مدرنيته شدن عصرجهاني در بنيادگرايي
تاويل مسئله
انفجارها آن و ما
شخصيتيمسلمانان مانيفست
مدرنيته شدن عصرجهاني در بنيادگرايي
حقدار اصغر علي
چهره سپتامبر 2001 در 11 تروريستي اقدامات با جهاني تجارت مركز دوقلوي برجهاي ريزش
را مختلفي ايدههاي و اظهارنظرها واكنشها ، حادثه اين.داد انسانها دنياي به تازهاي
معيارهاي در تجديدنظر ;ملي منافع كننده تعريف مولفههاي در تغيير:داشت دنبال به
فعاليت فرامرزي صورت به كه تروريسم از نويني شكل ظهور ;ملي دولتهاي شده پذيرفته
و سياسي - اقتصادي سازمانهاي و بينالمللي امنيت در بازنگري لزوم بالاخره و ميكنند
شرايط در واقعه روز فرداي از دورانساز حادثه اين كه هستند مواردي از جهاني ، فرهنگي
.است ساخته پديدار بينالمللي
آورده وجود به آمريكا متحد ايالات در تروريستي حادثه اين كه توابعي و اثرات ميان از
- سياسي زمينههاي در كه است مسائلي از يكي مدرنيته / بنيادگرايي دوگانگي شكلگيري است ،
بروز فرصت بنيادگرايان عملي تلاشهاي و مدرنيته شدن جهاني منظر از اقتصادي و فرهنگي
و مدرن كنشهاي و ايدهها مقابله و سيطره تحت را گذشته دهههاي چالشهاي از بخشي و يافت
تبديل يكم و بيست قرن اول دهه در انساني جهان زيست اصلي محورهاي از يكي به بنيادگرايانه
.كرد
در متافيزيكي اهداف جهت در پيشرفته فوق تكنولوژي از بنيادگرايان استفاده بيترديد
را آموزهها اين كنشهاي اوج مسكوني ، - تجاري برجهاي به مسافري هواپيماي كوبيدن حادثه
و انساندوستانه راهحلي كردن پيدا در را افكار و اذهان حساسيت و گذاشت نمايش به
ميان اين در.است بخشيده ضرورت حوادث و وقايع گونه اين تكرار با مقابله براي صلحآميز
اساسيترين از مدرنيته جهان و بنيادگرايي دنياي ميان ارزشي و دانشي تفاوتهاي تشخيص
انساني ضد واكنشهاي بتوان آنها از آگاهي پايه بر تا ميرود ، شمار به فرهنگي تلاشهاي
فاجعههاي وقوع از قبل و موقع به را مدرنيته تكنولوژيك خرد عيني كمبودهاي و تروريستي
.داد تشخيص ديگر انساني
عصر كه بود آمده پديد هويتي بحرانهاي به پاسخ در بنيادگرايانه كنشهاي و ايدهها
انسانها ، جهان زيست در مذهبي و جنسي - قومي آموزههاي گسترش و رواج فرهنگها ، شدن جهاني
وجود به جنوب / شمال ميان اقتصاد تفاوتهاي شدن حاد و موجود واقعا سوسياليسم پايان
در را امروز دنياي اساسي چالشهاي از يكي كه است واقعبينانه بنابراين.بودند آورده
ايدههاي مقابل نقطه دردهيم قرار بنيادگرايي و مدرنيته ميان معارضه و تقابل
با كه برد نام ميتوان جنسي و قومي - ديني مدرن و نوگرايانه آموزههاي از بنيادگرايانه
و پذيرفته را حاضر عصر واقعيات مدرن ، دنياي ايدههاي منظر از كهن انديشههاي بازسازي
.گرفتند عهده بر پيراموني و غيرغربي كشورهاي در را اجتماعي - فرهنگي مدرنيزاسيون فرايند
غيرمذهبي روند - عامل1 چهار به هيوود بنيادگرايانه ، غيرگفتماني زيرساختهاي ميان در
اشاره كردن ، جهاني روند - و 4 انقلابي ، سوسياليسم شكست - پسااستعمار ، 3 عصر - كردن ، 2
بنيادگرايي پديده به نوسازي روند بر تكيه با هانتر شيرين (ص 498 هيوود 1380 ، ).ميكند
محتواي در اسلامگرايي پديده":مينويسد رابطه اين در و مينگرد اسلامگرايي مورد با
گسيختن هم از و اسلامي جوامع فرهنگي پيامدهاي و اسلامي جوامع سياسي و اجتماعي توسعه
تغيير نيز را جامعه گوناگون بخشهاي ميان در قدرت موازنه كه آنها ، سنتي اجتماعي بافت
دكمجيان كه طور همان حال اين با (ص120 هانتر 1380 ، ) ".است پيامدهايي چنين جمله از داد ،
دخيل نيز سياسي و تاريخي ديگر عوامل بنيادگرايي پديده شكلگيري در است ، نموده اشاره
را آنها سرنوشت و ميبرد اجتماعي و اخلاقي زمينههاي از فراتر را جنبشها اين كه بوده
جهان از دانايي جابهجايي و مدرن عصر به وسطي قرون از گذار در دگرگوني و گسست به
(21 صص 30 دكمجيان 1377 ، ).ميزند پيوند علمباوري ، و عقلگرايانه نظمهاي به اسطورهها
هجدهمي قرن مدرنيته دوران در ريشه خود عملي و فكري بنيانهاي نظر از اگرچه بنيادگرايي
در مدرنيسم پست چرخش با كه جدي و حاد بحرانهاي رسوخ با تنها اما دارد استعماري عصر و
طرف از.يابد وجود ابراز فرصت و يافته حيات تجديد توانست داد ، رخ شصت دهه مدرنيته اركان
شهودات و متافيزيك ميان زباني تشابه لحاظ به خود ايدههاي بيان در بنيادگرايان ديگر
كنشهاي و افكار در دين و ميشود بهرهمند ديني آموزههاي از گفتاري هر از بيش شخصي
همين.است برخوردار محوريت از حقيقت ، و سياست طرح در بزرگ جدال مثابه به بنيادگرايانه
افراطي رويكرد با و درآورد ستيزي عقل از سر خود ، پستمدرني چرخش راديكال روايت در مسئله
ايدههاي شكلگيري با همگامريخت بنيادگرايانه ايدههاي آسياب به آب نسبيباوري ، به
و دانشي آنارشي از گذار با نيز مدرنيته فرهنگ در شدن جهاني گفتمان بنيادگرايانه ،
با و ورزيد مبادرت خود واقعگرايانه و معرفتي بنيادهاي استحكام به مدرن ، پست اجتماعي
.رساند نويني دوران به را انساني جامعه همگاني ، رسانههاي و اطلاعات عصر به ورود
انسانها مسئله محوريترين متعددبه مخالفتهاي و چالشها با - شدن جهاني كه حال
تثبيت دنبال به فرهنگي ، و اخلاقي - اقتصادي ساختارهاي از وسيعي بخش در و شده تبديل
ضديت و هويتي چالشهاي عنوان به را بنيادگرايانه واكنشهاي ميتوان است ، خود ايدههاي
را خود ابزارهاي بار اين كه ايدههايي ;گرفت خوانش به تازهاي شكل در مدرنيته با سنتي
به توجه با چالش اينميگيرد مدرن دنياي از شده ، تعريف پيش از آموزههاي اجراي براي
هستند ، گرفتار آن در فرهنگ و اقتصاد شدن جهاني شرايط در پيراموني كشورهاي كه حياتي وضعيت
دوگانگي حل بدون كشورها اين سياسي - فرهنگي گفتمان و است برخوردار خاص اهميتي از
نخواهند است ، جهان كنوني وضعيت در مشكل و معضل اصليترين كه مدرنيته / بنيادگرايي
دوگانگيهاي جاي دوگانگي اين درواقعشوند حاضر فعالانه جديد قرن جهاني ضيافت در توانست
دنياي با مواجه قبلي شرايط در كه را ديگري / خود و گذشته / حال مدرنيته ، / سنت پيشين
حل و گرفته بودهاند ، آنها گرفتار پيراموني كشورهاي كنشهاي و گفتمانها مدرن
.ميطلبد را پراتيك و معرفتي جديت با توام و واقعبينانه
گذشته ، قرون در بنيانها و اصول به بازگشت با كه است متافيزيكي بر مبتني بنيادگرايي
از برآمده را اساسي اصل سه ميتوان ;ميكند متصل هم به را كنش و انديشه حلقههاي
اين به آن اصول كه داد تشخيص بنيادگرايان جنبشهاي و حركتها در بنيادگرايي متافيزيك
:است شرح
.فرازميني حاكميت - 1
.جامعه اداره حل راه تنها دين - 2
.خصوصي و عمومي عرصههاي در شريعت دستورات اجراي - 3
ميداند گذشته از منحطتر را حال زمان كه است اعتقادي از برآمده ايدهها اين بيترديد
به) "جاهليت قرن" برآوردن سر با كه ميكند تبليغ سنتي زيست و گذشته دوران در را اصالت و
بنيادگرايان نظر از (ص 20 مدرنيته ، و اسلام) است ، رفته فراموشي محاق به (قطب سيد تعبير
در و آمده مدرن دوران ايدههاي و ساختارها با مقابله به كه است فردي هر وجداني وظيفه
.بكوشد مال و جان تمام با سكولاريستي گفتمان گذاشتن كنار به و قدسي امر از افسونزدايي
اوايل در - بود آن مدون كه - اتو رودلف همه از بيش را قدسي امر از استفاده اينگونه
تبيين سرآغاز در وي ;داد هشدار آن با برخورد نحوه اين به نسبت و داد تشخيص حاضر قرن
امروزه "غيرعقلاني" تعبير":مينويسد "قدسي امر" از خود "فراعقلاني" يا "غيرعقلاني"
زيربار از ميخواهند يا ميورزند كاهلي انديشيدن در كه است شده كساني علاقه مورد موضوع
باورهايشان منسجم توجيه براي مبنايي تاسيس و عقايد توضيح كه پرزحمت و دشوار وظيفه اين
توليد باز پي در بنيادگرايان حال ، اين با (ص 31 اتو 1380 ، ) ".كنند خالي شانه باشد ،
سيد ;ميكنند بيان را خود اهداف قدسي ، امر بازيابي به تمسك با سنت ، شده سپري انگارههاي
اين در است ، پيشين سنت بنيادين انديشههاي كردن تئوريزه كار در كه سنتگرايي نصر ، حسين
آن با ناگسستي پيوندي و است مرتبط سنت احياي با مالا قدسي امر بازيابي":مينويسد رابطه
تحقق همان قرن ، اين طي غرب جهان در آن اصول طبق بر زندگي امكان نيز و سنت احياي و دارد ،
(ص 176 نصر 1380 ، ) "است قدسي امر بازيابي براي معاصر انسان جستوجوي نهايي و كامل
كردن زنده براي تلاش شكل در را سنت به دستيابي همان مدرني پست ديدگاه از نيز ديگر برخي
جا از" وادي به افتادن با ناخواسته و كردهاند خود همت وجه شرقي معنويت و باستان عرفان
فرهنگي بنيانهاي ،(وايتهد تعبير به) "مدرن پست چرخش فكري و فرهنگي مقولات كردن در به
حال اين با ;ميكنند فراهم پيراموني كشورهاي در بنيادگرايي استحكام براي را لازم
و سياسي - اخلاقي ساختارهاي در توابعش و خود سهگانه ايدههاي كردن پياده در بنيادگرايي
ظاهر معمايي صورتي به را پروژه اين كل كه دارد قرار واقعياتي با چالش در جامعه اقتصادي
بايد فرهنگي ، و زيستي ضرورت به و ناخواسته سياسي ، مديريت مقام در بنيادگرايان ;ميكند
سنت كلاسيك متون از حتي كه مفهومي ;دهند قرار حاكميت در زميني هويت و تشخص با را انساني
از گرفته نشات متني هر ديگر سوي از.برميآيد انسان خليفاللهي به اشاره در نيز
و است گرفته شكل خود ، زمانه نيازهاي به پاسخگويي در متن آن كه است اجتماعي زمينههاي
.نيست مستثني قاعده اين از هم بنيادگرايان نظر مورد كلاسيك متون
تغيير زمانه اين نيازهاي رفع در نميتوان انديشه ، با واقعيت جابهجايي بدون بنابراين
و مطلقگرايي تماميتخواهي ، منطق مسئله همين.كرد حاصل توفيق پيشين دوران به نسبت يافته
اين.ميكند مواجه عيني و جدي چالشهاي با نيز بنيادگرايي ايدههاي در را انحصارطلبي
و تحول به ناظر و دارند قرار بنيادگرايي ايدههاي مقابل در كه پرسمانها و چالشها
موج تحرك هستند ، مدرنيته عصر در انساني جهان زيست عرصههاي تمامي در دگرديسي
و بخش آگاهي جريان و بخشيده ضرورت اصلاحطلب و غيرسكولار افكار براي را "پسابنيادگرايي"
وتسامح بشر حقوق - دموكراسي:چون مسائلي در امروزين قواعد قبول و تاييد در را نوانديش
شرايط دريافت و درك بدون بنيادگرايانه جريانهاي از گذارميدهد قرار كار دستور در
بنيادگرايانه ايدههاي تا اوليه متون از خود تاريخي استمرار در سنت بازخواني و مدرنيته
زبان كارگيري به و بود نخواهد ميسر ميگيرد ، انجام مدرن زمانه معرفتي افق از كه
برخي ميان در كه نحوي به - بنيادگرايي با ايدئولوژيك و سياسي مواجهه و گنگ و متافيزيكي
(ص140 حنفي 1380 ، :ك.ر) - ميدهد رخ اكنون زبان ، عرب نهضت از پس دوره روشنفكران از
.آورد خواهد ارمغان به را بنيادگرايانه و سنتي ايدههاي همان بازتوليد
ايدهها سازي شفاف به كه ميكند ايجاب مدرنيته ، و بنيادگرايي ميان آمده وجود به وضعيت
آموزههاي از ايدئولوژيزدايي و ابهامزدايي با و پرداخته مختلف گفتمانهاي بازسازي در
شدن جهاني واقعيت ميشدند ، مطرح سنتي دانشهاي درون از كه مدرنيته ، الگوهاي و روشنگري
زمانه در را اقتصادي - سياسي - اخلاقي - اجتماعي عرصههاي در دگرگوني و تحول و مدرنيته
بروز و انفورماتيكي و علمي انقلابات فرداي در معرفتي برون نگرشي با و كنيم لحاظ خود
.قراردهيم توجه مورد را بنيادين و سنتي ايدههاي شبكهاي ، جوامع
تاويل مسئله
پاياني بخش- اعتزال تجربه تجديد
سروش عبدالكريم
خودم "بسط و قبض" تمام واقع در من و است مهمي مسئله هم اين.است تاويل مسئله دوم نكته
داريد قبول را دين از مستقل عقل شما وقتي كه بودند معتقد معتزله.نوشتم اساس همين بر را
ديني متون و دين بهفهم كه وقتي لذا.مينهيد حرمت او داوريهاي به كه است اين معناي به
كه ميكند حكم شما به موارد از پارهاي در لذا و است حاضر جا همه عقل اين ميگماريد همت
نميشود را آنها تحتاللفظي معناي و كنيد تاويل بايد است آمده ديني متون در را چه آن
.باشيم داشته دين فهم مقام در را شجاعت اين كه است مهمي حرف خيلي اين.كرد قبول
حاكم غيرديني خرد و دين بيرون عقلاني داوريهاي كه است همين بسط و قبض در من حرف تمام
و قبض و.نهاد تمام و تام حرمت ديني بيرون عقل درونمايه به بايد و دين تفسير بر است
رخ ديني بيرون خرد تبع به كه است بسطي و قبض تبع به ميدهد رخ شريعت درفهم كه بسطي
.است اعتزال مكتب انديشه و تجربه ادامه عين واقع در اين و است همين من اصلي حرف.ميدهد
آيات از يكي تفسير در الميزان تفسير صاحب طباطبايي آقاي مرحوم:برايتان ميزنم مثال من
به خيلي) ميشود افكنده شياطين سوي به كه است تيرهايي سماوي شهابهاي ميگويد كه قرآن
به خيلي هم طباطبايي آقاي مرحوم.كردهاند معنا جور همين هم قبلي مفسرين عموم (صراحت
نيستند تير اينها كه است كرده ثابت جديد علم جديد ، تجربه كه ميگويد صداقت با و صراحت
زمين فضاي وارد وقتي كه هستند سنگهايي و نميروند هم شيطان سوي به جسمانياند ، هم بعد
صورت به و ميشوند گداخته است زمين كره دور به كه هوا با برخورد دليل به ميشوند
ما را آيه اين پس است چنين چون گفتهاند صراحت به بعد و ميآيند چشم به سماوي شهابهاي
ديگري جور بايد پس.بپذيريم را گفتهاند گذشتگان كه معنايي نميتوانيم.ميكنيم تاويل
عقل نداريد تاويل حق ميگفت شما به بوديد روبهرو اشعري يك با اگر شما اما.بينديشيم
.چيست كه ميشود معلوم روزي يك و هست كه است همين نياوريد ميان در را خودتان
عقل اينها ميگويد است جا همين ميشود درگير معتزله با خيلي كه مواردي از يكي مولانا
كه ميزند هم مهمي مثال يك.نيستيم چنين ما.ميكنند تاويل را قرآن آيات و دارند تاويلي
يسبح الا شيئي من ان و" ميفرمايد كه قرآن در است آيهاي يك است فكر خوراك و است شنيدني
شما اما بكند خداوند تسبيح اينكه مگر نيست چيزي هيچ "تسبيحهم لاتفقهون ولكن بحمده
:كردند تاويل را اين معتزله.درنمييابيد را تسبيحشان آدميان
معناي.بكنند را خدا تسبيح كه ندارند عقل ندارند ، ذهن ندارند ، زبان كه اشيا گفتند
در اگر آدمي كه شدهاند آفريده چنان اشيا كه است اين ميكنند خدا تسبيح اشيا اينكه
.ميرسد خداوند تسبيح به آنها از كند دقت آنها آفرينش
پس مياندازد خداوند تسبيح ياد به را تو چون يعني.."ميدهد يادت تسبيح از چو پس"
ميگويد مولوي.ميگويد خداوند تسبيح اين
اعتزال اهل تاويل بود اين
حال نور ندارد كو كس آن وان
ندارد بينش و نور جانشان كه كساني مال است اعتزال اهل تاويل اين ميگويد
روي جان جان سوي جمادي از
بشنوي عالم اجزاي قلقل
آيدت جمادات تسبيح فاش
بايدت نر تاويلها وسوسه
قنديلها تو جان ندارد چون
تاويلها كردهاي بينش بهر
;برو بيرون جمادي عالم اين از تو.ميكني تاويل كه ندارد بينش و نور ندارد ، چراغ جانت
حقايق با گرفتي تماس عالم اين روح با يعني شدي جان عالم وارد كه وقتي جان عالم به برو
تحتاللفظي معناي به كه ميبيني."آيدت جمادات تسبيح فاش" موقع آن گرفتي تماس اشيا اين
وسوسه اين ديگر."بايدت نر تاويلها وسوسه":ميكند خداوند تسبيح دارد هم اشيا كلمه ،
اين به راجع حال عين در.زد نخواهد راه را شما عقل و ربود نخواهد را شما دل كردن تاويل
پيدا اهميت تاويل قصه چگونه ببينيد اينكه براي زدم شما براي مثال يك من بكنيد هم فكر
.است درگرفته مكتب دو اين بين كه نزاعي ميان در ميكند
جمعبندي يك اجمالا من.ميشويم نزديك وقت و شنوندگان حوصله و سخن پايان به رفتهرفته
تا دو اشعريت و اعتزال.ميكنم بيان اينجا را خودم اصلي سخن و گفتم كه آنچه از ميكنم
و احتجاج پارادايم اينها از يكي دارند قرآني و ديني پشتوانه دو هرفكرياند پارادايم
ميگويد ما به اعتزال تجربه تجديدسكوت و تعبد پارادايم دومي و است عدل و عقل و سوال
كنار را سوال فوق خداي پارادايم.بگذاريم كنار را خودكامه خداي پارادايم بايد ما كه
و بگذاريم سر پشت بايد نيست معلوم نبودنش يا بودن عادل كه را خدايي پارادايم بگذاريم ،
حق چون و دارد احتجاج حق ميكند احتجاج كه كسي.شويم نزديك سوال و احتجاج پارادايم به
به ميخواهم من.ميشود گشوده انسان حقوق روي به دروازهاي يك جا همين از دارد احتجاج
مسئله از و كرد آغاز اعتزال تجربه از بايد را اسلام عالم در بشر حقوق بحث بگويم شما
جاي چه بگيريم پرسش به را خداوند داريم حق و كنيم دفاع خودمان از داريم حق ما.احتجاج
اگر كنيم تعريف هم را خودمان اجتماعي و سياسي حقوق ميتوانيم ما اينجا از.خدا بندگان
ما خداوند مقابل در اگر.دارند خود جاي كه حكومتگران و سياستگران نيست سوال فوق خدا
اگر.بكنيم احتجاج ميتوانيم هم حاكمان مقابل در اولي طريق به بكنيم احتجاج ميتوانيم
خدا اگر كنيم نقد ميتوانيم را همه رفتار دهيم قرار نقد مورد ميتوانيم را خداوند رفتار
را اجازه اين ما به دارند حق چه ديگران بكنيم احتجاج او با كه داده را اجازه اين ما به
من آخربنشاند خدا از برتر بلكه خدايي مسند در تنها نه را خودش كسي اينكه مگرندهند
ميگيرند خدا جاي به را خودشان:ميكنند عبوديت مستبدان كه ميگويند بعضيها كه ديدهام
حق خودش بندگان به مردم ، به ميشناسيم ما كه خدايي اين.نيست اينطور بگويم ميخواهم من
خودش بندگان به هم را حق اين حتي كه باشد خدا از بالاتر كسي كه اين مگر داده احتجاج
.ندهد
سياسي حقوق فهميدن در هم اسلامي ، كلام كردن سيال در هم.اعتزاليم تجربه تجديد محتاج ما
بندگي را خدا كدام بدانيم بايد ايمانيم اهل اگر ما:كردن بندگي براي هم و اجتماعي و
دعا را خدا كدام كه بدانيم بايد ميترسيم خدا از اگر پاداشيم ، دنبال به اگر ميكنيم
.ميزند موج ما دل در خدا كدام از خوف ميخواهيم ، را خدا كدام پاداش ميكنيم ،
مومن بنده يك كه است حقي اولين احتجاج حق شناختن رسميت به سوال ، حق شناختن رسميت به
است ، فسق بدترين سوال حق كردن تعطيل و احتجاج حق كردن تعطيل.است ديني ايمان شرط.دارد
درخشان آينده اعتزال تجربه تجديد.شد مرتكب آدميان به نسبت ميتوان كه است گناهي بدترين
ايجاد در يكديگر با همه كه اميدوارمميپروراند خود دل در را ما ديني و اسلامي جامعه
به را شما و ميكنم سپاسگذاري شما يكايك از.بورزيم همت و باشيم سهيم درخشان آينده اين
.ميسپارم خدا
انفجارها آن و ما
معظمي علي
نيز را خاتمي آقاي تسليت پيام سپتامبر يازده واقعه اخبار نخستين با كه هنگامي _ 1
پيام ارسال در عمل سرعت اين بدانيم تا كنيم صرف زيادي ذهني نيروي نداشت لزومي شنيديم ،
.بازگردد نامه آن ضدتروريستي و انساندوستانه مضمون به ايشان اعتقاد به صرفا نبايد
.بود نيز پيشگيرانه اقدامي نوعي به اقدام اين بلكه
همراه به جدياي پيامدهاي گذشته آن از كه سالي يك همين در سپتامبر يازده واقعه _ 2
در جمهوري و دموكراسي كشيدن چالش به پيامدها اين مهمترين از يكي شايد.است داشته
دارد كه خصوصيتهايي همه از گذشته آمريكا در ليبرال بورژوا جمهوري مدل.باشد آمريكا
برنامههاي و خواستها مقابل در سختي به كه است بوده ايراد اين معرض در همواره
.است منعطف سرمايهداري
ما كشور در داشت ، خواهد و داشت "ديگران" براي واقعه اين كه پيامدهايي همه سواي اما _ 3
از بعد اول هفتههاي همان در.تاملاند قابل كه برانگيخت را نظرياي و سياسي مسائل
اعطاي با كنند توصيه تا كردند مصاحبه و نوشتند مختلف طيفهاي از روشنفكراني حادثه
همگرايي براي زمينه داخلي ، فشارهاي كردن كم و قلم اهل و قلم آزادي قانوني ، آزاديهاي
.شود بيشتر داخلي
اين هميشگي خواست صرفا كنند توصيههايي چنين تا ميداشت آن بر را روشنفكران اين آنچه
پيش از بيش جامعه اخير ساله چند روياروييهاي پي در كه ميديدند آنها.نبود آزاديها
هر با مطبوعات ، صداي كردن خاموش واقع در.است داده دست از را خود سازماندهنده نهادهاي
صدادار را جامعه خاموش بخشهاي ميخواست كه فعاليتي كه شد اين به منجر توجيهي ، و محمل
.ميآمد بر نيز روشنفكران كردن محدود از كه بود نتيجهاي البته اين.بخورد شكست كند ،
رسانههاي طريق از جامعه مطالبات نيافتن طرح امكان و اجتماع صداهاي مجدد شدن خاموش
به منجر دهند بازتاب را خواستهاي يا باشند طبعي مقبول ميتوانستند هركدام كه متكثري
با فاصلهاش بلكه بازماند خود خواستههاي بيان و طرح از تنها نه جامعه كه شد اين
بالاتر زياني چه البته و _ نبود جامعه ضرر به فقط امر اين.شود بيشتر نيز پيشين نهادهاي
آشوبهايي:بود هم برنميتابيدند را صداها آن كه كساني ضرر به بلكه _ جامعه زيان از
سخن امكان كه هنگامي داد نشان داد رخ جهاني جام مقدماتي بازيهاي از پس آنچه مانند
ديگر هم رسمي نهادهاي شود گرفته جامعه نخبگان اكثريت از دستكم يا جامعهاي از گفتن
خواهند دست از را جامعه آن از بزرگي قسمتهاي سوي از شنوي حرف اميد و گفتن سخن امكان
.داد
مثمرثمر امنيتي و مرسوم حلهاي راه كرديم اشاره بالا در آنچه مانند شرايطي در شايد
مانند حالتي در اما _ است تاسف جاي راهحلهايي چنين ترجيح خود البته كه _ ميشدند
مردم بسيج براي "امنيتي" راهحلهاي و ابزارها به كردن فكر ديگر خارجي حمله تهديد
اهتمام و مسئله ملي ابعاد ديدن است ضروري همه از بيش چه آن صورتي چنين در.است بيمعني
.است ملي چارچوب همان در مشكل حل به
وضعيت به دادن سامان مسئله صورت زود خيلي:نيافت درخور پاسخي اما روشنفكران توصيه _ 4
اين و نشست آمريكا با رابطه نكردن يا كردن برقرار مسئله آن جاي به و شد پاك ملي و داخلي
ملي مسئله طرح از بعد تنها و داشت قرار اهميت دوم درجه در واقع به كه بود چيزي
به توجه با كه نينديشيديم اين چرابه شد؟ چنين چرا اما.بيابد طرح مجال ميتوانست
شدند واقع ايران در سپتامبر يازده واقعه از زيادي چندان نه فاصله با كه آشوبهايي معناي
مانع چه كرد؟ فراهم "دشمن" احتمالي تهديدهاي با مقابله براي را ملي بسيج ابزارهاي بايد
باقي خود قوت به هم هماكنون كه حياتي چنين مسئلهاي ديدن جاي به كه شد باعث فكرياي
است؟ شده تعميق شكافها امروز كه مانديم گذشته مضمونهاي تكرار دور در چنان است ،
آن امكان و اصلاحات درباره ما انديشه در بايد بدهيم مسئله اين به ما كه پاسخي هر - 5
.شود گرفته ديده به هم
در مسايل نديدن باعث كه فكرياي مانع يافتن براي اما ندهد ما به جامع پاسخي شايد اين
.كرد رجوع دولت انديشه بنيادهاي به ميتوان ميشود ملي چارچوب
خود مباني در تجديدنظر به انديشه آن صاحبان كه هنگامي تا انديشهاي هر بنيادهاي معمولا
آن صاحبان گفتار و زبان در را خود تداوم نماند ، آنها پيگير هم عملا اگر حتي نزنند ، دست
هنوز كه انديشه ، آن صاحبان ميشود باعث گفتاري و زباني تداوم اين.ميكنند حفظ انديشه
انديشه ، آن واژگان اساس بر را چيز همه تا كنند تلاش شوند ، شناخته آن صاحبان ميخواهند
.بگويند سخن آن از و كنند تفسير
در كه گروهي آن از چه و باشد دولتي به متعلق چه ايدئولوژيك زبان و انديشه برگزيدن - 6
معناي به صرفا انديشي ايدئولوژي.دارد يكساني پيامدهاي نيستند ، آن عام بهمفهوم دولت
و دولت ايدئولوژيك ساخت.نيست آيين يك از ويژهاي قرائت يا آيين يك به پايبندي
آيين آن محتواي درباره قضاوت مرجعيت با را خود تكليف چيز هر از پيش گروهي ايدئولوژيهاي
است چيزي آيين از ايدئولوژي مفاد استنباط و تكليف تعيين براي مرجعي داشتن.ميكنند مشخص
كه هنگامي.است واضح هم آن دليل و ميماند پايدار ايدئولوژي اجزاي ديگر همه از بيش كه
اخذ مرجعيت تقدم اين مواجهيم ، ايدئولوژيك زبان با دولتي يا ايدئولوژيك دولتي با
.مييابد تسري حكومت شئون همه به ايدئولوژي
كه دولتي نيز آنها ديدن چگونه و كشورها مسايل حل چگونگي درباره تصميم در گذشته ، آن از
آن تقدم مهمتر همه از و خود گفتار سايه در را مسايل آن همه دارد ايدئولوژيك گفتار
.ميبيند مرجعيت
از گذر مستلزم مدرن و ملي چارچوب مانند كه چارچوبهايي در مسئله ديدن ترتيب اين به
گفتار پايه بر همواره كه هستند اعمالي شمردن درست و ايدئولوژيك گفتار مرزبنديهاي
سرنوشتي چه ايدئولوژيك گفتار" كه انگيخت برخواهد را گمان اين شدهاند تبيين ايدئولوژيك
در همواره پرسش اين و گمان اين است ، ميان در ايدئولوژيك زبان كه وقتي تا "است؟ يافته
.حاضرند مسئلهاي هر برآمدن هنگام
.بيابد پاسخي چه گمان اين كه گشت برخواهد اين به مسئلهاي هر حل ترتيب اين به
شخصيتيمسلمانان مانيفست
ابك حميدرضا
بازماندگان مخصوصا شرقي ، نيمكره ساكنان زعم به سپتامبر ، يازده پرونده اول رديف متهم
تمامي پيكان نوك كه بودند برده گمان اينان.بود اسلامي بنيادگرايي باستاني ، تمدنهاي
سربازان از عظيمي طغيان انتظار ديرباز از كه است ، رفته نشانه را اردوگاهي اتهامها
بار به ناخلفشان فرزندان بود قرار كه بودند مصيبتي منتظر مسلمانان گويا.ميرفت سپاهش
از وسيعتر اتهام دايره كه داد نشان و زد هم بر را پيشبينيها ايام مرور اما.بياورند
نه كرد ، متهم را اسلام غربي ، تمدن عاليه دادگاه.است ميرفته گمانش كه بود چيزي آن
از و پرداختند پاسخگويي به ميهنيشان خاستگاههاي از فارغ متهمان.را اسلامي بنيادگرايي
و آشكار ديپلماسيهاي راه سياستپيشگانگفتند پاسخ وارده اتهامات به گوناگوني مواضع
چنين كه آنان تبار و تير كه بدهند تضمين شاكيان و مدعيان به تا گرفتند پيش را پنهان
چنين به ديگر اسلام جهان كه كنند خاطرنشان را آنان و است آمده در به كردهاند خلطي
اتهام بار سنگيني كه نيز بازار و كوچه مردمان.داد نخواهند بروز و ظهور اجازه اتفاقاتي
دامان به دست بود ، گريسته اينك كه غروري از سرشكسته بودند ، كرده حس خود دوش بر را
ثانيا و كيست گيرودار اين اصلي مجرم كه دريابند اولا تا شدند خود سياسي و فكري نخبگان
.كنند اعلام مذكور دادگاه گردانندگان به حادثه اين از را خود برائت بايد چگونه كه بدانند
و مقالهها و يادداشتها سيل كردند؟ چه اسلامي جوامع فرهيختگان و روشنفكران اما
و سمينارها و سخنرانيها طوفان و شد جاري غيرجمعي و جمعي رسانههاي در گفتوگوها
و گفتهها اين تمامي بر كلي رويكرد يكگشت برپا غيررسمي و رسمي تريبونهاي در همايشها
مداراست ، دين اسلام.بودند كرده صادر را اسلام مانيفست متفكران ، .بود حاكم نوشتهها
و جهاني تمدنهاي تمامي گرده بر بزرگي دين اسلامي تمدن است ، عطوفت و مهرورزي آيين اسلام
تا ميجويد را تنها غزالي زخمخورده ، پلنگي چونان امروزه كه دارد تمدني همان مخصوصا
بشر تاريخ طلايي دورانهاي از دوراني در تفكر بانيان مسلمانان بردرد ، و كند شكارش
برخيزد ، آن از خون و خباثت بوي كه است اتهامي هرگونه از مبرا دامنشان و بودهاند
خود ادراك در بايد اكنون و است رفته بيراهه به راه خاوريان شناسايي در باخترزمين
.كند تجديدنظر
و سخنراني و گفتوگو همه آن فرهمند خاك از هنوز گويا ولي است ، نشسته فرو غبارها حالا
چرا؟.است نروييده بر گلي يادداشت و مقاله و همايش
.ميكند مهيا باب اين در انديشيدن براي را بستري نكته يك در تامل ميكند گمان نگارنده
از وجه دو اين انتزاع و ميكنند تفكيك اشيا ماهيت و وجود ميان كه هنگامي اسلامي فلاسفه
شي ، چيستي و نيست آن ماهيت به شي "تشخص" كه ميدهند نشان ميكنند ، اثبات را موجود يك
يك مورد در ميتوان مسامحه كمي با.دارد وجود به نياز تشخص ، كسب براي باشد ، كه هرچه
"شخصيتي" وجهه يك و دارد "هويتي" جنبه يك تمدني هرشد قائل تفكيكي چنين بر هم تمدن
هويت مقوله تحت تكنولوژيكي ، و فرهنگي و جغرافيايي و تاريخي از اعم تمدني ، هر داشتههاي
و همه بابل ، معلق باغهاي ايران ، تختجمشيد مصر ، ثلاثه اهرام چين ، ديوار.ميگنجد آن
و متفكران صورت فهرست ، اين به كنيد اضافه ;دارند تعلق تمدن يك هويتي جنبههاي به همه
.كردهاند هديه تاريخ به تمدنها اين كه دولتمرداني و دانشپژوهان
.است "اشعار" عنصر شخصيت ، تشكيلدهنده عنصر مهمترين كدامست؟ تمدن يك شخصيتي وجهه اما
به نسبت كه ميشود (پيرامونتان جمادات حتي و) ديگران از متمايز هنگامي شما شخصيت
زواياي دقيق درك به و كنيد پيدا آگاهي (هويتيتان جنبه يعني) وجوديتان داشتههاي
ممكن چندان زيد و عمرو ميان تمايز شخصيتي ، جنبه اين نبود در وگرنه ;بپردازيد آن گوناگون
در و ميبريد پي ديگران با تفاوتهايتان سر به شما كه است عنصر همين درك سايه در.نيست
جنبه شما با لزوما كه) ديگري با ارتباط برقراري براي لازم مقدمات ميتوانيد نياز صورت
.كنيد برقرار را (ندارد مشتركي هويتي
گفته اسلامي روشنفكران و متفكران سوي از سپتامبر ، يازده از پس كه آنچه از عمدهاي بخش
ميدانند تجربي عالمان همه ديگر حالا.است بوده راجع اسلام هويتي جنبه به شد ، نوشته و
ابن را بسترش كه نهادهاند راهي به پا نور بازتابش قوانين تدوين در اسنل ، و دكارت كه
ابنرشد و ابنسينا نقش كه فهميدهاند وسطي قرون پژوهندگان همه.است آورده فراهم هيثم
همه.است انكارناپذير آن ، اسلامي و يوناني از اعم فلسفه ، با غربي فرهنگ آشنايي در
امروزه كه است نهاده بنيان را معرفتي بنيادهاي ابنخلدون كه شنيدهاند جامعهشناسان
به روز شبانه راقيه ، ممالك در مسكرات ساخت كارخانجات همه و است گرفته نام جامعهشناسي
.ميكنند نيايش و دعا رازي زكرياي جان
غربيان نيز را ما فرهنگ هويتي جنبههاي اين نقش و اهميت بدبختانه كه نكنيد فراموش اما
(است بينظير تصحيحها همه ميان در هم هنوز مثنوي از نيكلسون تصحيح) آموختهاند ما به
كردهايم؟ چه ما پس
خواهد موفق خود هويتي جنبههاي از بهرهجويي و استفاده در زماني اسلام جهان:سخن پايان
به وجهه اين ايجاد از پس و گمارد همت خود شخصيتي وجهه تدوين به آن ، به اشعار با كه بود
به را خود هويتي داشتههاي و بنشيند گفتوگو به آنان با بتواند تا آيد نائل ديگران درك
اتهامات برابر در (است اشعار همان از ناشي كه) نقادي روحيه بر تكيه با و كند عرضه آنان
دلاوريهاي وامدار نه است خويشتن زمان فرزند كه دهد نشان عالميان به و كند دفاع خود از
شخصيتي مانيفست برد ، نخواهد پيش از كاري مسلمانان هويتي مانيفست.تهمتن و سهراب پيشين
.كنيد صادر را آنان
|