محمد ياسر زفرقندي
«خوش تر آن باشد كه سر دلبران»
نبايد دانشمندي سترگ چون هانري كربن را كه پژوهنده و جوينده حكمت و عرفان شيعي و ايراني بوده جزو «ديگران» ي به حساب بياوريم كه اگر سردلبرانمان بر زبان آنان گفته آيد خوش تر باشد اما اين روزها كه تمامي دانشكده ها و حوزه هاي درسي و تمامي استادان و دانشجويان فلسفه و عرفان در سوگ يگانه فقيدي چون علامه آشتياني نشسته اند اين كه بگوييم ملاصدراي ثاني ايران هم رفت تسلاي غرورآميزي است. اما مي خواهيم اين بار از اخلاق استاد، ادب را فرا بگيريم و جواب استاد را به اين ستايش بي مبالغه بخوانيم، كه چگونه مثل هميشه خود را كوچك مي داند و چگونه اوج اقتدار معنوي خويش را مانند عظمت علمي اش به ما مي نماياند.
[ تعليقه علامه آشتياني بر مقدمه هانري كربن بر چاپ اول شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحكم] «حقير به مرحوم پروفسور كربن عرض كردم اگر ملاصدرا اين بنده را يكي از خوشه چين هاي خرمن فيض خود محسوب فرمايد در حق بنده غلو كرده است.»
علامه سيد جلال الدين آشتياني كه به حق يكي از نوادر مردان دانشي روزگار معاصر ماست جداي از آن همه توانايي و قدرت علمي كه در حدود چهل سال پيش يعني در اوان چهل سالگي چنان اثر سترگي را خلق مي كنند كه تحسين محققان و استادان بزرگ حكمت و عرفان ايران را به همراه دارد. اخلاقي به رواني و شكوه آبشاران را به پژوهندگان خرد و دانايي عرضه مي داشت. ابر رحمتي كه تشنگان زيادي را از خرد سره اسلامي- ايراني كه به ويژه بعد از دوران صفويه تنها در ميان خواص جاري بوده است سيراب كرد.و اين خود نيز به سادگي ميسر نشد. علامه آشتياني در زماني به پژوهندگي حكمت و عرفان اسلامي دست يازيد كه حتي در حوزه هاي علميه كه بايد كانون خردورزي و عرفان باشد به تعبير خود علامه آشتياني كسي چون امام خميني نيز «در يك سرداب در مدرسه خان، زير گذر خان جلسه درس فلسفه براي هفت، هشت نفر داشتند، كه من هم (علامه آشتياني) گوشه نشين آن مجلس بودم. اما، خوب آن وقت ها محيط براي اين بحث و درس چنان كه بايد مساعد نبود... نشيندم كه امام درس عرفان بدهند... آن وقت ها اصلاً نمي شد كسي عرفان درس بدهد.»
و اين ماجراي ديروز فلسفه و عرفان اسلامي بود در حالي كه در مقابل ماجراي امروز فلسفه اسلامي علامه آشتياني در مقابل اين تفكر كه فلسفه اسلامي وجود خارجي ندارد و فلسفه اسلامي چيزي جز كلام اسلامي نيست راسخانه و عالمانه اعتقاد داشت كه «حقيقت فلسفه اسلامي كه از غيب تنزل كرده همان حقيقت فلسفه است اما نه فلسفه مشايي » و اين گونه آنچنان كه بايد در حكمت متعاليه متفحص و متفصص شد تا بتواند به بهترين نحو هر آنچه را كه عنوان حكمت و عرفان اسلامي- ايراني دارد ميراث داري كند.اين استاد فرزانه غير از تتبع و تحقيقات خود كه در سطح وسيعي به صورت مكتوب چاپ شده است در تدريس حوزوي و دانشگاهي و خصوصي خود نيز بسيار موفق بوده است و توانست به رسالتي كه بر دوش خود احساس مي كرده به بهترين نحو پاسخ دهد.
هانري كربن در پايان مقدمه خود كه در اينجا با ترجمه دكتر سيد حسين نصر آورده مي شود آورده؛ «اميدوارم اين استاد جوان كه در اوج نيروي جواني مي باشد شاگرداني بپروراند كه با او و بعد از او ضامن حفظ و بقاي آن سنتي باشند كه به لاتين آن را سنت مشعل مي ناميم. اميدوارم كه آنها را روشن سازد و كمك كند تا برايشان مسلم شود، كه هر چه صنعت پيش رود و صورت مادي جهان را دگرگون سازد و بشر را قدرت دهد تا اين صورت را تغيير دهد، باز مسائلي كه حكماي قديم مطرح ساخته و به حل آن پرداخته اند از بين نرفته و در مقابل ما وجود دارد.» و حالا استاد علامه آشتياني پس از حدود پنجاه و چند سال تلاش علمي روي در مغاك خاك كشيده و جهان خردورزاني كه به ايراني خردورز دين مدار مي انديشند را عزادار ساخته. ملا صدراي ثاني ايران رفت و ما بايد گوش سپار اين زمزمه باشيم كه :
از شمار دو چشم يك تن كم
و زشمار خرد هزاران بيش
علامه سيد جلال الدين آشتياني در سال ۱۳۰۴ هجري شمسي در آشتيان از توابع اراك زاده شده اند و اين كه به شهرت آشتياني ناميده شده اند نيز به اعتبار همين مسقط الراس ايشان است.
علامه آشتياني تحصيلات دوره ابتدايي را در زادگاه خود گذراند و بعدها آنچنان كه ذكر كرده اند به راهنمايي و تشويق آيت الله ميرزا ابوالقاسم دانش آشتياني براي فرا گرفتن علوم ديني و معارف اسلامي به حوزه علميه قم رفته در آنجا فقه و اصول و درس خارج را نزد آيت الله العظمي بروجردي تحصيل كرده و در محضر علامه طباطبايي نيز تلمذ كردند، همچنين در درسهاي فلسفه امام خميني نيز شركت كردند. ايشان براي تكميل دروس فلسفه خود به قزوين رفتند و نزد علامه سيد ابوالحسن رفيعي قزويني شركت كردند. بها الدين خرمشاهي مترجم كتاب فلسفه عرفان« استيس» با اشاره به زندگي خود نوشت علامه آشتياني به نقل از ايشان مي گويد اگرچه علامه رفيعي قزويني در عرفان ورودي نداشتند اما در حسن تقرير در تدريس اسفار هيچ كس را در ميان استادان و غير استادانم بهتر از او نمي دانم.
علامه همچنان كه غالب علما در آن زمان همين رويه را در پيش مي گرفتند براي تكميل درس منقول خود به نجف اشرف هجرت كرده و از اساتيدي چون آيت الله ميرزا سيد حسن بجنوردي كه از اساتيد بزرگ عصر خود بوده استفاده مي كردند. ايشان مدتي نيز از درس مرحوم سيد محسن حكيم كه امروزه فرزندانش جزو مبارزين و البته اكنون ديگر مديران عراق جديد هستند- بهره بردند.
دكتر بيوك عليزاده مدير مسئول فصلنامه حكمت در بررسي اساتيد علامه آشتياني به تلمذ نزد حكيم محقق مرحوم احمد آشتياني، سيد محمد تقي خوانساري و سيد محمد حجت كوه كمري و ميرزا رضي تبريزي نيز اشاره مي كند.
استاد منوچهر صدوقي (سها) مؤلف كتاب ارزشمند حكماي متأخر ايران، نيز در اين باره مي گويد: استاد بزرگ فلسفه مرحوم آشتياني مرحوم آقا شيخ مهدي امير كلاهي مازندراني است و اين استاد همدوره مرحوم آقا ميرزا مهدي آشتياني بوده است. استاد صدوقي به نقل از علامه آشتياني اضافه مي كند: من مي خواستم خدمت آقا شيخ مهدي مازندراني درس بخوانم ولي ايشان منزوي بودند و كسي را نمي پذيرفتند، مرحوم آقا ميرزا مهدي آشتياني نامه اي به شيخ مهدي مازندراني نوشتند كه آقاي آشتياني را براي شاگردي قبول كنند. «سها »ا شاره مي كند:« مرحوم آشتياني قسمت عمده اسفار را هم نزد آقا سيد ابوالحسن رفيعي قزويني طي نموده اند و همچنين خدمت علامه طباطبايي و آقاي عصار در تهران نيز رسيده بودند كه به گمان من بيشتر براي تحصيل اصول فقه بوده است. استاد بزرگ ديگر ايشان در نجف آقاي سيد حسن بجنوردي از علماي بزرگ نجف كه شاگرد آقا بزرگ حكيم شهيدي و جامع فاضل خراساني در مشهد بوده اند، است.»
منوچهر صدوقي كه در هر دو حوزه عرفان و فلسفه تدريس و پژوهش مي كند، در پاسخ به ابهام رابطه شاگردي استاد آشتياني در نزد آقا ميرزا مهدي آشتياني مي گويد؛« علامه آشتياني هميشه از بابت شدت احترام، شاگردي خود را در محضر آقا ميرزا مهدي آشتياني انكار مي كردند.» همچنين اين استاد مؤسسه پژوهشي حكمت و فلسفه در پاسخ به اين سؤال كه علامه بيشتر تحت تأثير مشي و روش فكري كدام يك از اين اساتيد بيشتر بوده اند، اشاره مي كند،« آقاي آشتياني اگرچه در فلسفه بر مشرب حكمت متعاليه بود اما در كل روش و نگاهي مستقل داشت.»علامه آشتياني در سال ۱۳۳۸ به عنوان مدرس دانشگاه مشهد انتخاب مي شوند و به تدريس در دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد مشغول مي شوند.در سال ۱۳۴۰ به دانشياري مي رسند و تا دوره بازنشستگي در همان دانشكده در مسئوليت مديريت گروه فلسفه مشغول تعليم و تدريس به جويندگان معرفت بوده اند.
|
|
شيخ الاسلامي: اهتمامي كه علامه آشتياني نسبت به متون اصيل عرفاني، احياي اين متون، تجديد طبع و ترجمه و شرح آن داشت از ايشان شخصيتي ساخته بود كه بهترين تعبير در رثاي ايشان اين است كه بگوييم ايشان حافظ ميراث هاي فكري، فرهنگي، فلسفي و ذوقي جامعه ما بود
ميراث دار حكمت معنوي
آثار علامه سيد جلال الدين آشتياني در چند حوزه تأليف شرح، ترجمه، تصحيح، تنقيح و تعليق است كه سهم بسياري در پاسداشت ميراث فكري و فرهنگي هويت ايراني را داراست.
دكتر علي شيخ الاسلامي استاد عرفان و ادبيات دانشگاه تهران بهترين و اصيل ترين اثر علامه آشتياني را شرح مقدمه قيصري مي داند و مي گويد: «مقدمه قيصري يك كتاب مبنايي است و فصول و قواعد انديشه عرفان نظري در اين كتاب براي شناخت انديشه محي الدين خلاصه و عصاره شده است، مقدمه قيصري ۱۲ فصل دارد كه هر كدام از اين فصول مهمترين بحث هاي عرفاني را از هستي شناسي تا نبوت و ولايت در خود دارد و خوب شرح چنين كتاب مهمي از علامه آشتياني كار سترگي بوده است. »دكتر شيخ الاسلامي كه خود از مدرسان فصوص الحكم است كتاب خوب ديگر علامه آشتياني را تصحيح متن فصوص الحكم و شرح قيصري مي داند كه در ضمن آن آراء امام خميني را نيز به همراه دارد.اين دوست فاضل علامه آشتياني درباره تلاش و ميراث داري حكمي مرحوم آشتياني اعتقاد دارد؛ اهتمامي كه علامه آشتياني نسبت به متون اصيل عرفاني، احياي اين متون، تجديد طبع و ترجمه و شرح آن داشت از ايشان شخصيتي ساخته بود كه بهترين تعبير در رثاي ايشان اين است كه بگوييم ايشان حافظ ميراث هاي فكري، فرهنگي، فلسفي و ذوقي جامعه ما بود.استاد منوچهري صدوقي نيز در اين باره نگاهي جالب توجه ارائه مي دهد و آن اين كه؛ «از ويژگي هاي برجسته اين مرد بزرگ(علامه آشتياني) اين بود كه علي رغم داشتن آثار تصنيفي و تأليفي مهمي كه متأسفانه پاره اي از آنها را نيز چاپ نفرمودند، به خاطر مهجور بودن آثار ديگران مخصوصاً از بعد از صفويه ترجيح مي دادند كه به تصحيح و چاپ آثار آنان بپردازند.»با توجه به اين اوصاف وقتي نگاهي به آثار علمي علامه آشتياني مي اندازيم دو حوزه معرفتي عظيم عرفان نظري و فلسفه اسلامي توجه ما را به خود جلب مي كند و بالتبع اين سؤال پيش مي آيد كه در كدام يك از اين دو حوزه فكري علامه آشتياني علي رغم تسلط عالي اش بر هر دو حوزه با يك صفت تفضيلي همراه است.
به اعتقاد بهاءالدين خرمشاهي علامه آشتياني در عرفان چيره دست تر بودند، اما عرفان فلسفي يعني با مباني فلسفي استوار چرا كه به قول ايشان« بدون مباني فلسفي عميق نمي شود عرفان نظري را به آن مايه و پايه كه علامه آشتياني رسيده بودند دريافت. » همچنين منوچهر صدوقي نيز علامه آشتياني را اولاً و بالذات عارف مي داند تا فيلسوف، به علاوه اين كه امهات آثار ايشان نيز متوجه عرفانيات است. استاد صدوقي كه خود از جمله نزديكان به علامه آشتياني بوده اند به بياني ديگر اشاره دارد «جهت ديگري كه علامه آشتياني در عرفانيات مقام شامخي داشتند، اين است كه حكمت متعاليه عناصر عرفاني متعددي دارد و طبيعتاً اگر كسي در حكمت متعاليه متخصص شود در عرفانيات نيز متخصص است.»
استاد حسن لاهوتي كه مصاحبت ۴۰ ساله اي را با علامه آشتياني داشته اند در اين باره نگاه ديگري دارد، آقاي لاهوتي كه در ضمن نسبتي سببي نيز با علامه آشتياني دارند، ايشان را از فيلسوفان نام آور معاصر ايران مي داند و در باره آثار علمي ارزنده علامه مي گويد؛ «هريك از آثار علامه آشتياني را بايد به تنهايي مورد بررسي قرار داد تا ميزان خدمات ايشان را در حوزه فلسفه و عرفان اسلامي بفهميم، حداقل كاري كه ايشان با آثارشان كردند اين بود كه نشان دهند فلسفه اسلامي به ابن رشد ختم نشد» . اما درباره ورود غالب و مسلط علامه آشتياني در دو حوزه عرفان و فلسفه در مقايسه با هم مي گويد؛« علامه آشتياني شارح بزرگ حكمت صدراست و ملاصدرا جامع بين فلسفه و عرفان است و اين دو حوزه هر دو مورد توجه علامه آشتياني بوده اند.»
دكتر بيوك عليزاده استاد و محقق فلسفه و عرفان اسلامي ذيل ارايه فهرست جامعي از تحقيقات و آثار مكتوب استاد اشاره مي كند كه اكثر آثار استاد آثاري است كه ايشان تصحيح كرده اند. نسخ خطي كه با شوق و علاقه شگفت انگيزي به احياء آنها پرداخته شده و از اين حيث به حق بايد علامه آشتياني را احياءگر فلسفه و عرفان اسلامي دانست، چنان كه بسياري از اساتيد متاخر فلسفه و عرفان اگر به همت معرفي علامه آشتياني نبود شناسانده نمي شدند. دكتر عليزاده اضافه مي كند؛ كه در بسياري از آثاري كه مرحوم آشتياني برآن مقدمه اي نگاشته اند، مقدمه از ذي المقدمه مفصل تر است. تعليقات ايشان بر موارد غامض كتب نيز از ديگر خدمات علمي ايشان بوده است. فهرستي كه دكتر عليزاده از آثار استاد آشتياني ارايه مي كند از قرار ذيل است:
|
|
لاهوتي :هريك از آثار علامه آشتياني را بايد به تنهايي مورد بررسي قرار داد تا ميزان خدمات ايشان را در حوزه فلسفه و عرفان اسلامي بفهميم، حداقل كاري كه ايشان كردند اين بود كه نشان دهند فلسفه اسلامي به ابن رشد ختم نشد. علامه آشتياني شارح بزرگ حكمت صدراست و ملاصدرا جامع بين فلسفه و عرفان است و اين دو حوزه هر دو مورد توجه علامه آشتياني بوده اند
تأليفات
- تفسير سوره توحيد (مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه فردوسي مشهد در سال ۱۳۶۶ متن آن را چاپ كرد.)
- شرح برزاد المسافر ملاصدرا كه انجمن حكمت و فلسفه ايران درسال ۶۹ آن را چاپ كرد.
- شرح حال و آراي فلسفي ملاصدرا چاپ شده در سال ۱۳۳۹ در تهران (در اين كتاب اصول فلسفي ملاصدرا به خوبي تقرير شده است)
- شرح فصوص الحكم فارابي (اين كتاب منسوب به فارابي است)
- شرح مقدمه قيصري بر فصوص الحكم ابن عربي (قسمت دوم اين كتاب تصحيح شرح مقدمه قيصري است.هانري كوربن بر همين كتاب مقدمه اي نگاشته است و از ايشان به عنوان ملاصدراي زنده نام برده اند.)
- هستي از نظر فلسفه و عرفان
البته استاد غير از آثار متعدد مقالات زيادي نيز در پاره اي از مجلات علمي داشته است.
- نقد تهافت الفلاسفه غزالي
عليزاده: بسياري از اساتيد متاخر فلسفه و عرفان اگر به همت معرفي علامه آشتياني نبود شناسانده نمي شدند.در بسياري از آثاري كه مرحوم آشتياني برآن مقدمه اي نگاشته اند، مقدمه از ذي المقدمه مفصل تر است. تعليقات ايشان بر موارد غامض كتب نيز از ديگر خدمات علمي ايشان بوده است
تصحيحات و تعليقات
- تصحيح و چاپ اثولوجياي افلوطين با تعليقات قاضي سعيد قمي
- تصحيح و چاپ كتاب اصل الاصول ملا يغماي گيلاني
- تصحيح و چاپ اصول المعارف ملامحسن فيض كاشاني
- تصحيح و چاپ انوار جليه ملا عبدالله زنوزي
- تصحيح و چاپ تحفه (در مسايل علم) ملا نظر علي گيلاني
- تصحيح و چاپ تحفه المراد (اين كتاب شرح قصيده مير فندرسكي است)
- تصحيح و چاپ تفسير فاتحه الكتاب
- تصحيح و چاپ تمهيد القوائد ابن تركه با حواشي آقا محمدرضا قمشه اي و آقا ميرزا محمود قمي
- تصحيح و چاپ رسا له المشاعر ملاصدرا با شرح ملامحمد لاهيجي و همچنين مقدمه مفصلي كه هانري كوربن به فرانسه برآن نگاشته است.
- تصحيح و چاپ رساله النصوص صدرالدين قونوي
- تصحيح و چاپ رساله نوريه در عالم مثال از حكيم بهايي لاهيجي
- تصحيح و چاپ رسائل فلسفي ملاصدرا كه شامل سه رساله؛ متشابهات القرآن، اجوبه المسائل و المسائل القدسيه است
- تصحيح و چاپ رسائل وحدت وجود و بداء از سيد محمد كاظم عصار
- تصحيح و چاپ رسائل التوحيد و النبوه و الولايه از قيصري
- تصحيح و چاپ شرح فصوص الحكم مويد الدين جندي (كه اولين شرح بر خصوص ابن عربي است اين كتاب با همكاري دكتر ديناني چاپ شده است.)
- تصحيح و چاپ شرح فصوص الحكم قيصري
- نگارش مقدمه تصحيح و چاپ الشواهد الربوبيه ملاصدرا با تعليقات حاجي سبزواري .در مقدمه مفصل استاد بر اين كتاب ايشان تاريخ فلسفه اسلامي را تا زمان ملاصدرا توضيح داده اند و تبيين كرده اند.
- تصحيح و چاپ قره العيون ملامهدي نراقي
- تصحيح و چاپ لمعات الاهيه از ملا عبدالله زنوزي
- تصحيح و چاپ المبدا و معاد ملاصدرا
- تصحيح و چاپ مجموعه رسائل حكيم سبزواري
- تصحيح و چاپ مشارق الدراري كه شرح قصيده تائيد ابن فارض است و سعدالدين فرغاني آن را چاپ كرده است.
- تصحيح و چاپ مصباح الهدايه امام خميني
- تصحيح و چاپ المظاهر الاهيه ملاصدرا
خرمشاهي : علامه آشتياني در عرفان چيره دست تر بودند، اما عرفان فلسفي چرا كه بدون مباني فلسفي عميق نمي شود عرفان نظري را به آن مايه و پايه كه علامه آشتياني رسيده بودند دريافت
علامه آشتياني تمام عمر خود را در حيات طيبه اي گذراند و اگر نگوييم انسان كامل بود به تعبير بنده كاملاً انسان بودند
- تصحيح و چاپ چهار جلد كتاب كه با تشويق و ستايش هانري كوربن كه قصد داشت تاريخ فلسفه شيعي از زمان صفويه به اين سو را تحليل كند از حكما و فلاسفه متاخر. (اين كتاب قرار بود در مجلدات بيشتري باشد كه با مرگ كوربن در همين چهار جلد متوقف شد)اين چهار جلد تحت عنوان منتخباني از آثار حكماي الهي ايران چاپ شده است.
- تصحيح و چاپ نقدالنصوص عبدالرحمن جامي به تصحيح ويليام چيتيك. در اين كتاب علامه آشتياني كار ويليام چيتيك را بسيار ارج مي نهد از اين رو كه كار او را بسيار سخت مي دانسته است.
- تصحيح و چاپ هدايه الطالبين حكيم سبزواري
تلاش بسيار استاد آشتياني در احياء متون اصيل حكما، عرفا و فلاسفه متاخر مسلمان ايراني با توجه به وضعيت دشوار نسخ خطي خود گواه بر شيفتگي و دانش دوستي اين دانشي مرد روزگار ماست كه گويي خود در قالب يك هيأت محقق و پژوهشگر به دنبال احياء اين متون بوده و الحق و الانصاف كمتر كاستي در آن به چشم مي خورد.از ديگر ويژگي هاي شخصيت علمي علامه آشتياني به گمان دكتر علي شيخ الاسلامي، حساسيت علامه نسبت به فيلسوفان و عارفان ايراني است. «علامه آشتياني معتقد بود كه تاريخ فلسفه و عرفان در جهان اسلام بيشتر از طريق فيلسوفان و عارفان ايراني به وسعت و عمق انجاميده است. بنابر اين بايد اين شخصيت هاي ايراني را گرامي داشت و آثار آنها را زنده نگاه داشت و حتي بسياري از آنهايي كه از بعد از ملاصدرا تا روزگار ما شناخته نبودند به وسيله ايشان در مجموعه آثار عرفاني و فلسفي كه چاپ كردند معرفي شدند» .
|
|
صدوقي:از ويژگي هاي برجسته علامه آشتياني اين بود كه علي رغم داشتن آثار تصنيفي و تأليفي كه متأسفانه پاره اي از آنها را نيز چاپ نفرمودند، به خاطر مهجور بودن آثار ديگران مخصوصاً از بعد از صفويه ترجيح مي دادند كه به تصحيح و چاپ آثار آنان بپردازند.آقاي آشتياني اگرچه در فلسفه بر مشرب حكمت متعاليه بود اما در كل روش و نگاهي مستقل داشت
مجسمه مروت و فتوت با خصايص فرشتگي
علامه آشتياني جداي از مرتبت بلند علمي خود به خاطر حسن خلق و سلوك شان مورد ستايش بسياري از هم نسلان شاگردان و دوستان خود نيز قرار گرفته است.
حسن لاهوتي در اين باره مي گويد؛ «يكي از خصايص بسيار ارزنده اي كه در علامه آشتياني وجود داشت و بروز بسيار شاياني در زندگي ايشان داشت، سخاوت علامه آشتياني بود. علامه داراي خصايص فرشتگي بود. گاهي انسان از آن همه علو مقام حيرت مي كرد. سخاوت علامه تنها در مسايل مادي نبود بلكه در افاضه علم نيز سخاوتي بي حد داشت. استاد آشتياني ترقي جامعه و رسيدن انسان به حق را با استدلال همراه مي كرد.»اين مترجم كه خود نيز در حوزه عرفان اسلامي آثار چندي را ترجمه كرده است با توجه به مصاحبت نزديك خود با علامه آشتياني در باره انزواي علامه به نكته جالبي اشاره مي كند؛ «علامه آشتياني انزواي به معناي رهبانيت گزيني نداشت بلكه ايشان ساعاتي را كه به درس مي گذراندند با همكاران و شاگردان خود بودند ، همچنين ساعاتي را به عبادات و دوستان خود مي پرداختند اما بقيه ساعات زندگي ايشان اختصاص به كار علمي داشت و اصولاً كار علمي و پژوهشي عميق فكري را نمي شود با حشر و نشر مدام با افراد جمع كرد آن هم از نوع تلاش بايسته علمي استاد آشتياني كه در طول عمر پربركت دانشگاهي خودكه حدودچهل سال مي شود حداقل سالي يك كتاب منتشر كرده اند. اين نحوه پژوهش طبيعتاً آرامشي مي طلبد كه علامه اين آرامش را از ساعات ۱۲ شب تا بامداد مي جستند. آشتياني هيچ گاه منزوي نبود بلكه تنها آن ساعاتي را كه خودش مي پسنديد نزد دوستانش بود.
دكتر شيخ الاسلامي با ذكر اين كه هر بار كه براي زيارت امام علي بن موسي الرضا به مشهد مشرف مي شدند ديدارهايي با علامه داشتند محضر ايشان را بسيار شيرين توصيف كرده مخصوصاً از اين جهت كه مرحوم آشتياني اطلاعات فراواني راجع به شخصيت هاي گوناگون و رجال زمان حال و گذشته داشتند و در محضر ايشان غالباً استفاده هاي رجالي در شناخت شخصيت هاي مختلف از عرفا، حكما و علماي زمان مي شد.
استاد« سها » نيز علامه آشتياني را مجسمه اي از مروت و فتوت توصيف مي كند همان طور كه بهاءالدين خرمشاهي كه خود سابقه ۵۰ سال ارادت عميق و شاگردي و دوستي خود را به صورت هاي مختلف نسبت به علامه ابراز مي كند، مي گويد؛ «علامه آشتياني تمام عمر خود را در حيات طيبه اي گذراند و اگر نگوييم انسان كامل بود به تعبير بنده كاملاً انسان بودند.»