مومن حريم
فرهنگ حاشيه
1_ ايراني اقوام فرهنگ
مومن حريم
1 اسلام در خصوصي و عمومي حوزه
ميخورد چشم به اخلاقي و فقهي آثار و اسلامي متون در عمومي حوزه از خصوصي حوزه تفكيك
ندارد چنداني سابقه اسلام در عمومي خصوصي بحث درباره مستقل مطالعه اما
خداوند رضايت تحصيل مسلمانان رضايت بر علاوه اسلامي جامعه يك در عمومي حوزه تدبير در
ميشود حاصل ديني ضوابط رعايت با رضايت اين است لازم نيز
كديور محسن
حوزه:اسلام" اجتماعي مطالعات كنفرانس در كديور محسن شده قرائت مقاله ميخوانيد آنچه
شده ايراد دسامبر 2002 تاريخ 5 در نيويورك نيواسكول دانشگاه در كه است "خصوصي و عمومي
.است
***
دارد ، انساني حيات درازاي به قدمتي معنا يك به عمومي ، حوزه از خصوصي حوزه تفكيك چه اگر
از متجاوزان ، فزاينده تعرض برابر در آن حفظ و خصوصي زندگي اهميت و قلمرو به توجه اما
محسوب خصوصي حريم به متجاوزان بزرگترين دولتها گذشته در اگر.است جديد عصر مسائل
پاي به پا الكترونيكي رسانههاي تكنولوژي ، شگفتآور پيشرفت مدد به امروز ميشدند ،
به عمومي حوزه گستره و خصوصي حوزه دامنه بيشك.ميكنند تهديد را خصوصي حيات دولتها
حيات قلمرو عوامل اين تغيير با و دارد بستگي اقتصادي و سياسي فرهنگي ، عوامل از بسياري
حوزه دو اين دامنه تعيين در عوامل مهمترين از يكي.ميگردد تغيير دستخوش عمومي و خصوصي
.است شده مبذول خصوصي زندگي به ويژهاي عنايت اديان در و است دين ويژه به فرهنگي عامل
.يابد ارتقا فرد انساني هويت خصوصي زندگي به اهتمام با شده كوشش ابراهيمي اديان در
.است "اسلامي فرهنگ در خصوصي و عمومي بحث" مقاله اين موضوع
عمومي و خصوصي تقسيم به زاويهاي چه از معاصر جهان زنده اديان از يكي عنوان به اسلام
از غربي تلقي با قلمرو اين كجاست؟ تا خصوصي زندگي قلمرو اسلامي ديدگاه از است؟ پرداخته
مسلمانان خصوصي زندگي مميزات كلي بهطور دارد؟ اختلافاتي چه و شباهتها چه خصوصي حوزه
و كرده تغيير ميشود اداره اسلامي شريعت ضوابط تحت كه جامعهاي در قلمرو اين آيا چيست؟
به اسلام كجاست؟ تا ديني دولت جمله از دولت ، اختيارات محدوده ميشود؟ كوچكتر احيانا
است؟ نگريسته چگونه دولت و جامعه خانواده ، فرد ، قبيل از مفاهيمي
دست اين از سوالاتي به پاسخگويي براي بسترسازي و مقدماتي بحث طرح مقام در مقاله اين
.ناميديم پيشدرآمد را آن لذا.است
اخلاقي و فقهي آثار و اسلامي متون در عمومي حوزه از خصوصي حوزه تفكيك ريشههاي چه اگر
ندارد چنداني سابقه اسلام در عمومي خصوصي بحث درباره مستقل مطالعه اما ميخورد ، چشم به
ابتدا درآمد پيش اين در.است نگرفته انجام آن در لازم تحقيقات فراوان اهميت عليرغم و
آنگاه.ميكنيم تاسيس را مسئله در اصل سپس ميپردازيم ، عمومي و خصوصي اجمالي توضيح به
يعني محور دو اين در اسلامي ديدگاه ارائه به خصوصي ، تعريف از ماخوذ ضابطه دو براساس
حوزه با مرتبط مهم مسائل مطالعه به گاه آن.ميكنيم مبادرت عمل آزادي و تجسس ممنوعيت
اسلامي دولت اختيارات دامنه و حسبه دايره و منكر از نهي و معروف به امر يعني خصوصي
.ميبريم پايان به را بحث ديني وجدان ارتقاي پيشنهاد با انتها در و ;پرداخت خواهيم
خصوصي امر از مراد.1
نيز (ع)ائمه و (ص)پيامبر روايات و قرآن در.ندارند شرعيه حقيقت عمومي و خصوصي واژه دو
لذا.نرفتهاند بهكار شده شناخته اصطلاح دو عنوان به نيز فقه در حتي ;نشدهاند استعمال
نزديكترين تا ميكوشيم گاه آن ميكنيم ، بيان واژه دو اين از را خود مراد ابتدا
زمره از خصوصي و عمومي مفاهيم.بيابيم را واژه دو اين با مرتبط احكام و اصطلاحات
تعاريفي چنين در علاوه به.نيست آساني كار تعريفشان بدوي ، وضوح عين در كه هستند مفاهيمي
ميتوان خصوصي حوزه در شده1 انجام تحقيقات در تامل بانيست كار در هم اتفاقنظر چندان
انسان آنچه:دوم.اختصاصي و فردي شخصي ، اول:گرفت نظر در آن براي را ذيل معناي سه
آن درباره تصميمگيري كه آنچه:سوم.بماند ديگران دسترسي غيرقابل و مخفي ميخواهد
با.است سوم و دوم معناي خصوصي از ما مراد.باشد ميبايد انسان خود عهده به مستقلا
ضابطه دو تحقق فيالواقعبرنميدارد خصوصي واژه ابهام از پرده چندان اول معناي اينكه
دور و ديگران از داشتن مخفي به تمايل يكي:ميكند خصوصي را امري (ضابطه دو از يكي يا)
راز يك مثابه و ماندن سري نشدن ، ديده و كردن پنهان به ميل.داشتن نگاه ديگران دسترس از
به برميگزيند خود كه را افرادي تنها ضابطه اين با شخص.كردن رفتار آن با مهر به سر
نشان كس هيچ به را آن اعظم قسمت و ميدهد راه (آن تمام نه و) خصوصي حريم اين از قسمتي
اطلاق گذشته آن به آنچه از بسياري و آرزوها ، تمايلات ، بدن ، اعضاي از برخي.نميدهد
خود اختيار در بايد منحصرا آن اختيار آنچه ديگري.ميگيرد قرار حوزه اين در ميكنيم ،
حوزهاي.دارد عهده به را آن درباره تصميمگيري صلاحيت كه باشد كسي تنها او و باشد ، شخص
براي حوزه اين در كه نرسد را ديگري است ، آن اختياردار او اوست ، قدرت يد در آن سامان كه
اول ضابطه با.كند لحاظ حوزه اين در را ديگري نظر نيست لازم حتي.كند تكليف تعيين او
.ميشود سلب ديگران سرپرستي و ولايت دوم ضابطه با و ميشود منتفي غير ، نظارت و اطلاع
اين با اجتماعي - سياسي خطمشي و لباس ، و بدن عقيده ، و دين شغل ، و مسكن مال ، و دارايي
آن از يكي بر تنها يا شود ضابطه دو هر مشمول چيزي است ممكن.ميشوند محسوب خصوصي ضابطه
تدبير و سامان اينكه يا آن ، ابراز و اطلاع يا كه است چيزي خصوصي واقع در.شود منطبق دو
صاحب (دو آن از يكي يا) زمينه دو هر در شخص و باشد شخص اختيار در منحصرا آن ، تصميم و
ديگر برخي و دارد ارزش كه است آنها دانستن و ديدن تنها امور برخي.باشد تامه اختيار
ديگران آيا كيست؟ دست به تصميمگيريشان سكان كه است اين مهم نيست ، ملاك آنها از اطلاع
نه؟ يا دارند آن جهتدهي در دخالت حق هم
با مرتبط امور در بيمارستان در بيمار زندان ، در زنداني ندارند؟ خصوصي زندگي كساني چه
نيز پنجمي مورد چهار اين به ;بلوغ از قبل كودك و تيمارستان ، در روانپريش بيمارياش ،
به نيز ميبرند بهسر (توتاليتر) خواه تماميت حكومت يك تحت كه افرادي افزود ميتوان
به موارد همه يا برخي در حكومت و ميشوند بيبهره خصوصي زندگي از حكومت ، قدرت ميزان
.باشد خبر با زندگيشان زواياي تمامي از ميكوشد ميگيرد ، تصميم جايشان
نيست ، آن صاحبان دسترس غيرقابل و مخفي امري آن در كه است حوزهاي عمومي ، حوزه مقابل ، در
منطقه عمومي حوزه.است شهروندان همه حق نيز آن مورد در تصميمگيري و سامان و تدبير و
شيشهاي اتاقي مثابه به و است3 شهروندان همه مشاع ملك حوزه اين است20 دولت اقتدار
مسئلهاي كه بگذارند قرار هم با آنكه مگر) دارد قرار آنها همه منظر و مراي در آن محتواي
(.همگان نه باشد نمايندگانشان نظارت تحت تنها امنيتي و نظامي امور همانند
ممنوع آن در تفتيش و تجسس ندارد ، ربطي ديگران به پرسيد ، نميتوان خصوصي حوزه امور از
در حوزه اين امور تدابير.نيست مجاز نيز آن افشاي شد مطلع آن از كسي طريقي به اگر است ،
بحث مورد ضابطه دو به توجه بادارد را خود سرنوشت تعيين حق كه اوست است ، مشخص سلطه
بودن حرام از زيرا است ، شناخته رسميت به كاملا را خصوصي حوزه اسلامي فقه كه درمييابيم
سوي از آنها مقررات و اموال بر افراد سلطه و سو يك از افراد پنهانيهاي افشاي و تجسس
و خصوصي حوزه مرز در بحث نيست ، ترديدي مسئله اجمال در.است گفته سخن تفصيل به ديگر
.ميرسد نظر به متنافي خصوصي حوزه ضوابط با بدوي نظر در كه است ديني احكام برخي و عمومي
عمومي خصوصي ، بحث در اصل مقتضاي .2
مسئله در قاعده و اصل مفاد كنيم بررسي است لازم عمومي ، و خصوصي مفهوم در بحث از بعد
حوزه به متعلق مورد نيست مشخص كه مشكوك موارد در كه است اين اصل تاسيس فايده.چيست
دليل است ، اصل مطابق آنچه.ميشود مشخص تكليف اصل به تمسك با عمومي ، يا است خصوصي
.است دليل محتاج اصل مخالف موارد اثبات اما نميخواهد ،
مگر است بودن خصوصي با قاعده يعني است ، بودن عمومي عدم اصل اسلامي شريعت ضوابط مطابق
كه شود اثبات دليل با مگر كرد سوال نميتوان افراد حالات و احوال از.شود اثبات آن خلاف
.است اصل مطابق تفتيش و تجسس ممنوعيت و حرمت.است پرسش قابل و عمومي حوزه مصاديق از مورد
سرنوشت و شئون بر كسي هر ديگر طرف از.است شرعي معتبر دليل نيازمند تفتيش و تجسس جواز 4
بدين است50 دليل محتاج وي به مرتبط امور در ديگران دخالت و تصرف و دارد كامل سلطه خود
آنچه.كند دخالت انساني مسائل در نيست مجاز شارع سوي از خاص اذن بدون كس هيچ كه معنا
عدم است ، آدميان شخصي نيز و فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي ، حوزه در دخالت جواز ميخواهد دليل
تحليل اين مطابق.نميخواهد دليل و است اصل مطابق انسان شخصي امور در ديگران دخالت جواز
آن در تصميم و تصرف و دخالت يا آن از تفتيش و تجسس اوست ، مختص شخص هر به مربوط امور
در.است شرعي معتبر دليل محتاج آن در دخالت و سوال.شخص آن رضايت به مگر نيست ، مجاز
اجازه با مگر ندارد دخالت حق عمومي رضايت بدون احدي نيز است ، همگان به مرتبط كه اموري
.شارع مشخص
عدم يا تفتيش و تجسس ممنوعيت از مشخصا را اموري چه ديني ادله كنيم بررسي بايد اكنون
به همگاني رضايت عليرغم را اموري چه يا و است؟ كرده مستثني ديگران دخالت و تصرف جواز
گونه هر و است عقلايي امري بحث پايه كه ميدهد نشان اصل اين در تامل است؟ سپرده خاص فرد
.است شرعي معتبر دليل ارائه نيازمند آن از خروج
عمومي و خصوصي حوزههاي در دينداري مقتضاي3
كه است پذيرفته آزادي و اختيار با او است ، خداوند تسليم زندگي عرصههاي همه در ديندار
اديان همه نام اسلام.است خداوند رضايت محور بر انساني زندگي تنظيم گرو در او سعادت
.ندارد بودن خداوند تسليم جز معنايي و است ابراهيمي6
اساس اين بر.ميكند سازگار الهي ضوابط با را خود حيات ابعاد همه كه است كسي مومن
دو آن از كه است زندگاني آن مومن خصوصي زندگي.نيست عمومي حوزه و خصوصي حوزه بين تفاوتي
را خدا رضايت خود خصوصي زندگي سامان در او منتهي است شخص عهده به آن تدبير و مطلعند نفر
را نظارت اين مومن.نيست ناظر او اعمال بر كس هيچ ميپندارد كافر.ميكند لحاظ آزادانه
.كند گناه و بگذارد پا زير را دستورات از برخي است ممكن او.ميپذيرد را آن و ميداند
كه است صورتي در مجازات اين.دارد دنبال به مجازات و است ايمان مقتضاي خلاف گناه ارتكاب
.ميشود بخشيده او گناه كرد توبه مومن هرگاه نكند ، توبه و نشود پشيمان خود كرده از مومن
گناهي هر.ميگويند "عقاب" آن به كه ميشود مجازات آخرت در نكند توبه كه صورتي در
و شده مرتكب پنهاني در كه گناهاني نيست موظف مومن.ندارد همراه به دنيوي مجازات لزوما
حقوق كردن پايمال آن در اينكه شرط به كند ، ابراز احدي به دارد ، دنيوي مجازات آن اثبات
"حقالله" خصوصي حوزه در اگر ديگر عبارت به است كافي كند توبه كه همين.نباشد مردم ديگر
بهتر شرعا بلكه شود ، تعزير يا حد مستوجب تا كند اقرار نيست لازم باشد ، كرده معصيت را
هيچكس توبه ، براي و است مستقيم اسلام در خداوند و انسان رابطه نكند70 برملا را آن است
ديني وظايف انجام به خود خصوصي زندگي در را ديندار ندارد حق كس هيچ.نيستند واسطه [...]
اين ميشود ، مرتكب را حرامي يا ميگويد ترك را واجبي دليلي هر به او اگر.كند مجبور
.اوست انتخاب اين و اوست زندگي
مقررات اين رعايت به موظف را خود مسلماناندارد مقرراتي نيز عمومي حوزه در اسلام
مسلمانان رضايت بر علاوه اسلامي جامعه يك در عمومي حوزه تدبير در بنابراين.ميدانند
مخاطب.ميشود حاصل ديني ضوابط رعايت با رضايت اين.است لازم نيز خداوند رضايت تحصيل
تدبير رغبت و رضا با مسلمانان كه مادامي هستند8 مسلمانان كريم قرآن اجتماعي خطابهاي
گاه هر و بود ، خواهد اسلامي جامعه اداره كنند دنبال اسلامي ضوابط مبناي بر را جامعهشان
را آن ميتوان چه اگر ;نيست اسلامي جامعه گذاشتند ، پا زير را ضوابط اين دليلي هر به
.گذاشت نام "مسلمانان جامعه"
است؟ كرده منصوب عمومي حوزه تدبير به را آدميان از خاصي صنف يا خاص انسان خداوند آيا
در قاضي پيامبري ، بر علاوه (ص)محمدبنعبدالله حضرت كه دارند اتفاقنظر مسلمانان عموم
قرآن نص به پيامبر از مسلمانان تبعيت.است بوده نيز عمومي حوزه فرمانرواي و مرافعات
احزاب سوره) "انفسهم من بالمومنين اولي النبي" آيه است90 مسلمانان شرعي وظايف از كريم
(ص)پيامبر دستورات تمامي و دارد اطلاق (است سزاوارتر خودشان به مومنان از پيامبر) (33/6
از فارغ شيعيان برميگيرد100 در نيز را ميشود مسلمانان خصوصي زندگي با مرتبط آنچه حتي
از آيا معصوم اولياي از پس اما قائلند110 معصوم امام دوازده براي را مقامي چنين نبوت
است ، منفي مسلمانان اجماعي پاسخ است؟ شده منصوب زمين در وي جانشيني به خاصي فرد خدا جانب
زمينه در هستم120 زمين روي خدا جانشين شخصا من كند ادعا نميتواند فردي هيچ يعني
.گفت خواهيم سخن ادامه در شيعه ، نزد فقيه ولايت و سنت ، اهل نزد در خلافت
:پينوشت
1- Gavison,R.,privacy: Legal aspects, International Encyclopedia of social and
Behaviourical Sciences,. 2001, P.1267
2-. Public sphere and private sphere, Dictionary
of the social sciences, Oxford,.2002,P.392
.تا 108 و 99 ص 95 م ، لندن 1994 حكومت ، و حكمت يزدي ، حائري مهدي - 3
اعراض حفظ وجوب في:ص 539 ج 2 الدوله ، فيولايهالفقيه دراسات منتظري ، حسينعلي شيخ - 4
.مطابقالاصل مضمونها ان...اسرارهم و المسلمين
مرتضي شيخ ;ص 37 الغراء مبهماتالشريعه عن كشفالغطاء الغطاء ، كاشف جعفر شيخ - 5
.ص45 ج 2 كتابالمكاسب ، انصاري ،
.الاسلام عندالله انالدين:آيه 19 آلعمران 3 ، سوره كريم ، قرآن - 6
لايجوز الخفيه الشخصيه الجنسبه منالمعاصي هذاالسنخ ان.ص 544 ج 2 پيشين منتظري ، - 7
استتارها شرعا المطلوب يكون و عليها التجسس و عنها التفتيش
.ص 499 ج 1 پيشين ، منتظري ، - 8
و آيه 65 نساء سوره و 63 ، آيه 62 نور ، سوره 58 ،- آيات 60 نساء سوره كريم ، قرآن - 9
.105
.احزاب سوره آيه 6 ذيل (سني و شيعه) كريم قرآن تفاسير به كنيد رجوع - 10
بحث كشفالمراد ، حلي ، علامه و الاعتقاد تجريد طوسي ، نصيرالدين محقق به كنيد رجوع - 11
.امامت
.تا 1381 تهران 1379 آفتاب ماهنامه "نصب نظريه" نقد - 12
فرهنگ حاشيه
عشق آيت و عقل دفتر و ديناني*
آيت و عقل دفتر" را خود جديد اثر كه ديناني ابراهيمي دكتر:فرجامي محمود انديشه ، گروه
ديناني.است سوم جلد نوشتن كار در و كرده منتشر را آن دوم جلد اخيرا است ناميده "عشق
ميدهند تشكيل را انساني ابعاد مهمترين از بعد دو عشق و عقل":ميگويد باره اين در خود
هميشه تاريخ طول در ولي.ندارد وجود عشق و عقل از بالاتر انسان در وجودياي جهت هيچ و
كردهاند ، جدا هم از را عشق و عقل تنها نه غالبا و است شده ديده تفرقهاي عشق و عقل بين
به بعد اين درباره من كه شد باعث مسئله اينكردهاند معرفي يكديگر دشمن را آنها بلكه
در ميشود ديده خصومتي اگر يا دارند خصومت هم با واقعا دو اين آيا كه بپردازم تامل
و دارند فرقي هم با مبدا حيث از نه دو اين كه رسيدم نتيجه اين به و است؟ ابتدايي مراحل
ميشود ، ديده تضادهايي گاهي امر بادي در بهخصوص وسط ، اين در اما.منتها حيث از نه
رسيد نظرم به.ميگيرد فاصله عشق از ميشود لحاظ انگار سود و معاش عقل كه آنگاه بهويژه
و سودانگار عقل همين منظورشان گفتهاند ، بد عقل به كه عرفايي و شعرا و ذوق ارباب كه
".است بوده متوقف
نداشتند مخالفتي عشق با كه بود حكمايي درباره بيشتر كه "عشق آيت و عقل دفتر" نخست جلد
عرفايي به بيشتر كه اثر اين دوم جلد و آمد بازار به نو طرح انتشارات توسط پيش چندي
جلد دو اين در ديناني آنچه.است چاپ زير اكنون نداشتند ، مخالفتي عقل با كه ميپردازند
عقل مخالف عاشقي عاقل هيچ و عاقلي عارف هيچ" كه است مهم مطلب اين است آن اثبات پي در
".باشد نميتواند عشق مخالف نباشد متوقف عقلش كه عاقلي ، هيچ نيز و نيست و نبوده
حلاج ، همداني ، عينالقضا همچون عرفايي عقايد و آرا "عشق آيت و عقل دفتر" دوم جلد در
و عقل درباره ايشان نظرات با ارتباط در ثنايي و بسطامي بايزيد ابوالخير ، ابوسعيد
هجري پنجم قرن از قبل عرفاي به كه اثر اين در آنچه.ميگيرد قرار بررسي مورد عقلانيت
اهل حكيمي و خردمند" بهعنوان فردوسي عقايد بررسي و تحليل است توجه جالب ميپردازد ،
حماسهسرايي كه بوده عرفان اهل فيلسوفي و حكيم فردوسي":است معتقد دينانياست "عرفان
از جلد اين.است "عشق آيت و عقل دفتر" سوم جلد نگارش مشغول هماكنون ديناني دكتر."كرده
شروع (است بوده وي شاگرد عطار قوي احتمال به كه نامآور اقطاب از يكي و كبري نجمالدين
دقيقا اينكه اما ميگيرد ، بر در را وي متاخرين و همعصران و عطار چون عرفايي و ميشود
در مستقل و رابط و وجد" كتاب.نيست روشن هم او خود براي ميشوند بررسي عارفان كدام
انجمن توسط ديناني ، مجدد نظر تجديد و ويرايش از پس قوي احتمال به نيز "اسلامي فلسفه
.شد خواهد چاپ تجديد فلسفه و حكمت
و اسماعيلي محمدجواد و عرب سيدحسين "عشق آيت و عقل دفتر" سوم و دوم جلد ويراستاران
.بود خواهد نو طرح آنها ناشر
1_ ايراني اقوام فرهنگ
اصفهان زرتشتيان
شيراني اكبر
ساسانيان عهد به ظاهرا كه اصفهان قديمي بسيار و تاريخي نقاط از:اسلام از پيش آثار
در اصفهان غرب كيلومتري در 8 آتشگاه كوه بالاي بر كه زرتشتي است آتشكدهاي ميشود مربوط
دارد وجود خشتي قديمي ساختمان آن بالاي بر و ميشود مشاهده نجفآباد جاده شمال سمت
:مينويسد (قمري هجري تا 360 گذشته 350 در) اصفهاني ابوحمزه [صفحه 11 اصفهان ، شهر اطلس]
اردستان ، در "اردشير مهر" آتشكده نهاد ، بنا آتشكده سه اصفهان در روز يك به اردشير
ديد از اصفهان] ماربين در "اردشير شهر" آتش و خوار روستاي دارك در "زروان" آتشكده
ايراني ، جغرافيدان به ، خرداد ابن.[صفحه 581 اشراقي ، 1378 ، فيروز خارجي ، سياحان
آن در و ساخته را آن هوشنگ پسر تهومرث كه دارد قرار دژي ماربين آبادي در:مينويسد
.[صفحه 580 همان ، ] هست آتشكدهاي
و است برجسته نقوش داراي دو هر كه آمده دست به سرستون دو ساساني دوره آثار از همچنين
موزه به سرستونها از يكي اكنون مينمايد ، معرفي است يكم شاپور شبيه كه را پادشاهي
شهر اطلس] ميشود نگهداري چهلستون ، عمارت در ديگري و شده داده انتقال باستان ايران
آتشگاه زماني كه است تاقي چهار اصفهان ، جامع مسجد از گوشهاي [صفحه 11: اصفهان ،
پرستشگاه] نمودهاند وصل مسجد به هرات آتشكده مانند كرده غصب را آن كه بوده زرتشتيان
جامع مسجد در خشتي ديوار آثار [صفحه 198 يزدگردي ، شهمردان ، 1336 رشيد زرتشتيان ،
از گوشههايي اكنون [صفحه 179 اصفهان ، جغرافياي] بوده باستاني آتشگاهي بازمانده
آذران سروش روستاي در مسجدي بنياد صورت به "آذران سروش" باستاني آتشكده ويرانههاي
باقي جي بلوك در رود زاينده شمال و اصفهان شرق كيلومتري در 24 صفي مولانا بقعه نزديك
مرور به كه است داشته وجود آذران سروش نام به پلي پايههاي نيز آن جنوب در و است مانده
و "آدريان" ،"آدرگان" ،"آدرمناباد" نامهاي [صفحه 181 همان ، ].است رفته بين از زمان
زرتشتيگري رواج دوران از يادگاري مانده باقي اصفهان اطراف آباديهاي بر كه "آدرانچه"
كهنترين كه برد نام جي يا شهرستان پل از ميتوان ساساني دوره تاريخي آثار ديگر از.است
.دارد قرار جي ناحيه در اصفهان شرق كيلومتري در 3 و است رود زاينده بستر بر موجود پل
قسمت در نيز سلجوقي و ديلمي دوره آثار اما است ساساني اساس و شالوده داراي پل اين
[صفحه 12 اصفهان ، شهر اطلس] است مشهود كاملا آن فوقاني
به "يهوديه" معتقدند برخي.يهوديه و جي:بود شده تشكيل جداگانه بخش دو از قديم اصفهان
بر بودند شده آزاد بزرگ كوروش دست به كه بابل در اسير يهوديان مهاجرت و هخامنشي دوران
(.م 420391) يكم يزدگرد ميلادي ، پنجم قرن در كه باورند اين بر نيز پارهاي و ميگردد
در را كوچكي يهودينشين آبادي ،"شوشندخت" خويش ، يهودي همسر خواهش به بنا ساساني پادشاه
اصفهان كه آورد وجود به (شهرستان يا) "جي" قديمي شهر غربي شمال در يا و اصفهان فعلي محل
جامعهشناسي ديدگاه از ايران يهوديان جامعه مطالعه] است گرفته شكل آن توسعه از امروزي
[صفحه 60 باقريان ، 1375 ، شهناز ،(اصفهان جويباره نمونه)
اصفهان زرتشتيان و عرب حمله
انصاري خان حسن ميرزا.دارد وجود نظر اختلاف اندكي تازيان دست به اصفهان فتح مورد در
به _ه سال 22 در اصحاب ، و انصار بزرگان از عتبان ، بن عبدالله:ميكند نقل خويش كتاب در
از:"پاذگوسپان" معرب) فادوسفان دست از را آن و گشود صلح و جنگ به را اسپهان عمر فرمان
در ايراني ديگر عمومي نامهاي بعضي مانند كه ساسانيان روزگار در حكومتي بزرگ مناصب
انصاري ، 1358 ، حسنخان ميرزا اصفهان ، تاريخ] درآورد (است شده تلقي خاص نام اسلامي تواريخ
در را خزاعي ورقاء بن بديل بن عبدالله خطاب ، عمربن:مينويسد بلاذري كه آن حال [صفحه13
به سپاهي با را "اشعري قيس بن عبدالله ابوموسي" قولي به و فرستاد اصبهان به سال 23
كه قرار اين بر بگشود ، صلح به نبرد از پس را "جي" بديل بن عبدالله داشت ، گسيل اصبهان
ايمن دارند دست در كه سلاحي جز خويش اموال و جانها بر و بپردازند جزيه و خراج مردمش
با جي مانند صلحي به بلد آن اهل و فرستاد يهوديه به را قيس بن احنف نيز عبدالله.باشند
ادامه در و [صفحه 439 توكل ، 1367 ، محمد بلاذري ، البلدان ، فتوح] كردند مصالحه وي
است شده روايت.شد انجام يا 24 سال 23 دو از يكي در آن اراضي و اصبهان فتح:ميافزايد
كه رسيد اشعري ابوموسي به او و داشت گسيل سپاهي با را بديل بن عبدالله خطاب ، عمربن كه
است آن خبرها درستترين..رفتند اصبهان غزاي به جميعا و بود كرده فتح را كاشان و قم
حال هر به [صفحه 441 همان ، ] كردند فتح را يهوديه و جي عبدالله و كاشان و قم ابوموسي كه
مقابل پايداري و جنگ به را مردم اصفهان ، استاندار فادوسبان ، شد حمله شهر به كه هنگامي
شمسالدين الفتوح ، فتح] نشدند اعراب با نبرد به حاضر اصفهان مردم ولي ميكرد تشويق دشمن
نسبت را مردم نافرماني چون بود سالخوردهاي مرد كه اصفهان مرزبان [صفحه 96 سيدان ، 1361 ،
بود مطمئن ايشان فرمانبرداري و شجاعت از كه را خويش تيراندازان از نفر ديد 30 خود به
.بپيوندد او به رفته يزدگرد پي در تا گشت كرمان روانه شده خارج شهر از و برگزيد
فادوسبان كوتاه جنگي از پس و رفت او پي از بسيار سواراني با و رسيد عبدالله به وي خبر
اقامت آنجا در خواهد كه هر تا دهد جزيه شهر اهل سوي از كه قرار اين بر كرد صلح او با
اصبهان مردم به و نشود او متعرض كسي بگريزد خواهد كه هر و شود شناخته ذمه اهل از و كند
[صفحه 440 البلدان ، فتوح]يافتم بيوفا و دني را شما:گفت
|