تابستان تهران و ييلاق هاي اطراف ـ (بخش پاياني)
تجريش دهكده اي با ۱۵۰ خانه
|
|
نمايي از امامزاده صالح (ع)
و آخرين بخش هاي تجريش قديم
|
|
|
اشاره:در بخش نخست اين گزارش كه ديروز در همين صفحه درج شد، ضمن بررسي تاريخچه ييلاق هاي معروف تهران، خاطرنشان كرديم كه شماري از محله هاي معروف شمالي تهران از قبيل قلهك، تجريش، زرگنده و ... در روزگاري نه چندان دور از ييلاقات معروف و بلندآوازه تهران بوده اند و كشورهاي خارجي كه از اواخر قاجار با ايران مناسبات ديپلماتيك برقرار كرده بودند، سفارتخانه هاي خود را در همين ييلاقات احداث كردند. در شماره گذشته، چگونگي تأسيس سفارت انگليس در قلهك كه در آن روزگار روستاي كوچك و خوش آب و هوايي بود، به اختصار گفته شد. بخش پاياني اين گزارش را كه اغلب نقل قولهايي از جهانگردان و رجال قديم است مي خوانيد.
در باغ سفارت انگليس در قلهك انواع گلهاي مخصوص كه بذر آنهااز آن كشورآورده شده بود، مي روييد. گلهاي طبيعي آن نيز زيبا بودند. اندكي پيش از آن كه برف ها ذوب شوند نهر آبي كه جويبارهاي كوچكي از آن منشعب مي شد به وسيله گلهاي بنفشه اي كه فضا را از عطر خود آكنده مي ساخت پوشيده مي شد. بعد از آن كه فصل بهار فرا مي رسيد به جاي گل هاي بنفشه، صدها زنبق سفيد و بعد از آن سوسن هاي بلند آسيايي پيدا مي شد .آن گاه گل هاي سرخ مي شگفت و بلبل ها در كنارشان جاي مي گرفتند به طوري كه در اواخر ماه مه(اواسط خرداد) باغ سفارت آن چنان فرح انگيز مي نمود كه انسان دلش نمي خواست آنجا را ترك كند.
همزمان با بخشش قلهك به انگليسي ها دهكده زيباي زرگنده در شمال غربي(در مسير راه قلهك) به روس ها واگذار گرديد. سفارت روسيه در آنجا باغي وسيع تر و ساختمان هاي بهتري (در مقايسه با سفارت انگليس) داشته است. آنان نيز در زرگنده همان حقوق و مزايايي كه انگليسي ها در قلهك برخوردار بودند، داشته اند.
چيذر نيز در ابتدا اقامتگاه ييلاقي سفارت عثماني بود ولي بعدها آنان در فاصله چند كيلومتري زرگنده يعني در «سرآسياب» اقامت كردند. در آنجا بر روي زمين مرتفعي كاخ زيباي سفارت قرار گرفته بود كه از مسافتي بسيار دور گنبد باشكوه آن نمايان بود. اين ساختمان در ميان باغي ساخته شده بود كه گرداگرد آن را درختان فرا گرفته بود و جاده اي كالسكه رو از نزديك آن مي گذشت.
اقامتگاه تابستاني آلمان ها تا قبل از ۱۹۰۵ م در قلهك واقع شده بود. آنان تا آن زمان در آنجا مستاجر انگليسي ها بودند. در سال ۱۹۰۵ م كنت آرتور فون وزير مختار آلمان قطعه زميني را در سرآسياب واقع در تپه هاي شمالي سفارت عثماني تحصيل كرد و ساختماني در آن بنا نمود.
محل سكونت وزير مختار در وسط يك پارك وسيع قرار داشت و پهلوي بخش اقتصادي و آخور نيز سه عمارت مخصوص اقامت كاركنان سفارت ساخته شده بود. هنگامي كه آن قطعه زمين براي سفارتخانه تهيه مي شد قسمت جنوبي آن پر از درختان كهن و قسمت شمالي آن تنها يك ريگزار بود. اين قطعه زمين كه در عرض چند سال تبديل به پارك و باغ شد مرهون خدمات خانم شتمريش همسر وزير و كنتس كوادت بوده است.
بعد از ده زرگنده، ده بزرگ و وسيع تجريش قرار داشت. ساكنان تهران از ابتداي تأسيس سلسله قاجار در فصل تابستان به آنجا مي رفتند. تجريش در زمان حكومت آغامحمدخان قاجار يكصد و پنجاه خانه داشت و در كنار شرقي رودخانه واقع شده بود و تا كوه البرز فاصله چنداني نداشت(يك هشتم فرسخ).
از تهران تا تجريش همه جا زمين هموار و قابل زراعت و براي كشاورزي مساعد بود. در آن زمان افراد به خاطر اين كه تجريش از حسن نظر مكان و گشادگي جهات سه گانه از شرق، جنوب، مغرب و كثرت نباتات و گياهان و بسياري آبهاي جاري، نظافت كوچه ها و محله ها و صحت مزاج اهالي برخوردار بود در آنجا ساكن مي شدند.
امامزاده صالح (ع) در تجريش در سايه چناري از چنارهاي خوب ايران بود. ساقه وشاخه هاي اين درخت چنار بي عيب و سالم بود و قسمت پايين آن شكل مخروطي داشته و به خوبي معلوم بود كه موجب استحكام و دوام آن شده بود. «اوليويه» كلفتي آن را در جوار زمين هفتاد قدم نوشته كه هر قدم دوازده اصبع بود و بيست و سه قدم و چند اصبع قطر دايره آن مي شده است. ولي «فيودوركورف» كه در سال ۱۸۳۴ م از آن ديدن كرده دور تنه درخت را در قسمت پايين سي و شش آرشين(واحد طول روسي معادل ۷۱سانتيمتر) ذكر كرده است. به هر حال اين درخت به گونه اي بزرگ بود كه مي شد زير آن چند باب خانه بنا كرد.
فرانسوي ها در تجريش محلي را براي اقامت تابستاني خود اجاره مي كردند و مانند ساير دولت هايي كه در تهران سفارتخانه داشتند داراي اقامتگاه ييلاقي براي گذراندن فصل تابستان نبودند.
سفير فرانسه در هنگامي كه در تهران نبود و در تجريش به سر مي برد هفته اي يك روز منشي خود را به شهر مي فرستاد تا اخبار لازم را به او بدهد و يا اگر مكاتباتي باشد به او برساند.
وزير امور خارجه نيز بعدها سفارتخانه ها را در اين نقل مكان همراهي كرده و يك قسمت از ادارات وزارتخانه را به عمارت بسيار زيبايي منتقل مي نمايد و خود وزير هم هر هفته در ويلاي خصوصي خود از هيأتهاي خارجي پذيرايي مي كرده است.
در تجريش و حوالي آن كارخانه اي نبوده است و اهالي آن به زراعت مشغول بوده اند آنان بيش از كفاف خود محصول داشته و قدري گله و كمي زنبور عسل نگهداري مي كرده اند. ماست و كره خود را براي فروش به تهران مي بردند. آنان همچنان بعضي از ميوه ها را نيز از قبيل خربزه، هندوانه، كدو، انگور، هلو، زردآلو، آلوچه و گيلاس را در تهران به فروش مي رساندند. در تجريش حبوبات هم از قبيل باقالا، لوبيا، عدس، ماش و نخود به عمل مي آمده ولي در آن محل سبزيجات بسيار كم بوده است.
در حدود نيم فرسخ اگر به طرف شمال مي رفتيم به گنبد كاشي كاري شده امامزاده قاسم كه بر فراز تپه اي واقع شده مي رسيديم و در غرب اين ده، خنك ترين دهات شميران يعني دربند قرار داشت و در شمال آن ده افسانه اي و پنهاني پس قلعه بود كه در نزديكي آن آبشار نسبتاً بزرگي وجود داشت.
در مواقعي كه مردم در فصل تابستان در ييلاق بسر مي بردند چون در خانه ها كمتر بسته مي شد دزدي هاي مختصري نيز صورت مي گرفته است كه به نظر برخي از اروپاييان كه مدتي را در ييلاقات اطراف تهران سپري كرده اند دزدان وابسته به دار ودسته متنفذي بودند كه مي توانستند موجبات رهاييشان را فراهم ساخته و بعد سهم خود را با آنان كه مطمئند از آنها مراقبت خواهند كرد، تقسيم مي كردند.
بعد از جنگ جهاني اول اگرچه آب و هواي تهران، هيچ مشكلي در راه انجام امور اداري ايجاد نمي كرد ولي گاهي اتفاق مي افتاد كه تابستان ها يك اداره به طور كامل از شهر به اين منطقه منتقل شود. حتي مجلس نيز جلسات خود را به بهانه گرماي هوا تعطيل مي كرد. رفتن به ييلاق حتي تا سالهاي آخر حكومت قاجاريه مرسوم بوده است. گرماي تابستان ايراني ها يا خارجي هايي كه وسيله رفتن به ييلاق را داشتند از شهر بيرون مي كرد. در تمام ساعات روز و همچنين در شب جاده بين تهران و شميران نه تنها پوشيده از اتومبيل، ارابه و وسايل نقليه بود بلكه مملو از پياده روندگاني كه روي سر طبق هاي بزرگي حاوي ظروف و چراغ و لحاف و متكا، فرش و خلاصه وسايل زندگي ييلاقي بود. كساني كه موفق به پيدا كردن خانه اي در شميران نمي شدند كنار هرجويباري يا در زير چادر و يا در هواي آزاد سكني مي گزيدند.
منابع و مآخذ در همشهري محفوظ است
|