پنجشنبه ۹ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۷۳ - Aug 31, 2006
عمليات 14 روزه براي يافتن جنايتكار ساختمان مهر
هوس بي .ام .و ، ناقوس مرگ را به صدا درآورد
متهم وقتي دستبند پليس جنايي بر دستانش نقش بست رو به كارآگاهان گفت: چگونه مرا شناسايي كرديد، من كه هيچ ردي از خود باقي نگذاشته بودم
014496.jpg
014499.jpg
گروه حوادث- آزاده مختاري : پسر جواني كه با انگيزه سرقت خودرو بي ام و آخرين مدل مرتكب قتل يك تاجر شده بود، در يك عمليات 14 روزه بازداشت شد.
جنايت در ساختمان مهر
ساعت 21 ، بيست و پنجم مرداد ساكنان ساختمان مهر، در حوالي دركه شاهد حضور كارآگاهان اداره دهم آگاهي تهران بزرگ و بازپرس حسين اصغرزاده در محل سكونتشان بودند. ساعاتي قبل وقوع جنايتي تلخ در آن آپارتمان مسكوني به پليس گزارش شده بود. قرباني فروشنده بزرگ لوازم خودرو بنز بود كه از چند سال قبل در آن آپارتمان سكونت داشت ، با شليك گلوله اي به سرش به قتل رسيده بود.
بررسي صحنه جنايت نشان مي داد قاتل با نقشه اي از پيش طراحي شده به قتلگاه پا گذاشته است و بعد از اجراي نقشه خونين خود و جمع آوري اسناد و مداركي كه مورد نيازش بود بدون سرقت اجناس و طلاجات با ارزش مقتول تنها با سرقت خودرو بي ام و مشكي رنگ 318 مدل 2005 وي از محل جنايت گريخته بود.
در تحقيق از همسايگان يكي از آنان بعد از اطلاع از قتل مرد همسايه كه به تنهايي در آن خانه زندگي مي كرد، به كارآگاهان جنايي گفت كه مردي جوان را مشاهده كرده كه در روز حادثه به دنبال آدرس خانه مقتول در بين واحدهاي آپارتمان مي گشت. بدين ترتيب انجام عمليات چهره نگاري از چهره مرد جوان كه مي توانست مظنون اصلي قتل باشد در دستور كار پليس قرار گرفت.
كشف آگهي فروش خودرو بي ام و مدل 2005 مقتول در يكي از روزنامه هاي كثير الانتشار پايتخت كه بريده آن بر روي ميزي كه جسد مقتول در نزديكي آن افتاده بود قرار داشت، اين فرضيه را قوت بخشيد كه تاجر لوازم خودرو از سوي فردي كه خود را به عنوان خريدار معرفي كرده، به قتل رسيده است. اسناد و مداركي كه با خون مقتول رنگين شده بود در مقابل جسد مهدي قرار داشت كه نشانگر اين مطلب بود كه قاتل و مقتول تا مرحله نهايي فروش خودرو بي ام و پيش رفته بودند ولي قبل از امضاء نهايي گلوله مرگبار به سر مقتول شليك شده و قرارداد براي هميشه ناتمام باقي ماند و اين سرنخ مناسب ديگري براي پليس بود.
چگونگي دستگيري قاتل
عليرضا 27 ساله به محض اينكه دستبند پليس جنايي بر دستانش نقش بست رو به كارآگاهان گفت: «چگونه مرا شناسايي كرديد، من كه هيچ ردي از خود باقي نگذاشته بودم.»
سرهنگ مصطفي رجبي رياست اداره آگاهي تهران بزرگ روز گذشته در خصوص چگونگي دستگيري عامل اين جنايت به همشهري گفت: «كارآگاهان اداره دهم بعد از بررسي مقدماتي از صحنه جنايت تحقيقات علمي خود را بر روي اين جنايت خاص آغاز كردند و با كنترل نامحسوس بنگاه هاي فروش خودرو در سطح تهران در نهايت توانستند ردي از عامل جنايت در منطقه ولنجك تهران پيدا كنند.
عصر روز سه شنبه وقتي متهم به قتل به نام عليرضا براي فروش خودرو مقتول به خيابان ولنجك مراجعه كرد ناگهان در محاصره كارآگاهان قرار گرفت و بازداشت شد.
عليرضا كه فرزند يكي از پزشكان تهران است وقتي خود را در برابر ادله محكم پليس جنايي ديد تنها راهي كه برايش باقي ماند بيان چگونگي وقوع قتل بود. اين پسر 25 ساله كه عاشق خودروهاي لوكس است در پاسخ به سئوالات افسر پرونده گفت: روز بيست و سوم مرداد بعد از ديدن آگهي فروش خودرو بي ام و با قرار تلفني كه با مقتول گذاشتم به محل زندگيش رفتم. بعد از مشاهده خودرو تمايل خود را براي خريد اتومبيل بيان كرده و بدين ترتيب مهدي كه باور كرده بود با يك خريدار واقعي خودرو مواجه است با گرفتن 2 ميليون تومان به عنوان بيعانه زمان تنظيم قرارداد نهايي را براي روز بيست و پنجم تعيين كرد.
روز موعود در زمان مقرر به محل جنايت رفتم، از قبل اسلحه اي تهيه كرده بودم، هنگامي كه وارد خانه شدم، مقتول با روي گشاده پذيرايم شد، قرارداد را تا امضاء نهايي پيش برديم ولي در آخرين مرحله ناگهان به بهانه اي جاي خود را تغيير دادم و در يك فرصت مناسب با شليك گلوله اي از پشت سر مهدي را كشتم.
سپس بلافاصله به اتاق خواب رفتم. كليه مدارك خودرو و حتي برگ جريمه آن را برداشتم تا ردي از خود و خودرو باقي نگذارم. سپس از محل گريخته و چند روز بعد از جنايت براي فروش خودرو مقتول اقدام كردم كه در مرحله دوم تنظيم قرارداد دستگير شدم.
تحقيق براي جنايت هاي مشابه
برپايه اين گزارش، بررسي احتمال اينكه اين متهم به قتل مرتكب حوادث تلخ ديگري نيز شده باشد در دستور كار پليس جنايي قرار دارد و در همين راستا اسلحه عليرضا تحت بررسي كارشناسي قرار گرفته است.

متهم 18 ساله در دادگاه:
براي دفاع از برادرزاده ام مرتكب جنايت شدم
014412.jpg
گروه حوادث- دختر 18 ساله اي كه در نزاعي خونين جواني را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود، با نقض حكم قصاص درحالي مقابل قضات دادگاه كيفري استان قرار گرفت كه تنها انگيزه اش از جنايت را نجات برادرزاده نوجوانش اعلام كرد.
به گزارش همشهري، عصر 9 اسفند 83 زماني كه ماموران انتظامي اكبرآباد در حال گشت زني در حوزه استحفاظي خود بودند، متوجه دو دختر نوجوان شدند كه هراسان به طرف آنها آمده و از مجروح شدن پسر جواني در باغي در همان نزديكي خبر دادند. ماموران پليس هنگامي كه به محل حادثه رفتند با جسد خونين پسر جواني روبه رو شدند كه با دو ضربه چاقو به قتل رسيده بود. با دستور بازپرس ويژه قتل بازجويي از دو دختر جوان به نام هاي مهاباد معروف به نازنين و شهلا آغاز شد، در تحقيقات اوليه نازنين به واردآوردن ضربات مرگبار به پسر جوان به نام يوسف اعتراف كرد و گفت: براي دفاع از برادرزاده ام (شهلا) مرتكب جنايت شدم.
با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست، نازنين در شعبه 71 دادگاه كيفري استان محاكمه شد و با دفاعيات صورت گرفته قضات دادگاه، وي را به اتهام قتل عمدي به قصاص نفس (اعدام) محكوم كردند اما حكم صادره از سوي قضات شعبه 42 ديوان عالي كشور نقض شد و صبح ديروز نازنين براي دومين بار در دادگاه حضور يافت. وي پس از قرائت كيفرخواست صادره از سوي رضوانفر – نماينده دادستان – در جايگاه قرار گرفت.
دختر جوان درحالي كه دائماً بغضش را فرو مي خورد درباره جزييات روز حادثه گفت:  روز حادثه براي خريد عيد از خانه بيرون آمديم. پس از خريد لباس، دو پسر جوان به نام هاي روزبه و حميد را كه از دوستان شهلا بودند ديديم، قرار شد آنها ما را به خانه برسانند. شهلا سوار بر موتورسيكلت حميد شد و من هم با موتور روزبه به راه افتاديم. هنگامي كه به نزديكي اكبرآباد رسيديم، روزبه كنار جاده نگه داشت و قصد كشيدن سيگار داشت.
دقايقي از توقف ما نگذشته بود كه چند جوان به طرفمان آمدند و از روزبه و حميد خواستند تا ما را در آن جا رها كرده و خودشان بروند. با شنيدن اين حرف ما قصد رفتن از آنجا را داشتيم اما پسران مزاحم به طرفمان آمدند و قصد داشتند تا من و شهلا را به زور به باغي در همان نزديكي بكشانند كه ما مقاومت كرديم. در اين هنگام قاضي از متهم پرسيد: در آن لحظه رو زبه و حميد چه كار مي كردند كه نازنين جواب داد: دو جوان ترسو فرار كردند.
قاضي: در جريان تحقيقات پدرت گفته بود تو و شهلا دختر فراري بوده ايد درست است؟
نازنين: نه ما فراري نبوديم. روز حادثه پدرم به اجبار و براي حفظ آبرويش اينطور صحبت كرده بود.
قاضي: اكنون قتل را قبول داري يا خير؟
نازنين درحالي كه اشك هايش را پاك مي كرد با صدايي لرزان گفت: من مرتكب جنايت شدم اما تنها براي دفاع از خودم و دختر برادرم دست به جنايت زدم. آقاي قاضي اگر هركس ديگري هم جاي من بود و چند جوان مي خواستند برادرزاده اش را به زور با خودشان ببرند همين كار را مي كرد. من در آن لحظه تنها فكري كه به ذهنم رسيد همين بود. چاقويي را كه همراهم بود درآوردم تا آنها را بترسانم، اما آنها دست از سر برادرزاده ام و من برنداشتند. به يكباره من و شهلا از چنگ آنها فرار كرديم اما آنها بازهم به دنبال ما دويدند و دوباره ما را گرفتار خودشان كردند و در آن لحظه بود كه من با چاقو ضربه اي به يكي از پسران كه بعدا فهميدم اسمش يوسف است وارد كردم اما حتي بعد از واردآمدن ضربه هم شهلا را رها نكرد و من به اين خاطر دوباره ضربه اي به وي زدم كه او نقش بر زمين شد.
قاضي: چرا چاقو همراهت بود؟
نازنين: روز قبل از حادثه وقتي براي خريد بيرون رفته بودم از چاقو خوشم آمد و آن را براي خانه خريداري كردم.
در ادامه جلسه محاكمه، شهلا به عنوان شاهد در جايگاه قرار گرفت و درحالي كه دائماً اشك مي ريخت از دادگاه خواست تا عمه اش را كه براي دفاع از وي مرتكب قتل شده بود، ببخشند. وي گفت: در آن لحظات عمه ام وحشتزده شده بود و مي خواست مرا نجات دهد. او قصد زدن چاقو را نداشت. عمه ام به خاطر من اين كار را كرد.
اين گزارش حاكي است، در ادامه جلسه رسيدگي، قاضي كوه كمره اي – رئيس دادگاه – با اعلام اين كه قصد دارد بررسي و مطالعه بيشتري را بر روي پرونده داشته باشد وقت رسيدگي را تجديد كرد.

حوادث
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
بين الملل
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |