سپتامبر از 11 پس گفتوگو
ايراني نگاه يك
;اشاره
خواهد جديد هزاره تاريخ در كننده تعيين و برجسته نقطهاي سپتامبر يازدهم حادثه بيشك
با...و سياسي اجتماعي ، فكري ، مختلف حيطههاي در بويژه مسالهاي و موضوع هر چنانكه.بود
جلوه كننده تعيين جهت آن از حادثه اين.مييابد اهميت رخداد آن از پس و پيش به اشاره
اين از.است كرده بسيج ترور و خشونت بردن ميان از براي را جهاني عزم گونهاي كه ميكند
گذشته به نسبت بيشتري صلحآميز روابط خواستار جهان مردم هماكنون كه ميرسد نظر به رو
.هستند
موضوع با برزيل ريودوژانيرو در سمپوزيومي (سپتامبر 2002 يازده) اخيرا رو همين از
آلن:چون فيلسوفاني و انديشمندان همايش اين در.يافت گشايش "اسلامي و لاتيني ميراث"
دكتر سريعالقلم ، محمود دكتر نيز ايران ازداشتند شركت مايروسورزو واتيمو ، جياني تورن ،
.داشتند شركت طباطبايي جواد سيد دكتر و جامعي مسجد محمد جهانبگلو ، رامين
هم با.شد ارائه سمپوزيوم اين در كه جهانبگلوست دكتر سخنراني شده ترجمه متن زير ، مطلب
:ميخوانيم
انديشه و فرهنگ گروه
در 12 نه ، يا كرده دگرگون را جهان سپتامبر يازدهم تروريستي حمله رخداد آيا كه نظر اين
چه تا و درست جهان اينكه اما است ، بوده رو به رو اكراه و سكوت با عام بهطور گذشته ماه
چيز يك دستكم اما.نيست آن براي روشني پاسخ هنوز است ، شده دگرگون اثر اين بر اندازه
و عقده احساس دچار "اسلام" چون مفهومي به نسبت شمالي آمريكاي رسانههاي.است كرده تغيير
معنا يك تنها تاكنون آنها ناآگاهانه و كمبضاعت قاموس در مفهوم ، اين.شدند كمبيني
كه هستند كسان بسياري.است بوده غرب جهان در مردمسالاري نظام براي تهديدي:آن و داشته
با و متنفرند مردمسالاري از جامعهها اين كه ميكنند متهم را مسلمان جامعههاي غرب ، در
عليه گرچه سپتامبر ، يازدهم تروريستي حمله كه است آن واقعيت.مخالفند غربي سياسي ارزشهاي
رواداري ، به پايبند كه مسلمان ملتهاي دسته آن به حمله اما بود ، شده سازماندهي آمريكا
جامعه روي در رو واقعي چالش امروزه.ميشود محسوب نيز بودند مردمسالاري و تكثرگرايي
و توسعه امر به چگونه كه است آن مذهبي تعصبگراييهاي و خشكانديشيها عليه مسلمانان
اسلام جهان درون در نوگرايي و مدرنيته سوي به جهتگيري و سالارانه مردم دگرگونيهاي
تعلق انسانيت همه به و است جهاني ارزش يك سالاري مردم كه بپذيريم اگر.برسانند ياري
فرايند اين.كرد انديشه اسلام دين و مردمسالاري دادن سازش براي راههايي بايد پس دارد ،
اجتماعي فعالان از گستردهاي طيف براي ميتواند چالش اين.است بنيادها از توسعه نيازمند
تمهيد و چارهها بازيابي براي يكديگر با پيوند و همكاري فرصت مسلمان انديشمندان و
عمده نوميدانه ، امانمايد فراهم امروزين مسايل پهنه در پرهيزانه خشونت جايگزينهاي
مردمسالاري مفروض قابليت روي مسلمان كشورهاي در مردمسالاري فرايند براي موجود نيروهاي
در مردمسالارانه گذار براي كه است بديهياست شده متمركز بازار سازوكارهاي كردن
جامعه استقلال امر بايد.است نياز بازار سازوكارهاي از بيش مسايلي به مسلمان ، كشورهاي
آن نيازمند مردمسالار حاكميت.برسد ضرورت مرتبه به قانون لواي تحت پرهيزي خشونت و مدني
كنش امايابد توسعه مردمسالاري چالشهاي حل روالهاي و هنجارها با سازگاري امر كه است
به رو جهان در پرهيزي خشونت درك به بستگي بويژه ، مسلمان جامعههاي در پرهيزي خشونت
.ماست رودرروي جهاني چالشهاي از يكي امروز جهان در خشونت.دارد كلي بهطور ما شدن جهاني
:كه كرد اعلام سپتامبر يازدهم رويداد با رابطه در لندن ، اقتصاد دانشكده استاد جانگري ،
.يافت بازتاب مفسران از بسياري ميان در او ديدگاه ".است آمده سر به شدن جهاني عصر"
.كردند ارزيابي شدن جهاني تابوت بر ميخ آخرين مثابه به را سپتامبر يازدهم واقعه بسياري ،
كه بود عقيده اين بروز سپتامبر يازدهم ايدئولوژيك آسيب ژرفترين شايد كه است درست
با ما و ماست پيشروي اكنون شدن جهاني فرايند اما نيست ، امنتر الزاما شدن جهانيتر
چالشهاي بردارنده در خود جهاني افزايش به رو مشكلات.روييم در رو آن متعدد چالشهاي
نگران اندازه اين تا هيچگاه شدن ، جهاني فرايند روي پيش كارهاي فهرست.است اسفانگيزي
در تعريفي شدن جهاني از ميكوشند دو هر شدن جهاني مخالفان و مدافعاناست نبوده كننده
روابط از متراكمي بافت بردارنده در شدن جهاني درحقيقت ، .كنند ارائه خود گرايشهاي قالب
(انديشهها رواج) پيچيده و دقيق سطوح تا (بيماري شيوع) بديهي سطوح از كه است متقابل
اين ميگويد كه پذيرفتهاند را عامتر ديدگاهي شدن جهاني تعريف در برخي ، .ميكنند تفاوت
هافمن ، استنلي چون ديگر برخي نزد.است مليتي چند شركتهاي وظايف از ديگري جلوه فرايند
داراي بلكه ندارد ، اقتصادي جنبه تنها شدن جهاني هاروارد ، دانشگاه در سياسي انديشمند
فناوري انقلاب از فرهنگي شدن جهاني هافمن ، نظر طبق.هست نيز فرهنگي و سياسي جنبههاي
در كه است فنوني جمع سر تنها واقع در شدن جهاني" كه ميكند تاييد او.ميگيرد ريشه
وجه اين كه است معتقد سياسي شدن جهاني درباره او ".است خصوصي عاملان و دولتها اختيار
و نيست حكومتي ويژگي يك خصوصي موسسات و آمريكا برتري آنكه يكم:ميشود مشخص پديده دو با
به را پختهتري و واقعگرايانهتر درك امر اين خوشبختانهنيست هم ملي كاملا آنكه دوم
.ميكند ارائه ما
جنبهاي ما براي پرسش اين كرد؟ مهيا بهتر زندگي يك براي را جهاني خانه ميتوان چگونه
در كه را نويني چالشهاي بتواند كه دارد انديشهنياز شيوه يك به آن ، پاسخ و دارد محوري
ارزشهاي داراي كه مردمي براي حال عين در و كند مديريت ميكنند ، بروز ما شتابان جهان
ضمن ما ديگر ، سخن بهباشد پذيرش قابل فلسفي نظر از و درست اخلاقي نظر از متفاوتند ،
"شدن جهاني" نام به چارچوبي در مشكلات اين حل در بايد جهان ، عمده محدوديتهاي به توجه
بسيار بينالمللي سطح در موثر كنشهاي براي اخلاقي شدن جهاني منطقبكوشيم اخلاقي
و صلح منطق واقع در اخلاقي شدن جهاني منطق.است اقتصادي يا و سياسي شدن جهاني از موثرتر
آزاديهاي و عدالت مردمسالاري ، صلح ، به ميل و خواست كه است درست.است مردمسالاري
هم به جهان در اما است ، بوده ما با مشتركمان تاريخ مختلف مراحل در همواره بنيادي
ميتواند بيگمان و كند عمل اينها از بهتر بايد بينالمللي كنوني ، جامعه مرتبط و پيوسته
با همراه گذشته سده در خشونتها اعمال يا و همياريها از ما تجارب.كند عمل بهتر كه
جهاني مدني جامعه بتوان آنكه براي است زمينهاي خود كه بوده شكستها و موفقيتها بسياري
كشور يك ارتباط از هنوز اما است ، بسيار ما آموختههايكرد بنياد تجارب اين كمك با را
آزادتر امكانات.متفاوتند و شده دگرگون شرايط امروزه.نياموختهايم چندان ديگر كشوري با
مالي امور و تجارت نقل ، و حمل براي خوب راههاي ايجاد سبب تنها نه مرزها در سريعتر و
و مالي عفوني ، فساد بيماريهاي پخش تروريسم ، چون كشنده و سمي محصولاتي بلكه شدهاند ،
به مبدل بشر حقوق و كودكان كار فقر ، چون ملي مسايل برخي.كردهاند توليد نيز آلودگي
را انساني تودههاي ميتوانند كه فناوريهايي همچنين ، .ميشوند بينالمللي اخلاقي مسايل
.كردهاند روبهرو اخلاقي مسايل از مجموعهاي با را جهان امروزه سازند ، نابود يكباره به
جامعه بر قيموميت مسلط اشكال به مبدل بازارگرايي و علمگرايي كه باورند براين بسياري
دعوي اينمعترفند بازاري و علمي عقل اخلاقي برتري بر نظر ، اين هواداران.شدهاند معاصر
بازتاب ميدهند ، سازمان را آن و دارند دست در را بازار كه كساني كنشهاي در عقلي
بسامانتر جامعه يك تدارك در راهحلهايي عنوان به بازار و علم به ايمان اما.مييابد
فناوران اميال از متبلور جامعهاي وجود بر مبني نشده اثبات اعتقاد يك برپايه ما ، براي
.است استوار
در را اخلاق و دانش بتواند كه آيد وجود به محصولي كه است آن يكم و بيست سده اخلاقي چالش
برآمده تازه سده دركند مدغم و ممزوج هم در جمعي ، عدالت و فضيلت از پيشرفتهتر سطحي
جهاني سطح در جديد اجتماعي مسايل برخي زندگي ، امور همه كردن دنيايي راه در و بيستويكم
و درگيرند مردمسالاري مسايل و خشونتپرهيزي كردن نهادينه امر با اغلب كه كردهاند بروز
"نهايتها عصر" عنوان به بيستم سده پايان درباره را هابزباوم اريك تحليل اگر.دارند چالش
تشديد آن ، شاخصه كه بناميم "واگراييها عصر" را يكم و بيست سده نخست دهه بايد بپذيريم ،
.است تفاوتها و اختلافات از متقابل آگاهي نيز و جهاني بحران سرمايهداري ، فعاليتهاي
نه تفاوتها از متقابل آگاهي است ، نيز ارزشها حاوي كه پويا دگرگونيهاي فرايند اين در
متقابل درك به ديگر ، سوي از بلكه شد نخواهد تمدنها برخورد به الزامامنجر تنها
.كمكميكند يكديگر با صلحآميز زندگي براي روشن ارادهاي و جامعهها
تخطيهاي جمله از معاصر جامعههاي در خشونت اشكال و انواع گسترش با ما كه است درست
مدارس در خشونت گسترش و نژادپرستي جنسي ، خشونتهاي اجتماعي ، محرومسازيهاي زيستمحيطي ،
فلسفههايي و جديد واكنشهايي خود جهاني ، نوين مساله يك عنوان به خشونت اما روبهروييم ،
و طرحها گسترش شاهد همچنين يكم ، و بيست سده.است برانگيخته پرهيزي خشونت در نو
در نو راهحلهاي و جايگزينها عنوان به كه است ما جهان در خشونت از بازداري برنامههاي
جهان" براي برنامه از دورهاي عملادر ما.ميشوند قلمداد شهروندان جهاني حقوق تضمين
ارزشهاي و زمينهها يافتن براي جستوجو امر آن ، در كه جهاني.داريم قرار "ديگر ممكن
حكم ضرورت.است يافته ديگران بر فرهنگ جهانگرايييك تحميل بيشترياز اهميت مشترك
وجود جداييخواهي براي جايي بشري ، آينده بزرگ چالشهاي با مشترك رويارويي در كه ميكند
از بهتر درك امر اين لازمه و ميخواهند جهاني راهحلهاي جهاني مسائل.باشد نداشته
و راه صورت اين در كنيم ، حفظ را مشتركمان ارزشهاي كه برآنيم جدا اگراست همديگر
جهاني سياست از تازه عصري شويم ، موفق اگرنداريم همديگر از يادگيري جز ديگري گزينه
را جهاني تودهاي فرهنگ جاي فرهنگي ميان آموزههاي آن ، در كه شد خواهد برپا مسئولانه
و فرهنگي ميان گفتوگوهاي وجوب اثبات در اندازهاي تا تنها بتوانيم اگر و گرفت خواهد
بينالمللي صلح تامين براي درخشان عزيمتي نقطه خود اين شويم ، موفق عملي سياستهاي قاعده
ميرسند ضرورت اين درك به منطقي مردمي كه نيست اين مساله":ميگويد اتزيوني آميتاي.است
مشتركي هنجاري زمينه گونهگون و واگرا ديدگاههاي با مردمي كه است اين مساله بلكه
آنها انكار نه است تفاوتها درك براي آموختن معناي به فرهنگها ميان گفتوگو."مييابند
و علقهها از بهتر مفاهمه و درك.ضدبودايي يا و ضداسلامي ضدغربي ، چون گرايشهايي طريق از
(لوگوس) سخنگويي طريق از را چيزها بتوانيم تا ميكند كمك ما به مردم ، مشترك بستگيهاي
تمدن بنيادهاي ويا زمينهها و سازيم آشكار را پنهانها ديگر ، عبارت به.ببينيم روشنتر
فلسفي ، نظر از كه است آن فرهنگي ميان گفتوگوي وظيفه صورت ، اين در.كنيم روشن را خود
به ميتواند و است مشترك ما ميان كه را آنچه همه اخلاقي و اقتصادي اجتماعي ، سياسي ،
جهاني تمدن يك برآنندكه انسانها اگر.سازد روشن باشند ، هم كنار در صلحآميز گونهاي
مشتركات اين توسعه و بازيابي طريق از و تدريج به امر اين كه بدانند بايد باشند ، داشته
جهاني مدني جامعه يك ساختمان انديشيدنبراي كه است صورت اين در تنها.است امكانپذير
ميسر اجتماعي ، خشونت اشكال هرگونه امحاي و بازداري و همبستگي اشكال بازآفريني شاخصه با
از پيش از بيش و بيشتر چه خشونتهر كه است آن فرايند اين درست نتيجه.بود خواهد
پرهيز خشونت عرصههاي بستر بيشتردر فرهنگي و اجتماعي مبارزات و افتاد خواهد مشروعيت
.داد خواهند رخ
بايد ما اينجا در.شود پيريزي تمدن فلسفه يك پايه بر بايد پرهيز ، خشونت فرايند اين
گاندي ، انديشههاي منظر از.بياوريم روي تمدن درباره او انديشههاي و گاندي به دوباره
گاندي نگر از تمدن.نيست اين همهاش صرفا اما است تمدني فرايند يك گرچه شدن جهاني
مثابه به را تمدن هرچيز ، از پيش گانديمادي فرايند يك نه و است معنوي يا و روحي موضوعي
راه كه است رهنمود نوعي تمدن":كه ميگويد چنين خود او.ميكند تعريف اخلاقي دستگاه يك
بينش عليه اخلاق ، چارچوب در تمدن تعريف با گاندي ".مينماياند انسان به را وظيفهشناسي
بقاي" و "است حق قدرت" اصل دو پايه بر ژرف گونهاي به او ، زعم به كه مدرن غرب بنيادي
قالب در را تمدن مفهوم كه است آن گاندي هدف ديگر ، سخن به.ميايستد است ، شده بنا"اصلح
.كند احيا (بشر برابر در وظيفهشناسي و روح از كيفيتي و نظم بر مبتني مفهومي) "دارما"
اين به تحققي -خود قالب در خودفرماني مفهوم تعريف باز طريق از دارد قصد او كار دراين
است ، شده فراموش و رفته ميان از ما جهان در تمدن دارمايي ماهيت گاندي نظر از.برسد مقصود
است باور اين بر گاندي ميدانيم ، كه آنچنان.نميگيرد صورت حقيقت براي جستوجويي زيرا
او شود ، انسان زندگي وارد مفهوم اين اگر.است حقيقت جستوجوي روح همانا عملا حقيقت كه
خانهاي در زندگي همانند را حقيقت از تجربه اين گاندي.پرداخت خواهد حقيقت تجربه به
به او.است باز متفاوت فرهنگهاي با جهان مردم همه روي به پنجرههايش و در كه ميداند
وزيدن من خانه به جهان سراسر از خجسته بادهاي تا باشد":ميگويد ريگودا ادعيه نقل
ديگران برابر در شفافيت و بودن باز" معناي اساسابه تمدن فرايند بنابراين ، "گيرند
اخلاقي برنامه يك چارچوب در زندگي راه از شخصيتپردازي معناي به حال ، عين در اما".است
قرار حقيقت معرض در معنوي جهت به تمدن يك كه زماني گاندي ، ديدگاه ازميدهد معنا نيز
سقوط اخلاقي لحاظ از تمدن يك اگر و ميرساند سطح اين به خود با را بشري تمدن همه گيرد ،
ما به گاندي رابطه ، اين در.ميكشاند سقوط ورطه به خود با را جهان همه واقع در كند ،
.بينديشيم جهان همه سعادت به و بگذاريم فراتر را پا تمدن يك محدوده از تا ميكند تاكيد
به را ملت هر برابري و استقلال كه ميكند پيشنهاد را جهاني حاكمه هيات يك منظور بدين او
خانواده كل ودانستن جهان با بودن دوست همانا طلايي قانون گاندي ، نگر از.بشناسد رسميت
باشند راهي همچون بايد حقيقت و گفتوگو ديگر ، سخن به.است پيكر يك اعضاي همچون انساني
لازمه.برميدارند گام آينده سوي به شانه ، به شانه و مشترك زندگي با انسانها آن در كه
نيز گفتوگو هدف حال ، درهمين اما است ، گونهگون فرهنگهاي ميان گفتوگو حقيقتجويي ،
براي ناخودمدار فلسفه يك پايه بر بايد متمدنانه گفتوگوي يك بنابراين ، .است حقيقت
شيوههاي نيز و مختلف ارزشي نظامهاي و فرهنگي نمودهاي سنتها ، ديگر با سنت يك رويارويي
كامل طور به خودرا ميتواند هنگامي تمدن يك كه ، آن كوتاه.گردد بنا گونهگون زندگي
رويكرد كهاين باورم اين بر منكند برقرار ارتباط ديگر تمدنهاي بتواندبا كه دهد توسعه
را برخورد و سلطه منطق جاي ميتواند كه است جايگزيني تنها گاندي انديشه در دومنطقي
و است جهاني نوين نظم انديشه آيين محور برخورد و سلطه منطق ميدانيم ، كه همچنان.بگيرد
تمدنها برخورد ناحيه از بينالملليرا امنيت براي مفروض تهديدهاي آن ، پارادايمضميمه
.ميداند
"جهاني نظم بازسازي و تمدنها برخورد"عنوان با كتابي تابستان 1993 در هانتينگتون ، ساموئل
را سرد جنگ دوران از پس جهاني روابط ماهيت تا است كوشيده آن در و رسانده چاپ به
بلكه بود ، نخواهند ايدئولوژيك ستيزهايآينده كه داشته عنوان او.ميكند پيشبيني
زمينههاي در مردم فرهنگي گروههاي عمدهترين او زعم به كه تمدنها ، نيز ، و فرهنگياند
.داد خواهند تشكيل را آينده جهان در ستيز هستند ، خاكريزهاي سنت و زبان تاريخ ، دين ،
ميان تمايز براي كه است مورخيني و فيلسوفان پرشمار نسل از كسان آخرين از يكي هانتينگتون
ميان تمايز و جدايي انديشه برجسته نمونههاي از يكي.است انديشهپردازيكرده تمدنها
به هانتينگتون.است يافته بازتاب "غرب فروكاهي" عنوان با اشپنگلر اسوالد كتاب در تمدنها
و مييابند تكامل سقوط تا ظهور از كه ميداند فرايندهايي همچون را تمدنها اشپنگلر خلاف
گاندي ، نگرش منظر از اما.است افتوخيز بدون بيوقفهو نهايي ، سقوط تا آنها رشد مسير
درك براي.است داشته آن محدودههاي و تمدن از نادرستي درك او كه آنجاست هانتينگتون خطاي
مرزهاي فراسوي در پيش از بيش امروزه تمدنها كه دانست بايد تمدن روزافزون پيچيدگيهاي
اتفاقا.نيستند تكبعدي و تكگرا ، ايستا حال عين در و مييابند گسترش دولتها -ملت
بتوان بهتر راه اين از تا داد ارتقاء و كرد حفظ بايد را تمدنها ميان درونو در واگرايي
از گرفته وام عناصر و مستقل ازعناصر تركيبي تمدنها اغلب.نمود تامين را انسانيت يگانگي
هويت كه مشخصاند خود يك داراي خود براي كدام هر آنها ، مردم كه ديگرند تمدنهاي بسياري
را فرهنگها همه كه اوست باور اين در هانتينگتون نظريه اصلي مشكل.ميدهد تشكيل را آنها
فرهنگها اما ميافتند ، برتريجويي صدد در دليل همين به كه ميكند فرض جدا و تك قطعاتي
كه آن جاي به ميتوانباشند همزيستي و احترام مرتبه در برتريجويي ، جاي به ميتوانند
براي تجاربي منبع عنوان به را آن ديد ، ستيزهآميز روابط انگيزه را تمدنها گونهگوني
ميان از در بزرگي كمك جهاني جامعه ميان گفتوگو و رابطه اين.دانست خود تمدن تكميل
كه ميآموزند تمدنها راه اين از و است ستيز و جهل و پيشداوري و تعصب كمتحملي ، برداشتن
.كنند درك بهتر را همديگر اجباري ، تحمل جاي به
بتوانيم كه گونهاي به.آيد بار به يكديگر شنيدن براي تعهدي بايد گاندي ، ديدگاه از
،"فرهنگها ميان گفتوگوي" عبارت.بگذاريم سر پشت شدهاند ما ميان جدايي باعث كه مرزهايي
جستجو روند پايه بر دانست ، تمدنها ميان در آموختن و شنيدن فرايند را آن بايد واقع در كه
شنيدن جهان بلكه.نيست تكگويي و گفتن صرفا جهان جهاني ، دهكده.است استوار حقيقت براي
پيگيري در را ما بتواند بايد تمدنها ميان گفتوگوي.است گفتوگو فرايند در آموختن و
.نيست آسان گفتوگو البته.نمايد تجهيز خشونتپرهيزي و صلح رواداري ، چون والاتري اهداف
به داشتن باور اما.است يكديگر روي به تمدنها راه گشودن و تدارك آن ، از دشوارتر حتي
زندگي جهاني در كه اين بر اميد:است اميدواريها به راهي خود تمدنها ، ميان گفتوگوي
يگانگي و يكپارچگي سطح و آيد وجود به فرهنگ و ملت هر در نويني دلگرميهاي آن در كه كنيم
حل قابل "مسئوليتپذيري" راه از گاندي ديدگاه از جديد ، چالش اين.ببرد بالاتر را فرهنگي
كسب" را آن بلكه نميداند ، "اندك شماري سوي از قدرت كسب" معني به را مسئوليت او.است
خود اختيارات از ميخواهد كه قدرتي برابر در مقاومت براي همگان سوي از قابليت
تمدنها ميان گفتوگو پارادايم گاندي ، ديد از ديگر ، سخن به.ميشمارد ،"كند سوءاستفاده
را "جهانگرايي" اصل و بكشيم دست انحصارخواهي و قدرت به ميل از ما كه است آن نيازمند
واگرايي غناي تخريب براي بهانهاي به تبديل نبايد "گرايي جهان" شعار البتهدهيم توسعه
و يكسانسازي به نبايد.بشود انساني نژادهاي ميان در تمدني دستاوردهاي و انديشهها يا و
تقويت بايد تمدنها ، گفتوگوي فرايند در بلكه ببريم ، دست جهان فرهنگهاي كردن استاندارد
.باشد نظر مد است ، استوار آنها پايه بر ما انسانيت كل كه اصولي و ارزشها مشترك مخرج
در دارند ، پيوند انسان سرنوشت با كه را وحدتبخشي جنبههاي همه بتواند بايد گفتوگو
آنند اصالت موجب كه را تمدنها متمايز جنبههاي حال ، عين در و كند شناسايي ما تمدنهاي
.نمايد نگهداري و حفظ ميافزايند ، انسان غناي كليت بر و
|