چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۶۱ - Aug 16, 2006
يك كتابخانه مانع جهاني شدن يزد
آرش نهاوندي
چندي پيش روزنامه همشهري ضمن انتقاد از بي توجهي مسئولان شهري يزد نسبت به وضعيت بافت تاريخي اين شهر، بلوار بسيج را نمونه اي بارز از اين بي توجهي دانسته بود. اما با گذشت دو هفته از چاپ آن گزارش، نام بلوار بسيج در راس اخبار خبرگزاري ها نيز قرار گرفت. اما اين بار بلوار بسيج محور گزارش نيست بلكه كتابخانه بلوار بسيج پيكان تيز انتقادات منتقدين مسائل شهري و ميراث فرهنگي را متوجه خود كرده است. البته اين بار قضيه بسيار جدي است و از مسائل داخلي گذشته و به مسائل جهاني و يونسكو نيز كشيده است.
در واقع ساخت اين كتابخانه كه از سوي سازمان مسكن و شهرسازي استان يزد بدون مجوز شهرداري و موافقت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري اين شهر در بافت تاريخي صورت گرفت، به عنوان يكي از بزرگترين موانع يزد در راه ثبت جهاني قلمداد شده است. مراحل آغازين ساخت كتابخانه مذكور ۹سال پيش شروع شد؛ اين مانع بزرگ اكنون ۱۸ متر ارتفاع دارد و از حد ۹ متر قانوني براي بافت هاي تاريخي ۹ متر تجاوز كرده است.
همين امر پاي دادگستري يزد را نيز به ميان كشاند، اين نهاد قضايي پس از شكايت سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري از سازمان مسكن و شهرسازي يزد با توجه به نبود مجوز ساخت از سوي شهرداري و مخالفت سازمان ميراث فرهنگي دو ماه پيش راي به غيرقانوني بودن ساخت كتابخانه داد و از سازمان مسكن و شهرسازي خواست تا ارتفاع آن را تعديل كند. اما بنا به دلايلي كه هنوز معلوم نشده سازمان مسكن و شهرسازي راي دادگستري را نيز زير پا گذاشت به كار خود جهت تكميل كتابخانه يزد ادامه داد.
مسئولان سازمان مسكن و شهرسازي استان يزد با مطرح كردن ادعايي بي اساس مدعي شده اند زماني كه اقدام به ساخت اين كتابخانه كردند، سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري زير مجموعه وزارت ارشاد اسلامي بوده و با توجه به اينكه در آن زمان اين وزارتخانه خود باني احداث كتابخانه بود، موافقت وزارت ارشاد، موافقت اين سازمان تلقي مي شود. اما اين ادعا از اصل و پايه به نظر بي اساس مي رسد، زيرا براي احداث كتابخانه در محدوده شهري- لطفاً به كلمه شهري توجه كنيد- داشتن مجوز شهرداري نيز نياز است. اين در حالي است كه سازمان مسكن و شهرسازي يزد از وزارت ارشاد كه هيچ دخلي در مسائل شهري ندارد- به ادعاي آنكه خود اين وزارتخانه باني احداث كتابخانه بود- مجوز گرفت.
مسئولان ميراث فرهنگي و گردشگري نيز ضمن انتقاد شديد از سازمان مسكن و شهرسازي يزد نظر خود را اينچنين اعلام كرده اند: براي ساخت كتابخانه بايد از سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استعلام مي شد، اما سازمان مسكن و شهرسازي تنها از وزارت ارشاد مجوز گرفته و امروز مدعي است سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري زيرمجموعه وزارت ارشاد بوده و نيازي به كسب مجوز از اين سازمان نبوده است.
اين اقدام غيرقانوني در حالي از سوي سازمان مسكن و شهرسازي يزد صورت مي گيرد كه مسئولان سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري تلاش مي كنند يزد را در فهرست آثار جهاني به ثبت برسانند.
بلوار بسيج
اما اين تنها كتابخانه نيست كه مانعي بر سر جهاني شدن يزد محسوب مي شود، بلكه خود بلوار بسيج عمده ترين مانع بر سر اين كار است. بلوار بسيج در واقع نمونه اي از بي توجهي به بافت هاي تاريخي است. هر عابري با گذشت از اين بلوار با يك نگاه مي تواند دريابد ديواره هايي كه تحت عنوان طرح زيباسازي در اطراف بلوار ساخته شده اند ديواره هاي تاريخي نبوده و برعكس نوساز هستند و مسئولان شهري اين ديواره ها را صرفاً به منظور پاك كردن صورت مسئله احداث كرده اند. براي اثبات اين مدعا كافي است به فضاي پشت ديواره هاي ياد شده نگاهي انداخته شود. در فضاي پشت اين ديواره ها خانه هايي كه نيمي از آنها تخريب شده اند به وضوح به چشم مي خورند؛ خانه هايي كه روزگاري هر عابري با گذر از كنار آنها احساس مي كرد دست كم زمان پانصد سال به عقب بازگشته و او در عصر حاضر زندگي نمي كند. اين خانه ها در محله تاريخي شهر يزد اگر به صورت كامل و دست نخورده حفظ مي شد، گردشگران زيادي را به خود جلب مي كرد.
اما مسئولان شهري وقت يزد بي توجه به ارزش بافت تاريخي و با كشيدن بلوار بسيج و ساخت ديواره هاي ناهمگون كاملاً سليقه اي رفتار كردند.
بلوار بسيج در حالي بافت تاريخي كهن شهر يزد را به دو نيمه تقسيم كرده كه اين قسمت از شهر با كوچه و خيابان و بادگيرهاي كهن، از قديمي ترين نمونه شهرهاي تاريخي ايران است. در واقع غير از يزد، اكنون در جايي ديگر از ايران نمونه ديگري از كهن شهر ايراني- آن هم به صورت متمركز و در قالب بافت شهري امروزي- به جان نمانده است.
حتي آدم هاي اين بخش از شهر، خود به عصري ديگر تعلق دارند. اين بدان معني است كه هم در و ديوار بخش تاريخي و هم مردم آن با هم سنخيتي غريب دارند.
اما مسئولان شهري يزد بي توجه به اين خصايص و ويژگي ها، ضمن احداث بلوار بسيج، مبادرت به ساخت كتابخانه اي امروزي در بخش كهن شهر يزد كرده اند. اين كتابخانه به واقع هيچ سنخيتي با اين بخش يزد نداشته و تضادي را با نماي اين بخش از شهر ايجاد كرده است. متأسفانه آنگونه كه شاهد هستيم هرچه تاريخ به پيش مي رود، تغييرات بس تامل برانگيزي در شهر يزد رخ مي بندد؛ تغييراتي كه به هيچ روي با بافت كلي- هم تاريخي و هم امروزي- هماهنگي ندارد و اگر اوضاع به همين منوال پيش رود روزي شايد نوادگان نسل كنوني بدل شدن شهر يزد به شهري كاملاً مدرن و بي ريشه را شاهد باشند.

چشم انداز
011697.jpg
يزد ديگر آن شهر دست نخورده و سنتي حاشيه كوير نيست. شهري نيست كه بادگيرهايش نماد تمدن ايراني و كويري محسوب مي شدند.
اكنون كتابخانه اي مدرن و بلواري بزرگ بافت تاريخي شهر را برهم زده اند.
جالب آن كه هر دوي اين آثار طي سال هاي اخير ساخته  شده اند. با احداث اولي منظر بافت تاريخي تحت الشعاع قرار گرفته و با احداث دومي بخشي از بافت تاريخي از ميان رفته يا به عبارتي بهتر يزد كهن به دو نيمه غيرمتقارن تقسيم شده است.

طرح جامع گسترش توريسم عشايري تهيه مي شود
011700.jpg
گروه شهري- محمدعلي نمازي، دبير ستاد توسعه توريسم روستايي و عشايري سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري، در گفت وگويي اعلام كرد: يكي از مهم ترين فعاليت هايي كه تاكنون در زمينه توريسم روستايي و عشايري صورت گرفته است، انتخاب روستاهاي هدف بود كه بر طبق اين طرح ۳۶۵ روستا از ۳۵ هزار روستايي كه در كل كشور وجود دارد، با توجه به پتانسيل هاي گردشگري به عنوان روستاهاي هدف تعيين شدند.
دبير ستاد توسعه توريسم روستايي و عشايري سازمان ميراث فرهنگي در گفت و گو با ايلنا تصريح كرد: در حال حاضر در ۱۶۵ مورد از روستاهاي هدف به نوعي پروژه هايي آغاز شده و دهياران اين روستاها مسئوليت پيگيري اين پروژه ها را بر عهده گرفته اند.
وي افزود: مهم ترين برنامه اي را كه در اين ۱۶۵ روستا دنبال مي كنيم، احداث واحدهاي مناسب اقامتي است.
نمازي، اظهارداشت: يكي ديگر از برنامه هايي كه در زمينه توسعه صنعت توريسم روستايي و عشايري داريم، طرح برگزاري دوره هاي آموزش مقدماتي گردشگري است كه جهت افزايش سطح آگاهي دهياران روستاهاي هدف برگزار مي شود كه مقدمات برگزاري اين كلاس ها كه با حضور ۳۶۵دهيار تشكيل مي شود، فراهم شده است.
دبير ستاد توسعه توريسم روستايي و عشايري سازمان ميراث فرهنگي، همچنين از تهيه طرح جامع گردشگري عشايري خبر داد و گفت: اين طرح در حال حاضر در دست مطالعه و تحقيق است و ۴۵روستا در اين زمينه در حال بررسي هستند.

رونق توريسم درماني در قم
011694.jpg
گروه شهري- «بحث توريسم درماني از تازه ترين بحث هاي رونق دادن به صنعت گردشگري در استان قم بوده و هنوز طرح هاي كلاني براي بالقوه كردن قابليت هاي استان براي رونق توريسم درماني تدوين نشده است.»
عيسي رضايي معاون گردشگري اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري استان قم در گفت و گو با ميراث خبر ضمن بيان مطلب فوق افزود: «هم اكنون بيشترين بحث توريسم درماني در ساير استان هاي كشور در وجود چشمه هاي آب معدني و خواص درماني آنها خلاصه مي شود كه استان قم از وجود اين نعمت الهي بي بهره است.»
رضايي اظهار داشت: «تاكنون تنها قابليت استان قم براي رونق دادن به توريسم درماني در كوير و آفتاب سالم آن خلاصه شده است و وجود تورهاي كويرنوردي در استان مي تواند در رونق دادن به بحث توريسم درماني نقش مهمي را ايفا كند.»
معاون گردشگري اداره كل ميراث فرهنگي و گردشگري استان قم، از اجراي برنامه هايي چون مسابقات رالي، ماشين سواري در كوير، شترسواري، رصد ستارگان كوير و بازديد از درياچه نمك و حوض سلطان در كوير اين استان خبر داد و گفت: «گردشگران با شركت در اين برنامه ها مي توانند علاوه بر تفريح سالم، از آفتاب سالم كوير نيز بهره برده و خواص درماني آن را تجربه كنند.»
وي با اشاره به تشكيل كميته گردشگري سلامت در اين اداره كل گفت: «در اين كميته نمايندگاني از تامين اجتماعي، خدمات درماني، دانشگاه علوم پزشكي و نمايندگان گردشگري استان شركت كرده و در ارتباط با قابليت هاي توريسم درماني استان به بحث و مطالعه خواهند پرداخت.»
وي اظهار داشت: «نمايندگان سازمان هاي مربوط به وزارت بهداشت و رفاه در اين جلسات بحث هاي توريسم درماني با زمينه پزشكي را بررسي كرده و طرح هاي خود را ارايه مي دهند.»

خصوصي سازي اتوبوسراني در تهران
011703.jpg
گروه شهري- خصوصي سازي اتوبوسراني در تهران آغاز شد.
سيد جعفر تشكري هاشمي معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران در گفت وگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اعلام اين خبر افزود: تعدادي خطوط جديد اتوبوسراني در شبكه حمل و نقل تهران ايجاد شد كه اين خطوط از ديروز توسط بخش خصوصي اداره مي شود.
وي حجم كار خطوط در مرحله اول را بسيار محدود عنوان كرد و افزود: تعداد خطوط خصوصي به تدريج در سطح شهر اضافه مي شود.وي تصريح كرد: اين خطوط از جمله خطوط ريالي است كه در كنار خطوط بليتي در سطح شهر خدمات رساني مي كنند.
به گفته تشكري ،حدود ۱۰۰ شخص حقيقي و حقوقي در ماه هاي اخير تقاضاي تشكيل شركت خصوصي اتوبوسراني را داشتند كه تعدادي از آنها شرايط لازم را دارا بودند.
معاون حمل و نقل و ترافيك شهرداري تهران افزود: طبق مصوبه شوراي شهر، اتوبوس ها و ميني بوس هاي تحت پوشش سازمان نظارت مي توانند به بخش خصوصي واگذار شوند.

طرح مشترك چين و ايران براي گردشگري
گروه شهري: رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري گفت: اجراي يك طرح مشترك فرهنگي و گردشگري ميان چين و ايران در كشور ثالث به بهبود روابط و شناخت بيشتر از جاذبه هاي دو كشور كمك مي كند.
اسفنديار رحيم مشايي، در ديدار با معاون وزير فرهنگ و رئيس موزه شهر ممنوعه چين با اعلام اين مطلب، افزود: از آنجايي كه دو كشور چين و ايران داراي تاريخچه كهن بوده و جزء كشورهاي تمدن ساز جهان قرار مي گيرند كه با توجه به اين موضوع لزوم همكاري هاي تاريخي و گردشگري في مابين بيشتر به چشم مي خورد.
وي ادامه داد: در بحث آثار تاريخي نيز آموزش هايي براي حفاظت و همچنين همكاري هاي موزه اي براي معرفي جاذبه هاي ايران و چين به مردمان اين دو كشور، كمك بزرگي به توسعه صنعت گردشگري آنها خواهد كرد.
مشايي همچنين با اشاره به اين مطلب كه برگزاري نمايشگاه هاي فرهنگي باعث پيشبرد اهداف دو كشور مي شود، گفت: در اين راستا مي توان از رسانه هاي گروهي استفاده كرد و با تهيه و پخش فيلم هايي از جاذبه هاي دو كشور اين اهداف را سريعتر دنبال كرد.
وي همچنين با اعلام اين خبر كه اخيرا بخش صنايع دستي نيز به سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري انتقال پيدا كرده است و علاقه منديم تا در آغاز مسئوليت كار را به طور جدي  شروع كنيم، گفت: يكي از اهداف در اين زمينه پيدا كردن بازارهاي فروش داخلي و خارجي صنايع دستي است.
رئيس سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري همچنين با اعلام اين مطلب كه تفاهمنامه گردشگري ميان دو كشور در سال ۷۹ منعقد شده اما مدت اجراي اين تفاهم نامه در سال گذشته پايان يافته است، گفت: اميدواريم تا با گسترش همكاري هاي ميان دو كشور اين تفاهمنامه مجددا ميان دو كشور به امضا برسد.

برگزاري نخستين جشنواره غذاهاي سنتي اقوام ايراني
گروه شهري-برگزاري نخستين جشنواره غذاهاي سنتي اقوام ايراني با هدف ترويج فرهنگ پخت و مصرف غذاهاي سنتي نواحي مختلف كشورمان در سالن اجتماعات پارك پرديسان تهران به مدت يك هفته از ۲۳ الي ۲۷ مرداد ماه سال جاري برگزار مي شود.
به گزارش خبرنگار ما، در مراسم افتتاح اين جشنواره دكتر علي عسگري، رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، با سخناني به ارتباط غذاهاي سنتي با فرهنگ ايراني پرداخت و گفت: فرهنگ ما بر خلاف تعاريف نظري كه در كتاب ها از آن مي شود، با زندگي مردم در جهان سر و كار دارد و با زندگي مردم رشد كرده و تبديل به يك فرهنگ شده است.
وي با تاكيد بر اين نكته كه غذا بخش مهمي از زندگي روزمره مردم است، به مقايسه مدل غذا خوردن ايراني ها و غربي ها پرداخت و گفت: ايراني ها در گذشته براي غذا خوردن در كنار سفره مي نشستند و دور هم جمع مي شدند و با همدلي و صميميت با يكديگر غذا مي خوردند، در حالي كه امروزه بسياري از عادت ها فراموش شده است. عسگري به جشنواره غذاهاي سنتي اقوام ايراني كه از سوي فرهنگسراي اقوام با همكاري و همراهي مردم برگزار شده، اشاره كرد و گفت: الگوي مصرف امروز ما الگوي غلطي است حتي از خوردن و مواد غذايي كه به مصرف مي رسد منجر به صدماتي مي شود كه به راحتي قابل جبران نيست و سلامت عاطفي، رواني و جسمي مردم را به خطر انداخته است.
رئيس سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، پيامد مصرف غلط را شيوع بيماري هاي قلبي و ديگر امراض ناعلاج دانست و گفت: اگر عادات غذايي به كل رفع شود بسياري از مشكلات بهداشتي در جامعه كاهش مي يابد، بنابراين موضوع غذا و توجه به ويژگي هاي فرهنگي غذا و غذاهاي سنتي از موارد مهمي است كه در دستور كار فرهنگسراي اقوام قرار دارد و اميدواريم دست اندركاران اين جشنواره كمك كنند تا اين حركت موثر در تغذيه كه تازه آغاز شده به رشد و بالندگي موردنظر دست پيدا كند.

سرچمن، عروس فيروزكوه
طبيعت را دريابيم
عادل جهان آراي
011691.jpg
براي نجات طبيعت ايران آدرس هيچ نقطه اي را به ديگران ندهيد.
شايد اين جمله خيلي بدبينانه باشد، ولي متاسفانه واقعيتي است كه با توجه به تخريب بيش از حد طبيعت ايران نمي توان آن را ناديده گرفت. شايد تا الآن به خيلي از مناطق ايران سفر كرده و از زيبايي هاي آن هم لذت برده باشيد. حتما نام «تنگه واشي» را شنيده ايد كه در ۱۲۰كيلومتري تهران قرار دارد. اين تنگه امروز با هجوم گردشگراني روبه رو است كه گويي كمر به نابودي آن بستند و هيچ نهادي هم نيست تا جلوي روند تخريب آن را بگيرد. اما چند كيلومتر دورتر به طرف مازندران، محيطي زيبا و با صفا به نام «سرچمن» قرار دارد كه به راهداري گدوك چسبيده است. سرچمن مي رود تا به سرنوشت همسايه خود تنگه واشي دچار شود.
در ۱۵۰ كيلومتري شرق تهران و در منطقه اي زيبا و سرسبز و در عين حال خنك و دلپذير مكاني وجود دارد كه سرچمن نام دارد. فاصله سرچمن با جاده اصلي تهران-شمال در حدود ۲كيلومتر است كه به دليل آب گوارا وخنكي كه در آن مي درخشد، به تازگي مورد توجه گردشگران قرار گرفته است.
جاده آن خاكي است كه در اصل براي دكل مخابراتي فيروزكوه ساخته شده است، نه براي توريستها و مسافران گذري. در اين منطقه به جز سبزه و علفهاي وحشي كه زير وزش باد ملايمي كه از طرف خزر مي وزد گيسو خم مي كنند و عشوه مي فروشند؛ و خرگوش هاي بازيگوشي كه در آن حوالي لانه ساختند و بچه هاي خود را پرورش مي دهند، نه درخت سايه گستري است و نه مكاني براي استراحت مردم؛ در نتيجه مسافران هم بدون توجه به محيط زيست با طيب خاطر اتومبيل هاي خود را در ميان علفها مي رانند و روي سبزه سفره پهن مي كنند تا در آينده نزديك زيبايي آن را از بين ببرند.
از مناظر مشمئزكننده زباله هايي است كه در لابه لاي علفهاي وحشي ريخته شده و مردم بدون توجه به سلامت منطقه و محيط زيست هر چه دم دستشان است روي چمن ها خالي مي كنند، برخي هم به كندن علفهاي وحشي مبادرت مي ورزند.
«سرچمن» فقط با چمن هايش مي تواند زيبا باشد، حال اگر اين چمن ها زير چرخ هاي اتومبيل ها له شود ديگر نه از چمن نشاني مي ماند و نه از سرچمن.
ظاهراً هم هيچ كس متولي اين منطقه نيست و كسي هم جلوي اتومبيل هاي مردم را نمي گيرد كه ديوانه وار تا قلب سرچمن مي رانند و موجبات نابودي آن را فراهم مي سازند.
شايسته است سازمان حفاظت محيط زيست و يا هر نهاد ديگري كه دغدغه محيط زيست را دارد فكري به حال اين منطقه زيبا و بدون دفاع بكند و از نابودي آن جلوگيري كند. در وهله اول بايد از ورود اتومبيل ها به حريم «سرچمن» جلوگيري كنند و نقطه اي را در مجاورت آن در حوالي راهدارخانه گدوك تعبيه كنند. دوماً آلاچيق هايي را به صورت موقت در اين مكان قرار بدهند تا مسافران به دلخواه خود در هر نقطه اي اتراق نكنند و سبزه ها را از بين نبرند.
اغلب مسافران براي تهيه غذا آتش روشن مي كنند كه در ماه هاي آخر تابستان چون علفها خشك مي شوند امكان آتش سوزي هم وجود دارد؛ در نتيجه بهتر است جاهاي خاصي را براي روشن كردن آتش در نظر بگيرند.
مسافران معمولا در اواخر بهار و اوايل تابستان به اين منطقه مي آيند؛ درست زمان رشد و نمو گياهان وحشي؛ به همين دليل اگر روند تخريب ادامه پيدا كند ترديدي نيست كه به جاي سبزه زار وچمن زيبا شاهد رشد گياهاني چون كنگر وحشي و ديگر گياهاني باشيم كه جزو غذاهاي حيواناتي چون گوسفند و يا خرگوش و آهو محسوب نمي شوند.
اگر «سرچمن» را نجات ندهيم، شايد در همين سالهاي نزديك شاهد نابودي آن باشيم؛ مثل خيلي از مناطقي كه به دليل هجوم بي رويه و غيرمسئولانه بسياري از گردشگران در حال نابودي است؛ نمونه بارز آن «تنگه واشي» است كه هم آب آن در اين فصل سال آلوده است و هم منطقه سرسبز آن با گذشت هرسال زيبايي خود را از دست مي دهد.
ايران سرزميني  است زيبا كه هر نقطه آن از جاذبه و صفاي خاص خود برخوردار است. اين حق مردم است كه از طبيعت و مواهب طبيعي آن لذت ببرند و به اقصا نقاط آن سفر كنند از مازندران تا سيستان و از اهواز تا تبريز همه و همه داراي چنان جاذبه هايي است كه چشم هر گردشگري را به خود جلب و جذب مي كند.
طبيعت به ذات خود داراي دشمني نيست، زيرا خود چنان ويژگي اي دارد كه بتواند به ترميم خود بپردازد، اما وقتي كه پاي انسان بر گستره اش باز مي شود و روند تخريب آن آغاز مي گردد، ديگر طبيعت ناي نفس كشيدن نخواهد داشت.
طبيعت با هر شكل و شماي خود زيباست. هر منطقه و مكاني شناسنامه جوي و اقليمي خود را دارد. اما آنچه كه اين مكانها را مورد تهديد قرار مي دهد نه بلاهاي طبيعي بلكه موجودي به نام انسان است كه بدتر از هر بلاي طبيعي كمر به نابودي طبيعت بسته است.

واگويه هاي مسافر در راه
مرغابي در مه!!
عباس جعفري
به بهانه سالگرد درگذشت حسين پناهي آن مرغابي ايلاتي كه زود ورپريد!
ما بدهكاريم به كساني كه صميمانه ز ما پرسيدند معذرت مي خواهم: چندم مرداد است؟
و نگفتيم چون كه مردادگور عشق گل خونرنگ دل ما بوده است!
ايلاتي غريب! ترا چه به تهرون؟!
بي آنكه جوابم را داده باشي پرسيدي: خودت كلات به تهرون افتاده بود كه ورخواستي اومدي تو آينده بزرگ بي درخت!
پوزخندي زدم و به ديوار چركمرد اطاقت چشم دوختم كه تو آن رو برو خودت را تكيه كرده بودي بي متكا به ديوار و عقب سرت را چسبانده بودي به سردي گچ ديوار تا بلكه داغي سرت را درماني باشد. سكوتي كردي و خاموشي ات اتاق را انباشت. شاهرخ كه بر درگاه تكيه كرده بود سكوت سرد را شكست:
كفش برگشت برامون تنگه!
ناجوانمردانه تنگ بود اين زندگي براي آن دل كوهستاني كه از پشت كوه هاي سرد و بلند دژكوه دنا تا اين اتاق سه در چهار خودش را كشانده بود و حال اين چنين بند بند استخوانش به ميخ طويله غربت آويزان بود.
من از حفظ خواندم آن چه را كه تو فقط يك بار خواندي و اين ذهن بي حوصله بر خويش نقش كرده بود:
جا مانده است
چيزي
جايي!
....... مثل اين كه چيزي يادت آمده باشد با چشماني بسته شروع به خواندن كردي:
چه غريبم روي اين خوشه  سرخ
من مي خوام برگردم به كودكي!!
نمي شه!!
كفش برگشت برامون كوچيكه
پا برهنه نمي شه برگردم؟
پل برگشت توان وزن ما رو نداره!
برگشتن ممكن نيست!
«ساكت شده بودي و من هنوز در ذهنم به كفش تنگ برگشت فكر مي كردم. هنوز چشمانت بسته بود. كي باز بود آن شب دراز آن چشماني كه خستگي همه چوپان هاي ايل  بويراحمد را در خود داشت؟!
به جست وجوي كلامي شايد يا به شكست سكوت كتابت را برداشتم؛ دو مرغابي در مه! شروع به خواندن كردم و مي دانستم كه تو اين را دوست مي داري. كسي حرف هاي تو را از ميان دو لب خسته اش تكرار مي كرد و نوعي همذات پنداري فلك زده از ميان دو لب آفتاب خورده من بر سكوت اتاق مي ريخت و تو هنوز سرت بر ديوار تكيه بود و نگاهت خاموش. خواندم و تو گاه حرفي از آخر بيتي يا جمله اي را با من به تكرار مي آمدي تا بدانم كه هنوز بيداري و در زمين! و مي خواندم و مي خواندي:
وا رفته ز
كنار سنگ
با همدمان دائميم
بوته هاي ارغوان و وزوز مگس.
چون گرگ شل كه به بوي هزار پرسه آلوده است
جفتم نيامده است
و در افق
بر ماه جز هاپ و هوپ سگ صدايي طلوع نمي كند.
بيداري حسين؟!
سرتكان مي دهي. نگاهت مي كنم. از آن دو مرغابي در مه اينك تنها يكي مانده است. خسته و خيس و پنداري آن پرهاي پرواز دير سالي است كه در غربت و دود شهر سوخته و ناكار مانده است و آن ديگري در مه و شايد دود شهر نيست و گم آنچنان كه حتي گمان زنده بودنش را هم حتي نمي توان داشت.
كدام مرغابي؟! ور پريد آن مرغك غمگين! خستش كردن اي جماعت رنگ ماليده شهر. پر كشيد و رفت! يله كن «يارياري»(۱) بود آن كه كهنه و بي خريدار مانده تو اين خراب آباد. اين خراب آباد. اين جا همه پينگ فلويد دوس دارن! مي شنوي؟ انگار صداي شيون مي آيد! مي شنوي عباس!؟ مي بيني؟ ميداني؟
من دلم براي تاريخ مي سوزد
براي نسل ببرهايش كه منقرض گشته اند
- اما حسين من دلم برا دنا تنگ شده. برا بلوطاي بر آفتاب؛ برا كوه هاي لنده و چرام؛ برا غريب كهگيلويه وقتي كه جاده هاش پشت يه كوه بلند به بن بست مي رسن. برا شعر دختر بويراحمدي وقتي تو با اون صداي خستت مي خوندي و شاهرخ قهقهه مي زد و تو مي گفتي:
- اي شيرازيا از اولم به ما مي گفتن لر پشت كوهي!!
رضا زنگ زده رو پيغام گير تلفن برام خبرت را گذاشته بود:
مرغابي دوم هم پركشيد!
اتاق خالي است. مثل هميشه باز سرت را به ديوار تكيه داده اي. چشمانت بسته است. خوابي حسين؟ خوابي هنوز؟ مي دانم باز داري شعر مي خواني. گوش مي دهم. مي خواني:
خوشا به حال لك لكا كه خوابشون واو نداره
خوشا به حال لك لكا كه عشقشون قاف نداره
خوشا به حال لك لكا كه مرگشون گاف نداره
و من زير لب با تو تكرار مي كنم: خوش به حال لك لك ها كه مرگشون گاف نداره!!
پي نوشت:
۱-ياريار آوازي است كه لرهاي بويراحمدي به گاه كوچ مي خوانند.
شعرها همه از حسين پناهي است و اغلب از كتاب من و نازي و دو مرغابي در مه.
اسامي خاص هم جاهايي است در كهگيلويه و بويراحمد.

زادبوم
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
شهر تماشا
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |