پدران و پسران براي جهنمي
ندارد وجود خوب آدم اينجا
7_ بيسو سرزمين به سفر
ديد از خارج
پدران و پسران براي جهنمي
تايمز نيويورك نگاه از "تباهي به راهي"
هولدن استيون
طلايي شاه عدنان:ترجمه
بسته نقش وقار و بهمتانت گفتههايشان و حرفها ميگشايند سخن به لب گنگسترها وقتي
ميماند كتيبهها بر
جان.دارد همخواني غربي كلاسيك معيارهاي با كه است هاليوودي گانگستري فيلمي "تباهي به راهي"
قبضه در را شيكاگو تبهكاران زيرين دنياي كه است تباري ايرلندي مقتدر پيرمرد (نيومن پل) روني
طنين فيلم در پژواكش كه غران صدايي با او.ميكند اداره را غيرقانوني فعاليتهاي و داشته
دنيا به پسران":ميدهد سر ناله (كريك دانيل) كانر سرش خيره فرزند نهانكاريهاي از ميافكند
خود فاسد پسر ناشايست رفتارهاي روني ".بيافرينند دردسر از جهنمي پدرانشان براي تا ميآيند
.است رسانده قتل به را پدرش وفادار جانشين جنونآميز ، اقدامي در او كه چرا ميكند تقبيح را
روني جانشين قتل ماجراي شاهد روني جان خود خصوصي و دستآموز آدمكش (هنكس تام) سوليوان مايكل
بود شده تربيت او واسطه به و بود گرفته قرار روني قيموميت تحت خردسالي در سوليوان.است بوده
شده پيتر و جونيور مايكل نامهاي به پسر فرزند دو صاحب كه بود كرده اختيار همسر برايش حتي و
.است
شده حرفهاي و وفادار آدمكشي به بدل تبهكاري كلهگندههاي با روني رقابتهاي عرصه در اينك و
خود پدرخوانده و ارباب اعتماد مورد (روني تني و خلف پسر) كانر از بيشتر كه اوست هم و.است
كانر از اطمينانتر قابل سوليوان اساسا.است روني جان يك شماره مرد او.ميرود شمار به روني
.ميگيرد قرار مشورت مورد بيشتر و است
فرزندان ، تربيت درباره روني تكاندهنده و تلخ مشاهدات ميگويد ، ما به فيلم كه همانطور
و كنند خلق دردسر پسرانشان براي كه زميناند روي ابدي ابهامات پدران":دارد وارونه كاركردي
(هوشلين تيلر) جونيور مايكل سوليوان ساله دوازده پسر توسط ماجراها ".دهند تعليم را آنها
در و هفته شش مدت در وقايع بيشتر) ميشود موشكافي برايمان رابطهها و مكانها و ميشود روايت
نبوده خوب هيچوقت اما است پاكدامني آدم پدرش ميگويد جونيور (ميپيوندد وقوع به زمستان 1931
.است
:ميگويد پاسخ نه ، يا دارد باور آن به نميداند كه اخلاقي دودلي يك با را خود پسر سوالهاي
از بعضي و "سوپرانو" فيلم ميان مقايسهاي و تامل با را سوالها آن از برخي "تباهي به راهي"
.است بوده خانواده مرد يك هم و گانگستر يك هم قهرمانش كه داده پاسخ هنري محبوب و بزرگ كارهاي
و مفلوك روستايي يك به شباهتي هيچگونه اوست نقش عهدهدار هنكس كه قهرمان ضد كاراكتر البته
به راهي" كمحرف قاتل و قهرمان ضد.ندارد ميكند ، كار زيرپيراهني با انبارها در كه حومهنشين
كه گناهاني از خاصي زيركي با حال عين در كه ميگذارد نمايش به را شده تباه اشرافيتي "تباهي
نمايد ، پيروي او از فطري طور به پسرش كه است معتقد سوليوان.است آگاه خوبي به ميشود مرتكب
به را او تقدير دست كه هنگامي.بگذارد ارث به برايش را خود جنايتكارانه اعمال نميخواهد اما
او به را آن از استفاده نحوه و ميگذارد نوجوانش پسر اختيار در اسلحه يك ;ميراند كناري
فرار براي اتومبيل از چگونه ميگويد او به و ببرد كار به را آن لزوم صورت در كه ميآموزد
گونهاي به پدر ، مقام از تجليل در اصلي هراس جونيور نگاه از شرايط بررسي هنگام.كند استفاده
چهرهاش اوقات بيشتر سوليوان.ميافكند طنين بزرگسالي در هراسش شدت كه ميشود ، آشكار عريان
بزرگي ممتد ، سكوتي با همواره و ميگيرد قرار دارد سر بر كه كلاهي روشن سايه از هالهاي در
دانايي و دانستنيها همه هراسآلود خوبيهاي.ميزند رقم را ماندگار و طولاني الوهيتي
اهداف وراي خود ، ذاتي دردمندانه احساسهاي با دارد قدرتمندي و خطرناك شغل كه عبوس سوليوان
.بگذارد امان در تبهكاران احتمالي مجازاتهاي از را پسرش و خود دارد تلاش همواره و كرده پنهان
كودكي از كه پدرانه الگويي صورت به كه است خود مقام قائم و پدر شاهد سوليوان حال عين در
.ميكشد را انتظارش سرنوشتي چه نميداند شده ، دگرگون شرايط اكنون و كرده حمايتش
طرفي از خويش ، تند و آزارنده شاهينوار نگريستنهاي و خويي درنده آن با روني جان شخصيت
ميآورد ارمغان به سوليوان براي را ابدي شرمساري نيز و است گذشت و بخشش بينهايت از تمثيلي
.دارد همراه به برايش نفرين و خير دعاي اما
مجموعه ميان در شده گرفته نظر در روني جان نقش براي كه سالهاي وهفت هفتاد مرد شخصيت
نقشآفريني واپسين اين در كه او ميگيرد جاي افسانهاي نيومن پل بهيادماندني نقشهاي
ثبت خود كارنامه در هميشه براي را آيندهنگر و فرد به منحصر بازي يك مهارتهاي سينمايي
جونيور مايكل كنجكاويهاي ستايش ميكند ، موثر را فيلم غمبار حوادث سلسله كه عاملي.ميكند
و ميكند چه معاش امرار براي پدرش بداند ميخواهد نوميدانه او.است داستان طول در پدرش از
پنهان ميراند ، كانر از تقاص براي پدرش كه اتومبيلي صندوق در جونيور چيست؟ شغلش دقيقا
تنفر وي از همين براي و ميكند حسادت سوليوان به كانر.باشد آنها رويارويي شاهد كه ميشود
اقدامي در و برساند قتل به را جونيور روني پدرش با مشورت بدون ميخواهد او.دارد شديد
پيتر كوچكترش پسر و (لي جيسون جنيفر) آني همسرش و ميكند حمله سوليوان خانه به جنونآميز
صحنه با و ميآيد خانه به دوچرخه با جونيور هنگام اين در.درميآورد پاي از را (آيكلين ليام)
ميبيند تاريكي در را پسرش و ميآيد خانه به سوليوان سپس ميشود مواجه برادرش و مادر عام قتل
شرايط ;ميشود روبهرو خانوادهاش اعضاي اجساد با و ميرود بالا طبقه به او.است شده شوكه كه
با بود دقايقي ميشنويم ، دور از را او گريه صداي ما و ميريزد هم به سوليوان ذهني و رواني
فراري ياغي دو به دو هر ترتيب اين به و ميبرد خود با اتومبيل با را جونيور غيرعادي حالتي
كار براي شيكاگو طرف به و ميگذراند سر از را انتقامجويانه و مرگبار توقف يك او ميشوند ، بدل
جستوجوي شامل ماجراها دنبال.ميكند حركت كاپون آل راست دست (توچي استنلي) نيتي فرانك نزد
ميكنند ، محافظت را آن روني مردان كه هتلي اتاق در و است كانر از خونخواهي براي سوليوان پيگير
ثروت بردن يغما به و بانك از سرقت در سوليوان شيوه.كند عملي را نقشهاش تا ميگيرد پناه
.ميماند رابينهود شيوه همچون تبهكاران
اين كه شده تهيه راينر پيرز ريچارد از تصاويري و آلنكالينز ماكس از كتابي اساس بر فيلم
تباهي كلمه خود.ميكند مطرح انجيل روايات از تازه برداشتي يا و جديد گونهاي همچون را معضل
جاي بر نمادين صورتي به را خود تاثير و معني كاملا و كرده ترسيم را دوزخ از فانتزي حالت يك
وقوع احتمال و جهنم و بهشت به و بوده وفادار غربي كلاسيك اخلاقي سخت قواعد به فيلمميگذارد
.دارد اعتقاد هم رستگاري
در ريشه كه اسطورهاي هالهاي در نسبي طور به "تباهي به راهي" فيلم شخصيتهاي ترتيب اين به
يادآور و درمينوردد را دور سرزمينهاي سرنوشت ، پي در ششلولبندي همچون و دارد وسترن آثار
و متانت ايشان گفتههاي و حرفها ميگشايند ، سخن به لب آنها وقتي ميشود ، (نابخشوده) و (شين)
ماري همچون كه فيلمنامه اين ديگر مرموز و پليد شخصيت.ميماند كتيبهها بر بسته نقش وقار
.است دارد علاقه عكاسي به كه آدمكش يك (لاو جود) مگواير ميشود ، ظاهر فيلم دوم نيمه در زنگي
ميگشايد آتش آنها روي بر كه هنگامي ميكند ، تهيه عكس آلبوم حوصله با خود قربانيهاي از او
موج ناخوشايند مبهم ميل گونهاي و ذاتي بيتفاوتي درآمدهاش حدقه از و بيروح چشمان در
.ميشود ظاهر پرده بر انتقامجو خشم يك همچون ;بردهايد ياد از را او كه هنگامي درست.ميزند
ميخواند جونيور مايكل كه مصوري كتابهاي با دقت پر و پيچيده موازنهاي در فيلم طراحي
بحران دوران نقاشيهاي نمايش.ميگيرد قرار (دارد دست در تنها رنجر كه حالي در جونيور)
.ميآورد ياد به ديگر باري را ديگران و هوپر ادوارد مجهور نقاشيهاي خصوص به و آمريكا اقتصادي
.ميگذارد نمايش به را جزييات (نميگيرد شتاب چيزي) هيجان بدون و آرام حركتهاي با دوربين
را آن و ميكند شركت جنازه تشييع مراسم در و مييابد استمرار زمستاني فضاسازي و نورپردازي
.ميكند معرفي غمبار و اندوهگين
را تباهي به راهي لحظات آن تقدير و پاس به و ها"پدرخوانده" در ويليس گوردن مانند هال كنراد
دهد نمايش را پدرخوانده سبعيتهاي و بيپروا لحظات ميخواهد كه هنگامي اما.ميشمارد بزرگ
.گزيند دوري است ممكن كه خشونتي هر بروز از ميدهد ترجيح
دربرانگيختن و درآمده جور نيومن توماس سمفوني با شونده محو خاكستري و روشن سايه نورپردازي
تند نورهاي تركيبميكند عمل موفق ايرلندي سنتي موسيقي تركيب و آمريكايي محلي موسيقي حس
جرقهآميز نورهاي تابش و شيكاگو سيلآساي باران زير در گانگسترها چهره نور ضد و هيجانانگيز
.نميرسند گوش به فريادها و گلولهها صداي حال اين با است شده فيلمبرداري زيبايي به مسلسلها
اين.ميشود شكسته درهم ايرلندي موسيقي تم از تركيبي و (نيومن) روني جان صداي با سكوت اين
و آميخته درهم نورپردازي و تصويري زيباشناختي اصول رعايت با كه است كشتاري صحنههاي از يكي
را حوادث اما نيست خشونت بدون "تباهي به راهي" اگرچه.ميگيرد فاصله خونريزي از احتياط با
آينههاي خلال از را جنايت نماي كه باري آخرين مانند.ميدهد نمايش شده حساب و محافظهكارانه
از دوربين كه پنجره روي آن بازگشت و چهره روي انعكاس صورت به اينكه يا و ميدهد نشان حمام
بازي سگي با كه ميدهد نشان را ساحل در پسركي نماي پيوسته و ميكند چشمپوشي آن مستقيم نمايش
مييابد ، آدمها تراژيك برخوردهاي از فراتر كاركردي ديزالوها و تصويرها آن جابهجايي.ميكند
.برگزيد را يكي زمين ، روي جهنمي و اتفاقي بهشتي دنياي يك ميان همزمان بايد و
ندارد وجود خوب آدم اينجا
تباهي به راهي درباره هنكس تام حرفهاي
كيتابوون
فردا و كردهام بازي را نقش اين اكنون دهم انجام را ديگري كار كه باشم آدمي نميآيد نظر به
داد خواهم انجام را كاري چه نميدانم
كرد؟ جلب را نظرتان فيلمنامه اين در چيزي چه *
فيلم درباره.نبود فيلمبرداري آماده جدي صورت به هم عشق قايق فيلم و بود كردن كار زمان خب ،
آشكارا و شود ظاهر نقش اين در داشت دوست بود من جاي ديگر هركس كه ميدانيد تباهي جاده
طراحي مانند سينمايي عناصر همه و ميشد تلقي مهم ژانر فيلم يك بهعنوان باشد ، جذاب ميتوانست
همه.دارد وجود همه دوره آن هواي و حال كلاهها ، لباسها ، اتومبيلها ، خيابانها ، صحنه ،
داشته حقيقت ميتواند و است نزديك هم زمانه و دوره اين به نيز فيلم موضوع.بودند جذاب اينها
من به بايد كه آنچه از بيش خيلي كه خواندم و ديدم سالهاي 1930 درباره را زيادي چيزهاي.باشد
.ميپرم آن روي پا و دست چهار با ميافتد اتفاقي چنين وقتي خب.كرد كمك
رفتهايد؟ كش والترپاركس از را فيلمنامه بود گفته زانوك ريچارد فيلم تهيهكننده *
يك (شكسته كشتي) اول نيمه فيلمبرداري زمان در اسپيلبرگ آقاي ميافتد ، اتفاقي چنين معمولا
لندن در بعد.انداختم آن به شتابزده نگاه يك من و گذاشت اختيارم در را گرافيكي رمان از كپي
ميتوانم دارم دوست اگر پرسيدند من از كه ميكردم ، كار (برادران دسته) فيلم پروژه در
سپس خواندم را آن.بخوانم را آن بفرستيد حتما بله گفتم من.بخوانم را تباهي جاده فيلمنامه
ميتواند فوقالعادهاي فيلم كه پرسيدم والتر از اول روز.بودم رفته تعطيلات به والتر با
سوليوان نقش ميخواهند آيا و كنيد؟ كار را آن داريد دوست آيا گفتم او به ;كرد تصديق او.باشد
براي و نداشتند نظر در فيلم كارگرداني براي را خاصي كارگردان موقع آن بگيرم؟ عهده به من را
شتابزده نميخواستند چون ميكردند ، فكر بايد و داشتند زمان به نياز مناسب فرد كردن پيدا
به خيلي فيلمنامه اول بخش چون بود سختي كار خيليها براي فيلم اين واي ، نمايند تصميمگيري
يك ميتوانست و باشد داشته ميتوانست زيادي خونريزي و پركشمكش صحنههاي بود ، وفادار رمان
كرد ، تغيير كاملا فيلم وي ، رسيدن با ;شد كار به دعوت منديز سم اماباشد زدوخورد پر اكشن
خودم روش با ميخواست منديز.نميافتد اتفاق آن هرگز نخواهد كارگردان اگر كه ميدانيد
.باشد تاثيرگذار و ديدني بيشتر كه كند تصوير را فيلمنامه
بود؟ چگونه دارد ، تخصص تئاتر در كه فيلمسازي با كردن كار *
همين از او سينمايي زيباييشناسي.است تيزفهمي و باهوش آدم منديز.بود تجملاتي و زيبا خيلي
پل و من روز يك ميكرديم شوخي منديز با ماها.ميگيرد سرچشمه موضوعي و تصويري غناي و زيركي
ديگر و ساختم فيلم يك شصت دهه در من":گفت او به پل دفعه يك و شديم نزديك او به نيومن
فيلمسازي تجربه يك اواخر اين من خود ".باشي من مثل نميخواهي كه تو گذاشتم كنار را كارگرداني
آخرين نكند سم" گفتم او به.نداديم ارائه ديگري كار وقت هيچ ماها دوي هر.گذراندم سر از را
و دقيق داستانپردازي آن با فيلم ساختهاي فيلم يك تاكنون تو !"باش مواظف خيلي.باشد تو كار
باشكوهي تخصص در ريشه او براي كردن كار تئاتري پيشزمينهنترساند را سم هرگز نماها همه آن
خرج به حساسيت بود لازم كه آنچه از بيش.برخوردارند آن از پيشگامان و بزرگان معمولا كه دارد
به راهي) فيلم صحنههاي كردن اداره در انسانشناختي مهارتهاي و ديپلماتيك روشهاي.ميداد
تطبيق را خود و ميكند كار شرايطي هر با.اوست تئاتري حرفهاي كارشناسي از ناشي (تباهي
صندليهاي روي از آنها كردن بلند و هنرپيشگان از بازيگيري در سختگيري مثال براي.ميدهد
آدمي جالبترين او.اوست برنامههاي از جزيي خستگي ، مرز تا مكرر و اجباري تمرينهاي و راحتي
برويم چطوره؟ اوضاع":ميگويد و ميكوبد شما منزل در بر او ميشناسم حرفه اين در من كه است
.كنم كار منديز با ديگر فيلم نوزده از بيش اميدوارم "تمرين
گرفتيد؟ الهام چگونه فيلمنامه در سوليوان مايكل شخصيت از *
.دارد جريان فيلم در كه است پدرش با پسر رابطه نفس چيزها اين همه به راهيابي اصلي كليد
معني فرزندان با پدران مراوده كردن پيش و پس در آنها خانوادگي ارتباطات در كردن كندوكاو
كه باشم زيادي چراهاي جوابگوي بايد و دارد ارتباط من با پسرم و هستم جونيور پدر من.مييابد
خشونت نمايش از بينياز قصه اين بستر در كه دارد وجود احساسات از كاملي درياي.ميخواهد او
چشمگيرترين و قويترين.آورد برون سر رابطه اين دل از ميتواند روش ميليونها مدد به و عيني
(نيومن) روني شخصيت.دارند وجود فيلم اين در عنف و خشونت از دور به رابطه ويژگيها و پيوندها
با ماميبخشيم غنيمت را آن كه است ، پسري و پدر رابطه از كاملي تركيب (سوليوان) من خود و
.ميدهيم پاسخ را همديگر پرسشهاي مرتب و داشته همچشمي و چشم يكديگر
بزرگترين.ندارد تعجب جاي ميكنيم نابود را يكديگر آخر سر اما.هستيم راحت خيلي هم با ما
سفر اتومبيل با كه پسري و پدر جز نيستند كسي آنها هستند؟ كساني چه فيلم اين غريبههاي
آدمي نميآيد نظر بهتنها و عاصي آدمهاي ميشود مطرح آدمها رابطه سكانس هر در.ميكنند
فردا و كردهام بازي را نقش اين اكنونميدهم انجام را ديگري كار آن و كار اين كه باشم
اصلا كه گرفت خواهم قرار جايي در بالاخره داد ، خواهم انجام را كاري چه نميدانم
.بگيرم قرار نميخواستهام
7_ بيسو سرزمين به سفر
سكوت روزه سال بيست
غلامي احمد
او به دارند همهاش.نرسد احسان گوش به تا ميبرد خود با را صدا كه است گرمي باد به من گوش
.لندرور به خودش به.ميگويند بيراه و بد
هم به چسبيده خانهها.است آنتن كاهگلي خانههاي بالايميرسيم خانوار چند با روستايي به
مردي.شويم خلاص آدمها اين شر از تا ميداريم نگاه ميدان وسط.پراكندهاند و تكتك.نيستند
.برگرديم كه ميكند تعارف احسان.خانهشان برويم بايد ميگويد و احسان نزديك ميآيد ريزه
دستهايش حركت با احسان و ميزند حرف يكريز ريزه مرد همين فقط.رفتهاند و شده پراكنده همه
من به رو و ميآيد طرفمان به كاهلي با احسان.كند مشورت ما با تا بدهد اجازه ميفهماند او به
:ميگويد
.نميكنند ولمان...بمانيم ناهار استاد ،
اينها گير را ما و نميكرد گل نوعدوستيات نميشد ، حالا درآوردي ، را ما پدر احسان -
نميانداختي
...اما توست با حق استاد -
.بمانيم بايد ميگويد هم پيماننيست چارهاي
روستاييها را ما دورتادور.مينشينيم كاهگلي اتاق يك توي بعد و خانه داخل ميرويم
به قرمزي درشت دانه تسبيح استثنا بدون مردان همه.كرده پر را اتاق سنگيني سكوت.گرفتهاند
ساختن آماده و روب و رفت و پز و پخت حال در خاموش و آرام زنهاميگويند ذكر و دارند دست
.هستند ناهار
مياندازد پايين را سرش و ميشود سرخ احسان "...داديم زحمت احسان آقا به":ميگويد ريزه مرد
احسان آقا":ميگويد روستاييها از يكي.ميشود سكوت دوباره "داريد؟ اختيار":ميگويد و
و ميگويد چيزي كسي هر.ميشود منفجر حرف از بمبي يكدفعه و "...است قراضه ماشينش
.ميكند اظهارنظري
.ندارد زور ميكند ، قورقور است ، خراب چراغش":نميكند گوش ديگري حرف به كس هيچ و هم با همه
نه آلمان مال...ماشينيه خوب بيدماغ ماك.داشت زوري عجب داشت بيدماغ ماك يكي ما قوم توي
كه من عموي.ميشه بلند ژاپن اين گور از دوده چي هر ژاپن مال بابا نه.است آمريكا مال بابا
"...بهشت بهشته ميگفت ژاپن ، بود رفته
فكر.ميكند نگاه را همه واج و هاج پيمان.است محشر كه كرده پر را اتاق وزوزي و قال و قيل
به صبوري از مايه چه پرچانگياش تحمل براي من برده پي اكنوناست گرفته وجدان ناراحتي ميكنم
واج و هاج احسان.است سكوت روزه جماعت اين برابر در پيمان پرچانگي واقعا اما.بردهام كار
انداخته چاه توي را سنگ اين كه است عاقلي آدم همان خودش نميآيد يادش اصلا و ميكند نگاه
...ساكت اه ساكت":ميزند فرياد ريزه مرد ناگهان.است راگفته واژه اولين كه بوده او يعني
و چالاكي و فرزي با روستايي زنان و ميگيرد فرا را جا همه سكوت يكباره به "آوردهاند ناهار
.ميكنند پهن سفره.ميدهند انجام زنان را كارها همه.ميكنند پهن را سفره سرعت به سكوت در
كسي هنوز.سفره توي ميگذارند را پلو ديسهاي و ميآورند نمك و بشقاب.ميآورند پياز و سبزي
...بفرما":ميگويد ريزه مرد.مياندازند تسبيح درشت دانههاي دارند همه و.است نكرده شروع
.ميبرند يورش پلو ديسهاي به همه كه نشده تمام جملهاش هنوز "
سرحرفي استاد":ميگويد پيمان به احسان.ميشود شنيده كه فكهاست و قاشقها صداي فقط حالا
"...بخورند كمتر شايد كن ، باز را
زماني از.روستا طرف آن خرابههاي به.است ديگري جاي نگاهم هم من.بگويد چه نميداند ، پيمان
.است شده ويران و بوده آنجا ده قبلا انگار.است كرده جلب را نظرم آمدهام كه
.بزنيم سري آنجا به بايد ناهار از بعد.است برافراشته قد سبزي گنبد فقط ويرانهها ميان در
"موافقي؟":ميگويد پيمان.حرف و است حرف فقط كه اينجا
.موافقم چيرو -
.سركار بذاريمشان كنيم ، باز را حرف سر -
.موافقم -
اگر":ميگويد است داشته نگاه هوا توي را قاشق كه همانطور و نقش ريز مرد به ميكند رو احسان
فقط.نميزند حرفي و ميدهد تكان را كلهاش ريزه مرد "...بود خوب بوديم آورده را تراكتور
براي احسان.نيستند قايل پشيزي احسان حرف براي هيچ.ميخورند غذا يكريز جماعت.ميكند هن هن
"ميآوريد؟ را تراكتور كي حالا":ميگويد دوباره نشود بور اينكه
و ميروند پايين و بالا فكها.نميزند حرفي و "...ام ام":ميگويد دوباره ريزه مرد
ناهار سر حراف روستاي از فرار موقع بهترين ميگويم پيمان به.ميشود كمتر و كم ديسها پلوي
كند تمام را ناهارش تا بماند ميخواهد نخورده را ناهارش هنوز احسانميشويم بلند جا از.است
:ميكشم و ميگيرم را دستش حرص با
.احسان برويم بيا -
.بخوريم غذا و بمانيم ميخواهد ما از سر علامت با.ميشود بلند ريزه مرد
راست و دولا بار چند و ميگذارد سينه روي دست.ندارد فرصت چون نميكند اصرار خيلي اما
كه ويرانهاي طرف ميافتيم راه و بيرون ميآييم زنبورها كندوي از.ميكند خداحافظي و ميشود
.دارد سبزي گنبد و روستاست روبهروي درست
...استاد بودند آدمهايي عجب":ميگويد احسان عاقبت.است سكوت ما تاي سه هر بين اتاقك توي
در گنبد و ميشود گم خاك غليظ غبار در حراف روستاي آينه توي از.خنده زير ميزنيم سه هر "
گلهاي دارد دست در كه آبپاشي با پيرمردي.ميشود شفاف و مييابد وضوح ما نزديك نماي
.ميدهد آب را آفتابگردان
تا چند پيمان.جلو ميرويم.است قدمگاه خادم نظر به.دارد سر روي سبزرنگي عرقچين و است سيدي
سلام جلو ميرود احسان.پيرمرد از هم تا چند و ميگيرد سبز گنبد و آفتابگردان گلهاي از عكس
.ميدهد
.ميدهد همينطور هم را ما جواب.ميدهد تكان را سرش فقط پيرمرد
هستيد؟ تنها اينجا شما پدر -
سكوت -
داريد؟ سال چند پدر -
...سكوت -
روستاست؟ همان جزء روستا اين پدر -
سكوت -
دارد ادامه
ديد از خارج
مرگ فرشته سوليوان
ابراهيمي افشين
**1/2 Rood to Perdition تباهي به راهي
لي ، جيسن جنيفر هوچلين ، تايلر جودلا ، نيومن ، پل هنكس ، تام:بازيگران _ منديز سم:كارگردان
.توچي استنلي
كارگردانان استعدادترين با و معتبرترين از يكي عنوان به سيسالگي به رسيدن از پيش منديز سم
.بيازمايد هم را سينما كه كرد دعوت او از اسپيلبرگ استيون سال 1999 در و ميشد شناخته تئاتر
بهترين جمله از) اسكار جايزه پنج كه بود آمريكايي زيبايي دوربين ، پشت در او حضور اولين حاصل
فيلمنامه او كاش اي كه بود گفته مصاحبهاي در هنكس تام موقع همان.كرد دريافت را (كارگرداني
دومين سراغ به منديز كه بعد سال سه.ميگرفت او را نقش تا بود خوانده اسپيسي كوين از قبل را
كه گنگستري دارد ، را سوليوان مايكل نقش او.آورد دست به را اصلي نقش كه بود هنكس رفت ، فيلمش
و شده بزرگ (نيومن) تبهكار روني جان توسط كه بوده يتيمي پسر مايكل.است معروف مرگ فرشته به
،(هوچلين) جونيور مايكل او ، پسر.ميكند را كار اين و...بكشد آدم است حاضر او خاطر به حالا
.برود بين از بايد شاهد عنوان به حالا و ميگيرد انجام روني پسر توسط كه ميشود قتلي شاهد
به دست و ميكنند فرار (لا) مگواير نام به حرفهاي قاتل يك دست از جونيور و سينيور مايكل
در آگهي درج از بعد هوچليننميكند كمكي آنها به هم شدن (توچي) كاپون آل دستيار دامن
فيلم اين و شد انتخاب نقش اين براي نفر هزاران بين از بازيگري ، امتحان در شركت و مطبوعات
با فيلمبرداري همزماني كه كند بازي سايزمور تام را كاپون آل نقش بود قرار.اوست تجربه اولين
صحنههاي تمام تدوين موقع نهايت در منديز.گرفت را او جاي مولينا آل و شد مانع هاوك بلك سقوط
.ميبينيم را او دستيار فقط و كرد حذف فيلم از را كاپون به مربوط
* * *
و شخصيتها از) نوآر سنتهاي كليه به وفاداري عين در كه است اين در تباهي به راهي ارزش
كاري همان و ميكند ارائه تبهكاران از جديدي چهره ،(تاريك و تيره فضاهاي تا گرفته روابطشان
اين گنگسترهاي.ميكند تكرار ديگر نوعي به را دادند انجام خوانده پدر در پوزو و كاپولا كه
آن از لذتي و است شغلي وظيفه مثل برايشان كار اين اما ميكشند ، آدم راحتي به چند هر فيلم
با مايكل رفتار لطافت كه است كليشهشكني اين اصلي عناصر از يكي پسري و پدر رابطه.نميبرند
خشن رفتار تضاد.ميدهند انجام كه است جناياتي با تضاد در پسرخواندهاش ، و پسر با جان و پسرش
خوب بازي كمك به خوب ، همسر و پدر يك عنوان به حضور و اسلحه گذاشتن كنار با خانه ، خارج در جان
دادن دست از عليرغم كه است جالب هم مسن نيومن پل ديدن.است شده فيلم قوت نقطه به تبديل هنكس
بازيگر كه شود باعث و كند تسخير را صحنه ميتواند هم هنوز هميشگي ، متشكر خود از نگاه آن
در ديگر بار يك منديز.باشد هنكس تام بازيگر اين اگر حتي..نيايد چشم به اصلا مقابلش
فيلمبرداري كمك به هم باز) فضاسازي داستان ، روايت در را زيادش توانايي توانسته تباهي به راهي
اندازه به نميتواند بار اين اما.بدهد نشان بازيگرها از گرفتن بازي و (هال كانراد خوب
.بدهد قرار تاثير تحت را تماشاگرش آمريكايي زيبايي
* * Mr. Deeds ديدز آقاي
.بوسمي استيو تورتورو ، جان رايدر ، وينونا سندلر ، آدام:بازيگران - بريل استيون:كارگردان
اداره را پيتزافروشي يك دورافتادهاي و كوچك شهر در ،(سندلر) ديدز نام به دلي ساده جوان
ميكند ، فوت بيفرزند ميلياردر يك وقتي.ميگويد شعر هم تبريك كارتهاي براي ضمنا و ميكند
به او.ميبرد ارث به را دلار ميليارد و 40 است او برادرزاده پسر ديدز كه ميشود معلوم
بيب حال همين در.ميگيرد قرار بزرگ شهر اين پول بر مبتني زندگي با تضاد در و ميآيد نيويورك
ميزند ، جا ساده و صاف دختر يك قالب در را خود است ، تلويزيوني برنامه يك خبرنگار كه (رايدر)
فرانك فيلم 1936 به نگاهي با ديدز.كند تهيه برنامه او به راجع و كرده جلب را ديدز توجه تا
كه _ اصلي فيلم در.نيست آن مستقيم بازسازي اما ;شده ساخته ميرود ، شهر به ديدز آقاي كاپرا ،
نامزد آن خاطر به و داشت را ديدز نقش كوپر گري _ كرد كاپرا نصيب را كارگرداني بهترين اسكار
هرليهي تيم توسط فيلمنامه و دارد را نقش اين سندلر آدام هم جديد فيلم در.شد هم اسكار جايزه
نوشته را مديسن بيلي و سقا گيلمور ، هپي كوچولو ، نيكي سندلر ، همكاري با قبلا كه شده نوشته
در.است بوده كوچولو نيكي سندلر ، قبلي فيلم كارگردان هم ، فيلم كارگردان بزيل ، استيون.است
راب و دارد را فرعي نقشهاي از يكي بوسمي استيو سندلر ، آدام فيلمهاي تمام مثل هم ديدز آقاي
.ميشود ديده چندثانيه فقط هم اشنايدر
* * *
او.كرد شروع مديسن بيلي با از 1995 سندلر كه است مجموعهاي از فيلم هفتمين ديدز آقاي
نقشهاي بازيگران و كارگردان بوده ، _ ديدز همين و عروسي خواننده جز به _ آنها تمام نويسنده
اين تمام در هم او مهربان اما دل ساده شخصيت و هستند مشترك موارد بسياري در آنها فرعي
هميشه كمدي ، خلق در موفقيتها بعضي عين در سندلر ، فيلمهاي سبك اما.است شبيه هم به فيلمها
آنها از ميتوان اشكال اين گرفتن نديده با فقط و داشته داستانش در حماقت و سادهانگاري نوعي
بيمنطقيهاي ميشد كه بود موفق طنزها و هجوها قدر آن كوچولو نيكي در اگر اما.برد لذت
شعارهاي هم و پراكندهترند و كمتر موفق طنزهاي هم ديدز آقاي در كرد ، فراموش را فيلمنامه
پايينتر بسيار را ديدز كه شده زياد قدر آن (داشته وجود سندلر فيلمهاي در هميشه كه) اخلاقي
كه است جذاب و متفاوت نقشي در رايدر وينونا حضور جذابيت فقط.ميدهد قرار كوچولو نيكي از
او ، حضور صحنههاي كه اميليو نقش در تورتورو جان درخشان حضور بهتر آن از و ميبرد پيش را فيلم
.است آمده در آب از فيلم قسمتهاي موفقترين
|