شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۳۴ - Jul 15, 2006
نگاهي به حضور نيروهاي جوان در سينماي ايران
قلعه اي كه دري برايش نگذاشته اند!
سعيد مستغاثي
چه كسي امير را كشت ؛ ساخته مهدي كرم پور از استعداد هاي جوان سينماي ايران
006288.jpg
يكي از دلايل ركود ساختاري و محتوايي سينماي ما، محدوديت تعداد افراد فعالي است كه در عرصه آن حضور دارند. سال هاي زيادي است كه تركيب مجموعه آن ها ثابت مانده و كمتر پذيراي چهره ها و نيروهاي جديد و جوان شده اند. در سينماي امروز دنيا حتي سينماي آمريكا كه اساسش بر پول و سرمايه هاي كلان قرار دارد و آدم هاي شناخته شده در آن نقش عمده اي را ايفا مي كنند، يك آدم تازه كار نه مي  تواند كارگزار كارآمدي بيابد و بالطبع آن هم نخواهد توانست به آساني در سيستم فيلم سازي آمريكا كه بر بنياد استوديو ها و كمپاني هاي بزرگ مي چرخد، راه يابد، حتي در اين نوع سينما ملاحظه مي شود كه ۷۰ تا ۸۰ درصد فيلم ها را سينماگران تازه كار مي سازند. نگاهي به سينماي ديگر كشورها نشان مي دهد، هيچ كجاي دنيا چنين نسبتي بين فيلم اولي ها و قديمي ها وجود ندارد. شايد همين دليلي باشد بر نوپردازي هايي كه به هرحال در سطح توليد حدود ۹۰۰ فيلم در سال كار شاقي را مي طلبد.
اما متاسفانه در سينماي ما يك سري افراد و چهره ها مدام تكرار مي شوند. اين چهره ها را در تمام جشنواره ها و مراسم و جشن ها و همايش ها و سمينارها و بزرگداشت ها مي بينيد كه مرتباً جاي خود را با هم عوض مي كنند. انگار براي آب يك استخر هيچ ورود و خروجي را در نظر نگيريم و فقط آن  را به هم بزنيم. طبيعي است كه پس از مدتي راكد مي شود و ضايعات اين ركود از درونش بروز كند. در كمتر موردي است كه اين سنت نانوشته شكسته شده و برخي ارزش هاي من درآوردي به شكل ضوابط تدوين نشود. مثلاً چه لزومي دارد كه داور جشنواره كودك يك آدم مو سفيد، عالم و جهان ديده و با سابقه ۴۰-۳۰ ساله در سينما باشد؟ چرا يك هنرمند جوان كه احياناً دنياي نزديك تري با مخاطبان سينماي كودك و نوجوان هم دارد، نتواند داور باشد و يا حتي از مسئولين جشنواره قرار بگيرد؟
سينماي ايران در سالهاي پس از انقلاب بنا به اعتبار خود انقلاب كه در درجه نخست از سوي بانيانش پديده اي فكري و فرهنگي قلمداد شد، با يك پتانسيل قابل توجه، كار خودش را شروع كرد. به  همين سياق، ژانرهاي مختلف هم (كه در واقع در ارتباط با همين سينماي فرهنگي يك نوع تبادل اعتبار متقابل داشتند) با يك ظرفيت قابل قبول آغاز به  كار كردند. ولي پس از گذشت زماني، اتفاقي مشابه در ژانرهاي مختلف رخ داد؛ در سينماي جنگ، سينماي كودك، ملودرام، سينماي كمدي و نوع هاي ديگر. به اين شكل كه عده اي كه در زمينه هاي مختلف سينما، دست  اندركار فعال و جدي بودند چه در سطح مسئول و برنامه ريز يا تهيه كننده و كارگردان و فيلمنامه نويس و يا ديگراني كه في المثل به عوامل سينماي كودك يا جنگ و يا ملودرام معروف شده بودند، به طور ناخواسته يا خواسته، معادله اي را در اين سينما به وجود آوردند كه ورود به اين عرصه را دشوار  ساخت. يعني آن افرادي كه اتفاقاً در سينماي كودك به انحاي مختلف تبحر و استادي داشتند، خود را انگار در قلعه اي محبوس كردند، قلعه اي كه هيچ در ورودي برايش تعبيه نكرده بودند. اين براي سينماي ما كافي نبود. ممكن بود كه مسئله اين سينما را در كوتاه مدت حل كند ولي در درازمدت قطعاً آن را با مشكل مواجه مي كرد كه كرد. تصور مي كنم كه از همان ابتدا راه حل ساده اي وجود داشت. اين كه براي اين قلعه درهاي متعددي تعبيه مي شد و البته با نظارت و حفاظت تخصصي، افراد تازه نفس را به داخل مي پذيرفتند. يعني براي قلعه به هرحال درهايي در نظر گرفته مي شد تا اين كه از حالت بسته خارج شود.
اين همان مشكلي است كه براي سينماي جنگ به وجود آمد، يعني دوستاني كه سال ها خيلي خوب و صادقانه و با جديت در آن عرصه فعاليت كردند، نخواستند بپذيرند كه ۲۰-۳۰ سال ديگر نياز است افرادي براي نقب به تاريخ جنگ، فيلم بسازند كه حداقل به لحاظ سني امكان حضور مستقيم در عرصه هاي دفاع مقدس را نداشته اند. آيا مي بايست سينماي جنگ و تصوير خاطرات جنگ بر پرده سينما با بازنشسته شدن آخرين بازماندگان آن خاتمه يابد؟ نه مديريت فرهنگي كشور و نه اين دوستان متاسفانه به اين معضل فكر نكرده بودند.
در سينماي كودك و ديگر انواع سينما هم نيروهاي جديد به راحتي امكان ورود را پيدا نكردند و همان افراد و انديشه ها و فكرهاي ۲۵-۲۰ سال پيش، هم چنان تنها سرمايه هاي معنوي اين عرصه باقي ماندند. اين باعث نوعي ركود در سينماي ايران شد و سرنوشت اين سينما با سرنوشت همان اهالي قلعه مذكور گره خورد. يعني با كنار رفتن هريك از اين افراد و تغيير مسيرشان از سينمايي خاص به نوعي ديگر از سينما و يا كناره گيريشان از سينما، به دلائل گوناگون، ژانر مذكور لاجرم ضربه مي خورد و فرد ديگري هم جانشين آن ها نمي شد و در واقع به اين ترتيب، ما با خلأيي در سينماي ايران مواجه شديم كه في الحال هيچ راه حلي براي آن متصور نيست.
سينماي جوان و مركز گسترش سينماي تجربي در مسير جذب نيروهاي جوان، گام هاي ارزشمندي برداشتند ولي اين گام ها به سينماي حرفه اي راهي نداشته و ندارد. بدنه سينماي به اصطلاح حرفه اي ما كه اغلب از همان توليدكنندگان غيرمتخصص تشكيل شده و متاسفانه عنانش در كف اختيار برخي تهيه كنندگان غيراستاندارد قرار دارد، بالطبع نتوانسته و نمي تواند، نيروها و استعدادهاي جوان را وارد عرصه سينماي حرفه اي ايران بنمايد. چرا كه اولاً؛ همه مقصودش از فيلمسازي، سودي است كه از قبل اسپانسرها و يارانه و امكانات دولتي و ديگر منابع مالي به دست مي آورد. ثانياً؛ نمي تواند با خلاقيت ها و ابداعات نيروهاي جوان كنار بيايد و نهايت افق ديدش تجارب كليشه اي و نخ نما شده گروهي از فيلمسازان است كه طبعاً دورانشان به سر آمده و ثالثاً؛ نگرشي استثمارگرايانه و بهره كشانه نسبت به نيروهاي جوان دارد. گويا كارگردانان جوان براي ساخت يك فيلم در دفتر اين آقايان (كه براي كسب مجوز آن به رانت هاي متعددي متوسل شده اند) بايد عالم و آدم را به مجيز ايشان فرابخوانند و همه فرامينشان را به گوش جان اجرا كنند!!
از طرف ديگر هم بعضي تهيه كنندگان وابسته به بخش دولتي سينما، به جاي استفاده از خيل استعدادهاي سينمايي جوان در داخل مملكت، از جهت ژست و افه قضيه هم كه بود (و يا خداي ناكرده رانت جويي هاي ديگر!) از كيسه بيت المال، از آن سوي آب امثال بابك پيامي و رامين بحراني و ناصر خمير و ... را به جشنواره فجر كشاندند و سياه مشق هاي آماتوري و عذاب آورشان (مثل فيلم يك روز ديگر و بابا عزيز) را به خورد سينماي ايران دادند تا به سبك و سياق مديران فوتبال كشور مثلاً ادعا شود كه ما هم از لژيونرها بهره مي گيريم!! و آن وقت كارگردانان جوان و خوش ذوقي مثل شهرام شاه حسيني و رضا اعظميان و علي زماني و محسن اميريوسفي و...علي رغم دريافت مجوز كارگرداني، همچنان در گوشه و كنار در انتظار فرصت ها ماندند.
از همين روست كه نسبت ۶۰ درصدي فيلمسازان اول و دوم به ديگر كارگردانان در نهمين جشنواره فيلم فجر يعني در سال ۱۳۶۹ ، به ۲۵ درصد در سال ۱۳۸۲ ، ۲۱ درصد در سال ۱۳۸۳ و بالاخره ۱۲ درصد در بيست و چهارمين جشنواره فيلم فجر در سال ۱۳۸۴ تنزل پيدا كرد.
از همين روست كه فيلمساز هوشمندي مثل حميد نعمت الله حتي پس از ساختن فيلم درخشاني همچون بوتيك (كه از قضا مورد استقبال تماشاگر عام هم قرار گرفت) اينك نزديك به ۴ سال است كه براي ساخت فيلم دومش از اين استوديو به آن استوديو مي رود.
و از همين روست كه در اين سيستم كهنه و بسته فيلمسازي سينماي ايران كارگردانان با استعدادي همچون آرش معيريان و شاهد احمدلو ناچارند، شارلاتان و چند مي گيري گريه كني؟ را بسازند.

نگاه
نسل جوان و آينده سينما
شاهد احمدلو
شكي نيست كه سينما اعتبارش را از بزرگان مي گيرد. سينماي ايران اگر اعتبار و اهميتي دارد بخش عمده اي از آن را مديون نام هاي بزرگي مثل ناصر تقوايي، بهرام بيضايي، مسعود كيميايي، داريوش مهرجويي و.... است. در كنار اين بزرگان، بايد به فيلمسازاني اشاره كرد كه متعلق به نسل هاي بعد هستند؛ فيلمسازاني مثل حاتمي كيا، ملاقلي پور، فريدون جيراني، رسول صدر عاملي، احمدرضا درويش و محمدعلي سجادي. اين كارگردانان در سال هاي پس از انقلاب وارد سينماي حرفه اي شدند و هركدام به سهم خود، «اهميت حضور» خود را در سسينماي ايران يافتند. بعد از اين، بايد به نسل ديگري هم اشاره كرد كه در پنج،شش سال اخير وارد سينماي حرفه اي شده اند. از حميد نعمت الله و سامان مقدم و مهدي نوربخش گرفته تا فيلمسازاني مثل ابراهيم شيباني و سامان سالور.
ايران، جوان ترين كشور دنياست و طبيعي است كه با اين تعداد جوان، در حرفه كارگرداني هم آدم هاي زيادي قصد حضور داشته باشند. كلاً پس از پيروزي انقلاب اسلامي، امكان ورود فيلمسازان جوان به سينماي حرفه اي فراهم آمد. كيانوش عياري، محمدعلي سجادي، مهدي صباغ زاده از سينماي آزاد وارد مديوم ۳۵ميلي متري شدند و چهره هايي مثل مخملباف و حاتمي كيا و ملاقلي پور هم از دل انقلاب و جنگ به سينما آمدند. روند جوان شدن كارگردان ها در دهه شصت همچنان ادامه داشت تا اينكه در دهه هفتاد، مسئله اي به نام امنيت شغلي مطرح شد.
درست يا غلط، عده اي از فيلمسازان، ورود جوان ها به اين عرصه را تهديدي براي خودشان تلقي كردند؛ در حالي كه اين طرز فكر درست و اصولي به نظر نمي رسد. در اين سينما هيچ كس جاي ديگري را تنگ نمي كند. سينما همواره نياز به حضور نيروهاي تازه دارد؛ نيروهاي تازه نفسي كه خون تازه اي را در رگ هاي سينما جاري مي كنند و- كسي چه مي داند- شايد جوانان امروز، بزرگان فردا باشند.
يادمان باشد بزرگان و اساتيد برجسته اي چون مهرجويي، كيميايي و تقوايي در دهه چهل، جوانان كم سن و سالي بودند كه به واسطه اعتماد به نفس و تلاش و كوشش شان توانستند سد سينماي فارسي را بشكنند و موج نو سينماي ايران را ايجاد كنند؛ همان طور كه فيلم هاي تعدادي از فيلمسازان هم نسل من، نويد قريحه اي درخشان را مي دهد.نگاه كنيد كه چگونه فيلمسازان جوان در جنبه هاي مختلف سينما موفق عمل كرده اند. از پرفروش ترين فيلم هاي سال هاي اخير تا افتخار آفرين ترين آثار سينما در عرصه هاي بين المللي توسط فيلمسازان جوان ساخته شده اند.
احترام اساتيد پابرجا و تداوم حضورشان مستدام، اما ورود كارگردانان جوان به سينما را هم بايد جدي گرفت. آنها آينده  اين سينما را رقم مي زنند.

بازي
Dino Crisis
سيستم: PS
سبك: اكشن - ماجرايي سوم شخص
006294.jpg
يكي از بازيهاي زيبا و به يادماندني كنسول PS بازي تقريباً با حال و هواي نسخه اول تا سوم Resident Evil يعني Dino Crisis است. اين بازي سبك سري مشهور RE را دنبال مي كند و فضاها به صورت يكسري عكس از پيش رندر شده كار شده اند. گرافيك بازي در زمان خود كار بسيار جالب توجه و دوست داشتني بود.
يك مركز تحقيقات علمي درجه يك جزيره دور افتاده دچار بحران شده و حالا شما در قالب يك تيم نجات به سوي جزيره در حركت هستيد. طبق معمول فضاهاي بازي هاي علمي - تخيلي، جو بازي جوي هراسناك و دلهره آور است و شما پس از ورود به مركز تحقيقات، يك به يك ياران خود را به طرز اسرارآميزي از دست مي دهيد.مركز تحقيقات روي پروژه احياي مجدد دايناسورها كار مي كرده و همان طور كه از عنوان بازي هم مي توان حدس زد در اثر يك تصادف همه چيز در اين مركز به هم ريخته است. معماهاي بازي حال و هواي خاص خود را دارند و دوربين در اين بازي صرفاً مثل سري RE نيست بلكه در برخي جاها شما را تا مسيري دنبال مي كند. روي هم رفته تنها عنواني كه مي شد در كنسول PS آن را با سري موفق Resident Evil مقايسه كرد، همين عنوان زيباي Dino Crisis بود.
Counter Strike
سيستم: PS
سبك: اكشن اول شخص
006291.jpg
اين بازي كه بر اساس موتور گرافيكي بازي ساخته شده يكي از محبوب ترين و پرطرفدارترين بازي در گيم نت هاست. بازي به صورت رقابت دو گروه است يك گروه تروريست و يك گروه نيروهاي ضد تروريستي. در هر منطقه تروريستها موقعيت خاصي دارند و هدف هر گروه از بين بردن افراد گروه مقابل براي جلوگيري از مأموريت آنهاست. در برخي مراحل گروه هاي تروريستي منطقه اي را بمب گذاري مي كنند و نيروهاي ضد تروريستي بايد علاوه بر جلوگيري از بمب گذاري، در صورت كار گذاشته شدن بمب، آن را خنثي كنند.
در برخي از مراحل هم تروريست ها عده اي را گروگان گرفته اند و نيروهاي ضد تروريستي بايد گروگانها را به سلامت از مهلكه نجات دهند. به دليل موتور قدرتمند گرافيكي بازي، Counter Strike به راحتي روي سيستم هاي معمول گيم نت ها اجرا مي شود. از نكات جالب بازي اين است كه تمامي اسلحه ها طبق مدلهاي واقعي بوده و صداي آنها كاملاً از روي مدل واقعي برداشته شده است.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |