|
|
|
|
|
|
|
ارتباط پزشك و بيمار
تفاهم دو غريبه
سميه شرافتي
|
|
اخلاق پزشكي
صدا كه رفته رفته به فرياد تبديل مي شود در راهروي بيمارستان مي پيچيد و نگاه ها را به طرف خود برمي گرداند: اصلاً برايتان مهم نيست كه مريض بميرد، فقط به فكر جيبتان هستيد. در دقايق و ساعات عصبي انتظار كشيدن و اين طرف و آن طرف دويدن در بخش هاي بيمارستان، اينها جملات كليشه اي هستند كه گوش هايمان به شنيدن آنها عادت كرده، حرف هايي كه شايد بعضي از ما فكر كنيم برايشان گران نمي آيد و به قولي ككشان هم نمي گزد، اما تا به حال شده كه خودمان را به جاي آنها بگذاريم و ماجرا را از ديد آنها بنگريم؟
از زماني كه پزشكي تحت سلطه تكنولوژي قرار گرفت ارتباط كلامي پزشك و بيمار نيز در جريان تشخيص و درمان كمتر شد و برخي پزشكان ديگر كمتر به گفت وگو با بيمار توجه مي كنند. اصولاً 3 الگوي ارتباطي بين پزشك و بيمار مي توان تصور كرد: الگوي فعال- منفعل هنگامي رخ مي دهد كه بيمار به دليل شرايط خاص بيماري قادر به مشاركت در مراقبت و تصميم گيري درباره خود نيست، الگوي راهنمايي- همكاري وقتي به وقوع مي پيوندد كه قسمت اعظم مسئوليت تشخيص و درمان برعهده پزشك است و در نهايت الگوي مشاركت متقابل كه مستلزم تصميم گيري مشترك پزشك و بيمار درباره همه جنبه هاي مراقبت از بيماري است. اين الگو كامل ترين تعامل درماني ممكن بين پزشك و بيمار است.
علاوه بر اين ايجاد همدلي و تفاهم با بيمار از سوي پزشك يكي از جنبه هاي مهم ارتباط بين آنها است. مسلماً پزشك به سبب همدلي با بيمار امكان تشخيص دقيق تر و درمان بهتر را براي خود فراهم مي كند و در نتيجه احتمال تبعيت بيمار را از برنامه درماني افزايش مي دهد و اين در اشتياق به زندگي و خوش بيني بيمار بسيار مؤثر است.
دكتر ابوالقاسم مهري نژاد روانشناس و عضو هيأت علمي دانشگاه الزهرا در اين باره مي گويد: بيمار معمولاً در برابر پزشك يك خصلت كودكانه دارد خواه اين بيمار يك پزشك باشد يا مهندس و ... نياز به دلسوزي، احترام و درك و پذيرش از سوي پزشك دارد. بنابراين پزشك بايد با صبوري و آرامش و همچنين گرايش بر آمادگي براي كمك به بيمار سعي در جلب اعتماد بيمار داشته باشد. نه اينكه با گرفتن ژست و برخوردهاي تجاري بيمار را سرخورده و بي اعتماد كند.
به طور كلي در طول فرآيند درمان ملاحظاتي كه پزشك در مورد نحوه درمان بيمار به كار مي برد از اهميت فوق العاده اي برخوردار است. يك پزشك بايد بداند كه بيمار به رغم بيمار بودنش يك انسان است و حق دارد آگاهي لازم را در مورد نوع بيماري اش داشته باشد. دكتر مهري نژاد با اشاره به اينكه پزشكي ايران در اين زمينه با مشكلات اساسي روبه رو است مي گويد: استاندارد پزشكي اين است كه پزشك بيمار را كاملاً معاينه كرده و علائم بيماري را جمع آوري كند. اين جمع آوري اطلاعات نيز بايد از طريق بيانات و داده هاي خود بيمار باشد. اگر بيمار كودك يا سالخورده بود نيز از طريق اطرافيان اين داده ها بايد جمع آوري شوند. در خيلي از موارد نيز پزشك بايد با متخصصين ديگر مشورت كند و بعد از تشخيص درست با مشاركت بيمار به درمان كامل بپردازد.
دادن توضيحات ساده و فارغ از اصطلاحات پزشكي در مورد بيماري به روند درمان بيماري و بهبودي بيمار كمك مؤثري مي كند. اين امر متأسفانه در جامعه ما معمول نيست و پزشكان با يك ويزيت دو سه دقيقه اي و با دادن نسخه اي كاملاً تخصصي بيمار را ترخيص مي كنند، در حالي كه پزشك حتي وقتي دارويي تجويز مي كند بايد علت تجويز آن دارو را نيز به بيمار بگويد.
يكي از مهارت هاي بسيار مهمي كه پزشكان طي مواجهه با بيمار بايد كسب كنند آگاه كردن او از نوع بيماري و ميزان وخامت آن است. حتي اگر وخامت بيماري به حدي باشد كه پزشك احساس كند بيمار قادر به شنيدن آن نيست، چون حتي در لحظه مرگ هم بيماران آن را باور نمي كنند و منتظرند پزشك به آنها حيات ببخشد. متأسفانه اغلب پزشكان مهارت لازم براي مواجه كردن بيمار با چنين شرايطي را ندارند. طبق بررسي هاي به عمل آمده از دكتر محمدي نصر اصفهاني، روانپزشك و عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران برقراري رابطه كلامي با يك بيمار رو به مرگ يكي از زمينه هاي اضطراب انگيز و مشكل در علوم پزشكي است.
گفت وگو در چنين شرايطي مهارت هاي اساسي پزشك را در بوته آزمايش قرار مي دهد. از آنجا كه توانايي گفت وگو و رفتار صحيح با بيمار روبه مرگ ارتباط چنداني با تجربه كلي و تخصص افراد در حرفه پزشكي ندارد و اين موضوع يكي از مهارت هاي اساسي است كه هرگز در دانشكده هاي پزشكي به دانشجويان آموخته نمي شود و اگر عده اي هم راه درست برقراري ارتباط با چنين بيماراني را
فرا مي گيرند براساس حساسيت خاص يا به اصطلاح شم پزشكي خودشان است.
وي در ادامه مي افزايد: دلايل متعددي براي اجتناب از دادن خبر بد وجود دارد كه شامل ترس و نگراني از دلسرد و نااميد شدن بيمار و ترس از مواجهه با مرگ است. براي همين براي دادن خبر بد بايد به بعضي نكات توجه كرد: اولاً اينكه پزشك هرگز نبايد از تلفن براي دادن خبر وخامت بيماري استفاده كند. همچنين با آماده كردن شرايط فيزيكي و ارتباط مناسب بين پزشك و بيمار يا بستگان او بايد شرايط مناسبي فراهم گردد. همچنين بايد توجه داشت كه در تمام مدتي كه گفت وگو صورت مي پذيرد نشستن در برابر بيمار، داشتن تماس چشمي و توجه به رفتارهاي غيركلامي بيمار بسيار ضروري است.
با وجود تمام توقعاتي كه مي توان از يك پزشك به هنگام برخورد با بيمار داشت نبايد در خلال مراقبت از بيمار فشارهاي جسمي توان فرسا و مشكلات عاطفي را كه به سراغ خود پزشك مي آيد ناديده گرفت. فشارهايي نظير محروميت از خواب، برنامه غذايي نامنظم و نامتناسب، فرصت اندك براي استراحت، اختلال در روابط خانوادگي و دوستانه و گرفتاري ناشي از برخورد با بيماران پرتوقع باعث مي شوند كه بيش از نيمي از پزشكان خود به روان درمان گري نياز پيدا كنند. علاوه بر آن برخي از پزشكان داراي مشكلات اقتصادي هستند و خيل عظيمي از آنها بيكارند. دكتر مهري نژاد در اين رابطه مي گويد: در كشور ما پزشكان تأمين نيستند و احترام لازم را در جامعه ندارند. علاوه بر آن شغلشان شاد نيست و همواره با افراد مستأصل سروكار دارند. پزشكان در مقابل زحمتي كه مي كشند داراي تأمين اجتماعي نيستند و همين باعث مي شود نتوانند نقش پزشكي را به درستي ايفا كنند.
شايد همين مشكلات سبب شوند تا بعضي از پزشكان در رشته خود اغلب به دنبال بزرگ منشي و تكريم باشند، در حالي كه پزشكي يك رشته مردمي است و نبايد در آن به دنبال تكريم بود. مهري نژاد در ادامه مي گويد: پزشك بايد آماده باشد بيمار را با هر شخصيت، سواد و درآمدي بپذيرد و بيمار را به عنوان يك انسان تلقي كند، نه يك مشتري تجاري. در حالي كه بيمه ها نيز بايد هزينه درمان بيماران را تأمين كنند تا پزشك براي تأمين معاش خود از بيمار سوء استفاده نكند، نظام پزشكي نيز بايد سيستم ارزيابي خود را به نحوي تنظيم كند كه اقتصاد درگير روابط پزشك و بيمار نشود. و به جاي اينكه بالا بردن اعمال جراحي و ويزيت ها معيار شوند، كمك به بيمار مهم ترين اولويت پزشكان شود.
روز پزشك فرصت مغتنمي است تا سياستگذاران و مديران نظام آموزش پزشكي و بهداشت و درمان راهكارهاي ترويج و اشاعه اخلاق پزشكي و ارتقاء جايگاه و منزلت شاغلين حرف پزشكي را مورد بازخواني و توجه قرار داده و از سوي ديگر مسئوليت خويش را در جهت حل و رفع معضلات و مشكلات جامعه پزشكي ادا نمايند.
|
|
|
بيمارستان يا بيمار ستان!
|
|
مانا لقماني - شهر تهران به عنوان پايتخت يك كشور 70 ميليون نفري داراي امكانات رفاهي بيشتري نسبت به ساير شهرهاي ايران است. بسياري از هموطنان ما هنگامي كه در شهر محل سكونت خود به نتيجه مورد نظر نرسند، چند روزي راهي پايتخت مي شوند تا بتوانند مشكل خود را حل كنند. اين امر در مورد مسائل بهداشتي و درماني بيشتر به چشم مي خورد. در بيشتر شهرهاي كوچك به دليل كمبود برخي امكانات، بيماران مجبورند براي درمان به شهرهاي بزرگتر بروند و اگر در آنجا هم به دلايلي به نتيجه مورد نظر نرسند، راهي بيمارستاني در تهران مي شوند.
* * *
بيمارستان آنچنان كه از نامش نيز پيداست، مكاني است براي درمان و بهبود بيماران و مأمني براي آسودن چند وقته آنها؛ اما گاه در همين بيمارستان ها كه بيشتر هم دولتي هستند، متأسفانه آشفتگي، بي نظمي و عدم رعايت برخي مسائل بهداشتي به صورت ناخوشايندي ديده مي شود. بي شك تا به حال براي شما هم پيش آمده كه مجبور باشيد خود يا يكي از بستگان تان را در يكي از بيمارستان هاي دولتي بستري كنيد.
شرايط و امكانات برخي از اين مراكز با وجود اينكه بيشترشان هم تخصصي و فوق تخصصي هستند تا اندازه اي نامناسب و ناخوشايند است كه ياد جمله اينجا، آدم سالم هم مريض مي شود مي افتم. براي نمونه، يكي از بيمارستان هايي كه در جنوب تهران واقع شده و يك مركز فوق تخصصي، آموزشي و درماني است،به رغم داشتن پرسنل بسيار خوب در آن از رعايت بهداشت و نظم خبري نيست.
اين مسئله هنگامي بيشتر جلب توجه مي كند كه پرسان، پرسان وارد ساختمان اصلي آن مي شويد، ساختماني تو در تو و مملو از جمعيت كه در آن تابلوي راهنما وجود ندارد يا اگر دارد، معلوم نيست كه فلش آن به كدام سمت است؟!
ساعت ملاقات با بيماران در اين مركز يكي از بدترين ساعات روز است. درست در همان مدت زمان تعيين شده براي ملاقات، از يك ساعت قبل آسانسور ها از كار مي افتد و در راه پله ها ترافيك و ازدحام جمعيتي ايجاد مي شود كه با ترافيك خيابان هاي تهران برابري مي كند و بماند كه برخورد افراد در اين راه پله ها و وجود كودكان لابه لاي دست و پاي بزرگترها چقدر وضعيت را بدتر مي كند.از همه بدتر اينكه در راه پله ها و راهروها بوي تند سيگار به مشام مي رسد و افرادي را نيز در حال سيگار كشيدن مي توان ديد. به سبب قابل استفاده نبودن آسانسورها در اين چند ساعت خاص، زنان و مردان كهنسال ناچارند از طريق راه پله در طبقات بالا و پايين بروند و آنها كه جوانترند هم كمتر براي رعايت حال آنها وقت مي گذارند.
اتاق ها معمولاً 4 تخته هستند كه البته بايد به اين چهار بيمار بستري شده، همراهان- نه همراه- بيمار را نيز افزود.
كمبودها و مشكلات البته مواردي بيش از اينهاست كه اشاره شد و شايد علت آن كمبود برخي امكانات در بيمارستان هاي دولتي و نبود بودجه براي برطرف كردن آن است كه انتظار مي رود مسئولان ذي ربط براي چنين بيمارستان هايي كه اكثراً تخصصي هستند و محل آموزش متخصصان آينده، فكري كنند؛ چرا كه اين مراكز از نظر پزشكان، پرستاران و ساير پرسنل چيزي كم ندارد و به دليل مراجعات متعدد لازم است كه رسيدگي و توجه بيشتري به آنها شود...
|
|
|
نگاه
بندري يا كوكتل؟!
|
|
صدف كوه كن- تلفن زنگ مي زند! مادر صدايش مي لرزد، آنقدر بغض گلويش را گرفته كه من حتي كلمات را تشخيص نمي دهم، چيزي كه دستگيرم مي شود آدرس بيمارستاني است كه برادرم را بستري كرده اند. يادم نمي آيد روز است يا شب است، بايد تاكسي بگيرم يا مي توانم رانندگي كنم، من كه حالم اين است واي به حال مادر! ايستاده ايم پشت دري كه علامتي قرمز ورودمان را ممنوع كرده، مادر اشك مي ريزد، پدر اما، بهت زده نگاه مي كند به دري كه باز نمي شود و من به معجزه مي انديشم ...
مردي از انتهاي راهرو دوان دوان به سمت دري مي رود كه پدر ساعتي است به آن چشم دوخته، اما مرد شبيه فكرهايم مي شود، شبيه چيزي كه منتظرش بودم، از كنار مادر بزرگ كه مي گذرد، صدايش را مي شنوم: بعد از خدا، اميد من به شماست!
طبيعي است در اين ساعت شب كه شهر هم خوابش برده، اندكي به هم ريخته به نظر آيد، بالاخره از در مي گذرد و عقربه بزرگ ساعت، 1 بار، 2 بار، 3 بار از عدد دوازده عبور مي كنند تا دوباره مردي را كه با عجله از كنارم گذشت را ببينم، اين بار خسته است اما هراس جاي خود را به لبخندي داده كه در چشم هاي پدر انعكاس مي يابد، او مي گويد: نگران نباشيد، تا چند ساعت ديگر مي آوريمش به بخش!
مادر آنجا مي ماند و ما در راه برگشت به خانه به كساني مي انديشيم كه نگراني هايمان را در دستهايشان جا گذاشتيم. به پزشكاني كه بي وقفه و با تمام وجود براي برداشتن باري از دوش بيماران تلاش مي كنند و دعاهاي ما كفايتشان مي كند.
هميشه بيرون گود ايستاديم و نقدشان كرديم، اندكي هم به ماجرا از اين سو بنگريم به پزشكاني كه با وجود تمام سختي ها، تنها پناه بيماران روزهاي بيماري اند.
اين معجزه گران گمنام نيز مشكلاتي دارند كه اگر گوش كنيم، كم از ديگران نيست، درآمدي كه بعد از سال ها درس خواندن و شب بيداري، كفاف اجاره خانه را هم نمي دهد.
همين يافتن كار و درآمد اندكي هم كه وجود دارد در بسياري مواقع نصيب بسياري از پزشكان جوان كه هنوز تخصصي نگرفته اند نمي شود.
نمي دانم چرا وقتي مي نويسم ناخودآگاه ياد علي مي افتم، خنده دار كه نه، بغضم مي گيرد! علي پزشك است و امروزسومين سالي است كه روز پزشك را در ساندويچي كار مي كند و از مشتري ها مي پرسد: بندري يا كوكتل؟!
|
|
|
درمانگاه
كاهش عوارض ام.اس با روزه گرفتن
|
|
گروه اجتماعي- آتناثابت قدم: در گزارش تحقيقات يك گروه از پژوهشگران ايتاليايي نشان داده شده است كه روزه گرفتن در كاهش عوارض بيماري ام.اس مؤثر است.بنابر نوشته هفته نامه علمي نيچر، بررسي هايي كه در مورد موش هاي مبتلا به ام.اس صورت گرفت نشان داد كه گرسنه نگه داشتن اين موش ها به مدت 48 ساعت از شمار جراحت هاي مغزي آنها مي كاهد و اين حيوانات مي توانند به نحو بهتري تعادل خود را هنگام راه رفتن حفظ كنند.براساس نظريه هاي موجود، بيماري ام.اس زماني ظهور مي كند كه سيستم ايمني بدن فرد به بافت هاي مغز نخاع حمله مي كند.اين بيماري معمولاً در سنين بين 20 تا 40 سالگي با حمله سلول هاي سيستم ايمني به سلول هاي عصبي و نابودكردن سپر دفاعي آنها آغاز مي شود و فعاليت هايي از قبيل راه رفتن براي شخص دشوار مي شود و عوارضي نظير خستگي لرزش و فلج دارد.
تحقيقات تازه توجه دانشمندان را به تأثير هورمون لپتين كه در كاهش اشتها نقش دارد جلب كرده است. اين هورمون در عين حال مي تواند نحوه فعاليت سيستم ايمني را تغيير دهد.محققان ايتاليايي در بررسي خود مشاهده كردند دقيقاً پيش از ظهور بيماري در موش ها ميزان هورمون لپتين موجود در بدن آنها به دو برابر افزايش يافت اما موش هايي كه 7 تا 19 ساعت گرسنگي كشيده بودند معادل 48 روز روزه گرفتن در انسان از تراز هورمون لپتين آنها كاسته شد.
|
|
|
يادداشت
پزشكي آفت زا
|
|
فريبرز بيات - معروف است كه مي گويند نسخه هاي پزشكان را كمتر كسي از مردم عادي مي تواند بخواند. شايد براي اين كار بتوان دليل و توجيهي منطقي فراهم كرد؛ اگر چه برخي با بدبيني اين نسخه هاي ناخوانا را حاكي از نوعي قشربندي در بين پزشكان و راهي براي ممانعت ديگران از اطلاع و سردرآوردن از حرفه و كار آنها مي دانند اما اين فقط نسخه هاي پزشكان نيست كه ناخواناست. برخي از آنها اصولاً كمتر با بيمار ارتباط برقرار مي كنند. نه تنها از وضعيت شغلي و خانوادگي، محل سكونت و وضعيت خانوادگي بيمار خبري نمي گيرند كه حتي از سابقه بيماري و گذشته آن نيز نمي پرسند.
بسياري از پزشكان اصلاً با بيمار حرف نمي زنند. آنهايي هم كه به ندرت سخن مي گويند، چنان از موضع بالا و با اقتدار و تحكم يا پيچيده و پرطمطراق سخن مي گويند كه بيمار قادر به درك و فهم آن نيست. پزشكان از بيماري فرد، علل و زمينه ها و راه هاي پيشگيري يا تشديد و توسعه آن، كمتر يا به ندرت با بيمار سخن مي گويند. اگر بيماري به خود جرأت دهد از علل بيماري اش بپرسد، كمتر پاسخ مناسبي مي گيرد. اگر بيمار به خود اجازه دهد و نام دارويي را ببرد، بعيد نيست با بي اعتنايي و نگاه
عاقل اندر سفيه پزشك يا حتي ناراحتي او مواجه شود. كمي بالاتر برويم؛ اگر بيمار از لزوم و ضرورت مشورت با ساير پزشكان بپرسد، ممكن است مشكل، صدچندان شود و با عصبانيت از مطب اخراج شود.
وضعيت امروز اخلاق و رفتاربرخي پزشكان در جامعه، ناخودآگاه آرا و انديشه هاي انديشمند منتقد اجتماعي ايوان ايليچ را به ياد مي آورد كه در كتابي با عنوان پزشكي آفت زا ضمن انتقاد از نحوه برخورد نظام پزشكي و سلامت با مردم به عنوان موجودات صاحب حق، درك و شعور اجتماعي، يادآور مي شود اين نظام پزشكي و سلامت با پنهان كاري، ندادن اطلاع و نگاه تحقير آميز به انسان ها، به مرور توانايي آنها را در بهبود خود تحليل مي برد و دانشي كه بايد به سلامت و زندگي بهتر انسان ها كمك كند، خود آفت زا مي شود و مشكلي بر مشكلات ديگر جامعه و مردم مي افزايد.
|
|
|
دريچه
پشه عامل انتقال ايدز است؟
الميرا صديقي- يكي از رايج ترين خرافات در مورد ايدز، ابتلاي آن از طريق پشه هاست.
به گفته دانشمندان، هنوز هيچ اطلاعات دقيقي مبني بر اينكه انسان از طريق گزيده شدن توسط پشه حامل ايدز به اين بيماري دچار گردد، به دست نيامده است. براي اينكه بتوان اين موضوع را ثابت كرد، بهتر است نحوه گازگرفتن پشه ها را مورد بررسي قرار دهيم:
وقتي پشه اي شما را مي گزد، به هيچ عنوان خون خود را كه حاوي خون افراد گزيده شده قبلي است، وارد بدن شما نمي سازد.
او بزاق دهانش را وارد بدن تان مي كند كه به عنوان يك روان سازنده به وي كمك مي كند تا بتواند خون بيشتري از شما بمكد.
مالاريا از طريق پشه ها منتقل مي شود اما ويروس ايدز توانايي منتقل شدن از اين طريق را ندارد زيرا اين ويروس، امكان زندگي طولاني در بدن پشه را ندارد كه بتواند از طريق بزاق او منتقل شود.
پس نگران گزيده شدن توسط پشه ها و گرفتن ايدز نباشيد.
|
|
|