شد تموم بازي
داشتهباشي مرام جو يه اگه
هنر حاشيه
شد تموم بازي
است مهمي فيلم هنوز باز بيليارد چرا
افخمي بهروز
چيزي مسلما نباشد اولش فيلم تا سي جزء فيلم اين و باشد ديده را كسيبيلياردباز اگر
نميشود سرش سينما از
مينه بشكه" فوقالعاده ، بازي يك در "تنددست ادي" وقتي ،"بيلياردباز" پاياني سكانس در
نوعي به كه ميشود لفظي مشاجره يك درگير "گوردون برت" با ميدهد ، شكست را "سوتا
مگه !برت پيچونديم تنش تو رو چاقو خوب":ميگويد ادي.است "ادي" روحي وضعيت نشاندهنده
همه مثل نيست ، هم مسئلهات اصلا موضوع كه اين واسه.نميگزه هم ككت تو كه معلومه نه؟
يه با ولي !برت داشتم دوستاش من.ميكنه خفهام و مونده من گلوي توي اما.ديگه چيزاي
دوست رو كي حالا تا تو آخه.بيمعنيه تو براي البته چيزا اين.زدم تاختش بيليارد بازي
تو !برت چيه بردن نميدوني تو.بردنه مهم كه گفتي خودت.بردن بردن ، بردن ، فقط داشتي؟
دوروبرت چيزاي همه كه اين مگه بموني ، زنده نميتوني و مرده روحت كه اين واسه.بازندهاي
بازي برنده فقط او كه دارد آن از نشان سكانس اين در "ادي" حرفهاي ".باشن مرده هم
كه دارد دوست "ادي".بودن برنده و شدن برنده از فراتر رسيده چيزي به او نيست ، بيليارد
در تن "برت" خواسته به باشد مجبور ماندن برنده براي شايد و بماند برنده بعد به آن از
باز بيليارد فيلمنامه.نگذارد بيليارد بزرگ سالنهاي توي را پايش وقت هيچ ديگر و دهد
تدريس دقيق و درست فيلمنامه يك از نمونهاي عنوان به سينمايي مدارس در كه سالهااست
ديالوگنويسي و بهجا عطف نقاط آن ، درست پردهاي سه ساختار ادي ، شخصيت تكاملميشود
در كه جزئياتي حال عين در.است فيلمنامهنويسي مدرسان تاييد مورد هميشه آن اصولي
در دقت از هستند نمونهاي نيز درآمدهاند هم فيلم به و شده تاكيد آنها روي فيلمنامه
فيلم نيز و فيلمنامه ساختمان در كه هستند چيزهايي شكلدهنده جزئيات اين.فيلمنامهنويسي
از يكي نيز فيلمنامهنويسي مدرس و سينما كارگردان "افخمي بهروز".شدهاند گرفته كار به
از يكي بيلياردباز كه گفته مقالههايش در گاهي و كلاسها در هميشه كه است كساني
فرهنگسراي فيلم كانون وقتي كه است اين.گرفت ناديدهاش نبايد كه است سينما شاهكارهاي
دهند نمايش را سينمايي شاهكار اين گرفتند تصميم نگار فيلم ماهنامه همكاري با نياوران
دوست سينما سينماگر اين سخنراني متن ميخوانيد چه آن.افتاد افخمي نام به سخنراني قرعه
لحن تا نشده تلاش چندان و شده پياده سخنراني نوار روي از متن كه توضيح اين با است ،
.برميگردد همين به نيز او زدن حرف لحن نبودن دست يك.برود بين از "افخمي" گفتاري
!است محبوبي فيلم هم هنوز باز بيليارد
***
به يعني ;ميكنند عمل متفاوت رايج تصور به نسبت ميسازند را فيلمهايي چنين كه كساني
كه را كساني باشد لازم اگر حتي و ميكنند حركت كرده تاكيد افتراق كه خطوطي آن روي سرعت
بنابراين.ميكند حيرتزده دارد صحيح تصور با كه فيلمسازي از تصوري يك به كردهاند عادت
اين با ميبرم كار به گاهي من كه شناخت شبه تعبير يعني ميشود دانش شبه درباره كه صحبتي
موردش در روزها اين فيلمنامهنويسي و فيلمسازي درباره كه مطالبي از بسياري كه توضيح
اصطلاحات كردن درست بيپايان ، تقسيمبنديهاي يعني هستند ، جمله اين از ;ميشود نوشته
حوش و حول اطلاعات و فيلمنامهنويسي سينما ، تاريخ درباره عمومي اطلاعات و غريب و عجيب
چيزي يك يا ميفهميم چيزي داريم ما كه ميآورد وجود به را تصور اين كلي بهطور كه مطلب
و نيست دستمان در چيزي حقيقت در اما ميآموزيم چيزهايي داريم كه است درست.ميشناسيم
اينكه و نميگيريم ياد تازهاي نكته هيچ هم فيلمنامهنويسي درباره و نميآموزيم را چيزي
كه ميآيد نظر به و ميكنند كار دارند كه هستند كساني ميبينيم و ميرويم جلوتر قدم يك
در ساختمان مثل چيزي از دارند مثلا بلكه نميكنند مطرح هم را جانبي و عمومي مطالب
كردن عرضه حال در هم مورد اين در حتي سناريو ، ساختمان مثل ميكنند ، صحبت فيلمنامهنويسي
ياد چيزي هيچ آدم حرفها اين با فيلمسازي از سطحي يك در و هستند دانش شبه يا شناخت شبه
به كه باشد لازم ميكنم فكر حالا و كردهام اشاره قبلا من را كليات اين.نميگيرد
بهعنوان هنري كار گرفتن يادنيست علم و است مهارت من نظر از سينما.بپردازم جزئياتش
مسئله يعني علمي تشخيص.قدرت نه و دارد سليقه به احتياج اصطلاح به مهارت مثابه به مهارت
حائز "سليقه" مسئله نخست درجه در.است اهميت دوم درجه در هنر كار گرفتن ياد و دانش
و هنرمندان بودن ارزشمند معيار نهايي ارزشگذاري در اساسا نظر يك از و است اهميت
و است سليقه اساس بر هم تشخيص و است سليقهشان بودن درست است ، سليقهشان تواناييشان
و باشند نداشته سليقه ولي باشند معلومات از انباري كه باشند است ممكن كساني بنابراين
پيدا تسري هم هنرشناسي به و نيست هنرمند به محدود فقط مسئله اين.نباشند كاره اين اصلا
مجزا هم از كه است سليقهشان با فقط ميكنند ارزشيابي را هنري آثار كه كساني.ميكند
غيرمعمول ايران سينمايي محافل در شايد البته غيرمعمول دادن توضيح روشن شكل اين.ميشوند
معلومات تا دارد قصد و ندارد مانعي موضع اين با كه ميكند فكر كسي اگر اينكه براي باشد ،
بنيادي اختلاف يك كه بداند بايد ميشود هنرمند راه اين از كه كند فكر و كند كسب دانش و
صحبت وقتي هم مهارت مورد در.بياموزم چيزي او به نميتوانم هم من و هست او و من نظر بين
قرار آن در ميبايست هنرآموز كه عالمي اساسا هم و ميكند فرق آموزشش نحوه هم ميكنيم
فرق.ميكند فرق بگيرد قرار آن در ميبايست علم طالب و دانشجو شخص كه عالمي با بگيرد
خاطر به فليني از را حرفي يك تفاوت اين كردن روشن براي معمولا من.است هم اساسي
به را سينما آموزش اگر":است بوده هم اواخر اين گفته ، مصاحبههايش از يكي در كه ميآورم
و كردن زنداني امكان با يعني بدهم ، انجام بايد شلاق با را كار اين من ;بگذارند من عهده
فيلم يك پخش حال در دائما كه بگذارند سينمايي در را نوآموز يعني."خشونتآميز روشهاي
روزي كنيد فرض.هفته يك بلكه روز يك حتي نه.ببيند مدتها را فيلم يك باشد مجبور و است
هم سالن از نتوانيد و كنيد تكرار هم هفته يك را كار اين و ببينيد را فيلم يك دفعه شش
متاسفانه.بيفتد اتفاق گونه اين هنر آموزش كه نيستيم جايي در ما الان.برويد بيرون
يك هنر مكاتب ميكنند فكر يعني.است شده اشتباه دانشگاهي نظام و علمآموزي با هنر آموزش
دانشگاه ، سازماندهي با حتيالامكان بايد و است دانشگاه از ديگر نوع يك.است دانشگاه شكل
انديشه اين داخل از هنرمند دليل همين به و است غلط بيخ از نظام اين.كند پيدا نظام
هم نفله است ممكن حتي بلكه نميشود شكوفا تنها نه فرد هنري استعداد و نميآيد بيرون
از ديگري عالم ايران همين در ما مقابل دربشود هم نابود طرف نفس به اعتماد و بشود
هيچ و نميگيريم ياد چيز هيچ ارتباطها آن از كه است عجيب خيلي ولي داريم هنر آموزش
دوستانم از يكي من.نميكنيم برقرار سينما آموزش عالم و واقعي آموزش عالم بين ارتباطي
;ميكرديم صحبت رفته دست از پيش سالها كه پيري استاد درباره او با كه دارم ياد به را
سال صد حدود چيزي مثلا درباره آدم آن و ميكرده صحبت مرگ از قبل استاد آن با ما دوست
آن بگيرد ياد تار سه كه استادي پيش گذاشت را او بار اولين براي پدرش كه هنگامي پيش ،
ابهتي دوره آن در هم پدران بالاخره است ، بوده كم بسيار سالش و سن كه ميگفت استاد
ميدهد استاد تحويل را بچه پسر كه هنگامي پدر ;نداشتند اظهارنظر جرات فرزندان كه داشتند
بعضيها است ممكن را اين كه من مال استخوانهايش تو مال پوستش و گوشت:ميگويد او به
و تار استاد كه پيرمردي.بشكند استخوانهاش كه نزن را او طوري يعني ندانند ، را معنياش
دو سنگك نان برو ميگويد.نه:ميگويد او پسرجان؟ خوردي صبحانه ميگويد است بوده تار سه
بيار و بشور برو ميگويند هم را پنير.ميآورد بود بلندتر او از كه هم نان ; بگير آتيشه
ميكشد طول هم ظهر تا كن جارو حياط برو.ميخورند و مينشينند و.ميكند هم را كار اين
او.ميشود شاگر خانه ترتيب همين به ميكشد طول روز چند ميكشد ، را حوض آب بعدش و
وضو اول گفت من به خوردن صبحانه از بعد چهلم روز استاد ;بگويم پدرم به ميترسيدم ميگفت
كار روز چهل از پس كه بچه اين كنيد تصور ميتوانيد شما.بردار سرطاقچه از را ساز و بگير
از چيزي هنر آموزش.است بوده آماده كاملا و داشته روحي حال چه گرفته دستش را بدنيساز
كار مدام سرمشق يك روي ماهها كه هستند كساني تهران همين در و الان همين.است قبيل اين
كشف را خودش تواناييهاي هنرآموز كه ميشود باعث هم موارد اغلب در كار اين و ;ميكنند
و ميشود متولد آدمي هر با كه شناختي ;آيد نائل خودش از شناختي و درك به و كند
به.نميشود تكرار و ميافتد اتفاق بار يك درش تجلي كه است عالمي عالم ، اين.بيهمتاست
اين.نيست تنها دست و چشم است ، بدني حالت از مهارت جنس از ;نميشود قانونمند وجه هيچ
حرف نيست هنر سينما باشيد داشته اعتقاد شما اگر و ميدانيد هنر را سينما شما اگر كه است
فيلمي شما اگر و ندارند هنري ارزش و نيست هنر فيلمها درصد نه و نود ;نزدهايد جديدي
صرف كه بدانيد بايد كردهايد پيدا گرايش هنر اين به و است هنر ميكنيد فكر كه ديدهايد
را خودش خاص قواعد و نميآيد در جور دموكراسي ليبرال فرضهاي پيش بيان و آكادميك آموزش
ميخواهم اتفاقا نباشد هنر شما زعم به شايد ميكنم بيان دارم من چه آن گرفتن ياد.دارد
"بيلياردباز".بياموزيد نميتوانيد چيز هيچ من از ;احتمالي اتفاقات اين روي كنم تاكيد
.ميشود فهميده وجود تمام با و شده ساخته وجود تمام با كه است فيلمي واقع در
آنها سطح موردشان در كردن صحبت كه هست فيلمهايي.است سخت بسيار آن درباره كردن صحبت
كه هست هم فيلمهايي البته.ميشود بيشتر ارزششان و ميبرد بالا هست كه چه آن از بيش را
خراب را فيلم داريد انگار.ميآورد پايينتر را كار سطح موردشان در كردن صحبت نوع هر
تقليل را فيلم نهايي ارزشهاي مدام ;ميگيريد آن از را فيلم گوياي اتمسفر آن و ميكنيد
احساس كنيم صحبت موردش در بيشتر چه هر دارند دوست را بيلياردباز كه كساني.ميدهيد
حالا و است سينما تاريخ فيلم بهترين احتمالا كه چرا.ميشود بد دارد حالشان كه ميكنند
با سليقه اختلاف خيلي هستند ، نگاه نوع اين معرض در كه ديگري فيلمهاي حضور علت به شايد
ده جزء قطعا اما.باشيم نداشته ميكنند انتخاب را ديگر فيلم پنج چهار ، كه ديگري كسان
اين و است ديده هم را بيلياردباز و ديده زياد فيلم بگويد كه باشد كسي اگر و هست فيلم تا
"مخمصه" مثل فيلم ، اين.نميشود سرش سينما از چيزي مسلما نيست اولش فيلم تا سي جزء فيلم
آدم كه هست جايي ولي ;بگيرد قرار سينما تاريخ فيلم تا هزار جزو است ممكن مخمصه.نيست
از.ميكند بيان خودش درباره را چيز همه خودش كه فيلمي درباره گفت بايد چه ميماند
دهه] دارد كه هوايي و حال است ، اتمسفر جنس از كه چيزي داستان ، از فراتر چيزي تا داستانش
فضا و روابط بر حاكم سردي يا پوچي باشد ، شده آشناتر خيلي ما براي حالا شايد [آمريكا 60
آن در خيلي هست ، فيلم اين در كه بيان نحوه و صحنه طراحي و معماري شكل اين و دهه 60 در
و داستان از غير.است شده فهميده خيلي الان.است افتاده خيليجا الان و داشت تازگي زمان
دربارهاش كردن صحبت و هست فيلم در هم سياسي جنبه يك هست فيلم در كه داستان معاني
و بزنيم حرف آمده پديد فيلم در كه اتمسفري و روشن سايه از ميتوان واقع در.است سختتر
حتي و دارد فيلم كه هماهنگي حس آنميكند منتقل ما به فيلم كه خالصي زيباشناسي احساس
با و واقعي كلمات بدون و ديد دوباره بايد را فيلم ميبينيم كه اين جلوتر سطح اين از
.خير يا هست هستيم ما كه هوايي و حال آن در ما دستي بغل رفيق آيا كه بفهميم اشاراتي
اين يا ببيني تنها داري دوست يا كه فيلمي.باشد سطح اين در كه هست فيلم كمي خيلي تعداد
صحبت كس هيچ با كه باشي مايل هم فيلم از بعد.ببيني صميمي رفيق يك با ميدهي ترجيح كه
.نبينيد را فيلم نيست فراهم شرايط وقتي يا ديد دوباره را فيلم ميشود اگر و نكني
ببينند ، بودند نديده قبلا كه كساني تا.ببينيد دوباره را اول فصل خواستم همين براي
اتمسفر آن به كه باشند شده چيزي متوجه كمي يك داستاني جنبههاي از جدا دوم بار در شايد
كه ضربهاي تيتراژ ، شروع از قبل سكانس اين آخر در كه باشيد شده متوجه شايد ميگويند ،
كه اين براي نميدهد نشان.نميدهد نشان اصلا را بود شده شرطبندي سرش همه اين قبلش
و زده را ضربه اين و است كاره اين آدم اين كه بدانيد سوءتفاهمي هيچ بدون و كاملا شما
تلكه را كافه صاحب تا بوده پاشيدن دانه اينها همه واقع در و است زده درست هم حتما
و بود كرده بررسي را سناريو ساختمان كه مقالهاي در من.بياورند در را دخلش پول و كنند
نشان و ميآيند دوستش و "ادي" مقدمه سكانس اين در.خواندم داشت هم اشتباهي البته
را كافه صاحب ترتيب اين به و ميفروشند بهداشتي لوازم كه هستند فروشندگاني كه ميدهند
داستان.نيست درست البته اين ;بياورند در فت مينهسوتا با را قمارشان پول و ميزنند گول
توپ يك براي كافه در كه ميشود دلار پنج صدو صحبت وقتي.است روشن و رفته و شسته خيلي
سوتا مينه با بتوان آن با بعدا كه نميكند كفايت پول اين كه است معلوم ميشود شرطبندي
است معلوم بازي شروع آن.ميكند شروع دلار دويست دستي با را بازي آن اصلا.كرد بازي فت
كلمه اين فيلم قديمي دوبله در ميگويم "بشكه" اگرميبرد هم سر پشت دست چند بشكه كه
از صحبت بشكه با دوم بازي از قبل اصلا.است افتاده هم البتهجا و شده ترجمه بشكه Fats
پشت دست چندين معمولا كند خرد را خود حريف روحيه كه اين براي معمولا او كه ميشود اين
اين براي باشند آمده دلار هزار از بيش پولي با بايد آدمها اين بنابراين.ميبرد هم سر
بازي وي با تازه متوسط حال يك روي بياورند و كنند خسته را طرف بتوانند تا ببازند فقط كه
نوع آن نيست ، ه همرا تاكيد با و تظاهر با ميشود زده كه ضربهاي ندادن نشان اين.كنند
ميتوان چگونه را كادر از خارج اتفاقات ببينيد.ميآورد ذوق سر را منتقدان كه تظاهري
است اين براي ميشود زده حرفها اين معمولا كه موقعيشود داده نشان كه اين بدون ديد
برابر موضع از تماشاچي با كردن برقرار ارتباط طبيعي حالت آن يعني.است متظاهر فيلم كه
از.كند مرعوب و مغلوب را تماشاچي تا ميكند تلاش دارد.ندارد را تحقيرآميز حالت و است
فيلمهايي.نيستند دوست و نميشود برقرار برابر رابطه كه ميكند استفاده بياني نحوه يك
نيست ، گونه اين اصلا بيلياردباز و ارتباطشان جنبه در ميكنند تاكيد و متظاهرند كه هستند
ديده سناريستهاي بهترين جزء و است هاليوود فيلمسازان تواناترين جزو فيلمسازش فيلم اين
بزرگي نمايش به احتياج كه است اين بزرگي نشانههاي از يكي و است سينما تاريخ در شده
داستان اين و ميكند تعريف را داستاني ممكن شكل روانترين به و نگرفته ژست و ندارد
راحتي همان به هم آن و ميبرد فرو فضايي يك در را شما.دارد معاني حوادث سطح از گذشته
كارها اين همه و ميكند پرداخت سناريست يا فيلمساز ميكند تعريف دارد را داستان خود كه
اين به بيلياردباز مورد در كنم فكرتظاهري كوچكترين بدون و ميدهد انجام هم با را
دانش شبه به تبديل راحتي به كه است حرفهايي كلي حرفهاي.زد كلي حرفهاي نشود راحتي
چيزي آن به حرفزدن با شويد ، نزديك بتوانيد مشكل اساسا شما بيلياردباز سطح در ;ميشود
جوري يك باشيم شده درگير اگر باشيم ، برده لذت اگر است ، فيلم جان يا فيلم مايه درون كه
كردن ، تقليد هنري كار توي.بگيريم را راسن رابرت بوي و رنگ و كنيم لمس بتوانيم بايد
كردن تبعيت بودن ديكتاتوريماب رهبري يك از بودن ، مطيع شدت به آوردن ، در را استاد اداي
در ولي سخت آدمي است معلوم كه فيلمسازي اين با.است لازم كردن سخت روحي و جسمي كار و
و پيله و بيشيله داريد كار و سر آدمي با شما است معلوم فيلم در.است مهربان حال عين
قرار اگر دارد ، ترسناكي عظمت جنبه ، يك از و نوعي به پيچيده بسيار حال عين در اما مهربان
.نداريم زنده استادان ديگر ما متاسفانهكنيد فرض استاد را او است
داشتهباشي مرام جو يه اگه
غلامي احمد
گنده ماشين يه بود ، اون جاي كسي هر اگه.داره 8Mile يه خودش واسه.بامراميه آدم امينم
اينطوري اون اما.حال و عشق ميرفت و ميشد همه بيخيال ميگرفت كادو تولدش واسه لكنته
اگرچه.حال و عشق رفتن هم با و كرد جمع رو رفقا رفيق و كرد ريس و راست ماشينو نيست ،
.گذاشتن كار سر رو پليسها و آوردن شانس اما بدن خودشون دست كار بود نزديك
.نميكنه حال خلاف با اما داره يا نداره خلافو جرات و دل امينم شد معلوم كه بود همونجا
چيز ديگه چيز ، همه ميشه چيز اون كه هم وقتي.ميشه آدم زندگي همه چيزي يه وقتها بعضي
.نميبيني رو ديگهاي
اسلحه هويتشه ، ميكنه ، حال اون با چيزشه ، همهداره رو حال همين امينم واسه هم موسيقي
كاكا واسه.ميبره كرمان به زيره داره جورايي يه امينم اما.فريادشه و عشقشه زبونشه ، و
اما كنه باز جا اونا ميون بتونه ، سخت فكليه ، جوجه يه امينم هستن ، رپ خداي كه سياها
و مشت تلافي و نمياره كم رپ رجزخوني ميدون تو.كاره اين آخر ميكنه ثابتميكنه
ديگه ضربالمثل اون قول به اينجا.مياره در خورده كوچكش خواهر چشم جلو كه رو لگدهايي
تو هم امينم و مياره كم نفرت كه معلومه خب.نفرته برابر در عشق نيست ، چشم برابر در چشم
سختيه كار خيلي سفيدپوست يه واسه اينبرادرشون مثل ميشه و ميكنه باز جا كاكاسياها دل
.ميشه اما
آدم هر.نميذاره پا زير مرامشو ميشه چيزش همه موسيقي هم وقتي.مراميه با آدم امينم
يعني.باشه خودمون خط پشت مثل چيزي يه ميتونه 8Mile.داره 8Mile يه خودش واسه بامرامي
يا.نيست ديگه جاهاي مثه كه ميكنن زندگي اونجا دليلي هر به آدمها از بعضي كه جايي
يا.نميذاره طرفتر اون قرمزها خط او از پاشو آدم كه باشه آدم قرمزهاي خط ميتونه
خط طرف اون پاشو بتونه اگه حتي.باشه مرامش ته يعني باشه اون از بالاتر چيزي يه ميتونه
.نذاره بذاره ، قرمز
خوشت امينم از تو كه همينه واسه نيستن اينجوري آدمها همه اونجا.جوريه اين امينم
ميكنه كارگري هم عشقشه ، موسيقي.داره ايمان بهش كه داره 8Mile خودش واسه امينم.مياد
.كوچكش خواهر خاطر واسه ميكنه بيرون خونه از تيپا با رو ننه شوهر هم ميخوره بازوشو نون
با.نكشه اسلحه اما بخوره كتك حاضره.نداره دوست رو اسلحه.است كوچيكه خواهر عاشق او
واسه.بشينه اون بوم رو فقط نميتونه دختره چون ميزنه بهم ميخواد خاطرشو كه دختري
.بپره غريب.نباشه خودش جلد كفترش سخته اين امينم
رو پسره يقه مياد جوش به خونش ميبينه پسري يه با رو دختره راديو استوديوي توي وقتي
رفيق ، عالمه يه با رو ناتو سياهپوست يه رو ، كي اونم.ميده مالش و مشت حسابي و ميگيره
بقيه از اونو كه داره8 Mile خودش واسه امينم.نيست مهم اينا اما.تيركش هفت لات گنده
8Mile هم مادره.مادرشه اون باشه چي هر ميدونه امانداره دوست مادرشو پولميكنه جدا
كه امينمه 8Mile همين.دارند دوستش بازم اما نميفهمند خيليها يعني نميفهمه ، رو امينم
امينم ميبينه وقتي كه رو بداخلاق سياهپوست سركارگر اون حتي ميكنه خودش تسليم رو همه
ميكنه كار امينم جاي شب كه كارگره اون يا.ميكنه همدردي باهاش اومده بالا چالش و چشم
.بخونه رپ بره اون تا
رو كاكاسياهه پوزه ترانهخوني تو و كاشت كه گلي آن از بعد و بود امينم جاي ديگه كس هر
بايد اون اما.ميشد چيز همه بيخيال و ميگذروند خوش رفقاش با صبح تا ماليد خاك به
باحال آدم يه اگه ميگن رفيقاش.بود تنها رفيقش.بود داده قول چون كارخونه برميگشت
.امينمه اونم باشه
و گذاشته سرش رو كلاهشو جيبشه ، تو دستاش كه ميبينيد اونو فيلم ته كه همينه واسه
كه ميكنه حال زندگياش با جوري يه اونكارش سراغ ميره و برميداره بيخيال قدمهاشو
حرف كم چون دارم دوست اونو ميگم مياد ، خوشت امينم چي از بگن من به اگه.خودشه انگ
.ميده گوش داره نشسته آروم اون ميزنند ور بند يه دارند همه وقتي ميزنه ،
معصوميت به ميبره پناه داره جوري يه انگار.دارم دوست خيلي خواهرش با اونو رابطه
ترانهنويسيهاش اون از نميشه واقعا.افتاده جا فيلم توي خوب خيلي كه كوچيكه خواهر
تو دنگوفنگ ، همه اون ميون هي و برميداره نت هي مياد سراغش به بيوقت گاه كه گذشت
.خودشه دنياي
هنر حاشيه
بزرگتر خيلي بزرگتر ، *
پردههايي روي پرهزينه و جنجالي فيلمهاي و شود متحول ديگر بار يك است قرار سينما صنعت
عظيم سالن بريتانيا 9 سينماداران.است "آيمكس" نامشان كه آيند در نمايش به بزرگ خيلي
با كه فيلمهايي سينماها ، اين در فعلا و دادهاند اختصاص پرده نوع اين به را
بعد "ديزني" كمپاني مديران.آمدهاند در نمايش به شدهاند فيلمبرداري مخصوص دوربينهاي
"آيمكس" پرده روي نمايش براي كارتونهايي كه گفتهاند پرده نوع اين كيفيت تماشاي از
را جديدي اصلي نگاتيو يعني) "مسترينگ ري" فناوري اگر كه است توضيح به لازمساخت خواهند
در را فيلمها همه ميتوان شود كاملتر (آوردن دست به اصلي نگاتيو از متفاوت قطعي در
قوساش و طبقه هفت ساختمان يك حد در ارتفاعاش كه داد نمايش عظيم پردهاي روي و قطع اين
پيش مدتي "(همسانها) كلونها حمله _ دوم قسمت:ستارهاي جنگهاي".است درجه حدودا 360
احتمالا.گرفت قرار استقبال مورد و آمد در نمايش به محدود صورت به آيمكس پرده روي
صورت به رسما كه بود خواهد فيلمي اولين ،"جكسن پيتر" كار ،"حلقهها ارباب" قسمت سومين
بعد و ميخواسته او كه است چيزي همان اين كه است گفته "جكسن"ميشود داده نمايش آيمكس
است قرار كه دارند آن از حكايت شنيدهها.داشت نخواهد دوست را عادي پردههاي اين از
.باشد داشته نمايشي چنين نيز "لين ديويد" استاد فيلمهاي بهترين از يكي "عربستان لورنس"
نوع اين بليت بهاي و بود خواهد دلار ميليون چهار تا دو بين آيمكس قطع به تبديل هزينه
.است شده پيشبيني عادي سينماهاي بليتهاي از گرانتر سوم يك نيز ، سالنها
خونآشام انتقام*
،"موميايي بازگشت" بعدتر كمي و "موميايي" فيلم با كه است كارگرداني همان "سامرز استيون"
هستند بلد كه كرد ثبت كارگردانهايي فهرست در را ناماش و كرد دستوپا خودش براي شهرتي
خوشي دل آمريكايي منتقدان از خيلي كه كرد فراموش نبايد البته.بسازند سودآور فيلمهاي
فيلمهاي جزو را او فيلمهاي ميكنند سعي بهانهاي هر به و ندارند "سامرز" از
به چندان هم "سامرز" دارد راه دلبهدل كه آنجايي از اما كنند ، ردهبندي بهدردنخور
منتقدان نظر براي كه كرده اعلام گفتوگو يك در آخريها اين و نميگذارد محل منتقدان
و آسمان ميكنند سعي و هستند هم به كلي حرفهاي بافتن متخصص آنها چون نيست ، قائل ارزشي
منتقدان مشت كه كرده اضافه "سامرز".دهند گوش حرفشان به مردم تا ببافند هم به را زمين
.ميكنند ردشان منتقدان كه ميكنند استقبال فيلمهايي از چون شده رو هم مردم براي
"جكمن هيو" حضور كه "هلسينگ ون" نام به بسازد فيلمي دارد قصد كه گفته حال عين در "سامرز"
اسطوره سه ميگيرد تصميم كه است "هلسينگ ون" دكتر درباره فيلم داستان.است قطعي آن در
"سامرز" بعدي فيلم كه است مشخص.كند نابود را "دراكولا" و "گرگينه" ،"فرانكنشتاين" وحشت
از يكي.ميكند چه جذاب داستان ديدن با او كه ديد بايد اما است ، وحشت ژانر در فيلمي
حسابي و بوده خراب حالاش ساعتي چند فيلم داستان خواندن از بعد كه گفته "سامرز" آشنايان
!كنند تماشا تاريك سالن يك در را فيلم است قرار كه تماشاگراني طفلكاست بوده ترسيده
ميدهد ادامه راهش به مقاوم مرد*
پيدا "سيگال استيون" مقاومت به را مردي است محال بگذاريد پا زير را هاليوود تمام اگر
بد او از و ميسازند شايعه "سيگال" پشتسر و دادهاند هم دستبهدست همه كنيد فكر.كنيد
درباره را تازهاي شايعه وقت هر و ندارد شايعهها اين كار به كاري او اما ميگويند ،
كه هست هم همين برايميدهد ادامه راهش به و بالا مياندازد را شانههايش ميشنود خودش
در بازي فقيد ، استراسبرگ ولي استوديو اكتورز محصلان و آمريكايي يك درجه بازيگران وقتي
آخرين.ميپذيرد را نقشها همه در بازي تنه يك "سيگال استيون" ميكنند رد را فيلمها
فيلمي بازسازي اولي كه "نجات" و "ياكوزا" فيلم دو به ميشوند مربوط "سيگال" قراردادهاي
آدم كه "سيگال".بود شده ساخته سال 1975 در كه "پولاك سيدني" ساخته نام همين به است
و خواسته دلار ميليون چهار فقط فيلم هر براي نيست ، مالومنال پي آنقدرها و است منصفي
"پولاك" را "ياكوزا" اصلي نسخه.است گرفته قرار تهيهكنندهها استقبال مورد رقم اين
از بيشتر منتقدان بعضي قول به و ساخت "تاون رابرت" و "شريدر پل" از فيلمنامهاي براساس
"نجات" فيلم.بود ژاپن سينماي به نسبت او دانش و "شريدر" مديون باشد ، "پولاك" كار آنكه
نامهنگاري شرقي اروپاي ساكن يتيم كودكي با كه است ويتنام جنگ سابق سرباز يك داستان نيز
سرباز دو ، اين مكاتبات شدن قطع از پس كمي.ميآيد حساب به نيز او مالي پشتيبان و ميكند
را فداكار سرباز اين نقش.درآورد سر مكاتبات قطع راز از تا ميشود اروپا روانه سابق
.كرد خواهد بازي "سيگال"
|