دوشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۸۹ - Jan 22, 2007
طلسم اسكاراسكورسيزي
ترجمه: امير رضا نوري زاده
آكادمي هيچ وقت با خالق راننده تاكسي و گاوخشمگين ميانه خوبي نداشته است. هر چند مي گويند جدا افتاده مي تواند طلسم اسكار نگرفتن اسكور سيزي را بشكند
011163.jpg
011166.jpg
011169.jpg
011232.jpg
آيا در ششمين بار طلسم شكسته خواهد شد؟
اين سؤال پيرامون مارتين اسكورسيزي در ذهن علاقه مندان سينما نقش بسته است، كارگرداني كه پنج بار نامزد جايزه اسكار بود، ولي هرگز موفق به دريافت آن نشده است و اكنون فيلم آخر او به نام
جدا افتاده نامزد دريافت چند جايزه اسكار از جمله جايزه اسكار بهترين كارگرداني است و همه در انتظارند تا مجسمه طلايي اسكار را بالاخره در دستان او ببينند. اسكورسيزي اگر بهترين كارگردان معاصر سينماي جهان نباشد، يكي از بهترين هاست و علاوه بر ساخت فيلم هاي مستقل، چند تجربه درخشان در زمينه مستند سازي نيز داشته است. ولي شايد برخي از علاقه مندان او توجه چنداني به اين مسأله نداشته باشند و مطرح كنند كه جدا افتاده هرگز بهترين فيلم او نيست و يا حتي با بهترين فيلم هاي او فاصله زيادي دارد. اما جايزه اسكار قطعاً براي اين فيلمساز نيويوركي مفهوم فراواني خواهد داشت و نشانگر پذيرش او از سوي جامعه فيلمسازان لس آنجلس است. شايد براي ما كه سينما را جدي دنبال مي كنيم، اين تقدير و جايزه پس از همه موفقيت هايي كه او در ظرف اين دهه ها داشته، چندان اهميتي نداشته باشد ولي بدون شك خود مارتي به اين فكر مي كند كه استيون اسپيلبرگ، بيلي وايلدر و جان فورد همه كارگردانان اسكار بوده اند و او نيز دوست دارد تا نامش را در كنار آنها ببيند.
فيلم جدا افتاده بر خلاف اكثر فيلم هاي بزرگ اسكورسيزي يك فيلم نيويوركي نيست و در آن نشاني از مافيايي ايتاليايي- آمريكايي ديده نمي شود. از دوست هميشگي اسكورسيزي- رابرت دنيرو- در آن اثري ديده نمي شود چون او به دنبال ساخت فيلم خودش (چوپان خوب) بود. اين شرايط اسكورسيزي را واداشت تا از جك نيكلسون در نقش فرانك كاستلو پير و چاق استفاده كند و او نيز به فيلم جدا افتاده لحن متفاوت متمايزي داد. قطعاً حضور دنيرو در اين نقش مي توانست ضرباهنگ فيلم را سريع تر كند در حالي كه نيكلسون با بازي منحصر به فردش فضايي كميك به شخصيت كاستلو داده است. جدا افتاده اثري حرفه اي در كارنامه اسكورسيزي است و قبل از هر چيز به ما يادآوري مي كند كه نسل درخشان دهه 1970- اسكورسيزي، دپالما، اسپيلبرگ- همگي در شرايط مشابهي به سر مي برند و ديگر از آنها نبايد انتظار فيلمي نابغه وار داشته باشيم بلكه آنها بيشتر ترجيح مي دهند چند فيلم ديگر بسازند ولي به سراغ يك پروژه پر دردسر نروند. دو فيلم آخر اسكورسيزي، هوانورد درباره زندگي هاوارد هيوز و جدا افتاده، هر دو پرستاره و موافق جريان اصلي سينما بودند اما هرگز گوياي توانايي هاي حرفه اي اسكورسيزي نبوده اند.
بيماري درازمدت اسكورسيزي در كودكي و نوجواني باعث شد تا او نتواند زندگي عادي را در كنار دوستان و هم كلاسي هايش در مدرسه داشته باشد اما علاقه او به سينما به حدي بود كه تحصيل در مدرسه مذهبي را رها كرد و به مدرسه فيلم نيويورك رفت اما موضوعات مذهبي هميشه جزيي جدايي ناپذير از فيلم هاي او بوده است. در فيلم خيابانهاي پايين شهر (1973) كه اولين فيلم بزرگ وي محسوب مي شد، نجات قهرمان فيلم (چارلي) در پايان فيلم از نگاه اكثر منتقدان نوعي رستگاري مذهبي است و چارلي سرانجام توسط دوستش از درگيري هاي مافياي ايتاليايي نيويورك نجات مي يابد. اما اين نخستين بار نيست كه يكي از شخصيت هاي شرور و سركش فيلم هاي اسكورسيزي توسط قهرمان فيلم به آرامش دعوت مي شود تا بتواند در نهايت به آرامش قلبي برسد.
در گاو خشمگين، جك لاموتا (با بازي رابرت دنيرو) با تمامي دنيا سرناسازگاري دارد اما برادرش (با بازي جوپشي) سعي در راهنمايي اش دارد. در رفتار خوب جوپشي نقش رهبر يك گروه گنگستر را ايفا مي كند و شخصيت ري ليوتا براي نجات او تلاش مي كند.
اما شايد بهترين دليل براي بيان اين ادعا كه جدا افتاده بيشتر تقليدي از فيلم هاي اسكورسيزي است، تا فيلمي از اسكورسيزي، اين باشد كه ما هرگز نشاني از موعظه و راهنمايي در اين فيلم نمي بينيم. هر كدام از شخصيت  ها راه خود را در پيش مي گيرند و شوك آورترين لحظات فيلم زماني است كه وفاداري زير پا گذاشته مي شود.
جدا افتاده براساس فيلمي هنگ كنگي به نام روابط شيطاني ساخته شده است و شايد نقطه ضعف ديگر فيلم همين باشد چرا كه ما هرگز عادت نداشته ايم فيلمي را از او ببينيم كه داستان آن را كم و بيش از پيش بدانيم و در عوض در پرداخت روان شناسانه شخصيت ها، آنها تنها گوشه اي از خصوصياتشان را در لحظه وقوع حوادث غيرقابل پيش بيني ارائه مي دهند.
اما با وجود همه اينها، اگر او جايزه اسكار بهترين كارگرداني را براي اين فيلم دريافت كند، هرگز به اين معنا نخواهد بود كه او لياقت چنين جايزه اي را براي اين فيلم نداشته بلكه قطعاً اين جايزه براي يك عمر فعاليت سينمايي به او اعطا خواهد شد.
منبع: واشنگتن پست‎/۱۴ ژانويه

نگاه
عاشق فروتن سينما
سعيد مروتي
اين كه اسكورسيزي كبير تا حالا اسكار نگرفته گرچه عجيب است اما اگر يادمان باشد كه هيچكاك هم هرگز اسكار كارگرداني را نگرفت، آن وقت با موضوع راحت تر كنار مي آييم. او اگر امسال هم اسكار نگيرد، بالاخره اين مجسمه طلايي را براي يك عمر فعاليت هنري دريافت خواهد كرد. همان جايزه اي كه به هيچكاك و خيلي از بزرگان ديگر (كه سالها از سوي اعضاي آكادمي ناديده گرفته شدند) دادند. در سال هايي كه فيلم هاي درخشاني مثل راننده تاكسي ، گاو خشمگين و تنگه وحشت را مي ساخت، اعضاي آكادمي به او بي اعتنايي كردند و فيلم هاي اخير استاد، گرچه آثار قابل قبولي اند ولي قابل مقايسه با شاهكارهايي نيستند كه اسكورسيزي دو دهه پيش مي ساخت. او البته حتي در بدترين روزهايش هم سينماگر برجسته اي است.جداي از قدرت كارگرداني، مسئله اي به نام تلقي از سينما به عنوان هنر وجود دارد كه استاد را از بقيه فيلمسازان برجسته، متمايز مي كند. اسكورسيزي در اين سال ها در مقام يك عاشق فروتن سينما، نشان داده كه به تاريخ سينما بيش از هر منتقد و صاحب نظري تسلط دارد.اين كه تا حالا اسكار به او تعلق نگرفته، نه نشانه ضعف اسكورسيزي بلكه به قول منتقدي، لكه ننگي به دامن اعضاي آكادمي است. سال ها فيلمسازان متوسط و ميان مايه اي به جاي اسكورسيزي اسكار بهترين كارگرداني را گرفتند ولي از آنجا كه زمان بهترين محك براي آثار هنري است، امروز اين فيلم هاي اسكورسيزي اند كه جايگاه رفيعي دارند؛ نه فلان فيلم فرصت طلبانه اي كه به خاطر مضمونش در بيست و چند سال پيش اسكار گرفته.

سايه روشن
نگاهي به ملكه رودخانه به بهانه حضور
در جشنواره فجر
شكستن امواج
011160.jpg
ملكه رودخانه فيلمي تاريخي است كه بر اساس داستان واقعي توسط وينسنت وارد كارگردان نيوزلندي ساخته شده و همچون ساير آثاري كه در اين كشور ساخته شده، به لطف فيلمبرداري خوب آلون بولينگر، مملو از مناظر و چشم اندازهاي جذاب است. اما فيلم به رغم بهره گيري از فيلمنامه اي خوب، نمي تواند در اكثر دقايق انتظارات تماشاچي را با توجه به حضور چندين چهره مشهور از جمله كيفرساترلند و سامانتا مورتورن برآورده كند و بويژه سامانتا مورتون در نقش يك زن ايرلندي كه در درگيري بين قبايل مائوري و ارتش انگلستان گرفتار مي آيد، كمتر از حد انتظار ظاهر شده است. اما عدم تصميم  گيري شخصيت مورتون در بازگشت به ايرلند و يا ماندن در نيوزلند تا به آخر تماشاچي را در سالن سينما نگاه مي دارد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
داخلي
شهري
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   داخلي   |   شهري   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |