پيوسته هم به سيماني بلوك يك
زنان دست در شهر
ميانبر راههاي
گردون
پيوسته هم به سيماني بلوك يك
"زنان زندان" كارگردان مشاور و فيلمبرداري مدير عياري داريوش با گفتوگو
كارگرداني حتي و نورپردازي صحنهپردازي ، نظر از زنان بند و زندان اداري فضاهاي شد سعي
كه باشند اندازهاي به تفاوتها اين بود قرار اما باشند داشته يكديگر با تفاوتهايي
نشوند ديده اصلا
مولايي ميثم
سينماي در را آماتور فيلمبرداري كار سالگي از 25 و است اهواز متولد 1325 عياري داريوش
.است كرده شروع اهواز آزاد
"آذرخش" ،(حسيني سجادي محمدعلي مرحوم) "پيرمردها مدرسه" فيلمهاي دهه 70 در او
طول در عياري دلمشغوليهاي از يكي.است كرده فيلمبرداري را...و (درويش احمدرضا)
فيلم اين بوردهاي استوري اواست بوده انيميشن سينماي كرده ، فيلمبرداري كار كه سالهايي
كارگردان با اجرا مرحله در تا كرده تبديل بعدي دو انيميشن به فيلمبرداري از قبل را
انيميشن به هم را "زنان زندان" بوردهاي استوري عياري.باشند داشته كار روي بيشتري اشراف
.است بيسابقه ايران سينماي در ظاهرا كه كرده تبديل بعدي سه
***
تا شما.دادهاند انجام را مفصلي تحقيقات فيلمنامه گرفتن شكل از قبل حكمت خانم ظاهرا*
فيلمبردار درد به تحقيقاتي چنين است ممكن آيا و بوديد تحقيقات اين جريان در اندازه چه
بخورد؟ هم
مطرح حكمت خانم طرف از فيلمنامه اصلي ايده كه زماني از و تحقيقات اين انجام از قبل من
خانم تحقيقات از حدودي تا شد ، شروع تحقيقات مرحله كه زماني.داشتم قرار كار جريان در شد
زندان" از قبل من.كردم استفاده بودند ، كرده تهيه ايشان كه ويدئويياي نوارهاي يا حكمت
مردانه فضاي با واقع در و بودم كرده فيلمبرداري قصر زندان فضاي در فيلم شش يا پنج "زنان
ديدن و حكمت خانم تحقيقات از بعد زندان زنانه فضاي با اما.بودم آشنا قبل از قصر زندان
.شدم آشنا حدودي تا بود ، شده تهيه زندان فضاي از كه ويدئويي نوارهاي سري يك
داشت؟ وجود زندان اين فضاي كردن تصوير براي مشخصي ايده فيلمبرداري از قبل*
حس و وسوسه نوع يك اما.كرديم طي را مختلفي مراحل احتمالي ايده يك به رسيدن براي ما
حتيالامكان كه بود اين _ دارد وجود هم هنوز كه _ بود آمده وجود به من در قبل از شخصي
تكيه با را فيلم ميتوان كه بوديم رسيده نتيجه اين به واقع در.كنيم كار طبيعي نور با
.كنيم فيلمبرداري نور روي دراماتيزه كار يا و نورپردازي ميزان كمترين و طبيعي نورهاي به
و شدهاند دراماتيزه ماجراها و شخصيتها ديدم شد ، نوشته فيلمنامه اوليه طرح وقتي اما
فيلمنامه و رفتيم جلوتر وقتي.ميطلبيدند را دراماتيزه فضاي يك شخصيتها اين طبيعتا
فيلمنامه و شدهاند دراماتيزه شخصيتها چون كه رسيديم نتيجه اين به شد ، نوشته نهايي
ترتيب اين به و گرفت كار به دراماتيزه شكل همان به را نور عنصر بايد كرده ، پيدا "قصه"
سكانس هر دقيقي و مفصل شكل به و گذاشتيم كنار را طبيعي نورهاي از استفاده اوليه ايده آن
.شد نورپردازي پلان و
ساله هفده زمان فاصله يك پايان تا شروع از مجموعا كه زماني مقطع سه در "زنان زندان"*
با چنداني تغيير فيلمبرداري نظر از فصل سه اين اماميشود روايت ميدهند ، تشكيل را
.ندارند يكديگر
صحبت باشند ، داشته هم با تفاوتهايي تصويري نظر از داستان فصل سه كه موضوع اين درباره
تغييراتي فصل سه اين در صحنه ، واقع در و زندان خود فضاي كه است اين حقيقت اماشد
سه اين نورپردازي يا فيلمبرداري كه نبود اين به احتياجي ديگر و ميآمد چشم به كه ميكرد
فضايي تفاوت يك آن از خارج و زنان بند داخل كرديم سعي اماباشند داشته تفاوت هم با فصل
اداري فضاهاي شد سعي واقع در.بياوريم وجود به فيلمبرداري و نورپردازي كار طريق از را
يكديگر با تفاوتهايي كارگرداني حتي و نورپردازي صحنهپردازي ، نظر از زنان بند و زندان
به و نشوند ديده اصلا كه باشند اندازهاي به تفاوتها اين بود قرار اما.باشند داشته
.است شده طور همين خوشبختانه كه نيايند چشم
شدهاند ، فيلمبرداري تيرهوتار هواي يك در داستان اول فصل خارجي سكانسهاي البته*
يك در سوم فصل خارجي سكانسهاي و آفتابي تقريبا هواي يك در دوم فصل خارجي سكانسهاي
اما بوده فيلمنامه ضرورت دليل به اين ظاهرا كه ;شدهاند فيلمبرداري آفتابي كاملا هواي
.آيد وجود به تصويري نظر از فصل سه اين بين تمايزي شده باعث ناخودآگاه
من و ندارد وجود فصل سه اين بين تمايزي هيچ نورپردازي نظر از ولي است ، طور همين بله
در مثلا.كرد تغييراتي فصل سه اين در كه بودم صحنهپردازي و صحنه تابع نورپردازي براي
بيشتري رنگي تنوع لباس و صحنه پس دارد ، وجود زندان فضاي در بيشتري جمعيت داستان سوم فصل
.ميكردم نورپردازي رنگي تنوع همين براساس بايد هم من.ميكند پيدا
چه در.است آمده هم كارگردان مشاور عنوان به "زنان زندان" تيتراژ در شما نام*
ميشد؟ مشورت شما با زمينههايي
هم كارگردان مشاور عنوان به تيتراژ در را من نام كه بود حكمت خانم لطف نظر اين واقع در
يا و فيلمبردار از كار شدن ساخته طي فيلم يك كارگردان كه دارد وجود امكان اين.آوردند
ما چون فيلم اين مورد در.بگيرد مشورتهايي ميكنند ، كار او با ارتباط در كه كساني همه
بيشتر مشورتها و دادنها نظر اين داشتيم ، قرار كار جريان در ايده شدن طرح ابتداي از
فيلمبرداري مرحله فشردگي و صحنه شلوغي دليل به حكمت خانم هم فيلمبرداري حين در.ميشد
براي زمان نيم و ماه دو چون.رود پيش سريعتر كار تا گذاشتند من عهده به را وظايفي يكسري
حفظ بايد فصل هر سكانسهاي طول در بازيهايشان حس هركدام كه بازيگر حجم اين با فيلمي
بايد كه بود اين شد گذاشته من عهده به كه وظايفي جمله از.بود كم واقعا ،...و ميشد
سكانسها يكسري از غير واقع در.ميكشيدم استوريبورد فيلم سكانسهاي از زيادي حجم براي
و دكوپاژ براي ;ميبارد برف زندان حياط در كه سكانسي مثل نبودند ، پيشبيني قابل كه
.بودم حكمت خانم كنار در من سكانسها بقيه اجراي
سال چند ميآيد يادم.شماست دغدغههاي از هم كامل و دقيق بورد استوري يك وجود ظاهرا*
از قبل را "شدي زنده كه دادي انجام سختي كار تو" كوتاه فيلم بوردهاي استوري پيش
نداديد؟ انجام "زنان زندان" سر را كار اين.ساختيد بعدي دو انيميشن صورت به فيلمبرداري
كار خطاي ضريب حدودي تا انيميشن به بوردها استوري تبديل فيلم شلوغ سكانسهاي به توجه با
.ميآورده پايين را
سه نرمافزارهاي با و فيلم آن به نسبت هم كاملتري و دقيقتر شكل به را كار اين.چرا
مقياس با و زندان محيط نقشه براساس فيلمبرداري از قبل.داديم انجام كامپيوتري بعدي
صحنه هر دكوپاژ طبق.ساختيم كامپيوتري بعدي سه صورت به را زندان فضاي واقعي اندازههاي
خانم.ميكرديم اجرا حدودي تا هم را حركتها و ميچيديم مجازي فضاي اين در را شخصيتها
از بسياري جا همان ميتوانستم هم من و ميديدند را شده اجرا دكوپاژ اين جا همان حكمت
سرصحنه تا كنم فكر كردنشان برطرف براي فيلمبرداري از قبل و ببينم را فني اجرايي مشكلات
.نكنيم برخورد خاصي مشكل به
فيلم يك سازنده گروه اختيار در روشها اين از استفاده كه امكاناتي به توجه با*
روشها اين از انگشتشماري بسيار نمونههاي در ايران در هنوز چرا ميكنيد فكر ;ميگذارد
ميشود؟ استفاده
خاصي شرايط نظر اين از "زنان زندان"است متفاوت ديگر فيلم با فيلمي هر شرايط ببينيد
براي پيشبيني امكان اين و بود ثابت كار نيم و ماه دو طي فيلمبرداري ، محل كه اولا.داشت
است اين هم بورد استوري وجود لازمه.ميبرد بالا را مختلف سكانسهاي كردن اجرا طور چه
دكوپاژ و كاري بداهه به كارگردانها از خيلي.كرد پيشبيني را مسائل از سري يك بتوان كه
.نميكنند شده تعيين پيش از بورد استوري محدود را خودشان و هستند معتقد صحنه سر
بود؟ شده آماده فيلمبرداري از قبل "زنان زندان" بوردهاي استوري همه*
اما.ميداديم انجام فيلمبرداري حين را كار اين از بخشي زماني محدوديتهاي دليل به نه ،
.بود خوب خيلي بكنيم ، را كار اين ميتوانستيم كه بود گونهاي به كار شرايط كه همين
خيلي و حركت سه حدود در كه است اين دارد "زنان زندان" دكوپاژ كه خصوصيتهايي از يكي*
كه صورتي در.ميبينيم ثابت قاب يك در را ماجراها بيشتر و كرده استفاده تراولينگ از كم
حركت از كه است اين ميگذرد بسته و ثابت فضاي يك در كه فيلمهايي مورد در رايج كليشه
.شود خسته كمتر تماشاگر نهايت در و برسند زاويه تنوع يك به تا ميكنند استفاده زياد
اصولا و تراولينگ از كمتر كه شد صحبتهايي فيلمبرداري شروع از قبل از موضوع اين درباره
غالب حجم كه ميطلبيد همين و بود ثابتي فضاي فضا ، اساسا چون.كنيم استفاده دوربين حركت
گونههاي به را ارتباطش فيلم اين كه بود اين هم حكمت خانم حرف.است ثابت دوربين پلانها
.نيست دوربين روي اضافه حركت به احتياجي و ميكند حفظ تماشاگر با فيلم طول در مختلفي
در و كند پيدا كار از جداي ديگري هويت دوربين ميشود ، باعث دوربين به دادن حركت چون
درام و قصه.نباشد حركت به نيازي كه شرايطي در البته ;شود ديده اندازه از بيش واقع
حاضر حال در فيلم كه فضايي ميشد ، باعث دوربين حركت كه است گونهاي به هم "زنان زندان"
.بيفتد اتفاقي چنين نبود قرار اصلا كه بيايد ، چشم به حركت اين و نيايد وجود به كرده پيدا
البته.نميآيد چشم به كه است اين "زنان زندان" فيلمبرداري ويژگيهاي از يكي اصلا*
.دارند را ويژگي اين كردهايد فيلمبرداري شما كه فيلمهايي اكثر
نمايش "زنان زندان" كه است اين مهم نكته و است "زنان زندان" خود ويژگي اين من نظر به
.نيست شخصي مهارتهاي مستقيم
زنان دست در شهر
شده اكران فيلم در 4 زنان حضور به نگاهي
خامنه سوسن
بوده سينما در طرح قابل مسائل جذابترين جزء ديرباز از زنان به مربوط موضوعهاي و زن
و جدي حضور شايد و بايد كه آنچنان انقلاب از پس چه و پيش چه ايران سينماي در اما است
مظاهر انقلاب از قبل سينماي در.است نبوده قايل ايراني زنان هويت براي تاملي قابل
در.ميگرفت قرار استفاده مورد سينمايي سوژههاي صورت به زنان هويت از بيشتر زنانگي
در زنان هويت و زن مقوله نفي به علنا غيرواقعي ، نگاهي با ابتدا در انقلاب از پس سينماي
و رويازده گاهي حتي و ملموس نگاهي نيز حاضر حال در.ميشود پرداخته ايران سينماي
يك و ايراني فيلم چهار اكران گذرا نگاهي در شايد.است شده رايج زنان زندگي به غيرواقعي
و گذاشتهاند زنان مسايل بر را خود مبناي غيرمستقيم و مستقيم صورت به كه خارجي فيلم
نبايد اما آيد نظر به كننده خشنود دارند كننده تعيين و اساسي نقش آنها در زن بازيگران
به گذرا گاه و سطحي نگاههاي با زنان واقعي تصوير و يافته توسعه سينماي كه برد ياد از
ساختار در زنان كننده تعيين نقش و سنتي و فرهنگي باورهاي به اعتقاد بلكه نميآيد دست
و زن مقوله به عميق نگاهي دارد قصد كه است تعهدي سينماي مشخصههاي از يكي ايراني زندگي
.باشد داشته زنانگي
فيلم چهار در آنها سينمايي كارنامه بررسي و زنان جايگاه و نقش به دارد نگاهي زير مطلب
. پست ارتفاع و عشق و نان ، نگين ، زنان زندان
ماندگار بازيهاي: زنان زندان
با اورا گرم بازي توان هم و دارد را سرد بازي استعداد هم كه داده نشان نونهالي رويا
حدودي تا و سرد گرايي برون اين (مخملباف محسن) "خوبان عروسي" فيلم در خود حضور نخستين
عين در ولي سرد بازي (پيتز رفيع) "صنم" فيلم در.است داده نشان خود بازي در را تهاجمي
كوتاهي سكانس در زنان زندان از پيش حضورش آخرين در.بود داده ارائه خود از عاطفياي حال
بازيگري تنها فيلم اين در او.ميرساند اوج به را خود درخشش عطرياس كافور بوي فيلم از
را خود حيات تاثير و قدرت كرده پنهان خود چادر رازير مرده نوزادي كه حالي در كه است
به كه ميترا ، شخصيت عميق و درونگرايانه بازي با زنان زندان در.ميكشاند تماشاگر رخ به
و بلوغ اوج پيري و ميانسالي - جواني مقطع سه در است زندان در خود مادر شوهر قتل جرم
و گرم نقشهاي در بازي مستعد كه ميدهد نشان و ميكند ثابت بازيگري در را خود كمال
.هست نيز عاطفي
در را خود شايستگي و توانايي ديگر بار زنان زندان فيلم در بازي در نيز تيموريان رويا
و جديت با توانسته سينما و تئاتر صحنه بر حضور سالها طي اوداد نشان نامتعارف نقشهاي
بخش تجسم مختلف شخصيتهاي به بخشيدن عينيت با و كند جلوهگري گوناگون نقشهاي در قدرت
چرا ناميد تئاتري بازيگر بيشتر بايد را تيموريان همچنينباشد ايراني زن اجتماعي هويت
فراتر كه را بيپروا و صلابت پر بازيگر يك ملاك شده ظاهر تئاتري نقشهاي در گاه هر كه
.است داشته سينماست آينه قاب در مجازي تصوير يك از
پگاه ، نامهاي با متفاوت نقش سه در كه است زنان زندان فيلم بازيگر ديگر آهنگراني پگاه
با دختري فيلم در بازي يك تجربه تنها اين از پيش كه او.است كرده بازي سپيده و سحر
ايفا خود نقش تازهترين در را سختي كار بايد داشت را (صدرعاملي رسول) كتاني كفشهاي
به اتكا با اما ندارد نيز سينمايي تحصيلات و است تهران در سال 1363 متولد پگاه.ميكرد
.آيد بيرون موفق خود سينمايي تجربه دو از توانسته مناسب فيزيك و چهره و غريزي استعداد
"زنان زندان" در او بازي فيلم ، از بيشماري پلانهاي حذف علت به است معتقد او خود گرچه
.است داده جلوه بيفروغ و كمرنگ را او حضور
مادر نقش در فيلم از سكانسي در كوتاهي حضور بر علاوه زنان زندان فيلم در آدينه گلاب
در همزمان اينكه وجود با.است بوده نيز بازيگر پر فيلم اين بازيگران بازيگردان ميترا
وسواس نقشها انتخاب در و نبوده كاري پر بازيگر هيچگاه اما دارد فعاليت تئاتر و سينما
بهيادماندنياي نقشهاي در او موفقيت عديده دلايل از يكي مسئله اين شايد و دارد خاصي
نقش در بازي با آدينه گلاب.باشد داشته كرده ايفا سينما و تئاتر صحنه در سالها كه
بازيگري در را خود موفق گامهاي اولين شبان و سلطان تلويزيوني سريال در بانو سلطان
تاثيرگذارش بازي با و شد حرفهاي سينماي وارد بنياعتماد رخشان قناري زرد با برداشت ،
بهترين و (پوراحمد كيومرث) خاموش شكار فيلم در بازي.كرد تثبيت سينما در را خود موقعيت
بازي براي را او بنياعتماد رخشان ديگر بار تا شد فاصلهاي (فرهنگ داريوش) دنيا باباي
معناي زنانه بازيگري و نقش به كبوتر نقش در بازي با او.بخواند فرا آبي روسري در
جشنواره سيزدهمين در را دوم نقش بازيگر بهترين بلورين سيمرغ توانست و بخشيد عميقتري
از يكي كه بود بنياعتماد با او همكاري سومين ارديبهشت بانويكند خود آن از فجر فيلم
زنان زندان فيلم در بازيگرداني از پيش آدينه گلاب.است آدينه خود بازيهاي ماندگارترين
امور مشاور عنوان به خنده معجزه و پنجم فصل فيلم دو در سال 1375 در (حكمت منيژه)
كار رضايي حبيب و كيانيان رضا كنار در كه است زني بازيگر تنها آدينه.شد ظاهر بازيگري
.ميكند دنبال جدي صورت به را ايران سينماي در بازيگرداني
افتاده كار از اسلحه: نگين
حاضر سينما پرده بر خاص نقشي قالب در گاهي چند از هر !نيست پركاري بازيگر سجاديه گلچهره
فعاليت عمده.كرد آغاز تئاتر در بازي با انقلاب از پيش را خود هنري فعاليت اوميشود
عشق سفر و (صمدي يدالله) ايستگاه فيلم دو در بازي.شد آغاز انقلاب از پس سينما در او
.نكرد مطرح سينمايي جامعه در را او چهره آنچنان (داودي ابوالحسن)
نقطه "گرگ ردپاي" و "گروهبان" ،"مار دندان" گانه سه در سجاديه ماندني ياد به بازيهاي
كه كشيده رنج زناني قالب در نقشها اين در او.ميشود محسوب او بازيگري كار عطف و آغاز
خلق به كنند ، پنهان را خود عواطف و احساسات ناچارند مردسالارانه خشن دنياي در
متفاوت و پرشور بازي.بخشيد عينيت انقلاب از پس سينماي در زنانه لحظههاي ماندگارترين
را او سجاديه قبلي موفقيتهاي مسير تداوم بر علاوه (درويش احمدرضا) خورشيد سرزمين در او
تجربه دومين زيبا و زشت.داد نشان صلابت با و موفق نيز پرتحرك و جديد نقشي قالب در
رسول ساخته هيوا.است هبوط انتزاعي فيلم از بعد معتمدي احمدرضا با همكاري در سجاديه
.بخشيد سينما در او زنانه و محكم نقشهاي به لطيف و عاشقانه چهرهاي ديگر بار ملاقليپور
حضوري نگين نام به فيلمي با او ايران سينماي در بازيگري فضاي از دوري سال سه از پس حال
را خود بازيگري تواناييهاي ديگر بار فيلم اين در اينكه وجود با سجاديه.دارد غمانگيز
.كند تكرار را گذشتهاش بازيهاي عظمت "نگين" با نميتواند اما ميگذارد نمايش معرض در
.بناميم افتاده كار از اسلحهاي را او كه است زود خيلي سجاديه گلچهره براي
يك رفتن هدر افسوس جز او بازيگري كارنامه كه است نگين فيلم بازيگر ديگر جعفري بهناز
روي طلا دندون نمايش وقتي پيش سال سه او نميگذارد ، باقي برايمان ديگري چيز خوب بازيگر
(نجفي محمدعلي) طاهر عشق و (مخملباف سميرا) سياه تخته در.كرد شروع مقتدرانه رفت صحنه
اما ميداد سينما در را موفق بازيگري نويد و داشت سختكوشانه و تامل قابل حضوري
در را ما حسرت پذيرفته اخير سالهاي در كه دويي درجه و كليشهاي نقشهاي قبول متاسفانه
(آب روي خانهاي) كوتاهش حضور دقيقه چند در حتي كه استعداد با بازيگري دادن دست از
.ميكند تازهتر كند معطوف خود به را سرسخت منتقدين نظر ميتواند
شروع را بازيگري كه است سالي چند او.ندارد بررسي براي تاملي قابل كارنامه افشار مهناز
"جوان شيرهاي" ،"شورعشق" ،"دوستان" چون افتادهاي پا پيش فيلمهاي در او بازي.است كرده
را جديتر نقشهاي در بازي به تمايلي چنان نيز خودش افشار كه دارد آن از نشان نگين و
مثبت وجه تنها ديگر كه تفاوت اين با.اوست نقشهاي ديگر تداوم در "نگين" در بازيندارد
در است بدنه سينماي و گيشه در فيلم موفقيت و فيلم فروش در تاثير كه او بازيگري
.نميشود تكرار "نگين" كارش تازهترين
صميمي و ساده:موتور 1000 و عشق نان ،
و عشق نان ، جذاب كمدي در بازي با ايران سينماي از طولاني غيبتي از پس رهنما بهاره
وارد افعي اكشن فيلم با دهه 70 اوايل در كه او.است داشته موفقآميز بازگشتي موتور 1000
بازيگري اوج در كه شكيبايي خسرو همراه به عاشقانه فيلم در نقش ايفاي با بود شده سينما
سريالهاي جذب مدتها رهنما فيلم اين از بعد.كرد كسب خوبي موقعيت ميبرد سر به خود
كه "موتور 1000 و عشق نان ، " فيلم در بازي با دهه 80 در اينكه تا بود شده تلويزيوني
زبانها سر بر را او نام ديگر بار بود نوشته را فيلمنامهاش او ، همسر قاسمخاني ، پيمان
.ميكند بازي را سادهلوح و ثروتمند دختري نقش فيلم اين در او.بيندازد
نقشهاي با را فيلم دو همزمان روزها اين كه است فيلم اين بازيگر ديگر خيرانديش گوهر
در كه است متمول زني او...عشق و نان در.دارد سينماها پرده بر متضاد كاملا
است جاري افادهاش از پر صورت از شيريني و طنز و ميكند زندگي اشرافي و عيان خانوادهاي
رنج مادري عطيه ننه نقش پست ارتفاع در اما و نميشود كشيده لودگي به طنز اين هرگز و
در صلح و آرامش براي كه ميكند بازي را آن از بعد و جنگ كشاكش در قدرتمند اما كشيده
.بزند ضجه و بزند زانو غريبهاي هر پاي پيش شد لازم اگر حتي است حاضر خانوادهاش
و بازيگري سالها خلال در را موفقيتاش كه سينماست و تئاتر قديمي بازيگران از خيرانديش
.است كرده كسب هنر عرصه در مستمر حضور
خاك زير آتش:پست ارتفاع
مظلوم و ساده زن نقش در نيز حاتمي ليلا خيرانديش ، گوهر بر علاوه پست ارتفاع فيلم در
كه مادري نقش در انعطافپذيرش چهره و خاص تكنيك با او.است درخشيده خوش هميشه مثل جنوبي
چنان گاه و دارد مظلوم و خيره نگاهي گاه شده ذهني معلول فرزندش تنها جنگ بحبوحه در
سپر سينه است باردار كه حالي در همسرش از دفاع در و ميگيرد دست به اسلحه كه برميآشوبد
.ميكند
براي پراميدي و غيرمتعارف كارنامه...و آتش و آب شيدا ، ليلا ، چون فيلمهايي در بازي
.است كرده فراهم حاتمي
ميانبر راههاي
ارتفاعپست فيلم به نگاهي
جوانه ناگزير رويش
نجفي نسيم
معدود از شايد او.ميگيرند تازهاي بوي و رنگ زمانه ، پابهپاي حاتميكيا قهرمانهاي
.پيداست آثارش يك به يك در نگاهش تغييرات و انديشه تحولات ردپاي كه است صادقي فيلمسازان
كه است مرده موج و شيشهاي آژانس چون آثاري ادامه در او فكري خط مكمل "ارتفاعپست"
جامعه در قهرمانهايش موقعيت درباره او قضاوت در منطقيتر تعادل يك به رسيدن گوياي
جامعه چراي و بيچون بودن محكوم و آرمانگرايش شخصيت تنهايي به او بعدي يك نگاه.ميباشد
جامعه در دورانش كه ميرسد ضدقهرماني به مرده موج در و ميبازد رنگ شيشهاي ، آژانس در
او قهرمان و مييابد پررنگتري حضور جامعه پست ارتفاع در سپس و رفته افول به رو امروز
در جامعه تمامي كه شدهاي فراموش انسان نه ميشود تصوير جامعه اين از جزئي عنوان به
پست ، ارتفاع و مرده موج شيشهاي ، آژانس در حاتميكيا آثار ساختار.اوست با تقابل
.است آمده پيش آنها مضمون و انديشه همراه همواره
شده تصوير موقعيت و يكجانبه و تحميلگر ديالوگهاي غلبه با مضمون ، شيشهاي ، آژانس در
را خود مقابل انسانهاي كه داشت قهرماني خلق بر تاكيد آژانس ، در شده حبس مردم از
يك نميدهند ، نشان خود از حركتي كوچكترين جانباز يك نجات براي حتي كه ميداند موجوداتي
ديالوگهاي توسط شده ايجاد چالشهاي از بيشتر ، آن ، القاي در كه تحميلگر و تندرو ديدگاه
شخصيتي خلق خدمت در تماما تكنيك كه فيلمي مرده ، موج آن ، از پس.شد برده بهره پرتنش
چهره با آب صداي و دريا سكوت و تلاطم بهدم ، دم انطباق از و بود ماليخوليايي و بغضآلود
بسته كابين پست ارتفاع در اكنون و ميساخت رهنمون او دروني تلاطم به را ما راشد ، پردرد
معلق هوا و زمين بين كه است انساني زندگي بسته و خفقانآور فضاي نشانگر هواپيما ، تنگ و
آن درون انسانها آن گويي كه شده استفاده ذهنيت ايجاد در شكلي به كابين داخل فضاي.است
بسيار قاسم شرايط توصيف در راهكار اين كه كردهاند گير (خود محيط شرايط در واقع در)
.است كارآمد
و بسته نگاه به همواره اجتماع ، در حاتميكيا نظر مورد شخصيتهاي فرديت ساختن برجسته
شخصيتهايش زيرلايههاي كنكاش در او ، نگاه اين البته كه شده ختم فرد همان به او محدود
محوري انسان يك به مرده موج در او ، شخصيتهاي فردي دغدغههاي بازتاب.است كرده عمل موفق
اجتماعيتر رويكردي فيلم ، و شده خارج محوريت از او قهرمان پست ارتفاع در اما رسيد كامل
.است يافته
نظر اين از كه شيشهاي آژانس به نسبت كه دارد مضمونگرايانهتري ساختار رو اين از
نخستين براي.است رسيده منطقيتر نگاهي به ميباشد ، پست ارتفاع با مقايسهاي قابل نمونه
همه اينها كه دارد خود در را مردم روز مسائل از ناشي دردلهاي و اجتماعي بحثهاي بار
ضد و قهرمانها به فردگرا نگاه از قدري را خود دوربين او كه مدعا اين بر است دليلي
است متعادلتر بار اين او قهرمان.است داده آن به بازتري زاويه و كرده دور قهرمانهايش
يك خلق به پريشان و ملتهب شخصيتهاي خلق.ميخورد چشم به اثر ساختار كل در تعادل اين و
محك جامعه اين در را خود دلخواه شخصيت حاتميكيا و كوچك جامعه يك.است شده مبدل محيط
اكشن صحنههاي و خشونت كارگيري به در سوژه ، ظاهري نياز وجود با حتي حاتميكيا.ميزند
استفاده هواپيما ، با محافظ با قاسم ابتدايي درگيري در.است نموده عمل شده كنترل كاملا
فيزيكي جنبه بر تاكيدي و كرده جلوگيري جرح و ضرب و خشونت تصويرشدن از اسلوموشن ، شيوه از
و ميشود ثابت قاسم بيمار پسر چهره بر درگيري ، با متناوب طور به دوربين و ندارد درگيري
.است طلبيده كمك به فضا خلق در را تصوير واقع در.ميكند تصوير او نگاه از را حادثه گويي
كه چرامييابد فوقالعادهاي معنايي كاركرد محافظين ، با نرگس درگيري صحنه در اين كه
لحظه آن حال بر و است ثابت قاسم چهره روي دوربين عوض در نميشود داده نشان اصلا درگيري
براي سرنوشتي چنين آفريدن از كه حالي و او هراس و اضطراب بر.ميكند تاكيد او
ما و نشده حذف كامل طور به صحنه كه ميشود دريافت آنجا از معنا اين و دارد خانوادهاش
از را ما نوعي به دوربين واقع در ولي.هستيم آن لرزههاي و صداها شاهد قاسم كابين در
.ميكند محروم آن ديدن
قرار كه دستمايهاي عنوان به را تصوير ايران ، امروز سينماگران اكثر برخلاف حاتميكيا
داستانگويي از او آثار خوشبختانه و است نبرده ياد از بگذارد نمايش به را بصري هنري است
تصوير ارتفاعپست ، در.است دور به ايران امروز سينماي در شده باب تصوير از خالي و محض
نگاه بر دوربين دم به دم تاكيدشخصيتهاست محور عنوان به كشيده درد انساني خلق خدمت در
ميكند دور دائما دارد اعمالش در سعي ظاهر به كه خشونتي از را او نرگس به قاسم شرمنده
كه است چيزي همان شخصيت ، باوراندن در سعي اين و دارد ما به شخصيت اين باوراندن در سعي و
مخاطب دل در جايي چندان نتوانست كاظم حاج نتيجتا و ميشد حس شيشهاي آژانس در آن نبود
به را مخاطب پنداري همذات نتوانست ميگذاشت صحه او بر حاتميكيا كه وجودي با و كند باز
هر در كه طنزي از نفسگير ، التهاب يك خلق از جلوگيري براي حاتميكيا.باشد داشته همراه
تلخي كه است طنزي كاراكتر نيز ابوالفضل شخصيت.است برده بهره نهاده كاراكترها از كدام
مردم" ذهنيات پرداخت در حاتميكيا متفاوت رويكرد.ندارد را شيشهاي آژانس در اصغر طنز
قهرمانش عدالتخواهي جبهه در مردم دادن جاي به گذشته برخلاف بار اين كه اثرش در "جامعه
به نسبت يكسان ، فكري خط وجود با ارتفاعپست ميشود سبب كه است عواملي از نيز انجاميده
كورسوهاي" ;فيلم بارز ويژگي البته كه كند باز مخاطب دل در بيشتري جاي او گذشته آثار
را سهم بيشترين نميداد تشكيل را او شخصيتهاي سرنوشت از جزئي حتي حال به تا كه "اميد
.داراست
گردون
آثار در شخصيتپردازي
رجبي حامد
همين به.كرد آغاز جنگ سينماي با را فيلمسازي كه است سينماگراني از حاتميكيا ابراهيم
.گرفت شكل ژانر اين خصوصيات از تبعيت به او آثار شخصيتپردازي و داستانگويي شيوه خاطر
.كرد تقسيم گروه دو به ميتوان را شدند كار به مشغول جديد ژانر اين در كه فيلمسازاني
به كه كساني دوم گروه و بسازند جنگي فيلم ميخواستند صرفا كه بودند كساني اول گروه
معمولا اول گروه فيلمهاي در.آوردند روي عرصه اين به جنگ ، به نسبت تعهدشان خاطر
در داستاني كنشهاي بيشتر و ميكردند توجه آثارشان در شخصيتپردازي به كمتر فيلمسازان
خود حداقل به داستاني كنشهاي معمولا دوم درگروه كه حالي در ميگرفتند قرار توجه كانون
از ميتوان را حاتميكيا ابراهيم.ميشد شخصيتها معرفي و بسط در سعي بيشتر و ميرسيدند
.آورد حساب به دوم گروه فيلمسازان
همچون موفقي فيلمهاي قبل دوره از كه حالي در - خود فيلمسازي دوم دوره در حاتميكيا
بازتاب مضمون با اجتماعي فيلمهاي ساخت به - داشت خود كارنامه در را مهاجر و ديدهبان
داشت ، معطوف خود به را او ذهن بيشتر بين اين در كه چيزي و آورد روي كنوني جامعه در جنگ
شخصيتپردازي نقش فيلمهايي چنين در طبيعتا.بود جامعه در برگشته جنگ از آدمهاي وضعيت
شود ، پرداخته جامعه با فرد تقابل به كه است قرار چون و مييابد اهميت پيش از بيش
براي كه حوادثي فيلمها گونه اين در واقع در.ميگيرد قرار اولويت در شخصيتي روانشناسي
كه تاثيري متقابلا ، و او بر حوادث اين تاثير بلكه نيستند مهم ميافتند ، اتفاق شخصيت
سعي ادامه در.مييابد اهميت بگذارد ، جاي بر خود از حوادث اين روند در ميتواند شخصيت
.كنيم مرور او اخير فيلمهاي از تعدادي در را مشكلات اين كرد خواهيم
دليل به اما ميكرديم ، شروع شيشهاي آژانس با را كار كه بود بهتر شايد چند هر
را شيشهاي آژانس و ميپردازيم قرمز روبان به ابتدا پست ، ارتفاع با فيلم اين شباهتهاي
بيش قرمز روبان در شخصيتپردازي.داد خواهيم قرار بررسي مورد پست ارتفاع همراه به بعدا
كليشه دست از را خودش ميكند سعي فيلم اين در حاتميكيا.است اشتباه يك حاصل چيز هر از
و بهترين عنوان به همفكرانش و او ذهن در جزمي كاملا گونهاي به كه مبارز سرسخت زن
خود خودي به حركت ايندهد نجات بود ، افتاده جا زن كردن مطرح براي شكل آرمانيترين
كاملا رفتارش كه دهد نشان ما به را زني كرده سعي حاتميكيا كه اين به و است ارزشمند
جديد شخصيت اين او كه ميشود آغاز آنجا از مشكل اما.نيست وارد ايرادي هيچ است ، زنانه
يك نه است ، مبارز سرسخت زن همان خواهان كه ميبرد خود پيشين ذهني فضاي همان درون به را
ديگر عبارت به.باشد بزرگ شهري در مرفه خانوادهاي از ميرسد نظر به بيشتر كه لوس دختر
را جديد عناصر اما ميگذارد ، كنار را ذهنياش پيشفرضهاي از قسمتي فيلمساز چه اگر
باشد داشته نظر در اينكه بدون ميبرد ، ذهنش قديمي باقيمانده فضاي همان ميان به دوباره
نيست باورپذير اصلا اين حال هر به.نميباشد شخصيت اين ظهور براي مناسبي بستر فضا اين
هم آن جنوب ، در خانهاش به كه بگيرد تصميم دخترانه كاملا رفتاري با احساساتي زن يك كه
بسيار بايد ميگيرد فضايي چنين در نهادن گام به تصميم كه زني.گردد باز تنهايي به
.باشد قرمز روبان فيلم در حاجيان آزيتا شخصيت از زمختتر
آژانس فيلمهاي در ميتوان را حاتميكيا آثار در شخصيتپردازي مشكل بيشترين اما
چرا.دارد بهتري وضعيت زمينه اين در شيشهاي آژانس البته كه ديد پست ارتفاع و شيشهاي
ساير اما.شدهاند طرحريزي قبولتري قابل شكل به اصلي شخصيتهاي فيلم اين در كه
ما و ميمانند باقي پسزمينه در و سياهيلشگر ، حد در تنها هستند ، فيلم در كه شخصيتهايي
فيلمسازي است پيشبيني قابل كاملا كه صورتكهايي.ميبينيم را آنها از صورتكهايي فقط
در كه باشند معتقد عدهاي شايد هرچند.برود سراغشان به حاتميكيا فكري پسزمينه با
بگوييم بايد اما نميباشد ، ميسر كامل طور به شخصيتها تك تك به پرداختن فرصت فيلمي چنين
تيپهاي از استفاده جاي به ميشد شده ، شخصيتها اين صرف كه كوتاهي فرصت همان در
اين.يافت دست شخصيتها اين از گستردهتري ديد به پيشبيني قابل ديالوگهاي با جاافتاده
يك برداشتن با حاتميكيا فيلم ، اين در چون ميرسد خود اوج به پست ارتفاع فيلم در مشكلات
مقابل در نبودهاند جنگ در كه آدمهايي به و ميدهد وضع تغيير _ جلو به عقب يا گام
ميبايست فيلمساز قاعدتا فيلم ، اين در.ميدهد حق دادهاند ، شهيد و جنگيده كه كساني
است موقعيتي داستاني ، موقعيت كه زيرا ميكرد اثرش شخصيتهاي تحليل صرف را خود توان تمام
از قسمتي در غالب آدمهاي جابهجايي در آن پيشرفت تنها و ندارد چنداني پيشرفت قابليت كه
ما.است نقطه يك در جازدن در حال در خود ، مدت طول تمام در فيلم اين واقع در.است فيلم
اين در آنچه واقع در.ميكنيم كسب قاسم شخصيت درباره اطلاعاتي كوتاه ، قطعه چند در فقط
اختيار در تدريج به كه است قاسم زندگينامه درباره اطلاعاتي شده ، فرض شخصيتپردازي فيلم
كاملا شكلي به هم اطلاعات اين.نيست شخصيت اين تحليل از خبري هيچ و ميگيرد قرار ما
نظر در حماسي فيلمي به رسيدن راه تنها ظاهرا.ميگيرد قرار ما اختيار در خطابهاي
.ميمانند باقي بيهويت كاملا كه هم افراد بقيه.است خطابه از استفاده ما فيلمسازان
از ديگر نيمي چون.شدهاند شخصيتپردازي كه هستند افرادي ظاهرا اينها همه البته
تنها.دارند برعهده را كشيدن جيغ هم گاهي و صندليها كردن پر وظيفه فقط فيلم بازيگران
بهجاي حاتمي ليلا كه است جايي فيلم ، اين شخصيتپردازي در تامل قابل و ارزش با نكته
كننده تكميل كه كاري.ميگذارد خودش شقيقه روي را آن ديگران ، سوي به اسلحه رفتن نشانه
هم ، شخصيتها بقيه اگر ميشد چه واقعااست فيلم طول در او معصومانه و زيبا بازي
تيپهاي درگير تنها نه حاتميكيا ميرسد نظر به ديگر سوي از ميشدند؟ معرفي اينگونه
به تبديل برايش حالا هم كرده خلق قبلا خودش كه شخصيتهايي بلكه است اجتماعي شده تثبيت
به تبديل فيلم بسيجي بار اين البته.ندارد را آنها از خلاصي توان كه شدهاند كليشههايي
و _ ميكند اعلام پيش شكل همان به را اعتراضش اما شده ، زمينيتر خواستههاي با انساني
تا ميشوند كليشهايتر شخصيتها اين ميرود ، جلوتر فيلمسازياش روند در هرچه او
همه كه ميگويد را چيزهايي همان دقيقا كه پست ارتفاع فيلم در هواپيما محافظ به ميرسند
.شدهتر اغراق بسيار شكل به البته داريم ، را شنيدنش انتظار
چون.هستند فيلمهايش تماشاي مشتاق مردم بيشتر كه است فيلمسازي حاتميكيا حال هر به
.ميباشد جامعهاش و خود دردهاي بيان او ، دغدغه تنها كه ميكنند فكر
|