چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۳۳ - Nov 15, 2006
تماشاگران فرهنگي و فرهنگ تماشاگر
ابراهيم اصلاني
001476.jpg
اگر عرصه فرهنگ را زمين و بازيگردانان و عوامل مؤثر در فرهنگ را مربيان و بازيكنان فوتبال فرض كنيم، ما هم تماشاگران فرهنگ خواهيم بود. ما در عرصه فرهنگ جهاني به تماشاي آن چه مي گذرد، نشسته ايم و از هر رويداد كوچك و بزرگ داخل زمين تأثير مي پذيريم و به آن واكنش نشان مي دهيم. ما انسانها در هر كجاي اين كره خاكي زندگي كنيم و بر هر قوم، نژاد، دين و عقيده اي كه باشيم، در انسان بودن مشترك هستيم و به عنوان بشريت مشتركمان در عرصه جهاني اعلام حضور مي كنيم.
***
در داخل زمين، كساني هستند كه گردش توپ در اختيار آنها است، نه كه در اختيار آنها باشد، بلكه مي توانند در گردش توپ نقشي داشته باشند. به قول فوتبالي ها، هر تيم كه از تاكتيك و تكنيك بهتري برخوردار باشد، درصد بيشتري از مالكيت توپ را به خود اختصاص داده و احتمالاً  نتيجه  بهتري خواهد گرفت. در عرصه فرهنگ جهاني، تكليف روشن است. به هر اندازه كه فعال باشيم در يارگيري،  انتخاب روش بازي، تعيين نفرات و نحوه چينش آنها نقش بيشتري خواهيم داشت.
در بيرون از زمين، تماشاگران به نظاره نشسته اند تا ببينند تيم مورد علاقه شان چگونه بازي مي كند و چه نتيجه اي مي گيرد. تماشاگران به دقت جريان بازي فرهنگ ها را دنبال مي كنند. اهل فلسفه و سياست هر اسمي كه بر اين بازي بگذارند: تقابل، رقابت، گفت وگو، برخورد، نبرد و غيره، واقعيت مهم اين است كه تحركي، فعاليتي و جنب و جوشي در جريان است. بازي فرهنگ ها هم مانند فوتبال، گاهي دوستانه بوده و با مدارا همراه است، گاهي بازي جدي، اما جوانمردانه و گاهي هم ناجوانمردانه و حتي خصمانه است. بازي از هر نوع و به هر سبكي كه باشد، دو موضوع فوق العاده حائز اهميت خواهد بود:  اول- نتيجه بازي؛ دوم- نظر تماشاگران در مورد نحوه بازي و نتيجه آن.
تماشاگران فرهنگ اگر چه به تماشاي آن چه در زمين مي گذرد، نشسته اند، اما در واقع جريان زندگي خود را نيز نظاره مي كنند. نتيجه برد و باخت فقط در زمين باقي نمي ماند؛ هر برد و باختي، احساسات، افكار و نگرش ها را با خود همراه مي كند و موج عظيمي از احساس سربلندي و پيروزي يا تحقير و شكست را به وجود مي آورد.
تماشاگران فرهنگ، هم جريان بازي را دنبال مي  كنند و هم با تحليل و ارزيابي بازي و نتيجه آن، در مورد استمرار علاقه و حمايت از تيم محبوب شان تصميم مي گيرند. مسلم است كه هر تماشاگري دوست دارد بهترين بازي و بهترين نتيجه را از تيم خود ببيند، اگر چه معمولاً  دومي مهمتر است؛ به خصوص در شرايط فعلي جهان آن چه مهم است و در يادها مي  ماند نتيجه است و مسائل ديگر در اولويت هاي بعدي قرار مي گيرند.
قدرت هر فرهنگ و نتيجه اي كه در عرصه جهان كسب مي كند، هم بر شور و اشتياق هواداران هميشگي مي افزايد و هم هواداران جديدي را جذب مي كند.
جاذبه هاي فرهنگ
تماشاگران فرهنگ به چه تيم هايي بيشتر علاقه مندند؟ چه جاذبه هايي در يك فرهنگ، هواداران هميشگي را ثابت قدم تر مي سازد و هواداران جديد را بيشتر مي كند؟
۱.مهمترين جاذبه  هر فرهنگ در ميزان تسلط، پويايي و برتري آن در كسب نتيجه است. تماشاگران از تيمي خوششان مي آيد كه هميشه مسلط بازي كند، روحيه برتري جويي داشته باشد و نتايج خوبي كسب كند.
۲. هر فرهنگ براي راضي نگه داشتن تماشاگرانش بايد در جريان بازي چيزي كم نياورد؛ به عبارت بهتر، بايد توانايي بازي خواني داشته باشد. وقتي بازي شروع شد و همه بازيكنان با جريان بازي همراه شدند، تيمي بهتر نتيجه مي گيرد كه بتواند حركت هاي حريف را پيش بيني كرده و اقدامات لازم را براي تغيير و در اختيار گرفتن جريان بازي انجام دهد، ناتواني در بازي خواني و خنثي كردن نقشه هاي حريف، باعث هدر رفتن امتيازها و توانايي ها مي شود. در عرصه فرهنگ جهاني،  تماشاگران به طرف تيمي تمايل پيدا مي كنند كه از مهارت ها و ظرافت هاي لازم براي بازي خواني برخوردار بوده و در مواقع لزوم و شرايط اضطراري بتواند جريان بازي را در دست خود بگيرد.
۳. بازي خواني و صحنه گرداني نيازمند تنوع روش ها است. يكنواختي باب طبع كمتر كسي است و عموم تماشاگران از تنوع، پويايي و ابتكار بيشتر استقبال مي كند. فرهنگ هايي كه هر زمان چيزي براي عرضه دارند، محصولات خود را نو مي كنند، از امكانات بيشتري براي معرفي خود سود مي جويند و قابليت هاي خود را بهتر به نمايش مي گذارند و مشتريان بيشتري براي خود دست و پا مي كنند.
۴. گاهي لازم مي آيد كه فرهنگ شرايط خود را براساس خواسته هاي تماشاگران تغيير دهد. توجه به خواسته ها و علائق تماشاگران و عمل بدان تا حد امكان، باعث جلب رضايت عمومي تماشاگران مي شود.
فرهنگ هاي برنامه ريزي شده، توانايي بيشتري براي تطابق خود با خواسته ها و سلايق تماشاگران دارند و به طور معمول، پيش بيني هايي نيز در اين زمينه انجام مي دهند.
۵. تماشاگران به اصالت و اتخاذ روش هايي براي حفظ و استمرار آن نيز اهميت مي دهند. چه بخواهيم و چه نخواهيم، جريان هاي فرهنگي هميشه با نوعي تعصب همراهند كه گاهي خوب و زماني هم ناپسند است. هميشه عده اي هستند كه پيش از هر چيز پايبند تعصب اند و به اصطلاح رگ و ريشه و اصالت ها را مهمترين اصل هواداري مي دانند. مثال روشن اين موضوع در عالم فوتبال،  تقابل قرمز و آبي در ايران و موارد مشابه آن در بسياري از كشورهاي جهان است. براي تماشاگران متعصب، مهمترين مسأله حفظ اصالت هاست، براي همين اگر بازيكن تيم شان به تيم مقابل برود بي غيرت و بدون تعصب تلقي شده و به شخصي منفور تبديل مي شود. در دنياي فرهنگ هم، تماشاگراني هستند كه بر حفظ هويت و احترام به اصالت ها و مباني بيشتر از محصولات عاريتي و آن چه غيرخودي تلقي مي شود تأكيد دارند.
تماشاگران منتظر نمي مانند
در بازي فرهنگ ها، تيم هايي هميشه نتايج خوبي مي گيرند، تيم هايي با افت و خيز پيش مي روند، تيم هايي هميشه نتايج ضعيف كسب مي كنند و تيم هايي هستند كه نتايج شان در حد انتظار نيست.
فرهنگي هايي كه در زمين نتيجه خوبي مي گيرند، تماشاگران و هواداراني پروپا قرص داشته و هميشه در كورس محبوبيت باقي مي مانند. اما فرهنگ هايي كه ضعيف عمل مي كنند، يا چندان فعال نيستند يا بازي هايشان از جاذبه هاي لازم برخوردار نيست، به مرور زمان با تماشاگران هم مشكل پيدا كرده و از آنان فاصله مي گيرند. اگر فرهنگي از تحرك و پويايي براي مواجهه و حضور در عرصه هاي تقابل برخوردار نباشد، جاذبه هاي سابقش را هم از دست مي دهد. تماشاگران تا كي منتظر مي مانند تا اوضاع عوض شود؟ گروهي از تماشاگران وقتي از هواداري و طرفداري شان رضايتي كسب نمي كنند، از همان ابتدا، راه خود را كج كرده يا كناره مي گيرند يا دنبال فرهنگي ديگر مي روند. گروهي ديگر كه صبر و تحمل بيشتري دارند، مدت بيشتري منتظر مي مانند و براي روزگاري بهتر لحظه شماري مي كنند. عده اي به مرور زمان به حالت بي تفاوتي و شايد بهتر باشد بگوييم، تعليق مي رسند. اين ها به خود مي قبولانند كه نمي توان انتظار وضعيت ديگري را داشت و تنها بهتر است به نتايج تيمي كه هوادارش بودند دل نبندند. در اين ميان هستند هواداران دوآتشه و متعصبي كه هم چنان در طرفداري و حمايت شان پايدار مي مانند.
در هر حال، بسياري از تماشاگران چندان منتظر نمي مانند، چرا كه دنيا عرصه معرفي محصولات، مقايسه و انتخاب است و آن كه محصولات فرهنگي اش را بهتر معرفي كند، در مقايسه ها امتياز بيشتري بگيرد و شانس انتخاب خود را افزايش دهد از امكان حضور و تاثيرگذاري بيشتر و قوي تر برخوردار خواهد بود. در زمين بازي فرهنگ ها هم، هر تيمي كه تكنيك ها و تاكتيك هاي بهتر، بازيكنان كارآمدتر و امكانات بيشتري داشته باشد، تماشاگران زيادتري را جذب خواهد كرد. نمي شود كه تيمي امكانات انساني، هزينه اي و زماني مناسب را به كار نگيرد و توقع برتري هم داشته باشد و بالاتر از آن، انتظار داشته باشد كه تماشاگران همه ضعف ها را ببينند، ولي از طرفداري دست برندارند.
وقتي يك بازي آغاز مي شود تماشاگران دل در گرو تيم محبوب خود دارند، اما اگر آنچه انتظار دارند، نبينند دچار سردرگمي و ابهام شده و ناخرسندي شان را اعلام مي كنند. اگر اين وضعيت تكرار شود، تماشاگران احساس خواهند كرد به اصالت و هويتي كه بدان پايبند بوده اند، لطمه وارد شده است و به تدريج نگرش هاي آنان تغيير مي يابد. ادامه روند موجب شك و ترديد تماشاگران در ضرورت تعهدات و پايبندي خود به اصالت ها مي شود. انسان موجودي تعادل جو است و شك و ترديد حس تعادل جويي او را مختل مي كند. او براي رهايي از شك چندان منتظر نمي ماند و بالاخره مسير خود را تغيير مي دهد.
فرهنگ جويي به فرهنگ يابي مي رسد و در اين ميان رابطه دوسويه انسان و فرهنگ، عاملي تعيين كننده است. اگر يك طرف قضيه فرهنگ قرار دارد؛ طرف ديگر، انساني است كه بر اساس خواسته ها، ايده آل ها و انتظاراتش از زندگي به دنبال فرهنگي مي رود و از فرهنگي طرفداري مي كند كه در دنياي امروز به او هويت ببخشد.
با تعدد و تنوع و گستردگي عجيبي كه در ابزارهاي فرهنگي امروزي وجود دارد و حق انتخاب هايي كه امكانات دنياي جديد براي تماشاگران فراهم آورده، ديگر كسي حوصله يكنواختي و سكون را ندارد و چندان در مورد انتخابش منتظر نمي ماند. مردم امروز از تنوع و پويايي و تجربه هاي جديد استقبال مي كنند و با ابزارهاي گسترده اي كه براي شناخت دنيا و آشنايي با فرهنگ ها وجود دارد دست به انتخاب هاي جديدي مي زنند.
فرهنگ تماشاگر
امروزه ديگر محدوديت چنداني براي حضور و ابراز وجود فرهنگ ها نمي بينيم. مانند پخش جهاني مسابقه هاي فوتبال از طريق شبكه هاي گسترده ماهواره اي و تلويزيوني، فرهنگ ها هم مي توانند در همه جاي جهان خود را معرفي كرده و هواداراني دست و پا كنند. امروزه ديگر هواداران و تماشاگران بارسلونا به اسپانيا، منچستريونايتد به انگليس، ميلان به ايتاليا و بايرمونيخ به آلمان محدود نمي شود و چنين تيم هايي در اقصي نقاط جهان طرفدار دارند. برعكس، هستند تيم هايي كه شهرت و اعتبارشان از يك يا چند شهر بيشتر تجاوز نمي كند. پس مسئله مهم، نحوه حضور در عرصه جهاني، معرفي قابليت ها و همراهي و همخواني با مقتضيات دنياي امروز است.
در جهان كنوني، ديگر عواملي چون تعصب، قوم و نژاد، كمتر مبناي پذيرش فرهنگ قرار مي گيرند و مردم در بازي فرهنگ ها، الزاماً خود را به اصالت هاي ملي و قومي و محلي محدود نمي كنند.
فرهنگ هايي كه به صورت برنامه ريزي شده عمل مي كنند و همه ابزارهاي موثر را براي انتقال و اشاعه خود به كار مي گيرند حضوري تاثيرگذار و پررنگ تر دارند و در فرهنگ يابي از طرف تماشاگران، شانس انتخاب شدن و مورد پذيرش قرار گرفتن شان بيشتر است.
فرهنگ هاي ديگر يا موج سوارند يا سازشكار؛ به اين معني كه يا خود را با فرهنگ غالب همراه مي كنند و با استفاده از ابزارها و امكانات آن، اهداف خود را پيش مي برند يا تسليم مي شوند و در حاشيه يا متن فرهنگ غالب، نقشي را بر عهده مي گيرند.
در اين ميان، جايي براي فرهنگ تماشاگر وجود ندارد؛ فرهنگي كه بدون حضور موثر، تنها آنچه را كه روي مي دهد نظاره مي كند، در هياهوي تماشاگران گم مي شود و بعد از بازي، به زمين و زمان ايراد مي گيرد.
مهمترين نقطه ضعف فرهنگ تماشاگر آن است كه به جاي تمركز بر ضعف هايش در عمل و در زمين بازي، از بازي ديگران ايراد مي گيرد و آنها را متهم به توطئه، ناجوانمردي و تحميل مي كند. فرهنگ تماشاگر به هنگام بازي، در متن بازي به چشم نمي آيد و سردرگم به تماشاي آن چه در اطرافش مي گذرد مشغول مي شود، اما در پايان بازي به توجيه و دليل تراشي روي مي آورد. فرهنگي كه وسط زمين قرار گرفته، اما به جاي ورود به جريان بازي و تحرك و فعاليت با سهل انگاري موقعيت ها را از دست مي دهد ضمن آن كه نتيجه نمي گيرد، هوادارانش را نيز نااميد مي كند.
بازي هاي ايران در جام جهاني فوتبال 2006 باعث شد مردم لطيفه هايي بسازند از جمله آن كه بعضي از بازيكنان تيم ملي، نزديكترين تماشاگر به زمين بودند، يعني بازيكناني كه در زمين و جريان بازي حضور داشتند، اما به قدري ساكن و بي تحرك عمل مي كردند كه تماشاگر تلقي مي شدند.
فرهنگ تماشاگر بدون برنامه و بلاتكليف است و فرصتي براي ابراز وجود و حضور در عرصه هاي تصميم گيري و تاثيرگذاري نمي يابد.
فرهنگ تماشاگر ، تماشاگران فرهنگ را راضي نمي كند و به اين ترتيب، تماشاگران پراكنده شده و به طرف فرهنگ هاي باجاذبه روي مي آورند. تماشاگران نمي توانند وارد زمين شده و نقشي در جريان بازي ايفا كنند، آنها فقط مي توانند با بيان خواسته ها و انتظارات شان بازيكنان را به تحرك بيشتر ترغيب كنند، كاري كه گاهي موثر واقع مي شود و تا حدودي جهت بازي را تغيير مي دهد، اما اين تغييرات كند و اجباري، تماشاگران را قانع نمي سازد و آنها بالاخره در مورد ثبات هواداري شان تصميم مي گيرند.
در شرايط امروز جهاني كه ظرايف و پيچيدگي هاي فرآيندهاي فرهنگي بيشتر شده، در زمين بازي، استفاده از جاذبه ها و در پشت پرده، صرف امكانات و هزينه ها و اقدامات آماده سازي براي حضور پرقدرت، عوامل اصلي و موثر در موفقيت و جذب هواداران محسوب مي شوند. برنامه ريزي فرهنگي يعني به كارگيري ابزارها، استفاده از روش هاي متنوع و پيش بيني شرايط در قالب نظريه هاي فرهنگي براي دستيابي به هويت فرهنگي. فرهنگ هاي برنامه ريزي شده هميشه گوي سبقت را از فرهنگ هاي موج سوار، سازشكار و تماشاگر مي ربايند و خود را در عرصه قدرت و جلب توجه نگه مي دارند و هواداران بيشتري جذب مي كنند.
ما و هويت فرهنگي
گذشته تاريخي، حماسه هاي آبا و اجدادي، سرزمين نياكان، زبان مادري، باورها و سنت هاي طايفه اي، مفاخر ملي، اسوه هاي ديني، هنر و ادبيات موروثي، هويت فرهنگي جامعه را تشكيل مي دهد. هر جامعه اي به طور معمول در همه جا و همه وقت بر اصالت هويت فرهنگي خود تاكيد مي كند و مي كوشد با قدرت و غرور، مشخصه هاي اين هويت را زنده نگه دارد و از آن دفاع كند (روح الاميني، 1382).
آن چه در عرصه فوتبال، روح تيمي ناميده مي شود، در عرصه فرهنگ همان هويت فرهنگي است. ما براي نماياندن هويت فرهنگي خود چه مي كنيم؟ در بين فرهنگ هاي ديگر، ما خود را با چه شاخصه هايي معرفي مي كنيم و براي جلب و جذب تماشاگران چه ترفندهايي به كار مي بريم؟ از طريق چه جاذبه هايي و با چه ابزارهايي رضايت تماشاگران را به دست مي آوريم؟ و سؤال مهمتر اين كه: آيا اصلاً جلب رضايت تماشاگران و جذب هواداران بيشتر براي ما اهميتي دارد؟
حضور منسجم و موثر فرهنگ در عرصه هاي داخلي و جهاني، منوط به حفظ هويت فرهنگي و مشخصه هاي آن است. اين كه ما با شاخصه ها و مؤلفه هاي فرهنگي مان چگونه رفتار مي كنيم نشان مي دهد كه براي بازي فرهنگ ها و نتيجه آن چه قدر اهميت مي دهيم.
تماشاگر بودن و نبودن فرهنگ، قبل از هر تقابل و رقابتي، به آماده سازي هاي قبلي شرايط و امكانات بستگي دارد. وقتي براي انتقال و اشاعه فرهنگ، برنامه ريزي نكنيم؛ وقتي براي حفظ هويت فرهنگي بهاي لازم را نپردازيم؛ وقتي در مورد مؤلفه هاي فرهنگ سهل انگارانه رفتار كنيم و وقتي براي حضور فرهنگ در عرصه هاي جهاني تدابيري مناسب نينديشيده باشيم در عرصه داخلي، هويت فرهنگي تضعيف و در عرصه جهاني هم به فرهنگ تماشاگر تبديل خواهيم شد.
تكليف ما با مؤلفه هاي فرهنگ مانند: كتاب، موسيقي، تئاتر، سينما، ادبيات، شعر، تربيت و آموزش و پرورش و حتي تاريخ و سنت هاي مان روشن شده است؟ توجه به اين مؤلفه ها اگر در حد حرف و شعار بماند، ما هم چنان تماشاگر فرهنگ باقي مي مانيم و تماشاگران فرهنگ مان را از دست مي دهيم. يادمان باشد كه تماشاگران چندان به انتظار نمي نشينند كه تكليف ما روشن شود. اين كه ما كي بخواهيم در مورد مقوله فرهنگ، جدي و با برنامه ريزي عمل كنيم مربوط به خودمان است، ولي تا بخواهيم تصميم بگيريم تماشاگران تصميم شان را گرفته اند.
تكليف ما با تماشاگران فرهنگ چيست؟

گفت و گو
معاون فرهنگي و ارتباطات سازمان ميراث فرهنگي:
زيرساخت ها
آماده نيست
عكس: مهدي بيات
001479.jpg
با توجه به تلاش هاي انجام شده در يك سال گذشته و برنامه هاي تنظيم شده، بدون شك و ترديد تا پايان سال 86 تحول عظيمي در صنعت گردشگري كشور بوجود خواهد آمد.
عليرضا سجادپور معاون امور فرهنگي و ارتباطات سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري با بيان اين مطلب گفت: برآوردهاي كارشناسان نشان مي دهد كه صنعت جهانگردي در قاره آسيا در دو، سه سال اخير اوج گرفته و پيش بيني مي شود آسيا در ده سال آينده رتبه اول جهانگردي را در جهان به خود اختصاص دهد.
وي افزود: ايران در ميان كشورهاي آسيايي با جاذبه هاي فراوان خود جايگاه ويژه اي دارد. گذشته از جهانگردان اروپايي، آمريكايي و كانادايي كشور ما مقصد بسيار مناسبي براي گردشگران كشورهاي عربي منطقه و انبوه گردشگران ژاپني و چيني به شمار مي آيد. كشور ژاپن براي 18 ميليون گردشگر براي سفر به خارج در سال 2007 تدارك مي بيند و چيني ها در سال آينده 31 ميليون گردشگر را به كشورهاي جهان روانه مي كنند، اكثريت گردشگران كشورهاي عربي نيز به دلايل مختلف سياسي، اجتماعي نگاه شان به ايران گسترده تر شده و از سفر به كشور ما استقبال مي كنند و همين دلايل ثابت مي كند كه گردشگران خارجي در راهند و رونق گردشگري در كشور ما يك امر كاملا تحقق پذير است و در چنين شرايطي دولت و بخش خصوصي ما بايد بدون تلف كردن فرصت به سامان دهي زيرساخت ها، احداث هتل ها و اقامتگاه ها و مجتمع هاي ميان راهي، تجهيز وسايل حمل و نقل و سيستم بانكي اقدام كنند. سرمايه گذاران بايد اطمينان داشته باشند با حمايت هاي وسيع دولت اكنون بهترين و پررونق ترين فضا براي سرمايه گذاري صنعت گردشگري است. در حال حاضر حدود 100 منطقه نمونه گردشگري در سراسر كشور براي احداث مجتمع هاي تفريحي و گردشگري انتخاب شده است.
سجادپور گفت: در يك سال گذشته اولويت كار معاونت فرهنگي و ارتباطات سازمان بر فرهنگ سازي متمركز بوده است. خوشبختانه تلاش انجام شده موثر بوده و توجه قشرهاي مختلف اجتماعي از نخبگان و عموم مردم به فرهنگ سازي جلب شده است. اكنون ميراث فرهنگي و گردشگري براي مردم ما يك موضوع آشنا شده و روزبه روز نسبت به آن كنجكاوي بيشتر نشان مي دهند. البته آموزش افراد جامعه و آشنا ساختن مردم يك وظيفه اساسي محسوب مي شود و تلاش پيگير براي فرهنگ سازي و آموزش هر چه بيشتر در ميان مديران و سياستگذاراني كه در امر گردشگري تصميم مي گيرند، نيروهاي متخصص و كارشناسان، آژانس هاي مسافرتي، نيروي انتظامي، راهنمايان و در نهايت عموم مردم، دانشجو، دانش آموز، كارمند، اصناف و حتي رانندگان وسايل نقليه ضرورت كامل دارد.
وي افزود: اگر در بيش از 30 سال گذشته در كشور ما به موضوع گردشگري توجه نشده، جامعه امروزي ما بايد تلاش كند علاوه بر جبران سال هاي گذشته، خود را به كاروان طلايي گردشگري جهاني نزديك كند و بايد براي همه دست اندركاران و مردم ما روشن شود كه موضوع گردشگري فقط به اقتصاد تمام نمي شود. بلكه جنبه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي اين صنعت از اهميت شاياني برخوردار است و رونق گردشگري در هر كشوري آينده سياسي، فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي نسل هاي آينده آن كشور را هم تضمين مي كند.
معاون فرهنگي و ارتباطات سازمان ميراث فرهنگي اظهار داشت: اين سازمان به منظور شناساندن جاذبه هاي ارزشمند كشور به جهانيان اقدامات گسترده اي را آغاز كرده كه حضور در جشنواره ها و نمايشگاه هاي بين المللي و گفتگو با مقامات فرهنگي و توريسم كشورهاي مختلف و ايجاد شركتهاي بين المللي گردشگري با كشورها از جمله هند، ژاپن، اندونزي، تركيه و سوريه و پخش توليدات تبليغاتي در رسانه هاي جهاني و نمايش آثار تمدن و فرهنگ ايران در موزه هاي بين المللي از جمله اين اقدامات به شمار مي آيد. وي خاطر نشان ساخت هدف نهايي سازمان ميراث فرهنگي واگذاري امور به بخش خصوصي است و در اين راستا به جز مسئوليت هاي غيرقابل واگذاري، همه امور به عهده بخش خصوصي گذاشته مي شود و در چنين شرايطي نياز سازمان به ادارات عريض و طويل پيچيده كه در كوتاه مدت منطقي است از ميان برداشته خواهد شد و اين هدف در چشم انداز 10 تا 15 سال آينده تحقق مي پذيرد.
حميد دهقان

پيام مديريت
هفت عادت مشابه
در شركت هاي ناكارآمد
ما در زندگي حرفه اي به لحظه اي مي رسيم كه در آن از خود مي پرسيم: شركت ما چگونه مي تواند رشد كند؟
شركت هاي بسياري هستند كه به ظاهر سرپا ديده مي شوند و تصور مي كنند كه در حال پيشرفت هستند. ولي اين شركت ها، حتي در صورت داشتن وضعيت مالي مناسب، فشار زيادي را از نظر روحي بر كارمندان خود وارد مي كنند، شركت هايي كه داراي فشارهاي اقتصادي يا روحي بر روي كاركنان خود هستند، از نظر حس سازماني داراي عناصر و الگوهاي رفتاري مشترك مي باشند.
بله قربان
در اين سازمان ها، مديريت سازمان تنها مي خواهد كلمه بله يا به عبارت ديگر چشم را بشنود، مديريت در اين سازمان ها متزلزل بوده و از اين مي ترسد كه افراد ديگر با هوش تر و با ايده هاي نو باشند. بنابراين بازيكن يك تيم بودن به معني موافق بودن با آن افراد فرض مي شود، همه بايد در تيم بازي كنند.
ظاهر فراتر از ماهيت است
اين شركت ها پنج عضو عالي رتبه و توانمند سازمان را يك ماه در يك اتاق جمع مي كنند تا تدارك سخنراني يك ساعته اي را براي يك مقام بلند پايه يا يك مهمان، آماده كنند و حتي يك هفته قبل از سخنراني، وقت زيادي صرف بحث در مورد رنگ هاي زمينه پاور پوينت مي شود.
من بايد معلم ادبيات و زبان مي شدم
در بازنگري اكثر اسناد و گزارشات، دستور زبان، اندازه فونت و سبك و شيوه شماره بندي صفحه مد نظر است گرچه اين موارد نكات مهمي است، اما نسبت به بحث در مورد محتوا، در رتبه بعدي قرار دارند.
من گروه هاي كاري بزرگ را دوست دارم
در اين شركت ها، گروه هاي بزرگ كاري كليد انجام هر كاري هستند. اين سازمان ها تصور مي كنند كه در هر تصميم گيري، بايد يك گروه 30 نفري يا بيشتر شركت داشته باشد و تنها بعد از گذشت مدت زمان بسيار و شنيدن نظرات همه افراد و بحث در مورد همه آنها، امكان نيل يك نتيجه نهايي ميسر است.
همه چيز بايد به نفع من باشد
سياست هاي سازماني، بخشي از حيات سازمان به شمار مي روند كه در ذات خود، نه خوب هستند و نه بد. در شركت هاي خاص، هر تصميمي به اين شيوه بررسي مي گردد كه در اين تصميم چه سودي براي من وجود دارد و سپس در غير اين صورت، چگونه مي توانم اين كار را به گردن ديگري بيندازم.
من يك مهندس هستم
در اين نوع سازمان ها، مديريت ارشد سازمان نه تنها مي خواهد داده ها و اطلاعات پردازش شده را ببيند، بلكه مي خواهد اطلاعات خام را نيز در دسترس داشته باشد. هيچ گونه مسير و تفكر استراتژيكي در اين شركت ها وجود ندارد و هر كس تا حد ممكن محافظه كارانه عمل كرده و به مهارت بازي دست مي يابد، زيرا كه آتش بازي و توپ بازي بسيار سرگرم كننده تر است و در نهايت افراد سطح بالا در كارهاي پايين تر و فاقد ارزش درگير مي شوند.
هيچكس به ما چيزي نگويد
ارتباطات در اغلب سازمان ها يكي از بزرگترين مشكلات درون سازماني به شمار مي رود. يافتن سطح و موضوع مناسب براي هر ارتباطي بسيار مشكل مي نمايد. از طرف ديگر، در اين سازمان ها، افراد خود نمي توانند ارتباطي برقرار كنند و در نهايت در اين سازمان ها، هيچ كس نمي داند چه چيزي در درون سازمان با ارزش و مهم است. فرهنگ هاي سازماني بايد متناسب با نيازهاي رقابتي و محيطي باشد، با تغييرات شرايط و وضعيت محيطي و اجتماعي و رقابت، مشكلات فزاينده اي به وجود مي آيند و هنجارهاي قبلي سازماني نمي تواند پاسخگوي نيازهاي جديد باشند. مديريت بايد همواره آينده نگر و شرايط نگر باشد و بخواهد كه فرهنگ سازماني را در جهت برآوردن نيازهاي روز توسعه دهد.
نوشته: ديويد لنارد / ترجمه: توفيق وحيدي آذر

فرهنگ و آموزش
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |