چشم انداز
گفت وگو با پيتر با گدا نوويچ
هنر در سينماي امروز نيست
گروه ادب و هنر- پيتر با گدانوويچ چه در مقام منتقد و روزنامه نگار و چه در مقام فيلمساز، هميشه يك عاشق بي قرار سينما بوده است. چه در روزهايي كه درباره جان فورد و اورسن ولز مطلب مي نوشت و چه در دهه هفتاد كه فيلم هاي به ياد ماندني چون تازه چه خبر دكتر جون ، ماه كاغذي و آخرين سانس نمايش را مي ساخت.باگدا ?نوويچ همچنان پرانرژي و فعال است. مستندهايي درباره فيلمسازان مورد علاقه اش ساخته و در كنار فيلمسازي همچنان مي كوشد تا ميراث گران قدر سينماي كلاسيك را براي نسل هاي بعدي حفظ كند.اين منتقد قديمي، عاشق سينماي كلاسيك است و اعتقاد دارد كه در سينماي معاصر دنيا چيزي به نام هنر به ندرت يافت مي شود.
* در شرايط فعلي، توجهي كه شما به تاريخ سينما و آثار كلاسيك نشان مي دهيد كمي غيرعادي است. به نظرتان براي مردم هم سينماي گذشته تا اين اندازه اهميت دارد؟
- مي دانم و مي پذيرم كه براي مردم اين سينما آن قدرها اهميت ندارد ولي اين نكته تأثيري بر من نمي گذارد. من وظيفه خودم مي دانم شعله اي را كه باعث ادامه حيات سينما طي تمام اين سال ها شده حفظ كنم يا دست كم روايت خودم را بازگو كنم.حتي عده زيادي در استوديوهاي فيلمسازي نمي دانند اين فيلم ها مثل يك گنجينه مي مانند و بايد حفظ شان كرد؛ آثاري كه ما وظيفه داريم آن را به نسل بعدي انتقال بدهيم. در واقع اين يك ميراث گرانقدر است. براي درك اين موضوع كافي است به اين نكته توجه كنيد چرا فيلم هاي امروزين تا اين اندازه ضعيف اند. اگر در گذشته ما آن همه فيلم درخشان و تماشايي داشتيم به اين واسطه بود كه آدم هاي زيادي وجود داشتند كه در ساخت اين گونه آثار توانمند بودند. در سينماي امروز تعداد چنين آدم هايي به حداقل رسيده است.
* چه طور مي توانيم اين حرف را بپذيريم در حالي كه در آن موقع هم فيلم هاي بد و پيش پا افتاده فراواني ساخته مي شد؟
- به هيچ وجه نگفتم كه در گذشته كارگردان بد نداشتيم. تعداد آدم هاي بي اطلاع در آن زمان هم كم نبود.
* بي اطلاعي از چه؟
- از هنر و از مفاهيم عميق فيلمسازي. البته در آن زمان تعداد فيلمسازان بي دانش از امروز بسيار كمتر بود. يك آمارگيري ساده به شما همين را مي گويد. دوران طلايي سينما در دهه هاي 1930 و 1940 سندي براي اين موضوع است؛ روندي كه تا دهه هاي 1950 و 1960 هم تداوم يافت.افت كيفي سينما اصلاً و ابداً تصادفي نيست. در آن زمان، صحنه هاي خشن و الفاظ زشت در فيلم ها خيلي كمتر از حالا بود. به جاي اينها، فيلم ها مي كوشيدند به انتقال پيام بپردازند. در سينماي امروز با اين حجم حرمت شكني و صحنه هاي غير اخلاقي، ديگر جايي براي انتقال پيام سالم باقي نمانده است. نكته عجيب اين جاست كه سينماگران امروز، تمام رفتارهاي زشت و مضامين نادرست را در فيلم هايشان به كار مي گيرند و بعد مي گويند مخاطبشان نوجوانان و جوانان اند. اين خيلي زشت است كه شما اين كارها را براي گروه هاي سني اي انجام دهيد كه محصول توليد شده براي آنها بايد چيزي به كل متفاوت از اينها باشد.
* مي گويند زماني شما سالانه 800 فيلم مي ديده ايد كه ميانگينش مي شود روزي 5/2 فيلم. اين مسأله صحت دارد؟
- بله. همين طور است، اين البته به زماني مربوط مي شود كه كارم نوشتن نقد فيلم بود. براي نقد نويسي خودم را موظف مي دانستم كه هر فيلمي را ببينم. وقتي خودم شروع به كارگرداني كردم، آمار فيلم ديدنم پايين مي آيد و به سالي 300 فيلم رسيد.
* الان چه؟
- الان از اين هم پايين تر آمده است. فكر مي كنم در سال به زحمت 200 فيلم مي بينم. يك دليلش مشغله هاي فراوان من است و دليل ديگر كه البته مهم تر هست پايين آمدن تعداد فيلم هايي است كه ارزش ديدن دارند.
|