چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۳۹ - Nov 22, 2006
نگاهي به فيلم زنده بمان و بازي هاي خشن كامپيوتري
آنقدر بازي كن تا بميري!
پوران رفيعي
002562.jpg
002571.jpg
ويديو گيم از جمله وسائل سرگرمي امروز است كه به طور عجيبي بازي هاي كامپيوتري يا به قولي بسياري از خانه ها و اتاق هاي كودكان و نوجوانان، كافي نت ها و كامپيوترهايشان را به تسخير خود درآورده است.
بازي هايي كه اغلب از آن سوي آب ها مي آيد و تبليغ بي واسطه فرهنگ خشونت و تجاوز براي جهان سومي هاست؛ بازي هايي اكثراً با موضوعات جنگي و جنايي- آن هم از نوع آمريكايي- كه كاراكترهايش براي تسخير مكان ها و سرزمين هاي مختلف به پيش مي تازند و مي كشند و غارت مي كنند. متأسفانه كاربران اين نوع بازي ها در كشورهايي مانند كشور ما، بي محابا سرنخ اين بازي ها را توسط دسته ها و يا اهرم هاي كامپيوتري در اختيار مي گيرند (يا در واقع، سرنخ و اختيار ذهن خويش را به دست آنها مي سپارند!) و خود را در امواج آن گرفتار مي كنند تا هر جا كه طراحانش خواسته اند، كشانده شوند. نگاهي به موضوع برخي از اين بازي ها براي اثبات ادعاي فوق، جالب توجه است:
۱ - سلول متلاشي شده، مأمور دوجانبه : درباره اعمال جاسوسي و ضد تروريستي(مأمور مخفي سازمان امنيت ملي آمريكا در گروه هاي به اصطلاح تروريستي نفوذ مي كند و...).
2 - رنگين كمان شش : درباره جاسوسي و اقدامات عليه تروريست ها
۳ - اينديانا جونز : برگرفته از سري فيلم هاي معروف با همين نام
۴ - ابزار جنگ : درباره عمليات نظامي جاسوسي آمريكا در سرزمين هاي ديگر
5 - برادران در ارتش : درباره عمليات نظامي آمريكا در جنگ دوم جهاني
۶ - فرياد وجدان : راجع به اقدامات ارتش آمريكا عليه متفقين
۷ - مدال افتخار : درباره نبرد يك گروه كماندويي آمريكا عليه مخالفين!
۸ - قلمرو دشمن، لرزه هاي جنگ ها : تصويري از نبردهاي آينده ارتش آمريكا عليه دشمنان!
۹ - حمله به ايران : درباره هجوم نيروهاي نظامي آمريكا و اشغال ايران!(انجمن هنرهاي تجسمي انقلاب و دفاع مقدس هم در مقابل، نرم افزار يك بازي كامپيوتري را طراحي كرده كه در آن امكان حمله به ناوهاي آمريكايي در خليج فارس و چگونگي بستن تنگه هرمز وجود دارد).
به راستي دليل طراحي و ساخت اين تعداد انبوه بازي هاي جنگي چيست؟
وب سايت بخش فارسي راديو بي بي سي طي گزارشي در ماه سپتامبر از واشنگتن نوشت: آمريكا بازي هاي كامپيوتري را در ارتش رواج مي دهد .
استخدام مزدور
در اين گزارش آمده بود ارتش آمريكا- به ويژه نيروي زميني آن- در سال هاي اخير با مشكل كاهش تعداد افراد داوطلب خدمت روبه رو بوده و حتي پرداخت 5000?دلار به شركت هاي خصوصي براي ثبت نام هر سرباز نيز دردي را از كمبود سالانه 80?هزار سرباز اين ارتش، دوا نكرده است. از همين رو ارتش آمريكا براي جذب سربازان جديد، از بازي هاي ويدئويي استفاده مي كند. در ادامه اين گزارش با تكيه به اخبار موثق از منابع نظامي آمده است: نيروي زميني از سال ۲۰۰۲ براي جذب سرباز به توليد و پخش رايگان بازي هاي كامپيوتري روي آورده است .
كوين براون- كارشناس امور نظامي- درباره اين اقدام ارتش مي گويد: بازي هاي ويدئويي در ميان نوجوانان از محبوبيت زيادي برخوردار است. ميليون ها نوجوان و جوان، هر روز با اين برنامه هاي كامپيوتري بازي مي كنند؛ به همين خاطر ارتش تلاش مي كند از طريق اين بازي ها با نسل جوان ارتباط برقرار و آنها را تشويق به خدمت در ارتش آمريكا و حضور در جنگ ها كند .
بازي ويدئويي ارتش آمريكا يكي از پرطرفدارترين اين بازي هاست. طراحان آن مي گويند كه اين بازي شرايط واقعي خدمت سربازان نيروي زميني و ميدان جنگ را به ويژه در عراق و افغانستان به نمايش مي گذارد. در اين بازي، شخص به عنوان سرباز در يك پادگان نظامي تخيلي، دوره آموزش هاي مقدماتي و تخصصي را تمام مي كند، سپس به ميدان جنگ  اعزام مي شود و با دشمن فرضي مي جنگد.
گروهبان اريك ويدو كه ثبت نام داوطلبان به خدمت در ارتش را برعهده دارد، مي گويد: اين برنامه، هم جنبه سرگرمي دارد و هم نوجوانان را با ارزش ها و هنجارهاي نظامي آشنا مي كند. هدف اين بازي كامپيوتري، فقط ازبين بردن دشمن نيست؛ مقررات و قوانين رسمي جنگ بر اين بازي حاكم است. بنابراين اگر سربازي اين ضوابط را رعايت نكند، نمي تواند به بازي ادامه دهد و مجازات خواهد شد .
اما برخي نگرانند كه اين بازي هاي ويدئويي نه تنها خشونت را ترويج مي كند، بلكه همچنين بر جوانب منفي جنگ مانند قتل غيرنظاميان بي گناه و مشكلات جسمي و روحي سربازان، پرده مي افكند. به نظر كوين براون يك چنين وسايل تبليغاتي در بلندمدت به نفع ارتش آمريكا نيست: اين سربازان سرانجام از عراق و افغانستان بازخواهند گشت و واقعيت را درباره سختي ها و ماهيت جنگ به ساير جوانان خواهند گفت. آنها خواهند گفت كه جنگ با بازي كامپيوتري فرق دارد و در آن افراد، اعضاي بدن و حتي جان خود را از دست مي دهند .
مصرف بي رويه
متأسفانه ما هم در اين سوي آب ها تقريباً كودكان و نوجوانان خود را در مقابل اين هجوم بازي هاي بيگانه، بي  دفاع گذارده ايم؛ همچنان كه فيلم زنده بمان   ساخته ويليام برنت بل و محصول 2006 آمريكا، درباره همين جوانان بي دفاع در خود آمريكاست؛ بي دفاع در برابر بازي هايي كه از منابع مشكوك وارد بازار شده و ناگهان(بدون آن كه منبع تهيه و توزيعش مشخص باشد) در سطح وسيعي عرضه مي شود. داستان فيلم درباره گروهي از جوانان است كه به قول معروف، خوره بازي هاي كامپيوتري هستند. آنها درگير بازي مشكوكي به نام زنده بمان مي شوند كه در جريان آن، كاراكتر درون بازيِ هر كدام كه طي درگيري ها كشته مي شود، خود آن شخص نيز در عالم واقع به همان شكلي كه داخل بازي به قتل رسيده بود، مي ميرد. اين بازي كاملاً شبيه بازي هايي است كه به طور معمول و در گوشه و كنار، همه روزه مشاهده مي كنيم كه عده اي از بچه ها و نوجوانان و جوانان مشغول سروكله زدن با آن هستند و به اصطلاح اوقات خود را با آنها سپري مي كنند. اما بازي، آرام آرام قرباني هاي خود را مي گيرد. پس از انجام 3 قتل كه دامنه اش به كارآگاه هاي ديرباور پليس هم كشيده مي شود، بقيه به فكر كشف راز ماجرا مي افتند و درمي يابند كه قضيه از كشته شدن كنتسي در قرن۱۷ آب مي خورد و اين كنتس كه مانند پدر هملت، به ناحق و ناگهاني در اثر يك خيانت به قتل رسيده، حالا درصدد انتقام است. بالاخره در كشاكشي نفس گير، 3تن از جوانان فوق به خانه اي مي رسند كه بر بقاياي قصر آن كنتس بنا شده و گورستان قديمي آن نيز به نحو غريبي در زمين پشتي آن خانه مخفي شده است. سرانجام آنها با جسد فاسدنشده كنتس مواجه مي شوند و مانند جسد دراكولا، او را با وسايل مخصوصي نابود مي كنند اما فرداي آن روز در تمام فروشگاه هاي بازي هاي كامپيوتري، بازي زنده بمان در سطح وسيعي توزيع مي شود!
به قتل رسيدن بازيگران بازي زنده بمان در فيلم مزبور، شايد كنايه از كشته شدن روحي و ذهني كاربران اين گونه بازي ها در جريان آن باشد. روان شناسان بر اين باورند كه استفاده كنندگان از بازي هاي كامپيوتري، در جريان بازي به طور كامل، روح و ذهن خويش را در اختيار دنياي مجازي آن قرار مي دهند و با واقع شدن هر عملي در آن دنيا، گويي خود آن را در حقيقت تجربه مي كنند. از همين رو كشته شدن بازيگران زنده بمان با همان شيوه اي كه در بازي به وقوع مي پيوندد، در واقع تمهيد هوشمندانه اي است كه ويليام برنت بل همراه فيلمنامه نويس همكارش يعني متيو پيترمن براي ملموس تر كردن فيلم زنده بمان انديشيده اند. سازندگان فيلم اگرچه در اجراي بسياري از عناصر سينماي وحشت از فيلم هايي همچون جيغ ، طالع نحس ، مقصد نهايي ، افسانه هاي شهري و مي دانم تابستان گذشته چه كردي بهره جسته اند، اما در به كارگيري سوژه اي نو متناسب با نيازهاي سينما و نسل امروز، درايت و بدعت قابل توجهي نشان داده اند. گويي آنها به خوبي سندرم ويدئو گيم را در عصر امروز درك كرده اند كه مرگ استفاده كنندگانش را آنچنان فجيع و دلخراش به تصوير كشيده اند يا صاحب آن فروشگاه بازي هاي كامپيوتري را با چهره اي مسخ شده، نشان داده اند.
آتش بازي
سازندگان فيلم، الينه شدن بخشي از آدم هاي جامعه امروز در سرگرمي هاي ظاهراً بي خطر و در واقع مخوفي همچون زنده بمان را به خوبي در كادر دوربين قرار داده اند كه مثلاً آن مسئول اداره جوان اول فيلم، همه جريمه و تنبيه ديركرد 100ساعته وي در بخش خود را با يك بازي كامپيوتري معامله مي كند؛ بازي اي كه به مرگش منتهي مي شود. كسي باور نمي كند كه يك ويدئوگيم، اين چنين بازيكن هايش را به قربانگاه ببرد؛ حتي پليس آن را يك شوخي بچه گانه به حساب مي آورد ولي آن گاه كه دامن خودش را هم مي گيرد، ديگر رهايي از خطر، غيرممكن است.
شايد آن جوانان آمريكايي هم كه با بازي ارتش آمريكا فريب خورده و راهي ميادين جنگ در عراق يا افغانستان شدند و جز جنازه هايشان به ميهن بازنگشت، همين گونه بازي كامپيوتري فوق را فقط يك شوخي و سرگرمي  پنداشته بودند، در حالي كه هشدارها داده شده بود؛ مثل شعارهاي اين فيلم و ويدئوگيم هم نام آن كه در پوسترهاي تبليغاتي اش هم آمده: اين يك بازي مرگ و زندگي است... ، اگر بازي كنيد، هرگز نور روز را نخواهيد ديد ، شما در اين بازي مي ميريد؛ شما براي حقيقت مي ميريد ، بازي كن تا بميري ، تنها چيزي كه در اين بازي از دست مي دهيد، زندگي تان است .
به نظر مي آيد حالا براي شما كه اهل بازي هاي كامپيوتري و به قول خودتان ويدئوگيم هستيد، بهتر است از اين پس هشدارهايي مانند جملات فوق را جدي بگيريد!

گفت وگو با فيليپ نويس، كارگردان فيلم حريق
روايت يك مبارز ضدآپارتايد
درك لوك در نمايي از فيلم حريق
002568.jpg
ترجمه: اميررضا نوري زاده- فيليپ نويس در ايران بيشتر با فيلم بازي هاي ميهن پرستانه شناخته شده است. ويژگي بارز آثار اين فيلمساز لحن معترضانه و عدالتخواهانه آنهاست. حريق تازه ترين فيلم نويس هم به همين دليل توجه علاقه مندان سينما و سياست را به خود معطوف كرده است. حريق به عنوان محصولي مستقل توليد شده است. اين فيلم به عنوان توليد سينماي استراليا و خارج از جريان فيلم هاي هاليوودي ساخته شده است، هر چند نويس از بازيگري مثل تيم رابينز در يكي از نقش هاي اصلي استفاده كرده است.ويژگي بارز حريق اقتباسش از زندگي واقعي يك مبارز است؛ مبارزي كه كارگردان هم در باره اش به تحقيق پرداخته و هم اين كه در ملاقات هايي با خود فرد كوشيده تا به درونيات او نزديك شود.مجله باكس آفيس در شماره نوامبر 2006 با او گفت وگويي كرده كه مي خوانيد.
***
فيليپ نويس كارگرداني است كه در طول فعاليت حرفه اي اش تريلرهاي سياسي متعددي را ساخته است. از فيلم بازي هاي ميهن پرستانه تا اقتباسي از رمان گراهام گرين به نام آمريكاي آرام. او در آخرين فيلمش به آفريقاي جنوبي رفته و در اوج آپارتايد داستان زندگي پاتريك چاموسو را روايت مي كند كه به اشتباه به همكاري با گروه هاي تروريستي (همان مبارزان ضد آپارتايد) محكوم مي شود و در زندان شكنجه مي شود. او در نهايت به گروه فعال AC مي پيوندد و هدفي به جز انفجار پالايشگاهي كه در آن كار مي كرده ندارد. در فيلم حريق نويس به جاي انتخاب يك كتاب پرفروش به عنوان منبع اصلي فيلمنامه اش، داستان حقيقي زندگي اين مبارز سياسي را انتخاب كرده است و درك لوك در نقش چاموسو و تيم رابينز در نقش پليس ضدتروريستي آفريقاي جنوبي در اين فيلم حضور دارند.
***
* شما چند تريلر سياسي براساس رمان هاي پرفروش داشته ايد اما اين بار به سراغ زندگي واقعي يك مبارز سياسي رفته ايد. بزرگترين نگراني شما در اين ماجرا چه بوده؟
- بيش از هر چيز نگران بودم كه چگونه به عنوان يك استراليايي سفيد پوست مي توانم اين قصه را روايت كنم، چرا كه بخش هايي از تاريخ آفريقاي جنوبي بود كه براي روايت صادقانه اين فيلم بايستي بازگو مي شد و با توجه به عدم آشنايي من با تاريخ اين كشور، ناچار بودم از چند مشاور استفاده كنم. حتي اين مشاوران در سر صحنه فيلم همه حضور داشتند تا همه چيز مطابق واقعيت پيش رود.
* وقتي كه با پاتريك چاموسو صحبت مي كرديم، عنوان كرد تا زمان حضور شما در اين پروژه از او دعوت به كار نشده بود. آيا در زمان امضاي قرارداد، فيلمنامه نهايي در دسترس بود؟
- بله چون شلون اسلوو سال ها قبل از اين فيلم با چاموسو صحبت كرده بود، او و شاون به هنگام خروج او از جزاير دوپن در سال 1991 گفت وگوهاي فراواني داشته اند.
* زماني كه با او ملاقات كرديد، بيشتر دوست داشتيد چه جنبه هايي از زندگي او را بيشتر بشناسيد؟
- تمام زندگي او را. از تولد تا حالا! من بايد تمامي جلسات دادگاه او را بررسي مجدد مي كردم و البته از شركت فيلمسازي وركينگ تايتل هم خواسته بودم تا سوابق او در سازمان AC را براي من مهيا كند تا مطمئن شويم كه همه چيز را در باره اين فرد درست روايت مي كنيم.
* آيا پس از حضور شما در اين فيلم، تغييراتي در فيلمنامه به وجود آمد؟
- بله چون من در سؤالاتي كه از او درباره زندگي اش كردم، نقطه نظر متفاوتي نسبت به شاون داشتم.
ولي من از همان ابتدا دانستم كه ما پول اندكي در اختيار داريم. من براي صرفه جويي در وقت و پول او را در يك اتومبيل به لوكيشن هايي كه داستان در آن ها رخ مي داد مي بردم. براي مثال او را به پالايشگاه بردم و از او پرسيدم كه چگونه وارد آنجا شدي؟ البته اين موارد در فيلمنامه منعكس نشد، ولي او در مورد نحوه ورودش توضيحات كاملي به من داد و اين از مواردي بود كه در فيلمنامه شاون موجود نبود. البته وقتي كه به اين شكل  وارد پالايشگاه شديم، مسئولان پالايشگاه كه نمي دانستند ما چه كساني هستيم، افرادي را براي بررسي قضيه به سراغمان فرستادند! از طرفي وقتي من به اين پروژه ملحق شدم، اثري از شخصيت هايي چون زوكو و سيكس پنس (Six Pece) نبود و در سفرهايي كه من با پاتريك داشتم او درباره زوكو و محل زندگي اش و اين كه خودش را مسئول مرگ اين دو نفر مي داند صحبت كرد.
* آيا مقامات اين پالايشگاه از اين كه پاتريك مجدداً به آن محل مي رود، نگران نبودند؟
- بايد توجه داشته باشيد كه عمده سران سياسي كنوني آفريقاي جنوبي مردان و زناني بودند كه در دوران آپارتايد تحت تعقيب بودند و تمام افرادي كه در قالب سازمان AC عليه آپارتايد مي جنگيدند، افراد قابل قبولي هستند و به همين دليل دولت دستور اكيد داده بود كه پالايشگاه همه گونه همكاري را با ما داشته باشد.
* تصور مي كنيد پاتريك با موفقيت در اقدامش به چه چيزي دست مي يافت؟
- نبايد فراموش كنيد كه پاتريك در ماموريتش موفق نمي شود و در واقع داستان در مورد مردي است كه شكست مي خورد، ولي نكته مهم تصميم او براي مبارزه و نتيجه بزرگتر است كه از مبارزات او به دست مي آيد، هر چند كه در نهايت تصميم  مي گيرد كه از دشمن انتقام نگيرد.
* آيا براي هر چه بهتر شدن فيلم ناچار به تغيير داستان پاتريك بوديد؟
- اين فيلم براساس زندگي اوست. بنابر اين ما تا جايي كه امكان داشت از گفته ها و خاطرات و آشنايي افرادي كه پاتريك را در دوره اي كوتاه و يا طولاني مي شناختند، استفاده كرديم. از جمله اين افراد جواسلوو پدر فيلمنامه نويس بود كه از رهبران سازمان AC به حساب مي آمد و پاتريك را كاملاً مي شناخت. البته ما در مورد زمان اتفاق افتادن برخي مسايل ناچار به ايجاد تغييراتي شديم. براي مثال درگيري او در يك پست بازرسي يك سال قبل از دستگيري اش اتفاق افتاد، ولي در فيلم چند هفته قبل از دستگيري اين اتفاق رخ مي دهد.
* شخصيت تيم رابيز در قالب رئيس واحد ضد تروريست براساس يك شخصيت واقعي بود؟
- براساس شخصيت چند فرد واقعي!
* آيا شما با آنها ملاقات كرديد؟
- بله با همه آنها ولي هر كدام به دلايلي نمي خواستند كه از نام آنها در اين فيلم استفاده شود.
* آيا تصور مي كنيد مهم بود كه زندگي خانوادگي چنين شخصيتي به تصوير كشيده شود تا او يك هيولاي خالص نباشد؟
- وقتي با اين افراد ملاقات مي كنيد با در نظر گرفتن تمام اقدامات وحشيانه اي كه انجام دادند، نمي توانيد وجه انساني زندگيشان را حذف كنيد. آنها غالباً فلسفه اي را براي كارهايشان داشتند كه هر پليس زن و مردي براي شما عنوان مي كند. اين كه من براي اجراي اقدامات نادرست به پليس ملحق نشدم و من مسئول تصويب قوانين نبودم، بلكه فقط افراد را به دليل اين كه خلاف قانون عمل مي كردند، دستگير مي كردم، ولي قانون را من نمي نوشتم. البته اين توجيهي براي راضي كردن خود است اما شايد هر كدام از ما در شرايط خاصي عملكرد مشابهي داشته باشيم.
* بازي باني هنا در نقش همسر پاتريك فوق العاده بود!
- او هنرپيشه خوبي است و نقش بسيار پيچيده اي به او محول شده بود چون كل داستان فيلم بر محور اوست، ولي او از اين ماموريت سربلند بيرون آمده است.
* آيا بين اين فيلم و فيلمهاي قبل آن شباهتي را حس مي كنيد؟
- پاسخ اين سوال را به خود شما واگذار مي كنم!
* چرا دو مدير فيلمبرداري براي اين فيلم به كار گرفته شد؟
- فيلمبردار اول ما ران فورتوناتو كه با سيدني لومت كار كرده بود در اواسط كار بيمار شد و ما به ناچار از مدير فيلمبرداري دوم استفاده كرديم.
* تصاوير زيبايي از برخي مناطق آفريقاي جنوبي در فيلم شما وجود دارد. آيا براي گرفتن اين تصاوير از دولت آفريقاي جنوبي كمك گرفتيد؟
- بله، در آفريقاي جنوبي هميشه پاسخ مثبت مي شنويد. مثلاً وقتي به پالايشگاه مي رويد و مي گوييد: سلام 25 سال قبل يك نفر مي خواست اينجا را منفجر كند و الان ما مي خواهيم اين داستان را در همين محل واقعي روايت كنيم و اجازه فيلمبرداري مي خواهيم انتظار داريد كه فردا سروكارتان با پليس و واحد حفاظت پالايشگاه باشد، ولي در آفريقاي جنوبي همان لحظه به شما مي گويند البته! چرا كه نه؟
* آيا فيلم جديد را در دست تهيه داريد؟
- بله فيلمي به نام موسيقي آلوده كه داستان آن در غرب استراليا مي گذرد و يك فيلم كمدي رمانتيك براساس كتابي از نويسنده استراليايي مورد علاقه ام تيم ونسيتون است.

چشم انداز
نگاهي به فيلم باد به مرغزار مي وزد
ميراث سياست
وحيد اسلامي
002565.jpg
باد بر مرغزار ساخته كن لوچ با رويكردي رئال قصد دارد تلخي و ناكامي هاي ناشي از سياست هاي انساني را در دل داستاني جنگي و نه حماسي به تصوير كشد. تصويري واقعي از قربانيان بازي هاي پليد سياسي.آخرين ساخته استاد مسلم رئاليسم در سينما از عنوان كنايي باد با طبيعت ملايم و گاه خشن بر روي مرغزار كه گاه مقاومت كرده و گاه خود را در مسير باد قرار مي دهد، استفاده مي كند. باد بر مرغزار مي وزد شايد بهترين واژه براي بررسي و تعبير مبارزات استقلال خواهانه مردم ايرلند در مقابل كشور انگليس (كه روباه پير ناميده مي شود) باشد؛ كشوري كه ميل به استعمارگري آن در گذشته نه چندان دور در كشور ما نيز درك شده است.
روحيه مقاومت، آزادگي و مبارزه طلبي مردم ايرلند در بسياري از آثار سينماي جهان از جمله يكشنبه خونين و يا به نام پدر ساخته جيم شرايدان و يا حتي روايت اسكورسيزي با نام دار و دسته هاي نيويوركي (البته در آمريكا) ديده مي شود (حتي در فيلم مزرعه جيم شرايدان اين مقاومت در مدلي كوچك ديده مي شود و در ديالوگ هاي فيلم نيز به اين مسأله اشاره مي شود) البته اين بار نگاه فيلمساز نقادانه و تيزبين تر است.
فيلم در روايت خود ضمن نمايش عريان خشونت كه گاه تحمل ناپذير است، با تركيبي متوازن بين صحنه هاي درگيري و خشونت و پناه بردن به طبيعت آرامش بخش مرغزار (نگرش ناتوراليسمي) از طريق پاساژهاي عاطفي مناسب، زمينه را براي تلخي ها و سياهي هاي مستمر بعدي آماده مي كند.
كن لوچ به خوبي جنگ را تصوير مي كند و قصد مظلوم نمايي يكي از طرفين متخاصم را ندارد، بلكه به خوبي سياست هاي استثماري كشور انگليس را به چالش مي كشد. سياست هايي كه در وهله اول از طريق رويارويي مستقيم و در وهله دوم از طريق ايجاد تفرقه و از بين بردن وحدت و برادركشي ادامه مي يابد. در واقع فيلم كن لوچ نقدي  غراء بر سياست غيرانساني تفرقه بينداز و حكومت كن  است.
سينماي بريتانيا كه سالهاست مولفي به نام لوچ را به همراه دارد با اين اثر نشان داده كه بر خلاف سينماي مزورانه و دروغين هاليوود كه به رغم ظاهر فريبنده در لايه باطني به دفاع از سياست هاي اين كشور پرداخته و در بسياري از آثار به صورت غيرمستقيم آمريكا را منجي عالم معرفي مي كند، به بررسي دقيق جنگ مي پردازد و به صورت شرافتمندانه اين جريان ضدانساني را نقد و نتيجه گيري مي كند .فيلم اگرچه به مانند يكشنبه خونين   از صحنه هاي مستندگونه بهره مي برد، اما نسبت به اين اثر داراي درام بيشتري است، (داستان، كشمكش و شخصيت هاي محكم تري دارد) و جنگ را به يك منطقه با مختصات جغرافيايي خاص محدود كرده و در اين موقعيت كه خود نيز فارغ تشخص و شخصيت است، شخصيت هاي خود را معرفي مي كند و در اين الگو نتايجي مي گيرد كه به كل جريان مبارزه و جنگ تعميم مي يابد.اما كن لوچ در اين سطح متوقف نمي ماند و ضمن نمايش پلشتي و تلخكامي هاي ناشي از درگيري فيزيكي بين انسان ها كه از سياست يعني بازي به كارگيري ابزاري انسان ها در اين عرصه به مهمترين ميراث ناشي از جنگ مي پردازد، ميراثي شوم به نام تنهايي.بشر امروزي كه ممكن است به دلايلي چون جنگ و بحران معنويت (به قول نيچه مرگ حقيقت) و يا گسترش شهرنشيني و تمدن و مدرنيت حاصل شده باشد ميراثي كه برگمن به خوبي در سكوت و مصيبت آنا ارايه مي دهد، تنهايي وحشتناك روحي رواني و جسمي در دنياي ارتباطات، طاعوني كه شايد فرويد قبلاً آن را پيش بيني كرده بود.
به مقوله اول يعني رويكرد كنايي فيلم كه علاوه بر تاكيد به باد محور بودن سياست هاي بريتانيا در جاي جاي فيلم در بين شخصيت ها و در ديالوگ هاي بين آنها مشخص است، برمي گرديم. اين رويكرد اگر چه تضادي هگلي را مطرح مي كند، اما درگير ساني مانتاليزم و احساسات سطحي نمي شود، نشانه ها در عمق جريان دارند؛ مثلاً در تقابل بين دو برادر وقتي تدي مي خواهد دستور اعدام برادرش را صادر كند از كوتاه بودن فرصت مي گويد و دمين با جمله اي كنايي پاسخ او را مي دهد و مي گويد براي من يا براي تو؟ در واقع با همين جمله مي توان به همراهي و تأملات ناشي از در كنار قدرت قرار گرفتن و متمايل شدن و مرگ در تضاد با آن كه حاصل شاخصه هايي است كه همچنان مقاومت مي كنند به عمق دنياي استعاري و نشانه اي لوچ پي برد كه در پس زمينه و ماوراي دنياي رئال و واقع گراي فيلم ديده مي شود.
در واقع لوچ با زمينه چيني مناسب كه به خوبي در بطن رئاليستي فيلم جاي گرفته و درامي پنهان را شكل مي دهد كه تحول شخصيت ها در آن كاملاً منطقي باشد، لوچ با ميزانسني فوق العاده در سكانسي كه دمين و مارتين شاهد حمله انگليسي ها به خانواده اش هستند، تمايز اين دو برادر كه يكي مدارا مي كند و ديگري قصد دارد به مقابله برخيزد نشان مي دهد كه در اين ميان روحيه مسالمت آميز به برتري مي رسد. در اين سكانس دمين شاهد چيده شدن موهاي همسرش است، روحيه اي كه در نهايت عامل بقاي تدي و مقاومتي كه عامل از بين رفتن دمين است و قابل تعميم به كل جامعه است.در رويكردي ديگر و در بررسي سياست هاي استعماري فيلم نگاه لوچ به كليسا و استفاده ابزاري از آن براي اهداف رژيم بريتانيا قابل اشاره است، در واقع كليسا با چنين موضع گيري هايي، قداست و جايگاه خود را در ميان جامعه از دست داده و همواره دستاويزي براي سياست هاي نظام هاي مختلف بوده است كه نقد آن به ويژه در فيلم هايي چون رمز داوينچي و آستيگماتا نيز ديده مي شود.در واقع لوچ برگ برنده ديگري را رو مي كند كه در آن تمامي عوامل تاثيرگذار در شكل گيري يك تراژدي وحشتناك انساني بررسي مي شود و احساس مسئوليت اجتماعي و هنري فيلمساز در آن مشهود است، تصاويري كه به شايستگي فيلم در دريافت نخل طلاي جشنواره فيلم كن صحه مي گذارد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |