كجاست تناقض حد
نيست ما درد درمان انفعال
فرهنگ حاشيه
مدرن ماقبل از دفاع
كجاست تناقض حد
سعيدي گلبابا با همشهري مصاحبه بر نقدي
شده چاپ آذرماه در 17 كه سعيدي گلبابا با همشهري مصاحبه بر است نقدي ميخوانيد چه آن
فعالي نسبتا همكاري پيش سال چند تا فرستاده ما براي را يادداشت اين كه آرام منصور.بود
علاقهاش مورد حوزه در تحقيق به بيشتر كه است مدتي اما است داشته فرهنگي نشريههاي با
تبريزي شمسالدين آراي بر او تحقيق حاصل كه را كتاب دو هم اخيرا و ميپردازد تصوف يعني
"شمس مكتب بر درآمدي" كتابهايش دارد قصد آراماست كرده آماده است همداني عينالقضات و
ناشر به نهايي ويرايش از پس را "همداني عينالقضات انديشههاي و آرا بر مروري" و
و نقد را سعيدي دكتر اظهارنظرهاي برخي خود دريافتهاي به بنا حاضر نوشته در اوبسپارد
اسپانيايي درباره سعيدي با همشهري مصاحبه در چه آن كنيم يادآوري است لازم.است كرده رد
كه ايرادي و سعيدي آقاي نه ميشود مربوط ما به كه است خطايي بود ، شده درج "نظام" بودن
.نيست وارد سعيدي به كرده بخش اين در آرام
بديعي حامد:عكس
سعيدي گلبابا
آرام منصور
هيچ صورت اين غير در است الزامي بالاتر مقامي و حال به مقامي و حالي از عبور هنگام تناقضات
است پيشين مقام كافر مقامي هر مومن عبارتيديگر به است نشده انجام حركتي گونه
صفحات محدوديت علت به همشهري روزنامه در عزيز سروران تكتك خدمت نباشيد خسته و سلام با
.شوم موضوع اصل وارد بيمقدمه كه است آن بهتر روزنامه ،
به سعيدي بابا گل دكتر جناب با گفتوگويي _ صفحه 16 - آذرماه 1381 مورخ 17 همشهري در
سرور عهده بر گفتوگو اين زحمت.باشيم مقلد كه آنيم از بالاتر:عنوان تحت رسيده چاپ
.سپاسگزارم نيز ايشان از كه بود فرجامي محمود آقاي گرامي ،
بابا گل دكتر جناب اظهارات ميداشت ، ملزم مطلب اين نوشتن بر را نگارنده چه آن اما
.بود شده ابراز كافي ، مطالعه و تحقيق فقدان از ناشي نگارنده ، اعتقاد به كه بود سعيدي
اعتنا قابل چندان بود شده اظهار متخصص غير و عامي فرد يك جانب از اگر دست اين از سخناني
رشته كرده تحصيل يك جانب از سخنان آن كه است اينجا دردآور موضوع اما.نميرسيد نظر به
.ميداند عربي ابن چون بزرگي عارف شاگرد را خود كه شده مطرح حكمت و فلسفه
جانب از شده ارائه مسائل مبسوط طرح گنجايش روزنامه يك صفحات ميدانم كه جايي آن از
خوانندگان حضور تقديم فهرستوار را مطالب ميكنم سعي ندارد ، را بنده نقد و سعيدي دكتر
سعيدي دكتر.انشاءالله.كنم موكول ديگر فرصتي به را مطروحه مباحث مبسوط طرح و كرده
متن).ميدانند مكه در "احتمالا" را شدنش سروده و عرفاني ديوان را الاشواق ترجمان
است ، عاشقانه شعري مجموعه ترجمانالاشواق كه است يادآوري به لازم (اول ستون گفتوگو ،
."زيبايي و نور چشمه" يعني "البهاء و عينالشمس" به ملقب "نظام" نام به خاصي شخص به خطاب
خطاباش كه سروده عرفاني مفاهيم و معاني حمل قصد به نه را الاشواق ترجمان عربي ابن
زمان ، متشرعان و فقها اعتراض از بعد ابنعربي و است بوده اصفهاني زيباي دختر همان همانا
و مفاهيم و الاعواق ذخاير نام به بنويسد الاشواق ترجمان بر شرحي خودش شده مجبور
است شرحي كه الاعواق ذخاير اين حقيقت در.نمايد تاويل عرفاني مفاهيم به را آن اصطلاحات
محسن دكتر.ميآيد شمار به ابنعربي عرفاني آثار عاليترين از يكي الاشواق ترجمان بر
در كه است تحقيقي معتبرترين كه "عربي ابن محييالدين" سنگ گران كتاب مولف جهانگيري
كه است بعيد همه اين با":ميآورد چنين صفحه 72 در شده ، نگاشته عربي ابن درباره ايران ،
آن بلكه باشد ، مذكور عرفاني معاني عاشقانه اشعار اين سرودن حال در "عربي ابن" نظر منظور
ستايش ابيات اين نظم مقام در وي اصلي منظور كه است اين مينمايد قريب نظر به چه
."...كرده تاويل عرفاني معاني به را آنها بعدا و بوده نظام بدني و معنوي زيباييهاي
قطع طور به كه گفت بايد شده ، نگاشته مكه در كه دادهاند احتمال سعيدي دكتر كه اين اما
دكتر خود كه الاشواق ترجمان مقدمه در ابنعربي خود تصريح به شده نگاشته مكه در يقين و
.كردهاند ترجمه فارسي به را آن سعيدي
اصفهاني ضمنا و بوده عربي ابن استاد و دوست مكينالدين شيخ دختر وي نظام ، مورد در اما
واقعي ظاهرا را "نظام" وجود سعيدي دكتر كه است اينجا تعجباسپانيايي نه است بوده
ممكن هم عربي ابن مورد در":داشتهاند ابراز گفتوگو همان ستون 2 در كه چنان نميدانند ،
".باشد ذهني كاملا نظام نام به دختري وجود است
وجود بر اشواق ترجمان مقدمه در عربي ابن كه كردهاند فراموش سعيدي دكتر كه اين مثل
قول به كه ستودهاند را ايشان كمالات و معنوي و صوري زيباييهاي چنان و دارد صراحت نظام
نظام عشق به تنها نه عربي ابنستود نتوان آن از بيش ديگر:ميفرمايند جهانگيري دكتر
مكينالدين شيخ خواهر كه نظام ، فاضله و پير عمه به حتي كه بوده گرفتار الدين مكين دختر
كه است اصراري چه حالا.است بوده مشغول حديث استماع به ايشان خدمت در و داشته ارادت بود
.شوند زيبايي موجود چنين يك منكر ميخواهند تاريخي ، شواهد و قراين اين با سعيدي دكتر
اگر:گفت بايد..و شمس حافظ ، مولانا ، چون ، بزرگاني آثار در موجود تناقضات درباره
دقت ابنعربي خود آنان همه راس در و عارفان مقامات و حالات در بيشتر قدري سعيدي دكتر
فناء مرحله در كه اين مگر است بزرگان آن احوال لازمه تناقضات اين ميبيند بفرمايند ،
و حالي از عبور هنگام تناقضات اين وگرنه باشند داشته قرار باالله...بقاي و فيالله
نشده انجام حركتي گونه هيچ صورت اين غير در است الزامي بالاتر ، مقامي و حال به مقامي
فنا مرحله تا دارد ادامه اين و است پيشين مقام كافر مقامي ، هر مومن ديگر عبارتي به است ،
در آمده ، زبان بر متفاوت مقامات و حالات در كه عرفا بزرگان گفتار كه است پرواضح.حق در
حدش نميداند حقير "دارد حدي هم تناقض":ميفرمايند سعيدي دكتر.بنمايد متناقض ظاهر
كه نكنند تصور سعيدي دكتر كه اميدوارم.بفرمايند ميدانند را حدش سعيدي دكتر اگر.كجاست
در كه كنند محبوس منطق ، قواعد چارچوب در مقيد را خود شهودشان و حالات در ميبايست عرفا
آن از را عرفان روح و غليان و خروش و جوش تمام و بود نخواهد عرفان ديگر آن صورت اين
توجيهي ميتوانند سعيدي دكتر آيا.كرد خواهد تعريف قابل و خشك علم يك به تبديل گرفته
كنند؟ مشخص نيز را حدش و باشند داشته ،"ولايت" باب در عربي ابن تناقضات جهت
حافظ نقد به..و حافظ و مولانا نقد از ناگهان سعيدي دكتر بالا مطالب ادامه در
اين خود..نه ميدهد قرار طيف اين را نقدش مخاطبان و ميرسد خوانها مولوي و خوانها
ايشان كه چرا.ايشانند از گروه كدامين ايشان مخاطب كه ندانستم بنده و بزرگواران
الا و است خوانها مولوي و حافظخوانها با بيشتر من سخن روي":ميفرمايند بلافاصله
".ميكردهاند فكر من مثل هم شعرا اين خود شايد
خوانندگان بعد و گويي تناقض به شوند متهم مولانا و حافظ اول كه است عجايب از ديگر اين
دكتر كاش.باشند راي هم سعيدي دكتر با حافظ و مولانا خود حال درعين و بزرگان اين آثار
.ميفرمودند توجهي نيز خويش التناقضات مجمع به سعيدي
:كه ميفرمايند "مرادي و مريد رابطه" درباره ايشان ستون 3 در گفتوگو همان ادامه در
ابن اكبر شيخ به مريدي و تسليم و ارادت سر از ايشان خود اما ".نيستم معتقد اينها به"
"نظام" خارجي و عيني وجود كه گونه بدان نميتابند بر را بشري فردي زميني حالات حتي عربي
عربي ابن ذهن زائيده را او و شده منكر تلويحا را "اصفهاني الدين مكين شيخ" دختر
:كه ميرسند جمله اين به وافي و كافي تحقيق عدم سر از مصاحبه ادامه در ايشان.ميداند
منتقدان از اولي ولد ، سلطان نام به ديگري و علاءالدين نام به يكي داشته پسر دو مولوي"
".او مريد دومي و ميشود پدر سرسخت
به مولانا با ايشان مخالفت بگذريم ، كه سابقالذكر مطالب با فوق جملات ارتباط عدم از
فرزند علاءالدين گفت ، بايد سعيدي دكتر اطلاع مزيد كه اين ديگر نكته.ميشود ديده صراحت
ماجرا تفصيل كه است بوده تبريزي شمس مخالف ايشان بلكه نبوده پدرش مخالف هيچگاه مولانا
فرزند طرف از هم مخالفتي اگر اينها بر علاوه.است آمده منابع ديگر و شمس مقالات در
دكتر.نميكرد كم چيزي او تعاليم و مولانا ارزشهاي از ميشد ، ابراز وي به نسبت مولانا
بزرگياش آن با مولوي حتي":ميفرمايند خويش نتيجهگيريهاي ادامه در هم باز سعيدي
".كنند قبول پسرش دو هر كه بياورد حرفي نتوانسته
ايشان اگرنميبرد رنج نظر ، و علم فقدان از حد بدين تا كهاظهاراتشان سعيدي دكتر كاش
معرفي لطفا باشد ، همگان مقبول نظرش و حرف كه دارند سراغ را كسي بشريت تاريخ طول در
.فرمايند
محتوايش قبول و تسليم به موفق را همگان نيز الهي كلام حتي كه نميدانند ايشان آيا
ابن آيا بقبولاند؟ همگان به را خويش نظرات كه بود توانسته خدا پيامبر آيا است؟ نكرده
خود به را عموم نظر كه است توانسته ميدانند ، او مكتب شاگرد را خود ايشان كه هم عربي
بدارد؟ معطوف
كرد؟ خود شيوه به كردن فكر به ملزم را همگان كه ميشود مگر
مقابل در خود براي صوفيان كه بوده بنايي":فرمودهاند ايشان كه هم خانقاه مورد در
محسوب ايشان كشفيات از بيشك و است جالبي بسيار نظريه "ميساختهاند مسجد و مدرسه
كلام اطاله كه اين خاطر به را مورد اين در بحث كه ميرساند ايشان اطلاع به.ميشود
معني است ، خوانگاه معرب همان كه خانقاه كلمه.ميكنم بيان مختصر كاملا باشم ، نكرده
،"مقدسي شمسالدين التقاسيم احسن" صاحب و است (سفرهخانه) خوردن براي محلي و خانه روزي
و مسافران خاصه صوفيان براي خانقه در كه ميداند سبب اين به را خانقاه بناي علت
آنان تا ميشد آماده راحتي اسباب و وسايل و غذا امر اوايل در خصوص به ابنالسبيل
صرف تا ميسپردهاند خانقاه به را خود نذور مردم معمولا و كنند استفاده آن از بتوانند
.شود خيريه امور
توسط شده ساخته خانقاه مقابل در" كه فرمودهاند ايشان نيز "خرابات" مورد در اما و
...و ".نداشتهاند اعتنا اصلا شرع ظواهر به خرابات اهل صوفيان گونه اين و صوفيان
در خرابات حال ، هر بهغريبي و عجيب نظريات چنين اظهار است بعيد ايشان جناب از واقعا
صوفيان براي خاصي مكان اصلا خرابات كه اين كوتاهسخن.است ميخانهآمده معني به لغت
استفاده آثارشان در آن مجازي معناي به خرابات واژه از متصوف شاعران و عرفا بلكه نبوده
قشيري رساله كشفالمحجوب ، التعريف ، شرح به را ايشان سخن تطويل از پيشگيري جهت.كردهاند
قبول را مطالعه زحمت خود تا ميدهم ارجاع...و قزويني يادداشتهاي سنايي ، ديوان
رخ جدالي و جنگ گونه هيچ خراباتيان و خانقاهيان بين كه است ذكر به لازم.فرمايند
.است نداشته خارجي وجود صوفيه اسكان جهت خرابات نام به مكاني اصلا كه چرا نميداده ،
سخني ميدانند "Dualism" نوعي به معتقد را عربي ابن سخن پايان در ايشان كه اين اما
نظريه واضع ابنعربي مورد در حداقل كه چرا.است بياساس كاملا
كاش.نمينشيند اكبر ، شيخ دامن بر هيچگاه كه است گردي "dualism" به اعتقاد وجود ، وحدت
مورد در سخن.باشند داشته عربي آثار ديگر و فتوحات و فصوص بر مجددي مرور سعيدي دكتر
بيشتر فرصتي تا نيست كلام ختم جز چارهاي اما است اينها از بيش بسيار سعيدي دكتر نظرات
.ديگر مجالي و
نيست ما درد درمان انفعال
ميرشكاك آقاي با سخني
آزاد پيمان محسن
يك پايان عنوان با ميرشكاك يوسفعلي نوشته به واكنش در آزاد پيمان را حاضر يادداشت
آن آزاد ، آقاي اظهارنظرهاي جزئيات سواي.است نوشته بود شده چاپ گذشته پنجشنبه كه تاريخ
و دموكراسي هوادار اگر كه است اين شويم متذكر ميدانيم لازم ايشان سخن كليت مورد در چه
و است صوري امري حال هر به دموكراسي كه باشيم داشته ياد به بايد هستيم ديكتاتوري مخالف
مطلوب اتفاقا.دهد تشكيل را كسي زندگي محتواي ميتواند نه و است قرار نه ترتيب اين به
و آزادانه همزيستي امكان ميخواهد كه چرا است رو همين از نيز دموكراسي كارآمدي و بودن
شناخته رسميت به را حقوقشان و تكثر چيز هر از پيش كه كند فراهم آدمياني براي را برابر
برحذر زندگي از شيوهاي به تمسك از را كسي نميتوان دموكراسي دعوي با بنابراين.است
آوردن رو.دانست لازم كسي بر را زندگي حقايق و هدف مورد در عقايدي به التزام يا و داشت
درستي از مستقل و باشيم داشته آن درباره ما كه نظري هر از مستقل هم معنويت از نوع هر به
هر ميرشكاك يادداشت.نيز گزيني عزلت ترجيح ;است مقوله همين در داخل نظرمان نادرستي يا
.ارزش واجد رو همين از و است متفكر يك اشتباه بازخواني باشد چه
***
و نادم دگرباشان و دگرانديشان با خود گذشته سلوك از امروز ميرشكاك آقاي كه ميبينم
عشق مذهب به اعتقادي من ولي.است مبارك البته.ميزند حرف عشق مذهب از و شده پشيمان
كم.بشود دگرانديشان حقوق به تهاجم و تجاوز مستمسك فردا ميتواند هم عشق مذهب.ندارم
برخي امروز.ميكنند و كرده سياه را تاريخ ديكتاتورهاي روي كه خانقاهي پيران نبودهاند
معدود پيروان بين را نظامي حكومت و ديكتاتوري شيوههاي همان كشور از خارج در آنان از
.كردهاند برقرار خود
شكلي و فكري اشتباهات به اينكه از بعد ما كه رسيدم نتيجه اين به روحي تحول اين از من
نميپرسيم خود از.ميگيريم قرار ديگري خطاي و اشتباه مسير در نو از باز ميبريم پي خود
دامها همين به نروند؟ را ما راه نكنند؟ تكرار را ما خطاي آينده در ديگران كه كنيم چه
صراحت به چند هر است؟ بوده كجا در ما مشكل نباشد؟ پرهزينه ما تفكر تاريخ همچنان نيفتند؟
در بشر.نميشود تكرار گذشته تاريخ ديگر معاصر ديجيتالي رسانههاي وجود با كه بگويم
به كنيم ، حل هميشه براي را مشكل اينكه جاي به بنابراين.است افتاده شگفتانگيزي مسير
است پناهگاهي تصوف و عرفان.ميبريم پناه باشد مصطلح عرفان و تصوف همان كه دست دم نسخه
خود به ملامت و حقارت آزار از را ما ميكند ، خلاص موقتا خود به عناد ، شر از را ما كه
درد نهايي چاره اما ميبخشد ، التيام را ما مجروح وجدان كه است موادمخدري.ميدهد نجات
ذهني خطاي تكرار راه همين بايد آيا ميشود؟ چه ما فرزندان سرنوشت اين ، وجود با.نيست ما
بدهند؟ ادامه را ابدي
عشق؟ كدام ولي نيست ، حرفي عشق مكتب از زدن دم و تصوف و عرفان به كردن همهرو اين با
داريم ، شده برنامهريزي كاملا ذهني وقتي هستيم ، تحميل و اجحاف و نفرت و كينه سراسر وقتي
دارد ، خود جاي كه عشق بورزيم؟ عشق خويش همگنان به حتي و دگرانديشان به ميتوانيم چگونه
تمارض نوعي حالات ، اين در عرفان و تصوف به بردن پناه كنيم؟ تحمل انسان يك حد در را آنان
از اضطراب و ترس نوعي است ، واقعيت از فرار نوعي است ، حقيقت نديدن نوعي است ، كردن
در.است ديالوگ و گفتمان و انديشه ميدان كردن خالي نوعي.است گذشته با شدن روبهرو
درمان.برويم را عمومي و عقلاني درمان راه بايد بشويم ، درمان بخواهيم اگر كه صورتي
دفاع آن نتيجه در و بشر حقوق از دفاع و گذشته نقد نيست ، گذشته از و خود از فرار عقلاني
پس و بيان ، آزادي كه صورتي در.است باوري هرگونه و فكر ، ايده ، وجدان ، و بيان آزادي از
خواببيدار از زودتر ميرشكاك آقاي مثل تاملجوياني ميگشت ، مستقر جامعه در آن ، از
از اعراض قيمت به هم آن را فردي رستگاري و نجات نه بخواهيم ، خدا از را اين ما !ميشدند
ما بر غفلت اثر بر كه نيست بيش غرور و خودخواهي نوعي نيز اين كه !محتوم اجتماعي نقش
.ميشود عارض
و سرزنش به كردن رو و عزلت گوشه و عرفان و تصوف از دفاع جاي به است بهتر صورت اين در
پيشه گذشته در كه ميگيرد قرار ساديسمي برابر در اين و است مازوخيسم نوعي كه خود آزار
هر كه بجوييم ، راهكار زمينه اين در و بزنيم حرف دموكراسي و بيان آزادي از بوديم ، كرده
به ساديستي حالات از هميشگي بازگشت ما تاريخ از بخشي.است كم بگوييم معشوق اين از چه
.است غايب هنوز ما تاريخ در است نقدي عقلانيت همان كه سوم راه است ، مازوخيستي حالات
تصوف و عرفان به رويكرد.است بوده خطاانديشيها تكرار مزمن بيماري به مبتلاي ما تاريخ
و عقلانيت سر از دموكراسي به رويكرد كه صورتي در.است خود به عناد و گناه احساس سر از
تصوف و عرفان از آنچه تصفيه ، از پس كه است آزادي و دموكراسي تحقق صورت دراست بصيرت
عرفان وليشود واقع هم مفيد ما احوال در ميتواند البته و است كافي ما براي ميماند
آن از بايد ما كه دارد را مخدرها حكم آن از پيش.بشود ظاهر بشر حقوق احقاق از بعد بايد
.كنيم پرهيز
منش و ايده و انديشه و وجدان و فكر و بيان آزادي و دموكراسي به چه چنان بگويم وضوح به
كنيم بنا شخصي تصوف و عرفان نام به دكاني يا و قلعهاي نو از است ممكن نرسيم ، زندگي در
متعهد زمان پايان تا تاريخ تكرار به واقع در بپردازيم خويش گذشته از دفاع به آن از و
تصوف و عرفانبشناسيم رسميت به همه براي بايد كه حقي است دموكراسي راه ما راه !باشيم
ما نبود خطا و اشتباه از مشحون همه اين ما تاريخ اگر نميبرد جايي به راه.است مسكن قرص
كنيم نفي صورتش هر در و شمايلش و شكل هر در و وجهش هر در را ديكتاتوري اينكه جاي به
نسخههاي به نو از بپردازيم ، جامعه مديريت و حكومت چگونگي به و ،(عرفانيش صورت در حتي)
عقلانيت به كه صورتي در.است تصوف طرق آنها از يكي كه ميگرديم باز گذشته خورده موريانه
سقوط جديدي توهم در نو از نشويم ، بيدار گذشته اسطورهاي توهم از و نباشيم ، متعهد نقدي
.كنيم نفي را خود گذشته نيست نيازي.ميپردازيم خويش گذشته و خود نفي به و ميكنيم
داروي به خود نقد نبايد لزوما ولي.كنيم نقد را خود گذشته صراحت به ميتوانيم
تاريخ مشكل.داريم نياز (جمعي شناخت) جمعي عرفان به ما.بينجامد فردي عرفان تسكيندهنده
كم تصوف و عرفان از ما بوده ، شهروندي حقوق رعايت و دموكراسي و آزادي نبودن ما
ترك و گوشهنشيني و گزيني عزلت به نفي اين و است خود نفي بر مبتني عرفان.نداشتهايم
.است مخربتر اثرش تهاجمها و هجمهها و هتاكيها آن از كه ميانجامد تاريخي مسئوليتهاي
و آزادي گسترش و بسط جهت در فعال و پويا حضوريباشيم داشته حضور تاريخ در بايد ما
.ميدهيم حوالت تاريخ عقبههاي به همچنان را تجويزش كه شفابخشي داروي و دموكراسي
به را ظالمان گوشهنشيني ، ولي ميكند ، توليد را خود ضد تهاجم ميرشكاك آقاي
به بودند داده رونق تصوفرا بازار جبار سلاطين اگر.ميدهد بشارت بيشتر تطاولگريهاي
حتي.مينشستند ديگران حقوق حريم به تجاوز به آسوده خانقاهها پناه در كه بود اين خاطر
وقتي مكان ، و زمان هر در عشق تبليغ.است مخرب و مضر هم مولويگونهاش نوع از خانقاهي
!است واقعيتها از تجاهل و نديدن نوعي هستند ، شاهان سلطه زير مردم
ممكن رستگاري اصولا يا و است جمعي رستگاري يا نيست ، فردي رستگاري تاريخ بشر تاريخ
به گذشتهاش از فرار براي شخص كه شود اداره قواعدي با جامعه بايد صورت اين در.نيست
دفاع با را خود خطاهاي احيانا و كند ايفا نقش جامعه در همچنان نزند ، دست خود از فرار
در.كند جبران عمومي حقوق به متجاوزان و ظالمان آثار و اعمال نقد و دگرانديشان آزادي از
ميگشايد؟ ما فروبسته كار از گرهاي چه خلوت به بردن پناه صورت اين غير
.بگو وضوح به را خود دريافتهاي.شو بيرون خلوت از كه است اين ميرشكاك آقاي با سخنم
بايد ما سرزمين در تاريخي تكرار فرايندنروند را تو اشتباه راه تو ، فرزندان بگذار
پنهان همچنان را خورشيد نميتواني ولي نباشي ، خود گذشته پاسخگوي ميتواني.بشود متوقف
داري نگه
احتجاب ز گرببندي را خود چشم
آفتاب؟ را خود كار گزارد كي
تاريخ به را خود پاسخگويي.ميگيرند همه از را فريب مجال رسانهها و است باز راه امروز
چرا است ، گذشته از هولناكتر مراتب به بار اين گناه كه مگذار فرو شدهاي بيدار كه امروز
وقت كه بگو:شدهاي بيدار حق به كه امروز !ماندهاي خاموش و دريافتهاي را اسرار تو كه
.نميگشايد گرهاي كردن ، مرگ طلب خدا از وگرنه.است رسيده فرا گفتنت
اعلاميه از دفاع.نيست وجدان و بيان آزادي از دفاع از بهتر مبارزهاي هيچ ميرشكاك آقاي
جز كور مبارزه.است گذشته خسارتهاي جبران شيوه بهترين آن با مردم كردن آشنا و بشر حقوق
كه است دموكراسي توضيح پناه در.نميكند ايجاد سو دو هر در نشنيدن و نديدن و مقاومت
خود صداي تك بخواهند اينكه براي حتي حقوقشان كه ميشوند متوجه سرانجام نيز آن مخالفان
اينكه سخن پايان.ميشود حراست و حفظ دموكراتيك نظام يك در برسانند ، جهانيان گوش به را
به تهاجم و هجمه ميدان اگر.نشويد متوقف حد اين در ميخواهم شما از ميرشكاك آقاي
از دفاع ميدان هرگز خويش ، بيدار وجدان به پاسخ در..كردهايد خالي را دگرانديشان
.نكنيد خالي را انديشه آزادي
فرهنگ حاشيه
ناشر زنان نمايشگاه*
كتاب نمايشگاه چهارمين دي ، دوازده آينده پنجشنبه تا ديماه چهارم فردا از است قرار
مكان در كه نمايشگاه اين در.شود برگزار زنان مطبوعات و ناشر زنان فرهنگي _ صنفي جمع
شركت كتاب عنوان حدود 2000 با ناشر زن حدود 45 شد خواهد برگزار خانواده فرهنگسراي
.است نوجوان و كودك و ادبي علمي ، هنري ، فرهنگي ، اجتماعي ، زمينههاي در كتابها.ميكنند
برگزار ساعت 30/15 روز هر در كه داشت خواهد جنبياي برنامههاي نمايشگاه اين همچنين
و كتاب ميزگرد دي يكشنبه 8 ;حبيبيزاده خانم نقالي برنامه دي پنجشنبه 5:شد خواهد
فهيمه يثربي ، چيستا حضور با ايران در زن بازيگر نسل سه ميزگرد دي سهشنبه 10 ;خانواده
شاعران و ندايي پونه حضور با شعر شب مراسم دي چهارشنبه 11 ;معتمدآريا فاطمه راستكار ،
فرهنگسراي نشاني).بود خواهند برخوردار ويژه تخفيف از دانشآموزان و دانشجويانجوان
ضلع گلستان ، خيابان هلالاحمر ، ميدان ،(گلبرگ) غربي جانبازان خيابان نارمك:خانواده
.(و 7814448 تلفن7819468.فدك پارك شمالي
فرعون نفرين افسانه*
كه كارنارون لرد "پادشاهان دره" در خامن توتن مقبره گشودن از بعد كمي سال 1923 در
گزش اين از پس او.گذشت در حشره يك گزش اثر در بود اكتشافي پروژه اين مالي تامينكننده
محليها چه آن شد باعث اتفاق اين.باخت جان و شد مبتلا خوني مسموميت و ذاتالريه به
كند پيدا قوت شدت به ميگفتند مقبرهها برگشايندگان ايشان نفرين و فرعونها طلسم درباره
صاحبش مرگ با زمان هم درست بود او همراه كه نيز كارنارون سگ كه خصوصا.شود شايع و
كرد رسوخ نيز اكتشاف گروه اعضاي ميان در نفرين اين به اعتقاد.باخت جان و كشيد زوزهاي
فرد كه 25 است نوشته يادداشتهايش در استراليايي باستانشناس كارتر هاوارد كه آنجا تا
نفرين اثر بر بودند حاضر خامن توتن موميايي جسد مقبره موم و مهر شكستن هنگام به كه غربي
در حضورشان كه ميبردهاند سر به مصر در زمان آن در نيز ديگر غربي ظاهرا 19.گذشتند در
موناش دانشگاه از نلسون ، مارك كه است داده گزارش بيبيسي اخيرا اما.است نشده ثبت محل
است كرده دنبال داشتند حضور مقبره گشايش رويداد در كه را كساني شخصي تاريخچه استراليا ،
گفته كه را كساني تمامي مرگ تاريخ او.نه يا شدهاند زودهنگام مرگ دچار آيا ببيند تا
رويداد آن در اما بودند مصر در كه را كساني از نفر و 11 گرفتند قرار نفرين مورد ميشود
به تنها "شده نفرين" گروه اعضاي زندگي كه دريافت او.است كرده تعيين نداشتند حضور
قرار "نفرين" مورد كه نفري عمر 25 طول متوسط.است بوده بقيه از كوتاهتر كمي ميزان
.بود سال بودند 75 نشده نفرين كه كساني عمر ميانگين و سال بودند ، 70 گرفته
بررسي حال در در 4نوامبر 1922 فرعون مقبره
گشودهشدن از بعد كمي ،(چپ) كارتر هاوارد
است خامن توتن موميايي جسد
:نوشت است كرده چاپ "ژورنال مديكال بريتيش" نشريه در را خود مقاله كه نلسون ، دكتر
علت اين به و شد انجام توجهي جالب شخصيتهاي توسط مصر در دهه 1920 باستانشناسي حفاري"
را موميايي جسد نفرين افسانه كه بود جديد عصر باستانشناسي يافتههاي بر حاكم شرايط و
نفريني چنين وجود بر دال مدركي هيچ من":افزود او ".است داشته نگاه زنده عمومي ذهن در
اموري به كردن فكر براي وقتي اصلا كه كارتر هاوارد براي مسلما يافته اين ".نيافتم
آدمهايي همه" كه نوشت بار يك وي.باشد خوشايند ميتوانست نداشت آن امثال و نفرين مانند
".كنند تحقير و رد را خرافات اين بايد جاست سر عقلشان كه
گفتمان تحليل و پژوهش*
روانشناسي استاد فاطمي محسن سيد دكتر پژوهش هفته روز ششمين در گذشته هفته چهارشنبه
كه فاطمي.بود طباطبايي علامه دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده مهمان پنسيلوانيا دانشگاه
پنسيلوانيا دانشگاه زبانشناسي دكتراي دوره در تحصيل مشغول روانشناسي تدريس با همزمان
با آن ارتباط و گفتمان تحليل نقش عنوان تحت كرد مطرح را بحثي جلسه اين در هست نيز
يكي كه كرد اشاره زبان به مختلف رويكرد دو به بحث اين در فاطميانساني علوم پژوهشهاي
فاطمي.ميداند واقعيت ايجاد ابزار را آن ديگري و واقعيت بازنمايي براي ابزاري را زبان
اشاره شمالي آمريكاي در انساني و اجتماعي علوم محققان روشهاي تغيير به خود سخنان در
.آوردهاند رو موردي و كيفي مطالعات به پوزيتيويستي روشهاي از بارورگرداندن به كه كرد
تنها و است باقي پوزيتيويستي پارادايم هنوز نيز محققان همين نزد فاطمي نظر به اما
در هم باز پژوهشها نتايج دليل همين به و است كرده تغيير كيفي روشهاي به تغيير روشها
آن راه ميكرد توصيه را وضعيت اين از شد برون كه فاطمي.ميماند پوزيتيويستي چارچوبهاي
.ميداند گفتماني تحليل به آوردن رو در را
مدرن ماقبل از دفاع
پاياني بخش - نصيري مهدي با گفتوگو
رهبر محمد:گفتوگو
جهان صفحه در كه است نصيري مهدي با رهبر محمد مصاحبه از بخش آخرين ميخوانيد چه آن
و اسلام" كتاب درباره بحث به كرديم چاپ فرهنگ جهان در ما كه قسمتي سه.ميشود چاپ فرهنگ
بررسي و نقد به مستقلا بتوانيم بعدي فرصتهاي در اميدواريم.ميشد مربوط نصيري "تجدد
بداعت ، دعوي سواي كه است رو آن از نصيري كتاب اهميت.بپردازيم كتاب اين در نصيري آراي
صبحت به گفتوگو پيشين بخشاست اسلام و تجدد درباره رايج عقايد از يكي صورتبندي
.بود يافته خاتمه اسلامي حاكم از انتقاد امكان درباره
.بكنم منكر از نهي و بهمعروف امر و بروم تنهايي نميتوانم خودم كه بنده*
كشور سراسر در مشورتي و نظارتي كانونهاي و مجامع ميتوان ثانيا نتوانيد؟ چرا اولا
اسلامي ، حاكم عدالت و فقاهت فرض با ببينيد.نمايند ايفاء را وظيفه اين كه كرد ايجاد
دنبال به بايد واقعا او كند ، برخورد منفعتي يا و تشريفاتي قضايا اين با نبايد حاكم
ميتوانيد شما گفتم اينكه ضمن.باشد داشته خواص و عوام نظرات به توجه و امور اصلاح
است اين هم ديگر مسئله.كنيد استفاده هم مطبوعات مثل جديد سازوكارهاي بعضي از اضطرارا
شما.كردهايم حل مگر الان و كنيم حل را مشكل ميتوانيم مگر انتخابي نهادهاي با ما كه
مطلوب كنوني وضعيت اين آيا اما شويد كشور اين در آزاد انتخابات وجود منكر نميتوانيد كه
شما را سياسي موجود آشفتگي اين آيا آمدهايم؟ فائق مشكلات بر ساختار ، اين با ما و است؟
از را ما مطبوعاتي و سياسي بزنهاي بزن اين آيا ميدانيد؟ جامعه و مردم مصلحت به
را شرايط ما كند پيدا ادامه وضعيت اين اگر آيا است؟ نكرده غافل مردم مشكلات بديهيترين
رضاخاني آمدن و مشروطيت تجربه تكرار خطر آيا نكردهايم؟ فراهم جبار حاكم يك حضور براي
ندارد؟ وجود ديگر
بيشتر بيثباتي ايجاد دنبال به كشور اين در دموكراسي مناديان از بعضي معتقدم اصلا من
.شود فراهم وابسته و لائيك متمركز قدرت يك حاكميت و ظهور زمينه تا هستند اجتماعي - سياسي
موجود شرايط از تا بدهند تن شرايطي هر به است ممكن شوند ، خسته اوضاع از وقتي هم مردم
آشكار او كريه چهره هنوز البته و شد حاكم رضاخان وقتي كه ميدانيد شما.كنند پيدا نجات
كشور براي را حكومتي نوع چه ما كه كند مشورت علما با تا داشت قم به سفري بود ، نشده
نظام سراغ تا خواست رضاخان از قويا كه كساني از يكي سلطنت؟ يا جمهوري كنيم؟ ايجاد
آقاي همين بود ، (ره) نائيني آيتالله مرحوم شخص كند ، حاكم را سلطنتي نظام و نرود جمهوري
اما ميكنند استناد دموكراسي باب در ايشان نظر به امروز آقايان ، از بعضي كه نائيني
مشروطه بلبشويي و دموكراسيبازيها از چنان نائيني مرحوم كه نميگويند را ماجرا ادامه
از دفاع حاوي كه ايشان "تنزيهالمل و تنبيهالام" كتاب داد دستور كه شد سرخورده
آقاي پيشنهاد البته و داد را پيشنهادي چنان هم رضاخان به و شود جمعآوري بود ، مشروطه
وال":ميفرمايد هم (ع)امير حضرت كه چرا نبود بيراه هم خيلي شايد شرايط آن در نائيني
ريختگي بههم و فتنه شرايط از بهتر بيرحم جبار حاكم يعني ،"تدوم فتن من ميز غشوم ظلوم
و بد دوراهي سر بر بايد هم عاقل و است كمتر اين از آن مفاسد يعني است حكومتي و سياسي
سفارت پلوي ديگ از برآمده مشروطه نهضت جز كسي را دوراهي اين و كند انتخاب را بد بدتر ،
.بود نكرده ايجاد روز ، آن غربزده دموكراتهاي و انگليس
همه از شما كه است شده موجب مدرن تمدن مورد در شما ديدگاه كه ايناست ديگر سوال*
دفاع بوده كشيشها ستم و ظلم همه آن كه وسطي قرون از ميكنيد ، دفاع مدرن ماقبل تمدنهاي
ميكنيد؟
معيشتي و مادي ساختارهاي و سازوكارها به مربوط مدرن ، قبل ما تمدنهاي از بنده دفاع
تصوير اين ضمنا كليسا ، ارباب برخوردهاي نه و فرهنگي و اجتماعي روابط نه و است آنها
بوده مدرن مورخان تاريخنويسي نتيجه دارد ، وجود ما ذهن در وسطي قرون از كه تاريكي بسيار
.ميكردهاند تاريخنويسي گونه اين بايد آنها است ،
چيست؟ مورد اين در شما منبع*
آنچه و باشد چنين اگر حتي حالا.كردهاند مطرح را مسئله اين غربيها خود از خيلي
من نظر به نهايي جمعبندي يك در باز باشد ، درست نوشتهاند وسطي قرون درباره مدرن مورخان
محرف حتي الهيات يك.است مدرنيسم حاكميت و مدرن دوران از دفاعتر قابل وسطي قرون دوران
و غيب انكار و الحاد از ضايعهتر كم عبارت در شركدارد اومانيسم و الحاد از كمتري شر
.است محسوسات و ماده در حقيقت كردن محصور
الان باشند ، گونه اين آنها روشنفكران است ممكن نيستند ، گونه اين كه غربيها الانهمه*
.ميروند كليسا به و دارند اعتقاد معاد و خدا به غربيها از خيلي
كه هم جا هر و.است چنين غالب فضاي اما اينطورند غربيها همه كه نميگويم هم من بله
مدرنيته.مدرن دوران ميراث نه است وسطي قرون ميراث دارد ، وجود دين و خدا به اعتقاد
مدرنيته كاري ضربه منكر نميتوانيم كه ما.است غيب انكار و الحاد و اومانيسم بر مبتني
.شويم غرب در دين به
|