هاليوود هميشه به كارخانه رويا سازي مشهور بوده است. تاريخ اين كارخانه مشحون از فيلم هايي است كه همواره قهرمان داشته و قهرمان ها هم اغلب همه دشمنانشان را يك تنه شكست مي دادند. در واقع اين رسم و شيوه سينماي هاليوود بوده و هست. ناممكن هاي بسياري در آثار هاليوودي ممكن شدند و آرزوهاي دور و دراز متعددي در اين فيلم ها تحقق يافتند. گويا سينماي هاليوود از ابتدا وظيفه داشته كه هر ناكامي  آمريكا و آمريكاييان در طول تاريخ سياسي – اجتماعي اين كشور را لااقل در محصولاتش به پيروزي و كاميابي بدل سازد و هرآنچه تا امروز اين سرزمين و مردمش در دستيابي به آن توفيق نداشتند را موفقيتي چشمگير جلوه دهد.
از آن نسل كشي سرخپوستان كه غلبه بر شيطان جلوه دادند گرفته تا به برده گرفتن سياه پوستان كه نجات روح و جسمشان به تصوير كشيده شد، تا فيلم هايي مانند : برباد رفته (براي پيروزي خواندن جنگ هاي فاجعه بار انفصال)، فقط فرشتگان بال دارند و گروهبان يورك و كازابلانكا و داشتن و نداشتن (براي ناجي نشان دادن آمريكا در جنگ دوم جهاني) و موزيكال ها و كمدي هايي كه براي سرپوش گذاردن بر بحران هاي متعدد اقتصادي و يا شرايط دشوار پس از جنگ ساخته مي شدند و تا شخصيت هاي افسانه اي مثل بت من و سوپرمن و اسپايدرمن و جيمزباند و مت هلم و جك راين و امثال آن براي اين كه هميشه قهرماناني وجود داشته باشند تا لااقل در عالم توهم و خيال بتوان با آنها، ملت را سركار گذاشت. حتي شكست مفتضحانه پروژه آپولو 13 در سفر مجدد به ماه را با فيلمي به همين نام ساخته ران  هاوارد به پيروزي مبدل ساختند. از همين روست كه ذائقه تماشاگر آمريكايي به فيلم هاي خيال پردازانه و افسانه اي بيشتر خو دارد تا آثار تلخ و واقع گرايانه. به همين دليل است كه در تاريخ اسكار اغلب فيلم هايي جوايز را درو كرده اند كه به نوعي توانسته اند به همان روياي آمريكايي بپردازند و هنگامي كه آثاري مانند محبوب ميليون دلاري و تصادف اسكار بهترين فيلم را دريافت مي كنند، باعث شگفتي كارشناسان شده و اين نوع انتخاب را نشانه
پوست اندازي آكادمي علوم و هنرهاي سينمايي آمريكا محسوب مي كنند. از همين روست كه همواره فيلم هاي تخيلي حتي با ظاهر اجتماعي و سياسي و تاريخي، مورد استقبال بيشتري واقع مي شوند تا اينكه در ژانرهاي مزبور فيلمي واقع گرايانه روي پرده برود.
اما سالن هاي سينما در تابستان امسال بيش از سالهاي قبل، مكان تركتازي فيلم هاي خيالي و رويازده در قالب ژانرهاي گوناگون بود. گويا سردمداران كمپاني هاي آمريكايي قصد داشتند تمامي بحران هاي داخلي و خارجي كه حاكمان آمريكا را در اين روزها گرفتار كرده، با فيلم هايشان در نزد شهروندان خود كم رنگ سازند. بد نيست نگاهي به برخي از اين فيلم ها داشته باشيم:
سوپرمن بازمي گردد
بالاخره صاحبان كمپاني برادران وارنر پس از دو دهه (كه برآسيب ديدگي فلج كننده كريستوفر ريو صبر كردند) ديگر نتوانستند تحمل كنند تا به اصطلاح كفن او خشك شود و هنوز مدت كوتاهي از مرگ اين سوپرمن سابق نگذشته، يك سوپرمن جديد و تازه از قوطي خود بيرون آوردند، و براي اينكه اداي ديني هم به كريستوفر ريو كرده باشند، سعي كردند، هنرپيشه اي مانند او پيدا كنند كه سرانجام جستجوهايشان به برندن روث رسيد.
اما اين چهارمين سوپرمن، بدون تعارف
مضحك ترين و مسخره ترين قسمت آن به نظر مي رسد؛ به طوري كه بارها و بارها در جدي ترين صحنه هاي آن، تماشاگران حاضر در سالن به شدت خنديدند. جناب سوپرمن بالاخره پس از سالها دوري از كره زمين، دوباره برمي گردد تا دست ظالمين و ستمگران را از آن كوتاه كند!! اين بار كوين اسپيسي همان آدم بده است و بيشترين تاسف هم بابت كارگرداني فيلم توسط براين سينگر است كه هنوز خاطره خوش فيلم مظنونين هميشگي او را در ذهن داريم. اما وي بعد از كارگرداني دو قسمت مردان ايكس همچنان به سقوط هنري اش ادامه داد تا اينكه امروز از او كاريكاتور سوپرمن را مي بينيم . سوپرمني كه خود در اصل يك كاريكاتور بوده و بس!!!
كليك
زندگي خسته كننده و روزمره خيلي ها را به تنگ آورده و اينكه بتوان از بعضي بخش هاي كسالت بار اين زندگي با دور تند گذشت، همواره براي عده اي آرزو به شمار آمده كه اين آرزو در فيلم كليك توسط فرانك كوروچي (سازنده هجوياتي مثل دور دنيا در هشتاد روز باشركت جكي چان و خواننده عروسي ) به تحقق مي پيوندد منتها با تقليد ناشيانه اي از فيلم هايي مانند شرلوك جونيور و رز ارغواني قاهره و روز گراند هاوك و...ادام سندلر كه ديگر متخصص بازي در فيلم هاي لوس و بي مزه شده، اين بار يك دستگاه عجيب و غريبي از كريستوفر والكن شكارچي گوزن! به دست مي آورد كه بوسيله آن مي تواند بخش هايي از زندگي اش را به دلخواه با دور تند جلو ببرد. بخش هايي كه ديگر به عقب بازنمي گردند. به همين دليل ناگهان خود را در سن پيري و آستانه مرگ مي بيند. زماني كه متوجه مي شود زياده خواهي ها و افزون طلبي هايش از زندگي فقط عمرش را به باد داده است.
دزدان درياي كاراييب : صندوقچه مرد مرده
دومين قسمت فيلم دزدان درياي كاراييب در شرايطي روي پرده مي رود كه قسمت سوم آن نيز در راه است. اين بار هم مثل همه فيلم هاي قسمت دوم، قهرمان شكست ناپذير قصه تري روسيو و تد اليوت يعني جك اسپارو باز مي گردد تا حساب هاي خودش را با دشمنان تصفيه كند! از همه تله ها و نبردها و ميدان هاي خطرناك و مرگبار و دهشتناك مثل آب خوردن مي گذرد. منتها نه مثل كاپيتان فلاش گوردون و شزم و امثال آن كه بالاخره سر سوزني خود را درگير كرده و كمي  خود را مضطرب و نگران نشان مي دادند و خرده تلاشي براي مبارزه نشان مي دادند. اين جناب جك اسپارو با ايفاي نقش جاني دپ كه ديگر دستمزد 25 ميليون دلاري به او حتي اجازه تكان خوردن و خسته شدن نمي دهد، گويي مشغول بازي در يك فيلم پشت صحنه و يا برنامه كودكان است! در خطرناكترين صحنه ها با بي خيالي فقط راه مي رود و هنگامي كه همه يارانش به سختي درگير نبرد هستند با شوخي و حركات نه چندان مردانه، همه آدم هاي مقابلش و بعد هم تمامي تماشاگرانش را دست مي اندازد!! تماشاگر هم كه خود را در مقابل اين هجو نامه، سركار رفته مي بيند، ناچار است به آن اداهاي زنانه فقط بخندد!!
مرد پنهان
استيون سيگال همچنان مي تازد! به نظر مي آيد كه اين عنوان براي هر فيلمي كه استيون سيگال در آن بازي دارد، بيشتر مفهوم دارد. چرا كه مهم نيست آن فيلم را چه كسي ساخته و يا نويسنده فيلمنامه اش كيست؟
قصه اش نيز اهميتي ندارد. چون تمام فيلم هاي اين هنرپيشه رزمي كار، تقريبا از يك دستمايه داستاني برخوردار است و تنها نام ها در هر داستاني تغيير مي نمايند.
معمولا فرد يا افرادي از خويشان و نزديكان استيون سيگال بر سر يك ماجراي جاسوسي، به گروگان گرفته مي شوند و آقاي سيگال با لت وپار كردن آدم ها سعي مي كند آنها را آزاد نمايد. البته با اين سبك و سياق در هر سال هم چندين فيلم از ايشان به بازار مي آيد كه غالبا اكران عمومي  هم نمي گيرند و مستقيما به روي نوارهاي ويدئويي و سي دي و دي وي دي مي روند.
خانه كنار درياچه
يك كارگردان آرژانتيني ديگر به نام آلخاندرو اگرستي ، اولين فيلم آمريكايي اش را با فيلمنامه اي از ديويد اوبورن مي سازد كه قبلا نمايش دليل (فيلمي كه سال گذشته با شركت انتوني هاپكينز و گوينت پالترو شاهد بوديم) را نوشته است. فيلم، اثري رمانتيك – تخيلي است كه تقريبا مي توان آن را نسخه اي ديگر از فيلم فركانس و حتي سري فيلم هاي بازگشت به آينده دانست. ارتباط در زمان حال با گذشته يا آينده، موضوعي است كه از ديرباز در سينما مورد توجه بوده است از فيلم هايي مانند تونل زمان يا حتي سياره ميمون ها .
در فيلم خانه كنار درياچه هم يك خانم دكتر (بابازي ساندرا بولاك )كه مدتي را در خانه اي كنار درياچه گذرانده و خاطرات خوبي از آن برايش مانده، نامه اي براي ساكن بعدي آن مي نويسد ولي اين نامه به 2 سال قبل رفته و به دست پسر معمار آن خانه(با بازي كيانو ريوز) مي رسد. از اينجاست كه رابطه اي در طول زماني به درازاي 2 سال و تنها بوسيله نامه ايجاد مي شود درحالي كه هيچكدام از اين موضوع باخبر نيستند. طبق معمول هم در آخر كار همه روياها به حقيقت مي پيوندد!!
جستجوي در غبار
اصلا به نظر نمي آيد كه رابرت تون (كارگردان فيلم) كه بيشتر تاكنون نويسندگي كرده و فيلمنامه هايي مثل شركت و ماموريت:غيرممكن هم دستپخت ايشان است، بتواند ملودرامي مانند جستجوي در غبار بسازد. اما وقتي مي بينيم كه اصل داستان از جان فانته بوده كه اصلا خوراكش چنين قصه هايي است، تا حدودي قانع مي شويم ولي همچنان دوگانگي قصه و كارگرداني در سراسر اثر به چشم مي خورد.
ساختاري حادثه اي و به قول معروف اكشن بر يك داستان بسيار حسي و پيچيده سوار شده است! اصل قصه كه به زندگي نويسنده اي با كاراكترهاي قصه هايش مي پردازد، به كرات در ادبيات و سينما ديده شده كه بامزه ترين شان فيلم وودي آلن تحت عنوان ساختار شكني هري بود.
فقط از اين فيلم يك نتيجه مهم عايدمان مي شود و آن اين است كه امثال سلما هايك اساسا بازيگر نيستند!!
موج شكن
فكر نكنيد دعواهاي زن و شوهري و نامزدي و از اين قبيل موضوعات، فقط منحصر به سينماي ايران و سريال هاي بعد از ظهر هاي تلويزيون است. خير! در سينماي به اصطلاح پيشرفته آمريكا هم از اين مدل فيلم هاي سردستي به وفور يافت مي شود كه نمونه اخيرش همين موج شكن است. همه نوع جنگ و دعوا و نزاع و بحث و جدل كه تاكنون در سريال هاي ايراني تلويزيون ديده ايد را در اين فيلم مي توانيد مجددا مرور كنيد!! از امثال حرف مرد يكي است و حرف زن مي چربد گرفته تا سركار گذاشتن مادر زن و پدر زن و تا لجبازي هاي آنچناني با خانواده هاي طرفين.
اما در اين فيلم همه اين حرف ها مربوط به زوجي است كه هنوز عروسي نكرده اند و فقط به طور آزمايشي نامزد هستند! اگر در ايران لااقل دوران نامزدي، دوران شيرين و آرام و عاشقانه اي به حساب مي آيد گويا در آمريكا، اين دوران نيز تلخ و زهرمار است!!

ماموريت غيرممكن 3
گروه ادب و هنر - سومين قسمت ماموريت غيرممكن مثل دو قسمت قبلي با هدف ايجاد هيجان و تعليق و براي فتح گيشه ساخته شده است. همان طور كه حتماً مي دانيد فيلم فروش جالب توجهي هم كرد؛ هر چند منتقدان خيلي آن را تحويل نگرفتند و از آن به عنوان اثري سطحي كه هيجان كاذب ايجاد مي كند، ياد كردند. در ماموريت غيرممكن 3 ، تام كروز همچنان در قالب اتان هانت مامور ارشد IMF درگير ماجراهايي خطرناك و پيچيده مي شود. اين بار البته وقتي ماجرا بيخ پيدا مي كند و كاري از دست كسي برنمي آيد،
سر و كله اتان  هانت پيدا مي شود. يكي از همكاران هانت دستگير شده و او به خواهش دوستي قديمي براي نجات او وارد ماجرا مي شود. آن هم در حالي كه در آستانه ازدواج با پرستاري است كه هيچ اطلاعي از كسب و كار پر از خطر و هيجان هانت ندارد.
ماموريت غيرممكن 3 به لحاظ سكانس هاي خيره كننده و پر تعليق چيزي از قسمت هاي قبلي اين فيلم كم ندارد. هر چند در مقام مقايسه، همچنان قسمت اول ماموريت غيرممكن با كارگرداني غبطه برانگيز برايان دي پالما، دست نيافتني به نظر مي رسد. با اين همه نسخه فعلي هم در جاي خود اثري خوش پرداخت است كه بيش از حد مورد نكوهش منتقدان واقع شد.
كريش
يكي از پرزرق  و برق ترين آثار متأخر باليوود كه در واقع تركيبي است از ژانرهاي مختلف. ملغمه اي كه در آن تقريباً هر چيزي يافت مي شود. در واقع راكشن روشن، كارگردان فيلم خواسته است تا همه سليقه ها را تا حد امكان راضي نگه دارد. در اين اكشن فانتزي سرو كله هر نوع شخصيت و ماجرايي پيدا مي شود، به نوعي كه فيلم از سبك و سياق واحدي پيروي نمي كند و در هر سكانس، حال و هوايي متفاوت از فصل قبلي به خود مي گيرد. شايد به همين خاطر است كه منتقدان كريش را فيلمي ارزيابي كرده اند كه امكان ساخت آن هرگز در هاليوود وجود ندارد و تنها صنعت سرگرمي ساز هند ممكن است به آن بپردازد. طبق سنت باليوود همه چيز فيلم در خدمت ستاره اصلي است. هريتيك روشن در كريش ماجراهاي متنوعي را از سرمي گذراند. در اين ملغمه باليوودي از بزن بزن به سبك فيلم هاي آسياي جنوب شرقي گرفته تا موجودات فضايي كه از دل آثار تخيلي هاليوود آمده اند و البته فصل هاي موزيكال كه پاي ثابت فيلم هاي هندي است به چشم مي خورد. فيلم از نظر فني جالب توجه است، ولي اغتشاش سبكي فيلم را نمي توان ناديده گرفت.
بنچ وارمرز
دنيس دوگان از آن كارگردانهايي است كه بيشتر بازيگرند تا كارگردان، آن هم بازيگر تلويزيوني، از همين رو هم بسياري از فيلمهايش را دوگان براي تلويزيون ساخته است و آثار سينمايي اش فقط شامل معدودي كمدي بي مزه و لوس از جمله نجات سيلورمن و امنيت ملي است و اين فيلم آخرش را بايد در زمره فيلم هاي سوپر بي مزه قرار داد با شوخي هاي به اصطلاح اسلپ استيك خيلي وارفته كه دقيقاً  به كاراكترهايش مي خورد.ماجراي اين فيلم هم قضيه عده اي دست و پا چلفتي است كه با تشكيل يك تيم بيسبال، مي خواهند حال گردنكشان و قلدران محله را بگيرند و طبق معمول هم موفق مي شوند. آنها اسم تيمشان را بنچ وارمرز يعني نيمكت گرم كن ها مي گذارند و با هر گونه حركات لوس و بي مزه سعي دارند مثلاً  تماشاگر را بخندانند. كه به نظر نمي آيد كسي بابت اين گونه رفتارها بخندد.راب اشنايدر كه قبلاً  او را در همين تلويزيون خودمان در فيلمي به نام حيوان ديده بوديم، در واقع از دست رفته ترين نقش خود را در همين فيلم بازي مي كند و ديگر اين كه واقعاً  اين فيلم چيزي براي گفتن و شرح دادن بيشتر ندارد...

B u r n o u t : L e g e n d s
سيستم:PSP
سبك: اتومبيل راني
نسخه PSP بازي Burnout چيزي از نسخه Revenge كنسول PS2 كم ندارد در اين بازي شما حالت هاي World tour و Quick Match را باز هم شاهد خواهيد بود. درنقشه گرافيك با تمام جزئيات بازسازي شده است و شما تفاوتي به لحاظ گرافيكي هم با نسخه PS2 احساس نخواهيد كرد. حالت جالبي كه در بازي اضافه شده، حالت Pursuit است كه در آن با يك اتومبيل پليس بايد يك خودرو را تعقيب و آن را متوقف كنيد. بازي به لحاظ سبك رانندگي و وضعيت كنترل تغييري نسبت به نسخه PS2 ندارد.
باز هم مي توانيد خودروي خود را مثل سري NFS تغيير داده و براي آن تجهيزات جانبي خريداري كنيد. باز هم يكي از جالب ترين قسمت هاي بازي حالت شبكه اي آن و مسابقه با خودروهاي متنوع و متعدد بازي است كه كم و بيش تفاوت هاي آنها در قدرت و سرعت، هيجان مسابقات را دو چندان مي سازد. Legend بهترين تبديل سري Burnout براي كنسول PSP است.

C I v I l I z a t I o n IV w a r l o r d s
سيستم: PC
سبك: استراتژي
اولين بسته مكمل بازي زيبا و اعتيادآور Civilization IV با نام warlords كمتر از يك سال پيش از عرضه نسخه اصلي، وارد بازار شد. در اين بسته ماجراي 6 تمدن بزرگ تاريخ دنيا دنبال مي شود و شما مي توانيد در نقش بزرگاني همچون اسكندر، امپراتور چين يا حتي چنگيزخان مغول و يا اقوام بربر تمدن ناپذير ظاهر شويد و تاريخ را متحول كنيد.
سبك ساخت و سازها در اين نسخه بهتر شده همچنين تنوع در سناريوهاي مختلف، باعث مي شود بارها و بارها اين استراتژي زيبا را تجربه كنيد. امكانات مختلف و قابليت هاي متفاوت هر قوم و هر تمدن، باعث مي شود شما بتوانيد هر چه را كه تصور مي كنيد به ظهور برسانيد. مي توانيد با دشمنان خود از راه مصالحه وارد شويد يا با كشيدن ديوار چين بدور آن كشور را از هجوم بربرها نجات دهيد.
يا حتي مي توانيد سركردگي قوم بربرها را بر عهده بگيريد و هر چه سر راه است از بين ببريد. گرافيك بازي تغيير زيادي نسبت به نسخه قبل نكرده. همچنين كنترل بازي همان كنترل آشناي civ است. بسته مكمل بازي، كم و كاستي هاي مربوط به حالت هاي جنگ را براي كساني كه علاقمند بازي هاي استراتژي جنگي هستند فراهم آورده تا بار ديگر ثابت كند كه Civilization بهترين عنوان استراتژي است.
Lord of the Rings : Tactics
سيستم:PSP
سبك: نقش آفريني
اگر به شطرنج علاقه منديد حتماً بازي هاي سبك Tactics را خواهيد پسنديد. در اين بازي شما همان ماجراهاي سري معروف ارباب حلقه ها را دنبال خواهيد كرد. گرافيك بازي از لحاظ طراحي كاراكترها و ظاهر مراحل بسيار شبيه بازي هاي قبل اين سري مثل قسمت سوم (Return of the King ) است و در واقع از همان كاراكترها استفاده شده فقط براي اينكه به لحاظ گرافيكي مشكلي ايجاد نشود، كيفيت بافت ها بسيار كمتر شده است.
در اين بازي در هر مرحله تعدادي از افراد گروه ياران حلقه همراه شما خواهند بود (كه البته بسته به منطقه اي كه نبرد در آن رخ مي دهد متفاوت است) سبك بازي بصورت نوبتي (Turn-base) است. در هر مرتبه شما يك بار نوبت حركت و بار ديگر نوبت حمله و يا ضربه زدن را داريد. حركت دادن كاراكترها بصورت حركت در خانه هايي مربع شكل كه در اطراف هر شخصيت قرار دارد انجام مي شود. بعد از طراحي حركت براي كل افراد گروه نوبت به نوع حمله مي رسد كه آن هم به همين ترتيب انجام مي شود. افراد بسته به نوع شخصيتشان ضربات و قدرت هاي مختلفي دارند كه بايد اين مطالب را در حمله ها حتماً مدنظر داشته باشيد. در هر مرحله بهتر است تمركز حمله را روي قوي ترين فرد از گروه دشمن قرار دهيد تا نتيجه بهتري حاصل شود. Tactics كنترل رواني روي PSP دارد و اگر حوصله داشته باشيد كار بسيار لذتبخشي خواهد بود.