ميگذرد اينجوري زمان
دارد ادامه بازي..
هيچچيز و همهچيز
ميگيرم بهعهده من
ميگذرد اينجوري زمان
بازيگر روايت به "سرخ اژدهاي"
هاپكينز آنتوني
اشراقي فرناز:ترجمه
واقعا اين و شده گرفتار مخوفش ذهن دام در اما دارد قوي انساندوستي حس لكتر هانيبال
است تراژدي يك
به هراسآور رماني شيفته كه "مان مايكل" نام به كارگرداني سال 1986 ، يعني پيش ، سالها
تامس" رمان در "مان".بسازد آن اساس بر فيلمي گرفت تصميم بود ، شده "سرخ اژدهاي" نام
آن.بود هم او خود در كه خلاقيتي.بود جذاب برايش كه ميديد را خلاقيتي و نبوغ "هريس
طول عملا سالي چند اما كرد معرفي سينما علاقهمندان به را آمريكايي نابغه حدي تا فيلم
به موفق كارگردان يك عنوان به را ناماش "افشاگر" و "مخمصه" مثل فيلمهايي با تا كشيد
."انسان شكارچي":بود گذاشته را فيلماش نام "مان مايكل".برساند ثبت
بود اقتباسي فيلم."برهها سكوت" نام به بسازد فيلمي "دمي جاناتان" تا گذشت سالي چند
آنتوني" و بينقص و بود پاكيزه شدت به "دمي" كارگرداني."هريس تامس" از ديگري رمان از
آنقدر فيلم هراسآور داستان.بودند كرده بازي عالي آن در هم "فاستر جودي" و "هاپكينز
بود سهگانهاي شروع فيلم ، .كرد مخالفت آن با كسي كمتر كه بود شده كشيده تصوير به زيبا
.كند بازي را فرهيخته جنايتكار يك نقش بود قرار ما روزگار بازيگري غول "هاپكينز" كه
.برميدارد ميان از را آنها انسانها ، نجات جاي به كه پزشكي آدمخوار ، اما دانشمند مردي
از كه دكتريديد را آن ميشد كه بود مسئلهاي اولين لكتر هانيبال دكتر بودن آرام
آنتوني.دارد هم دلايلي حتي ميكند كه كارهايي براي و نيست پشيمان اصلا جنايتهايش
.نگذاشت باقي تحسين جز كلماتي براي جايي كه كرد ايفا را نقش خونسردي با چنان هاپكينز
كه هاليوود سالهاي اين و سالها آن ستارهنداشت هاپكينز از كمي دست هم فاستر جودي
كاملا "برهها سكوت" در نيز است واداشته حيرت به را همه درخشاناش بازيهاي بارها
وارد شود متحد ايالات پليس رسمي عضو است قرار كه آي.بي.اف دانشجوي دختر اين.درخشيد
آدمخوار اين و او ميان كه رابطهاي.است وصل لكتر دكتر به سرش يك كه ميشود پروندهاي
و مثالزدني فيلمي است ، ديدني فيلمي هم هنوز برهها سكوت.است ديدني شدت به ميگيرد شكل
.هاليوود نود دهه از تامل و توجه قابل
گانه سه از سوم رمان گرفت تصميم هاليوود كهنهكار كارگردان "اسكات ريدلي" كه زماني
تمايلي چندان فاستر جودي.شد روبهرو اساسي مشكل يك با بسازد را هانيبال يعني "هريس"
تا شد باعث مشكل همين و برگردد "استارلينگ كلاريس" يعني قبلياش نقش به دوباره كه نداشت
راه به چشم كه آنها همه.شود او جانشين آمريكا ستارههاي از ديگر يكي "مور جولين"
هانيبال.دادند تكان تاسف نشانه به را سرشان گروهي ، حركت يك در تقريبا بودند ، هانيبال
كارگردانش ، چند هر و بودند ساخته را آن هريس از رماني اساس بر چند هر نبود ، خوبي فيلم
ميكرد تحمل قابل را هانيبال كه چيزي تنها.بود اسكات ريدلي مثل خوبي و مهم فيلمساز
جورهايي يك بايد را هانيبال.بود لكتر نقش در هاپكينز آنتوني پالوده و استادانه بازي
.كرده سينماها روانه را سرخ اژدهاي كه هست هفتهاي چند يونيورسال كمپاني.كرد فراموش
هم را "برهها سكوت" كه فيلمنامهنويسي همان يعني نوشته ، "تدتالي" هم باز را فيلمنامه
فيلمنامه به برميگردد شكستش از بخشي داشتند عقيده بعضي كه هانيبال خلاف بربود نوشته
اما بود ، ساخته سال 1986 در مان مايكل كه است داستاني همان عملا فيلم ، ،"زيليان استيون"
براي است امتيازي عميقاش و نافذ نگاه آن با هاپكينز آنتوني حضور كه كرد قبول بايد خب
"سرخ اژدهاي" اگر حتي.است فوقالعاده هميشه مانند هم "الفمن دني" موسيقي."رتنر برت"
ساخته را فيلم "اسكات" از بهتر خيلي "رتنر" كه كنيم اقرار بايد باشيم ، نداشته دوست را
مثل آدمخواري بدانند دارند دوست كه آنهايي براي است جذابي فيلم سرخ اژدهاي.است
كجا از آدمخوار پزشك اين كله و سر اصلا و زد آدمخواري به دست چگونه لكتر هانيبال
...شد پيدا
* * *
يكبار و اسكار نامزدي بار سه بازيگري ، سابقه دهه چهار از بيش با "هاپكينز آنتوني سر"
تامس" رمان از سينمايي اقتباس آخرين) "سرخ اژدهاي" فيلم در بار اين جايزه ، اين دريافت
فيلم در سال 1986 در رمان اين از اقتباس اولين.است شده ظاهر (نام همين به "هريس
.شد انجام "مان مايكل" كارگرداني به "انسان شكارچي"
:ميگويد چنين بپذيرد را لكتر هانيبال نقش شد باعث كه جذابيتهايي درباره هاپكينز
شما پايان در اما مخوف ، شخصيتي با هيولاست ، يك.قهرمان يك نه است ، قاتل مرد اين"
.كنيد چشمپوشي ميكنيد ، پيدا او به نسبت كه عميقي احساس از نميتوانيد
كه هستيد مطمئن:پرسيدم برهها سكوت فيلم كارگردان دمي جاناتان از پيش سالها
من بازي كه گفت پرسيدم ، را علتش وقتي والبته:گفت كنم؟ بازي را نقش اين من ميخواهيد
هم وقتي.است ديده (Treves) تروس دكتر نقش در "لينچ ديويد" ساخته "فيلنما مرد" در را
دام در اما دارد قوي انساندوستي حس لكتر:گفت پرسيدم ، يكديگر با را نقش دو اين ارتباط
دچارش كه جنوني اين از اگر كنيد فكر.است تراژدي يك واقعا اين و شده گرفتار مخوفش ذهن
شد كابوسي گرفتار نهايت در اما.ميرفت شمار به نيكوكار ذاتا انسان يك ميشد ، رها بود
(نورتن ادوارد بازي با گراهام) "ويل" لكتر ، ":ميدهد ادامه هاپكينز ".بود ساخته خودش كه
درون ديدن و ديگران در كردن نفوذ موهبت از او ميكند درك را چيز همه او.ميكند درك را
".است برخوردار آدمها
:ميگويد آورد پيش برايش جوانتر هانيبال يك نقش در كردن بازي كه مشكلاتي درباره هاپكينز
اين از زياد هم قبلا.ميكردم تمرين بايد.دهم تطبيق نقشم با را خودم بودم مجبور"
در اما است طبيعي كارها جور اين.نقش يك در بازي براي كردن كم وزن مثل بودم كرده كارها
جا انسان صداي ميرود ، بالاتر سن چه هر كه ميدانيد.داشتم مشكل كمي صدايم مورد
راه دو.است افتاده هم من براي سالها طول در اتفاق اين و ميشود عميقتر و افتادهتر
.ميشنويد اصلي لكتر در كه همانطور كنم ، (Tenor) تنور كمي را صدايم اينكه اول:داشت وجود
گودرفتگيهاي و چروكها و چين با ديگر صدا اين اما ميشد ، حل صدا مشكل كار اين با
به بخواهي انگار باشد ، تصوير روي اشتباهي صداي كه بود اين مثل و درنميآمد جور صورتم
فيلم كارگردان "برت" به و نكردم انتخاب را راه اين اما من.دهي جلوه جوان را خودت زور
اين نيست لازم اصلا كه بود اين هم او جواب.دهم انجام را كار اين نميتوانم كه گفتم
!نميپذيرند اينكه يا ميپذيرند هستي كه همانطور را تو يا تماشاگران.دهي انجام را كار
اما است ، افتاده جا من شخصيت در سالها طول در لكتر هانيبال كه كنند فكر خيليها شايد
كردن بازي و گفتوگوها كردن آماده فقط ميكنم كه كاري و بازيگرم يك مننيست اين واقعيت
فيلمهاي از يكي فقط فيلم اين.نديدهام كامل طور به را برهها سكوت حتي من.است نقشم
.بود من
هرچند نبود ، خبري فاستر جودي از هانيبال فيلم در.ميكرد فرق چيزها خيلي سرخ اژدهاي در
را آن "جودي" قبلا كه نقشي در گرفتن جاي حقيقت در اما شد ظاهر عالي واقعا "مور جولين"
.آمد كنار آن با خوبي به مور جولين اما باشد ، مشكل ميتوانست بود كرده بازي
موسيقي.ميشود بسياري سوالات نشستهام پيانو پشت من كه صحنهاي و فيلم موسيقي مورد در
باخ اثر هم من البتهباشم ساخته را آن من كه آهنگي نه است ، باخ اثر "گلدبرگ" صحنه آن
برگشتم ، لوسآنجلس به پيش ماه چند وقتي.را خودم نوشته موسيقي هم و بودم كرده اجرا را
را خودم قطعه ميخواهم آيا كه پرسيد من از "زيمر هانس".بودند كار تدوين حال در آنها
لكتر و بود قديمي پيانوي يك بودم كرده استفاده موقع آن كه پيانويي چون كنم؟ اجرا دوباره
شده ضبط اجراي شما خوب ، :كه بود اين من جواب.ميشد ديده پيانو آن پشت نبايد هرگز
يكي موسيقي.كنيد استفاده را همان است بهتر ميكنم فكر داريد ، اختيار در را باخ گلدبرگ
.است من علايق بزرگترين از
قطعاتي هم واقعا و نيستم غريبه موسيقي با.ندارم خودم از چنداني انتظار حقيقت در اما
از يكي و است ضعيف تكنيكيام مهارتهاي ولي دارم ، هم را استعدادش ميكنم فكرساختهام
.است موسيقي فني مسائل ساير و اركستراسيون اصول گرفتن ياد آيندهام برنامههاي
آن پايان از خواندم را هانيبال داستان وقتي.ميشود زيادي صحبتهاي فيلم پايان مورد در
آنها نظر با من البته و ميكردند فكر ديگري طور تصميمگيرنده قدرتهاي اما بردم ، لذت
كه پذيرفتم را نقش وقتي و كردند دعوتم كه آمدم وقتي من كه است اين واقعيت.نداشتم مشكلي
كردم ، برخورد قضيه با راحت و خونسرد كاملا حقيقت در.شدم آشنا آنها فيلمسازي نحوه با
درباره كه نظراتي و آن و اين افتاده پا پيش حرفهاي ميشد ، كه تحليلهايي تمام با
دو شدن دور يعني فيلم پايان شخصا منميدادند نقش پذيرش براي تصميمگيري و بازيگري
فكر ميدانند غيرطبيعي و نامعقول را آن كه بعضيها برخلاف و ميپسندم را غروب در شخصيت
در روحي عقدههاي و عاشقانه احساسات وجود به كه چرا است ميان در اخلاقي مسئله يك ميكنم
.هستم مشكوك داستان زن شخصيت وجود
سياه شخصيت يك عنوان به لكتر هانيبال به مردم اينكه از من گفتهاند گزارشها بعضي در
است اين حقيقت اما هستم ، ناراضي ميكنند فرض قهرمان نوعي به را او و شدهاند علاقهمند
باشند ، داشته دوست را شخصيت اين هم بچهها اگر حتي و نميكنم مسائل اين درگير را خودم كه
.داريم دوست را ديدن فيلم بچهايم وقتي ما همه است ، طبيعي نظرم به
عامدانه آيا سنگيني اين به نقش از بعد كه را سوال اين.است كمدي كار يك بعديام فيلم
عامدانه وقت هيچ من تصميمات چون ندارم ، دوست نه يا كنم بازي كمدي شخصيت يك گرفتم تصميم
فيلمنامه كه ميگويد مشاورم و دارم پيشنهادي وقتي.است نبوده آگاهانه معني اين به يا
هستم خوششانسي آدم ظاهرا و نميكنم برنامهريزي قبل از وقت هيچ ميكنم قبول است ، خوبي
كنم بازي را هانيبال نقش هم باز است ممكن آينده در.ميگيرم خوبي لحظهاي تصميمات كه
".شود پيشنهاد خوبي خيلي فيلمنامه اگر منتها
دارد ادامه بازي..
"سرخ اژدهاي" فيلم به نگاهي
ويلمينگتن مايكل
صدراشكوري پويان:ترجمه
با را نفساني پيچيدگيهاي كه است پليدي و متين شخصيتهاي از كلاسيك نمونهاي هانيبال
درآميختهاند اهريمني نشده مهار نيروهاي
اما.ميمانند باقي تماشاگر خاطره در بودنشان محبوب خاطر به سينما شخصيتهاي از بسياري
را "لكتر هانيبال" نام.است شخصيتها اين از تعدادي شدن ماندني براي ديگري عامل ترس
كه برجستهاي و موقر جانيداد قرار همردهاش شخصيتهاي و اخير فهرست صدر در بايد
تاثيرگذار و هولناك داستان در حالا و "هانيبال" ،"برهها سكوت" در هاپكينز آنتوني
.دارد عهده به را او نقش ايفاي "سرخ اژدهاي"
به او.است دارا را سينما برجسته منفيهاي نقش مهم ويژگيهاي از يكي هاپكينز ، هانيبال
نگاه و تهديدآميز لبخند آرام ، لحن قربانيان ، خوردن در اشتهايي خوش.ميورزد عشق خباثتش
داستان ، كماهميت و حقير قربانيان از دو هر هاپكينز ، و هانيبال كه است شده موجب او نافذ
.آيند نظر به برجستهتر و بزرگتر
مثل كه است پليدي حال عين در و نزاكت با متين ، شخصيتهاي از كلاسيك نمونهاي هانيبال
اين چه اگر.درآميختهاند اهريمني نشده مهار نيروهاي با را نفساني پيچيدگيهاي دراكولا ،
آنها همه در هانيبال شخصيت اما داد ، قرار يكديگر كنار نظرروايي از نميتوان را فيلم سه
.ميماند باقي ثابت
.است برده سينما پرده روي بار سومين براي را هانيبال "سرخ اژدهاي" در هاپكينز
سال 1986 در اين از پيش.است شده ساخته (1981) هريس تامس از رماني براساس فيلم اين
آن در كه شد ساخته داستان همين براساس مايكلمان توسط "انسان شكارچي" عنوان با فيلمي
.ميكرد بازي را "لكتر" نقش "كاكس برايان" فيلم
مقايسه در و است شده دچار "هانيبال" برق و پرزرق و نمايشي حالت به كمتر "سرخ اژدهاي"
برهها سكوت مثل درست اما ميكند ، استفاده كمتري عاطفي مايههاي از برهها سكوت با
در اسكات ريدلي اندازه به شايد رتنر برت.ميدهد قرار تاثير تحت عميقا را تماشاگر
.باشد نكرده عمل هنرمندانه هانيبال
مرد" پرجنبوجوش كمدي و (چان جكي شركت با) شلوغي ساعت او اخير فيلمهاي به اگر البته
با رتنر اما.بناميم هنرمند را او اصلا كه باشد دشوار شايد بياندازيم ، نگاهي "زندگي
شكارچي فيلم فيلمبرداري كه) اسپينوتي دانته تصاوير و تدتالي فيلمنامه از برخورداري
.نميهراسد وحشت سينماي حيطه به دوباره ورود از (دارد خود كارنامه در هم را انسان
فيلم اين در.است مانده وفادار شدهاش شناخته بازيگران ساير و هاپكينز به آگاهانه رتنر
نقش "فاينس رالف".ميبينيم گراهام ويل نام به بازنشسته پليسي نقش در را نورتون ادوارد
همكار نقش ايفاي "واتسون اميلي".ميكند ايفا را دولارايد ، فرانسيس زنجيرهاي ، قاتل
فردي" نقش به "هافمن سيمور فيليپ"دارد عهده بر را "كلين مك ربا" ،"دولارايد" نابيناي
به مصمم كارآگاهي نقش در "كتيل هاروي" و ميگذارد نمايش به را جنجالي خبرنگاري ،"لاوندز
.بازميگرداند گذشتهاش به را ويل ،"كرافورد جك" نام
آن ميتوان كه - هريس رمان از مذكور بازيگران حضور دليل به "سرخ اژدهاي در" انساني حس
دو هر و كتاب دو هر در اصلي موضوع.است غنيتر - دانست برهها سكوت اوليه پيشنويس را
و فاستر جودي بازي با برهها سكوت در استارلينگ كلاريس) هوشيار پليسي:است مشابه فيلم
و زنجيرهاي قاتلي دستگيري براي هانيبال از ميكوشد (نورتون بازي با سرخ اژدهاي در ويل
The Tooth Fairy نام به سرخ اژدهاي در خطرناك قاتل اين.كند استفاده خطرناكتر مراتب به
خواب در را قربانيانش ماه كامل قرص هنگام به كه است رواني بيماري او.است شده ظاهر
.ميدهد قرار آنها چشمان در آينه تكههاي و ميكند قصابي
هانيبال نقش در را شوخطبعانه ساديسم و متانت از استادانه آميزهاي بار هر "هاپكينز"
شخصيت از جنبه دو بيرحم ، قاتلي حال عين در و باهوش روانشناسي.است گذارده نمايش به
آبي چشمان با او بار هر.مينمايد باورپذير برايمان را دو هر هاپكينز كه هستند هانيبال
.ديد ميتوان را او بيرحمي ژرفاي ميكند ، نگاه دوربين به برآشفتهاش و سرد نافذ ،
او تزلزلناپذير نفس به اعتماد و ذكاوت به هاپكينز اجراي قدرت و هانيبال شخصيت جذابيت
و آگاه قدر آن پزشك و قاتل عنوان به و دارد باور را خود قدر آن هانيبال.ميگردد باز
معمايي فيلمي براي قضيه اين.پذيرفت را خوبي نهايي پيروزي ميتوان سختي به كه است حاذق
.است سرنوشتساز سرخ اژدهاي مثل پليسي - جنايي و
تد".ميشود ظاهر دوربين جلوي بار دو تنها (كاكس بازي با) هانيبال انسان ، شكارچي در
اختصاص هانيبال به را بيشتري صحنههاي كتاب ، به بيشتر توجه با فيلمنامه نويسنده "تالي
روبهرو زيباتري فيلم با قطعا ميشد ، بيشتر هم باز صحنهها اين تعداد اگر و است داده
از و ميكند كار سينمايي كارگاه يك در فيلم ، زنجيرهاي قاتل دولارايد ، ميشديم
جاني به تبديل خود ، پشت بر بليك سرخ اژدهاي خالكوبي با او.است بليك ويليام دوستداران
.ميشود داستان خطرناك
رويدادهاي درون به خزيدن با او.است دلهرهآور واقعا صحنهها از بعضي در "فاينس" حضور
بازي.نميكند عمل هاپكينز مثل هرگز اماميگذارد نمايش به خود از مهيب شمايلي فيلم ،
روابط به را خشونت اين كه است خشن و جدي چنان عوض در.ندارد طنزآلودي جنبه هيچ او
.ميكشاند هم واتسون با عاشقانهاش
كودكانه احساسات.دانست مذكور شخصيتهاي مقابل نقطه ميتوان را نورتون ديگر ، سويي از
بيشتري فرصت برهها سكوت به نسبت سرخ اژدهاي در هانيبال كه است شده سبب او انساني و
خبرنگار فردي ويلي نقش در هافمن اما.باشد داشته پليدي مظهر عنوان به خود معرفي براي
البته و "هانيبال " فيلم سه هر.است بهتر آنها همه از "تيتلر نشنال" نشريه جنجالي
نيز خوبش بازيگران مزيت از سرخ اژدهاي و هستند يادماندني به بصري نظر از "انسان شكارچي"
.است بهرهمند
!ميرسد نظر به نااميدكننده كمي واقع در كه است ساخت خوش خود مختلف سطوح در قدر آن فيلم
بود خواهد جالبتر مينمايد ، جالب تكاندهنده و خوشساخت ظريف ، فيلمي ديدن كه هنگامي
.شود ديگر بزرگ آثار براساس فيلمي ساختن صرف هزينه و هوش مهارت ، اندازه ، همان به اگر
هيچچيز و همهچيز
لوسآنجلس محرمانه
ايزدپناه پارميس:ترجمه
استاين ديويد آمريكايي ، پاي موفق فيلمنامهنويس با است قرار بار اين ديزني والت كمپاني
جزئيات.بنويسد فيلمنامهاي كمپاني اين جديد انيميشن براي تا كند آغاز را همكارياش برگ
يك به كه ميگذرد درباري دلقك يك محور حول داستان نيست ، آشكار و مشخص چندان برنامه اين
استاينبرگ ، .بازگرداند پادشاهيشان قلمرو به را آرامش و صلح تا ميرود افسانهاي سفر
به دست بار اين نوشته ، پيكچرز يونيورسال براي را آمريكايي 2 پاي فيلمنامه گذشته سال كه
در را خود كار نخستين تا است شده ديزني انيميشن خانواده وارد و زده مخاطرهآميزي كار
براي كه است كمدي مضمون با كوتاهي فيلم ساخت حال در او همچنين.دهد ارائه زمينه اين
.ميشود تهيه پالن استوديوي
دوم برداشت:گلادياتور
نوشتن تا گرفتند تصميم تازگي به پيكچرز يونيورسال و پيكچرز وركز دريم استوديوي
،(شد اسكار جايزه برنده گذشته سال كه) گلادياتور موفق فيلم ادامه بر مبني ديگري فيلمنامه
را فيلمنامهنويس "لوگان جان" آنها پورتر ، ري هاليوود از گزارشي مطابق.گيرند سر از
.گيرد عهده بر را موفق و مجرب فيلمنامهنويس تيم يك تشكيل و پيگيري تا گرفتهاند كار به
در اسكار منتخب كانديداهاي از نيكلسون ويليام و فرانزوني ديويد همراه به نيز خود لوگان
تنها است ، مانده پيچيده و پوشيده همچنان اثر جزئيات اما.بودهاند فيلمنامهنويسي رشته
فيلم روند با كه ميگذرد ، گذشته فيلم پايان آينده سال در 15 جريان كه است آن مشخص نكته
مهم مهرههاي اين از يكي كه بود خواهيم اصلي شخصيتهاي از بسياري سقوط و مرگ شاهد
وركز دريم استوديوي براي "زمان ماشين" لوگان موفق فيلمنامههاي ديگر.است "ميوس ماكسي"
.است ولدنر براي "سامورايي آخرين" و
مرگ فرشته
"مرگ فرشته" نام به "مانوس جيمز" فيلمنامه تا دارد قصد لوري رود ورايتي ، مجله گزارش به
وان.است قاتل درمانگر روان يك درباره فيلمنامه اين كه كند كارگرداني و بازنويسي را
براي":گفت چنين "اژدها سبك به دروغ" يعني ديگرش اثر درباره خود مخصوص سايت در بلوث
اميدواريمبرنامهمان و گرفتهايم نظر در را هفته چهار و صد حدود برنامهاي فيلم ساخت
هيچ حاضر حال در.شود اكران كريسمس شب شود جور شرايط اگر و برسد سرانجام به سال 2004 تا
به نميتوان بنابراين نيستند مشخص قطع طور به عوامل از يك هيچ و نرسيده ثبت به قراردادي
سنتي انيميشن يك پروژه اين است قرار ظاهر به.داشت اميد و اطمينان برنامه مطابق روندي
سال به 600 عمرش و دارد نام راكسيس و است فيلم اين داستان محوري شخصيت اژدها يك.باشد
فيلم روند و سبكميگذراند را زندگياش شدن انسان انتظار در كه است موجودي و ميرسد
آن توليد و فيلمنامه من نظر از اما.است نام همين به بازي در آن اصلي داستان همانند
".است جذاب و هيجانانگيز بسيار
است راه در شمشير 3
اخيرا كه گوير ديويد كمدي ژانر مطرح تهيهكننده و فيلمنامهنويس با مصاحبهاي در
او رسيديم ، جذابي و تازه نكات به است ، آورده در نگارش به را (Blade) شمشير فيلمنامه
و يابد ادامه (BladeIII) شمشير 3 داستان تا كرد پيشنهاد تنها مارول":ميگويد چنين
ايده و فكر گسترش و بسط حال در اكنون من و كرد ارائه آن چگونگي درباره مختصر نظريهاي
از برنامهريزيهاي و نقشهها طبق كارها اگر.ميكنم كار پروژه اين روي بر و هستم او
از كه بود خواهيم ناشناختهاي و مبهم شخصيتهاي ظهور شاهد ما بروند ، پيش شده ، تعيين پيش
نام به بروبيك اد نوشته از اقتباسي فيلمنامه اين جديد بخش ".است جذاب بسيار من نظر
گوير است قرار كه شده فيلمنامهاي نگارش تكميل عهدهدار بار اين خود بروبيك.است "سقوط"
اصلاحاتي انجام از پس ما":ميگويد باره اين در گوير.گيرد برعهده را آن توليد و تهيه
فوق بروبيك كه كنم اعتراف بايد.كرد خواهيم آغاز را آن توليد فيلمنامه روي بر چند
".است العاده
نولان روايت به هيوز هوارد
در برنامهاي در (Memento) "بيار ياد به" فيلم كارگردان و نويسنده نولان ، كريستوفر
اصل در اثر اين كه كرد صحبت دارد ، تهيه دست در كه جديدي فيلم مورد در بريتانيا تلويزيون
شايعات به پاسخ در نولان.است كري جيم همراه به هواردهيوز درباره زندگينامهاي _ فيلم
برخلاف اما بنويسد هيوز هوارد درباره تا گرفته دست به قلم اخيرا كه كرد تاييد شده مطرح
اسكورسيزي مارتين با مسابقهاي و رقابت هيچگونه كه كرد اعلام او شده مطرح شايعات
:ميگويد باره اين در خود او است ، كرده كار اين به آغاز تجربياتي كسب جهت تنها و نداشته
كه معتقدم من است ، نگرفته صورت تاكنون كاري چنين كه بوده دلايل همين به ميكنم فكر من"
فكريمان پروژههاي اين به بالاخره تا كنيم سعي و كرده بهينه استفاده زمان ، از بايد ما
كه اين درباره كاذب تشويش و نگراني ايجاد با مسئلهاي نبايد رو اين ازبخشيم ساماني
ويژه به هنري ، عرصههاي در همواره كه چرا.باشد ما كار پيشرفت مانع ميكنند چه ديگران
واپس داريم سر در كه چه آن از آنها به پرداختن صورت در كه هستند بسياري عوامل سينما ،
است درست ميانديشيم آن به كه چه آن باشيم داشته باور بايد تنها بنابراين ميشويم ، زده
".بود خواهد متفاوت ديگري شخص هر با من ارائه نحوه و
ميگيرم بهعهده من
جواهريان نگار
آخرين از يكي - "مان مايكل" اثر آخرين بگوييم ميتوانيم كنيم ، نگاه كه منظري هر از
.است دارا را پرمخاطب فيلم يك خصوصيات تمام - آمريكا در حرفهاي سينماي بازماندههاي
و "راث اريك" ،"ويكلينسن كريستوفر" ،"ريول جي استيون" كه فيلمنامهاي براساس "علي"
كه - نويسندگان اين نامشد ساخته نوشتهاند ، "هاروارد آلن گريگوري" اثر از "مان مايكل"
و "ريول.جي":است جنجالبرانگيز خود خودي به - كردهاند همكاري "مان" با "علي" فيلم در
بسيار فيلمنامه - اتفاقا - و.بودند كرده همراهي را "مان" هم "افشاگر" در "ويكلينسن"
ساخته "گامپ فارست" ناخودآگاه نامش كه "راث اريك" همچنين و بودند ، داده ارائه هم قوي
.ميآورد يادمان به را "زمهكيس رابرت"
هجده در كه سياهپوستي.است (كلي كاسيوس) "كلي محمدعلي" زندگي از برشي "علي" فيلمنامه
قرن ورزشكار بهترين عنوان به بعدها و كرد خود نصيب رم المپيك در را طلايي مدال سالگي
ماريوون" را نقشش كه - سياهپوست سياسي شخصيت يك "ايكس ملكوم" با او.شد شناخته بيستم
ميشود آشنا است آمريكا مسلمان سياهپوست رهبر كه "محمد اليجا" و - ميكند ايفا "پيبلز
را نامش و ميگرايد اسلام دين به مدتي از پس "كلي كاسيوس".ميگردد آنان مجذوب شدت به و
او از آمريكا دولت ويتنام جنگ در وقتي كه است اين از پس.ميدهد تغيير "محمدعلي" به
و ميزند سرباز كار اين از كند ، شركت جنگ در و برود ويتنام به خدمت انجام براي ميخواهد
به قهرماني لقب قضايا اين از بعد بازميدارد كار اين از را او مذهبش كه ميكند اعلام
وضعيت "علي" دوران اين در.ميشود بازداشته هم بوكس ورزش از و ميشود گرفته او از ناحق
را بوكس رينگ بازگشتبه اجازه بعد نيم و سال سه سرانجام و ميگذارد سر پشت را مالي سخت
"فريزر جو" از (است ميشده محسوب هم بزرگي شكست كه) شكست يك از پس البته كه ميكند ، پيدا
آفريقا در زئير به بعد و ميدهد شكست را حريف چند دوباره جهان ، بوكس ديگر قهرمان
ديگر بار و ميدهد شكست را جوان "فورمن" او.دهد مسابقه "فورمن جورج" با تا ميرود
.ميشود جهان قهرمان رسما
يعني است ، داده اختصاص "كلي محمدعلي" زندگي از مقطع يك به را فيلماش "مان مايكل"
بهترين از يكي نظر هر از "مان" آن از بعد سال ده تا دهه 1960 اواسط از تقريبا
خلاقيت و ظرافت.بسازد را داستاني واقعيت اين و فيلم اين ميتوانسته كه است كارگرداناني
يك نوعي به فيلم اينكه با و است بارز فيلمهايش همه در پرتحركي لحظات به پرداختن در او
در كه را كارگردانياش ناب خصوصيات و ويژگيها تمام "مان"ميشود محسوب بيوگرافي
و خاص شوق با تماشاگر اينكه وجود با و است ، كرده حفظ نيز هستيم شاهدشان ديگرش فيلمهاي
كه ميداند كند ، كنكاش و فكر زندگياش و "كلي" درباره ميخواهد شايد شده تعيين پيش از
آخرين" كه "ماني مايكل" همان.است "مان مايكل" نام به داستانگو يك ساخته "علي"
و داستانگويي غريب كيفيت و كرده خلق را "افشاگر" و "مخمصه" ،"موهاك بازماندههاي
.است كشيده رخمان به پلانها تكتك در را بينظيرش شخصيتپردازيهاي
مشغول آنها در "كلي" كه نماهايي:بياوريد ياد به را فيلم آغازين بريده بريده پلانهاي
را چشمگيرش بازي نيز صحنهها همان در "اسميت ويل".خستگيناپذير تمرينهايي ;است تمرين
مورد در "مان".باشد "كلي محمدعلي" نام به بوكسوري است توانسته بهخوبي و كرده ثابت
كه بود باري نخستين":است گفته فيلمبرداري سرصحنه "كلي محمدعلي" و "اسميت" ملاقات اولين
همه در "اسميت" ميكرد بازي را بوكس صحنههاي اسميت كه باري اولين و آمد سرصحنه محمدعلي
خورد ، غذا حتي و كرد بازي بوكس كرد ، حركت زد ، حرف علي مثل داد ، ادامه را بازي لحظهها
عكاس] بينگهام هوارد به سرانجام و كرد نگاه او به فقط علي..علي خود مقابل در هم آن
به چرا درميآوردم؟ ديوانهبازي قدر اين واقعا:گفت [محمدعلي نزديك دوست و قديمي ورزشي
نقاط از "اسميت ويل" حضور كه گفت بايد معنا يك به "!هستي؟ ديوانه قدر اين نميگفتيد من
اين جسمي خصوصيت به دستيابي براي را تمرينهايش سال 2000 فوريه از اسميت.است كار قوت
.هستيم او كار درخشان نتيجه شاهد ما عملا و رسيد لازم نتيجه به حقيقتا و كرد آغاز نقش
ساخته و نوشته حقيقي وقايع روي از فيلم كه موضوع اين عليرغم.است درام يك "علي" فيلم
حفظ نيز را بودنش درام خصوصيات شود ، تبديل هم مستند فيلم يك به ميتواند و است شده
"مان" كه داشت توجه بايد حال عين در.مييابد دست هم درخشاني بسيار نقاط به و ميكند
خودشان نوع در كه ميپردازد آدمهايي مسائل به فيلمهايش در عمدتا ديگر سويي از
ميپردازد حرفهاي پليس يك و دزد يك داستان به "مخمصه" در مثلا.هستند ناب و حرفهاي
پاچينوي ال) حرفهاي خبرنگار يك به "افشاگر" در و (پليس پاچينوي ال و دزد دنيروي رابرت)
پرداخته (علي نقش در اسميت ويل) حرفهاي بوكسور يك به هم "علي" در سرانجام و (خبرنگار
حفظ بود ، آورده دست به "افشاگر" و "مخمصه" با كه را اعتباري هم فيلم اين در "مان".است
.ميكند يادآوري فيلمهايش مخاطبان به را آن و كرده
مورد در بود تماشاگر باورپذيري عدم بيايد پيش بود ممكن "علي" فيلم مورد در كه خطري
.ميگيرد شكل جامعه قهرمان يك از فردي هر ذهن در كه كليشهاي با آن تطبيق و فيلم قهرمان
از بهخوبي و است بوده موفق بسيار هم مورد اين در "مان مايكل" ميرسد نظر به عملا اما
كه جزيياتي ميكند ، باور هم را فيلم جزييات حتي تماشاگر و است برآمده موضوع اين پس
نام به حرفهاي نابغهاي خلاق ذهن دل از فقط چيزها خيلي و نيستند واقعي همه مسلما
علاقه حرفهاي آدمهاي به اندازه اين تا او كه نيست بيخود.آمدهاند بيرون "مان مايكل"
!دارد
|