سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۳۹۹۲ - May 23, 2006
هياهوي بسيار براي هيچ
كن؛ يك ساحل پرهياهو، چند دوجين هنرپيشه و عكاس و يك فرش قرمز كه براي يادگاري نوشتن مناسب نيست!
004161.jpg
سعيد مستغاثي
پنجاه و نهمين دوره جشنواره فيلم كن، چهارشنبه 17 مه 2006 (27 ارديبهشت) با فيلم آمريكايي رمز داوينچي ساخته ران  هاوارد افتتاح شد؛ جشنواره اي كه بر خلاف آنچه ادعا داشته و قرار بود كه حامي سينماي مؤلف ارزشمند باشد، در جست وجوي صداهاي مستقل فرهنگ هاي گوناگون برآيد، تجربه سينما به عنوان يك هنر (و نه صنعت) را در نظر بگيرد و دنيايي ايجاد كند كه خودش را از درون نمايش فيلم هايش بشناسد. اين عين جملاتي است كه مدير اين جشنواره امسال نيز در سايت رسمي آن بيان داشته اما در طول تاريخ برگزاري خود (از سال 1946 تا امروز) با وجود تلاشي كه برخي دست اندركارانش به خرج دادند، در واقع بيشتر حاشيه اي براي سينماي صنعتي و تجاري آمريكا به شمار آمده است. چنانچه از همان نخستين دوره و به كرات اين فيلم ها، ستاره ها و جنبه هاي مختلف سينماي هاليوود بود كه در اين جشنواره مورد توجه قرار گرفته و به همين علت بسياري از آثار درخشان تاريخ سينما و اساتيد برجسته آن از كادر توجه اين فستيوال به اصطلاح هنري، به دور مانده اند. از همان دوره نخست كه شاهديم فيلم اسكاري تعطيلات از دست رفته (بيلي وايلدر)جايزه بزرگ را دريافت مي كند تا كارتون دامبو (والت ديزني) و مهرويان زيگفيلد (وينسنت مينه لي) در سال بعد تا فيلم هاي اسكاري ديگر، همه چيز درباره ايو (جوزف ال منكيه ويتس) و مارتي (دلبرت مان) و پيانو (جين كمپيون) و پالپ فيكشن (كوئنتين تارانتينو) در سال هاي بعدتر و تا ترغيب دوستانه (ويليام وايلر) و مش (رابرت آلتمن) و مكالمه و اينك آخر الزمان (فرانسيس فورد كاپولا) و راننده تاكسي (مارتين اسكور سيزي و همه آن دوران جاز (باب فاسي) و مأموريت (رولند جوفه) و توحش در قلب (ديويد لينچ) و بارتون فينگ (برادران كوئن) و... كه همگي در سال هاي ديگر و ديگر نخل طلا دريافت كردند.
البته در اين بين تعداد معتنابهي هم از سينماگران مؤلف جايزه دريافت داشته اند ولي از قضا اغلب فيلم هاي اين گروه هم كه مورد عنايت گردانندگان قرار گرفته از جمله آثاري بوده اند كه در مراسم اسكار هم جايزه دريافت داشته يا مورد توجه واقع شده اند. از جمله ارفه سياه (مارسل كامو)، يك مرد، يك زن (كلود للوش)، زي (كاستاگاوراس)، طبل حلبي (فولكر شلندروف)، بازجويي از يك شهروند دور از سوءظن (اليو پتري)، دروازه جهنم (كيسوكه كينوشيتا)، شبح جنگجو (آكيرا كوروساوا)، مرد آهنين (آندري وايدا)، پله فاتح ، (بيل آگوست)، سينما پارادنيرو (جوزپه تورناتوره)، و... و از فدريكو فليني تنها فيلمي كه ستايش مي شود، زندگي شيرين است كه اتفاقاً در مراسم اسكار هم مورد عنايت قرار گرفت (فيلم كانديداي اسكار بهترين كارگرداني بود و اسكار بهترين طراحي لباس را هم برد) و از ديگر فيلم هاي مهم وي مثل جوليتاي ارواح ، جينجر و فرد ، رم در ليست نخل هاي طلايي خبري نشد (در اين باب گويا اسكاري ها جلوتر هستند، چون به 4 فيلم فليني جايزه داده اند!) از اين گمار برگمان هم در اين ليست خبري نيست، همچنان كه از روبر بدسون كبير و حتي كريستف كيشلوفسكي كه آن قدر سنگش را فرانسوي ها به سينه  زده اند (بابت همين شرمندگي در پنجاهمين دوره جشنواره كن مي خواستند نخل طلاي نخل طلاها را به برگمان اعطا كنند كه او حتي زحمت رفتن به كن را هم به خود نداد و عطايشان را به لقايشان بخشيد!) در اين باب هم اسكاري ها با 40 جايزه از هنري هاي كن پيش هستند! از كوروساوا هم تنها فيلم شبح جنگجو يا كاگه موشا (كه آن هم در مراسم اسكار ستايش شد) نخل طلا گرفت و از ساير شاهكارهاي امپراتور در كارنامه كن نشاني به چشم نمي خورد (در اين قسمت هم اسكاري ها جلوتر هستند و علاوه بر اسكار افتخاري،  چندين بار كوروساوا را حتي در ليست بهترين كارگردانان سال وارد كردند و به فيلم هاي راشامون ، هفت سامورايي ، درسوزالا هم اسكار داده اند) و ديگر اين كه از فيلمسازان برجسته اي مثل ژان رنوار و ياسا جيرو ازو و كارل تئودور دراير و ساتيا جيت راي و كنجي ميزوگوچي و چارلز چاپلين و رنه كلر و ژان  پير ملويل و فرانسوا تروفو و ژان كوكتو و... خيلي هاي ديگر هم در بين نخل طلايي ها و ديگر برندگان جوايز جشنواره كن اثري ديده نمي شود.
جشنواره كن همواره در تيول كمپاني ها و موسسات بزرگ تجاري و تهيه كنندگان و ستارگان سينماي هاليوود بوده است، همواره اين گروهي از هنرپيشه هاي آمريكايي بوده  اند كه برگ برنده مديران جشنواره كن براي جلب توجه رسانه ها و شركت هاي تبليغاتي و گردشگران خارجي به شمار آمده است. فرش قرمزي كه در طول يازده روز برگزاري جشنواره، در اغلب ساعات روز، محل نمايش انواع و اقسام مدهاي لباس و آرايش و جواهرات شركت هاي مشهور تجاري توسط بازيگران معروف است و مكان اصلي تجمع و توجه ميهمانان و شركت كنندگان و خبرنگاران و عكاسان محسوب مي شود و آنچه كمتر اهميت دارد همان سالن هاي نمايش فيلم است و جلسات گفت وگوي مطبوعاتي. اين در حالي است كه در مراسم اسكار كه اساساً هيچ گاه ادعاي هنري بودن نداشته و تبليغات تجاري اش در صدر همه ادعاهاي سينمايي قرار دارد، در مقابل 4 ساعت و نيم مراسم اصلي اهداي جوايز، فقط 2 ساعت برنامه فرش قرمز اجرا مي شود. به همه اينها اضافه كنيد كه هياهو و سروصداي جشنواره كن هم براي همين هنرپيشگان و ستاره هاي آمريكايي است كه روي فرش قرمز ادا و اطوار درمي آورند و حاضرين هم برايشان سر و دست مي شكنند.
هنوز سال گذشته را از ياد نبرده ايم كه چگونه روبر تو رودريگز با آن كلاه كابوي (براي تأكيد بر فرهنگ آمريكايي) و آن لبخند تحقيركننده همراه عوامل فيلم شهر گناه همچون بروس ويليس ، ميكي رورك ، جسيكا آلبا ، بنسيودل تورو و... ساعت ها روي آن فرش قرمز، تمامي حضار را مقابل سالن روبوسي كن سر كار گذاشته بودند. يا جورج لوكاس با سربازان امپراتوري اش و دارت ويدور و ناتالي پورتمن و هيدن كريستينس و سيموئل جكسن و... چندين روز همه جشنواره كن را به تسخير خود درآورده بودند و در كنار آنها كوين بيكن و كالين فرث وول كيمر و رابرت داوني جونيور و اسكارلت جوهانسن (در اين ميان تنها چيزي كه اهميت نداشت مانور عوامل فيلم برادران داردن بود كه مثلاً بهترين فيلم جشنواره شناخته شد و بازيگران فيلم ليمينگ !)، همان گونه كه سال قبلش هم دار و دسته شرك اعم از غول سبز و خر پرحرف و پرنسس فيونا و... توجهات را به خود جلب كرده بودند. همه قوانين و آيين نامه هايشان، براي فيلم هاي آمريكايي حق وتوي فرهنگي هم قائل مي شوند و حتي اكران شده هايشان را هم در بخش مسابقه اصلي خود شركت مي دهند (مدير جشنواره كن در مصاحبه اخيرش يكي از دلايل عدم انتخاب فيلم هاي ايراني را اكران آثار قابل قبول سينماي ايران پيش از شركت در فستيوال كن دانسته است) مثال بسيار است؛  در همين جشنواره كن سال 2003، فقط براي اين كه فرش قرمز از حضور تام هنكس بي بهره نماند، فيلم قاتلين پيرزن را پس از اكران يك ماهه اش در سينماهاي دنيا به بخش مسابقه راه دادند و يا سال گذشته همين اتفاق در مورد فيلم اكران شده شهر گناه پيش آمد كه دو ماه پيش از نمايش در كن به نمايش عمومي درآمده بود. نكته شگفت آورتر اين كه گردانندگان جشنواره كن به رغم همه ادعاهايشان مبني بر برگزاري هنري ترين جشنواره دنيا و اين كه آخر هنر سينما هستند، اما هر سال تعدادي از تجاري ترين آثار سينماي هاليوود را در برنامه هايشان قرار مي  دهند كه اين مورد در جشنواره امسال از هميشه حيرت انگيزتر است، خصوصاً در مورد دو فيلم يونايتد 93 (پال گرين گرس) كه يك ماه پيش در سينماي آمريكا اكران شد و مردان ايكس: آخرين ايستگاه (برت راته نر) كه انتقادهاي زيادي را در ميان محافل سينمايي آمريكا به همراه داشته است و گويا چرخانندگان كن با هزينه بسياري آن را به جشنواره خود آورده اند.
اين شگفتي در مورد تركيب هيأت داوران (كه قاعدتاً بايستي اعضايش از بينش هنري در شأن جشنواره كن برخوردار باشند) بيشتر مي شود، هنگامي كه در سال گذشته در ميان هيأت داوران اصلي در كنار فيلمسازاني مانند امير كاستاريكا و انيس واردا، به نام هايي مثل سلماهايك (بازيگر مكزيكي الاصل) برخورديم كه اوج بازيگري اش در فيلم فريدا بود وگرنه جز آن پرسش هاي بلند بالايش از روي ساختمان ها در دسپرادو و روزي روزگاري در مكزيك ايفاي نقش قابل توجهي از او به خاطر نداريم. كفه اين ترازو امسال به نفع بازيگران تجاري بيشتر پايين آمده و بر خلاف دوره هاي پيشين كه همواره تعداد كارگردانان و فيلمنامه نويسان و نويسندگان به بازيگران مي چربيد، در پنجاه و نهمين دوره، بازيگران تقريبا 60درصد اعضاي هيأت داوري را تشكيل مي دهند. بازيگراني همچون مونيكا بلوچي(بازيگر نقش چندم برخي فيلم هاي آمريكايي مثل ماتريكس و دراكولاي برام استوكر و اشك هاي خورشيد و بعضي فيلم هاي نه چندان معروف اروپايي )، هلنا بونهم كارتر(كه به جز فيلم هاي تلويزيوني، اخيرا فقط در فيلم هاي تيم برتون، نقش هاي حاشيه اي بازي مي كند و يا به جاي شخصيت هاي كارتوني صحبت مي نمايد)، سيموئل ال جكسن (كه هنوز معروف ترين كاراكترش، جولز در فيلم پالپ فيكشن است و جز آن فقط نقش هاي فيلم هاي پليسي و جنايي معمولي مثل سه ايكس و مرد و مربي كارتر و اصلي و شفت و... را از او به ياد داريم)، ژانگ زي ئي (بازيگر تازه به دوران رسيده هنگ كنگي كه فيلم هاي اخير ژانگ ييمو معروفش كرد و پارسال نيز در فيلم خاطرات يك گيشا نقش دوم را برعهده داشت) و تيم روث (كه برخلاف آنچه در بولتن جشنواره كن آمده، در مقابل 56 فيلمي كه بازي كرده فقط يك فيلم غيرمعروف منطقه جنگي را ساخته و اصلا نمي توان وي را فيلمساز به حساب آورد و بازي هايش هم تقريبا در نقش هاي مكمل و كوچك بوده مانند آنچه در فيلم هاي آب تيره ، تفنگدار ،  سياره ميمون ها ، هتل ميليون دلاري ، پالپ فيكشن  و... داشت) و... .
به اين ترتيب ملاحظه مي فرماييد هيچ بازيگر مولف يا صاحب سبكي(حداقل در حد و حدود كاترين دونوو كه زماني در همين هيأت داوري حضور داشت)، در ميان داوران امسال كن ديده نمي شود و آنچه بيشتر به نظر اهميت داشته، چهره و عنوان تجاري بازيگراني همچون مونيكا بلوچي يا سيموئل ال جكسن بوده تا باز هم توجه هر چه بيشتر رسانه ها و عكاسان خبري به فستيوال كن جذب شود و نه بيشتر! همچنان كه در بخش اجراي مراسم افتتاحيه و اختتاميه هم همين اتفاق افتاده و اگر چه امسال اسكار، اجرايش را به يك شومن نيمه سياسي به نام جان استورات سپرد اما در كن كه زماني مجري گري بازيگران صاحب سبكي مثل ژان مورو وزانت يك مراسم هنري را به آن مي بخشيد، امسال بازيگر سبكسري به نام ونسال كسل مجري است كه اوج افتخار بازيگري اش دلقك بازي هاي فيلم دوازده يار اوشن است!
جشنواره پنجاه و نهم هم به دنباله روي از اسكار امسال، فضايي سياسي دارد! اين فقط يك تصور نيست چرا كه در طول تاريخ جشنواره ها(حتي بيشتر از جشنواره ونيز و برلين) اين كن بوده كه از سينماي آمريكا پيروي كرده و آنچه در بالا آمد تنها گوشه اي از واقعيات كمتر مورد توجه قرار گرفته بود.
البته اين سياسي بودن، منحصر به امروز نيست، چنانچه وقتي در سال 1983 جنگ سرد مابين آمريكا و شوروي سابق با مرگ برژنف اندكي فروكش كرده بود، فيلم نوستالگيا آندري تاركوفسكي را با وجود همه صحبت ها و پيش بيني ها از نخل طلا محروم كردند. يا در سال 1987 كه ايو  مونتان رئيس هيأت داوران بود نخل طلا به فيلم ضعيف و تبليغاتي زير آفتاب شيطان از موريس پيالا اعطا شد كه اعتراضات بسياري را برانگيخت و آثار باارزشي مثل توبه چنگيز آبولادزه و زير آسمان برلين ويم وندرس و حتي مصاحبه فدريكو فليني از آن محروم ماندند.
افتتاح جشنواره امسال با فيلم پر سر و صداي رمز داوينچي و ادامه اش با فيلم هاي سياسي غذاي آماده ملي از ريچارد لينك لتر و سوسمار ساخته ناني مورتي و همچنين حضور فيلم به شدت تبليغاتي يونايتد 93 كه درباره سرنوشت يكي از هواپيماهاي ربوده شده حادثه 11 سپتامبر 2001 است. تعجب، اينكه در همان زمان انهدام برج هاي نيويوركي، صحبت از 8 هواپيما بود كه تا چندي پيش هم فقط درباره 3 تاي آنها سخن گفته مي شد و حالا مدتي است كه از چهارمي هم حرف مي زنند و درباره اش فيلم ساختند! راستي سرنوشت  4 تاي ديگر چه شد؟! كه اين باج عيان مديران جشنواره كن به سينماي پروپاگانداي آمريكا و نئومحافظه كاران حامي اش، موجب شگفتي ناظران سينمايي دنيا شده است.
بالاخره به همه اينها حضور آقاي اليا سليمان فلسطيني را در هيأت داوران اضافه نماييد! البته وقتي آكادمي نشينان آمريكا براي اولين بار فيلمي فلسطيني درباره عمليات انتحاري را به مراسم اسكار راه مي دهند تا جايي كه سر و صداي لابي هاي متعصب يهود در خود آمريكا در مي آيد، ديگر براي جشنواره كن هم اين مجوز صادر مي شود كه به فلسطيني ها بعد از بيش از نيم قرن اهميت داده شود كه شايد نمونه اي از همان صداي مستقل فرهنگ هاي ديگر مورد نظر مدير جشنواره در مصاحبه اش باشد. البته شرايط زماني هم مي تواند در اين اجبار موثر بوده باشد، چرا كه امروزه ديگر به جاي مماشات سازمان هايي مانند ساف ، مردم فلسطين در يك انتخابات آزاد، با قاطعيت حماس را براي مواجهه با اسرائيل برگزيده اند و حالا ديگر موضوع حذف اسرائيل در دموكراسي مورد نظر غربي ها علني شده، پس بايد در اقدامات و فيلم هايي به ظاهر فلسطيني گرايانه(مثل همين حضور داور فلسطيني يا فيلم فلسطيني در اسكار يا ساخت آثاري همچون مونيخ ) از حضور اسرائيل در كنار فلسطين سخن گفت.
شايد عدم حضور سينماي ايران در جشنواره امسال كن را هم بتوان به همين سبك و سياق، بنا بر ملاحظات روز دنيا، به نوعي سياسي تلقي كرد، چون به نظر نمي آيد كه سينماي امسال ايران با سال هاي گذشته اش چندان تفاوت چشمگيري كرده باشد. اين سينما نه در آن زماني كه پوسترهايش از در و ديوار كن بالا مي رفت و به اصطلاح پاويون داشت و هر سال هيأت هاي بلندپايه اي از آن، بار و بنديل سفر مي بستند و با پول بيت المال راهي مسافرت فرانسه مي شدند، شاهكارهاي تاريخ سينما را همراه داشت و نه امروز كه از درگاه اين جشنواره فرانسوي – آمريكايي رانده شده، ورشكسته است. به نظر مي آيد دوستان سينمايي چه از نوع مسئولينش و چه از مدل سينماگرش، به قول معروف روي ديوار مناسبي يادگاري ننوشته اند. آن روز كه همه افتخارات و پيشرفت هاي سينما را منحصر كردند به حضور به اصطلاح بين المللي در هر جشنواره اي كه در كوچه پس كوچه هاي روستاهاي اروپا برگزار مي شد و مرتبا هم آمار مي دادند كه امسال فلان تعداد فيلم ما جايزه جهاني گرفته اند! (بي خيال آنچه در سينماي داخل مي گذرد) و چشم ها را يا عمدا و سهوا به نوع فيلم هايي كه جايزه مي گرفت، بستند كه نكند خداي نكرده به گوشه چشم فلاني برنخورد و بعضي هم شيفته وار و ساده لوحانه به منتقدان و كارشناسان خيرخواه داخلي طعنه مي زدند كه شما چه مي فهميد؟ اروپايي ها و گردانندگان كن كه بيشتر از شما سرشان مي شود و... فكر امروز را نمي كردند كه وقتي بليت شان در نزد كاسبكاران چرخاننده بازي اين گونه جشنواره ها باطل شود، همان فيلم هاي به ظاهر هنري شان در نظر انتخاب گران كن از كفر ابليس بدتر قلمداد مي شود. اصلا تفكر توطئه آميز ندارم، اما چه مي شود كرد وقتي مي خواهند وقيحانه تيم ملي فوتبال ما را كه با تلاش و شايستگي به جام جهاني رسيده، كنار بگذارند و تيم بحرين را جايگزينش كنند؟ ديگر حذف فيلم هايي كه از همان اول هم حضورشان در جشنواره كن زير علامت سؤال بود و هزار ملاحظه و رابطه و مسئله پيرامونشان وجود داشته كه مثل آب خوردن است.
مي گويند عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. خدا را شكر كه پنبه اين داستان هاي جشنواره هم زده شد، اگر چه چند سالي بود زمزمه هايي مي شنيديم و شواهدي هم مي ديديم كه ديگر سكه فيلم هاي جشنواره اي از رونق افتاده و به دوستان هم مي گفتيم، ولي متاسفانه گوش شنوايي نبود. فقط اميدوارم كه اين درس عبرتي براي علاقه مندان به فيلم جشنواره اي باشد تا ديگر روي فرش قرمز كن يادگاري ننويسند.

نگاه
نگاهي به رمز داوينچي
پرده از رازها فرو مي افتد
ساسان گلفر
مي گويند محدوديت، محرك خلاقيت است. فكر نمي كنم اين ادعا آنقدر هم قرين واقعيت باشد، چون اگر اينطور بود كه بنده تا به حال بايد لئوناردو داوينچي شده باشم! اما ظاهراً آنچه گفته اند در مورد رمز داوينچي و كارگردانش – ران هاوارد- درست از آب درآمده است. هاوارد براي ساختن فيلمش در محوطه موزه لوور پاريس با محدوديت هاي بسياري مواجه شده است؛ محدوديت هايي مانند آنكه هيچ يك از اعضاي گروه نبايد به هيچ تابلويي دست بزند، اصلاً اجازه فيلمبرداري از تابلوي اصل موناليزا وجود ندارد و بايد از تابلوي بدلي كه به جاي آن نصب شده است استفاده كرد، حق ريختن خون(البته مصنوعي)  و ترسيم طرح هاي رمزي روي كف سالن ها وجود ندارد (كه اين محدوديت باعث شد هاوارد از خير فيلمبرداري بعضي از نماها در لوور بگذرد و تعدادي از نماهاي اينسرت و جزئيات را در استوديوي پاين وود اطراف لندن فيلمبرداري كند)، هيچ كدام از اعضاي گروه حق خوردن و آشاميدن در محوطه موزه را ندارند و از همه بدتر اينكه در طول روز امكان كار در محوطه وجود ندارد و فيلمبرداري را فقط شب هنگام مي توان انجام داد در حالي كه اجازه استفاده از پروژكتورهاي قوي نيز به خاطر امكان آسيب رساندن به تابلوها وجود ندارد.
با اين اوصاف ران  هاوارد چاره اي جز آن
پيش روي خود نديد كه اكثر سكانس ها را در سايه تاريك فيلمبرداري كند و همين امر به فضاي تاريك و پررمز و راز فيلم دامن زد و با ايجاد يك فضاي تيره و تار و پركنتراست، همان حسي را ايجاد كرد كه در اصل مبناي برنامه ريزي بلند مدت استوديو بود. به گفته والري وان گالدر، مدير بازاريابي داخلي سوني پيكچرز، استراتژي استوديو اين بوده كه فضايي از راز و رمز و هيجان و گمانه زني پيرامون فيلم ايجاد كند.  توجه بيش از اندازه اي نسبت به اين فيلم وجود دارد و ما مي خواهيم هيجان و حدس و گمان ها را حفظ كنيم. نكته جالب اين است كه در واقع اين همه پرده پوشي و گمانه زني در مورد فيلمي است كه احتمالاً هر كس به آن علاقه مند است،  اگر كتاب پرفروش و جنجالي رمز داوينچي نوشته دن براون را نخوانده باشد، لااقل تا آن حد در مورد پيرنگ داستان شنيده كه بداند آخرش چه اتفاقي مي افتد.
در داستان رمز داوينچي جنايتي كه در موزه لوور اتفاق مي افتد يك پروفسور نشانه شناس را به سرنخ هايي در مورد يك فرقه افراطي و خطرناك به نام اوپوس دئي مي رساند كه قرن ها در دل كليساي كاتوليك پنهان بوده و اقدامات خود را در پوشش آن انجام داده است.
نقش پروفسور رابرت لنگدون نشانه شناس دانشگاه  هاروارد را در فيلم، تام هنكس برعهده دارد، اودري توتو نقش همكار رمزشناس او به نام سوفي نوو را بازي مي كند كه نوه مقتول است و ژان رنو كارآگاه پليس بدعنقي به نام بزوفاش است كه پروفسور لنگدون را سر صحنه جنايت مي آورد. يان مك كلن بازيگر كهنه كار انگليسي نقش يك تاريخ شناس هنر ثروتمند و عجيب و غريب انگليسي را ايفا مي كند كه سر لي تيبينگ نام دارد، آلفرد مولينا- كه در فيلم بدون دخترم هرگز بدون كوچكترين تناسب سني و ظاهري در نقش پزشكي ايراني ظاهر شده بود – اسقف آرينگاروسا و پل بتاني راهبي به نام سيلاس است – يكي از معدود شخصيت هاي تاريخ سينما كه در موبايل به زبان لاتين صحبت مي كند- به خودش شلاق مي زند و راهبه اي را مي كشد. اين ستاره هاي سينما در ميان ستاره هاي دنياي نقاشي پرسه مي زنند، يعني آثار مشهوري از لئوناردو داوينچي، رافائل،  تي سين، كاراواجيو،  تينتورتو و نقاشان بزرگ ديگر.
البته قرار نيست كه اين شخصيت ها را تنها در لابلاي نقاشي هاي موزه ببينيم. ران هاوارد علاوه بر دو هفته كار در سالن موزه به مدت 6ساعت هر شب و استفاده از لوكيشن هايي مانند هرم شيشه اي معروف جلوي لوور و همين طور استوديوي پاين وود لندن براي گرفتن تصاويري مانند پيرمردي كه به نقاشي (بدلي) كاراواجيو چنگ مي اندازد و در خون خود مي غلتد. يا كليد نقش برجسته پشت تابلوي مدوناي صخره ها (باز هم بدلي) اثر لئوناردو، در لوكيشن هاي ديگري از پاريس مانند كليساي سن سولپيس، همين طور در كليساي قرن دوازدهم يا پانزدهم انگلستان نيز گروهش را هدايت كرده است. يكي از مكان هاي داستان كه صحنه هاي مهمي در آن مي گذرد، مقبره ايزاك نيوتن در كليساي وست مينستر است كه به علت عدم مجوز فيلمبرداري در آن مكان، در لوكيشن كليساي جامع لينكلن گرفته شده كه شباهت بسياري به وست مينستر دارد.
برخلاف تمام جنجال هايي كه در مورد كفرآميز بودن فيلم برپا شده به نظر مي رسد بخشي از استراتژي تبليغاتي تهيه كننده باشد، فيلمنامه نويس و كارگردان تمام كوشش خود را به كار بسته اند تا خط قرمزهاي هاليوود را رعايت كنند و دست از پا خطا نكنند. كل مشكل فيلم با عده اي افراطي است كه به نام كليسا جنايت مي كنند. اودري توتو يك جا به راهب سيلاس‎/ پل بتاني مي گويد: خدايي كه تو حرفش را مي زني، آدمكش ها را نمي بخشد، آنها را مي سوزاند.
رمز داوينچي با همه جار و جنجال ها و حدس و گمان ها روز 27 ارديبهشت براي اولين بار در جشنواره فيلم كن به مدت 2 ساعت و 29 دقيقه كه حداكثر زمان استاندارد نمايش فيلم است به نمايش گذاشته شد و اكران عمومي آن در سطح جهان از 29 ارديبهشت آغاز شد.
براي فيلمي كه مطابق آمارهاي بازاريابي 96 درصد آگاهي از اكران آن و 60درصد علاقه به ديدنش وجود دارد، 70 تا 100 ميليون دلار فروش در هفته اول فقط در آمريكاي شمالي پيش بيني شده است.

جدول كاكورو
جدول شماره۳۳
004167.jpg
حل جدول شماره۳۲
004164.jpg
004158.jpg
كاكورو مانند سودوكو، يك بازي جهاني است. اين بازي در سال 2005 مطرح شد و مدت كوتاهي طول كشيد تا توجه عامه مردم را به خود جلب كند.
اين جدول، قبل از اينكه در روزنامه هاي ديگر مطرح شود، اولين بار در روزنامه گاردين به چاپ رسيد. ساختار كاكورو خيلي شبيه جدول كلمات است و مي توان آن را در هر سايزي طرح كرد و تنها تفاوت آن، اين است كه اعداد مورد نظر مرجع ندارند و با جمع اعداد احتمالي در هر ستون و سطر مي توان اعداد مورد نظر را پيدا كرد. اين جدول در بسياري از نقاط دنيا شناخته شده است و علاقه مندان آن معتقدند به زودي زود- مانند سودوكو- در همه جاي دنيا فراگير خواهد شد.
روش حل جدول كاكورو
راه حل هاي زيادي براي حل اين جدول موجود است و همچنين تكنيك هايي كه به شما كمك مي كنند تا بتوانيد به راه حل دست پيدا كنيد. در اينجا مي خواهيم يك نمونه از حل جدول كاكورو را به شما نشان داده و نكته هايي را به شما گوشزد كنيم.
نكته اول: تركيب حداقلي اعداد- اين جدول اعدادي را در انتها و ابتداي هر سطر و ستون مشخص كرده است كه بايد با جمع اعداد احتمالي از 1 تا۹ بدون تكرار به عدد مورد نظر رسيد. بهترين روش براي حل جدول، جست وجوي خانه هايي است كه حداقل از جمع دو عدد حاصل مي شوند. معمولاً اين اعداد از دو خانه در جدول تشكيل شده است. به اعداد۳و 4 در جدول زير دقت كنيد. به طور مثال براي عدد 3، دو احتمال وجود دارد(2و۱)،(1و۲) (در ضمن مانند جدول سودوكو، از عدد صفر نمي توانيم استفاده كنيم).و براي عدد 4 سه احتمال(1و۳) و(3و۱)و(2و۲) وجود دارد كه احتمال(2و۲) پذيرفته نيست چون در حل جدول از عدد تكراري نمي توانيم استفاده كنيم.
به جدول زير دقت كنيد: احتمالات عدد۳ و احتمالات عدد۴ به شما كمك مي كند تا جدول را حل كنيد و احتمالات جدول، شما را محدودتر مي كند. براي عدد 7 در جدول پايين به طور نرمال مي توان احتمالات:
(5و۲)،(6و۱)يا(2و۵)،(1و۶) در نظر گرفت. از طرفي مي دانيم كه جمع عدد 3 (2و۱) يا (1و۲) است؛ پس قراردادن جمع اعداد(3و۴) و(4و۳) منتفي است.
نكته دوم: اعداد مشترك- متوجه شديم براي جمع اعداد۳ و۴ احتمالات(1و۲) و(2و۱) براي عدد۳ و احتمالات(1و۳) و(3و۱) براي عدد۴وجود دارد.عددي كه بين اين احتمالات مشترك است، عدد يك است.نكته: اعداد بالاي مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون افقي و اعداد پايين مربع نشان دهنده مجموع اعداد ستون عمودي است.

شهر تماشا
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
خارجي
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   فرهنگ و آموزش   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |