دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۹۲۰ - Feb 13, 2006
هاشم بدري جانباز هنرمند:
شهادت را به رنگ سبز مي بينم
زينب پشت مشهدي
003402.jpg
هاشم بدري معتقد است كه انسان به خاطر جايگاه اصلي اش دلتنگ و ناراحت است و به همين دليل هرچه بيشتر ناراحت مي شود بي قرارتر است و گريه مي كند. بدري نقاش جانبازي است كه لرزش دستان و سادگي بيان و عصاي دستش هنرش را صدچندان مي كند و هر انسان سالمي را به فكر فرو مي برد.
بدري مبتكر تكنيك «كاردك بدريسم» نقاشي در سال ۱۹۹۰ و آغازگر نقاشي نابينايان است.
هنرمند جانباز ما، اول بار هنر خود را در جبهه هاي اهواز- زادگاهش- در مقابل هجوم دشمنان به نمايش گذاشت و پس از جانبازي، در سال ۱۹۹۰ برنده جايزه اول مسابقه نقاشي فرانسه شد و در سالهاي ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ نيز جايزه اول را به خود اختصاص داد. او تاكنون ۵۰ نمايشگاه نقاشي در داخل و خارج از كشور برگزار كرده است. وي عضو انجمن نقاشان فرانسه و انجمن نقاشان داخل كشور نيز هست.

* آقاي بدري بفرماييد از منظر شما كه يك هنرمند نقاش هستيد، ايثار و شهادت چه رنگي است؟
- به نظر من رنگ شهادت سبز است؛ يعني رنگ طبيعت. از آنجا كه من از بچگي رنگ سبز را سمبل مي دانستم و برايم مقدس بود، شهادت نيز داراي همان قداست و همان رنگ است.
*جانباز چه رنگي است؟
- رنگ هيجان، رنگ سبز آبي. من وقتي كه مجروح شدم، تركش هايي كه به بدنم اصابت كرده بود برايم مثل مدال هايي بودند كه از طرف آسمان به من اهدا شده بود، به همين دليل خوشحال بودم و فرياد مي زدم، من جانباز شدم.
*هنر مرتبط با فرهنگ ايثار و شهادت در مقايسه با سبك هاي هنري چه ويژگي هايي دارد؟
- در هنر انسان بايد به يك شفافيت روحي و ذهني برسد تا بتواند زيبايي ها را لمس و خلق كند، در فرهنگ ايثار و شهادت نيز انسان بايد به يك شفافيت قلبي و روحي دست پيدا كند تا بتواند زيبايي  ها و خوبي ها را ببيند. وقتي ايثار و شهادت به ميان مي آيد، تظاهر، تزوير و ريا كنار مي رود و صداقت، شجاعت، سعادت و صلابت خودش را بيشتر نشان مي دهد. در هنر نيز بايد همه ويژگي ها را كنار زد و از صفحه سفيد شروع كرد.
*رابطه هنر و فرهنگ ايثار و شهادت چه رابطه اي است؟
- رابطه تنگاتنگي با هم دارد، همين كه انسان بهترين نوع مرگ را كه شهادت است انتخاب مي كند، هنر خود را نشان داده است و آن هنر ذاتي فرد است. بزرگترين هنر انسان گذشت است كه انسان بتواند از جانش بگذرد.
*اينكه امام فرمودند «شهادت هنر مردان خداست» يعني چه؟
- انسان هنرمند، بهترين هنرنمايي را نزد معشوقش انجام مي دهد، مردان خدا، انسان هاي عاشق هنرمندي هستند كه بهترين هنرشان جان دادن در راه معشوق بود، آن هم شهادت در راه خدا.
*فرهنگ جانبازي چگونه روي بوم نقاشي مي نشيند؟
- به نظر من هيچ كس نمي تواند آن طور كه بايد، اين فرهنگ را روي بوم بنشاند. من خيلي سعي كردم حتي نتوانستم چهره يك بسيجي يا يك جانباز را آنطور كه هست روي بوم بياورم.
*آيا هنر معاصر در معرفي فرهنگ ايثار و شهادت موفق بوده است؟
- نه، نتوانستند؛ البته كارهايي شده اما آن طور كه بايد، موفق نبوده اند.
*الگوي تمام عيار شما در زندگي چه كسي بوده است؟
-كساني كه از خود گذشتند و رد پاي جاودانه بر جاي گذاشتند، سعي مي كنم از آنها الگو بگيرم.
*بهترين طرح و تصويري كه تا به حال كشيديد چي بوده؟
- بهترين تصويرم را از طبيعت كشيدم.
*از مشاهير هنر نقاشي غرب چه كسي مورد توجه شماست؟
- با ديدن كارهاي «دومير» علاقه مند به كارهاي فيگوراتيو شدم.
*از هنرمندان داخلي چه كسي مدنظر شماست؟
-كارهاي آقاي علي اكبر صادقي و مينياتورهاي آقاي فرشچيان و آقاي مسلميان، كارهاي كاتوزيان را نيز ديدم، كارهاي بسيار زيبايي دارد.
*نظرتان درباره «تشيع قلوب»حبيب صادقي چيست؟
- اولين بار كه ديدم مرا خيلي تكان داد. بايد بگويم كه در من يك انقلاب به پا كرد.
*اگر بخواهيد تصويري از قهرمان زندگي و موفقيت تان بكشيد، تصوير چه كسي را مي كشيد؟
- همسرم، قهرماني كه تمام مشكلات مرا تحمل مي كند و موجب درخشيدن من مي شود و خودش در پس پرده مشوق من است.
*اگر بخواهيم يكي از آفريده هاي خدا را به عنوان هنر معرفي كنيم شما كدام را معرفي مي كنيد؟
- من هميشه يك چيز در دنيا خيلي برايم جالب بوده و آن روح موجودات است.
*چرا روح موجودات؟
- چون اگر از موجودات گرفته شود، خواهيم ديد كه همه موجودات زنده به منزله يك شيء هستند و همان روح است در كالبد انسان كه به انسان شخصيت مي دهد.
*آقاي بدري گاهي اوقات آدم ها در اين دنيا دلتنگ مي شوند آيا براي شما هم پيش مي آيد يا نه؟
- بله، خيلي پيش مي آيد.
*در اين موقع شما چه كار مي كنيد؟
-گريه مي كنم، من خيلي گريه مي كنم.
*گريه شما را آرام مي كند؟
-بله، همه دلتنگي هايم با اشك آرام مي گيرد.
*راستي چرا آدم ها دلتنگ مي شوند؟
- چون جاي انسان اينجا نيست و از جايگاه اصلي فاصله گرفته لذا دلتنگ جايگاه اصلي خود مي شود.
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب آبادم
*شما از نمايشگاه هاي ديگران هم ديدن مي كنيد؟
- بعضي اوقات در گالري ها مي روم، اما نمايشگاه آقاي سلوكي برايم خيلي جالب بود.
*يك نمايشگاه آن هم از نوع نقاشي، آيا به نظر شما ضرورت دارد كه باشد؟
- بله، اول از همه خود هنرمند دوست دارد كه كارش را به نمايش بگذارد و بعد هم اينكه براي ديگران كه بازديد مي كنند جالب و مؤثر است.
*در نمايشگاه شما، براي بازديدكنندگان چه چيزي جالب است، خود شما يا كارهاي شما؟
- اول همه به كارهايم توجه مي كنند اما وقتي كه مي بينند جانباز هستم و با روي باز با آنها برخورد مي كنم، سوژه اصلي خودم مي شوم.
*طلوع فجر براي شما جالب تر است يا غروب خورشيد؟
- طلوع فجر را از غروب خورشيد بيشتر دوست دارم.
*طلوع فجر چه چيزي را در ذهن شما تداعي مي كند؟
- شهادت را؛ چون سعادت ابدي انسان در شهادت يا بهتر بگويم در جاودانه شدن است و شهادت مثل تولدي دوباره است.

يادداشت
جنگ كلمات
سعيد علاميان
«فولر» تحليل گر و نظريه پرداز نظامي انگليس اولين كسي است كه اصطلاح «جنگ رواني» را در سال ۱۹۲۰ به كار برده است. او پيش بيني كرده بود: «جنگ سنتي نظامي ممكن است جاي خود را به جنگ رواني بدهد، كه در آن از سلاح به مفهوم متعارف استفاده نمي شود و به جاي آن اقداماتي نظير زايل كردن خرد انساني، مغشوش كردن هوش انساني و مضمحل كردن حيات معنوي و اخلاقي يك ملت به وسيله نفوذ در اراده آنها، انجام مي شود.»
آمريكايي ها نيز پس از جنگ دوم جهاني براي نخستين بار در زمان رياست جمهوري «ترومن» به جنگ رواني ساختار اداري دادند و در سال ۱۹۵۱ شوراي استراتژي رواني در عالي ترين سطح قرار گرفت.
در سال ۱۹۵۳ نظريه آيزنهاور درباره جنگ رواني چنين اعلام شده بود: «اهداف اصلي برنامه ما بايد اين باشد كه شواهدي به مردم ساير ملل نشان بدهد دال بر اين كه آمال آنان براي آزادي، پيشرفت و صلح توسط اهداف و سياست هاي آمريكا عمل مي شود. كوشش تمامي وسايل ارتباط جمعي مانند راديو، مطبوعات، فيلم ها، تبادل اشخاص و مراكز اطلاعاتي و كتابخانه ها بايد مصروف اين شود كه نشان دهند اهداف ما با اهداف ديگر مردم جهان يكسان و برابر است. اين اهداف بايد چنان توضيح داده شود كه ديگران را برانگيزاند تا در دستيابي به آنها، با ما همراه شوند.»
آمريكايي ها كه مانند همدستان انگليسي شان قابليت و كارايي جنگ رواني را در جنگ جهاني دوم تجربه كرده بودند پس از جنگ به طور وسيع و جدي به مطالعه، آموزش و تحكيم مباني علمي جنگ رواني پرداختند؛ تا به آنجا كه در دهه هاي پاياني قرن بيستم دامنه كاربرد عمليات رواني ابرقدرتها بر عمليات نظامي پيشي گرفت و دوراني تحت عنوان جنگ سرد را به وجود آورد.
آمريكايي ها به عنوان قطب قدرت غرب با چنين پيشينه اي در سالهاي جنگ تحميلي علاوه بر حمايت نظامي و سياسي، توان عمليات رواني خود را نيز در اختيار صدام گذاشتند. آثار منتشر شده و اسناد به دست آمده از عراق نشان مي دهد آنان در اين زمينه هيأت هاي متعدد كارشناسي در امور روانشناسي را به عراق گسيل داشته اند. گروههاي آمريكايي متشكل از اساتيد و افراد مجرب، در مقاطع مختلف روي نيروهاي ايراني زنداني در اردوگاه هاي عراق به تفكيك ارتشي، سپاهي و بسيجي، عمليات افكارسنجي داشته اند تا نقاط ضعف نيروهاي ايراني را بشناسند.آنها خط مشي و استراتژي جنگ نظامي و رواني را بر اساس نتايج مطالعات به دست آمده به سران حزب بعث عراق ديكته مي كرده اند.
استراتژي پدافند متحرك و تعيين زمان حملات هوايي و موشكي به شهرها از جمله رهنمودهاي متخصصين جنگ رواني آمريكا به رژيم صدام بود؛ ضمن اين كه هزاران ساعت برنامه راديويي و تلويزيوني به همراه هجوم ميليونها كلمه در جهت شكست روحيه ايرانيان از سوي خبرگزاري هاي وابسته و يا تحت مالكيت محافل صهيونيستي، همه نشان دهنده پشتيباني وسيع آمريكايي ها و قرار دادن توان عمليات رواني آنان در جهت كمك به صدام و شكستن مقاومت مردم ايران بود.
عدم موفقيت جنگ رواني دشمن در جنگ هشت ساله نه در ضعف و ناكارآمدي روش ها بلكه بايد در هوشياري، قدرت تحليل و روحيه منحصر به فرد و مهمتر از همه خصلت ولايي ايرانيان ديد كه در طول سالهاي انقلاب در مقاطع بحراني در يك منظومه و بر مدار رهبري قرار گرفته اند.
اما ناديده نبايد گرفت در عصر هجوم امواج و شبكه ها و كلمه ها، عمليات رواني به تناسب آن، پيچيده تر شده است. جنگ رواني يك جنگ واقعي و تعيين كننده است؛ جنگي كه در آن به جاي گلوله و بمب كلمه مي ريزند. به جاي نشستن پشت تانك، پشت كي بردها مي نشينند. ميدان اين جنگ ، ذهن ها و عقايد و افكار است.
فضاهاي اينترنتي، سايت ها، وبلاگ ها، امواج و شبكه هاي ماهواره اي و مطبوعات همگي مهمات و سلاح اين جنگ تمام عيار به شمار مي روند و قواي رسانه اي ما بايد به طور كامل به آن تجهيز شوند.

فرهنگ بسيج؛ جنبه هاي انساني جنگ
سيدكمال لوح موسوي
مي گويند تعرف الاشياء به اضدادها. با اين حساب بايد ديد جنبه هاي انساني در مقابل چه چيزي وضع شده است. آنان كه ساده انگارند بي هيچ تاملي خواهند گفت، جنبه هاي حيواني؛ البته اين سخن هم چندان بي وجه نيست. جنگ به ما هو جنگ چيزي جز تجلي بروز و ظهور خوي حيواني آدميان نيست، اما در جبهه اي كه مردان خدا قرار گرفته اند و تيغ از پي حق مي زنند جنبه هاي حيواني محلي از اعراب ندارد. پس اين جنبه هاي انساني در مقابل چه چيزي وضع شده است؟! اهل تامل مي دانند كه هنگام خلقت «آدم» تنها «شيطان» نبود كه به انكار شأن و مرتبه خليفه خداوند برخاست، فرشتگان مقرب الهي نيز به حضرت حق عرضه داشتند كه اين موجود دو پا، اهل فسق و خونريزي است و... مابقي قضايا، اما آن كه انسان را خليفه خود روي زمين قرار داد، مي دانست كه اين موجود دوپا نه فرشته است و نه حيوان، بلكه انسان است؛ انساني كه اگر به ساحت قرب حق برسد و با او «انس» بگيرد انسان كامل خواهد شد كه فراتر از آن مرتبتي براي او متصور نيست و اگر دچار نسيان شود و عهدي را كه در الست از او ستانده اند فراموش كند به مرتبتي سقوط خواهد كرد كه در كلام ايزدي از مرتبت بهائم نيز پايين تر خوانده شده است. آنان كه برترين شأن «مجاهدان راه خدا» شأن انساني آنهاست، آنان نه همانند ستارگان هاليوودي هستند كه بكشند و ويران كنند و نه موجوداتي كاملاً استرليزه شده كه هيچ خطايي از آنان سر نزند؛ آنان انسانند و شأن انساني اقتضا مي كند كه بگويند و بخندند و شوخي و مطايبه كنند و در عين حال در مقابل ظلم و تجاوز و خونريزي پايداري و مقاومت كنند. وقتي جنبه هاي انساني فرد رشد كرده و تبلور يافت ديگر ذاتاً طرفدار حق است و بر اساس فطرت پاك انساني خود با ظلم و تجاوز مخالف است. اين انسان حق جو به طور طبيعي در مقابل افراد سودجو وطماع قرار مي گيرد و اين تقابل و نزاع هميشه در طول تاريخ وجود داشته است؛ جنگ سودجويان با حق جويان جنگي كه از اول تاريخ يعني از هابيل و قابيل تا به امروز وجود داشته است.
سلاح اصلي انسان هاي واقعي يعني حق جويان، ايمان، توكل و همتشان بوده كه نهايتاً بر قدرت سودجويان غالب شده اند.
پيامبر اكرم(ص) در صدر اسلام ارتش مجهز و مسلحي نداشت تا باتجهيزات و ساز و برگ نظامي با امپراتور ايران و روم بجنگد. همه مي پذيرند و به تحقيق قبول دارند كه ايران و روم دو ابرقدرت آن زمان بزرگ ترين ارتش ساز و برگ نظامي دوران خود را در اختيار داشتند، اما مغلوب ايمان و فرماندهي الهي مسلمانان صدر اسلام شدند و اسلام با جنگ و تجاوز و خونريزي توسعه پيدا نكرد. دين اسلام با تأكيد بر جنبه هاي انساني از دروازه قلب ها وارد شد و سرزمين هاي مختلف را فتح كرد. اسلام در اندونزي، هند، پاكستان، چين و كشورهاي كوچك و بزرگ آفريقايي از همين طريق گسترش يافت و همه كساني كه در طول تاريخ با خوي حيوان صفتي و سودجويي، كشورگشايي كردند يا فراموش شده اند يا با بدنامي از آنها ياد مي كنند؛ خونخواراني مثل چنگيز و تيمور از اين دسته هستند. مكتب انسان ساز اسلام پس از همه فراز و نشيب ها امروزه هم در دل ها فرماندهي مي كند. ماهيت اسلام خواهان و جوهره انساني و ظلم ستيزي جمهوري  اسلامي باعث شد استعمارگران شرق و غرب را به جمهوري اسلامي تحميل كنند، دفاع مقدس انساني در مقابل تجاوز سودجويانه قدرت ها در جنگ تحميلي معني پيدا كرد. محور اين دفاع جانانه در جمهوري اسلامي انسان ها بودند كه اين دفاع را با حقيقت جويي پيش بردند و در مقابل مدرن ترين تجهيزات پيشرفته قرن ايستادگي كردند. اين چيزي نبود جز همان چيزي كه از اول خلقت تاكنون صحيح ترين راه اداره جامعه و تعالي آن بوده است و اين همان رمز پيروزي بود كه پس از ۸ سال دفاع مقدس پيروزي را نصيب ما گردانيد.
فرهنگ بسيج كه در سايه فرهنگ الهي دفاع مقدس پديدار شد و در آن زمان جبهه هاي نبرد را تبديل به قطعه هايي از بهشت كرده بود تولد يافته همين فرهنگ انساني است كه در حكومت جمهوري اسلامي ايران نهادينه شد و در دفاع مقدس به عنوان فرهنگ بسيج تبلور يافت.
فرهنگ انساني بسيج در طول دفاع مقدس چنان تحول عظيمي در جوانان ايجاد كرد و اين فرهنگ باعث شد بسيجيان در مقابل تجاوز دشمن بعثي كه ۳۶ كشور آن را پشتيباني مي كرد بايستد و چنان بهشت انساني در جبهه هاي نبرد بسازد كه تا كسي مستقيماً در آنجا حضور نمي يافت، نمي توانست آن را درك كند و كسي كه آن را درك مي كرد، نمي توانست از آن جدا شود. همين طور شد كه برخي از اين عزيزان تمام طول جنگ تحميلي را به صورت داوطلبانه و با عشق حضور يافتند و احساس خستگي نكردند. اين روحيه زبانزد دوست و دشمن شده بود. دشمنان مي گفتند در ايران كليدهايي براي بهشت درست كرده اند كه امام(ره) وقت عزيمت نيروها به جبهه در گردن آنها مي اندازد. سپس بسيجي ها كه كليد را دارند براي يافتن بهشت راهي مي شوند. آنها بدون درك حقيقي و براي تمسخر اين موضوع را مطرح مي كردند. نمي دانستند آنها واقعاً در ميان آتش نمرود، بهشت سرد و سلامت را مي يافتند و اين بهشت بود كه آنان را شيفته مي كرد و بهشتي كه پس از شهادت در آن پا مي گذاشته ادامه همين بهشت زميني بود كه در جمع افرادي با خوي انساني پديد آمده بود. در جامعه جنگي بسيج چنان جنبه هاي انساني تبلور يافت كه آنها را تا مرتبه مستي شهود پيش برد تا جايي كه آنچه كه ديگران به عنوان بهشت، نسيه مي پنداشتند آنها نقد مي ديدند. البته سابقه قبلي اين قصه را مي توان ياران حضرت سيدالشهدا در روز عاشورا ديد كه در اوج خيانت دشمن جز زيبايي چيز ديگري نمي ديدند. (ما رأيت الا جميلا) البته اين بالاترين مراتبي بود كه يك رزمنده بسيجي به آن مي رسيد. در اين حال خود را ايثارگر نمي دانست و حضور خود در جبهه را بالاترين موهبتي مي ديد كه خداوند در اختيار او قرار داده بود. در اين مرحله بود كه فرزندان خميني با فرهنگ خاص خود عنوان بسيج و بسيجي را بر خود نهادند و فرهنگ بسيج مطرح شد.
امروزه فرهنگ انساني بسيج نهادينه شده و داراي شاخصه هاي مهمي است كه از مهم ترين شاخصه هاي فرهنگي آن مي توان به موارد زير اشاره كرد:
۱- تعهد و پايبندي به اصول آرمان ها و ارزش هاي متعالي اسلام
۲- انجام وظيفه في سبيل الله براي كسب رضايت الهي در هر شرايطي
۳- بري بودن از تمام شائبه هاي خدعه، فريب، نيرنگ و مسامحه (سهل انگاري)
۴- اصالت اتمام تكليف و مسئوليت، بدون توجه به مقام
۵- قناعت، ساده زيستي و بهره برداري صحيح از امكانات
۶- روحيه تدبير، برنامه ريزي، ابداع و ابتكار براي برداشتن هر مانعي با پشتكار
۷- ايثار و فداكاري و مقدم داشتن ديگران در بهره مندي ها و امتيازات
۸- هدفمندي، انسجام و همبستگي و وحدت فكري و عملي و آرمانگرايي
۹- اعتماد دوسويه
۱۰- پرهيز از تشريفات زايد و تجمل گرايي
۱۱- پرهيز از تمركزگرايي در امور.
در كلام امام(ره) نيز فرهنگ بسيجي را مي توان با عناوين ذيل خلاصه كرد:
۱- مردمي بودن ۲- مكتبي بودن ۳- نظامي بودن (ارتش ۲۰ ميليوني) ۴- ضرورت آموزش همگاني ۵- سازماندهي (سازمان داشتن) ۶- قانونمند بودن ۷- ساده زيستي ۸- عموميت داشتن ۹- هميشگي بودن ۱۰- عضويت داوطلبانه ۱۱- كسب مهارت و انتقال تجربيات ۱۲- آمادگي دائم و همبستگي.
رهبر فرزانه و هوشمند انقلاب پس از حضرت امام اصول ديگري براين فرهنگ اضافه كرد كه هرچند برخي از مطالب بالا را مورد تاييد و تاكيد قرار دادند، ليكن وجدان  كاري، انضباط، نقد و اصلاح بهبود مستمر و پاسخگو بودن را براي فرهنگ و غناي آن افزود.
امروز نسلي كه پس از جنگ تحميلي خود را بسيجي مي داند بايد بداند اين فرهنگ انساني از كجا آمده؟ چه سيري داشته و با چه بهايي به دست آنان رسيده است؟ و با حفظ اصول و دنباله روي از راهبردهاي اصولي و تاريخي آن از انحراف و سوءاستفاده از آن جلوگيري و آرمان هاي آن را پاسداري كند.
اميدوارم اين نهاد اصيل به موازاي گسترش كمي حريم ارزش خود را حفظ كند.

نسل شقايق
براي غربت شهيدان
از تبار شكفتن
تو زخم سرخ قيامي تو روح سبز قعود
تو راز ماندن عشقي ميان عطر سجود
تويي زدوده آتش، تويي زدوده عشق
تويي چو شهپر شعله، تويي چو پيچش دود
تو از قبيله توفان، تو از قبيله موج
تو از عشيره دريا، تو از عشيره  رود
تمام غربت خاكت غريو «يا زهرا» ست
تويي ز نسل شقايق، ز نسل ياس كبود
نگاه خسته اشكت دوباره شد تكثير
غبار غربت چشمت دوباره پر بگشود
شكوه سوره زخمت نويد «بل احيا» ست
و آيه آيه خونت، حيات آينه بود
محمود تاري(ياسر) تهران


تقديم به ساحت مقدس شهيدان كشورم
خداي عشق
غريب مانده پرستو در اين زمانه سرد
خدا كند كه بيايد دوباره مردي مرد
ببين كه اهل دلي با تمام سوز نوشت:
كه خسته ام من از اين روزگار درد و نبرد
چه مي شود كه چراغي  بياورد خورشيد
براي كوچه سردي كه مانده بي شبگرد؟
چه مي شود كه بيابد نگاه منتظرم
در آستانه در، قاب چهره يك مرد
خداي گونه اي از آسمان و دستي گرم
نگاه آينه وار و نجيب يك همدرد
چه مي شود كه بيابم تو را در اين باران
دوباره سبز شود خاطرات مبهم و زرد؟
چقدر خسته شدم من، سكوت بهتر نيست
از اين كه باز بگويم حديث غصه و درد؟
خداي عشق ! منادي مهرباني و نور!
براي خاطر ققنوس خسته ات برگرد!
انسيه خواجه زاده- دامغان


تقديم به جانبازان شيميايي
تاول
تاول هاي تنت
زيتون هاي تبرك فصلي سرخ است
قنديل هايي از جنس نور
كه در آن چشم ها
نه تنها كربلاي پنج
كه تاريخ كربلا را نظاره گرند
تاول هاي تنت
شيميايي نيست
هواي مقدس ايثار است
كه با عطر مقاومت
گل بسته اند حماسه بلند قامتت را
و در ميان اين تاول هاي
سبز
سفيد
سرخ
روزي گم خواهي شد
مانند نامت كه گم شد در تبار شهيدان
خورشيدي روزي
از كرانه روشن اين زخم ها
طلوع خواهد كرد...
مصطفي جليليان مصلحي-مشهد مقدس

مطبوعات جنگ
انتشار پنجمين شماره فصلنامه فرهنگ پايداري
003405.jpg
پنجمين شماره فصلنامه فرهنگ پايداري به صاحب امتيازي بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس و مدير مسئولي مهندس غياثي راد منتشر شد.
اين شماره فصلنامه در بخش هاي گفت وشنود، خاطره، پژوهش، داستان و شعر، هنر، گزارش و ترجمه مطالب متنوعي را به خوانندگان عرضه كرده است. «عليرضا كمري» پژوهشگر تاريخ و ادبيات جنگ در گفت وگو با اين فصلنامه نقطه نظرات خود را درباره پژوهش جنگ و شأن و اعتبار آن و نيز نگاه علمي و موشكافانه به مقوله نقد را در ميان گذاشته است. وي مطالعات فرهنگي و پژوهش در حوزه جنگ را مورد توجه قرار داده و بي توجهي به آن را موجب آسيب به ادبيات و فرهنگ دفاع مقدس مي داند.
گفت وگو با يك سر لشكر عراقي از ديگر مطالب خواندني اين فصلنامه است كه با عنوان «روايت شكست» منتشر مي شود. سردبير فصلنامه معتقد است مصاحبه با مقامات نظامي عراق كه در جنگ با ايران شركت داشته اند، مي تواند نيمه تاريك تاريخ و هويت جنگ هشت ساله را روشن كند. انتشار يكباره ۱۱۵ جلد كتاب در حوزه هاي شعر، خاطره، داستان و پژوهش دفاع مقدس، انگيزه گفت و گو با حميد حسام معاون ادبيات و انتشارات بنياد بوده است. وي در اين مصاحبه راز موفقيت در اين باب را بازگو مي كند كه همانا باز شدن فضاي بسته و محدود بوده است.
اين شماره فصلنامه خاطره تازه اي از سرلشكر غلامعلي رشيد به چاپ رسانده است. وي در بيان اين خاطره به عمليات والفجر هشت (فتح فاو) مي پردازد و از اعجابي كه رزمندگان آفريده اند سخن مي گويد. مقاله پژوهش جامع نگري به مفهوم ايثار در زمان جنگ، بحران و صلح كار مشترك خانم دكتر ثريا مكنون و خانم مهندس زهره عطايي آشتياني، شاخصه هاي فرهنگ بسيجي نوشته داود غياثي راد، حقيقتي شبيه افسانه نوشته احمد رضا هدايتي، مقالات بخش پژوهش هستند. نگاه به يادمان هاي سرباز گمنام در كشورها و «عقب نشيني» نوشته گان باستر در بخش ترجمه فصلنامه گنجانده شده است.
داستاني از محسن مؤمني و داستان واره اي از اسدالله مشايخي به مطالب خواندني فصلنامه افزوده اند. اين شماره با نقد قصه اي از مارگريت دوراس نوشته مسعود ميري و نيز گزارش سفر به عراق كاري از محمد آقا ميرزايي و مطالب ديگر در دسترس علاقه مندان قرار دارد.

ادب و هنر
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
حوادث
خارجي
سياسي
داخلي
شهر
شهرستان ها
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |  
|  داخلي   |   شهر   |   شهرستان ها   |   شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |