سه شنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۸۸ - Sep 19, 2006
جاي خالي سوژه هاي بكر و تازه در تلويزيون
آقا مجيد تهيه كنندگان سيما كجاست
ابوالفضل ابوالحسني
006423.jpg
چرخه تكراري
برنامه هاي روتين شبانه گاهي نيز تهيه كنندگان عزيز ناپرهيزي مي كنند و از يك كارشناس براي حضور در برنامه دعوت مي كنند، اما يا آن كارشناس محترم چنان تخصصي و فني سخن مي راند كه گمان مي كند در يك سمپوزيوم علمي حضور دارد و در نتيجه اغلب مخاطبان از بسياري از مباحث مطرح شده سر درنمي آورند و يا اگر صحبت، روال منطقي و استدلالي و عامه فهم را طي كند، مجريان برنامه حس كارشناسي شان گل مي كند و با اظهار نظرهاي نامربوط و نابجا حرص مخاطب را درمي آورند. گاهي نيز در اوج بحث، آنجا كه كارشناس به نقطه حساس و حياتي مطلب خود رسيده است، رشته كلام او را به بهانه رفتن به اتاق فرمان و پخش وله و پيام هاي بازرگاني و... مي گسلند و شنونده را بي نصيب از نتيجه مبحث و گوينده را نااميد از ادامه آن مي كنند و اين مي شود نقض غرض. اين چرخه تكراري سال هاست كه مي چرخد و مثل اينكه بناست سال هاي بعد نيز به همين منوال بچرخد و تهيه كنندگان محترم كليشه اي ما همچنان از روي دست يكديگر انشايشان را بنويسند. البته معلوم نيست اين رونويسي و تكرار حاصل بي حالي و تنبلي است يا از ترس چوب و فلك ناظم. بعيد است احتمال دوم قرين به صواب باشد زيرا مديران ارشد سازمان محترم صدا و سيما، حداقل در رسانه ها، هميشه دم از نوگرايي و تنوع و ابداع در برنامه ها مي زنند و جهت گيري برنامه ريزي و سياستگذاري شان همسو با اين طرز تفكر است. شايد هم تهيه كنندگان ارجمند همين مقدار زحمت را براي مخاطبان و بينندگان كافي مي پندارند و بيش از آن را آب در هاون كوبيدن و ژاژ خاييدن مي انگارند.

قصه هاي مجيد را حتماً به خاطر داريد. كار مشترك هوشنگ مرادي كرماني و كيومرث پوراحمد كه تكرارش بستگي به مجموعه عواملي چون همان سريال دارد. اين فيلم ثابت كرد كه با يك داستان خوش ساخت و كارگرداني حرفه اي مي توان گيشه اي پر و پيمان دست و پا كرد؛ كاري كه اغلب فيلم هاي چند سال اخير به ضرب و زور نام ستاره هاي نه چندان درخشان و بعضاً رو به افول، كه عمر هنريشان بيشتر به شهاب مي ماند تا ستاره، از انجام آن ناتوانند. بگذريم. اگر به ياد داشته باشيد آن فيلم يك اپيزود زنگ انشاء داشت. معلم مربوطه به علتي چند روزي غيبت داشت و ناظم غضبناك و رضاخاني مدرسه مجبور شد كه جور معلم انشاء را بكشد. موضوع درخواستي ناظم يا همان معلم موقت، طبق معمول آن روزها، تعيين و تفسير شغل آينده دانش آموزان بود. نوشته هاي دانش آموزان نيز از عادت مألوف آن روزگاران فراتر نمي رفت. بر يكي واضح و مبرهن بود كه بايد دكتر شود. ديگري به اين نتيجه مي رسيد كه مهندسي شغل مناسب اوست. بعدي چنين خواند كه خلباني را برگزيده است و قس عليهذا. اما اين آقا مجيد قصه ما بود كه اين عادت مألوف و طبق معمول را كه تبديل به يك هنجار مقدس شده بود، از خير انتفاع ساقط كرد و منجمد ساخت. درست برعكس غيض و غضب آقاي ناظم كذايي كه از درجه صد نيز گذشت. آقا مجيد براي انشايش شغل مرده شويي را انتخاب كرده بود. البته نگفته بود كه مي خواهد مرده شور شود، ولي بقيه را به اين موضوع توجه داده بود كه در دنياي ما به جز پزشكي و مهندسي و خلباني و... شغل هاي ديگري نيز وجود دارند كه ضمن اينكه اجتماع نياز حياتي به آنها دارد، خيلي هم اسم و رسم دار و با كلاس نيستند. نوع نگاه آقا مجيد بديع، تابوشكن و به قول پست مدرن هاي امروزي آوانگارد بود. البته آقا مجيد از تبعات اين نگاه متفاوتش كه همان چوب و فلك و اخراج از مدرسه بود، بركنار نماند ولي درد چوب و فلك تمام شد و انشاي آقا مجيد در يادها ماند.
حكايت مدرسه و ناظم و زنگ انشاي آن زمان، حكايت برنامه هاي روتين شبانه، هفتگي يا مناسبتي تلويزيون اين روزهاي ماست. دو عدد مجري پرحرف، يك خواننده حداكثر متوسط، يك يا چند هنرپيشه روي آنتن و از همه مهمتر يك تهيه كننده محافظه كار كليشه اي.
دو عدد مجري بعد از مقدار معتنابهي سلام و احوالپرسي با بينندگان و مقداري معتنابه تر شوخي و مطايبه و احياناً با عرض پوزش متلك پراني به يكديگر، مخاطبان را به ديدن يك وله دعوت مي كنند و پس از آن ديدگان بينندگان به جمال ميهمانان برنامه كه همان خواننده و هنرپيشه معهود باشند، روشن مي شود. مجريان پس از خوش و بش با ميهمانان از آنها مي خواهند كه با بينندگان يك صحبت اوليه داشته باشند تا بروند سراغ اصل مطلب. سپس يك موضوع اخلاقي، ديني، اجتماعي و يا در برنامه هاي مناسبتي، موضوع آن مناسبت مطرح مي شود و از ميهمانان درخواست مي شود درباره آن موضوع افاضه كنند. اتفاقاً قسمت جالب قضيه از اينجا شروع مي شود. مثلا از يك خانم بازيگر كه سنش به زحمت به بيست و پنج سال مي رسد خواسته مي شود از اثرات نيكي به پدر و مادر در زندگي صبحت كند، بدون توجه به اينكه از بلوغ فكري آن عزيز هنوز 10سال نگذشته است و اين عمر براي تجربه اندوزي در زمينه مورد سوال بسيار كوتاه است. و يا از ديگري كه گرد پيري نشسته بر سر و صورتش كاملا هويداست، درباره ابعاد شخصيتي يك پيشواي مذهبي پرسش مي شود تنها به اعتبار اينكه آن گرامي در يك سريال مذهبي نقش ايفا كرده است. تهيه كننده برنامه توجه ندارد كه مطرح كردن اين نوع موضوعات براي اين تيپ ميهمانان درست مانند پرسش از همين تهيه كننده محترم درباره سلول هاي بنيادي و يا نانوتكنولوژي است. ناگفته پيداست كه پاسخ هاي مطرح شده در چه سطحي از صحت و اقناع كنندگي قرار دارند و بينندگان كه وقتشان را بي دريغ به پاي برنامه گذاشته اند، چه ميزان بهره مند مي شوند.
وضعيت خواننده برنامه ما از اين هم جالب تر است. او كلي وقت روي صندلي مي نشيند تا وقتي نوبتش رسيد كه به جهت پرگويي هاي مجريان و رو به پايان بودن همزمان برنامه، معمولاً كمتر از يك دقيقه است عوامل ترانه اش را از قبيل شاعر، آهنگساز، تنظيم كننده و خواننده كه البته اغلب موارد بيش از دو نفر نيستند(يك نفر شاعر و يك نفر بقيه) معرفي كند و پس از آن قطعه اش را بخواند، البته خواندن كه نه؛ به قول عوام لب زدن و به قول حرفه اي ها Play Back و Lip syc نحوه اجرايي كه متعلق به سي، چهل سال پيش است. همان سال ها كه بيشتر مردم در حسرت داشتن يك تلويزيون سياه و سفيد مبله لامپي به سر مي بردند و با ديدن چهره خواننده اي كه قطعه اي اجرا مي كرد، چنان متهيج و متعجب مي شدند كه اگر كسي كلاه از سرشان مي ربود، به زحمت متوجه مي شدند، چه برسد به فهم موضوع لب زدن و باقي قضايا. اما امروزه اين شيوه اجراي ترانه منسوخ شده و به نظر مي رسد بيشتر نوعي توهين به شعور بيننده است نه اجراي يك اثر هنري.
مخاطبان اين رسانه فراگير و تاثيرگذار تا كي بايد چشم انتظار تهيه كننده اي از نوع آقا مجيد قصه ما باشند تا به خود جرات داده و فكري متفاوت و نگاهي از جنسي ديگر رو كند. آيا نمي توان از آن هنرپيشه گرامي تنها درباره حرفه اش كه حتما در آن صاحب نظر است سؤال پرسيد؟ آيا نمي توان از خواننده محترم درخواست كرد درباره اثرش توضيحات بيشتري ارائه كند به طوري كه هم اهل فن بهره كاملتري نصيبشان شود و هم معلومات موسيقايي مخاطب عام و در نتيجه سطح سليقه و توقعشان ارتقاء پيدا كند؟ آيا بهتر نيست براي برنامه كه موضوع خاصي را دنبال مي كند از كارشناس و خبره همان موضوع دعوت شود و مجري توانمند نيز به گونه اي به خط سير برنامه جهت بدهد كه مخاطب در عين اينكه از مباحث مطرح شده استفاده مي كند، خسته و كسل نشده و برنامه نيز طراوت و شادابي خود را حفظ كند و كارشناس نيز روال منطقي سخن را از دست ندهد؟ تا به حال در چند برنامه از اين دست ميهماناني غير از گروه مذكور ديده ايد؟ آيا تاكنون از يك كارخانه دار موفق در اين گونه برنامه ها دعوت شده است؟ آيا نمي توان از يك صنعتگر، كاسب، متخصص و يا هر اهل حرفه ديگر كامياب و حتي متمول براي ارائه الگو استفاده نمود؟ آيا مخاطب جوان و كم سن و سال و به قول خارجي ها Teeager برنامه ما بايد تنها الگوي شهرت و احياناً پولدار شدنش بازيگران و خوانندگان باشند؟ آيا نمي توان به جوانان ياد داد كه از راه هاي ديگري جز بازيگري و خوانندگي مي توان روي صحنه تلويزيون ظاهر شد، به شهرت رسيد و يا حتي پولدار شد؟ آيا مي شود روزي فردي را كه پس از سي سال اعتياد، با اراده و پشتكار و روش هاي نوين درمان، خود را از اين گرفتاري نجات بخشيده، به عنوان نمونه به درگيران اين بليه در اين برنامه نماياند تا آنان نيز خود را در انتهاي دنيا پندارند و اگر ته اراده اي برايشان باقي مانده، به مدد آن و تشويق و تحريض اينگونه ميهمانان بتوانند خود را از اين گرفتاري نجات بخشند. حتما مي توان، و از اين دست نمونه ها بسيارند. تنها يك ذهن زيبا براي يافتن موضوع، يك فكر خلاق براي نحوه ارائه جذاب آن و يك تيم حرفه اي از تهيه كننده تا كارگردان و مجري و... لازم است. شكر خدا اينها نيز اگر نگوييم به وفور، به اندازه كافي يافت مي شوند. تنها حال و حوصله و جرات و جسارت مجيد وار كمياب است.

بازي
Madde Fl07
سيستم:Xbox
سبك: ورزشي
006429.jpg
با وجود اينكه اين بازي براي كنسول نسل بعد ساخته شده اما تغيير چندان محسوسي در گرافيك آن مشاهده نمي شود و بازي به لحاظ ظاهري همانست كه پارسال براي PS2، Cube وXbox عرضه شده بود. تنها چند نكته به همان نسخه قبلي افزوده شده است. كنترل بازي، چند حركت اضافه در زمان حمله و دفاع پيدا كرده مثلاً در حالتي كه در بين مواضع گير مي افتيد مي توانيد به سرعت روي بازيكنان آزاد سوييچ كرده و كار را ادامه دهيد، يا در حين دفاع كردن براي گرفتن يار حريف چند حركت اضافه به شما اضافه شده است.در بخش قهرمانان، تعداد بيشتري از افراد صاحب نام اين رشته اضافه شده اند كه از لحاظ ظاهري بسيار شبيه چهره هاي واقعي طراحي شده اند. بزرگترين جاي تعجب، گرافيك بازي است كه در قياس با نسخه هاي قبل خصوصاً نسخه 06 تغييري چندان قابل ملاحظه نداشته و رسماً نمي  توان آن را يك عنوان نسل بعد دانست.
Project IGI
سيستم:PC
سبك: اكشن
006426.jpg
سبك اكشن اول شخص عنوان هاي زيادي در PC دارد اما كمتر عنواني را مي توان به عنوان يك بازي صاحب نام به شمار آورد. پروژه IGI بازي است كه مخصوصاً در ايران طرفداران بسياري پيدا كرد. ماجرا در مورد يك مأمور مخفي نيروهاي ويژه است كه براي خرابكاري به مأموريت هاي مختلفي فرستاده مي شود.گرافيك بازي در زمان خودكار بسيار زيبا و تحسين برانگيزي به شمار مي آمد (توجه كنيد در زمان خودش جالب بود نه در قياس با عناوين امروزي). در هر مرحله شما تنها يك كلت، يك مسلسل و يك خنجر در اختيار داشتيد و بايد با همين امكانات مرحله را تا پايان به سلامت طي مي كرديد.هر چند كار سخت بود اما غير ممكن نبود، ضمن اينكه كماندوي شما به صورتي كاملاً طبيعي با خوردن يكي دو تير به زودي جان مي باخت پس كار چندان آسان نبود. در زمان هايي كه كاري بايد انجام مي داديد مثل كنترل رادار، خرابكاري يا بمب گذاري و يا حتي بالا رفتن از نردبان دوربين به حالت سوم شخص درآمده و شما را از آن زاويه نشان مي داد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |