 60 با هدايت مديران سينمايي آن زمان و اكران فيلم هاي كارگردانان خارجي مثل تاركوفسكي و ساخت فيلم هايي مثل كنار و ني» شكل ديگري به خود گرفت و در قالب فيلم هاي عرفاني، سينماي ايران را تحت تأثير خود قرار داد و فيلم ها پر شدند از پيرمردهايي با ريش سفيد بلند و انار و اين جور چيزها. جرياني كه حالا در قالب سينماي معناگرا دوباره باز گشته و در جشنواره فجر هم به خودش بخش ثابتي را اختصاص داده است. از دل اين جريان با اين كه خيلي از فيلم هاي سطحي هم سر بر آوردند ولي آثار ماندگاري هم كمثل خيلي دور خيلي نزديك» متولد شدند. ويژگي اصلي اين فيلم ها بيان مفاهيم قرآني/ اسلامي با استفاده از سينماست.
اگر بخواهيم اين فيلم ها را به فهرستمان اضافه كنيم، با فهرست بلند بالايي از فيلم هاي مختلف روبه رو خواهيم شد و كمبود فيلم هاي قرآني مان رفع مي شود. چون به هر حال در هر فيلم ايراني (و حتي فيلم هاي خارجي) مي شود نشانه اي از اين جور مفاهيم و يا حداقل مفاهيم اخلاقي و انساني (بگذريم از سطحي بودن يا نبودن آن) پيدا كرد. ولي چيزي كه دنبالش هستيم و كيافت نمي شود» فيلم ها و حداقل سكانس هاي درست و حسابي و به يادماندني هستند كه با مركزيت كتاب آسماني مان شكل گرفته باشند. وگرنه مثلا توي صحنه هاي پاياني فيلمي مثل كشمعي در باد» كلي قرآن هست و اصلا تحول شخصيت اصلي فيلم (بهرام رادان) با قرآن خواندن نشان داده مي شود. ولي اين قدر سر و شكل اين صحنه ها اعصاب خردكن و بي منطق و آب دوغ خياري است كه نه در ذهن كسي مي ماند و نه مي شود روي آن حساب خاصي كرد.
|