سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۶۸ - Sep.16, 2003
همزمان با بازگشايي مدارس و آغاز دوباره فعاليت هاي آموزشي در ۱۴۰هزار مدرسه كشور
توصيه هاي كاربردي در دنياي مديريت آموزشي
سرآغاز:
هر نظام آموزشي، براي اينكه بتواند وظايف و مسئوليتهاي خود را به طور مفيد و مؤثر انجام دهد، بايد اهدافي را برگزيند كه با اهداف جامعه اي كه برنامه هاي آموزشي در آن به اجرا درمي آيد، مطابقت داشته باشد زيرا در آن صورت است كه مي توان نتايج كمي و كيفي آموزش و پرورش را مورد اندازه گيري و ارزشيابي قرارداد و دريافت كه تا چه حد، پاسخگوي نيازها و احتياجات جامعه است. بدين منظور، سازمانهاي مختلف آموزش و پرورش به وجود آمده تا قسمتي از نيازهاي جامعه را برطرف كنند. بدين دليل، دانستن و شناختن اهداف سازمانهاي آموزشي از مسايل مهم مديريت است. زيرا رفتارها، فعاليت ها و جدي بودن يا نبودن هر مدير، بستگي به اهدافي دارد كه او براي سازمان تحت مديريت خود قايل است. بسياري از مديران، نظر روشن و قاطعي درباره اهداف سازمان خودشان ندارند. در نتيجه، نمي توانند افراد درون سازمان را به نحوي مؤثر رهبري كنند و در آنان، انگيزش لازم را براي پيشبرد كارها به وجود آورند. بنا بر اين در ابتدا لازم است به اهداف سازمانهاي آموزشي و اهداف مديريت آموزشي اشاره كنيم:
عليرضا فاضلي
الف - اهداف سازمان آموزشي
اهداف هر سازمان با سازمان ديگر تفاوت دارد. اهداف هر سازمان با سازمان ديگر، بستگي به ارتباط مستقيم با نظر و خواسته هاي بنيانگذاران و نوع خدمتي كه مي خواهند به ارباب رجوع بدهند، دارد. به همين دليل اهداف سازمانهاي آموزشي، تابع شرايط سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اجتماعي و مذهبي خاص جامعه اي است كه آن سازمانها براي خدمت به افراد جامعه تأسيس شده اند!
دانستن و شناختن اهداف يك سازمان آموزشي، از مسايل بسيار مهم در مديريت آموزشي است. رفتار، فعاليتها و جدي بودن و يا نبودن هر مدير بستگي به اهدافي دارد كه او براي سازمان تحت مديريت خود قايل است. شايد تعجب آور باشد كه بگوييم بسياري از مديران، نظر روشن و قاطعي درباره اهداف سازمان خودشان ندارند و عده اي از آنان نيز از چنين اهدافي بي اطلاع هستند. اين مديران نمي دانند كه وظيفه و كارشان در مدرسه چيست، اما فكر مي كنند به اندازه كافي از مدرسه و اهداف آن اطلاع دارند. معمولاً مديران، كار و وظيفه خودشان را در حد مسايل معمولي و سنتي كه گذشتگان اجرا مي كردند، مي دانند. مدير بايد بداند كه كاروان دانش آموزي خود را به كدام سرمنزل مقصود هدايت مي كند و در نهايت منظور او از پيمودن يك راه چيست. آيا واقعاً مدرسه محل انباشتن يك سري محفوظات و تكرار يك دسته از فعاليتهاي روزمره بدون در نظر گرفتن تأثير و فايده آنهاست؟
لازم است مديران آموزشي و حتي كساني كه خود را موفق مي دانند، به دقت به اين اهداف كلي كه بايد در يك سازمان آموزشي رعايت شود، توجه كنند و از خود بپرسند كه در محيط آموزشي خودشان تا چه حد در رسيدن به آنها موفق هستند؟
۱- اولين هدف هر سازمان آموزشي، رشد خود رهبري دانش آموزان است كه بدون آن، تعليم و تربيت بي محتوا خواهد بود. منظور از رشد خودرهبري دانش آموزان، آماده كردن آنان براي كسب توانايي هاي لازم به منظور هدايت و اداره زندگي فردي خود در مسير حيات اجتماعي است. دانش آموزان بايد بتوانند به كمك آگاهي هايي كه به آنان داده مي شود، به تجزيه و تحليل مناسب محيط زندگي خود بپردازند. در يك محيط آموزشي مناسب و مساعد، افراد قدرت ارائه راه حلهاي مناسب براي حل مسايل را كسب مي كنند. به طور خلاصه، رهبري، يعني اداره بهينه و پيشبرد نسبتاً مستقل زندگي و فايق آمدن بر مشكلات آن. مدير بايد فعاليتهاي مدرسه را طوري تنظيم كند و به اجرا درآورد كه در نهايت فرد آمادگي هاي ورود به زندگي و برخورد با مسايل آن را داشته باشد و هر فرد بايد براي كسب مهارتهاي لازم در يك رشته كاري و انتخاب يك شغل يا حرفه، تعليم و تربيت لازم را ببينيد.
۲- دومين هدف تعليم و تربيت، رشد شناختي دانش آموزان است. براي رشدشناختي دانش آموزان در زمينه هاي مختلف، بايد آنها را در حد سن و تواناييهاي شان با علوم متفاوت آشنا ساخت. آشنايي با علوم مختلف، آنها را با پديده ها، مسايل و ابعاد گوناگون جهان هستي و عظمت و دامنه آن آشنا مي سازد، رشدشناختي دانش آموزان موجب تأمين پايه هاي ادراك عميق و تفاهم عمومي بيشتر در جامعه تحصيل كرده مي شود و مي تواند در جاي خود مبناي ورود به رشته هاي مختلف آموزشي، تخصصي و حرفه اي گردد. مديريت آموزشي در همه احوال، مسئول ايجاد زمينه هاي لازم براي اين رشد است و بايد ببينيد كه آيا او صميمانه بدان اعتقاد دارد و به طور عملي آن را در مدرسه اجرا مي كند يا خير؟
۳- سومين هدف تعليم و تربيت مدرسه، رشد شخصيت دانش آموزان است. مدرسه بايد بتواند افراد تحصيل كرده و آگاه به توانايي ها و استعدادهاي خود را پرورش دهد. مدرسه جاي ايجاد بار مثبت و درست از توانايي هاي افراد است. آنان بايد خود را افرادي برازنده و داراي قابليت به حساب آورند.
دانش آموزان بايد بدون احساس ترس و ناراحتي، در حد رشد سني و نسبت به تواناييها و استعدادهاي خود ابراز وجود كنند. اين احساس ارزش و ابراز وجود، بدون داشتن شخصيت بهنجار امكان پذير نيست. بسياري از مديران بدون توجه به اينكه مدرسه جاي پرورش شخصيت دانش آموز است، با روشهاي خودكامانه و ترس آور غيرتربيتي، محدوديتهاي زيادي براي رشد شخصيت دانش آموزان به وجود مي آورند. معمولاً ملاك داشتن استعداد در مدرسه رعايت بعضي از مقررات و انجام دادن تكاليف و وظايف محوله از طرف مدرسه و معلم است. اگرچه انجام دادن تكاليف مي تواند دليلي بر استعداد باشد، اما هميشه سرباز زدن فرد و كوتاهي او در انجام تكاليف ناشي از بي استعدادي نيست. بسياري از مدارس داراي محيط برانگيزانده نيستند و يا آنچه انجام مي دهند، با نيازها و استعدادهاي غالب دانش آموزان بي ارتباط است. اين مسئله كه دانش آموزان استعداد ندارند، مطرود است؛ چون غير از افراد استثنايي كم هوش و يا بسيار باهوش، اغلب انسان ها از هوش و استعداد نسبي و متوسط برخوردارند. مدرسه بايد بروز استعدادها را از راه برخورد منطقي با افراد، ايجاد زمينه هاي مناسب و دادن شخصيت و ارزش به آن تأمين كند.
۴- چهارمين هدف آموزش و پرورش، ايجاد زمينه هاي يادگيري مداوم در دانش آموزان است. منظور از يادگيري مداوم، خوداتكايي، يادگيري و خودآموزي در طول زندگي فرد است. متأسفانه، مدارس جامعه ما جايگاهي براي حفظ كردن دروس و امتحان دادن هستند. به همين، دليل دانش آموزان ما معمولا چنان شرطي شده اند كه اندكي پس از امتحانات، يادگرفته هاي خود را به دست فراموشي مي سپارند و حتي شايد كتاب هاي درسي خود را نيز دوربريزند. آنان بايد بدانند جهاني كه ما در آن زندگي مي كنيم، جهان تغييرات و كشف مطالب جديد است. دانشي كه در دوران مدرسه به دست مي آيد، براي همه زندگي كافي نيست. مدرسه جايي است كه افراد را مجهز به توانايي ها و مهارت هاي مطالعه و استفاده از منابع مي كند. آنان بايد طوري تربيت شوند كه به مطالعه عادت كنند و آن را يكي از اساسي ترين نيازهاي خود بدانند و هرگز زندگي بدون مطالعه را زندگي خشنودكننده اي به حساب نياورند.
۵- پنجمين هدف تعليم و تربيت، كسب دانش براي خدمت و اصلاح جامعه است. دانش آموز بايد طوري تربيت شود كه احساس عضويت در جامعه اي كه در آن زندگي مي كند، داشته باشد. او بايد خود را يكي از آحاد مسئول جامعه بداند و دردهاي جامعه و منابع و تنگناهاي آن را درك كند. بسياري از مسائل اجتماعي را مي توان با مسئوليت پذيري افراد حل كرد. همكاري اجتماعي ناشي از همين احساس همدردي، همدلي و مسئوليت است. به عنوان مثال مسئله ترافيك را نمي توان فقط با قرار دادن پليس راهنمايي در تمام خيابان ها و چهارراه ها حل كرد. فرد بايد احساس كند كه جامعه متعلق به اوست و خود بايد جامعه اش را اصلاح كند.
014595.jpg

مدرسه بايد دانش آموز را طوري آموزش دهد كه با ازخودگذشتي و خيرخواهي به كمك ديگران و حل مشكلات بپردازد. او نبايد براساس منافع شخصي و خودمحوري، همه چيز را تحت الشعاع سودهاي فردي و خودپسندي ها سازد. اگر مدرسه اي نتواند چنين احساس و ادراكي را در دانش آموز خود ايجاد كند، كار آن مدرسه و تعليم و تربيت بي فايده و عقيم است. احساس عضويت و تعلق به جامعه و كوشش براي اصلاح آن، از اركان اهداف آموزشي و پرورشي است و در سرلوحه كار مديريت آموزشي قرار مي گيرد.
۶- ششمين هدف تعليم و تربيت، رشد ارزش ها در دانش آموزان است. مدرسه بايد چنان رفتار كند كه ارزش هاي مورد احترام جامعه را به دانش آموزان بشناساند. به طوري كه آنان با اين ارزش ها، با احترام خاصي برخورد كنند و براي آنها قداست قايل شوند. ارزش هاي اخلاقي و معنوي اسلامي، سبب حفظ افراد از لغزش  ها و قرار دادن آنها در جاده درستي و كمال مي شود. ما بايد يك نظام آموزشي به وجود آوريم كه افراد خودكنترل باشند. منظور از خود كنترل، نيروي دروني است كه انسان را از درون وادار به عمل و رفتار او را تعيين مي كند. ارزش ها بر روح و روان فرد حكومت مي كنند و معياري براي تعيين درجه مجاز و ممنوع بودن رفتارها مي گردد. تقوا كه از ارزش هاي اسلامي سرچشمه مي گيرد فرد را بدون آن كه كسي با او بگويد كه كاري انجام بدهند و يا ندهد، از درون وادار به انجام بعضي از كارها مي كند و بالعكس او را از كارهاي نادرست بازمي دارد. دادگستري، يك نظام كنترل از خارج است و اگر مدرسه بتواند ارزش ها را به نحو شايسته در دانش آموزان خود تحكيم بخشد، بسياري از كارهاي فعلي دادگستري به احتمال قوي تعطيل خواهد شد. مديريت آموزشي بايد مراقب ارزش ها و رعايت آنها از طرف معلمان و دانش آموزان باشد.
۷- هفتمين هدف تعليم و تربيت، آماده سازي دانش آموزان نسبت به مسئله تغييرات است. جامعه ما در حال تغيير و تحول است. زندگي انسان ها و جامعه، هميشه با يك رويه و به يك منوال صورت نمي گيرد. نظام هاي اجتماعي، نياز انسان ها، مسائل علوم و فناوري همواره در يك حالت باقي نمي مانند. علوم و فناوري جديد، سبب تغييرات زيادي مي شوند كه اين تغييرات، تغيير در رفتار را مي طلبد. تنها كساني قادر به ادامه حيات هستند كه توانايي تطبيق و برخورد با اين تغييرات را داشته باشند. دانش  آموز، نبايد با الگوهاي از پيش ساخته محدود كه احتمال هيچ گونه تغييري در آنان نباشد، آموزش و عادت داده شود. او بايد همواره در قالب رعايت ارزش هاي اساسي و حفظ هويت اسلامي، انساني و اخلاقي بتواند تغييرات مناسب را در وضع خود و شرايط مختلف ايجاد كند. مديريت بايد به كمك معلمان و تمام كساني كه به نحوي با آنان ارتباط دارند، قبل از ورود به شرايط غيرعادي دانش آموزان را با اين مسائل آشنا بسازند و تمرينات لازم را به آنها بدهند.
۸- هشتمين هدف آموزش و پرورش، آشنا ساختن دانش آموزن با فرهنگ هاي مختلف است. مدرسه نه تنها بايد دانش آموزان را با فرهنگ و زيرفرهنگ هاي جامعه خود آشنا سازد، بلكه بايد آنان را از فرهنگ هاي ديگري كه در ساير قسمت  هاي جهان وجود دارد،  آگاه كنند. آنان بايد بدانند كه در جهان و جوامع اطراف آنها چه مي گذرد و نيازها، آداب و رسوم و روش هاي زندگي مردم آنها چگونه است. اين شناخت، ضمن اين كه آنان را با مسايل و مشكلات ساير انسانها آشنا مي سازد و مي تواند از تجارب و دانش آنها استفاده كند، چنانچه لازم باشد، مي توانند به همنوعان خود كمك كنند و در راه خوشبختي آنها شريك باشند.(۳)
ب- اهداف مديريت آموزشي
در زمينه آنچه تاكنون مورد بررسي قرار گرفت، اهداف مديريت آموزشي در يك سازمان آموزشي، مثل مدرسه به شرح زير خلاصه مي شود:
۱- اولين هدف مديريت آموزشي، رسيدن به اهداف كلي تعليم و تربيت است. مدرسه يا سازمان آموزشي هر مقطع، داراي سلسله فعاليتهاي هماهنگ و مستمري است كه آن را به اهداف مدرسه در آن مقطع مي رساند. اين فعاليتها در جهت هماهنگي با اهداف كل تعليم و تربيت است. هيچ فعاليت و رفتاري خارج از اهداف اساسي تعليم و تربيت مجاز نيست. مدير، مسئول برقراري هماهنگي از دو جهت است:
۱-۱- هماهنگي هر فعاليت آموزشي با اهداف كلي تعليم و تربيت: مدير بايد بر تمام فعاليتهاي داخل سازمان آموزشي نظارت داشته باشد و در مورد هماهنگي هر يك از رفتارهاي آموزشي با اهداف كلي تعليم و تربيت اطمينان حاصل كند. هدف از آموزش زبان خارجه در دوره هاي راهنمايي و دبيرستان چيست؟ آيا مي خواهيم يك فرهنگ خارجي را به دانش آموزان خود معرفي كنيم؟ آيا مي خواهيم دانش آموزان را براي استفاده از منابع مفيد علمي خارجي آماده  سازيم؟ آيا شيفته و فريفته ساختن دانش آموزان با تظاهر و عوارض فرهنگ آن زبان، جزو برنامه اين درس است يا نه؟ مديريت بايد به  دقت به بررسي محتواي درس، مشكل تدريس و مفاد تدريس بپردازد و مطمئن شود كه هدف اساسي تعليم اين درس، رعايت شود.
۲-۱- هماهنگي بين كل فعاليتهاي داخل سازمان آموزشي: علاوه بر هماهنگي هر فعاليت با اهداف كلي، فعاليتهاي مختلف داخل يك مدرسه نيز بايد هماهنگ و مكمل يكديگر و در نهايت با هدف كلي همسو باشند. مدير بايد بداند كه آموزشهاي مربوط به درس تاريخ در هماهنگي و تأييد درس تعليمات ديني است. او بايد بداند كه در اين دو كلاس چه مي گذرد و شاگردان با چه مسايلي روبه رو هستند. چنانچه معلمي مسايل،  ارزشها و مباني اعتقادي دانش آموزان را تحكيم كند و برعكس معلم ديگري در خلال تدريس خود، آنها را سست كند؛ معمولاً دانش آموزان دچار سردرگمي، تنفر از درسها و بالاخره دوگانگي شخصيت خواهند شد. ايجاد هماهنگي به منظور رسيدن به اهداف تعليم و تربيت نياز به برنامه ريزي، نظارت و كنترل، سازماندهي، رهبري و هدايت و فعاليتهاي متنوع دارد. در سايه اين فعاليتها و رسيدن به اهداف، سازماني مؤثر و كاري به  وجود خواهد آمد.
۲- دومين هدف مديريت آموزشي، كمك به بهبود و اصلاح جريان تعليم و تربيت است. مدير از يك طرف نماينده سازمان آموزش و پرورش و از طرف ديگر نماينده معلمان است. دستورهايي از مقامات بالا براي بهبود وضع آموزش و پرورش با مدارس داده مي شود كه مدير آموزشي بايد با دقت آنها را به كار ببندد. معلمان نيز معمولاً در مورد وضع موجود گلايه هايي دارند و براي برطرف كردن اشكالات، پيشنهادهايي ارائه مي دهند كه مدير بايد با علاقه و احترام از اين راه  حلها استقبال كند و تا آنجا كه ممكن است مشكلات را از پيش پا بردارد.
در عين حال، هر مدير آموزشي در هنگام انجام امور آموزشي متوجه معايب و مشكلاتي در نظام فعلي آموزشي- چه از نظر اهداف و فلسفه و چه از نظر روشها مي شود كه نياز به تغييراتي در برنامه هاي آموزشي، درسي و شيوه هاي اجرايي دارد و او نمي تواند دايماً اقدام كند. او بايد تمام نارساييها و پيشنهادهاي اصلاحي خود را به سمع مقامات ذيصلاح بالا برساند تا براي بهبود جريان تعليم و تربيت به برنامه ريزي لازم بپردازند.
۳- سومين هدف مديريت آموزشي، ياري و مساعدت به اعضاي سازمان آموزشي براي تشخيص و درك بهتر هدفهاست. متأسفانه بسياري از افراد، حتي معلمان به اهداف تربيتي و تعليمي كار خود آشنا نيستند، شايد يك دبير رياضي يا زبان از روي خودخواهي، تصور غلط و يا به علت آنكه ظاهراً درس رياضي و زبان براي بسياري از دانش آموزان مشكل تر است، فكر كند كه درس او از همه دروس بااهميت تر است و به همين علل، شيوه هاي خاصي را در پيش بگيرد كه با اهداف تعليم و تربيت مغاير باشد. برعكس ممكن است بعضي از دروس مثل هنر و ادبيات با همه اهميت شان، مورد كم توجهي قرار گيرند. ولي مدير مي داند كه هر درس، ارزش خاص خودش را دارد. او بايد با روشهاي بسيار ظريف و غالباً غيرمستقيم از راه شوراها و جلسات ديگر سعي كند تا معلمان تازه كار و يا ناوارد را با اهداف آن درس و تعليم و تربيت آشنا سازد. فرضاً مي توان از دبيران باسابقه، علاقه مند و آگاه هر رشته به طور فردي و يا جمعي خواست كه اهداف و روشهاي پرورشي و آموزشي دروس خود را بنويسند و به عنوان راهنمايي از طرف آنها در مدرسه مورد استفاده همه دبيران قرار گيرند. بدين ترتيب تشويق مي شوند كه اگر اهداف را نمي دانند، ياد بگيرند و اگر اين روشها را خوب مي دانند براي مطالعه ديگران به يادگار گذارند.
۴- چهارمين هدف مديريت آموزشي، راهنمايي، همكاري، كمك، تقويت و حمايت اعضاي سازمان آموزشي است. عده اي از مديران فكر مي كنند كه كارشان خرده گيري و بازخواست است و به همين منظور ممكن است دست به تفتيش امور براي پيدا كردن معايب بزنند. مديريت آموزشي بايد در خدمت معلمان و كاركنان سازمان خود باشد و بدون آنكه قصد خرده گيري و يا تضعيف داشته باشد، بايد به ضعفها و مشكلات آنها بپردازد. مدير بايد منبع مشكل و گشايش گره كار معلمان باشد. آنان بايد با نوعي احساس راحتي و امنيت خاطر مشكلات خود را با او درميان بگذارند. وظيفه مدير مسئول، فراهم آوردن اطلاعات لازم، زمينه هاي مساعد و فرصتهاي مناسب براي برطرف كردن مشكلات معلمان است.
014600.jpg

۵- پنجمين هدف مديريت آموزشي، فراهم كردن زمينه هاي شور و تبادل نظر و به وجود آوردن احساس مسئوليت مشترك در افراد سازمان آموزشي است. اين تصور كه مديريت آموزشي، دستور دادن، تعيين تكليف و وادار كردن افراد به كار است، از بزرگترين اشتباهات به شمار مي رود.
مدير آموزشي، يك فرد مستقل و جدا از سازمان آموزشي نيست. او زمينه ساز و فراهم آورنده امكانات شور و تبادل نظر و ايجاد مسئوليت است. وقتي افراد را در مسايل مختلف مشاركت مي دهيم، اول اينكه به علت اظهار نظرهاي متعدد آنان راه  حلهاي بهتري ارائه مي شود و ديگر اينكه به علت حضور افراد، از مخالفت هاي بعدي جلوگيري مي شود و بالاخره چون افراد در تصميمات شركت دارند و تصميمات گرفته شده را حاصل فكر خود مي دانند، آنها را دوست دارند و از آنها حمايت مي كنند و به طور طبيعي خود را مسئول اجرا و پياده كردن آنها مي دانند.مديراني را مي بينيم كه سعي دارند تصميمات را خودشان به تنهايي و بدون دخالت ديگران بگيرند.
اين مديران معمولاً از همكاري نكردن افراد و يا كارآيي نداشتن برنامه هايشان گلايه دارند. علت اساسي اين گلايه، در وجود خودشان است. معمولاً از حمايت و همكاري با فكري كه به طور آمرانه از طرف ديگران مطرح شده باشد، خوششان نمي آيد و به فرض هم كه چيزي نگويند، چون احساس تعلقي نسبت به تصميم ندارند، از همكاري با مديريت به شكلهاي گوناگون سر باز مي زنند.
بعضي از مديران از اعتراضها و پيشنهادهاي معلمان در جلسات و شوراها مي ترسند و سعي مي كنند كه متكلم وحده باشند.
اين مديران نيز جلسات كسل آور و خسته كننده اي دارند و بعضي از مواقع با مخالفتهاي شديد روبه رو مي شوند و به همين دليل از تشكيل جلسات خودداري مي كنند.
باز علت در وجود خود آنهاست. اگر جلسه اي بدون پيشنهاد و اعتراض باشد، الزاماً جلسه خوبي نيست. اگر فقط خود مدير سخن بگويد، كم كم ديگران نسبت به حرفهاي او يا بي اعتنا و بي توجه مي شوند و يا به شدت با آن مخالفت مي كنند.
۶- ششمين هدف آموزشي ايجاد روابط انساني مطلوب و احترام متقابل بين مدير و اعضاي سازمان تربيتي است. محيط  آموزشي، محيطي كاملاً انساني است. معلمي شغل پرارزش و مهمي است كه معلمان را با طبعي ظريف و حساس بار مي آورد. معلمان روش غيردوستانه را نمي پذيرند. هرچه مدير بتواند با روشهاي دوستانه و با نفوذ شخصيتي بيشتر با معلمان رفتار كند، آنان او را بهتر مي پذيرند. از جهت ديگر دانش آموزان به  شدت تحت تأثير رفتار مدير، معلمان و شرايط رفتاري محيط مدرسه خود هستند. گاهي اوقات بعضي از دانش آموزان چنان مقامي براي معلمان قايل هستند كه فكر مي كنند آنان غذا نمي خورند و يا زندگي عادي و معمولي مثل ديگران ندارند. هر رفتار از طرف مدير و يا معلمان مي تواند الگو و اسوه اي براي دانش آموزان باشد و عده اي را تحت تأثير خود قرار مي دهد. رفتار مدير آموزشي بايد همراه با احترام، پذيرش، خيرخواهي و درك نيازهاي معلمان، كاركنان، دانش آموزان و حتي اوليا آنها باشد. اگر فرضاً معلمي مرتكب خطايي شود، مدير بايد با صبر و شكيبايي و با سعه صدر به بررسي موضوع بپردازد. شدت عمل و گفتار بدون تأمل سرزنشهاي عجولانه جايز نيست. مدير بايد در فرصتي مناسب به رفع اشكال بپردازد. اكثر معلمان آنقدر عادل و واقع بين هستند كه در مقابل رفتار انساني و احترام مدير به اشتباه خودشان اقرار و بعداً نيز از ارتكاب مجدد آن دوري كنند. عده اي از مديران آموزشي قاطعيت را در تصميم گيريهاي شديد و عجولانه و اصرارهاي غيرعادلانه مي دانند، در حالي كه منظور از قاطعيت بيشتر به پيگيري مسايل و مصمم بودن برمي گردد. يك مدير قاطع كسي است كه درباره مسايل فكر كند و راه حلي را تشخيص دهد و در دراز مدت تا حل مشكل از آن غافل نشود.
۷- هفتمين هدف مديريت آموزشي ايجاد فرصت و امكان بروز خلاقيت و ابتكار و ايجاد زمينه و تسهيلات براي رشد اعضاي سازمان آموزشي است. هر انساني دوست دارد كه در زندگي شغلي و اجتماعي خود رشد و ترقي كند. روشها، شغلها و رفتارهايي كه به طور تكراري انجام مي پذيرند و باعث حركت رشد و تغيير نمي شوند معمولاً باعث ركود و ايستايي و عدم انگيزش افراد مي گردند. بي اعتنايي و كم تحركي، حاصل بي توجهي مديريت و محيط آموزشي نسبت به كار معلمان است. چنانچه معلمان براي كارهاي پژوهشي و يا وسايل آموزشي تقاضاهايي داشته باشند بايد مورد توجه قرار گيرد و در مورد تأمين آنها اقدام گردد.
به طور خلاصه، معلم بايد احساس كند كه محيط، آمادگي قبول نظريات و پيشنهادهاي نو و تازه او را دارد و او مي تواند روشها، امكانات و مسايل مورد سؤالش را بيازمايد. علاوه بر همه اينها بايد امكان ارتقاي معلمان به شغلها و نقشهاي آموزشي بالاتر و همچنين شركت در مجامع و جلساتي كه بتوان از وجود آنها استفاده كرد فراهم شود.(۴)
بنابراين به طور كلي مي توان گفت كه مهمترين مهارت يك مدير توانايي در سازگاري و رفتار با مردم است (مهارت انساني) مواردي كه به انساني شدن يك سازمان كمك مي كند، عبارتنداز:
- اجازه دادن به ابراز عقايد،
- قايل شدن جاي والا براي انسان در سازمان،
- به حساب آوردن هر فرد به صورت فردي يگانه،
- قايل شدن حق اشتباه براي قبول مسئوليت.(۵)
منابع:
۱- ميركمالي، محمد، جزوه اصول مديريت، دانشكده علوم تربيتي دانشگاه علوم تربيتي دانشگاه تهران، ۱۳۶۵
۲- نورث وايتهد، آلفرد، آمال تربيت، ترجمه پرويز داريوش.
۳- نائلي، محمد علي، آشنايي با كاربرد سيستمها در مديريت آموزشي، اهواز، دانشگاه شهيد چمران، دانشكده علوم تربيتي و روان شناسي
۴- وايلز، كميل، مديريت و رهبري آموزشي، ترجمه محمد علي طوسي، تهران، انتشارات مركز آموزش مديريت دولتي، چاپ سوم، ۱۳۷۰
۵- وايلز، جان و جوزف باندي، نظارت در مديريت و راهنمايي تعليماتي (جلد دوم)، ترجمه محمد رضا بهرنگي، تهران، چگيني، پاييز ۱۳۷۱، ص ۵.

آموزشي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري ضميمه
بازارچه همشهري
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |