مردسالار گفتمان روايت و فلسفه
فرانسوي معاصر فيلسوف ;ايريگاري انديشههاي به نگاهي با
برجستهترين از تن سه سيزو ، هلن و كريستيوا ژوليا كنار در ;ايريگاري لوس:اشاره
بلژيك در م در 1930 گاري ايري.هستند پساساختارگرا فمينيسم مكتب پيرو روانكاو فيلسوفان
در نيز.كرد دريافت سال 1955 در لوون دانشگاه از را ارشد كارشناسي درجه وي.شد زاده
ديپلم در 1962.گرفت پاريس دانشگاه از را روانشناسي در ارشد كارشناسي درجه 1961
.شد پاريس "علمي پژوهش ملي مركز" مدير سپس و دستيار آغاز در او.كرد دريافت رواندرماني
در.خواند روانكاوي پس وازآنكرد شركت ژاكلكان سمينارهاي در بعد به سالهاي 1960 در
لكان نظر زير كه "پاريس فرويدي مدرسه" عضويت به وي.گرفت زبانشناسي دكتراي سال 1968
از "ديگر زن آينگي" عنوان زير خود دكتراي تز دومين نگارش از پس او.درآمد ميشد ، اداره
به را زنان كه مردسالار منطق اساس بر را اخراج اين وي.شد اخراج وينسن دانشگاه در تدريس
روتردام در اراسموس دانشگاه فلسفه كرسي سال 1982 در وي.كرد تعبير ميسازد ، وادار سكوت
برجسته فيلسوفان رديف در "جنسي تفاوت اخلاق" كتاب نوشتن با سال همان در.پذيرفت را هلند
و زبان با آن تفاوت و زنانه فلسفه و زبان باب در ايريگاري پژوهشهاي.گرفت قرار اروپا
بر ايريگاري.است گرفته قرار دنيا فلسفي محافل از بسياري توجه مورد مردانه ، فلسفه
.است گذاشته بسزايي تاثير ايتاليا و فرانسه در زنان مستقل جنبشهاي
باب در انديشيدن" ،"تفاوت فرهنگ سوي به:ما و تو من ، ":از عبارتند وي كتابهاي از برخي
(گفتار)گفتن سخن" ،"نيست يك كه جنسي" ،"غرب و شرق بين" ،"صلحآميز انقلاب يك براي:تفاوت
".ميشود آغاز تن دو ميان از مردمسالاري" و "بودن (جنس) تن دو" ،"نيست خنثي هرگز
و پساساختارگرا فمينيسم رويكرد چارچوب در ايريگاري انديشههاي به دارد نگاهي زير مطلب
.غرب در مردانه هويت با آن نسبت و فلسفه گفتمان از وي تحليل آنگاه
انديشه و فرهنگ گروه
پساساختارگرا وفمينيسم گاري ايري
فلسفي ، متنوع جنبشهاي قالب در بعد به هفتاد دهههاي از بويژه كه است گفتماني فمينيسم
رفته دست از حقوق احقاق براي غرب در زيستمحيطي و فرهنگي روانكاوي ، اجتماعي ، سياسي ،
اعم گوناگون حوزههاي در ميتوان را زنان حقوق شده فراموش ابعاد بيگمان.گرفت شكل زنان
گفتمانهاي از كدام هر رو اين از.كرد مشاهده سياسي و روانشناختي اجتماعي ، فلسفي ، از
بررسي و بحث به مختلف رويكردهاي اتخاذ با و يادشده ابعاد از يكي پيرامون فمينيستي متنوع
.ميپردازند زنان مسائل باب در
نوع ميسازد ، متمايز حوزه اين انديشمندان ديگر از را پساساختارگرا فمينيستهاي آنچه
-پساساختارگرا فمينيستهاي.است زنانه حقوق تبيين در آنان شده پذيرفته روشهاي و رويكرد
مساله به پساساختارگرايانه رويكردي با -هستند انواعي به تقسيم قابل نيز خود نوبه به كه
و شناختي نشانه روانكاوي ، فلسفي ، انديشههاي به اتكا با آنان.مينگرند زنان
زنانه هويت تبيين و شناخت به فوكو ميشل و بارت رولان لكان ، ژاك دريدا ، ژاك جامعهشناختي
.ميآورند روي
با سه هر سيزو ، هلن و گاري لوسايري كريستيوا ، ژوليا پساساختارگرا فمينيستهاي ميان از
مركز در آنچهبرخوردارند بيشتري معروفيت از (لكان ژاك تاثير زير) روانكاوي جهتگيري
هم انسان يعني) شدن سوژه چگونگي و فرد هويتيابي فراگرد دارد ، قرار انديشمندان اين توجه
.است (روانشناختي -اجتماعي موجودي عنوان به هم و فلسفي لحاظ به شناسنده موجودي عنوان به
آن با متناسب نقشي و شده تعريف آن اساس بر فرد كه است امري هويت انديشمندان اين نظر از
چگونگي دارد ، اهميت ايريگاري چون متفكراني براي آنچه اما.ميگردد پذيرا جامعه در را
فلسفي لحاظ به و اجتماعي لحاظ به سوژه اينكه يعني.است فلسفي -اجتماعي هويت شكلپذيري
شدهاي تعيين قبل از نقشهاي و مولفهها قبول يعني اجتماعي هويت ميگردد؟ تعريف چگونه
با فرد مطابقت يعني فلسفي هويت نيز.است آن نيازمند جامعه عرصه به ورود براي فرد كه
به.است شده گرفته نظر در متفكر و شناسنده موجودي عنوان به انسان براي كه ويژگيهايي
و شناسنده خردگرا ، منطقي ، انديشهورز ، انسان از كه تلقياي يعني فلسفي هويت بهتر عبارت
.دارد وجود (فيلسوف)فلسفهورز
فمينيستهاي اما.ندارد وجود مشكلي ظاهر در و ميرود پيش آرام همهچيز ، اينجا تا
ساختاري مبناي بر (اجتماعي و فلسفي از اعم) هويتي هر اگر كه نظرند اين بر پساساختارگرا
عبارت به.نيست شامل و فراگير عاملي هويت پس باشد ، يافته استقرار شده ، تعيين قبل از
تكهويتي ، ساختار اين شناخت براي آنها.هستند انحصارگر و تكبعدي هويتي ، ساختارهاي ديگر
نظر بهكنند كشف را آنها دروني منطق و بشكافند را موجود هويتي ساختارهاي تا ميكوشند
تقابلگرا منطق اين.ميكند پيروي تقابلگرايي از هويتي ساختارهاي بر حاكم منطق آنها ،
از متشكل ساختاري مثال براي كنيد فرض.است شده حل معادله طرف دو از يكي نفع به نهايت در
;داريم تقابل طرف دو
و متقابل امر دو)هگلي ديالكتيك منطق طبق لذا هستند ، هم با تقابل در ب و الفب /الف
ديگري نفع به (ب/الف)معادله طرف دو از يكي (ميشوند حل واحد كليتي در نهايت در متضاد
.است الف ميماند ، باقي آنچه مسلما و شود نفي الف نفع به ب كنيد فرض.ميشود حذف
بين تقابل دروني منطق از -1;هويتي ساختار هر كه معتقدند پساساختارگرا فمينيستهاي پس
گذاشته كنار ديگري سود به تقابل طرف دو از يكي اينكه نهايت در و -ميكند 2 پيروي امر دو
.شدهاست نفي و
/مرد ميان تقابلي منطق از ما جامعه در هويتي ساختارهاي كه نظرند اين بر آنها اين بنابر
شده حل مردانه هويت اثبات و زنانه هويت طرد با تقابل اين نتيجه ، در و ميكند حكايت زن
جمله از و پساساختارگرا فمينيستهاي.است مردان انحصار در هويت رو اين از.است
را زمينه آنها ، نقد و موجود تكهويتي ساختارهاي گرفتن پرسش به با تا ميكوشند ايريگاري
و اجتماعي هويت عنوان به آنچه كه معتقدند آنها.سازند فراهم زنانه هويت بازيابي براي
مردانه مولفههاي پايه بر منحصرا است ، آن با تطبيق به ملزم فرد و ميشود قلمداد فلسفي
تك ساختارهاي از فراروي داعيه پساساختارگرا ، فمينيستهاي جا همين از.است گرفته شكل
.هستند زنانه گمشده هويت بازيابي امكان سازي فراهم پي در و دارند را حاضر هويتي
هويت و زبان
طول در زنانه هويت كه است نظر اين بر پساساختارگرايانه ، رويكرد از پيروي با ايريگاري
.است گرفته قرار وگفتار عمل انديشه ، مبناي مردانه هويت عوض ودر شده رانده حاشيه به تاريخ
ميشود؟ حذف مردانه هويت با تقابل در زنانه هويت چگونه كه است اين پرسش
.نيست بعدي تك امري هويت كه است نظر اين بر سيزو هلن و ژولياكريستيوا مانند به گاري ايري
وجود زنانه هويت نام به هم ديگري هويت بلكه نيست ، مردانه جنس به متعلق منحصرا هويت ،
با ميگردد ، طرد مردانه هويت نفع به زنانه هويت چگونه كه امر اين تبيين براي او.دارد
-فردي حيات فراگرد در متمايز هويتي مرحله دو به لكان ژاك روانكاوي -فلسفي آراي به تكيه
در كودكي دوره در انسان وضعيت اين در:هويتيابي مرحله-ميكند1 اشاره انسان اجتماعي
.است مادر با نزديك پيوند
و نياموخته زبان هنوز كودك وضعيت اين در.ميكند هويتيابي مادرش با كودك مرحله اين در
مرحله ايناست نيافته قوام وي اجتماعي هويت بنابراين است ، نشده وارد اجتماع قلمرو به
با آشنايي طريق از كودك كه است وضعيتي:هويتيابي مرحله-ميگويند20 نيز پيشازباني را
زبانآموزي طريق از و ميشود جدا پيشازباني يا مادرانه قلمرو از پدر نام به ديگري فرد
زباني مرحله به پدر نام با كودك بهتر ، عبارت به.ميزند رقم خود براي را جديدي هويت
در كه اوست اجتماعي پايدار هويت اين.است جديد هويت همان زباني ، مرحله.ميشود وارد
با جديد هويت اين پذيرش گاري ايري نظر به.ميگيرد قرار نظر و عمل مبناي زندگاني تمام
ورود عرصه كه -زبان وي نظر به.است گرفته صورت (زنانه) مادرانه قلمرو يا اوليه هويت حذف
جامعه افراد همه بر را خاص هويتي مردانه ، مولفههاي مقولهبندي با -است جديد هويت به
قانون زبان لكان قول به يااست مردانه هويت قدرت ابزار زبان رو اين ازميكند تحميل
اما ميكنند ، همسانسازي بهراحتي جديد هويت اين با مردان گاري ايري نظر به.است پدر
.است يافته استقرار آنها هويت نفي برپايه جديد هويت كه چرا نيستند ، كار اين به قادر زنان
قائل فلسفي و اجتماعي مراتب در را برتري جايگاه مردان براي پديد نو هويت رو اين از
.ميگويد يك آن گاريبه ايري كه مرتبهاي.ميشود
جايگاه رو اين از.ميكند نفي را آن و ميزند واپس را زنانه هويت دائما جديد هويت اين
جامعه ، هر هويتي ساختار پس.است صفر مرتبه -گاري ايري تعبير به -اجتماعي مراتب در زنان
لنگر مردانه هويت در زبان اگر بنابراين.است شده ايجاد صفر جنس/يك جنس ميان تقابل با
.ميرسد "صفر" و "هيچ"به سازند همساز آن با را خود بتوانند زنان اينكه امكان پس انداخته ،
در زنانه سوژه و هويت بهتر عبارت به يا.هستند مواجه هويت فقدان با زنان حالت اين در
.است همسان"صفر" يا "هيچ"با كنوني جوامع
(the LackoF lack)فقدان فقدان با زنان است نظر اين بر ژاكلكان از پيروي با گاري ايري
كه هنگامي سو ديگر از و نيستند جديد هويت كسب به قادر سو يك از كه مواجهاند ، چرا
با برميآيند ، آن هويتيابيبا خواستار و برميگردند قلمرومادرانه به ناچار به
هويت احراز به (مادر) كسي با پيوند در بايد زيرا ميشوند ، گريبان به دست ديگر فقداني
.ندارد مشخصي هويت نيز او خود كه برسند
شيئي به ممتاز موقعيتي از كه است فردي رابطه مادر ، با پسر رابطه گاري ايري نظر از
رابطه كه حالي در.است (شيء-فرد رابطه) ابژه -سوژه رابطه ;فنيتر عبارت به يا.مينگرد
.است (فرد -فرد)سوژه - سوژه رابطه مادر با دختر
فرهنگ و فلسفه بر حاكم هويتي ساختار گرفتن چالش به با ميتوان كه است گاريمعتقد ايري
شده گم هويت اين اگر بيگمان.آورد فراهم را زنانه شده طرد هويت مجدد ظهور زمينه غرب
از پيش اما.گماشت همت زنانه خاص فلسفه و زبان ايجاد به ميتوان بيابد ، پيدايي امكان
مردانه فلسفه و زبان از چگونه و دارد ويژگيهايي چه زنانه فلسفه و زبان ببينيم ، آنكه
.ميپردازيم مردانه فلسفه گفتمان از گاري ايري بازخواني به ميگردد ، متمايز
فلسفه گفتمان روايت و گاري ايري
اگر بنابراين.است اول جنس هويت روايت ديگري ، گفتمان هر مانند فلسفه گاري ايري براي
در زنان.آورند روي فلسفهورزي به نميتوانند زنان پس دارد ، مردانه هويت از حكايت فلسفه
هم فيلسوفي زنان اگر.شدهاند نهي خويش هويت بر مبتني فلسفه ايجاد از انديشه ، تاريخ طول
اين در گاري ايري.پرداختهاند تفكر به اول جنس مقولات چارچوب همان در باز درخشيدهاند
هويت نفي با فلسفه پس ".است ورزي فلسفه شده ، دريغ زن از كه چيزي بيشترين":ميگويد باره
مبنايي چه بر گاري ايري كه ببينيم اكنون.دارد نزديك پيوند مردانه هويت اثبات و زنانه
.ميسازد مطرح را مدعايي چنين
:ميدهيم گوش فلسفه پيدايي چگونگي از وي روايت به
در كه گفت بايد مسئله اين توضيح در.ميگردد آغاز افلاطون غار تمثيل از فلسفه داستان
امور.ميشوند تقسيم حقيقي امور و مجازي و غيرحقيقي امور به دنيا امور افلاطون فلسفه
خويش روزانه زندگاني در انسانها افلاطون نظر ازاست جهان پديدههاي ظاهر همان غيرحقيقي
وراي در كه دارند وجود ديگر اموري اما.دارند سروكار پديدهها و اشياء ظاهر و سطح با
وي نظر از.است مثل يا (Eidos) ايدهها جهان آن و دارند قرار اشياء و پديدهها ظاهر
كه را درختي مثلا.حقيقي امور آن از است حجابي و پوسته دنياست اين در هرآنچه (افلاطون)
و ايدهها جهان در حقيقي درخت از است سايهاي بلكه نيست حقيقي درخت هيچگاه ميبينيم ،
افلاطون.دارد ظاهري معرفت دارد ، سروكار پديدهها و اشياء ظاهر با كه انساني لذا مثل ،
فلسفي تفكر و فلسفه نور به بايد پديدهها ، اشياءو حقيقت به رسيدن براي كه بود معتقد
ايدهها جهان به اتصال و غيرحقيقي و ظاهري امور از گسستن يعني فلسفه اين بنابرشد مجهز
.ميگردد متوسل مثالي به مسئله اين بهتر فهم براي افلاطون تفكر و خرد طريق از
كه كنيد فرض.ميبرند سر به تاريك غاري در كه است افرادي مانند جهان اين در آدمي وضعيت
آنها سر پشت آتشي كه كنيد فرض نيز.دارند آن مدخل به پشت و غار ديوار به رو افراد اين
ديوار روي بر كه را اشباحي و سايهها فقط آنها وضعيت ، اين در.باشد شده افروخته
.نيست اينطور كه حالي در ميپندارند ، حقيقت را آنها لذا و ميبينند ميافتد ، مقابلشان
درخشان خورشيد نور ديدن با آنها كنند ، راهنمايي غار از بيرون به را افراد اين اگر حال
روبهرو آنها حقيقي وجود با اشياء سايه جاي به اكنون و ميبرند راستين حقيقت به پي
نظر ازاست نبوده پديدهها ظاهر جز چيزي غار سايههاي كه ميشوند متوجه آنها.ميشوند
سر به تاريك غار در كه است افرادي وضعيت مانند به جهان اين در انسانها ما وضعيت افلاطون
.غافلند امر حقيقت از و دارند سروكار امور ظاهر با جهان اين در نيز انسانها.ميبردند
حقيقت درك به و بشكافد را امور ظاهري پوسته ورزي خرد و فلسفي تامل راه از بايد آدمي لذا
.برسد راستين
مردانه هويت با آن نسبت و فلسفه گفتمان تحليل به افلاطوني ، تمثيل اين نقل با گاري ايري
.دارد خود در را مردسالاري نطفه فلسفه ، آغازين روايت اين گاري ايري نظر از.ميپردازد
اين.است گرفته شكل خورشيد روشنايي /(غار) تاريكي ميان تقابل با فلسفه كه معنا بدين
ثابت را چيزي چه مسئله اين اما.است شده حل تاريكي نفي و روشنايي سود به نهايت در تقابل
قلمرو نماد غار تاريك دنياي كه ميكند اعلام و ميگذارد پيشتر گام يك گاري ايري ميكند؟
حقيقت يا خورشيد پرتو نفع به آنگاه و شده پنداشته غيرحقيقي كه است زنانه يا مادرانه
گفتمان كل به را خود انتقاد پيكان تيز نوك گاري ايري اينجا در.است شده نفي مردانه
خورشيد نور ديدن با آدمي اگر وي نظر به.ميگرداند متوجه حاضر زمان تا افلاطون از فلسفه
جستجو مردانه جهان در بايد را حقيقت پس ميرسد ، اشياء حقيقت به است مردانه هويت نماد كه
.كرد
ارشاد محمدرضا
دارد ادامه
|