تلويزيوني ازدواجهاي
كرديم گم را اوليه ابزار
زندگي حاشيه
27-آمريكايي قضاوت
تلويزيوني ازدواجهاي
جوانان ازدواج خصوص در تلويزيون فرهنگسازي به نگاهي
مجوزي پاكسيما
مخاطب با جنگ سر انگار كه است گونهاي به صداوسيما در ازدواج فرهنگسازي برنامههاي
ميكند منزجر را مردم شود پخش اينگونه كه برنامهاي است حريف كردن مغلوب قصدش و دارد
ساعت و شبكه كدام نميكند فرقيبنشيني تلويزيون پاي ساعتي كه بگيري تصميم است كافي فقط
تا گرفته جدي برنامههاي از شبكه 5 ، تا يك شبكه از تلويزيون شدن روشن از بعد چون.چند
يك انگار همه..و پرطرفدار سريالهاي حتي يا و شهر آسمان زير پاورچين ، طنز برنامههاي
پيدا ارتقا كارشناسي سطح تا كه تلويزيون مجريان صحبتهاي حتيميكنند منتقل را پيام
نيست مهم"ازدواج":است پيام يك حامل گفتهها كنند ، خوشبخت را تو دارند قصد همه ميكند
.هزينهها كمترين با است ازدواج همان توصيهشان تنها بلكه امكاناتي ، چه با و شكلي چه
خوشبخت ظاهر به زوجهاي حضور و طرف يك از ايدهآل زندگي دادن نشان و سريالها خوش پايان
محكمي دلايل همه ديگر طرف از سرباز و بيكار همسر همراه به نبات ، و گل شاخه مهريههاي با
.سادهاي زندگيهاي چنين سوي به تو باور براي هستند
حال در برنامههايي چنين دادن نشان با كه معتقدند صداوسيما برنامهسازان چند هر
دهند كاهش را ازدواجها كلان هزينههاي و چشموهمچشميها دارند قصد و هستند فرهنگسازي
اجرا به و قواعد به كه رفته پيش آنجا تا مسئله اين به آنان توجه كه ميآيد نظر به اما
موفقيت تنها نه برنامهها اينگونه با و شدهاند بيتوجه ارتباطات و تبليغات آوردن در
.كنند تبديل ضدفرهنگ به را آن است ممكن بلكه نميكنند تضمين فرهنگسازي در را خود
:ميگفت كه كردند فراموش را كازنو ژان نظر مورد مهم اصل آن گويي سيما دستاندركاران
بهروز كه زماني ".است بيتاثير نتيجهاش عمومي ، افكار با شده ساخته برنامههاي تعارض"
بيان جامعهاي با را تعارضش شود خانه صاحب ميتواند بودن متاهل صورت در تنها پيرپكاجكي
مهريه بخشيدن يا و است ، مانده باقي يكهوتنها خودش خرجومخارج در امروز جوان كه ميكند
دادگاهها در پشتوانهاي هيچ بدون كه زناني با تلويزيون ، سريالهاي شيرين و خوش زندگي و
ميان تعارضات همين وجود شايداست ديگري تعارض نيز ندارند را فرزندشان نگهداري توانايي
فاصله تلويزيون چون رسانهاي و مردم بين كه است عمومي افكار با برنامهها ، و سريالها
همگاني رسانههاي نقش كه كردهاند فراموش گويي صداوسيما برنامهريزان.است انداخته
رسانههاي زيرا آن ، در تازه گرايشهاي ايجاد تا است عمومي افكار گرايشهاي تقويت بيشتر
.ندارند عمومي افكار در را بزرگ تحولات ايجاد قدرت تنهايي به همگاني
احساس خود در را تحول براي آمادگي "توده" كه ميشوند تغيير ايجاد به قادر زماني تنها و
.كند
مخاطب با جنگ سر انگار كه است گونهاي به صداوسيما در ازدواج فرهنگسازي برنامههاي
چهبسا فرهنگسازيهايي و تبليغات چنين با نتيجه در.است حريف كردن مغلوب قصدش و دارد
پخش اينگونه كه برنامهاي.است شده توهين او به فرهنگسازي جاي به كند احساس مخاطب
موفق و خوب تبليغ كه صورتي در.ميكند انزجار احساس دچار را مردم كه است طبيعي ميشود ،
ظاهر به زوجهاي كه زماني.است موافق مخاطب اعتقادات با كه دهد نشان تا دارد سعي غالبا
به ميتوان را فرهنگي چه ميزنند...و مهريه و سكه از حرف و ميآيند دوربين جلوي خوشبخت
مدرس سلطانيفر ، محمد دكتر كه ميكند پيدا ادامه آنجا تا بحث اين كرد؟ منتقل مخاطب
فرهنگسازي تنها نه صداوسيما اخير حركت من نظر به":كند بيان تا واميدارد را ارتباطات
".است مسئله صورت كردن پاك بلكه نيست
شده ساخته برنامههاي است ، امروز جوان مشكل اول حرف اقتصادي ، بحران كه كشوري در
هستند واقعيتي از دور تصاوير شدهاند نهاده بنا شيرين و خوش پاياني بر همگي كه صداوسيما
با ازدواج گرفتن ساده.كاشت امروز جوان دل در كوچك حتي اميدي نميتوان آن توسط كه
.ديد آن براي دوامي نميتوان بنابراين نيست زندگي يك براي محكمي شروع اندك هزينههاي
صراحت به تا واداشته را اجتماعي كارشناسان كه شدهاند تلقي خطرناك آنقدر تبليغات اين
سلطانيفر.بود خواهيم طلاق آمار روزافزون رشد شاهد ما آينده سالهاي در كنند بيان
.است "فقر عادلانه تقسيم" ازدواجهايي چنين به جوانان تشويق كه است معتقد
تعداد با مواجه را خود كه است گذاشته ورطهاي در پا ايران كنوني جامعه اين از غير
مشكلات اثر بر روز هر و نميبينند را فردايي كه مجردي جوانان.ميبيند مجرد جوان زيادي
جنسي نياز به پاسخگويي كه شده باعث عامل همين.ميشود افزوده تعدادشان بر روزافزون
در ;جنسي غريزه ارضاي براي رسمي مكانيسمهاي عدم و ازدواج سن تاخير به توجه با جوانان
چنين در را شده ارائه راهحل تنها مسئولان گويي و شود بيشتري آسيبپذيري دچار بلندمدت
به را آنان نهايت در بيپول آينده اينكه از غافل ميدانند ، جوانان كردن ازدواج موقعيتي
طرفين آگاهي و آشنايي عدم از طلاقها بيشترين شده ارائه آمار طبق.ميدهد سوق جدايي سوي
براي مناسبي فرصت كه ميكنند عنوان طلاق هنگام در افراد از بسياري و ميگيرد سرچشمه
و نفري هزار ازدواجهاي تشكيل و آشنايي عدم.نداشتهاند اختيار در مقابل طرف با آشنايي
خانواده مشاوران و روانشناسان براي خوبي مثال غيردانشجويان و دانشجويان نفري هزار ده
.است بوده دانشجويان همين ميان از طلاقها بيشترين آمده دست به اطلاعات براساس.است
آسان ازدواج":ميگويد خصوص اين در نيز خانواده مشاور و روانشناس منصوبيفر محسن دكتر
ما و دارد را خودش سنت و قواعد چيزي هر كه كرد فراموش نبايد اما است ، خوب گرفتن
در ايران پسران و دختران ازدواج چارچوب ".بياييم جامعه عرف از پايينتر خيلي نميتوانيم
و است ازدواج سنت جزء كه...و جشن مهريه ، ازدواج ، خريد مثل است شده تعريف مسائل يكسري
.كرد جديدي فرهنگ به تبديل را آن نميتوان شبه يك
و مسئولين كه شده باعث است ازدواج راهحلش گويي كه جوانان مشكل به مقطعي نگاه
كه زماني زيرا.نكنند توجه آن عواقب به برنامههايي چنين ساختن با سيما دستاندركاران
اين در كه بچههايي.داشت خواهد ادامه آخر به تا آيد چشم به فقر زندگي ابتداي از
بچهها از زيادي عده شاهد نهايت در و كنند قناعت مجبورند ميگيرند شكل فقير خانواده
.هستند فقر از ناشي حقارتهاي و عقدهها از پر كه بود خواهيم
بيان خود نظريه تاييد با نيز جامعهشناسان از بسياري كه است حالي در گفتهها اين تمامي
ديگري گروه ".داد ياد آنان به ماهيگيري بايد فقرا به دادن ماهي" جاي به كه ميكنند
.برداريم چشم از را تنگنظري عينكهاي كه ميشود رفع زماني مشكلات اين معتقدند
فقيرانه و فقر به و ميكنند تلقي ضدارزش و جرم را ساختن پول و درآوردن پول كه عينكهايي
عينكها اين برداشتن صورت در تنها":كه است معتقد سلطانيفر.ميدهند بها كردن زندگي
تسهيل با را كشور از خارج سرگردان سرمايههاي و كرد راهاندازي را خصوصي بخش ميتوان
نه هستيم مواجه..و اقتصادي مفاسد شعارهاي با كه زماني تا و برگردانيم اقتصادي سيستم
.ميشويم روبهرو ناسالمي با بلكه نميرود سالمي سمت به اقتصادي بستر تنها
زندگي براي مانع بهعنوان كه هستند عواملي از همه...و سرپناه نداشتن فقر ، اشتغال ، عدم
برقراري و ساده زندگيهاي تشكيل براي تلويزيون تشويق طرفي از ميشوند ، مطرح جوانان
و مالي حمايتهاي كه ميكند پيدا معنا جايي در زرقوبرق بدون و تشريفات بدون مراسم
با موارد اين تاييد ضمن منصوبيفر دكتر.شود فراهم آنان براي نيز ازدواج از پس حقوقي
تشكيل و ازدواج از پس ميشوند ساده ازدواج به تشويق كه جواناني بيشتر":ميگويد اعتراض
اساس و پايه از بحث اين":ميگويد ادامه در وي ".نيست آنها سوي به توجهي ديگر خانواده
".باشد خوشبخت ميتواند مهريه با كه كند تضمين ميتواند كسي چه است ، اشتباه
خاطر به شده ارائه جوانان مشكلات از جلوگيري براي راهحلي چنين كه دلايلي از يكي شايد
اين ارائه چرايي توضيح در وي.است كرده اشاره آن به سلطانيفر دكتر كه است نكتهاي
ما مسئولان انقلاب ابتدايي سالهاي در":ميگويد صداوسيما چون رسانهاي از راهحل
بالطبع بوده ، مطلوب اقتصاد رشد روند زمان آن در چون و دادند انجام فقيرانه ازدواجهاي
ذهني تصور اين كه است شده باعث اتفاق همين.يافتند دست بالاتر مراتب به و كردند ترقي
رخ اتفاقي چنين روزها اين در كه صورتي در است ، موفقيت رمز ازدواج كه آيد پيش آنان براي
شروع را زندگياش تومان هزار با 400 كه جواني و است منفي اقتصاد رشد زيرا نميدهد
بنابراين.بگذارد ميدان وسط را سرمايه آن عين بايد فرزندش آمدن دنيا به براي ميكند
".داد قرار سالها اين الگوي را سالها آن ازدواجهاي نميتوان
.نيست موجود قوانين به توجهي كمترين ميشود ، ترويج ساده ازدواجهاي كه زماني اين از غير
ميتواند پشتوانهاي چه با ندارد را خود حقوق و فرزند حضانت حق طلاق از پس زن كه زماني
!كند؟ اطمينان آينده به
اختصاص اجباري ازدواجهاي به طلاق آمار درصد بالاترين كه كرد فراموش نبايد حال هر در
نوعي ميكند اعمال غيرمستقيم و مستقيم طور به برنامههايش در صداوسيما كه كاري و دارد
.است ازدواج سوي به جوانان اجباري تشويق
برقراري ازدواجهايي چنين":كه شد يادآور ميتوان را سلطانيفر دكتر گفته اين آخر در
".است فقر تقسيم بلكه نيست ، اجتماعي عدالت
كرديم گم را اوليه ابزار
پاياني بخش _ قندي حسين با گفتوگو
پنهاني داوود
ما با را پرسش اين و ميآيد آدم سراغ به خاصي حس روزنامهنگاري كار در اوقات خيلياز *
هيچ مطلب اين كه ميكنيم احساس ما.است كسي چه ما مطلب اين مخاطب كه ميگذارد ميان در
شما نميگذارد ، جامعه روي بر تاثيري هيچ مطلب اين كه ميكنيم حس يا نداشت بازتابي
اين به حال به تا آيا داشتهايد ، را حرفه اين در كار تجربه سال چندين كه كسي بهعنوان
كردهايد؟ فكر موضوع
.است داشته تاثير كه ميدانم نوشتهام چه هر خودم حداقل باشد؟ بيتاثير چرا
علايق ، خلقيات ، و روحيات به توجه با بشناسم ، را جامعهام اگر نوعي من نتيجه در
.ميشناسم و ميفهمم را اثرگذاري نكات جامعه ، ديگر چيز هر و ايمان دلبستگيها ،
.است نصيحت روزنامهها در ما مقالات بيشتر.ميكنيم نصيحت و مينشينيم مواقع از خيلي ما
ابزار.مينويسيم غلط شايد.نميكند ايجاد مخاطب در خواندن شوق ما گزارشهاي بيشتر
را مخاطبمان ميتوانيم باشيم ، داشته را اوليه ابزار آن اگر.كردهايم گم را اوليهمان
هم هنوز بودم ، زده منطقه يك در كبوتر چند كشتن مورد در تيتري موقع يك من.كنيم جذب هم
جايي در.دارد تاثيرگذاري از نشان اين خب ، ميگويند ، و ميآورند خاطر به را آن بعضيها
تلفن روز 70 آن نميشد ، نشريه آن به تلفن سالي 20 نوشتم ، معلولان مورد در گزارش نيز
.نميكند فرق جامعهاي هر در.بدانيم را مردم تاثيرپذيري نقطه ما كه است اين مهم.داشت
نوشتن حال هر به.ميگرديم دوم ابزار دنبال به نداريم ، را اوليه ابزار چون ايران در ما
را تاثيرگذاري بايد شما.بدانيم را اين بايد ما و نيست تاثيرگذار مقالهاي هر و خبر هر
احساس را مردم درد چقدر شما.ميكند پيدا اهميت اينجا در مخاطبشناسي بحثبشناسيد
ميزنند زنگ شما به مطلبي مورد در نفر كه 5 قدر همين.نوشتهايد را مطلب اين كه ميكنيد
در كردهاند مطالعه را مطلب آن نفر كه 500 است اين نشاندهنده اين ميگويند شما به يا
اگر مملكت اين در ما.بنويسيم برايشان چگونه كه بگيريم ياد ما كه است اين كار شرط اينجا
نيست بلد ما خبرنگارنميآيد در روزنامههايمان از كدام هيچ ببندند ، را خبرگزاريها در
يك در اتفاقي اگر.نميدهيم تشخيص "اكتيو" خبر از را "منفعل" خبر ما.كند توليد خبر
نميدانيم نگويد سخني كسي اگر.داريم خبر ما كند سخنراني كسي وكيلي ، وزيري ، بيفتد كشور
را تلويزيونيمان راديو خبرهاي هنوز ما.ماست ضعف نشاندهنده اين.كنيم كار چه
راديو خبر ما.ميكنند استفاده مطبوعاتي تكنيك از يعني مينويسند ، مطبوعاتيها
وسيله راديو اينكه به توجه با.است مشكلساز بسيار بعدها اين و نمينويسيم تلويزيوني
تلويزيون راديو در ميآيد داده انجام مطبوعاتي كار كه روزنامهنگاري است فراري بسيار
تلويزيون و راديو در خبر هنگام كلام و تصوير نام به چيزي با ما.مينويسد خبر
خواندن براي بايد كه حالي در ميكنيم استخدام گوينده خبر خواندن براي ما.بيگانهايم
داشته كاري نبايد هم او مخملي صداي و فوتوژنيك چهره به كنيم ، استخدام روزنامهنگار خبر
ما.ديگر انتظار يك خبر گوينده از و دارد انتظار يك آواز خواننده از ما خوانندهباشيم
.ميكنيم قاطي هم با را اينها
كشور از خارج به افراد فرستادن و تجربه با گير اين.است مواجه كلي گير يك با آموزش ،
باشيم داشته ارتباطات علوم محقق كه داريم نياز اما بلهاست شدن برطرف قابل مطالعه براي
استفاده ديگران نظريهپردازيهاي از هميشه.نداريم هم را اين كند ، نظريهپردازي تا
.ميكنيم تربيت روزنامهنگار ما.ميكنيم
و جمعي ارتباط وسايل بين بايد ما.بنويسند كلمه چند بتوانند كه ميكنيم تربيت را كساني
در.جمعي ارتباط وسايل هم و بگيرد رونق دانشگاه هم تا كنيم برقرار ارتباط دانشگاهها
.خير اينجا در ميگيرد صورت آسان دو اين بين كار گردش غرب
شود؟ منجر مردم بيتفاوتي به است ممكن كار اين نتيجه آيا*
رخ آنها حوش و حول در آنچه به نسبت مردم كردن آگاه در يا خبررساني در ما كه وقتي بله ،
نتيجه در.ميكنيم بيتفاوت موضوع به نسبت را جامعه خود به خود ميكنيم تاخير ميدهد ،
ارتباط وسايل بخشهاي در مردم بيتفاوتي باعث.ميافتد اتفاقي چه كه نيست مهم او براي
انتخاب فكر به او كند ارتباط ايجاد خود مخاطب با نتواند گزينشگر يك وقتي.جمعياند
شبكههاي ميتواند نباشد ، ايران مطبوعات ميتواند كه جايگزيني.ميگردد برايش جايگزين
قدرت از نتوانستيم ما و بگذارند تاثير ميتوانند آنها پسباشد كشور از خارج خبري
در.ميگذارد تاثير فرهنگ و سياست اقتصاد ، روي بر موضوع اين به بيتوجهيكنيم استفاده
.ميشوند مطبوعات دامن به دست قانون يك حتي يا موضوع يك جاانداختن براي دنيا جاي همه
به قطعا ديگر سال تا 10 باشد ، ضررشان به موضوع اين امروز اگر حتي كه ميدانند مردم
.ندارم اطلاع من داريم اگر يا نداريم ارتباطي استراتژي ايران در ما.بود خواهد نفعشان
دامن به دست ما ميدهد رخ اتفاقي يك ميبينيم كه ميشود همين چيست؟ اتفاق اين نتيجه
مجبور مانيست پاسخگو كسي اما ميشويم سازمانها ساير و كشور وزارت خارجه ، وزارت
خود نگاه از استفاده با را خبر نتيجه در بگيريم ، برعهده را آنها مسئوليت كه ميشويم
حالي در اين.ميكند عمل فوقالعاده لحاظ اين از حداقل ايراني نگار روزنامه.مينويسيم
رسانهها مسئولان ، خود ميدهد ، رخ اتفاقي كه هنگامي دنيا كشورهاي از بسياري در كه است
كمك آنها از و ميگذارند ميان در آنها با را موضوع ميگذارند ، اتفاق آن جريان در را
به ديگر كه اينجاست.ميكنند بازگو زمينه اين در را دولت خطمشي حداقل يا ميطلبند
.نميشود وارد آسيبي هم ملي منافع
يك مرگ و تولد نشانههاي شما نظر از شد ، مطرح كه مسائلي همه به توجه با قندي آقاي*
ميشود؟ آشكار هنگامي چه روزنامهنگار
حد در حتي ميتواند نوشته اين.ميافتد اتفاق او نوشته اولين با روزنامهنگار يك تولد
و است روزنامهنگار يك زادروز نظرم به شده چاپ اثر اولين.باشد عكس يك يا تيتر يك
.نكردهام فكر را مرگاش
...باشد دردناك ميتواند مرگ اين *
.كنم فكر موضوع اين به نميخواهد دلم
دودگرفته تحريريههاي اين در شب تا صبح از نميكنيد ، فكر مرگاش به شما آدميكه اين *
ميكند؟ كار چه
آرام مرا درون شغل اين.است پرهيجاني بسيار شغل روزنامهنگاري ، شغل.ميكند زندگي
اتفاق خودم براي حادثه اينهستم حادثه يك معرض در مدام كه دليل اين به.ميكند
كه چيزي يا تصادف يك يا باشد مرگ يك حادثه آن شايد نميدانم.هستم شاهدش اما نميافتد
تا روزنامهنگار حال هر به اما.بيفتد اتفاق هم روزنامهنگار خود براي است ممكن حتي
تحريريهها اين در روزنامهنگار.ميكند زندگي تحريريهها اين در ميكشد نفس كه زماني
تاثيرگذار خيلي پرواز اين.خبر آن به خبر اين از.ندارد تعلق ثابتي جاي به و ميچرخد
كار وارد كه وقتي ازاست قشنگي شغل خيلي شغل اين.داريد حضور كه ميگويد شما به.است
وارد فشار خانوادهام به جاهايي يك در شايد كردم ، زندگي شغل اين با شدم روزنامهنگاري
.كردهاند تحمل اما.باشد شده
كند؟ متوقف را زندگي اين جريان ميتواند كسي روزنامه يك بستن ميكنيدبا فكر *
بوده شريك تولدش در انسان كه روزنامهاي مخصوصا.ميشود غمگين انسان حال اين با نه ،
بين از روزنامهها آن بعد و داشتهام حضور روزنامهها از بسياري تولد در من.است
.هستند وسيله روزنامهها نه ، كه ديدم بعدا اما شدم ناراحت خيلي بار اولين.رفتهاند
خاطر همين به.باشد داشته حضور هم ديگري جاهاي در ميتواند است زنده وقتي روزنامهنگار
كه كنيد غني را خودتان و ببينيد آموزش طوري كه ميگويم و گفته هميشه خودم دانشجويان به
.ماست جاي آنجا دارد ، وجود تنفس براي هوا جا هر.نشكنيد شما روزنامه ، يك تنه شكستن با
كه كند كار چه بايد روزنامهنگار بگوييد لااقل نميكنيد فكر مرگ به كه شما قندي آقاي
*
نشود؟ آرتروز دچار
اولين.قائلم ويژگيهايي يك روزنامهنگار براي من.بكند هم ورزش بايد روزنامهنگار
روزنامهنگار يك بهعنوان را او اينكه از من.بود كوتاهي قد و چاق بسيار آدم من سردبير
بلند قد كه كنم كار كسي براي هميشه كه ميكردم آرزو بنابراين.ميشدم ناراحت ميديدم
همان و شدم روبهرو مورد اين با كيهان در.بپوشد لباس هم خوب و باشد تركه باشد ، داشته
.گذاشت رويم بر بسياري تاثيرات آدم
اينكه ضمنبود فرد اين با آشنايي اثر در گرفتم ياد كه تجربي كار از عمدهاي بخش
بگويم نميخواهم.آموختم را ژورناليستي زندگي اين آنها همه از.داشتم هم بزرگي استادان
يك از كسي هر بالاخره نه ، كرد رد را فشار يا و كرد سكته نبايد گرفت ، آرتروز نبايد كه
.بود قلب متخصص كه ميشناختم پزشكي.ميبيند هم زيانهايي و ميبرد استفادههايي شغلي
او مرگ خبر وقتي.كرد سكته مهرآباد فرودگاه در كه برود مسافرت به ميخواست جنگ زمان در
بود ايستاده كناري در كه دوستانم از يكي به.رساندم قبرش سر به را خود بعد روز شنيدم را
بگيرد ، هم آرتروز است ممكن روزنامهنگار يك.كند سكته قلب متخصص يك ميكردي فكر:گفتم
.بكند هم سكته كه است ممكن بخورد ، هم كتك است ممكن
كند؟ استفاده هم بازنشستگي مزاياي از كه دارد امكان آيا
*
موقع آن.ديدهام من.كردهاند را كار اين ميكنند فكر تجارتي كه روزنامهها برخي
يعني است ، شدني هم اين البته.نميشوند بازنشسته نگاران روزنامه كه ميگفتند
آن در فراواني شوق كه است شكلي به شغل اين چون ولي.ميشوند هم بازنشسته روزنامهنگاران
ميآيد يادم كه بود كيهان در بزرگي يك.دهد ادامه آن به تا واميدارد را آدم دارد وجود
موقع آن ديدم ابرار روزنامه در را او بعدهابود بازنشستگياش برنامه كردن فراهم مشغول
اين.است كار مشغول هم هنوز آدم اين كه بود جالب خيلي من براي.داشت سن سال به 70 نزديك
اين سن به هم من اگر آيا كه ميكردم فكر اين به.آورد وجود به من در جالبي حالت صحنه
نداري ، نيازي كه تو پرسيدم او از ميآيد يادمدهم ادامه كارم به ميتوانم آيا برسم آدم
ديگري جور اما ندارم ، نيازي كردن كار به مالي لحاظ به من گفت ميكني؟ كار هنوز چرا
اجتماعي مسائل با چون ما.مواجهايم مسئله اين با نوعي به همه ماكنم زندگي نميتوانم
جهاني انتهاي به بدهيم دست از را كار اين اگر كه ميكنيم فكر درگيريم ، عمومي افكار و
.كنم فكر لحظه آن مورد در ندارم دوست حال هر به من اما نيفتد ، اتفاق هم شايد.رسيدهايم
ديدهايد؟ تاثيرگذار را خود برميگرديد ، كه خود دور سالهاي و گذشته به
*
كار جمله از كاري هر در آدم ميكنم فكر.ميكنم فكر قديمي مقداري يك مورد اين در
گذاشته اثر كار آن در خودش سهم به باشد توانسته اگر است ، تاثيرگذار خيلي روزنامهنگاري
دو يكي آموزش كار در.داشتهام شركت هم آموزش كار در سالها اين طي من خوشبختانه.باشد
به.دارم چاپ زير هم كتاب يك.نوشتهام كتاب چند طي را تجربياتام داشتهام ، شركت نسل
.شود اثرگذار اندازه چه تا است قرار آدم مگر.گذاشتهام را اثرم نظرم
زندگي حاشيه
شده اغراق گزارش *
منتشر را بود شده اخراج ايران از كه بيبيسي خبرنگار يك از گزارشي بيبيسي خبري سايت
.كرد
از گزارشي تهيه براي ايران دولت از رسمي مجوز با خبرنگار اين كه حالي در نوشت بيبيسي
و مصاحبه و نادرست اطلاعات نشر علت به بود ، آمده كشور اين به ايران اجتماعي تحولات
.شد رانده كشور اين از روسپي زنان از فيلمبرداري
وي كه نيست بار اولين:گفت "ايران زنان " سايت خبرنگار به بيبيسي از ديگري گزارشگر
.است زده دنيا نقاط اقصي از اغراقآميزي گزارشات چنين تهيه به دست
وقتي.نگرفت فيلم تهران روسپيان از ميشود سختي به كه ميكند ادعا شده اخراج خبرنگار
زير در كه ميبينيد را روسپي دختران ميرسيد ، لاله پارك به و ميرويد بيرون لاله هتل از
.ميپرند آن داخل به آنها جلوي در ماشيني توقف محض به و منتظرند درختان
ميليون از 1 بيش تهران در است گفته ايراني زن خبرنگار يك كه است آمده گزارش اين در
.است آورده روي كار اين به زن زن 1 هر 3 از و دارد وجود روسپي
سوئيس سفير احضار *
خارجه امور وزارت به تهران در سوئيس سفير ،"گولديمان تيماتيوس " كه است حاكي گزارشها
"غيرانساني و ناپسند رفتار" آنچه به نسبت خارجه ، وزارت كنسولي كل مدير و شده احضار
.است كرده اعتراض او به شدت به ناميد ، كشور آن مقيم ايرانيان با آمريكا دولتي ماموران
" رفتار و اقدامات كه گفت خارجه ، امور وزارت كنسولي امور كل مدير انصاري غلامرضا
با مغاير و قبول غيرقابل آمريكا مقيم ايرانيان با برخورد در آمريكا پليس "خشونتآميز
.است بينالمللي همكاريهاي و مدني اصول
و دستگير همچنين و گذشته روز چند در ايرانيان با آمريكا دولتي ماموران برخوردهاي از وي
كل مدير.كرد انتقاد است ، بوده مدارك نقض خاطر به شد گفته كه نفر ، صدها كردن زنداني
افرادي و مقيم ايرانيان به نسبت آمريكا رفتار اصلاح خواستار ايران خارجه وزارت كنسولي
.شد هستند ، كشور آن به سفر به مجاز كه
وضعيت لسآنجلس در كه گفت آمريكا ، كل دادستاني سخنگويان از يكي ،"مارتينز خورخه "
هستند كساني آنها ندارد ، مليتشان به ربطي آنان بازداشت كه گفت وي.دارد وجود خاصي بسيار
در يا بوده غيرقانوني يا شده منقضي آنها رواديد مثلا شدند ، مرتكب تخلفي شده معلوم كه
.هستند تعقيب تحت مجرمان آنها موارد از بسياري
آمريكا در ايرانيان بازداشت *
عنوان به كاليفرنيا ايالت در لوسآنجلس شهر در تبار ايراني آمريكاييان از تن هزاران
از مهاجران از برخي.زدند تظاهرات به دست مهاجران از عدهاي بازداشت عليه اعتراض
به داوطلبانه آمريكا تابعيت و مهاجرت جديد قوانين از تبعيت به كه خاورميانه كشورهاي
ساختمان برابر در تظاهراتشدند بازداشت بودند كرده نام ثبت و مراجعه مهاجرت ادارات
سپتامبر يازدهم تروريستي حملات پي در كه مهاجرت جديد مقررات.شد برپا فدرال دولت ادارات
كشور كم 15 دست از كه را سال شانزده از بالاتر پسران و مردان شد وضع آمريكا به
اداره به ميسازد ملزم نشدهاند آمريكا تبعه و شهروند و هستند آفريقايي و خاورميانهاي
بتواند ترتيب اين به است اميدوار آمريكا دادگستري وزارت.كنند ثبتنام و مراجعه مهاجرت
.كند ثبت آينده سال سه در را كشور اين در حاضر خارجي ميليون كامل 35 مشخصات
ميشوند ديده نيز بيمار و سالمند افراد آنان ميان در كه دستگيرشدگان وكيلان و بستگان
به وابسته موسسههاي و سازمانهاكردهاند نگراني ابراز آنها حبس محل بودن نامعلوم از
برابر در را خود خشم كشور اين در گوناگون روزنامههاي با گفتوگو در آمريكا مقيم ايران
.داشتهاند ابراز مهاجرت اداره اقدام اين
ايراني زن قتل 16 ماجراي پخش *
پخش اسپانيا تلويزيون دوم شبكه از "بيثمر خون " عنوان با برنامهاي شب چهارشنبه هر
.ميشود
زن چندين قتل ماجراي از مستندي گزارش سريال ، اين (افه) اسپانيا خبرگزاري گزارش به
.رسيدند قتل به مشهد در حنايي سعيد توسط كه است ايراني
را قتلها انجام چگونگي كند ، جذب خود به را زيادي بينندگان توانسته كه برنامه اين
.ميكند تشريح
شوراها انتخابات صداوسيمادر مجدد شدن فعال
*
به نامهاي ارسال با سيما و صدا استانهاي و مجلس امور معاون موثق منابع گزارش به
اعضاي اختلافات درباره سوال به 41 آنان پاسخ خواستار كشور سراسر در سازمان آن مديران
هر اعضاي اكثريت گرايش محلي ، مسئولان ساير يا استاندار با اختلاف شهر ، اسلامي شوراهاي
وي سياسي ارتباط و عضو هر سابقه عزل ، يا استعفا سابقه ،(محافظهكار يا اصلاحطلب) شورا
يا ارزشها جهت در اعضا مواضع اعضا ، قومي و سياسي وابستگيهاي سياسي ، جريانهاي با
.شد...و انتخابات در تاثيرگذار عناصر آينده ، انتخابات احتمالي كانديداهاي آن ، مخالف
27-آمريكايي قضاوت
اساسي قانون تفسير
تفسير به نياز "شد مجبور" و "غيرمنطقي" ،"موجه دليل" مانند كليدي اصطلاحات و لغات
چه به پنجم و چهارم اصلاحي ماده ميكند مشخص كه آمريكاست ديوانعالي معمولادارند
.معناست
قبلي مجوز خاصي ، اقدام شدن عهدهدار از پيش بايد پليس آيا اينكه مورد در مثال ، براي
ميان انتخاب در را خود تشخيص و صلاحديد ميتواند پليس آيا اينكه يا و باشد داشته قضايي
.ميگيرد تصميم ديوان نه يا كند اعمال ديگر عملي راهكارهاي
صفر جمع حاصل بازي بهعنوان كيفري دادرسي آيين
همواره ما" ميگويد هاروارد دانشگاه در حقوق علماي از Alan Dershowits درشوتيز آلن
"ميكنيم آسانتر را بيگناهان شدن محكوم همچنين ما" "ميكنيم آسانتر را مجرم شدن محكوم
به را مردم فردي حقوق نقض و بيگناهان محكوميت افزايش هزينه مجرم شدن محكوم در تسهيل
وجود صفر حاصلجمع رابطه يك تشريفات ، رعايت و جرم كنترل ميان ديگر عبارت به.دارد همراه
.ميدهيم تقليل را ديگري ميدهيم گسترش را يكي ما كه اندازه هماندارد
دادرسي انقلاب ضد بر "جرم كنترل" و "دادرسي انقلاب"
ماده ميشد رهبري دادگستري ، رئيس "وارن ارل" وسيله به كه وارن ديوان دهه 1960 ، طي
را شهروندان حقوق و كاهش را پليس قدرت كه كرد تفسير گونهاي به را پنجم و چهارم اصلاحي
ماده تفسير از الهام با (1961_ در 1969) وارن ديوان دادرسي انقلاب وسيله به.داد گسترش
برابر در آمريكاييان از كه آمد وجود به قضايي رويه اساسي ، قانون اصلاحي پنجم و چهارم
دهههاي 1970 ، در.ميكرد حمايت افراد حقوق از نيز و خود قدرت از پليس سوءاستفادههاي
روساي و شدند بازنشسته ليبرال قضات.يافت تغيير آمريكا ديوانعالي تركيب و 1990 ، 1980
يك ظهور به منجر امر اين.گرديدند آنها جانشين بوش و ريگان نيكسون ، جمهوريخواه ، جمهور
و برگر وارن دادگستري رياست تحت دهه 1970 خلال در.شد ديوان در محافظهكار جديد اكثريت
ماده اجراي در ديوان رنكيست ، ويليام دادگستري رياست تحت و 1990 دهه 1980 خلال در سپس
در تسامح عميق افزايش سوي به ملي گرايشي دوره اين در.كرد اهمال پنجم و چهارم اصلاحي
شده ، تحصيل غيرقانوني مدارك دهند اجازه كه بودند مايل قضات.بود جريان در قانون اجراي
حال هر به.بداند را واقعيات كه دارد نياز منصفه هيات زيرا شود حاضر منصفه هيات از قبل
مداوم بهطور برگر و رنكيست ديوان.بود شده احراز [غيرقانوني طريق از ولو] واقعيتها آن
پا زير بود شده ايجاد شهروندان حقوق از حمايت براي وارن ديوان وسيله به كه را قوانيني
دهه 1960 در كه وقتي از.بود شهروندان حقوق قبض و پليس قدرت بسط آن نتيجهميگذاشت
كنترل روش اين دميد ، ششم و پنجم چهارم ، اصلاحي ماده كالبد در تازهاي روح وارن ديوان
سياست از بخشي بود ، محاكمات در قانوني تشريفات رعايت براي دادرسي انقلاب عليه كه جرم
.ميكردند دفاع آن از محافظهكار سياستمداران كه بود وسيعتري عمومي
[خصوصي حقوق] حريم حق
آمريكا ديوانعالي اما ندارد وجود آمريكا اساسي قانون در [حريم معني به] Privacy كلمه
اصلاحي ، مواد اين از يكي.ميكند ايجاد را حق اين اصلاحي ماده چندين كه است كرده اعلام
تجسس از را دولتي عوامل ديگر و پليس ماده ، اين.است اساسي قانون چهارم اصلاحي ماده
ممنوع باشد ، اعتماد قابل كه ظاهري دلايل يا دلايل وجود بدون داراييشان و شهروندان
داراييشان يا شهروندان بازرسي در كه ميآورد وجود به پليس در را عقيده اين و ميكند
قابل دلايل با بايد بنابراين] ميكند متهم را او كه كرد پيدا دليلي ميتوان هركس براي
حق تعريف در برانديز لوئيس قاضي [كرد بازرسي به اقدام اتهام موضوع به مربوط و اعتماد
دولت دخالت از و شده گذاشته رها دولت وسيله به كه حقي":ميگويد [خصوصي حريم يا] خلوت
توجيهي غيرقابل "تجاوز" هر "حقوق باارزشترين" به حق اين ناميدن با برانديز "است مصون
.ميآورد حساب به اصلاحي چهارم ماده از تخطي فرد خصوصي حق به را دولت وسيله به
بازرسيها
بازرسي از بايد آورد كنترل تحت را فردي حق از حمايت ميخواهد اينكه خاطر به پليس
از جرم مدارك كشف يا كردن معلوم يافتن ، براي كه پليس اقدامات يعني بازرسيكند استفاده
شامل بازرسيها رايج اهداف.ميشود طراحي قاچاق كالاهاي و سلاحها به مربوط جرايم
به نگريستن قبيل از بازرسيها نمونه.هستند جرم به مظنون اشخاص و اشيا اوراق ، خانهها ،
سمع استراق و گرفتن ادرار نمونه گرفتن ، خون نمونه اتومبيل ، در بسته يا ظرف يك درون
.است پليس وسيله به تلفني
بازرسي مجوزهاي
آيا كه است اين بعدي پرسش ميشود ناميده بازرسي بهعنوان پليس افسر اقدام يك كه هنگامي
كه توقيفي يا بازرسي هر كه است اين چهارم اصلاحي ماده كلي قاعده است؟ منطقي بازرسي ، اين
قاضي سوي از كتبي دستور يك بازرسي ، مجوز.است غيرقانوني دهد روي معتبر بازرسي مجوز بدون
توقيف بايد كه اشيايي يا خاص اشخاص خاطر به را خاصي محل يك ميدهد اجازه پليس به كه است
دزدي ، وسايل مسروقه ، كالاهاي مخدر ، مواد شامل است ممكن شده كشف اشياي.كند بازرسي شوند
.ميشود داشته نگه مخفي قانون ديد از كه باشد ديگري وسايل يا سلاحها
بازرسي مجوز صدور براي دليل معيار
.ميشود موجه دليل ارائه خواستار دولت از چهارم اصلاحي ماده توقيفها ، و بازرسيها براي
دلالت عقيده اين به منطقي بهطور را پليس افسر كه ميشود تشكيل حقايقي از موجه دليل
قاچاق ، كالاهاي حامل است ممكن اينها.شوند بازرسي بايد اشخاصي يا مكانها كه ميكند
به.ميشود ذكر بازرسي مجوز در كه باشند اشيايي ديگر يا سلاحها اشخاص ، جرم ، ادوات
كمتر اما چيز يك به داشتن صرف شك از بيش نيازمند "موجه دليل" بودن ، دليل معيار يك عنوان
.معقول يا منطقي شك يك از فراتر دليلي يعني است بودن قانوني جرم از
|