شنبه ۳۱ تير ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۴۰ - Jul 22, 2006
آسيب شناسي سينماي ايران؛ تلقي نادرست از سينماي هنري
گريز از مخاطب و سينماي استاندارد
سعيد مستغاثي
007428.jpg
نگاتيو هاي هدر رفته
اينكه گروهي از سينماگران ما سال ها به هواي سينماي هنري،براي دل خود ساختند و مخاطب را در نظر نگرفتند، به قول خود سياه مشق كردند و بودجه ها و نگاتيوها را هدر دادند و از قضا فيلم شان حتي از آن هنر مورد نظرشان هم فرسنگ ها فاصله داشت، آسيب جدي ديگري براي
غيراستاندارد شدن سينماي مابود.در واقع اگر فيلمساز آنچنان در به كارگيري پارامترها و عناصر سينمايي جدي نشان مي دهد كه فيلمي به اصطلاح هنري از كار درآورد، آن فيلم قاعدتا در درجه اول بايستي بتواند مخاطبين بومي يا حداقل مخاطبين خاص بومي خودش را جذب كند. ولي غالبا اين اتفاق نمي افتد و جذابيت هاي فيلم بيشتر مخاطبين خارج كشور را و در لايه هاي غيربومي جستجو مي «ند. اگر چه معمولاً اين جذابيت مربوط به ساخت و فرم نمايشي فيلم هاي مذ«ور هم نمي شود چرا كه بخش ياد شده در بسياري فيلم هايي از اين دست، نمي تواند نمره قبولي بگيرد. اما بعدي ديگر در اين گونه فيلم ها مطرح مي شود كه اتفاقاً آن بخش نمي تواند مصداق واژه هنري شناخته شود. آن هم وجه موضوعي و محتوايي است. در واقع اين نوع فيلم ها غالبا به خاطر گرايش غلو آميز و حتي تاريخ گذشته به موضوعاتي كه شايد در داخل سينماي متعارف چندان قابل طرح نباشند، مورد استقبال آن سوي مرزها قرار مي گيرند. يعني برخي محافل خارج كشور اغلب با زاويه نگرشي ، با يك فيلم روبرو مي شوند كه از نظر خود مي توانند از طريق آن زاويه ديد به آسيب هاي اجتماعي جامعه ما پي ببرند. به همين دليل نسبت به آن فيلم گرايش نشان مي دهند.

يكي از آسيب هاي سينماي ايران كه به نظر از دل عدم تفكر و بينش سينمايي بيرون مي آيد ، تلقي نادرست از سينماي هنري است كه هنوز در ميان بخشي از سينماگران ما و همچنين بعضي منتقدين و نويسندگان سينمايي به چشم مي خورد؛ اين  كه سينماي هنري يعني از جذابيت هاي مختلف دوري كردن و بهره گيري افراطي از نمادها و سمبل ها و اهميت ندادن به مخاطب. گويا هنر يعني دوري از مخاطب و تماشاگر. اين  كه بگويم براي دل خودم فيلم ساختم. مثل اين است كه بخواهم فولاد را خيلي سست و شكننده بسازم و بگويم براي دل خودم فولاد ساختم. آيا در آن صورت ، اسم آنچه ساخته شده را مي توان فولاد گذارد؟!
برخلاف ديدگاه و باور برخي از شيفتگان جشنواره هاي خارج «شور ، در واقع اين افكار عمومي خارج از كشور نيست كه به اينگونه فيلم هاي به اصطلاح هنري گرايش پيدا مي نمايند كه از قضا افكار خيلي خصوصي است كه در بعضي جشنواره ها تبلور پيدا مي كنند. واقعاً اگر افكار عمومي خارج كشور به سوي سينماي ما تمايل پيدا مي كرد به مفهوم اين  بود كه لااقل فيلم هايمان در اكران عمومي مورد استقبال قرار مي گيرند و حداقل اين سود براي سينمايمان وجود داشت كه مي تواند در بازارهاي جهاني حضور داشته باشد و منفعت هاي مالي به بار بياورد!
البته به نظر مي آيد مسأله جشنواره ها ، مقولات روشنفكري هم نيست. شواهد و مستندات موجود ح«ايت از دلمشغولي هاي ديگري براي اغلب جشنواره هاي خارجي
مي «ند. يعني اساسا دغدغه هايشان از آن جنس سينماي هنري و يا غير آن هم نيست. از دو سه جشنواره معتبر مانند كن و برلين و ونيز كه بگذريم اغلب جشنواره هاي خارجي كه ما به جوايزش افتخار مي كنيم در واقع آنقدر كوچك و محدود و ناشناس هستند كه حتي در كشور و شهر خود هم معروفيت چنداني ندارند. يكي از دوستاني كه براي يكي از همين جشنواره هاي اروپايي دعوت شده بود، تعريف مي كرد وقتي به شهر مربوطه رسيدند (كه البته آن شهر از جمله شهرهاي بسيار كوچك بود) هر چه سراغ دفتر جشنواره مورد نظر را گرفتند، نتوانستند آدرسي از آن بيابند، تا وقتي صحبت از فيلم و سينما كردند برخي اهالي محل با شنيدن نام و نشان سينما و فيلم به كلبه اي در بالاي تپه هاي آن شهر« اشاره «ردند «ه در آن چند نفري دور هم جمع شده و راجع به فيلم فعاليت دارند. اين دوستان وقتي به آن مكان مي روند، تازه متوجه مي شوند كه به دفتر همان جشنواره مورد نظر قدم گذارده اند!!
دوست ديگري هم كه از فيلمسازان به اصطلاح پر و پا قرص جشنواره اي به شمار مي آيد و به قول معروف يك پايش اين جشنواره است و پاي ديگرش آن جشنواره ، تعريف مي كرد كه اغلب اين جشنواره ها چندان به سينما فكر نمي كنند و به دنبال مطرح ساختن افرادي از كشورهاي دوردست هستند تا بتوانند بودجه اي از شهرداري يا وزارت فرهنگ و يا موسسات خيريه دريافت نمايند و اصلا برخي شهرداري هاي اروپا بواسطه برگزاري جشنواره هاي محدود ، محل اعتبارات مالي براي شهرهاي كوچك خود بدست مي آورند. همين دوست نقل مي «رد كه چند تا از جشنواره هاي محلي (كه در اخبار سينمايي ما از قضا خيلي هم بزرگ نشان داده شده و در سطح بزرگترين مراسم سينمايي نمايانده مي شوند ) به وي قول داده اند «ه فيلمت را بياور تا ما جايزه اول امسال را به تو بدهيم!؟ و خيلي از اين جشنواره ها هم به همه فيلم هاي شركت كننده جايزه اي ولو يك كاغذ به عنوان ديپلم افتخار مي دهند. آن وقت اين مي شود بهانه اي در دست بعضي سينماگران ما !
البته همه قضيه به اين تلخي هم نيست. اما پرواضح است «ه اگر سينماي ايران زماني به آن درجه از رشد هنري برسد كه بتواند از نظر فرم، به مفهوم درست كلمه متكي بر ساختارهاي سينمايي قرار گيرد ،  يعني متكي به قدرت هاي بيان سينمايي با زاويه ديد مستقل فيلمساز و از طرفي بتواند به لحاظ فكري رابطه اي با مخاطب ايجاد كند كه فراتر از مؤلفه هاي سياسي و روزآمد باشد و همچنين قادر به انتقال ويژگي هاي مدل اجتماعي بومي به ديگر ملل باشد، آنگاه به يك سينماي هنري دست يافته است. اين در حقيقت همان سينماي استاندارد مطلوبي است «ه برخي فيلمسازان ما به دليل عدم توانايي در دست يافتن به آن ، راه گريز را در جشنواره هاي خرد و غيرقابل توجه يادشده ديده اند و بر اين توهم هستند «ه صرف حضور در ي«ي از اين خيل جشنواره هاي ريز و «وچ« مي تواند آنها را از زير آزمون مهم شناخت سينما ، به در ببرد!!
واقعيت اين است كه بالاخره اين جامعه تاريخي دارد، داراي فرهنگ و هويتي است و از جنس خاص خودش بهره مند است كه با جوامع ديگر تفاوت ها و قرابت هايي دارد. اگر قرار باشد كه علت و دليل حضورمان در بيرون از مرزها، ارتباط فرهنگي و انتقال اين هويت باشد و بعد از آن ايجاد تنوع در بازار سينمايي مان و افزايش ظرفيت نمايشي، قاعدتا بايد جوامعي را هدف قرار دهيم كه با آنها مشتركات فرهنگي بيشتري داريم. به اين مفهوم «ه حضور بين المللي سينماي ما مي تواند في المثل در كشورهاي شرقي، توفيقات بيشتري را براي جذب مخاطب از آن خود «ند.اگرچه موفقيت حتي در محافل و مجامع خاص و روشنفكري غرب را نيز
نمي توان «لا منفي تلقي «رد حتي اگر اين توفيق در اكران عمومي و ميان تماشاگران عام هم نبوده و به چند جشنواره هاي بسيار خاص محدود شود.
اما موفقيت هاي فوق بيشتر يك توفيق سياسي است و نمي تواند چندان برتري هنري به حساب آيد. به اعتقاد ا«ثر «ارشناسان سينمايي، فراگيري  اين گونه توفيقات، آن زمان برجسته مي شود كه بتواند تبديل به يك حضور جدي و طبيعي شود؛ حضوري كه بتواند سهم خودش را از اكران عمومي در دنيا طلب كند.
اولين حركت در اين مسير و رفع آسيب آن، توجه به مخاطب است؛اين  كه بالاخره هويت سينماي ما، ايراني است و اولين مخاطبان فرامرزي ما مي توانند ملت هايي باشند كه به فرهنگ ما نزديك ترند؛ كشورهاي مسلمان، كشورهايي كه اطراف ما هستند و زبان ما را مي فهمند؛ كشورهايي كه آيين ما را مي شناسند، در هند و كشمير و پاكستان و بنگلادش و تاجيكستان و افغانستان و عراق و تركيه و كشورهاي تازه استقلال يافته، جماعت بسياري از ايراني ها را در اعصار و قرون مختلف شامل مي شدند و جماعت زيادي شان هم در كشور ما بوده اند و قرابت هاي فرهنگي تاريخي فراواني با ما دارند. متاسفانه سينماي ما در ميان اين ملت ها حضور ندارد. مديريت سينماي ما ، پتانسيل كشورهاي اسلامي و عرب كه حدود 300 تا 350 ميليون مخاطب بالقوه براي سينماي ما محسوب
مي شوند را فراموش كرده است. سينماي ايران در واقع هيچ درصدي از سهم اكران آنها را در اختيار ندارد و آن را تمام و كمال به سينماي هاليوود و باليوود واگذار كرده  است، در حالي كه موضوعات مشتر« مختلفي در اين جوامع و جامعه ما مي تواند دستمايه مناسب و خوبي براي تبديل به آثار سينمايي، جريان سازي فرهنگي و كمك به ارتباط هنري و اجتماعي و رايزني هاي فكري ميان ما و اين ملت ها گردد.
هيچ اتفاقي در سينماي ايران براي اين گونه حركات سازنده نيفتاده و هيچ طبقه بندي جدي براي حضور در مجامع بين المللي و جشنواره ها انجام نگرفته است. اگر براي «سب اطلاعات بيشتر درباره خيل جوايز و توفيقاتي كه در جشنواره هاي مختلف نصيب سينماي ما شده، زماني وارد سايت هاي اطلاع رساني سينمايي دنيا بشويم، متاسفانه در مي يابيم ، فيلمي كه ده ها جايزه جشنواره اي برده، در اكران عمومي، آمارهاي بسيار تاسف برانگيز به لحاظ جذب مخاطب و فروش بليت، دارا شده است.
همين سه چهار سال پيش ، برخي از كمپاني هاي بين المللي كه حقوق پخش جهاني بعضي آثار سينماي ايران را خريده بودند، اعلام كردند كه در اين معامله بسيار متضرر شده و فروش اكران فيلم هاي فوق حتي هزينه تبليغات آنها را تأمين نكرده است!
مخلص «لام اين «ه سينما يك امر چند وجهي است. در عين اين   كه مي تواند دنياي شخصي باشد ، در همان حال عرصه اي جمعي هم به شمار مي آيد. در عين حال كه صنعت است، هنر هم هست. ويژگي هاي مختلفي اين پيكره را تعريف مي كند. اگر از بعد صنعت وارد بحث شويم، چون سينما متكي بر اقتصاد حركت مي كند يعني توليد فيلم نياز به سرمايه گذاري دارد، پاي سرمايه به ميان مي آيد. در اين صورت الزامات اقتصادي معنا پيدا مي كند. وقتي فيلم بخواهد با اين قاعده حركت كند، قطعا بايد مختصات اقتصادي  آن، در انتها و فرآيند اين كالاي فرهنگي در نظر گرفته شود. در ي« سينماي استاندارد و پويا نمي توان بر سينمايي خاص متكي بود با اين توجيه كه فيلم مي سازيم تا پيام بدهيم، اما ندانيم كه اين پيام بايد به چه طيف از مخاطبان عرضه شود و اساسا با چه ساز و كار اقتصادي اين عرضه انجام گيرد. اگر در ابتدا اين مسائل تعريف شود آن گاه متوجه فرآيند سينما مي شويم. در اينجا توجه به بخش نمايش و وجهي كه كالاي فرهنگي، يعني سينما را با مردم تعريف مي كند ، اهميت مي يابد. در اين صورت هم تأثيرگذاري فرهنگي به ظهور مي رسد و هم اقتصاد آن تامين و تعريف مي شود. سينمايي كه سالن هاي انبوه از تماشاگر داشته باشد قطعا صاحب اقتصاد پررونقي است و اگر اين رونق در سالن هاي سينما نباشد، معلوم مي شود كه آن سينما ورشكسته است و در وجه فرهنگي و هنري هم نمي تواند موفق شود و في نفسه توليدات آن نيز نمي تواند يك تعريف جدي به خود بگيرد.
آن وقت است «ه لفظ سينماي هنري و جوايز جشنواره هاي آن سوي مرزها ، فقط بهانه اي مي شود براي سرپوش گذاشتن بر بي دانشي و عدم تخصص و ندانم «اري در فيلم ساختن.

نگاه
چشم اندازي در مه
گروه ادب و هنر- در همه كشورهاي صاحب سينما در كنار سينماي جريان اصلي، سينمايي وجود دارد كه در پي تجربه هاي تازه است. سينمايي كه از قواعد گيشه پيروي نمي كند ولي در عين حال، مخاطب خود را دارد و به استانداردهاي سينما وفادار است. يعني سينماي هنري، ضد استاندارد نيست و فناوري فداي تجربه گرايي صرف نمي شود. به همين خاطر است كه تجربه هاي اصيل سينماي هنري از مخاطب نمي گريزد كه برعكس سعي دارد با شيوه هايي نوين حرفي تازه براي تماشاگر بيان كند.
سينماي هنري ايران اما از همان ابتدا، بنا را بر مخاطب گريزي گذاشت. از استثناها اگر گذر كنيم با انبوهي از فيلمسازان اين طيف مواجه مي شويم كه هدفي جز جلب اعتناي جشنواره هاي جهاني ندارند و جالب توجه اين كه بسياري از فيلم هاي اين طيف، بيشتر جوايزشان را از جشنواره هاي نه چندان معتبر به دست آورده اند. جداي از اين كه برخي از جوايز به دلايل فرامتني و غيرسينمايي به اين نوع فيلم ها اهدا مي شود، بسياري از اين جشنواره ها اصلاً اعتباري ندارند. هرچند برخي از فيلمسازان هر نوع حضور بين المللي را موجب مباهات مي دانند ولي بسياري از جوايز سينماي ايران در جشنواره هايي به دست آمده اند كه حتي در كشور برگزار كننده جشنواره هم وجهه چنداني ندارند. اين البته يك سوي ماجراست. نكته ديگر مخاطب گريزي اين نوع سينماست. فيلمسازاني در سينماي ايران فعاليت مي كنند كه اصلاً علاقه اي به اكران داخلي فيلم هايشان ندارند. به اين دليل واضح كه آنها اصلاً فيلمشان را براي مردم نساخته اند كه حالا دغدغه اي براي نمايش آن براي مخاطب اين جايي داشته باشند. بماند كه برخي از اين فيلم ها اساساً تصوير نادرستي از مردم به نمايش مي گذارند.
كعبه آمال اين فيلمسازان حضور در جشنواره هاي خارجي است و اين گونه است كه فيلمسازي پشت سر هم فيلم مي سازد؛ فيلم هايي كه يا به نمايش عمومي درنمي آيد و يا در صورت نمايش، توفيقي در گيشه به دست نمي آورد. بديهي است فيلمي كه براي مردم ساخته نشده باشد نمي تواند اعتناي آنها را براي تماشا به دست آورد.
شاخه اي از سينماي هنري ايران مخاطب گريز است و از سوي ديگر به استانداردهاي سينما نيز احترام نمي گذارد. يعني فيلم هايي در برخي جشنواره ها حضور مي يابند كه به عنوان تجربه گرايي، استانداردهاي لازم در عرصه كارگرداني،  فيلمبرداري، تدوين و... را رعايت نمي كنند. متأسفانه نسل تازه اي از سينماگران هم به طمع شهرت بين المللي، از ابتدا در چنين مسيري گام برمي دارند؛ اتفاقي كه چشم اندازي مه آلود را براي سينماي ايران رقم خواهد زد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |