ترجمه: اميررضا نوري زاده
لوك بسون - فيلمساز فرانسوي- كه با فيلم هايي چون حرفه اي و نيكيتا در دهه ۱۹۹۰ اعتباري در ژانر اكشن براي خود كسب كرد، اين بار سراغ يك پروژه كاملاً متفاوت رفته است. اين روزها فيلم انيميشن/ زنده آرتور و نامريي ها از او در حال اكران است كه اقتباسي از سري كتاب هايي با حضور قهرماني به نام آرتور نوشته سلين و پاتريس گارسيا است. هنرپيشه اصلي اين فيلم فردر هايمور است كه قبلاً او را در فيلم چارلي و كارخانه شكلات سازي ديده بوديم.
ايده اصلي ساخت اين فيلم در سال ۱۹۹۹ مطرح شد؛ زماني كه بسون و امانوئل پروست عكسي از اين كتاب را ديدند و در سال بعد اولين فيلم آزمايشي بر اساس اين كتاب به صورت سه بعدي ساخته شد و روند پيش توليد فيلم از سال ۲۰۰۲ آغاز شد تا سرانجام فيلم در دسامبر۲۰۰۶ به اكران رسيد.
* به نظر مي رسد با ساخت اين فيلم، قصد داريد از خشونت فيلم هاي قبلي تان تا حدي فاصله بگيريد؟
- اين قضيه به هيچ عنوان عمدي نبود. در دهه ۱۹۸۰ من در پاريس زندگي مي كردم كه الگويي از بورژوازي محسوب مي شد. در آن زمان دوست داشتم بيشتر درباره تيرگي هاي زندگي صحبت كنم و اين قضيه بيش از هر چيز در فيلم آبي بزرگ به چشم مي خورد ولي دنياي فعلي به اندازه كافي رنجيده است و ما شاهد مشكلات زيادي در نقاط مختلف جهان هستيم و من با اين فيلم، در واقع مي خواستم مسكّني براي مردم رنج ديده باشم.
* در اواخر دهه ۱۹۸۰ شما تعريف جديدي از سينماي فرانسه ارائه داديد كه بيش از حد، روشنفكرانه و...
- مي خواهيد بگوييد خسته كننده؟
* بله... و خسته كننده بود و هنوز هم فيلم نامه هاي اكشن مي نويسيد. آيا ساخت اين فيلم با پدر بودن شما ارتباطي دارد؟
- فكر نمي كنم؛ چون من از اين كه در دنيايي با اين شرايط زندگي كنم چندان راضي نيستم؛ چون حدود 800ثروتمند در جهان، دارايي هاي 800ميليون انسان فقير را در اختيار دارند و به نظر من اين قضيه كاملاً بي عدالتي است. ما با مشكلاتي مثل آلودگي هوا و گرمايش جهاني مواجه هستيم و ميليون ها نفر، روزانه يك دلار درآمد دارند. در چنين شرايطي شايد بد نباشد فيلمي براي تماشاگران نوجوان ساخت كه لااقل آنها احساس خوبي درباره زندگي داشته باشند.
* پس هدف اصلي اين فيلم نوعي آموزش به كودكان است؟
- يك روز در مدرسه پسر پنج ساله ام بودم و در داخل كلاس درس، دانش آموزان از مذاهب مختلف بودند اما من تأسف خوردم كه چرا آنها نمي توانند همين رفتار دوستانه در داخل كلاس را تا آخر عمر حفظ كنند.
* با اين فيلم شما به دوري پنج ساله تان از دنياي فيلم سازي پايان داديد. دليل اين دوري چه بود؟
- پس از فيلم ژاندارك ، من به همراه شركايم سراغ تأسيس يك شركت فيلم سازي به نام يوروكورپ رفتيم و ظرف اين مدت، 64فيلم توليد كرديم و توليدات ما از كشورهاي مختلف اروپايي چون دانمارك، ايتاليا، اسپانيا و فرانسه بود.
* در اخبار اشاره شده بود كه صنعت فيلم سازي فرانسه در حال حاضر بين شركت شما و استوديو كانال تقسيم مي شود!
- البته اين هدف ما نبود و ما حداكثر مي خواستيم توليدكننده يك پنجم فيلم هاي فرانسوي باشيم ولي متأسفانه بزرگترين شركت هاي توليد فيلم اروپا در حال حاضر سالانه 10 تا 12 فيلم توليد مي كنند.
* گرچه شما اعلام كرده بوديد كه فيلم ديگري نمي سازيد ولي به كارگردانان فرانسوي اين امكان را داديد كه فيلم هايي بر اساس فيلم نامه هاي شما بسازند.
- من امكان حضور كارگردانان جوان را در اين شركت فراهم مي كنم و اگر آنها استعداد لازم را دارا باشند، امكان ساخت فيلم را به آنها مي دهم. براي مثال پي ير موري در فيلم ژندارك فيلمبردار من بود و بعد ما امكان ساخت فيلم B13 را براي او فراهم كرديم كه يك فيلم مستقل با هنرپيشه هاي ناشناس فرانسوي بود. من فيلم نامه اي از خودم را به او دادم و فكر مي كنم كه فيلم در اكران، كاملاً موفق بود. در حال حاضر ما سالانه سه فيلم اول را در اين شركت توليد مي كنيم.
* با توجه به نويسندگي و تهيه كنندگي، تا چه حد در سر صحنه، ديدگاه هاي خودتان را به فيلم منتقل كرديد؟
- مهمترين خصوصيت من در زمان تهيه كنندگي اين است كه كارگردان هم هستم؛ به معناي اين كه نيازي به اثبات چيزي ندارم. برخي تهيه كنندگان كه از كارگرداني وحشت داشته اند، سعي مي كنند تا خود را به هر نحوي به كارگردان تحميل كنند. ولي من هرگز با كارگردان ها مشاجره اي نداشتم چون فيلم در واقع، فيلم آنهاست و من در نهايت تلاش كرده ام تا مشاوران خوبي را براي آنها به سر صحنه بياورم.
* فيلم اخير شما با گاي ريچي تحت عنوان رولور در جشنواره فيلم تورنتو اكران شد ولي در سينماهاي اروپا به نمايش درنيامد!
- اين يكي از بهترين فيلم هايي است كه ظرف 6سال گذشته توليد كرده ام و علاقه زيادي به آن دارم ولي فكر مي كنم علاقه مندان فيلم هاي ريچي چندان اين فيلم را نپسندند چرا كه آنها فيلم قاپ زني را از او ديده اند و پس از تماشاي 10دقيقه از اين فيلم، متوجه تفاوت فاحش آن مي شوند. رولور مثل قاپ زني نيست ولي فيلم كاملاً هوشمندانه اي است.
* كمي از اين فيلم و شروع پروسه ساخت آن بگوييد.
- همه چيز از حضور پاتريس گارسيا در سر صحنه فيلم عنصر پنجم آغاز شد. او يكي از طراحان اصلي ما در آن فيلم بود و در آنجا عكسي از طرح آرتور را كه روي يك برگ ايستاده بود به من نشان داد.
من اين طرح ساده را پسنديدم و كار از همان جا شروع شد. مرحله اصلي كار شامل نگارش فيلم نامه، استوري برد و خلق شخصيت هاي 2بعدي بود كه يك تيم پنج نفره ظرف 3سال آن را انجام داد و حدود 15هزار طرح كشيده شد. پس از آن، استوري بردها تكميل و فيلمبرداري از هنرپيشه ها آغاز شد. پس از پايان فيلمبرداري، فيلم را تحويل متخصصان كامپيوتر دادم تا كار ساخت شخصيت هاي كامپيوتري آغاز شود.
* چگونه موفق به جمع آوري اين جمع صداپيشگان شديد؟
- شايد باور نكنيد ولي خود من چند روز پيش كه پوستر فيلم را ديدم، متوجه حضور اين تعداد هنرپيشه مشهور به عنوان صداپيشه در اين فيلم شدم! اما هر كدام از آنها به شيوه اي متفاوت حاضر به حضور در اين فيلم شدند. براي مثال رابرت دنيرو با توجه به رابطه شخصي كه با من دارد، براي 2روز به پاريس آمد و ديالوگ هايش را بيان كرد. اما ديويد بويي بيشتر به داستان اهميت مي داد و كتاب را از من گرفت تا پس از مطالعه دقيق به من پاسخ دهد و استوپ داگ چون از پروژه هاي انيميشن استقبال مي كند، خيلي زود با حضور در اين فيلم موافقت كرد.
* بازي فردر هايمور در فيلم فوق العاده است؛ روند انتخاب او چگونه بود؟
- انتخاب بازيگر شخصيت اصلي فيلم بسيار مشكل بود؛ چون او در عين جوان بودن، بايستي خصوصيات حرفه اي را نيز دارا مي بود و من پس از بررسي فراوان بين سه نوجوان انگليسي و دو نوجوان آمريكايي، بايستي انتخابم را انجام مي دادم تا اين كه يكي از دوستانم به من پيشنهاد داد نگاهي به عكس هاي فردر در فيلم چارلي و كارخانه شكلات سازي بيندازم. او در همان نگاه اول توجه مرا جلب كرد و خيلي زود تصميم خودم را گرفتم.
* چرا نام فيلم از آرتور و ميني لويز به آرتور و نامريي ها در اكران آمريكا تغيير كرد؟
- من اطلاعي از اين موضوع ندارم چون اين ايده از واين اشتاين بود كه فيلم را در آمريكا توزيع مي كرد و او تصور مي كرد كه اين تغيير نام به نفع گيشه است و به نفع من بود كه به او اعتماد مي كردم چرا كه لااقل خود فيلم دستخوش تغيير نمي شد!
منبع: گاردين-10 ژانويه