شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۳۹۸۳ - May 13, 2006
تا به  حال به نقش اعداد در قرآن توجه كرده ايد؟
اعجاز اعداد
شماره سوره حج در قرآن 22 است يعني بيست و دومين سوره قرآن. جالب اين جاست كه شهر مكه، قلب اين اتفاق مهم، درست در عرض جغرافيايي 22 قرار گرفته است
002274.jpg
سميه غلامپور: ذهنم حسابي درگيرش شده بود. اين اعداد و ارقام جالب و شگفت   آور براي من كه هيچ وقت از رياضي خوشم نمي آمد، آن قدر جذاب بود كه ساعت ها ذهنم  را به خودش مشغول كند. همين اعداد و ارقام عجيب قرآن را مي گويم. نظم و دقت شگفت  آوري كه بعد از قرن ها از نزول قرآن تازه آرام آرام دارند خودنمايي مي كنند و بُعدي ديگر از ابعاد عظيم قرآن را نشانمان مي دهند. بعدي كه اين روزها تحت عنوان اعجاز عددي، خيلي ميان پژوهشگران قرآني جا باز كرده است و خيلي ها را وسوسه كرده تا با پژوهش و مطالعات جامعي درباره درستي اين اعداد و يا به دست آوردن اعداد و ارقام شگفت ديگر، مطالعات موجود در اين زمينه را كامل تر و جامع تر كنند.

فكر مي كنم دوران دبستان بود كه در كتاب هاي ديني مدرسه از معجزه ها خوانديم. از پيغمبراني كه آمدند و هر كدام معجزه اي و معجزه  هايي براي مردم زمانشان داشتند. از اين كه با همه بزرگي و عظمت كارهاي خدايي آنان، باز هم آدم هاي بسياري بودند كه يا نمي ديدند، يا نمي شنيدند و يا شايد نمي خواستند ببينند و بشنوند. و از پيامبر بزرگوار خودمان خوانديم. از اين كه او هر چند مثل پيغمبران ديگر معجزه هاي متعدد نداشت اما تنها معجزه او، قرآن، آن قدر بزرگ و خارق العاده بود كه به تنهايي براي هدايت انسان كافي باشد.
بعدها كه بزرگ تر شديم، فهميدم كه معجزه هاي هر پيغمبري كاملا متناسب با اوضاع اجتماعي زمان خودش بوده است. مثل موسي و داستان عصا و اژدها شدنش كه در قرآن آمده. مي دانيم كه اين اتفاق، درست در ميان مردمي بود كه آشنا به سحر و جادوگري بودند. طبيعي است وقتي سحر و جادو را دانستي، مي تواني بفهمي كه كار موسي سحر نيست، جادو هم نيست، يك معجزه است. يا داستان حضرت عيسي و شفا دادن بيماري هاي لاعلاج كه درست در زماني بود كه طبابت به دليل ايجاد شدن مريضي هاي گوناگون به اوج خودش رسيده بود. و يا پيامبر بزرگوار خودمان و داستان بلاغت و فصاحت و شيوايي قرآن كه درست در ميان مردم عرب كه در اوج قله شعر و شاعري بودند و در فصاحت و بلاغت تخصص كاملي داشتند نازل شد. اما قرآن، مختص به يك دوره و يك گروه انسان ها نبوده و نيست. بلكه تمام دوران ها و تمام انسان ها شامل هدايت قرآن مي شوند. شايد به همين دليل است كه علاوه بر اعجاز بياني، قرآن از ابعاد بسيار ديگري هم معجزه است. هر چند شايد همان بعد اول براي اثبات معجزه بودن قرآن كافي است.

اعجاز در اعجاز
علاوه بر اعجاز بياني، يكي ديگر از ابعاد اعجاز قرآن، شخصيت پيامبر بزرگوار ماست. انساني كه در مكتب هيچ دانشمند و معلمي حاضر نشده و همه خوب مي دانستند كه او فردي درس ناخوانده  است. اما به يكباره كتابي را بر همگان عرضه مي كند كه بزرگان روزگار در مقابل اش در مي مانند. كتابي كه در تمام طول تاريخ، كسي نتوانست كلمه اي به آن بيفزايد و يا چيزي از آن را تغيير دهد.
علاوه بر اين ها، اعجاز معنايي، زيبايي مفاهيم و معاني دقيق و عميق قرآن است كه البته كاملا هماهنگ با فطرت انساني است. يكي ديگر از ابعاد اعجاز قرآن، هماهنگي و عدم وجود اختلاف در آن است. پرده برداشتن از اتفاقات آينده، خبرهاي غيبي و طرح دقيق مسائل علمي هم از ديگر بعدهاي آن است. بعد جديد و تازه اي هم تحت عنوان اعجاز عددي وجود دارد كه در اين  جا مي خواهيم به نمونه هايي از آن اشاره كنيم. در اين جا، هدف ما اين نيست كه از اين طريق حقانيت قرآن را ثابت كنيم، چرا كه با دلايل و ابعادي كه اشاره شد، اين حقانيت به طور كامل اثبات شده است. اما شايد زيبايي و عظمت اين اعداد براي هر خواننده مشتاقي جالب و تفكر برانگيز باشد.
هماهنگي واژه ها
تكرار واژه ها و شمارة جالب اين تكرار، يكي از جنبه هاي اعجاز عددي قرآن است. براي مثال، كلمه دنيا 115 بار و كلمه آخرت نيز 115 بار تكرار شده است. كلمه گياه 26 بار و كلمه درخت هم
26 بار. كلمه تابستان گرم 5 بار و كلمه زمستان سرد نيز 5 بار. زكات 32 بار، بركت هم 32 بار. شراب 6 بار، مستي هم 6 بار. فقر 13 بار و ثروت هم 13 بار. فرشته 88 بار و شيطان هم 88 بار. بهشت 77 بار و جهنم هم 77 بار. شياطين 68 بار و ملائك هم
۶۸ بار. حيات 71 بار و كلمه موت هم
71 بار در قرآن استفاده شده است.
همان طور كه مشاهده مي كنيد، تكرار كلماتي اين گونه، بسيار جالب و شگفت آور است.

اعدادي كه حرف مي زنند
اما يكي ديگر از جنبه هاي اعجاز عددي قرآن تعداد به كار بردن برخي از كلمات است. براي مثال كلمه يوم معناي روز
به صورت مفرد 365 بار به تعداد روزهاي سال شمسي در قرآن به كار رفته است و به صورت تثنيه و جمع 30 بار به تعداد روزهاي ماه. كلمه شهر به معناي ماه،
۱۲ بار در قرآن ديده مي شود، يعني درست به تعداد ماه هاي سال. كلمه الساعه (ساعت) در قرآن 24 بار به كار رفته است. سماوات السبع يا سبع سماوات (هفت آسمان) 7 بار استفاده شده است. سجده و مشتقات آن 34 مرتبه به كار رفته كه برابر مجموع سجد ه هاي 17 ركعت نماز شبانه روزي است. مشتقات وحي به تعداد اوصياي الهي 12 بار به كار رفته است. لفظ شيعه و مشتقاتش 12 بار و مشتقات فرقه 72 بار به تعداد 72 فرقه اسلامي.

پيغام هاي اعدادي
در سوره قمر، اشاره اي به ورود انسان به كره ماه شده است. در اين سوره، كلمه قمر در اولين آيه قرار دارد و معناي آن به اين صورت است كه زمان قيامت نزديك شده و ماه شكافته شده است. كلمه قمر در قرآن دقيقا 1389 بار تكرار شده است يعني درست برابر با اولين سفر انسان به ماه به تاريخ هجري قمري 1389! در اين آيه غير از كلمة شكافته شدن، از كسر شدن نيز استفاده شده است. سفينه آپولو وقتي روي ماه فرود آمد، چند تكه از خاك و سنگ روي ماه را كند و با خود به زمين آورد كه شايد اين مفهوم را برساند. علاوه بر اين كلمه قمر به عنوان يك جسم فضايي 27 بار تكرار شده است كه مطابق با 27 روز حركت دوراني ماه به دور كره زمين است.
يكي ديگر از نكات جالب اعداد، شماره سوره حج است. شماره سوره حج در قرآن 22 است يعني بيست و دومين سوره قرآن. جالب اين جاست كه شهر مكه، قلب اين اتفاق مهم، درست در عرض جغرافيايي 22 قرار گرفته است.
مسأله ژنتيكي جالبي هم كه مي توان به آن اشاره كرد، مسأله تعداد كروموزوم هاي انسان هاست. همه مي دانند ساختمان ژن انسان ها بستگي به نوع كروموزوم هايي دارد كه در ژن موجود است. فرق ميان زن و مرد در نوع 23 جفت كروموزومي است كه در ژن هر كدام موجود است. در هر انسان مؤنث 23 جفت كروموزم xx و در هر انسان مذكر 23 جفت كروموزوم xy وجود دارد. در قرآن كريم هم 23 بار اسم زن و 23 بار اسم مرد به صورت واضح
به كار رفته است.
شايد روزي نمونه اي خلاف آن چه گفته شد ثابت شود و يا برخي مثال ها نقض شود كه قابل پيش بيني است و خللي در اعجاز قرآن به وجود نخواهد آورد. اما مي توان از همه آن چه اشاره شد، به نظم و هماهنگي و چند بعدي بودن قرآن پي  برد.
گاهي اوقات، نگاهمان به قرآن محدود مي شود و تنها براي زمان خاص و يا با نيت خالصي از آن استفاده مي كنيم. شايد هنوز باور نداريم كه قرآن يك معجزه است و معجزه ها وجوه مختلفي دارند و محدود به زمان و مكان خاصي نيستند. نمونه  هاي ذكر شده شايد كمك كند تا كمي نگاه مان را وسعت بدهيم و معجزه پيامبرمان را باور كنيم.


اولين جرقه
يكي از نخستين كساني كه مسأله  اعجاز عددي را پيش كشيد و حيرت و اعجاب جهانيان را برانگيخت، دكتر رشاد خليفه مصري الاصل و استاد كامپيوتر دانشگاه هاي آمريكا بود. او به مدت
سه سال در مورد قرآن با استفاده از رايانه تحقيق كرد و نتيجه اين تحقيقات را به روزنامه هاي دنيا داد. كتاب او تحت عنوان معجزه القرآن الكريم در سال 1983 در بيروت چاپ شد و به زبان انگليسي نيز در آمريكا انتشار يافت.
تمام كوشش رشاد خليفه براي كشف معاني و اسرار حروف مقطعه قرآن صورت گرفته و ثابت كرد كه رابطه نزديكي ميان حروف مذكور با حروف سوره اي كه در آغاز آن قرار گرفته اند، وجود دارد. او براي محاسبات اين كار از رايانه كمك گرفته است و بيان كرده كه در 29 سوره قرآن حروف مقطعه آمده است كه مجموع اين حروف 28 حرف الفباي عربي را تشكيل مي دهد. او نسبت اين حروف را در 114 سوره قرآن سنجيده و به نتايجي رسيده است كه به برخي از آن ها اشاره مي كنيم:
نسبت حرف ق در سوره ق از تمام سوره هاي قرآن بيشتر است. تعداد حرف ص در سوره ص نيز به تناسب مجموع حروف سوره، از هر سوره ديگر بيشتر است. و نيز حرف ن در سوره ن و القلم بزرگ ترين رقم نسبي را در 114 سوره قرآن دارد. رشاد خليفه عدد 19 را يك عدد اساسي در قرآن مي دانست و كسي بود كه فرضيه عدد 19 را پيش كشيد. كه بسم الله الرحمن الرحيم، 19 حرف است و كلمه اسم 19 بار در قرآن آمده است و كلمه جلاله الله 2698 بار كه مضربي از 19 است يعني 142*۱۹؛ و الرحمن
57 بار (19*۳) و الرحيم 114 بار (6*۱۹) در قرآن به كار رفته است. اما نظريه او از چند جهت غوغا به بار آورد. اين كه عدد 19 شماره نگهبانان جهنم است و چند علت ديگر. در نهايت هم او بر سر همين قضايا سرش را به باد داد.
يكي از بزرگ ترين قرآن پژوهان ايران، دكتر روحاني است كه صاحب يكي از دقيق ترين فرهنگ ها و فهرست هاي آماري قرآن است. او بررسي جديد و دقيقي درباره آمار كلمه جلاله الله در قرآن انجام داده و از نظريه دكتر رشاد خليفه هم با خبر بوده است. او با قاطعيت تمام، آمار اين كلمه را 2699 نشان مي دهد.
اما راهي را كه رشاد خليفه باز كرده بود ديگران از جمله عبدالرزاق نوفل از قرآن پژوهان اهل سنت و ابوزهرا النجدي از قرآن پژوهان شيعه ادامه دادند و به تناسب هاي رياضي قابل توجهي رسيدند. كتاب عبدالرزاق نوفل اعجاز عددي در قرآن كريم نام دارد و به قلم قرآن پژوه و قرآن شناس دانشور معاصر، آقاي مصطفي حسيني طباطبايي به فارسي ترجمه شده است.

قرآن نمي خوانيم، چرا؟ (11)
ابتدا قرار بود رئيس شبكه قرآن برايمان يادداشت بنويسد. اما آن قدر سرشان شلوغ بود كه پس از يك ماه پيگيري به نتيجه نرسيديم! احمد طوبائي معاونت طرح و برنامه شبكه قرآن است و البته پژوهشگر و مدرس دانشگاه. يادداشتش را با دقت و حوصله خاصي برايمان آماده كرد و به اين سؤال ما پاسخ داد: قرآن نمي خوانيم، چرا؟
تصحيح فرهنگ عمومي
احمد طوبايي

002277.jpg
با اندكي تأمل، در اين باره فضاي تعارض گونه اي به ذهن متبادر مي شود: اعتقاد به ثمربخشي و سعادت آفريني قرآن از يك سو و بي  توجهي و يا كم توجهي به اين امانت الهي در جامعه پيرو اين كتاب آسماني از سوي ديگر، اين حقيقت را آشكار مي سازد كه در خصوص توجه به قرآن و پيروي عملي از آن، هنوز هماهنگي لازم بين حوزه انديشه و شناخت و حوزه عمل و رفتار برقرار نشده است. اكنون مي پرسيم؛ چرا؟ به چه علت اين هماهنگي برقرار نشده است؟ آيا مشكل در درجه اول به حوزه معرفت و شناخت قرآن بازمي گردد، يا مشكل عمدتا مربوط به حوزه رفتار و عمل است نه شناخت و معرفت قرآني.
شايد هم گفته شود مشكل به هر دو حوزه باز مي گردد و هيچ يك نسبت به ديگري تقدم ندارد. البته اين واقعيت را نيز نبايد از نظر دور داشت كه افراد جامعه اسلامي ما، در خصوص معرفت و عمل به قرآن يكسان نبوده و به چند دسته قابل تقسيم مي باشند:
الف) افرادي كه دائما با قرآن ارتباط داشته و حضور قرآن در زندگي آنان كاملا مشهود است.
ب) افرادي كه گاهي با قرآن مرتبط و گاه ديگر از آن غافل مي شوند. في المثل هنگامي كه مشكلي در كار و زندگي آنان پيش مي آيد به قرآن روي آورده و هنگامي كه مشكل آنان برطرف مي شود مجددا دچار غفلت مي گردند.
ج) افرادي كه اساسا قرآن در زندگي آنان حضور قابل توجهي نداشته و در واقع فقط نامي از مسلماني و اسلام به همراه دارند.
البته در خصوص دسته اول و دوم نيز مي توان جنبه ديگري نيز لحاظ كرد؛ اين كه برخي هم به ظاهربه قرآن توجه دارند و هم به معنا و باطن قرآن، برخي ديگر فقط به يكي از اين دو اكتفا كرده اند، يعني فقط به ظاهر الفاظ و كلمات قرآني مي پردازند و حتي آيات آن را تلفظ كرده و قرائت مي كنند و يا بالعكس فقط به معنا و مفهوم آيات مي پردازند. و اما طرح سؤال نخست يعني علت قرآن نخواندن، عمدتا به دسته سوم بازگشت مي كند كه اساسا از قرآن در زندگي خود بي بهره اند. در خصوص دسته دوم نيز بايد سؤال را اين گونه مطرح كرد كه چرا آنان گاهي از خواندن و توجه به قرآن غفلت مي ورزند؟
به نظر مي رسد با توجه به تفاوت شيوه بررسي موضوعات مربوط به حوزه انديشه و شناخت با حوزه عمل و رفتار، مي بايست هر يك را جداگانه با روش خاص خود بررسي كرد. في المثل از طريق بررسي پيمايشي و يا تحقيق ميداني مي توان به برخي اطلاعات آماري و توصيفي در خصوص چگونگي رفتارهاي مبتني بر قرآن در جامعه دست يافت و لكن علت يابي دقيق، مستلزم بررسي هاي تحليلي همه جانبه است، و همچنين است درخصوص دستيابي به سطح آگاهي و معرفت جامعه نسبت به قرآن و يا علت فقدان و كمبود آگاهي لازم در اين زمينه. اشكالات مربوط به حوزه رفتار و عمل را مي توان با روش هاي اصلاحي مناسب پيشگيري و يا درمان كرد. في المثل موضوع انس با قرآن و ارتباط پيوسته با آن را مي توان به صورت يك برنامه بلندمدت از سنين كودكي در برنامه تربيتي آنان جاي داد و به تدريج اين حالت را در وجود آنان تثبيت كرد.
اما براي بزرگسالان گونه هاي ديگري از تصحيح رفتار مناسب است.
به عنوان مثال براي تصحيح فرهنگ عمومي در خصوص بهداشت و يا رانندگي و مواردي از اين قبيل، راه هاي مناسبي وجود دارد كه اينك در جوامع مختلف آزموده شده و نتيجه نيز با موفقيت خوبي همراه بوده است.
برخي از اين شيوه ها براي تصحيح فرهنگ رفتاري قرآني جامعه نيز مناسب است. به عنوان مثال با استفاده از ظرفيت گسترده رسانه هاي صوتي و تصويري مي توان به تدريج برنامه خواندن حداقل يك صفحه قرآن را در برنامه روزانه افراد جامعه اسلامي جاي داد و...
به هر صورت، با عنايت به پيوستگي حوزه رفتار و انديشه، به نظر مي رسد پاسخ پرسش (چرا قرآن نمي خوانيم؟) را مي بايست در هر دو حوزه رفتار و انديشه دنبال كرد و با افزايش سطح آگاهي و معرفت جامعه نسبت به قرآن و تصحيح فرهنگ عمومي قرآن با بهره گيري از شيوه هاي تربيتي و تصحيح رفتاري مناسب، اين نقصان اجتماعي را در جامعه اسلامي مرتفع ساخت.

آيه
  بي ترديد رستاخيز آمدني است و شكي در آن نيست ولي بسياري از مردم باورندارند
مؤمن-59

خبر
علم، سكولار نبوده است
تفرقه ميان عقل و دين زماني آغاز شد كه عقل را از قلمرو دين شناسي بيرون كردند و گفتند منبع معرفت شناسي دين عقل است و اين چيزي است كه در قرآن و روايات آمده است. در واقع دو حقيقت بودند كه آن ها را از هم جدا كردند. آيت الله جوادي آملي در ادامه صحبت هايش گفت: اگر معارف وارد متون درسي شود، دروس دانشگاه، اسلامي خواهند شد چرا كه علم هرگز سكولار نبوده بلكه ديني و يافته دين است. جوادي آملي روبه دانشجويان يادآوري كرد: انسان بايد نه عوام فريب باشد و نه عوام پذير باشد. در برابر نقل و تكذيب بايد محققانه عمل كرد و با برهان رد يا قبول كرد.

تكنيك كافي نيست!
سينماي ديني عرصه اي براي به نمايش درآوردن فطرت هاي ديني است، زيرا مذهب راهي براي زندگي بهتر متناسب با ويژگي هاي والاي انساني مي باشد و هر فيلمي كه اين مفاهيم را در خودش نشان دهد، فيلم ديني
به حساب مي آيد.
علي معلم منتقد سينما به خبرنگار ايكنا گفته است بايد اين مطلب را در نظر بگيريم كه مي خواهيم چه مفاهيمي از قرآن را در آثار هنري مطرح كنيم. زيرا هر چيزي كه در كلمه خوب است، دليلي بر داشتن تصوير خوب نيست.
معلم معتقد است بسياري از فيلم هاي ديني از لحاظ تكنيكي قوي نيستند ولي جوهر ايمان و تفكر در آن ها به خوبي مشاهده مي شود.
حقيقت اين است كه فقط با تكنيك نمي شود حرف زد، زيرا مضمون سخن بايد به فطرت و دل نزديك باشد.

حساب
كدام فرهنگ؟ حجاب برتر يا تبرّج؟
رفتارشناسان، نوع رفتار انسان ها را ناشي از نوع ادراك و نگرش آنان مي دانند و معتقدند اين نگرش ها به مرور زمان و تحت تأثير محيط انساني و مادي افراد شكل مي گيرد. به بيان ديگر، گزاره هاي ارزشي انتقال يافته به انسان ها، نوع رفتار آنان را تعيين مي كند و اين نظام ارزش گذاري از همان بدو تولد (يا حتي پيش از آن) حركت خود را آغاز مي كند.
۱ ـ در قرآن مجيد، از واژه تبرّج به عنوان يك ناهنجاري و رفتار ضد ارزشي اجتماعي ياد شده است. معناي اين واژه، ظاهر شدن و خودنمايي است و در آيه هاي 60 سوره نور و 33 سوره احزاب، بانوان مسلمان از تبرج نهي شده اند. مخلص كلام اين كه از منظر آيات قرآن، آراستن و جلب توجه زنان در سطح جامعه رفتاري ضد فرهنگي است.
۲ ـ بررسي دقيق علل و عوامل شيوع فرهنگ تبرّج در جامعه بانوان مسلمان ايران، به ويژه دختران جوان، نياز به تحقيق ميداني دارد. اما با يك نگاه موشكافانه به اطراف خود، مي توان برخي از رفتارها و گزاره هاي ارزشي زمينه ساز اين فرهنگ را مشاهده كرد.
۳ـ  وقتي براي تحسين كودكان خود يا ديگران از جملاتي مانند: چه دختر خوشگلي! يا ماشاءالله چقدر خوشگل شده اي! استفاده مي كنيم، در واقع به او آموزش مي دهيم كه خوشگلي يك ارزش مهم است كه بايد آن را داشت يا كسب كرد تا مورد تحسين ديگران قرار گرفت. آيا تا به حال گفته ايم: به به، چه دختر مودبي!
۴ـ وقتي دختر بچه هاي خود را تا قبل از بلوغ به صورت نيمه عريان در مجامع و انظار عمومي ظاهر مي كنيم، در واقع پيغام مي دهيم كه چادري كه بر سر داريم پارچه اي بي ارزش است كه نمي دانيم براي چه به سر مي كنيم.
۵ـ وقتي چادر مي پوشيم و سعي مي كنيم با آرايش صورت، محسنات خود را به رخ بكشيم، در واقع ياد مي دهيم كه حجاب برتر در مقايسه با زيبايي زن، يك ارزش غيرقابل توجه است.
۶ـ وقتي قرار شد رشته تخصصي گريم به آرايشگري زنانه تبديل شود و برنامه هاي تلويزيوني و جلسات مذهبي زنانه به محل مسابقه استفاده از اين تخصص مبدل گردد، در واقع پيغام مي دهيم كه...
بالاخر تكليف خودمان را معلوم كنيم. اگر پوشيدگي خوب است بايد آن را باور داشت و از كودكي آموخت. دنبال مقصر نگرديد. او و قبيله اش شما را از جايي مي نگرند كه شما آن ها را نمي بينيد. مؤلف و آموزگار بزرگ توجيه المسائل، جناب ابليس!

ميراث آسمان
رب اجعلني مقيم الصلوه و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء‎/ ابراهيم ـ 40
پروردگارا مرا برپاكننده نماز قرار بده و از فرزندانم نيز چنين فرما پروردگارا دعاي مرا بپذير.
بچه  هاي اهل نماز
ابراهيم (ع) پس از ساختن خانه خدا دست به درگاه الهي دراز كرده و چند دعا مي كند. او در يكي از دعاها مي خواهد خدا او و فرزندانش را برپاكننده نماز قرار دهد.
روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم به تعدادي از بچه ها نگريسته و فرمودند: واي بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان! از ايشان پرسيدند: از دست پدران مشركشان؟ پاسخ دادند: نه از دست پدران مؤمنشان، زيرا چيزي از واجبات را به آن ها نمي آموزند و هرگاه بچه  ها به سراغ آموختن مي روند، آنان را منع كرده و به مقدار كمي از دنيا برايشان راضي مي شوند. من از آن ها دورم و آن ها از من دورند.
وقتي از بعضي مي پرسي چرا به نماز و مسائل ديني فرزندنت اهميت نمي دهي، مي گويند: هنوز زود است. خودش بزرگ مي شود انجام مي دهد. غافل از آن كه تربيت چيزي نيست كه يك شبه اتفاق بيفتد و بايد از كودكي بدان پرداخت.
فرزندان بيش از آن كه از حرف هاي ما تأثير بپذيرند، كارهاي ما را ياد مي گيرند. پدر و مادر كم اهميت به نماز نمي توانند انتظار فرزندان اهل نماز داشته باشند.
امامان ما دستورات زيادي براي آموزش احكام ديني به فرزندان به ما داده اند. ياد دادن لااله الاالله در سه سالگي، آموختن محمد رسول الله در سه سال و
هفت ماهگي، صلوات بر پيامبر و آل او در چهار سالگي، آموزش قبله و سجده در پنج سالگي، خواندن نماز در شش سالگي، وضو گرفتن و نماز خواندن در
هفت سالگي و ده ها مورد ديگر...
مهدي ملك محمدي

سؤال
تنوع رسم الخط قرآن (1)
چرا رسم الخط قرآن ها اين قدر با هم فرق دارند؟ چرا در بعضي قرآن ها الف هاي وسط كلمات را حذف كرده اند؟
۱ ـ رسم  المصحف اصطلاحي است كه به شيوه نگارش كلمات قرآن (مصحف) مطابق با نگارش صدر اسلام اطلاق مي شود. اين نوع از نگارش، خاص كلمات قرآن است و با رسم الاملاء عربي يعني شيوه نگارش فعلي زبان عربي متفاوت است. نمونه اين تفاوت را مي توان در نگارش كلمه مالك به صورت ملك در سوره حمد و يا الصالحات به صورت الصالحت در سوره عصر مشاهده كرد.
اگرچه بيشترين تفاوت رسم المصحف و رسم الاملاء مربوط به الف مدي است، اما تفاوت هاي ديگري نيز وجود دارد. نمونه هاي معروف آن، نوشتن دو كلمه عربي صلاه و زكاه به صورت صلوه و زكوه است. همچنان كه مي بينيد، خواندن رسم الاملاء آسان تر است.
۲ ـ كتاب هاي متعددي وجود دارد كه نحوه نگارش كلمات قرآن در صدر اسلام را نقل كرده اند. مرجع اصلي اين كتب، قرآن نگارش شده توسط صحابه بزرگ پيامبر در زمان خليفه سوم بوده كه به مصحف امام معروف است. البته در اين كتب نيز نحوه نگارش برخي كلمات به صورت هاي مختلف نقل شده است.
بسياري از فقهاي مذاهب اسلامي، تبعيت از مصحف امام را در نگارش قرآن واجب مي دانند و نگارش آيات قرآن را براساس رسم الاملاء (جز براي آموزش مبتديان) جايز نمي دانند. مقام معظم رهبري نيز در سال 1370، در ديدار مسؤولان نظارت بر چاپ و نشر قرآن، عدم رعايت اين ضوابط را خلاف مصلحت دانسته اند.
۳ ـ در ايران، به دلايلي مانند ناآشنايي خوشنويسان با دانش كتابت مصحف ، عدم اعتقاد اغلب فقها به وجوب رعايت رسم المصحف و فقدان مراجع نظارتي كارآمد ، در طول سده هاي گذشته، نگارش كلمات قرآن دستخوش سلايق كاتبان شده است. در نتيجه، انواع متعدد نگارش به صورت قياسي به وجود آمده كه اغلب آن ها فاقد ضوابط ثابت است. هم اكنون نيز به دلايل درخواست ناشران و سليقه ناظران، اين قرآن ها چاپ و منتشر مي شوند.

سلاماً سلاما
گفت وگو با آرزو اسلامي، روشندل و حافظ 25 جزء قرآن
باز هواي حَرَمت آرزوست
002271.jpg
آرزو قول داده كه تا آخر تابستان، حافظ كل قرآن شود. اولين نماز را از پدربزرگش ياد گرفته و اولين سوره را مادرش يادش داده است: سوره فيل. خوب و مسلط حرف مي زند. آخر مصاحبه هم كلي سر تيتر مصاحبه چانه زد تا بالاخره به اين تيتر رضايت داد.
از چند سالگي شروع كردي به حفظ قرآن؟
از 12 سالگي شروع كردم و چهار سال طول كشيده كه 25 جزء را حفظ شده ام.
از چه شيوه  اي استفاده كردي؟
پدرم برايم قرآن بريل تهيه كرد و نوار پرهيزكار. ابتدا چند بار گوش مي دادم و سعي مي كردم شنيده هايم را حفظ كنم.
زماني كه براي قرآن مي گذاري، به درس ات لطمه نمي زند؟
نه اصلا، تازه هر چه بيشتر حفظ مي كنم، حافظه ام قوي تر مي شود. اين خصوصيت حافظه است كه هر چه بيشتر از آن استفاده شود، قوي تر مي شود.
فعاليت هاي غير قرآني ات چيست؟
كلاس شنا مي روم و شطرنج بازي مي كردم كه آن را رها كردم. مي خواهم به ورزش گلبال هم بروم.
با توجه به اين كه نابينا هستي، تا به حال سينما هم رفته اي؟
بله، آخرين فيلمي كه در سينما ديدم، عينك دودي بود! از سريال هاي تلويزيون هم زندگي به شرط خنده را مي بينم!
فكر مي كني امكانات موجود براي روشندلان كافي است؟
من به امكانات، ديگر كاري ندارم. ولي مسؤولان بايد بدانند كه روشندلان حافظه بسيار قوي تري دارند و بايد بيشتر به سمت قرآن سوق داده شوند. اما متأسفانه امكانات قرآني براي نابينايان خيلي كم و محدود است.
كدام سوره و آيه را بيشتر دوست داري؟
سوره يوسف و  آيه اي از سوره آل عمران كه مي گويد:
كل نفس ذائقه الموت.
خارج از كشور هم رفته اي؟
سال تحويل 81 كربلا بوديم، ولي خيلي دلم مي خواهد بروم بقيع.
مي خواهي چه كاره شوي؟
دوست دارم معلم قرآن شوم.
اسم دو نفر از معلم هايت كه خيلي دوستشان داري را بگو.
خانم مريم صميمي و خانم كارآمد كه اين دومي نابينا است.

قرآن
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
خارجي
سياسي
داخلي
شهرستان ها
شهري
علمي فرهنگي
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   قرآن   |  
|  سياسي   |   داخلي   |   شهرستان ها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |