ابتدا قرار بود رئيس شبكه قرآن برايمان يادداشت بنويسد. اما آن قدر سرشان شلوغ بود كه پس از يك ماه پيگيري به نتيجه نرسيديم! احمد طوبائي معاونت طرح و برنامه شبكه قرآن است و البته پژوهشگر و مدرس دانشگاه. يادداشتش را با دقت و حوصله خاصي برايمان آماده كرد و به اين سؤال ما پاسخ داد: قرآن نمي خوانيم، چرا؟
تصحيح فرهنگ عمومي
احمد طوبايي
با اندكي تأمل، در اين باره فضاي تعارض گونه اي به ذهن متبادر مي شود: اعتقاد به ثمربخشي و سعادت آفريني قرآن از يك سو و بي توجهي و يا كم توجهي به اين امانت الهي در جامعه پيرو اين كتاب آسماني از سوي ديگر، اين حقيقت را آشكار مي سازد كه در خصوص توجه به قرآن و پيروي عملي از آن، هنوز هماهنگي لازم بين حوزه انديشه و شناخت و حوزه عمل و رفتار برقرار نشده است. اكنون مي پرسيم؛ چرا؟ به چه علت اين هماهنگي برقرار نشده است؟ آيا مشكل در درجه اول به حوزه معرفت و شناخت قرآن بازمي گردد، يا مشكل عمدتا مربوط به حوزه رفتار و عمل است نه شناخت و معرفت قرآني.
شايد هم گفته شود مشكل به هر دو حوزه باز مي گردد و هيچ يك نسبت به ديگري تقدم ندارد. البته اين واقعيت را نيز نبايد از نظر دور داشت كه افراد جامعه اسلامي ما، در خصوص معرفت و عمل به قرآن يكسان نبوده و به چند دسته قابل تقسيم مي باشند:
الف) افرادي كه دائما با قرآن ارتباط داشته و حضور قرآن در زندگي آنان كاملا مشهود است.
ب) افرادي كه گاهي با قرآن مرتبط و گاه ديگر از آن غافل مي شوند. في المثل هنگامي كه مشكلي در كار و زندگي آنان پيش مي آيد به قرآن روي آورده و هنگامي كه مشكل آنان برطرف مي شود مجددا دچار غفلت مي گردند.
ج) افرادي كه اساسا قرآن در زندگي آنان حضور قابل توجهي نداشته و در واقع فقط نامي از مسلماني و اسلام به همراه دارند.
البته در خصوص دسته اول و دوم نيز مي توان جنبه ديگري نيز لحاظ كرد؛ اين كه برخي هم به ظاهربه قرآن توجه دارند و هم به معنا و باطن قرآن، برخي ديگر فقط به يكي از اين دو اكتفا كرده اند، يعني فقط به ظاهر الفاظ و كلمات قرآني مي پردازند و حتي آيات آن را تلفظ كرده و قرائت مي كنند و يا بالعكس فقط به معنا و مفهوم آيات مي پردازند. و اما طرح سؤال نخست يعني علت قرآن نخواندن، عمدتا به دسته سوم بازگشت مي كند كه اساسا از قرآن در زندگي خود بي بهره اند. در خصوص دسته دوم نيز بايد سؤال را اين گونه مطرح كرد كه چرا آنان گاهي از خواندن و توجه به قرآن غفلت مي ورزند؟
به نظر مي رسد با توجه به تفاوت شيوه بررسي موضوعات مربوط به حوزه انديشه و شناخت با حوزه عمل و رفتار، مي بايست هر يك را جداگانه با روش خاص خود بررسي كرد. في المثل از طريق بررسي پيمايشي و يا تحقيق ميداني مي توان به برخي اطلاعات آماري و توصيفي در خصوص چگونگي رفتارهاي مبتني بر قرآن در جامعه دست يافت و لكن علت يابي دقيق، مستلزم بررسي هاي تحليلي همه جانبه است، و همچنين است درخصوص دستيابي به سطح آگاهي و معرفت جامعه نسبت به قرآن و يا علت فقدان و كمبود آگاهي لازم در اين زمينه. اشكالات مربوط به حوزه رفتار و عمل را مي توان با روش هاي اصلاحي مناسب پيشگيري و يا درمان كرد. في المثل موضوع انس با قرآن و ارتباط پيوسته با آن را مي توان به صورت يك برنامه بلندمدت از سنين كودكي در برنامه تربيتي آنان جاي داد و به تدريج اين حالت را در وجود آنان تثبيت كرد.
اما براي بزرگسالان گونه هاي ديگري از تصحيح رفتار مناسب است.
به عنوان مثال براي تصحيح فرهنگ عمومي در خصوص بهداشت و يا رانندگي و مواردي از اين قبيل، راه هاي مناسبي وجود دارد كه اينك در جوامع مختلف آزموده شده و نتيجه نيز با موفقيت خوبي همراه بوده است.
برخي از اين شيوه ها براي تصحيح فرهنگ رفتاري قرآني جامعه نيز مناسب است. به عنوان مثال با استفاده از ظرفيت گسترده رسانه هاي صوتي و تصويري مي توان به تدريج برنامه خواندن حداقل يك صفحه قرآن را در برنامه روزانه افراد جامعه اسلامي جاي داد و...
به هر صورت، با عنايت به پيوستگي حوزه رفتار و انديشه، به نظر مي رسد پاسخ پرسش (چرا قرآن نمي خوانيم؟) را مي بايست در هر دو حوزه رفتار و انديشه دنبال كرد و با افزايش سطح آگاهي و معرفت جامعه نسبت به قرآن و تصحيح فرهنگ عمومي قرآن با بهره گيري از شيوه هاي تربيتي و تصحيح رفتاري مناسب، اين نقصان اجتماعي را در جامعه اسلامي مرتفع ساخت.