سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۲۵ - Jul 4, 2006
يك روز پر مشقت در پارك ملي لار
جايي كه هماي پر بريزد
بابك لهراسبي نسب
هما يكي از انسان گريزترين پرنده ها است. اين پرنده عادت دارد فقط در صخره سارهاي كاملاً دور از دسترس انسان زندگي كند. غذاي آن عمدتاً مردار باقي مانده از غذاي ديگر حيوانات است. به طور طبيعي طعمه هيچ جانوري نيست و از اين نظر در طبيعت هيچ دشمني ندارد و معمولاً به آساني مي تواند غذاي مورد نيازش را به دست بياورد.عقاب طلايي نيز پرنده انسان گريزي است. پرنده اي با شكوه كه معمولاً در ستيغ بلند كوه ها لانه مي سازد و مشاهده آن از فاصله نزديك بخت و اقبالي بلند مي خواهد. يكي از زيستگاه هاي اصلي اين دو پرنده در ايران دره  لار است كه از دو سال پيش به پارك ملي لار تغيير نام يافته. تبديل شدن به پارك ملي قاعدتاً بايد نشان دهنده ارتقاي سطح حفاظت از پارك باشد، اما شنيدن اين خبر كه هما و عقاب طلايي در لار به شدت با خطر انقراض روبه رو شده اند، ناقض اين تصوراست. ناامن شدن شرايط زيست براي هما و عقاب طلايي نشان دهنده استرس شديد محيطي و به عبارت ساده تر وجود نازل ترين سطح حفاظت از محيط است. به همين خاطر كنجكاوانه به لار رفتيم تا با دلايل بخت برگشتگي اين عرصه از طبيعت ايران آشنا شويم. ما را به داخل پارك راه ندادند، اما هر آنچه را كه مي بايست مي ديديم و مي دانستيم، ديديم!
پشت زنجير
راه اصلي ورود به پارك ملي لار، از پلور منشعب مي شود. دروازه ورود به پارك هم اتاقكي است به نام پاسگاه دلي چاي و زنجيري در مقابل آن. حدود ساعت 5 بعدازظهر به آنجا رسيديم. نگهبان پاسگاه گفت كه فقط تا ساعت 5 مي توانسته به ما اجازه ورود به پارك را بدهد و بعد از آن قدغن است. برايش توضيح داديم كه ما از طرف روزنامه و با هماهنگي مدير روابط عمومي اداره كل حفاظت محيط زيست استان تهران آمده ايم و چون اين هماهنگي براي اقامت شبانه بوده، قاعدتاً ورود در ساعت 17 نبايد مشكلي داشته باشد. گفت: جز با مجوز مدير منطقه نمي تواند اين اجازه را بدهد و سعي كرد با بي سيم وي را پيدا كند. تلاش نگهبان حدود يك ساعت به طول انجاميد. جالب است كه در اين مدت با دبي يك خودرو در هر دقيقه! ماشين هاي شخصي به طور مداوم وارد پارك مي شدند. جز آن البته خودروهاي ديگري هم بود كه مثل ما اجازه ورود نمي گرفتند. در پاسخ به كنجكاوي و حيرت ما يك نگهبان ديگر پارك گفت كه خودروهايي كه حق ورود پيدا مي كنند متعلق هستند به چند خانوار عشاير ساكن در داخل پارك. اما 90 درصد اين خودروها سواري هاي مدل بالايي بودند كه نه خودشان شباهت به خودروي عشايري داشتند و نه سرنشينان آنها به هيچ وجه مانند عشاير دامدار بودند. از سوي ديگر عجيب اين بود كه اين عشاير داراي حق ورود به پارك بايد مبلغي هم به نگهبانان مي پرداختند و نيز بسياري از آنها اشاراتي داشتند به آشنايي با فك و فاميل افراد صاحب منصب و همكاراني كه به نظر نمي آمد آنها هم عشاير ساكن پارك باشند! نكات مورد تعجب را با نگهبانان پارك در ميان گذاشتيم و جالب بود كه از اين مرحله به بعد نوع گفت وگوي آنها با ما تغيير كرد. در حالي كه به غروب نزديك مي شديم گفتند تا از پاسگاه پلور به آنها اعلام نشود اجازه ورود ما به پارك را نمي دهند. ناچار شديم برگرديم به پلور. از آنجا با تهران تماس گرفتند و مدير روابط عمومي محيط زيست استان تهران دوباره اعلام كرد كه هماهنگي لازم براي ورود ما به پارك انجام شده و به ما مجوز بدهند. از پلور برگشتيم به ورودي پارك. جالب است كه همچنان ورود خودروهاي مدل بالا با سرنشينان خيلي شيك و پيك و پرداخت وجه! ادامه داشت اما نگهبانان خيلي صميمانه به ما گفتند كه مدير پارك مطلقاً اعلام كرده است ما دست به سر شده و وارد پارك نشويم! وقتي به تماس و تأكيد روابط عمومي سازمان هم اشاره كرديم به صورت تلويحي گفتند به هر حال مدير پارك (آقاي ز...) در حال حاضر شرايط پارك را مناسب براي ورود تعدادي خبرنگار نمي داند! اصرار مكرر ما هم به جايي نرسيد و مجبور شديم مشاهدات خود را منحصر كنيم به آنچه كه در كنار زنجير در ورودي ديديم.
دريغا دشت لاله ها
در بازگشت، نرسيده به دو راهي رينه، ع- ج يكي از طبيعت گردان و عكاسان نامي طبيعت را ديديم. شرح ماوقع را گفتيم. ديديم كه او هم چه دل پردردي دارد. مواردي گفت از شكار غيرمجاز، آلودگي هاي محيطي، توراندازي هاي شبانه در درياچه و حتي صيد پرندگان كمياب، كه البته بررسي آنها فرصت بيشتري و اعلام آنها نيازمند ارائه استنادات غيرقابل تكذيب است. اما با آنچه كه گفت حق داديم به مدير پارك كه اصلاً دوست نداشته باشد چند خبرنگار حوزه محيط زيست از اوضاع داخل پارك اطلاع دقيقي كسب كنند. آنچه كه ديديم همچنين تأكيد ديگري بود بر اينكه اغلب بگير و ببندهايي كه در مقابل ورود طبيعت گردان واقعي به عرصه هاي طبيعي مشاهده مي شود براي پنهان كردن مشكلاتي است كه براي حفاظت از پارك هاي ملي وجود دارد و اتفاقاً هر جا كه ورود طبيعت گردان آسانتر بوده به خاطر امكان پايش و نظارت بر فعاليت هاي انجام شده، سطح حفاظت هم افزايش يافته است. وقتي كه در چند قدمي پايتخت اوضاع يك پارك ملي اين گونه است، دريغ و افسوس براي مناطق دوردستي همچون مراكان، تندوره، گنو، خارتوران، جهان نما و...

چشم انداز
004485.jpg
يكي از مشكلات عمده سازمان حفاظت محيط زيست در همه سال هاي گذشته
عدم توان ايجاد تمايز مابين دو مفهوم نگهباني و محيط باني   است. تجربه موجود و از جمله آنچه كه در گزارش اين صفحه مي خوانيد نشان مي دهد كه نرم افزار ذهني فردي كه به عنوان مدير يك پارك ملي در ايران منصوب مي شود چندان تفاوتي با نرم افزار ذهني مدير نگهباني از يك ساختمان يا انبار ندارد. عملاً محدوديت ها شامل طبيعت گردان واقعي مي شود كه حضورشان در طبيعت اتفاقاً به امر حفاظت كمك مي كند و بالعكس، آنها كه حضورشان در طبيعت فقط به قصد آزمندي و بهره برداري كوته بينانه صورت مي گيرد به راحتي امكان گذر از موانع ايجاد شده را پيدا مي كنند. در شرايط موجود عجيب نيست كه طي كمتر از سه دهه شمار حيات وحش ايران نزديك به 90 درصد كاهش يافته است.

سالانه بايد 100هزار هكتار جنگل كاري شود
004479.jpg
ميراث خبر: رئيس سازمان جنگل ها، مراتع و آبخيزداري كشور گفت: براي جلوگيري از بيابان زايي، هر سال بايد 100هزار هكتار از اراضي كشور جنگلكاري شود .مهندس خداكرم جلالي، وظيفه سازمان جنگل ها، مراتع و  آبخيزداري را حفظ، احيا، توسعه و بهره برداري اصولي از منابع طبيعي عنوان كرد و افزود: كاشت 100هزار هكتار از اراضي به منظور ايجاد جنگل در راستاي برنامه  چهارم توسعه بايد انجام گيرد .وي افزود: اجراي طرح هاي آبخيزداري در وسعتي بالغ بر دوميليون هكتار و نيز زراعت سالانه  20هزار هكتار چوب، از ديگر مواردي است كه بايد بر اساس برنامه چهارم توسعه در سراسر كشور انجام شود .
اين مسئول تاكيد كرد: تحقق برنامه هاي پيش بيني شده در برنامه  چهارم توسعه موجب كاهش بهره برداري غيرمجاز از اراضي و جنگل ها و در نهايت، كاسته شدن از شدت تخريب عرصه هاي منابع طبيعي خواهد شد .

خبرهاي منفي براي گمراهي جهانگردان
004482.jpg
ايسنا:  دبير جامعه  راهنمايان ايرانگردي و جهانگردي گفت: گروهي از راهنمايان تور به عنوان پيك صلح به كشورهاي ديگر براي مقابله با تبليغات منفي عليه ايران فرستاده شوند. اميرحسين اربابان با بيان اين كه خبرهاي منفي عليه ايران سبب گمراهي گردشگران شده است، تصريح كرد: راهنمايان پيك صلح مي توانند تحولاتي را براي صنعت گردشگري ايجاد كنند. وي افزود: وقتي گروهي مطلع از وضعيت و جاذبه هاي كشور براي تبليغ به كشورهاي ديگر فرستاده شوند و يا در كنار نمايشگاه هاي بين المللي توريستي فعاليت كنند، مي توانند بر تبليغات منفي تأثيرگذار باشند. دبير جامعه راهنمايان ايرانگردي و جهانگردي اظهار كرد: ايران به راهنماهايي نياز دارد تا گردشگر جذب كنند، چرا كه اگر براي توريست تجسمي از كشوري نباشد، به سفر ترغيب نمي شود. وي گفت: براي جذب گردشگر، راهنمايان ايرانگردي و جهانگردي به آموزش نياز دارند تا در اين نظام هدايت كننده باشند.

واگويه هاي  مسافر در راه
اشاره:عباس جعفري يكي از مخلوقات نادر طبيعت است؛ از آن جهت كه بيشتر از آنكه او را در شهر ببيني، در كوه و كوير و جنگل مي بيني. وي يكي از سفركرده ترين راهنمايان تور در ايران است و جز ايران، تقريباً همه عرصه هاي نامدار طبيعت در جهان را هم از نزديك ديده است؛ حتي همه قله هاي بالاي هفت هزار متر هيماليا را.
او كه عكاس و نويسنده اي خوش قريحه هم هست، قرار است از اين به بعد با صفحه زادبوم در قالب اين ستون همكاري كند و قول داده مرتب به ما گزارش سفر بدهد. آدم خوش قولي نيست ولي لذت خواندن نوشته هايش به تحمل بدقولي هايش مي ارزد!
سفر، اتفاقي است كه مي افتد
تعريف خاطرات سفر و نوشتن درباره آن، به گمانم امري اجتناب ناپذير باشد. همه ما بارها و بارها پاي قصه مسافران نشسته ايم؛ از كودكي تا همين حالا. آن موقع با دهاني باز چشم مي دوختيم به دهان پدربزرگي كه چگونه پشت اسب و الاغ و شتر، خودش را تا جنوب كشانده و از درياها گذر كرده بود تا به خانه خدا برسد. شرح سفر هميشه با چشماني بسته به پايان مي رسيد؛ چشماني كه در تاريكي ذهن، به دنبال تصاوير نيمه روشني از آنچه پدربزرگ در باب سفرهايش برايمان گفته بود، مي گشت! كافي است جاي خودت و راوي داستان سفر را عوض كني؛ تمامي خطرات موجود سفر، تو را قهرمان تر جلوه خواهد داد. چه فرق مي كند كه اين سختي ها را تو پشت سر گذاشته باشي يا يكي ديگر؟ مهم اين است كه راوي در لابه لاي قصه هايش با پريدن از جاهايي كه سوتي داده! و خرابي بالاآورده، چند تا نقطه چين در ذهن تو مي گذارد تا به دلخواه، آنها را پر كني و اين مختصر، با شناخت تو از مسافر و ميزان انصاف  پر خواهد شد و بالاخره عبور از مرزها كه قصه هميشگي خويش را دارد؛ حكايت پاسپورت ها و مهرها و تاريخ هاي ورود و خروج؛ اعدادي كه به راحتي مي تواند برنامه سفري را كله پا! كند.
بدتر از همه اين است كه دير رسيده باشي و مامور مرزبان، زودتر از زمان موعود گيشه را بسته و جيم شده باشد؛ آنوقت است كه بايستي به دنبال جايي براي اطراق باشي. مسافرخانه اي از اين دست، براي همه مسافران، بو و تعريف خودش را دارد. غربت از در و ديوار چرك آن مي بارد و بهترين حالت ممكن، خوردن در نزديك ترين و البته تميزتزين! رستوران در حد مقدور بازگشت به همان اتاقي كه ذكر آن رفت. اينجا دقيقا بهترين جا براي نوشتن خاطرات سفر است. مصائبي كه هنوز نو هستند، مي توانند سفرنامه شما را هيجان انگيزتر و خواندني تر كنند. مهم نيست كه سفرنامه تان را براي كه مي نويسيد؛ روزنامه شرق يا غرب، همشهري يا همسايه، مجله سفر يا مجله حضر! چاپ خاطرات سفر در روزنامه و مجلات، رؤيايي جاه طلبانه است كه اغلب به تيغ دبير سرويس صفحه مربوط شرحه شرحه خواهد شد و اگر از زير تيغ تيز و نظر سخت گيرش جان سالم به در ببرد، تازه  گير سردبير خواهد افتاد و بعد نعشش را به دست صفحه آرايي خواهند سپرد كه اتفاقاً از ميان اين هر سه، بي حوصله تر است و همه چيز را هم اتفاقاً گرافيكي مي بيند و هميشه هم اعتقاد دارد كه مطلب در روزنامه يك چيز زائد است و اصل قضيه، رنگ و لعاب و جذابيت گرافيكي مطلب است كه مي تواند خواننده را گول بزند. پس ما چهار نفر به ترتيب: من چاخان مي نويسم، دبير سرويس يكي از همين روزنامه ها يا مجلات سفر كه اصول مسافرت را با صاد مي نويسند(به دليل علاقه شان به صاد صفر هاي چك حق التحرير!) زيادي هايش را حذف مي كند، سردبير يا معاون او زير مزخرفات! اضافي با قلم قرمز خط مي كشد تا بعد حذف به قرينه شود و در نهايت حذف ذي المقدمه توسط شخص صفحه آرا، تا برسد به دست شما كه بخوانيد و بدانيد كه اين سفر از كي و كجا آغاز شد و آن خسته كوله بار بر دوش در كجاي اين كره خاك آلوده بار افكند و برگشت يا كه برنگشت!

زادبوم
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |