سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۳۹۹۲ - May 23, 2006
فرهنگ و آموزش
Front Page

چشم هاي شيشه اي
محبت اله همتي
004299.jpg
روز دوشنبه ۱۸/۲/۸۵ ، قبل ازظهر؛ روز پرازدحامي است. هواي گرم تهران، آن هم در يكي از روزهاي بهاري، بدجوري آدم را كلافه مي كند. ترجيح مي دهم حد فاصل فلكه صادقيه تا ميدان امام خميني را با مترو طي كنم. گرچه فشار جمعيت براي سوارشدن به مترو زياد است، اما رفتن با مترو به دردسرهايش مي ارزد.
سيل جمعيت منتظر رسيدن قطار است. قطار از راه مي رسد. همه يك دفعه به سمت واگن ها هجوم مي آورند. به قول يكي از دوستان، مترو تنها جايي است كه دل هاي مردم به هم نزديك است. زمان بسيار كمي داري كه سوار واگن بشوي.
بوي تند عرق بعضي از آدم ها، توي ذوق مي زند. نفس چند نفري هم كه سير خورده اند، نفس تو را بند مي آورد. باز جاي شكرش باقي است كه مترو كولر دارد و در حداقل زمان ممكن، تو را به مقصد مي رساند؛ در غير اين صورت تحمل چنين وضعي غيرممكن بود. قطار حركت مي كند. در ميان فشار جمعيت، گه گاه صداي خسته پيرمردي در لابه لاي جمعيت، چشم ها را به سوي او مي چرخاند. فشار جمعيت داخل واگن ها بالاست. قطار به هر ايستگاه كه مي رسد، مثل اين است كه واگن ها خالي و سپس پر مي شود.
قطار پس از دقايقي به ايستگاه امام خميني(ره) مي رسد. سيل جمعيت از واگن ها سرازير مي شود و ازدحام دوباره جمعيت براي سوار شدن. پيرمرد سعي مي كند جا نماند. او آخرين نفري است كه مي خواهد سوار شود. ناگهان در واگن ها بسته مي شود و يك پاي پيرمرد داخل واگن به تله مي افتد و بقيه بدنش بيرون از واگن  جا مي ماند. قطار شروع مي كند به حركت كردن.
در يك آن، نفس ها در سينه حبس مي شود. مثل اينكه جمعيت آنچه را مي بيند، باور ندارد. در يك لحظه فريادهاي پي درپي پيرمرد، جمعيت را به خود مي آورد. آنها كه داخل واگن هستند، به خود مي آيند و شروع مي كنند به فريادزدن. صداي جمعيت، ايستگاه را به لرزه درمي آورد، اما قطار مثل يك مار افعي بزرگ به راهش ادامه مي دهد.
مردي در جهت حركت قطار در حال دويدن است و پي در پي به ديواره هاي واگن مي كوبد و فرياد مي زند تا راننده قطار را متوجه حادثه اي كه در شرف وقوع است، بكند. انگار دوربين هاي مداربسته ايستگاه از كار افتاده است. كسي پشت مونيتورها نيست. پيرمرد همچنان فرياد مي زند. اگر واگن وارد تونل شود؟! خوشبختانه قطار مي ايستد.
جواني كه در ايستگاه ناظر واقعه بوده است، با دوربين ديجيتال خود از اين واقعه چند قطعه عكس تهيه مي كند. مأموران متوجه مي شوند و او را در حلقه محاصره قرار مي دهند. حال كه قطار ايستاده، بايد جلوي فاجعه ديگري را گرفت. چشم هاي شيشه اي مرد جوان كه حادثه را در چند فريم عكس ثبت كرده است، بايد بسته شود. نگراني همين جاست. مأموران، جوان را به مقرشان راهنمايي مي كنند.
بايد چشم هاي تيزبين «چشم شيشه اي» بسته شود تا خبري به بيرون درز نكند؛ چشم هاي شيشه اي جوان حق نداشته است كنجكاوي كند، مثل اينكه ذهن جست وجوگر جوان چشم شيشه اي، برايش دردسر ايجاد كرده است. من كه نظاره گر اين صحنه هستم، بي اختيار ياد اين جمله مرحوم شادروان علامه جعفري مي افتم كه فرموده بود: «آموزش و پرورش بايد براي سؤال خوب جايزه بگذارد» . سؤال خوب ذهن جست وجوگر و كنجكاو طلب مي كند. بايد جامعه ظرفيت تربيت نسل كنجكاو، پويا و پرسشگر را داشته باشد.
***
و اما... من پدر اين جوان هستم. سال هاست در آموزش و پرورش كشورم خدمت مي كنم. عمر و جواني خود را مانند بسياري ديگر در حوادث دوران انقلاب و جنگ گذرانده ام. خانواده اي دارم بهتر از گل. وجودمان هم دردسري براي جامعه ايجاد نمي كند و با حق و حقوق خودمان آشناييم و به حقوق ديگران هم كاملاً احترام مي گذاريم.
تا به حال سالم زندگي كرده ايم. نه پرونده اي در جايي داريم و نه - شكر خدا- خلافي مرتكب شده ايم كه گذرمان به كلانتري و دادگاه و... بيفتد.
حميدرضا (پسر ارشدم) جواني است علاقه مند به عكاسي كه اوقات فراغت خود را به نحو مطلوب با عكاسي پر مي كند؛ جواني پر از سؤال هاي گوناگون كه بعضي از آنها را من هم نمي توانم جوابي برايش پيدا كنم. آيا مي توانم بگويم كه سؤال نكن؟ كنجكاوي نكن؟ جواني پر از هيجان و آرمان هاي بلند، مثل خيل عظيم جوانان كشور. نه دوست نابابي دارد و نه گذرش به مسيرهاي غيراخلاقي مي افتد، اما تا دلت بخواهد به حوادث ريز و درشتي كه دور و برش مي افتد، حساسيت نشان مي دهد. اهل «به من چه؟» هم نيست.
شما كدام يك را مي پسنديد؟ ياد جواني خودم مي افتم؛ دوران جنگ. ياد جوان هايي مي افتم كه از حيثيت و شرف اين مرز و بوم دفاع كردند. آيا آنان از گروه «به من چه؟» بودند؟ اهل تفكر «مواظب باش نفتي نشوي» بودند؟ احساس مسئوليت كردند، ايستادند و اكنون امنيت امروز را همه ما مديون آنان هستيم و اكنون كه روزهاي ميانسالي را مي گذرانم و به مرزهاي پيري نزديك مي شوم، من هم دارم به گروه «به من چه» ها مي پيوندم.
اما قبل از اعلام رسمي پيوستن به اين گروه، بي مناسبت نديدم چند كلامي را با مسئولان امور شهري و شايد ديگران در ميان بگذارم:
۱- اينكه چرا اين واقعه رخ داده، نياز به بررسي دارد؛ كما اينكه در گذشته و چند سالي كه مترو راه افتاده، شاهد وقايعي از اين دست بوده ايم و باز هم خواهيم بود. بهتر است دلايل اين امر بررسي شود تا در آينده اينگونه حوادث به حداقل برسد.
۲- به چه دليل عكس هاي اين واقعه را Delete كرديد؟ با چشم هايي كه اين واقعه را ديدند چه مي كنيد؟
۳- آيا تصويري را كه در ذهن حميدرضاي جوان نقش بسته است مي توان Delete كرد؟(حميدرضا در هنرستان گرافيك درس خوانده و تصويري كه مشاهده مي كنيد، يك اتود خطي از اين واقعه است.)
۴- بافت جمعيت كشور ما جوان است. چقدر فضا براي گذراندن اوقات فراغت آنان مطابق با موازين عرفي و شرعي ايجاد كرده ايم؟ اگر امروز به توان كشورمان در انرژي هسته اي مي نازيم، همه را مديون جوانان اين آب و خاك هستيم. قدر آنان را بدانيم، آنان در سرنوشت كشورشان بسيار تأثيرگذارند. آنان مردان روزهاي سخت اند؛ حرمتشان را پاس بداريم و عزتشان را احترام بگذاريم.
نگارنده در گفت وگويي كه پس از واقعه با فرزندم داشتم، او را نسبت به برخوردهاي مأموران مترو توجيه كردم، اما برخورد آن آقايان با وي نتيجه عكس  داشته است. برخورد آنان حميدرضا را متوجه اهميت هنر عكاسي در ثبت موضوع هاي اجتماعي و... كرده است. بايد بسيار مراقب باشيم؛ هزاران چشم شيشه اي، لحظه لحظه هاي ما را مي كاوند! به قول شاعر معاصر قيصر امين پور:
اي كاش جاي اين همه ديوار و سنگ
آيينه بود و آب و كمي پنجره

بحثي درباره مديريت تعارض
دلفين، شير يا لاك پشت؟!
004308.jpg
فرهنگ لغت وبستر، تعارض را به صورت نبرد و اختلاف نيروهاي متضاد و تضاد موجود بين غرايز با اخلاقيات و ايده آل هاي ديني و اخلاقي تعريف مي كند. تعارض در افراد و گروهها يك امر طبيعي و نتيجه محيط رقابتي است و زماني اتفاق مي افتد كه نيازها، خواسته ها، اهداف، عقايد يا ارزشهاي دو يا چند نفر با هم متفاوت باشد و اغلب همراه با احساساتي نظير خشم، درماندگي، دلسردي، تشويش، اضطراب و ترس است. چون افراد مختلف، نسبت به جهان ديدگاه هاي متفاوتي دارند، لذا تعارض بين آنها اتفاق مي افتد. در واقع تعارض، تعاملات ارتباطي افرادي است كه به همديگر وابسته اند و احساس مي كنند كه علايقشان متضاد، متناقض يا ناسازگار است. تعارض مبين اين نكته است كه افراد به نظرات خود علاقه مند هستند. ضمن اينكه ميزان معقولي از آن براي رشد فردي و سازماني لازم و ضروري به نظر مي رسد.
دلايل تعارض
الف _ افراد:
نيازها: نيازها براي رفاه و سلامت ما لازمند. زماني كه ما نيازهاي خود يا ديگر افراد و گروه ها را ناديده مي گيريم، تعارض افزايش مي يابد.
ارزشها: ارزشها، اصول عقيدتي بسيار مهم زندگي ما هستند. تعارضات شديد زماني افزايش مي يابند كه افراد، ارزشهاي مغايري برگزينند و يا ارزشها كاملا روشن نباشند.
ادراك: افراد واقعيت ها را به صورت متفاوت تعبير مي كنند و همين تفاوت مي تواند به بروز تعارض منجر شود.
قدرت: اينكه افراد قدرت را چگونه تعريف و چگونه به كار مي گيرند، تاثير زيادي بر ميزان و شدت تعارض دارد. همچنين قدرت بر مديريت تعارض نيز تاثيرگذار است.
احساسات و عواطف: زماني كه ما احساسات و عواطف خود با ديگران را ناديده مي گيريم، تعارض اتفاق مي افتد. ساير علل عبارتند از جاه طلبي، تفاوت سطح دانش، نگرش و انتظارات.
ب _ تفاوت  در نحوه انجام كارها :
حقايق: افراد تنها آن چيزي را كه مي شنوند مايلند بشنوند و اين به تعارض منجر مي شود.
اهداف: اغلب اهداف بدون توجه به علايق افراد تنظيم مي شود و اين مسئله بروز تعارض را تشديد مي كند.
روشها: هميشه افرادي وجود دارند كه بر انجام كارها با روش خود تاكيد مي كنند و همين مسئله به اختلاف رويه ها و تعارض مي انجامد.
منابع: كمبود منابع هميشه يك عامل بروز تعارض بوده و هست.
ج _ مشكل ارتباطات: اگر اختلال يا نقصي در كانال هاي ارتباطي وجود داشته باشد يا پيامها به خوبي قابل فهم نباشند، اختلاف و تعارض ايجاد مي شود.
تعارض سازنده و مخرب
تعارض سازنده است اگر: به ايجاد روشهايي براي مديريت مسئله يا فرايند منجر شود، افراد را به داشتن ارتباط موثر با همديگر تشويق كند. بين افرادي كه با هم كار مي كنند، هماهنگي و همكاري به وجود آورد. نقاط قوت و ضعف افراد را مشخص سازد، روحيه گروهي را بهبود بخشد و خلاقيت و نوآوري افراد را تقويت كند. تعارض سازنده مثل انتقاد سازنده است و بايد تشويق شود و مورد حمايت قرار گيرد.
تعارض مخرب است اگر: منبع اصلي مسئله يا مشكل را مسدود كند، منابع و امكانات را از فعاليتها و تصميمات مهم منحرف سازد، مانع تصميم گيري شود، روحيه گروهي را تضعيف و افراد و گروهها را به سمت بخشهاي مغاير هدايت كند. كاهش عملكرد تيم، افزايش مخالفتها، عدم توفيق در دستيابي به اهداف، كاهش روحيه كار گروهي و افزايش روحيه بي تفاوتي از مشخصه هاي بروز يك تعارض بالقوه است كه بايد پيش از ايجاد بحران مورد توجه قرار گيرد.
مديريت تعارض
مديريت تعارض، شناخت و اداره تعارض به صورتي معقول، منصفانه و كاراست. تعارض مي تواند با استفاده از مهار نهايي چون ارتباطات موثر، حل مسئله و مذاكره مديريت شود. توانايي ما در اداره و مديريت تعارض، مي تواند بر نتايج آن تاثير بگذارد. قبل از هر چيز براي اداره تعارض بايد آن را شناسايي و تجزيه و تحليل كرد و علل ايجاد تعارض را مورد بررسي قرار داد. پس از تشخيص تعارض و علل آن، نكته كليدي در مديريت تعارض، انتخاب سبك مناسب است.
پنج نوع سبك اصلي مديريت تعارض
الف _ حل مسئله مشاركتي: انتخاب اين سبك به افراد كمك مي كند تا به گونه اي كنار هم كار كنند كه همه برنده باشند. با استفاده از اين سبك، افراد در جستجوي راه حل هايي هستند كه با علايق آنها متناسب باشد و در ضمن باعث حفظ ارتباطات خوب و موثر شود. استفاده از اين روش، احساسات بد را كاهش و تعهد افراد را افزايش مي دهد و به افراد اجازه مي دهد تا يكديگر را بشناسند. علي رغم مزاياي بي شمار اين روش، تلف شدن زمان و تضعيف توان و انرژي افراد از معايب آن است. دلفين ها اغلب اين سبك را انتخاب مي كنند و همكاري و مشاركت در زندگي آنها هميشه حرف اول را مي زند.
ب _ رقابت جويي (تحكم):انتخاب اين سبك بدين معناست كه يك طرف، علايق و خواسته هاي خود را مقدم بر خواسته هاي ديگران مي داند. در اين شيوه يك طرف احساس مي كند كه موضوع فوق العاده براي او مهم است. لذا در به دست آوردن آن به سختي مي كوشد و به مختل شدن روابط با طرف ديگر فكر نمي كند. در اين شيوه، يك طرف مجبور است ديدگاه طرف مقابل را بپذيرد. در استفاده از اين سبك، بايد محتاط بود. زيرا ممكن است تعارض را افزايش بدهد و بازنده را به اقدامات تلافي جويانه وادار سازد. شير، سمبل و نمونه سبك تحكم است. قدرت شير به او كمك مي كند تا هر آنچه را كه مي خواهد به دست آورد.
ج _ اجتناب:افرادي كه اين سبك را انتخاب مي كنند، خود را درگير تعارض نمي كنند. تكيه كلام آنها اين است شما خودتان تصميم بگيريد و مرا معاف كنيد. از اين شيوه معمولا زماني استفاده مي شود كه موضوع جزئي و پيش پا افتاده باشد. موضوع هاي مهمتر ديگري وجود داشته باشد، درگيرشدن در تعارض به صدمات زيادي منجر شود و يا قبل از اداره تعارض به اطلاعات بيشتري نياز باشد. سمبل اين سبك، لاك پشت است، چون به محض رويارويي با هر مسئله اي خود را در لاكش فرو مي برد. البته همان طور كه لاك پشت تا ابد نمي تواند در لاك خود باشد، اجتناب در تعارض نيز نمي تواند هميشگي باشد.
د- انعطاف پذيري (مدارا):افرادي كه اين سبك را انتخاب مي كنند از علايق و خواسته هاي خود مي گذرند و به ديگران اجازه مي دهند به خواسته هايشان دست يابند. بسياري از اين افراد معتقدند كه داشتن يك رابطه دوستانه خوب از هر چيز ديگر مهمتر است. در واقع تمركز اين سبك بر حفظ روابط شخصي با ديگران است. البته ممكن است با اين روش ما اعتبار و نفوذ آتي خود را از دست بدهيم. آفتاب پرست، سمبل و نشانه اين سمبل است، چون با تغيير رنگ خود را با محيط هماهنگ مي كند. تغيير رنگ به او كمك مي كند تا به سرعت با محيط اطرافش انطباق پيدا كند.
ه- مصالحه (توافق):افراد زماني از اين سبك استفاده مي كنند كه به دنبال به دست آوردن تمام خواسته ها و علايق خود نيستند، يعني ارضاي برخي نيازها برايشان كافي است. در اين روش، انعطاف پذيري، مبادله و مذاكره جايگاه ويژه اي دارد. زماني كه اهداف مختلف درجات اهميت متفاوتي براي طرفين دارد يا بخواهيم به يك راه حل موقت برسيم، يا زمان تنگ است، از اين شيوه استفاده مي كنيم. البته بايد توجه كرد كه افراد اغلب آنچه را كه از دست مي دهند، به خاطر مي سپارند تا آنچه را كه به دست مي آورند و همين امر ممكن است جو بدبيني ايجاد كند.
انتخاب استراتژِي و سبك مديريت تعارض، بستگي به اعتماد به نفس فرد، ميزان شناخت او از خواسته ها و اهداف طرف ديگر، ميزان اطلاعات موجود و قابل افشا درباره افراد، انعطاف پذيري طرفين و حس همكاري و مشاركت آنها دارد.
محسن جامي - مريوان

يادداشت
آيا هدف گم نشده است؟
نقدي بر خبرنويسي غيرحرفه اي در متن واقعيت ها
معصومه كيهاني
ظاهراً  فضاي خبرگزاري ها هم مثل فضاي برخي روزنامه هاست كه افرادي بدون تحصيلات هماهنگ با روزنامه نگاري و بدون حداقل تجربه كاري به كار پذيرفته شده اند و به رغم بروز اشتباهات قابل توجه و طرح مكرر آن از سوي مخاطبان، همچنان جايگزين افراد پخته و باتجربه مي شوند؛ چرا كه در خبرهاي خبرگزاري ها، جدا از مشكلات نگارشي كه مي تواند در ارتباط با سرعت كار خبرنگاران تا حدودي قابل اغماض باشد، نامفهوم بودن و عدم شفافيت خبر، نمودي جدي دارد كه از ابتدايي ترين و اساسي ترين اصول خبرنويسي محسوب مي شود.
اين قضيه در حالي وجود دارد كه در سايت خبري اين خبرگزاري ها موضوع مورد نظر اساساً  يك حوزه مستقل است، بنابراين انتظار مي رود خبرنگار آن حوزه با مفاهيم اوليه آن آشنايي لازم را داشته باشد. مورد «سمينار منطقه اي يونسكو، جامعه اطلاعاتي و جوامع معرفتي» شايد بهترين مثال در اين زمينه باشد چرا كه همين روزهاي اخير در تهران برگزار شد. برخي خبرگزاري ها تا ۵ خبر هم درباره آن ارائه كردند، اما چه سود؟ تنها يكي از آنها كه از روي پيام مكتوبي تنظيم شده بود، مفهوم مشخص و شفافي داشت و بقيه، غيرقابل استفاده بود. استادي كه در اين سمينار سخنراني مهمي داشت در اين مورد مي گفت معلوم است اصلاً  خبرنگاران خبرگزاري ها حرف هاي مرا نفهميده اند كه تا اين اندازه نامفهوم و نارسا آنها را انعكاس داده اند.
البته انعكاس نامفهوم خبرها، آن روي سكه هم دارد. وقتي لازم است خبري تا ارائه نهايي، چند دروازه بان را پشت سر گذارد و بررسي شود اما نمي شود، اين سؤال مطرح مي شود كه پس نقش آنها در اين ميان چه بوده است؟
به اين ترتيب اگر در گذشته استفاده زياد از خبر خبرگزاري ها كه منجر به يكساني خبرها و يكدستي روزنامه ها مي شد نگران كننده بود، اكنون بايد نگران حذف خبر بود، چرا كه واقعيت اين است كه سيستم خبري روزنامه ها به خبرگزاري ها خيلي وابسته است. براي نمونه، همين خبر سمينار جامعه اطلاعاتي و جوامع معرفتي كه موضوع آن نيز رابطه تنگاتنگي با وظايف و جايگاه رسانه ها در اطلاع رساني جامع و صحيح دارد، به دليل نقص جدي، نمودي در مطبوعات پرتيراژ كشور نداشت و روزنامه همشهري نيز كه خبر كوتاهي از آن درج كرده، تنها از زاويه مخابرات و تكنولوژي هاي ارتباطي به سمينار پرداخته است.
طبيعي است وقتي به تحصيلات آكادميك كه بنا به ضرورت هاي پيشبرد درست كار شكل گرفته و روندي را طي كرده، تا اين اندازه بي توجهي مي شود و از تجربه روزنامه نگاراني كه نگاه و حساسيت حرفه اي _ علمي دارند، استفاده نشود نتيجه اش همين خواهد بود.
البته نتايج بي توجهي به اصول حرفه اي _ علمي روزنامه نگاري تنها به اينجا ختم نمي شود و آثار نامطلوب متعددي را دامنگير اين عرصه از فعاليت پرمسئوليت اجتماعي- فرهنگي كرده و خواهد كرد. از مهمترين اين آثار ۱- عدم اقبال عمومي به اينگونه روزنامه ها و۲- حضور روبه افزايش خبرنگاراني است كه اين حوزه مهم فرهنگي را به عرصه دادوستد تبديل كرده و همه چيز را در اين راستا خلاصه مي كنند. طبيعي است اين مسأله، فضاي حرفه اي را به شدت مخدوش مي سازد.
بنابراين در چنين سيستم نگرشي كه اصول اوليه و اساسي حرفه اي- علمي روزنامه نگاري ناديده گرفته مي شود، هرگونه بحث از رضايت مخاطب، نوآوري و تكثر بي معناست.

خبر
«مطالعه رسانه اي» به خانواده نشريات دانشجويي پيوست
004311.jpg
با انتشار نخستين شماره دوماهنامه «مطالعات رسانه اي» ويژه فروردين و ارديبهشت ،۱۳۸۵ اين نشريه با صاحب امتيازي و مديرمسئولي فيروز ديندار فركوش، به خانواده نشريات دانشجويي كشور پيوست.
مطالعات رسانه اي در حوزه علمي و فرهنگي، فعاليت خود را آغاز كرده است و بر اساس يادداشت مديرمسئول آن، هدف از انتشار اين نشريه ايجاد فضاي جديد در عرصه رسانه ها و فراهم ساختن فرصتي تازه براي تبادل اطلاعات رسانه اي بين دانشجويان و استادان است.
در نخستين شماره مطالعات رسانه كه در ۵۸صفحه و به قيمت ۳۰۰تومان منتشر شده است، اين مطالب را مي خوانيم: وضعيت انتقاد در مطبوعات(دكتر مهدي محسنيان راد) جايگاه ايران در روزنامه نگاري جهاني(گفت وگو با دكتر سيد وحيد عقيلي)، شايعه و مسئوليت هاي اجتماعي روزنامه نگار(دكتر علي گرانمايه پور)، سبك خبري گيلاس(دكتر احمد توكلي)، اقتصاد رسانه اي(حميدرضا حسين)، روابط عمومي و تعارض(دكتر مصطفي مجد)، محاوره به عنوان ارتباط (جرارد ام بلر)، رسانه، مردم، سياست(فيروز ديندار فركوش)، بررسي روابط عمومي ديجيتالي و نقش آن در بهبود اطلاع رساني(سيدعلي محمدنژاد)، صنعت رسانه(محمدحسين معيري)، شايسته سالاري در جامعه اطلاعاتي(دكتر شهناز هاشمي) و معرفي مجموعه سايت هاي تخصصي ارتباطات.
دومين دوره طرح ملي «ايران مرز پرگهر» ويژه دانشجويان در تابستان برگزار مي شود
دومين دوره طرح ملي «ايران، مرز پرگهر» با هدف تقويت روحيه خودباوري و هويت ملي دانشجويان به همت جهان دانشگاهي واحد تهران و همكاري مركز گردشگري علمي- فرهنگي دانشجويان ايران در تابستان سال جاري برگزار مي شود. به گزارش روابط عمومي جهاد دانشگاهي، جمال رحيميان معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي واحد تهران با اعلام اين خبر گفت به دنبال استقبال گسترده دانشجويان از برگزاري نخستين دوره طرح ملي «ايران، مرز پرگهر» در سال گذشته، دومين دوره اين طرح از خردادماه به مدت پنج ماه اجرا مي شود.
رحيميان افزود: براساس اين طرح بيش از ده هزار نفر دانشجويان و دانشگاهيان سراسر كشور با سازماندهي ۴۰ واحد جهاد دانشگاهي از پروژه هاي بزرگ ملي كه حداقل ۷۰ درصد از آن توسط متخصصان داخلي اجرا شده، بازديد خواهند كرد.
معاون فرهنگي جهاد دانشگاهي واحد تهران با بيان اين كه علاوه بر بازديد از پروژه هاي ياد شده، دانشجويان از ميراث فرهنگي نيز بازديد خواهند داشت، گفت: «پروژه هاي بزرگ ملي در زمينه سد و سدسازي، نيروگاه، نفت، پتروشيمي و صنايع هواپيماسازي» از جمله مراكز مورد بازديد در اين طرح هستند.
وي تقويت روحيه خودباوري و هويت ملي دانشجويان و ايجاد و استحكام رابطه دانشگاه ها و دانشجويان با مراكز صنعتي، اقتصادي و پروژه هاي بزرگ ملي كشور، زمينه سازي جهت اشتغال فارغ التحصيلان، ايجاد روحيه نشاط علمي و فرهنگي در دانشگاه ها و استفاده مطلوب از اوقات فراغت دانشجويان را از ديگر اهداف اين طرح اعلام كرد.
معاون فرهنگي جهان دانشگاهي واحد تهران هزينه شركت در اين اردو براي هر دانشجو را هزار تومان اعلام كرد و گفت: دانشجويان سراسر كشور مي توانند از روز دوشنبه يكم خرداد با مراجعه به جهادهاي دانشگاهي فعال در اين طرح ثبت نام كنند و يا به پايگاه اينترنتي مركز گردشگري علمي و فرهنگي دانشجويان ايران به نشاني www.issta.ir مراجعه نمايند.

اخلاق خانوادگي
بخش هيجدهم
رسول اكرم(ص) نهايت عطوفت و رفق و مدارا را در رفتار با اعضاي خانواده به كار مي بردند و آخرين مراتب دقت و حساسيت را در مراعات حقوق همسران خود در نظر داشتند و در مقابل اشتباهاتي كه از آنها سر مي زد، تندي نمي كردند و نه تنها با آنها حسن معاشرت داشتند، بلكه تند خويي و بدزباني آنها را نيز تحمل مي كردند و در اين باره مي فرمودند: «همه مردمان داراي خصلت هاي نيك و بد هستند و مرد نبايد تنها جنبه هاي ناپسند همسر خود را در نظر بگيرد و او را ترك كند، چه هر گاه از يك خصلت او ناراضي مي شود، خلق ديگرش مايه خشنودي اوست و اين دو را روي هم بايد به حساب بياورد.» (۱)
خوش خلقي با همسر
رسول خدا(ص) براي خوشرويي و خوش خلقي در نظام خانوادگي اهميت فوق العاده اي قائل بودند و در موارد بسياري بر آن تأكيد فرموده اند. در مراسم تدفين سعد بن معاذ، صحابي ارجمند آن حضرت ، پديده اي رخ داد كه درس عبرت بزرگي براي مؤمنين شد.
مادر سعدبن معاذ كه در تشيع جنازه پسرش تجليل پيامبر(ص) را ديد- حضرت چند بار جنازه سعد را به دوش خود حمل كردند و خود در قبر رفته و جسد او را در قبر گذاردند و به دست مبارك خود لحد چيدند و دفن كردند- درباره فرزند خود گفت: «يا سعد هنيا لك الجنه» اي سعد بهشت بر تو گوارا باد. رسول خدا(ص) خطاب به مادر سعد فرمودند:«آرام باش و در كار خدا به طور جزم سخن مگوي كه پسرت هم اكنون در فشار و زحمت است.» اصحاب با تعجب علت را پرسيدند، فرمودند: «انه كان في خلقه مع اهله سوء، او با خانواده خود در منزل بداخلاق بود.» (۲) رسول اكرم(ص)  تا آنجا به مداراي با زنان اهميت مي دادند كه حتي در آخرين لحظات حيات خود به آن سفارش فرمودند.
روزي «اسماء» دختر يزيد انصاري، از طرف زنان مسلمان مدينه مأمور شد به نمايندگي آنان نزد رسول خدا(ص) برود و پيام گلايه آميز زنان مدينه را به آن حضرت ابلاغ كند و جواب بگيرد.اسماء به حضور حضرت رسيد و گفت: «من نماينده زنانم به سوي شما. ما زنان مي گوئيم خداوند عز وجل شما را هم بر مردان مبعوث فرموده وهم بر زنان. شما تنها پيامبر مردان نيستيد، ما زنان نيز به شما و خداي متعال ايمان آورده ايم. ما زنان در خانه خويش نشسته، فرزندان شما را پرورش مي دهيم، اما از آن طرف مي بينيم وظايف مقدس و كارهاي بزرگ و ارجمند پراجر و باارزش مانند جهاد در راه خدا و امور ديگر به مردان اختصاص يافته و ما محروميم.»پيامبر(ص) نگاهي به اصحاب كردند و فرمودند: «آيا تاكنون سخني به اين خوبي و منطقي و بدين رسائي در اين امور شنيده ايد؟»
يكي از اصحاب گفت: «خيال نمي كنم اين سخن از خود اين زنان باشد.»
رسول خدا(ص) به جواب اين مرد اعتنا نكردند و رو به «اسماء» نموده فرمودند: «آنچه مي گويم درست فهم كن و به زناني كه ترا فرستاده اند نيز حالي كن. پنداشتي كه هر كه مرد شد به واسطه اين كارها كه برشمردي، توفيق اجر و پاداش و فضيلت را مي يابد و زنان محرومند؟ خير، چنين نيست. زن اگر خوب خانه داري و شوهرداري كند و نگذارد محيط پاك خانه با غبار كدورت آلوده شود، اجر و پاداش و فضيلت و توفيقش معادل است با همه آن كارها كه مردان انجام مي دهند.»(۳)
نكته اي كه همواره در محيط خانه رسول اكرم(ص) به آن توجه داشتند و سخت مي كوشيدند تا مردان را با آن آشنا سازند، عبارت بود از شخصيت والاي زن و درك اين حقيقت كه سعادت و شقاوت جامعه انساني منوط به ايفاي نقش مربيگري اوست. بر اين اساس بود كه به هر نحو ممكن از مقام مادر تجليل مي فرمودند و هر چند گاهي مردان را متوجه عظمت شخصيت همسر مؤمنه مي نمودند تا آنجا كه فرمودند: «بعد از اسلام، بهترين چيزي كه مسلمان از آن برخوردار مي شود همسر مؤمنه اي است كه وقتي به او نگاه كند مسرور نمايد او را و در موقع درخواست انجام كاري از او اطاعت بكند و زماني كه از او غايب شود نفس خود را و مال شوهر خود را حفظ نمايد.» (۴)
۱- صحيح مسلم، ج،۴ ص ۱۷۸ .۲- بحار، ج ،۷۳ ص۲۹۹ .۳- مسأله حجاب، صفحه هاي ۲۰۹-،۲۰۷ به نقل از «اسدالغابه» .۴- طوائف الحكم، ص۲۸۹.

كتابخانه
سنن النبي
004302.jpg
درپي درج ستون «والا پيامدار محمد» كه به بيان زندگي و شيوه رفتار «سيره» پيامبر گرامي اسلام مي پردازد بسياري از خوانندگان روزنامه درخواست معرفي كتاب يا كتاب هايي را داشته اند كه به زبان ساده و به شكل كامل و جامعي به اين موضوع پرداخته باشند.
براي اجابت درخواست اين گروه از خوانندگان محترم روزنامه و به مناسبت سال پيامبر اعظم، از اين پس هر از گاه كتابي مناسب از اين دست آثار را معرفي مي كنيم. خواهيم كوشيد اين كتاب ها داراي چند ويژگي مهم باشند. اولا در دسترس باشند و بتوان آنها را از بازار تهيه كرد، ثانياً خالي از مباحث تخصصي بوده و به زبان ساده و مناسب عموم نوشته شده و ثالثا داراي قيمت مناسب و اندك باشند.
نخستين كتابي كه در اين زمينه معرفي مي كنيم كتاب كم حجم و مناسبي است كه توسط انتشارات پيام آزادي به چاپ رسيده و با قيمت هزار و دويست تومان در ۲۱۲ صفحه و قطع وزيري به بازار عرضه شده است.
نام كتاب «سنن النبي» است و با ترجمه استاد «حسين استاد ولي» از كارشناسان باتجربه و خوش قلم آثار مذهبي به چاپ رسيده است.
«سنن النبي» كتاب معروف و مشهور مرحوم علامه طباطبايي است كه به بيان آداب، سنن و روش رفتاري پيامبر گرامي اسلام مي پردازد و يكي از معتبرترين آثاري است كه معاصران در اين حوزه تاليف كرده اند.
در اين كتاب در ۲۱ موضوع مانند آداب حضرت در نظافت و آرايش، سفر، لباس، خوابيدن، مسكن، مسواك كردن، قرائت قرآن و... بيان شده و در پايان فصلي به حج و فصلي نيز به شمايل و چهره ظاهري پيامبر اكرم اختصاص يافته است.
مرحوم علامه طباطبايي به عنوان يك فيلسوف و مفسر برجسته و نام آور معاصر كوشيده است رواياتي را كه مستند و معتبر هستند در اين زمينه گرد آورد و يكي از آثار مطمئن و مرجع را در اين زمينه از خود به يادگار گذارد.
004305.jpg
تبعيد روزها
علي صالح آبادي/ نشر امرود/ چاپ اول، ۱۳۸۵ / ۳۲۰ صفحه، وزيري، ۳۵۰۰ تومان
كتاب تبعيد روزها، مجموعه يادداشت ها و تحليل هاي سياسي علي صالح آبادي است كه در قالب سرمقاله هاي روزنامه همبستگي از سال ۸۲ تا مرداد ۸۴ در اين كتاب گرد آمده است. عنوان تبعيد روزها، شايد تعبيري از روزهاي رفته باشد؛ روزهايي كه سرمقاله نويس روزنامه، آنها را مشاهده و تحليل كرده و به تبعيد برده است. تبعيد كردن روزها، آن طور كه در كتاب نيز آمده اشاره اي است به سپردن آنها به ديگر مصلحان و از آن مهمتر به دست تاريخ. درون مايه مشترك مقالات تبعيد روزها، اصلاح جامعه، حاكميت ديپلماسي فعال و از همه مهمتر توجه به حقوق شهروندي است.
انتشار اين كتاب از يك جهت ديگر نيز حائز اهميت است و آن اين كه گردآوري سرمقاله هاي روزنامه ها را مي توان از نگاه ارزش تاريخي نيز مورد توجه قرار داد؛ چرا كه در آينده مي تواند به عنوان بخشي از تاريخ مكتوب قلمداد شود و پژوهشگران با استناد به چنين كتاب هايي مي توانند مهمترين رويدادهاي سياسي يك دوره را از نگاه سردبير و مدير مسئول يك روزنامه مورد بررسي قرار دهند.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |    حوادث    |
|   خارجي    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |    شهري    |
|   علمي فرهنگي    |    راهنما    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |