درآمد: استاد حسين يوسف زماني از موسيقيدانان پيشكسوت و برجسته ايران و برخاسته از خاك پاك هنر پرور كردستان است. وي فارغ التحصيل دوره عالي كنسرواتوار جهاني موسيقي (هنرستان عالي) در رشته آهنگسازي و نوازندگي ويلن است.
يوسف زماني از سال ۱۳۳۷ تا هم اكنون با راديو ايران، راديو تلويزيون ملي و صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران همكاري داشته و در مراتب نوازندگي ويلن، آهنگسازي، رهبري اركستر، تدريس موسيقي و كارشناسي و عضويت در شوراهاي موسيقي خدمات ارزنده اي به فرهنگ موسيقايي اين مرز و بوم نموده است. مطلبي كه پيش رو داريد حاصل گفتگويي است با ايشان كه مي خوانيد.
گفت وگو: عليرضا پوراميد
* آقاي يوسف زماني! قدري بيشتر از آنچه ما گفتيم و مردم در مورد شما مي دانند صحبت كنيد و بفرمائيد در شرايط فعلي چه مي كنيد و چگونه روزگار مي گذرانيد؟
- من روزانه نيم ساعتي پياده روي مي كنم و هفته اي دو روز در شوراي عالي موسيقي صدا و سيما حضور پيدا مي كنم و دوشنبه هاي هر هفته كلاس تدريس ويلن دارم. روزهاي ديگر را هم مثل اكثريت خانواده ها به زندگي ساده و بي تكلفم ادامه مي دهم.
* پس كار خلاقه هميشگي شما يعني آهنگسازي چه مي شود؟
- من و امثال من كه كلاً زندگي را وقف و صرف كار موسيقي كرده ايم در زمينه موسيقي هيچگاه بدون انديشه و كار و فعاليت نيستيم:
ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم
موجيم كه آسودگي ما عدم ماست
مثلاً من لحظه به لحظه زندگي ام مترصد شكار ملودي و نغمه هاي خوش هستم تا آن را دستمايه كار آهنگسازي ام قرار دهم.
* گرچه من منطق و خوي هنرمندان واقعي را تا حد زيادي مي شناسم و مي دانم ادعاهاي بي مورد ندارند اما مي خواهم بدانم شما در اين چهل و شش هفت سال فعاليت هنري تان چه اندازه موفق بوده ايد؟
- چند سال قبل يعني ۲۷ ارديبهشت ۱۳۷۴ به مصاحبه كننده روزنامه ارجمند همشهري عرض كردم، قله اي براي فتح و پيروزي نداريم زيرا موفقيت و پيروزي ما همان تلاش مقدسي است كه مي كنيم و رنجي است كه مي بريم.
* تلاش و كوشش به خاطر اعتلاي فرهنگ و هنر بسيار ارزنده و بجاست، اما رنج چرا؟
- اگر مي خواهيد برخلاف اكثر مصاحبه و نقد و بررسي هاي موسيقايي، به شما پاسخ درست و صادقانه بدهم راستش اين است كه من علاوه بر عشق و علاقه مفرطي كه به حرفه و كار خود دارم، اكثراً به خاطر بعضي مسايل رنج مي برم و هميشه با خود مي انديشم، اگر تلاش و كوششي كه براي تخصص در زمينه موسيقي كرده ام، در راه به دست آوردن تخصص هاي ديگر از قبيل پزشكي، مهندسي و... صرف مي كردم بدون ترديد علاوه بر به دست آوردن چندين تخصص، حالا موفق تر و كامرواتر بودم.
* استاد شما كه در بيشتر آثاري كه خلق كرده ايد مثل رها، پيغام دوست، اوج، موج، سوگ سهراب و آخرين كارتان «بوي باران» كه براي صداي استاد شجريان ساخته ايد و استقبالي كه مردم شريف و هنرشناس ايران از اين آثار كرده اند فكر مي كنم خيلي موفق و كامروا بوده ايد اين طور نيست؟
- چرا همين طور است و همين جا است كه به قول حافظ بايد بگويم:
درويشم و گدا و برابر نمي كنم
پشمين كلاه خود را به صد تاج خسروي
* چه خوب است در همين جا كه از بوي باران صحبت كرديم قدري هم در مورد شيوه كار آهنگسازي خودتان صحبت كنيد زيرا شما نوار «بوي باران» را با دو شيوه متفاوت ساخته ايد؟
- نوار بوي باران به طور كلي شامل دو قسمت (چهارگاه و افشاري) است. بخش دوم اين نوار يعني افشاري كه به نام ني زن معرفي شده است كه بر روي شعري از فروغي بسطامي و برمبناي آواز افشاري و گوشه هايي از همين آواز ساخته ام و سازبندي و اركستراسيون آن ايراني است، اما بخش نخست يعني بوي باران كه بر روي شعري از زنده ياد فريدون مشيري در دستگاه چهارگاه ساخته شده است و به خاطر پرهيز از يكنواختي و ايجاد تنوع مدلاسيوني به دستگاه ماهور مي شود و طي چند فرازي مجدداً به چهارگاه رجعت و در چهارگاه خاتمه پيدا مي كند، نوعي اركستراسيون و سازبند اين بخش با اركستراسيون و سازبندي افشاري كاملاً متفاوت است يعني چهارگاهي است تعديل شده (ربع پرد ه ها به نيم پرده كاهش يافته است) و در حد لزوم از سازبندي اركستر سمفونيك و هارموني كلاسيك غربي استفاده كرده ام و روي اين اصل شنوندگاني كه تا حدي گوش و درك موسيقايي داشته باشند، اين دو گونه متفاوت نوشتن را درك و دريافت خواهند كرد.
* دليل نوشتن چهارگاه براي اركستر سمفونيك را بفرماييد؟
- به دو دليل عمده و منطقي، اولاً چهارگاه دستگاهي است كه ربع پرده هاي آنرا خصوصاً در بخش اركستر مي شود تعديل و به نيم پرده كاهش داد و در نتيجه آهنگساز براي اركستراسيون و نوشتن موسيقي پوليفونيك (چند صدايي) دستش بازتر خواهد بود، ثانياً چون شعر زنده ياد فريدون مشيري شعري است نيمايي و نو است، فكر كرده ام كه اگر فضاي اركستر يك فضاي پوليفونيك باشد با شعر نو هماهنگ تر و همگن تر خواهد بود و حتي آقاي شجريان براي همراهي آواز اين بخش ساز پيانو را مناسب تر ديدند.
* آقاي يوسف زماني! من فكر مي كنم افكار و انديشه هنرمندان در زمانهاي مختلف عوض مي شود، مثلاً ممكن است فكر و انديشه شما نسبت به پنج يا حتي دو سال قبل گونه اي ديگر باشد، اگر اين حدس من درست است بفرمائيد در اين موقعيت سني چه تصميم و انديشه اي براي ادامه كار داريد؟
- بله حدس شما كاملاً درست است و من در شرايط فعلي دوست دارم خيلي آزادتر و رهاتر از سالهاي قبل كار كنم و خودم باشم و چهارچوب ذهنيتم.
* خواهش مي كنم قدري شفاف تر بفرمائيد؟
- همان طوري كه قبلاً گفتم نزديك به نيم قرن پيش براي ادامه تحصيل به تهران آمدم و همزمان با تحصيل در كنسرواتوار بين المللي (هنرستان عالي موسيقي) با راديو ايران هم شروع به همكاري كردم و در دراز ناي اين چهل و شش، هفت سال از اركسترهاي مختلف راديو تلويزيون ملي، صدا و سيماي جمهوري اسلامي، هنرهاي زيبا، فرهنگ و هنر، فرهنگ و ارشاد اسلامي گرفته تا اركستر سمفونيك و اپراي تهران با نوازندگي ويلن، رهبري اركستر، تدريس آهنگسازي، كارشناسي موسيقي و عضويت در شوراهاي مختلف موسيقي خدمات فرهنگي انجام داده ام و در اين مسير طولاني موسيقي هاي باكلام و بي كلام زيادي براي اركسترهاي ملي و سمفونيك و محلي و جاز نوشته و اجرا و پخش شده است، اما با كمال تأسف بايد بگويم در بيش از دو سوم خلق اين آثار آن آزادي مطلق و واقعي را نداشته ام.
* چرا؟
- از كوزه همان برون تراود كه دراوست، يعني در اوقات توليد آن تصنيفات، آزادي روحي و رواني كاملي كه لازمه خلاقيت هنرمند است در من وجود نداشته يا بهتر بگويم به قول امروزيها غم نان آزادي را از من سلب كرده بود و بيشترين زمان و اوقات عمرم را هزينه ساختن موسيقي هايي كردم كه مي شد صرف آثار كمتر با كيفيت بهتر كرد.
* پس اين طور كه برمي آيد شما از توليد كارهاي گذشته خود راضي نيستيد يا رضايت كامل نداريد.
- البته منظورم عدم رضايت كامل نيست، زيرا به هر طريق بيكار ننشسته و كم كاري هم نكرده ام.
* پس منظورتان چيست؟
- منظور من اين است كه هميشه يك سري مسائل و عوامل جاري و ساري وجود دارد كه در ساختار روحيه ذهنيت، شخصيت و خلاقيت هنرمند تأثيرگذار است و اين تأثيرگذاري دو گونه است منفي و تخريب كننده يا مثبت و رشد دهنده.
* اگر ممكن است به اين عوامل و مسائل به قول شما جاري و ساري اشاره اي بفرمائيد؟
- من به راستي يك مثنوي سخن ناگفته دارم كه بي ترديد اگر گفته شود صد در صد كارساز خواهد بود، اما همان طوري كه شما فرموديد، من فقط يك اشاره موجز و گذرا به چند بعد مهم اين عوامل تأثيرگذار مي كنم و شرح مفصل و روشن و دقيق آنها موكول مي شود به وقتي كه وسائل ارتباط جمعي ما از صدا و سيما گرفته تا وزارت فرهنگ و ارشاد و روزنامه ها و مجلات قدري به خود بيايند و به رسالت عظيم و انساني خود پي ببرند و گونه اي ديگر با اين هنر خدايي و اصحاب آن برخورد كنند يعني به دور از هرگونه روابط، نظريه هاي ما را چاپ كنند، حال عرض مي كنم.
۱- عدم نقد منصفانه و متخصصانه ۲- عدم وجود هيأتي از صاحب نظرها و آگاهان براي بررسي و سنجش انواع موسيقي هاي توليد شده سال به سال و ده سال به ده سال در سطح كل كشور و در نهايت پيدا كردن نقاط ضعف و قوت موسيقيدانها و شناسايي استعدادهاي خلاق ۳- نابود كردن و برهم زدن و جلوگيري از بساط تيو بازي و رفيق بازي، يعني اگر مجله اي با صفحاتي از مجله يا روزنامه اي اختصاصي به موسيقي داير مي شود مربوط به همه اهالي موسيقي باشد نه تيو چندنفر ۴- عدم توجه به جوانان تحصيلكرده، البته در همين جا كه از جوانان دفاع مي كنم بلافاصله بايد بگويم كه جوانان داناي دانش پذير/ سزد گر نشينند بر جاي پير. ۵- كارگزاران موسيقي از اشخاص شايسته و واجد شرايط و دلسوز به موسيقي و موسيقيدان باشند.
البته همين پنج قسمت كه به طور خيلي مختصر گفتم و يك سري مسائل ديگر را كه مخرب فرهنگ موسيقايي و جامعه موسيقي است اگر شكافته شود و مفصلاً بيان نمائيم همان مثنوي كه قبلاً عرض كردم مي شود و مسلماً كارگشا هم خواهد بود.
* هرازگاهي در رسانه هاي عمومي بحث جهاني كردن موسيقي ايران مطرح مي شود، قدري در اين خصوص توضيح بدهيد؟
- موسيقي ايراني كه عبارت باشد ازموسيقي هاي رديفي، تعزيه، محلي و غيره چيزي است كه با تمام موسيقي هاي كشورهاي ديگر متفاوت و داراي ويژگيهاي خودش است و به نام موسيقي ايراني در بين موسيقيدانهاي جهان متمايز شناخته شده است.
* البته اينكه موسيقيدانها به ضرورت حرفه اي بايد شناختي از موسيقي كشورهاي ديگر داشته باشند، امري است طبيعي، اما منظور من اين نبود، منظورم اين است كه موسيقي ايراني طوري عرضه شود كه قابل درك باشد و در جهان جايگاهي خاص و علمي داشته باشد.
- همين گروه هاي به اصطلاح سنتي كه در كشورهاي مختلف به اجراي كنسرتهايي مي پردازند، كم و بيش جايگاهي دارند اما اگر منظورتان يك جايگاه علمي است بايد عرض كنم در حال حاضر موسيقي جهاني يك نوع موسيقي است كه به آن موسيقي سمفونيك مي گويند و آثاري كه قابل اجرا با اركستر سمفونيك باشد به آن موسيقي علمي گفته مي شود و بحث آن در اين مجال نمي گنجد، اما براي مزيد اطلاع شما و خوانندگان عرض مي كنم كه آهنگسازان تحصيلكرده ايراني كه آشنا به مباني آهنگسازي علمي، يعني ساز شناسي و مسائل هارموني و كنترپوان و هماهنگي باشند، مي توانند با دستمايه قرار دادن تم ها و آهنگ هاي ايراني و به كمك دانش مختلفه آهنگسازي آثاري خلق كنند كه قابل اجرا با اركستر سمفونيك كه علمي ترين شكل اركستر در جهان است باشد و پارتيتور (كتاب حاوي شكل نوشتاري موسيقي) آنرا جهت اجرا به هر كشور جهان كه مايل باشند ارسال نمايند، تا مثل تمام آثار سمفونيك و با اركسترهاي سمفونيك در عرصه هاي جهاني به نام يك موسيقي ايراني اجرا شود و افتخارآفرين براي كشورمان باشد، ضمناً همان طوري كه گفتم بحث در خصوص آهنگسازي علمي بحثي است دراز دامن و فرصت و مجال كافي مي خواهد.
* آيا آهنگسازان ايراني در اين زمينه تاكنون آثاري توليد كرده اند يا نه؟
- سؤال بسيار ارزنده اي طرح فرموديد، بله عده معدودي از آهنگسازان برجسته ايراني آثاري براي اركستر سمفونيك تصنيف كرده اند اما با كمال تأسف اكثر اين آثار سمفونيك موسيقيدانان ايراني به دست فراموشي سپرده شده بود كه خوشبختانه آقاي پروفسور منوچهر صهبايي موسيقيدان ايراني و رهبر اركستر سمفونيك كه معرف خاص و عام است و چهره ايست جهاني، بهترين و بيشترين خدمت را در مورد معرفي آهنگسازان ايراني به جهانيان انجام داده است، يعني ايشان بر مبناي عشق و علاقه مفرطي كه به ايران و فرهنگ موسيقايي ايران دارند از چندين سال قبل، فكر و ذكرشان اين بوده است كه آثار سمفونيك آهنگسازان ايراني را كه متأسفانه چهره بعضي از اين آثار را گرد فراموشي پوشانده بود، دوباره زنده كنند كه به همت و پايمردي پرفسور منوچهر صهبايي، غبار فراموشي از روي آنها زدوده شد و در كنار آثار آهنگسازان بزرگ جهان در برنامه هاي مختلف در اروپا اجرا كرده اند، از اين قبيل اند آثاري از عليرضا مشايخي، دكتر محمد تقي مسعوديه، حسين دهلوي، حسين ناصحي، حسين يوسف زماني، ثمين باغچه بان، مصطفي كمال پورتراب، حشمت سنجري، مرتضي حنانه، سعيد شريفيان كه به زودي اين آثار به صورت سي دي در دسترس علاقه مندان قرار خواهد گرفت.
* شما در شرايط فعلي از پروفسور صهبايي چه اطلاعي داريد؟
- تا آنجايي كه من خبر دارم در حال حاضر ايشان استاد رشته هاي رهبري اركستر، ساز ابوا و موسيقي مجلسي كنسرواتوار شهر فلدكيرش در اتريش است و رهبري چند اركستر بزرگ اروپايي را به عهده دارد.
ضمناً سال گذشته ايشان از هفتم تا دوازدهم دي ماه ۸۱ در تهران كلاس فشرده (ماستركلاس) براي رهبري ساز ابوا و رهبري اركستر برگزار كردند كه اميدوارم جوانان عاشق موسيقي از وجود ايشان بهره شايسته را برده باشند.
* استاد چرا از آقاي صهبايي و امثال ايشان حتي براي چند روز اجرا، دعوت نمي شود، در حالي كه ما شاهد كنسرت ماهانه آقاي چكناوريان هستيم؟
- تنها مي توانم بگويم كه عدالت حداقل در اين بخش اصلاً رعايت نشده وگرنه حد هنري آقاي صهبايي (منوچهر) بسيار فراتر از معرفي توسط بنده و... مي باشد و ارادت و علاقه بي رياي ايشان به موسيقي ايراني و اشتياق به اجراي كنسرت در كشور خويش بر همه اهل هنر روشن و مشخص است. سخن در اين مورد بماند تا بعد، فقط تأكيد مي كنم كه انتظار عدالت و بي طرفي نسبت به همه هنرمندان را از مسئولين موسيقي كشور داشته و خواهم داشت.