سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۱۶۸ - Sep.16, 2003
سياست عملگرايانه در آسياي مركزي
اشاره؛ دكتر شيرين هانتر مدير برنامه اسلام در مركز مطالعات بين المللي و راهبردي در واشنگتن است. در اين مقاله كه نشريه گروه روابط بين الملل دانشگاه كلمبيا از دكتر هانتر درج كرده است، وي به بررسي عملكرد كلي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در آسياي مركزي پرداخته است. وي در اين مقاله دو نكته را به عنوان پيش فرض در نظر گرفته و در پايان رد مي كند: اول آن كه سياست ايران در آسياي مركزي در تقابل با سياست تركيه قرار داشت و دوم آن كه سياست ايران در اين منطقه منبعث از ايدئولوژي اسلامي حاكم بر نظام جمهوري اسلامي است.
014525.jpg
آرامگاه فردوسي

اين دو پيش فرضي است كه كارشناسان غربي از سالهاي پس از فروپاشي اتحاد شوروي در مورد سياست ايران در آسياي مركزي مطرح مي كردند ولي تهران آن را به رسميت نشناخت. با اين حال خانم هانتر با شروع كردن از اين دو پيش فرض، در نهايت نتيجه مي گيرد آنها درست نبوده اند.
ديدگاههايي كه اين كارشناس ايراني تبار آمريكايي در مورد ايدئولوژي زدايي از سياست خارجي ايران، بهره هاي ناشي از بهبود روابط ايران و آمريكا براي ايران و سوءاستفاده روسيه از روابط با ايران مطرح مي كند، طبعاً  نظريات وي است و مورد تأييد همشهري نيست.
نويسنده: شيرين هانتر
ترجمه: وحيدرضا نعيمي
تا اواسط دهه ۱۹۹۰، به طور فزاينده اي روشن شد كه اتحاد شوروي به صورتي كه در آن هنگام ساختار پيدا كرده بود، نخواهد پاييد و بسياري از جمهوريهاي تشكيل  دهنده آن از جمله جمهوريهاي آسياي مركزي و قفقاز دير يا زود مستقل خواهد شد. دو پرسش ذهن تحليلگران و دولتها را به خصوص در غرب به خود مشغول كرده بود. اول، كدام چارچوب فلسفي در مقام اصل سازماندهي كننده جوامع دوران پس از شوروي جايگزين كمونيسم خواهد شد و گرايش خارجي آنها را هدايت خواهد كرد؟ دوم، در مورد جمهوريهاي اكثراً مسلمان نشين جنوبي، كدام يك از همسايگان دور يا نزديك آنها با پيوندهاي قومي و فرهنگي، بيشترين نفوذ را در منطقه پيدا خواهد كرد و بالقوه به صورت الگويي براي سازماندهي اجتماعي و سياسي آنها عمل خواهد كرد؟
رقابت ايدئولوژيك
غربي ها در بيشتر نوشته هاي خود در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوايل دهه ۱۹۹۰ رقابت بين ايران و تركيه را براي نفوذ در منطقه متصور مي ديدند. يك جنبه مهم اين سابقه، ايدئولوژيك بود. در يك سو ايران قرار داشت كه الگوي اسلامي به شمار مي آمد، الگويي كه عده اي از آن بيم داشتند. بيم آن بود ايران كه در پي صدور برداشت خود از دولت و نظام سياسي اسلام مدار به جمهوري هاي مسلمان نشين پس از شوروي است، ممكن است در منطقه اي كه پس از ۷۰ سال اختناق فعال شاهد تجديد حيات اسلامي است، با اقبال روبه رو شود. در ديگر سو، تركيه قرار داشت كه نمونه اوليه يك حكومت مسلمان دموكراتيك، سكولار و مدرن بود. در حالي كه تركيه متحد غرب بود، ايران همچنان تهديدي براي منافع غرب تلقي مي شد. از اين رو غرب از تركيه به عنوان الگويي براي تقليد حمايت مي كرد و طرفدار گسترش نفوذ تركيه در مناطق مسلمان نشين اتحاد شوروي سابق بود و در عين حال مي كوشيد روابط بين ايران و جمهوريهاي تازه استقلال يافته مسلمان را ناكام گذارد.
به خصوص ايالات متحده كمر به جلوگيري از ايجاد حضور جدي ايران در آسياي مركزي و قفقاز بسته بود. جيمز بيكر وزير خارجه آمريكا اين نكته را به طور روشن در جريان سفر به آسياي مركزي در ژانويه ۱۹۹۲ بيان كرد، در سالهاي بعد اين امر به جزئي از راهبرد گسترده تر آمريكا براي مهار و منزوي كردن ايران در چارچوب سياست «مهار دوگانه» دولت كلينتون تبديل شد.
اين تفكر كه رقابت ايدئولوژيك بين ايران و تركيه تكامل داخلي و گرايش خارجي جمهوريهاي مسلمان نشين دوران پس از شوروي را رقم خواهد زد، ساده نگرانه و بسيار ناقص بود. تحليل گران در آن زمان ضعف اين نگرش را خاطر نشان كردند. ايران وتركيه از امكانات لازم براي نفوذ مؤثر در منطقه بي بهره بودند. نفوذ بازيگران اصلي بين المللي- بويژه ايالات متحده و نيز روسيه و اروپا- وزن بيشتري داشت. كشورهاي آسياي مركزي دريافت كننده منفعل عقايد و الگوهاي توسعه نبودند، بلكه به طور فعال در فرآيند پيچيده و پوياي ملت سازي مشاركت داشتند. افزون بر اين، سياست خارجي و اولويتهاي داخلي ايران دستخوش دگرگوني هاي اساسي شد. در نظر گرفتن ايران به منزله يك تهديد اسلامي ناديده گرفتن تغييرات گسترده اي بود كه اين كشور پس از جنگ هشت ساله با عراق و جنگ خليج فارس در سال ۱۹۹۱ به خود ديده بود.
014520.jpg
آرامگاه رودكي در
شهر دوشنبه
تاجيكستان

در پايان جنگ ايران و عراق در اگوست ۱۹۹۸ (مرداد ۱۳۶۷)، ايران به تحكيم سياسي داخلي و بازسازي اقتصادي خود پرداخت.
وخامت محيط امنيتي
در اين شرايط، آنچه ايران بيش از هر چيز به آن نياز داشت ثبات و پيش بيني پذيري در همسايگي مرزهاي خود بود. با اين حال، اين آرامش از آن گريزان بود، تحولات در مرزهاي جنوب و شمال شرايط بي ثباتي را پديد آورد كه تهديدي براي امنيت و تماميت ارضي آن بود. در جنوب جنگ خليج فارس آغاز شد و در شمال اتحاد شوروي در حال از هم پاشيدن بود. سقوط حكومت محمد نجيب الله در افغانستان در آوريل ۱۹۹۲، آغاز جنگ داخلي افغانستان و متعاقب آن رشد طالبان ضد ايران چالشهاي تازه اي را در شرق ايجاد كرد.
تأثير حضور آمريكا و فروپاشي شوروي
در جنوب جنگ با ائتلاف بين المللي به رهبري آمريكا عراق را وادار كرد سربازانش را از خاك كويت بيرون ببرد. با اين حال پس از جنگ، صدام حسين در قدرت باقي ماند و حس امنيت ايران بهبود چنداني نيافت. به علاوه، جنگ به حضور نظامي بيشتر و آشكارتر آمريكا در خليج فارس انجاميد.
به رغم بي طرفي ايران در طول جنگ خليج فارس،روابط ايران با ايالات متحده عادي نشد. بنابراين اصلاً تعجب آور نبود كه تهران حضور تقويت شده آمريكا را در منطقه با نگراني مي نگريست. با اين حال از هم گسيختگي اتحاد شوروي امنيت مرزهاي شمالي ايران را مخدوش كرد. پس از ديدار ادوارد شواردنادزه وزير خارجه شوروي از تهران در فوريه همان سال و ملاقاتش با آيت الله امام خميني(ره)، ايران بالاخره از جانب مرز شمالي احساس امنيت كرد. اما اين احساس امنيت گذرا بود: جابه جايي در توازن قدرت بين جناحهاي درگير در كرملين و تجديدنظر در روابط گذشته شوروي با كشورهاي مختلف خاورميانه به پايين آمدن سطح روابط شوروي با ايران منجر شد.
014515.jpg
كليسايي قديمي
در ارمنستان

در خلال دو سال پس از فروپاشي اتحاد شوروي، روابط روسيه و ايران به وخامت گراييد، چرا كه رهبري روسيه در دوره پس از شوروي به خصوص آندره كوزيرف اصرار داشت تهديد اسلامي كه از ايران ناشي مي شود، واقعي است. با وجودي كه تا اوايل ۱۹۹۴ وضعيت بهبود يافت، انگيزه ايران از گسترش روابط با روسيه عمدتاً  ناشي از نبود گزينه هاي امكان پذير و گرفتاريهاي سياسي داخلي خود بود.
پيامدهاي اضمحلال اتحاد شوروي نيز از عوامل اصلي مشكلات امنيتي ايران بود كه تا حدي ناشي از تيرگي روابط ايران با غرب به خصوص ايالات متحده بود. حتي بدون رابطه مخاصمه آميز بين آمريكا و ايران، سقوط شوروي براي ايران مشكل ساز بود. ايران بزرگترين سرزمين خاكي است كه بين امپراتوري شوروي سابق و روسيه كنوني با خليج فارس وجود دارد. اين اهميت راهبردي زيانهاي آشكاري داشت. اين امر توجه بيش از حد و مداخله بي جا از جانب قدرتهاي خارجي را در پي داشت،  اما اين امتياز را داشت كه پيش و در طول جنگ سرد، قدرتهاي بزرگ رقيب بقاي ايران را به عنوان سرزمين حائل بسيار مهم مي دانستند. به استثناي عراق كه پس از انقلاب۱۹۵۸ گرايش طرفداري از شوروي را اتخاذ كرد، همسايگان ديگر ايران بقا و استقلال ايران را از اتحاد شوروي براي امنيت خود بااهميت مي پنداشتند. حتي در خلال دهه پرتلاطم ۱۹۸۰ و به  رغم نگراني ها در مورد گسترش بالقوه عقايد اسلام انقلابي، هم تركيه و هم پاكستان كوشيدند روابط نزديكي با ايران داشته باشند.
اما با فروپاشي اتحاد شوروي، اهميت ايران به عنوان منطقه حائل كم رنگ شد و موقعيت راهبردي آن بين خليج فارس و درياي خزر و توانمنديهاي وسيع (هر چند محقق نشده) آن بيشتر به صورت يك محنت درآمد تا نعمت.
بازيگران عمده عرصه بين الملل و قدرتهاي منطقه اي هر دو ايران را به صورت مانع بالقوه دستيابي به منويات خود يا رقيبي براي نفوذ فضاي پس از شوروي مي ديدند.
بازيگران منطقه اي همچون تركيه و پاكستان نيز موضع خود را در برابر ايران تغيير دادند. آنها كوشيدند موقعيت خود را تقويت و ارزش راهبردي خود را نزد قدرتهاي بزرگ به خصوص ايالات متحده حفظ كنند. اين كشورها كوشيدند خود را مانع گسترش عقايد اسلام انقلابي به سبك ايران به آسياي مركزي و قفقاز نشان دهند. حتي پيش از اين كه نيروهاي مجاهدين افغان به رهبري احمدشاه مسعود، فرمانده تاجيك رژيم اين كشور را در آوريل ۱۹۹۲ سرنگون كنند، محمد نجيب الله رئيس جمهوري افغانستان خدمات خود را به عنوان مانعي سر راه بنيادگرايي اسلامي به ايالات متحده عرضه كرد.
به طور خلاصه، تغييرات سيستمي هم در سطح بين الملل و هم منطقه اي ناشي از برتري نظامي و اقتصادي ايالات متحده پس از فروپاشي اتحاد شوروي به بدتر شدن موقعيت ژئوپليتيك ايران وتنگ شدن دايره گزينه هاي سياست خارجي آن شد. اكنون نوبت استيلاي سياستها و عقايد تعيين كننده اي بود كه درچارچوب آن ايران مي توانست در آسياي مركزي عمل كند و همچنين رويكرد كشورهاي آسياي مركزي در قبال ايران را رقم بزند. سياستهاي واشنگتن حتي بر رويكرد روسيه نسبت به ايران تأثير داشت. افزون بر اين ديناميك روابط ايران- آمريكا بر سياستهاي آمريكا در قبال آسياي مركزي و افغانستان مؤثر بود. برخي تحليلگران معتقدند تمايل آمريكا نسبت به حذف نفوذ ايران از افغانستان و جلوگيري از بسط حضور آن در آسياي مركزي و به خصوص مسدود كردن مسير صادراتي گاز آسياي مركزي از طريق ايران منجر به تصميم پاكستان براي ايجاد طالبان شد. ايالات متحده به سياست پاكستان و عربستان سعودي براي ايجاد طالبان رضايت داد، اگر نگوييم همانگونه كه عده اي مدعي هستند، در واقع آن را تشويق كرد.
از هم گسيختگي اتحاد شوروي يك رشته مناقشات بين قومي و ارضي را در پي داشت كه برخي از آنها به طور خطرناكي به مرز ايران نزديك بود، به خصوص مناقشه ناگورنو- قره باغ بين ارمنستان و آذربايجان . ايران كه زير بار فشار شمار زياد آوارگان قرار داشت، از سرازير شدن سيل آوارگان از قفقاز نگران بود. بي ثباتي بالقوه در تركمنستان به نگراني آن مي افزود.
ادامه دارد

آمريكا در بر رسي جامعه شناختي امانوئل والرشتاين ـ واپسين بخش
سه احتمال
اشاره
در شماره گذشته مقاله «واقعيت هاي سه گانه افول» به قلم والرشتاين، به مشكلاتي كه آمريكا در سال هاي ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ با آن مواجه شد، اشاره و مطرح شد كه واقعيت هاي سه گانه ظهور رقباي اقتصادي، انقلاب جهاني ۱۹۶۸ و شكست ايالات متحده در ويتنام روي هم رفته نشانگر آغاز دوره افول ايالات متحده بود، در بخش پاياني مطلب نويسنده به سه رويداد در ۱۰ سال آينده اشاره مي كند.
۱- چگونگي سامان يابي اروپا ۲- نزديك شدن چين با كره متحد و ژاپن در آسياي شمال شرقي و ۳- توجه جدي به همايش اجتماعي جهاني.
گروه انديشه
در ده سال آينده منتظر چه رويدادهايي مي توان بود؟ نخستين مسئله اين است كه اروپا چگونه خود را سازمان خواهد داد. گرچه اين مسئله بسيار دشوار خواهد بود اما اروپا خود را سازمان خواهد داد و يك ارتش به وجود خواهد آورد. ممكن است كل اروپا در اين سازمان شركت نكند، اما كشورهاي اصلي در آن خواهند بود. ايالات متحده سخت نگران اين مسئله است و ارتش اروپا دير يا زود با ارتش روسيه پيوند داده خواهد شد.
دوم، به آسياي شمال شرقي نظر افكنيم. پيش بيني اين مطلب قدري مشكل تر است اما فكر مي كنم چين با كره  متحد و ژاپن، چه از نظر سياسي و چه اقتصادي آغاز به نزديك تر شدن به هم خواهند كرد. اين مسئله در حال حاضر آسان نخواهد بود. اتحاد مجدد دو كره مسئله بسيار دشواري خواهد بود. اتحاد مجدد كل چين نيز مسئله اي بسيار مشكل خواهد بود و همه اين كشورها دلائل زيادي براي نفرت از يكديگر و تنش متقابل دارند كه ريشه هاي عميق تاريخي دارد، اما فشاري كه[از جانب آمريكا] روي آنها وجود دارد از اينها فراتر مي رود.
با ديدي واقع بينانه، اين كشورها اگر بخواهند در آينده به عنوان كشورهايي مستقل به حيات خود ادامه دهند ناچارند در جهت اتحاد با هم حركت كنند.
سوم اين كه بايد به همايش اجتماعي جهانيWorld Social Forum توجه كنيم. مركز جنب و جوش را بايد در آنجا ديد. اين همايش بزرگترين جنبش اجتماعي است كه اكنون در سطح جهاني وجود دارد و تنها جنبشي است كه شانس بازي كردن نقشي به راستي پر اهميت دارد. اين جنبش به سرعت شكوفا شده است، گرچه خروارها تضاد دروني دارد كه نبايد دستكم گرفته شود و گرچه دوره هايي بس دشوار را پشت سر خواهد گذاشت و ممكن است حتي موفق هم نشود. ممكن است به عنوان جنبشي كه خود از جنبش هاي متعددي تشكيل شده است، هيچ مركز تشكيلاتي سلسله مراتبي ندارد و پذيراي انواع حركت ها و جنبش ها در درون خود است، با وجود حمايت از اهداف انساني ، نتواند بقاي خود را تامين كند ، اما جايي است كه اميدها به آن وابسته شده است.
و بالاخره فكر مي كنم بايد به تضادهاي داخلي ميان سرمايه داران نظر افكنيم. تضاد بنياني سياسي سرمايه داري در سراسر تاريخش اين بوده است كه همه سرمايه داران تا زماني كه مبارزه طبقاتي در سطح جهاني وجود داشته باشد منافع سياسي مشتركي دارند. در عين حال همه سرمايه داران، رقيب ديگر سرمايه داران اند. اين تضاد بنياني نظام است و در آينده شكل انفجارآميزي به خود خواهد گرفت.
فكر نمي كنم اين واقعيت را بايد دستكم گرفت كه آقاي لارنس ايگلبرگر، وزير خارجه بوش اول كه هنوز از مشاوران نزديك پدر رئيس جمهور فعلي است در ماه آوريل امسال نوشت كه اگر ايالات متحده امروز به سوريه حمله كند خود او(آقاي ايگلبرگر) از استيضاح براي بركناري رئيس جمهوري پشتيباني خواهد كرد. بيان چنين چيزي از سوي فردي به اين اهميت چيز ساده اي نيست. به اين ترتيب پيغامي دارد فرستاده مي شود. و پيغام دهنده آن كيست؟ در درجه اول اين پيام از سوي جورج بوش اول مي آيد. اما علاوه بر آن، پيام، از سوي بخش پراهميتي از سرمايه هاي آمريكايي و سرمايه هاي جهاني مي آيد، همه آنها از عمليات بازهاي حاكم خوشحال نيستند. بازها(راست افراطي حاكم) اين بازي را هنوز نبرده اند. اينان كنترل دستگاه دولتي آمريكا را كاملا به دست گرفته اند و ۱۱ سپتامبر اين مسئله را ممكن ساخت. آنها مي دانند كه يا حالا بايد كارشان را بكنند و يا هيچوقت. و از اين رو به فشار خود ادامه خواهند داد چرا كه اگر با فشار به جلو حركت نكنند از پشت به زمين خواهند خورد. هيچ تضميني هم براي هم ندارند و شماري از بزرگترين دشمنان آنها سرمايه داران ديگرند كه خط مشي اينان در برابر اروپا و ژاپن را دوست ندارند چرا كه در اساس به وحدت سرمايه عقيده دارند و فكر نمي كنند كه راه حل برخورد با اين مسائل خرد كردن همه مخالفان است. آنها ترجيح مي دهند ديگران را دعوت به همكاري كنند. اين بخش از نمايندگان سرمايه سخت بيمناك اند از اين كه دولت فعلي مثل سامسون عمل مي كند كه همه خانه را از هم فرو پاشيد.
دنيا وارد دوره سخت و آشفته اي شده است. علت آشفتگي، بحران كل نظام سرمايه داري است كه در اين جا راجع به آن صحبت نخواهم كرد.
آنچه مي خواهم بگويم اين است كه اين اوضاع آشفته جهاني ۲۰ تا ۳۰ سال ديگر ادامه خواهد يافت.
هيچكس كنترلي بر اين اوضاع ندارد ـ چه رسد به اين كه دولت آمريكا بر آن كنترل داشته باشد. اين دولت در سرگرداني كوشش دارد همه جاي دنيا را كنترل كند در حالي كه از انجام اين كار ناتوان خواهد بود. اين وضع نه خوب است نه بد. ما نه به اين راست افراطي حاكم بايد بيش از اندازه بها دهيم و نه به قدرتي كه بر آن تكيه دارند.
منبع : مانتلي ريويو
جولاي و آگوست ۲۰۰۳

انديشه
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري ضميمه
بازارچه همشهري
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |