پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۷۳ - Aug 31, 2006
مجريان تلويزيون از شيوه هاي اجرا مي گويند
آرزوي هواي تازه
سارا برومند
014367.jpg
014370.jpg
به پيشينه ذهني ام كه نقب مي زنم، ناگهان دلهره اي به سراغم مي آيد. مجري مي آمد خشك مي نشست و حتي شعري هم كه مي خواند به دل نمي نشست.
تا كي مجري ها به همين شكل به كارشان ادامه دادند، نمي دانم. ولي مسابقه هفته كه شروع شد منوچهر نوذري گرچه هنوز همان حالت رسمي را دنبال مي كرد، ولي شيرين كاري هاي گاه و بي گاهش در اجرا شايد جرقه اي براي خرق عادت بود. كم كم از آن حالت خشكي كاسته شد و در برنامه هايي شاهد اجراهايي بوديم كه گاه گاه بار طنز برنامه را به دوش مي كشيد كه البته چنين برنامه هايي خيلي دست به عصا و محافظه كارانه اين روند را در پي گرفتند و از دو مجري با دو برخورد متفاوت كه يكي لحن و برخوردي رسمي و ديگري لحن صميمانه داشت، بهره بردند و صد البته چنين برنامه هايي را ابتدا خاص استان تهران و از شبكه تهران پخش كردند و اين روند ادامه يافت تا جايي كه اجراهاي صميمانه و پرجنب و جوش از هر نوع برنامه اي در هر ژانري سر برآورد و تبديل به شيوه اجراي روتين برنامه ها شد و حتي برنامه هاي خبري كه به لحاظ ماهيت جزو جدي ترين برنامه ها به شمار مي آيند نيز به اين سو گرايش يافتند و در برنامه 20:30 شاهد لحن محاوره اي و صميمانه اي هستيم كه اخبار را بر خلاف سنت مجريان اخبار به سمع و نظرمان مي رسانند، ولي اين لحن غيررسمي و صميمانه در برخي برنامه ها چنان اغراق شده و لجام گسيخته شد كه به اين فكر واداشتمان كه تغيير شيوه اجرا، آيا به سوي بالابردن كيفيت مي رود يا به قهقرا و آيا براي اجراي برنامه ها نبايد هيچ گونه قواعد و قانون و چارچوبي ذيل عنوان خلاقيت لحاظ كرد؟
***
سولماز اصغري: مجري بايد خودش باشد
سولماز اصغري از گويندگان باسابقه خبر مي گويد: كار گويندگي مانند هر كار ديگري تابع شرايط روز است و تغيير، جزو لاينفك آن است. او مي افزايد: گوينده موفق كسي است كه فاصله ها را از ميان بردارد و كليشه ها را بشكند، چنانچه در حال حاضر اين نزديكي به مخاطب چه در نحوه اجرا و چه در تحرير خبر حس مي شود و با لحن محاوره اي كه مجري برمي گزيند به مخاطب نزديك تر مي شود. او در ادامه مي گويد: مجري ها ديگر از آن حالت روبات گونه خارج شده اند و مانند يك دوست در برابر مردم مي ايستند و صميمانه با آنها رفتار كرده و مانند گذشته خشك به آنها نگاه نمي كنند و مردم كه مجري را از جنس خودشان و قابل لمس مي يابند، مي پذيرند و با او ارتباط برقرار مي كنند.
اين گوينده خبر در مورد محدوده آزادي عمل مجري مي گويد: مجري بايد با توجه به خصوصيات فرهنگي و اجتماعي حاكم در جامعه پيش رود و با آن هماهنگ باشد و اگر خلاف آن عمل كند مخاطب او را پس مي زند و موفق نخواهد بود. مجري بايد با توجه به معيارهاي مردم عمل كرده و تعادل را حفظ كند. به اعتقاد او يك مجري به خصوص يك گوينده خبر در مرحله نخست بايد به زبان فارسي احاطه كامل داشته باشد و تا آنجا كه بتواند، اطلاعاتش به روز باشد زيرا زبان تلويزيون، زبان معيار است و با ميليون ها مخاطب با سلايق و جهان بيني متفاوت روبه روست و مدام از سوي اين طيف عظيم مردمي مورد قضاوت قرار مي گيرد.
او مي گويد: احاطه به زبان فارسي، اطلاعات عمومي بالا، سرعت انتقال و انبساط خاطر و شادابي چهره از مهمترين مهارت هايي است كه يك مجري بايد از آن برخوردار باشد، در عين اينكه ساختار شخصيتي هر گوينده نمود بيروني دارد و اگر مجري يك شخصيت بدبين، افسرده و خودخواه باشد، اين ويژگي در رفتار و گفتارش منعكس مي گردد كه باعث ناموفق عمل كردن او مي شود. مجري بايد طبيعي باشد، خودش باشد و از كسي تقليد نكند. او اشراف به بازيگري را لازمه  اجرا نمي داند و معتقد است غلبه بر دوربين براي مجري كافي است. او در ارتباط با تفاوت حيطه هاي اجرا به لحاظ خبري، ورزشي، زنده، توليدي و... معتقد است هر مجري بايد در يك زمينه خاص كه با تخصصش هماهنگ است، فعاليت كند.
كاوه سماك باشي: مردم صحبت هاي مجري را مستند مي دانند
كاوه سماك باشي- بازيگر- كه تجربه اجرا هم داشته است با تاكيد بر اينكه ديگر نمي خواهد حيطه اجرا را تجربه كند، اجراي صميمانه را بر اجراي رسمي ارجحيت مي دهد و معتقد است اين گونه بيننده يك رابطه مستقيم را احساس كرده و با آن ارتباط بهتري برقرار مي كند. او مي گويد: البته اين صميميت در هر برنامه اي جالب نيست و از يك برنامه خبري انتظار مي رود به همان شيوه جدي و رسمي اجرا گردد. او معتقد است: آزادي عمل مجري ها در يك چارچوب خاص و از پيش تعيين شده و هماهنگ شكل مي گيرد و خوشايند نيست اين آزادي عمل از چارچوب خاص خود خارج شود.
او معتقد است استفاده از بازيگران به عنوان مجري صحيح نيست زيرا كه مخاطبان او را در قالب يك بازيگر مي شناسد و اجرايش به سختي برايشان قابل هضم و جذاب خواهد بود. اين بازيگر در عين حال از مزيتهاي دانش بازيگري براي اجرا غافل نمي ماند و مي گويد حافظه خوب يك بازيگر و قدرت انتقال حسها اجرا را قوي مي كند. كاوه سماك باشي مي گويد يك مجري بايد اطلاعات دقيقي در رابطه با بحث مطروحه داشته و نسبت به وقايع روز نيز آگاه باشد زيرا كه مردم صحبتهاي مجري را مستند مي دانند. او معتقد است تفاوت اجراي برنامه هاي تلويزيون تسلط هاي متفاوتي را مي طلبد. او مي افزايد: به فرض در يك برنامه زنده تسلط و حضور ذهن لازمه كار مجري است و كوچكترين اشتباه نيز قابل جبران نمي باشد يا يك برنامه خبري اگر به صورت محاوره اي اجرا شود لوث مي شود چون خبر يك مقوله جدي است و مسايل سياسي و روز جديت خاص خود را مي طلبد در عين اينكه يك برنامه تركيبي نياز به يك اجراي مفرح و شاد و خدماتي دارد و اگر جدي اجرا شود براي مخاطب جذابيت ندارد.
بابك بابان؛ پرهيز از تقليد
بابك بابان مجري خبر در حالي كه شيوه اجراي حاكم را مثبت ارزيابي مي كند معتقد است هنوز به آن شيوه اجراي ايده آل دست نيافته ايم. او مي گويد: اگر شخص رسمي يا كتابي به صحبت با ما بپردازد ما به سختي مي توانيم ارتباط صميمانه اي با او برقرار كنيم و به همين شكل اين مسئله در اجرا نيز تعميم مي يابد و گوينده اگر بخواهد موضوعي را به مخاطب القا كند و به هدف ارتباط با او دست يابد، با راحتي در بيان به اين امر دست مي يابد. او تأكيد مي كند كه البته اين راحتي بيان نبايد از چارچوب خارج شود و به سوي عاميانه شدن پيش رود. او مي افزايد يك گوينده براي رسيدن به جايگاه ايده آل بايد سيري را طي كرده و ابتدا قالب خشك و رسمي را تجربه كند و پس از درك ، آن قالب را بشكند و به فراخور توانايي و خلاقيتش نوع تازه اي از اجرا را به نمايش گذارد و از تقليد همتايان داخلي و خارجي اش بپرهيزد. او تأكيد مي كند كه البته هستند افرادي كه بي نياز از آموزشند و ا ين فن را به صورت ذاتي مي دانند. او معتقد است : مجريها در اجرا آزادند ولي اين بدان معنا نيست كه اين آزادي غير قابل كنترل است. او مي افزايد اطلاعات عمومي مجري بايد بالاتر از سطح جامعه باشد و طي نقل قولي كه مي گويد اطلاعات مجري بايد به اندازه يك اقيانوس اما به عمق يك وجب باشد. مجري نبايد در هر زمينه اي استاد فن باشد ولي بايد در آن حد كه مصاحبه شونده را از بي راه رفتن به راه بازگرداند نسبت به موضوع اشراف داشته باشد و با مطالعه وسيع و پيگيري مسائل روز از درماندن و پيگيري بحث جلوگيري شود و خيلي راحت تر ارتباط را كامل كند او دانش فن بيان و آگاهي به ارتباط كلامي، ديداري و شنيداري را لازمه كار مجري مي داند و معتقد است بازيگر بهتر است به بازيگري بپردازد و مجري نيز به مجري گري و هر كسي حرفه خود را دنبال كند ولي اين موضوع مانع از اين نمي شود كه بگويد اگر مجري فنون بازيگري را بداند و بتواند نقش بازي كند و در قبال وضعيتهاي گوناگون خوددار باشد. مجري موفقتري است و بازيگر نيز مي تواند مجري موفقي باشد. او مي افزايد شيوه اجرا در برنامه هاي مختلف متفاوت است. شيوه اجراي برنامه هاي خبري به لحاظ سياسي و اجتماعي بودن رسمي تر و جدي تر است در عين اينكه نمي تواند هيجان و جنب وجوش و شادي را كه لازمه برنامه هاي ورزشي است اعمال كند.
احمد نجفي:
مجري تيپ نيست شخصيت است
احمد نجفي شيوه اجرا را هماهنگ با برنامه مي داند و معتقد است وقتي بحث يك برنامه جدي است بايد اجرا نيز به تبع آن جدي باشد در عين اينكه وقتي برنامه آن سفتي و سختي را ندارد مي شود راحت آن را اجرا كرد. او با تأكيد بر اينكه ملت ما ملت شاد و شوخي هستند و حتي تمثيل هاي جدي مان با طنز عجين است، شيوه رسمي و خشك اجراهاي قديم را مخالف چنين جوي مي داند و آن را ناشي از عدم شناخت مخاطب و عدم شناخت واقعيت مي داند، وي مي افزايد: ما هنوز جا داريم تا به فرمت هاي ايده آل دست يابيم و براي رسيدن به آن بايد از تقليد بپرهيزيم و از روي دست هم نخوانيم تا در عين اينكه يكنواخت نشويم بتوانيم رشد كنيم. او معتقد است بعيد است كه مجري بتواند خارج از چارچوب و آزادانه عمل كند زيرا كه مجري زير ذره بين است و مدام به ضعفها و قوتهايش تأكيد مي شود. او مي افزايد: مجري بايد شخصيت اجرايش را در ميان مردم جا بيندازد و اين در چارچوب خاص حاكم شكل مي گيرد و اگر مجري كه تاكنون يك شخصيت صميمي ارائه داده است يك برنامه را جدي و رسمي ارائه كند مخاطب را متعجب مي كند. او مي گويد: اجرا آميزه اي از دانايي و تجربه هاست.
احمد نجفي آمادگي ذهني را مهمترين ويژگي مجري مي داند و معتقد است كه سؤالات كلي چيزي را مشخص نمي كند و اين پاسخها هستند كه سؤال مي آفرينند. او معتقد است سؤال مجري بايد پاسخ مخاطب را در خود حمل كند و مصاحبه شونده اي كه از پاسخگويي طفره مي رود را به پاسخ وادارد و اين حسن پرسش است كه اهميت دارد.
او تفاوت اجراي برنامه هاي مختلف تلويزيوني را وابسته به كارگردان مي داند و معتقد است كه كارگردان است كه بايد مجري را هدايت كند تا هر برنامه را چگونه اجرا كند. يك برنامه ورزشي را جدي، پرتحرك و پرانرژي ارائه دهد و به تبع هر برنامه لحنش را تغيير دهد. او در نهايت مي گويد مجري تيپ نيست يك شخصيت است كه بر زواياي مختلف كار تأثير مي گذارد.
بهمن هاشمي: مجري ميزبان مردم است
بهمن هاشمي معتقد است هر برنامه كلاس خاص خودش را دارد و با عنوان اينكه ما ميزبان مردميم مي گويد: مردم ميهمان مجري هستند و مجري بايد با ظاهري آراسته و رويي  خوش و با نشاط به آنها خوشامد بگويد. او رفتار خوشايند و گفتار صادقانه را لازمه كار اجرا مي داند و مي افزايد نحوه اجرا بايد جذابيت و چسبندگي داشته باشد و مورد توجه مخاطب قرار گيرد. او مي گويد: ما دو نوع مجري داريم: مجري مخاطب جذب كن و مجري مخاطب دفع كن و مهمترين مهارت يك مجري جذب مخاطب به وسيله صداقت در گفتار و رفتارش است. او معتقد است مجري بايد اطلاعات مورد نياز مردم را داشته باشد و نياز مردم را بشناسد. او معتقد است علت اينكه بازيگرها در قالب مجري برنامه ارائه مي دهند تهيه كنندگاني است كه به دنبال چهره شناخته شده مي گردند تا به همان هدف جذب مخاطب دست يابند و او اجرا را با بازيگري متفاوت مي داند و مي گويد بازيگري ديالوگهايش محدود است ولي اجرا نياز به تسلط و ديالوگهايي دارد كه از پيش تعيين شده و محدود هم نيست. او ضمن تكرار اينكه هر برنامه اي كلاس خود را دارد مي گويد: هر برنامه نوع گفتار و اطلاعات خاص خود را مي طلبد كه نياز مخاطب آن برنامه است و در هر برنامه شكل عنوان مسائل اهميت دارد.
چنانكه ديديم اجرا يك مقوله پيچيده است و خود فرد بايد علاوه بر برخورداري از دانش آن اطلاعات وسيع و به روز داشته باشد و نوع اجرا را متناسب با برنامه پيش برد.
اجرا، اشراف و آگاهي مي طلبد
آنچه مشخص است اجرا نيز مانند تمام گستره هاي ديگر دايره محدودي دارد كه مي تواند در قالب رسمي يا غيررسمي تعريف شود و غيررسمي بودن مجوزي براي بي چارچوب رفتار كردن مجري صادر نمي كند. خلاقيت لازمه پيشرفت است، ولي بايد به آن توجه كرد كه بايد در همين دايره محدود وظايف و اختيارات، خلاقيت به خرج داد و خارج شدن از چارچوب تعريف شده نه تنها مجري را محبوب و خاص نمي سازد، بلكه در عين تاكيد بر نداشتن آگاهي نسبت به فن اجرا در طولاني مدت مخاطب را نيز پس مي زند و خواه و ناخواه از دايره رقابت حذف مي شود. از توانايي و دانش اجرا كه بگذريم و آن را به بايگاني پرونده هاي باز بفرستيم، مسئله ديگري نمود مي يابد كه مجري در چارچوب غيررسمي به اجرا مي پردازد. خواه ناخواه به سوي بيان شاد و پرنشاطي گرايش مي يابد كه اغلب براي مخاطب خوشايند نيست، زيرا كه اين شادي و نشاط عرضي و ذاتي نيست و مجري تحت عنوان وظايف اجراي صميمانه لحن شاد را برمي گزيند و از آنجا كه اين لحن از دل برنمي آيد به دل نيز نمي نشيند و لبخندها و خنده هاي عريض و طويل مجري، مي شود دستمايه نقاد و بقال و قناد تا آن را به محاق مضحكه بيندازد. از سوي ديگر اين بيم مي رود كه مجري ها با اين تصور كه بايد به همه علوم اشراف داشته باشند و در عين حال در همه زمينه ها كعب الاخبار باشند به اظهارنظر در هر زمينه اي مي پردازند فارغ از اينكه اگر از فن اجرا به خوبي آگاه باشند نيازي به اين اعمال نظرها ندارند. البته اين موضوع، اجراي برنامه هاي تخصصي را شامل نمي شود و آن نياز به اشراف كامل مجري به موضوع بحث دارد فارغ از اينكه اشراف و آگاهي نسبت به موضوع بدون داشتن دانش اجرا ناكام مي ماند. يك مجري خوب بايد پرسشگر خوبي نيز باشد و وقتي از اين فن برخوردار بود مي تواند با دانشي اندك، بحث را كه الزاماً تخصصي نيست پيش ببرد.

بازي
Socom
سيستم:PSP
سبك: اكشن
014271.jpg
سري بازي هاي شبيه سازي مأموريت هاي كماندوهاي نيروي دريايي موسوم به Socom هم براي PSP عرضه شد. شركت SCEE (سرگرمي هاي سوني شاخه اروپا) ساخت اين بازي را عهده دار بود. در اين بازي با يك اكشن سوم شخص جالب روبرو هستيد. شما يك تفنگدار نيروي دريايي هستيد و بنابر مأموريت هايي كه دريافت مي كنيد، عازم مناطق مختلف مي شويد. در هر مرحله تعدادي كار بايد انجام شود كه شما يا همراهتان آنها را انجام خواهيد داد.
گرافيك بازي در حد خوب و روان بوده و قرار دادن قابليت هدف گيري خودكار را بسيار راحت كرده است. هم تيمي شما به خوبي از دستورات پيروي كرده و طبق فرامين صادر شده توسط شما عمل مي كند. بازي Socom روي اين كنسول خيلي خوب از آب درآمده است.

Midway Collectio
سيستم:PSP
سبك: مبارزه اي
014274.jpg
بازي هاي سري Mortal Kombat از جمله عنوان هاي نخستين سبك مبارزه دو نفره هستند كه توسط شركت Midway به دنياي بازي ها عرضه شدند. اين شركت در اقدامي جالب سري بازي هاي سه گانه MK را به همراه تعداد ديگري از بازي هاي آركيه قديمي در قالب يك مجموعه با عنوان Midway Collectio روانه بازار كرده است.در اين مجموعه كيفيت بازي ها بسيار بالا و عالي كار شده است. افزودن قابليت جالب حالت شبكه براي هر سه شماره MK ، لذت دو چندان را براي اين بازي ها ايجاد كرده. شما به راحتي با سيستم بي سيم PSP خود مي توانيد MKهاي سه گانه قديمي كنسول مگادرايوسگا را برروي PSP با دوستانتان به صورت دو نفره تجربه كنيد. كنترل بازي ها هم مطابق با كنترل PSP طراحي شده و لذت بيشتري را براي اين سري فراهم ساخته است.

Quake
سيستم:PSP
سبك: اكشن
014262.jpg
به تازگي نسخه اي از بازي قديمي Quake كه جزو بنيانگذاران سبك اكشن امروزي به شمار مي آيد، براي كنسول PSP تبديل شده است كه بازي كردن آن ضمن زنده كردن خاطرات شيرين گذشته، مسير طولاني و مسير تحول اين صنعت را يادآوري مي كند.
در Quake شما مثل بازي هاي امروزي هر سه بعد را در اختيار نداشتيد بلكه يك كنترل دو بعدي را در فضايي كه بسيار بدوي و ابتدايي (تحت نرم افزارهاي سيستم عامل Dos) برنامه ريزي و ساخته شده بود، در اختيار داريد. قهرمان شما به صورت خطي مسير مستقيم را هدف قرار مي دهد با وجود اين فيزيك اشياء (هر چند چيزي به نام موتور فيزيكي در آن زمان وجود نداشته) بسيار خوب و در حد و اندازه خودش قوي كار شده است.
سبك معماها هم بسيار جالب است. هر چند Quake جزو اولين هاي اين سبك بوده اما معماها باز هم سرگرم كننده و جالب طراحي شده اند و به سادگي پيدا كردن چند آيتم ساده هم نيستند. مرور كارهاي خيلي قديم براي يادآوري مسيري كه تاكنون دنياي بازي پشت سر گذاشته خالي از لطف نيست.

Gags of Lodo
سيستم:PSP
سبك: اكشن
014265.jpg
اين بازي محصول جديد شركت سوني است كه بر روي PSP عرضه شده است. در اين بازي ماجراي گانگسترهاي مخوف شهر لندن دنبال مي شود. بازي جوي GTA مانند دارد. در ابتدا شما همكاري خود را به عنوان عضوي از يكي از خانواده هاي مافيايي شهر شروع مي كنيد و طبعاً داستان بازي بسته به اينكه كدام خانواده را انتخاب مي كنيد متفاوت خواهد بود.
روايت داستان سبكي شبيه بازي Max Paye انجام مي شود يعني شما دموهاي نقاشي شده اي را همراه با زيرنويس مشاهده مي كنيد و طبق آن نوشته ها داستان جلو مي رود. مأموريت ها مختلف و بعضاً متنوع طراحي شده اند و شامل تعقيب و گريز، سرقت و آدم ربايي مي شوند.
گرافيك صحنه ها و اجزاي شهر نسبتاً خوب هستند ولي طراحي سه بعدي افراد چندان با دقت و قوي نيست. اما روند بازي نسبتاً خوب و با كشش است. از طرفي طراحي، كنترل خوب و روان بازي را هيجان انگيز و لذتبخش ساخته است.
مراحل به صورت مأموريت جلو مي روند و مثل سري GTA شما آزاد نيستيد كه به دلخواه خود در شهر گردش كنيد.

نگاه
ديو و فرشته
پروين خردمند
ايده برنامه هاي نود قسمتي شبانه بعد از سال ها عادت مردم به فيلم سينمايي ظهر جمعه و حداكثر يكي دو فيلم هم در طول هفته، تحول و نوآوري جديدي در آشتي مخاطبان با سيما بود. اما بايد اين قانون را هم مدنظر داشت كه هر ايده و فكر و برنامه اي در بلندمدت دستخوش اضمحلال و استهلاك خواهد شد مگر آن كه سازندگانش به طور جد در پالايش و ويرايش آن دست به كار شوند. شتابزدگي، عدم رعايت اصول فني، ساده انگاشتن شعور مخاطب، مبالغه و پررنگ كردن صفات اخلاقي به جهت بالا بردن جذابيت كار و... آفت هاي مخفي هستند كه در بلندمدت ماهيت و هدف بنياني كار را زيرسؤال برده و سبب وازدگي و سرخوردگي قشر عظيمي از مخاطبان كه سرمايه هاي اصلي سيما هستند، مي شود.
بعد از قطع ناگهاني و بي نتيجه شب هاي برره (با توجيه غيرقابل قبول فشار زياد كار) و تنش هاي پرالتهاب جام جهاني و حرف وحديث هاي بي پايان آن، برنامه ها به روال عادي خود بازگشت و مردم طبق عادت گذشته با ولع منتظر برنامه اي بودند كه شب هايشان را پر كند. كه اگر گراني و روزگار نامراد سبب انفصال و دوري از دوست و آشنا شده، لااقل بعد از ساعات طولاني خستگي دمي براي رهايي از تشويش و آزردگي هاي خاطر روزانه مهيا شود. و به اين بهانه چند وقتي است كه نرگس شده ميهمان جديد و بي چون و چراي شب هاي ما. در خوشبينانه ترين نگاه نرگس اثر متوسطي است كه اگر از كارگرداني نام آشنايي (سيروس مقدم) بهره مند نبود به راحتي مي شد برچسب غيرقابل تحمل به آن زد، اما از آنجا كه تعريف و تعارف جزو لاينفك فرهنگ ماست و در اين ميان مرگ نابهنگام زنده ياد پوپك گلدره نيز به افزايش بار احساسي داستان كمك كرد، بايد ضمن تمجيد و تكريم بي پايان، خيل عظيم بينندگان را دليل مقبوليت كار دانست و بي چون و چرا به خوب بودن كار صحه گذاشت.همان طور كه آقاي مديري هم در پاسخ به تمام انتقادهاي سريال نقطه  چين در يك برنامه زنده فرمودند كه كار با همه كاستي ها طبق آمار رسمي صدا و سيما نود درصد مخاطب داشته است و اين به اين معنا است كه هر گونه رخنه و ايراد به كار مردود و غيرقابل قبول است. اگر آمار بيننده تعيين كننده امتياز و جايگاه آن كار است كه بايد به اين معيار و نگاه تأسف خورد. مردم ما همين الان هم پاي قيصر و گنج قارون مي  نشينند. حتي فيلم هايي با تاريخ مصرف كهنه تر هنوز در جامعه بيننده دارد. تكيه بر شعور و درك مخاطب است كه تعيين كننده جايگاه ماست نه تعداد آنها. آمار پنج، شش، ده و حتي بيست ميليون مخاطب در كشوري با داشتن بالاي هفتاد ميليون نفر جمعيت و آن هم در شرايطي كه اكثراً انتخاب ديگري وجود ندارد، آمار بالايي نيست.
ما مجبوريم كه هر شب بپذيريم كه دختري جوان (نرگس) بي دليل ذاتاً فرشته  خو است، هميشه لبخند مي زند، تندي هاي خواهر و ديگران را ناديده مي گيرد، از حق خودش كوتاه مي آيد، مظهر پاكي و ايثار است، اشتباه نمي كند و در مقابل مردي وجود دارد (شوكت) كه نماد شيطان است، به همسرش خيانت مي كند ، به خانواده اش دروغ مي گويد، با دوستش توطئه مي كند كه زندگي فرشته قصه را خراب كند، پسر و عروسش را عذاب مي دهد، هر لحظه به فكر نقشه و فريب جديدي است، آدمها را با دسته هاي صدهزار توماني خريد و فروش مي كند و كاري جز بر هم زدن آرامش ديگران ندارد؛ آدمي كه تا ديروز در جامعه و خانواده كسب حيثيتي كرده و داراي اعتبار و احترامي بوده و اسم و رسمي به هم زده، به يكباره ديو هفت سري مي شود كه تماماً خدعه و شيطنت است و در اين ميان باقي شخصيت ها هم كاري جز نظاره نزاع اين دو ندارند؛ منفعل و بي اراده با كارهاي اين دو همسو شده و از خود نقش آفريني ندارند و افسوس كه از توانايي عالي مهين ترابي و اميرسليماني نيز استفاده لازم نمي شود.
در اين ميان تنها نسرين (عاطفه نوري) است كه گاهي تغيير موضع مي دهد. يا با نرگس خوب است يا در مقابلش جبهه مي گيرد كه دلايل آن را هم بيننده بايد بر حسب هوش و استدلال خود حدس بزند. اگر هدف از تهيه اين گروه سريال ها نماياندن شمايي از زندگي برخي مردم است بايد اين را هم فراموش نكرد كه در زندگي واقعي، هيچ كس، خوب مطلق يا بد مطلق نيست. همه ما با خوبي و بدي هايي كه داريم در كنار يكديگر گذران زندگي مي كنيم و اغراق در اين صفات جز اين ايجاد اما و چرا و كلافگي در ذهن بيننده حاصلي دربرندارد.
مسئله ديگر كه بايد بسيار بدان توجه داشت بعد روانشناسي سريال است. جامعه ما طبق آمار به خصوص در كلانشهرها با معضل افسردگي و انواع بيماري هاي ريز و درشت رواني دست به گريبان است كه البته بحث درباره اين سوغات جديد تمدن در اين مقال نمي گنجد. اما نكته حائز اهميت تأثير اين قبيل داستان و فيلم ها بر روي افراد جامعه است. انسان از تلويزيون تأثير مي گيرد بي چون و چرا. آنچه را كه مي بيند مي پذيرد بدون هيچ مقاومتي. چون بيشتر قصد گذران وقت است و تفكر و تفكيكي صورت نمي گيرد. همان طور كه جامعه چند ميليوني با يك سريال سطحي و شاد به وجد مي آيد و به سرعت باد تكه كلام ها و حركات و رفتار در ميان كوچك و بزرگ رواج مي يابد داستان هاي افسرده نيز به همين سرعت در روح و فكر جامعه مي نشيند. بيننده مشكل شخصيت داستان را مشكل خود مي پندارد و فضاي اندوهبار سريال ناخودآگاه در فكر و ذهن انباشته مي شود و اين در حالي است كه سريال در ساعات پاياني شب پخش مي شود، يعني زماني كه افراد خانواده آماده خواب و استراحت مي شوند.
ضجه و جفا و خيانت، تشويشي كه با خود به همراه مي آورد، بي شك اتلاف حجم عظيمي از انرژي و آرامش خيال را دربردارد. با اين همه اگر محاسني نيز دارد. بازي روان و باورپذير پورشيرازي، چنان است كه تا مدت ها در خاطر خواهد ماند و بي شك نقطه اوجي در سابقه هنري وي محسوب مي شود. طرح موضوع عشق هاي زودهنگام و ناپخته كه عواقب ناخوشايند آن گاهي تا مدت ها دو طرف و خانواده ها را دچار مشكل مي سازد، نكته در خور توجهي است كه تقريباً در هر خانواده امروزي به نوعي رخ مي نمايد.در نهايت طرح محاسن و معايب هر كار است كه راه گشاي كار بهتر ديگري است. به اميد كارهاي بهتر و شب هاي دلنشين تر.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |