جوان مرد اعتراض به پاسخ در
تماشا حسرت
تئاتر حاشيه
گيجي و سردرگمي
پوزش و تصحيح
جوان مرد اعتراض به پاسخ در
تركيه از لونت تامر كارگرداني به "پريان قصه" نمايش درباره
مقدم مهدي
در و متولد تركيه ازمير در در 1950 كلمر اهل (پريان قصه) نمايش كارگردان تامرلونت ،
شد دولتي تئاتر وارد سال همان در.شد فارغالتحصيل آنكارا موسيقي دولتي هنرستان از 1977
نمايشهاي در.داد ادامه را خود كار كارگردان بهعنوان سپس و بازيگر بهعنوان ابتدا و
و درام مفهوم شناساندن زمينه در گستردهاي فعاليتهاي نامبرده.كرد بازي نقش زيادي
.رسانيد انجام به تركيه در خلاق بازيگري
تئاتر دانشكده اسكيشهر ، آناتولي ، دانشگاه آنكارا ، دانشگاه آموزشي علوم دانشكده در
و انگليس برتون يوركشاير برلين ، كالج هنر عالي مدرسه تئاتر بخش نيويورك ، دانشگاه
تدوين سازمان و كميته در تامرلونتاست پرداخته خلاق بازيگري تدريس به رارويك دانشگاه
مجارستان و لوكزامبورگ بلژيك ، در اروپايي پارلمان همكاري با كه تئاتر گردهمايي اصول
تئاتر سفر نخستين لونت تامر سوي از (دوباره خلق) نمايش اجراي با.كرد شركت شد ، برگزار
.يافت تحقق روسيه كشور به تركيه دولتي
عضو نيز مدتي وي است ، تركيه در (FIA) بازيگران بينالمللي فدراسيون نماينده همچنين وي
نمايش 2000-سال 2001 در.است بوده ،(INTA) آماتور تئاتر بينالمللي اتحاديه مديره هيات
.كرد كارگرداني استانبول تئاتر براي را "گاليگولا"
يوناني نمايشنامهنويس اثر "باخالار" عنوان تحت نمايشنامهاي كارگرداني سال همان در
را كارمن اپراي ازمير ، دولتي اپراي در 2001_ سال 2002 در.گرفت عهده به را اوريپيد
ميشود شناخته "ماهنر راي" ستاد برگزاري معمار بهعنوان كه لونت تامر.كرد كارگرداني
دهه هفت حدود در كه است مردي تنها او.است تئاتر دولتي نهادهاي كل مدير حاضر حال در
.است كرده سفر ايران به خود نمايشي گروه با گذشته
* * *
نمايش خلاصه
هملت نمايش مورد در.است صحنه در خود ايدههاي كردن پياده مشغول نمايش گروه كارگردان
سودآور نمايش اين ميكند فكر كه چرا ميشود روبهرو تئاتر مدير مخالفت با موضوع اين كه
خانمي تئاتر مدير و كارگردان كشمكش بينابين در نميكنند استقبال آن از توريستها و نيست
صدايي ناگهان كه شود استفاده نمايش براي عاميانه مثلهاي و قصهها از كه ميدهد پيشنهاد
وارد نمايش بعد و ميكند تسخير را صحنه افسانهها و مثلها روح.ميشود شنيده بلند
دختري و پريان قصه نمايش به شروع يافتهاند جان حالا كه مثلها و ميشود خود جديد مرحله
مار پوست از كه را او درونش سادگي و عشقش با توانست و بود مار كه پادشاه پسر با كه
ميگويد كارگردان و اصلي فضاي به بازميگردد نمايش به بعد و كنند تصوير ميكشد ، بيرون
وارد مردان هيبت در و ميكنند تغيير مثلها ولي است فمينيستي و زنانه خيلي نمايش اين كه
چاه به بود ، طماع مردي كه خود پدرزن توسط كه مردي از را پياپي قصه سهميشوند صحنه
كه مردي و انداخت چاه به را فريبكار پدرزن و آمد بيرون چاه از و بود يارش بخت ولي افتاد
او به دخترك و انداخت بيرون دربار از را او پدر و شد دختر عاشق و بود پادشاه يك پسر
جادو با را او جوان مرد اعتراض به پاسخ در و پرداخت زندگي به عرب مردي با و كرد خيانت
انتقام زن و عرب مرد از جوان و كرد باطل را مكر اين دربار نديم ولي كرد تبديل سگ به
پايان به ميكند تعريف پدر با خود خاطرات از كه معاصرتر جواني قصه نهايت در و گرفت
هملت كه جايي) هملت نمايش از قسمتي كارگردان و بازميگردد اول حالت به نمايش و ميرسد
ميكشد تصوير به را (شود آشكار آنها خيانت تا ميكنند اجرا مادرش و عمو براي را نمايشي
و بشر روح دگرگوني از دوار آينه يك مقابل در است صحنه روح شايد كه پيرمردي آخر دست و
نمايش و ميكند صحبت صحنه روي فرهنگها تمام در خوبي و بدي و زيبايي و زشتي بين جنگ
.مييابد پايان
كرديد؟ پيدا دست نمايش اين ايده به شما كه شد چه سوال اولين بهعنوان *
نمايش كارگردان به را خودشان مثلها و پريان ديديد نمايش متن در شما خود كه همانطور
بديها و خوبيها شاديها ، و غمها از پر جذابي و زياد صحنههاي كه گفتند و دادند نشان
.است نمايش ايده خود اين و دهند ارائه تماشاچي به را
است؟ شده برداشت تركيه منطقه و بوم و فرهنگ كدام از قصهها و مثلها اين *
را مثلها بتوانيم تا بوديم منطقه در ماه چندين ما حتي و شده برداشت روم ارض منطقه از
.كنيم اجرا منطقه همان لهجه با است ، تركي زبان به كه
در ما چرا كنيد صحبت بيشتر كمي مختلف بخشهاي كارگرداني و نمايش اجرايي تكنيك مورد در *
عروسكي نمايش عروسك ، با كردن بازي درازكش مثل سنتي نمايشهاي درهمآميزي نوعي به نمايش
برميخوريم؟ مدرن نمايش و نمايشها اين لباسهاي و دكور با كلاسيك نمايش و محلي رقصهاي
تكنيكها اين از هركدام مستقل اجراي ولي.است نمايش خواست نوعي به درهمآميزي اين بله ،
او كه ميشود باعث امر اين كه ميدهد قرار جديدي موقعيت در را تماشاگر جداگانه بهطور
ميكند هدايت نمايش پايان سمت به را ما مسئله اين واقع در و نشود بيحوصله و كسل هرگز
به بنا منطقه هر در و است جهاني زبان تئاتر خصوصا و هنر زبان كه بگيريم نتيجه ما تا
.ميشود تصوير بيرونشان دنيا از منطقه همان مردم علايق
مردمي هنر اين بيشتر معرفي آن عروسكي سبك مخصوصا تركيه نمايشي تكنيكهاي مورد در ولي
.بوده ديگر كشورهاي به تركيه
.بگوييد نمايش در تركيه مقامي و راك كلاسيك ، موسيقي از استفاده مورد در *
هر در كه ميكرد كمك ما به سبكها اين از هركدام از استفاده كه بگويم بايد مورد اين در
موضوع از تماشاچي ذهن ولي دهيم تغيير ديگر عناصر كمك با را نمايش بر حاكم فضاي فصل
.نشود منحرف نمايش
كردهايد؟ استفاده مناسبتي چه به نمايش پايان در را دوار آينه *
و ميدهد نشان را زيباييها و زشتيها كه ميدهد نشان را نمايش صحنه واقع در آينه اين
و مذاهب و ملتها و فرهنگها همه در اينكه و است انساني دگرگوني نشانه آن بودن دوار
كه چيزي همان است محبت و انسانيت همانا است بشر اعتلاي و بقا رمز كه چيزي تنها حكومتها
آرزو من و كرديم سفر ايران به تركيه جمهوريت سال هفتاد از بعد آن خاطر به گروهم و من
ارض فستيوال تركيه در ما كه همانطور و پذيرد انجام مداوم صورت به مسافرتها كه ميكنم
همچنين ميكنيم ، برگزار يوگسلاوي و يونان بلغارستان ، روماني ، كشورهاي با را روم
باشيم داشته ارمنستان و عراق سوريه ، آذربايجان ، ايران ، با مشتركي جشنواره ميتوانيم
مشتركي موارد ما كه چرا دوستي و انسانيت خاطر به صرفا و سياسي مسائل گرفتن نظر در بدون
.ميبينيم موسيقي و تئاتر در هنري و انساني و تاريخي و قومي مسائل مورد در را
تماشا حسرت
برگزيده نمايشنامهنويس يثربي ، چيستا با گفتوگو
يثربي چيستا نوشته آهسته صداي با دارم دوستت نمايش
دليل همين به كه بوده نمايشنامهنويسان پركارترين از يكي اخير سالهاي در يثربي چيستا
از و انتخاب برگزيده نمايشنامهنويس از 5 يكي بهعنوان متون بازخواني شوراي سوي از هم
آفتابي مرد و مهتابي زنان نمايشنامه سه با يكم و بيست جشنواره در او.است شده تجليل او
آهسته صداي با دارم دوستت و (تيرانداز سيما) آخر نوع از نزديك برخورد ،(زارعي كورش)
.شد انتخاب نمايشنامهنويس بهترين بهعنوان و داشت حضور (صبري زهرا)
آشفته رضا
اخترتاجيك:ها عكس
جشنواره متون بازخواني شوراي سوي از برگزيده نمايشنامهنويسان از يكي بهعنوان شما *
ميدانيد؟ انتخابي چنين مستحق را خود حد چه تا شديد ، انتخاب يكم و بيست
من شد ، اعلام نمايشي هنرهاي مركز سوي از برگزيده نمايشنامهنويسان انتخاب خبر كه زماني
كه است بديهي.شدم مطلع خبر اين از نويسنده ، دوستان از يكي توسط و بودم شهرستان در
نشنيده هرگز آن از قبل كه چرابود شگفتي و تعجب قضيه ، اين به نسبت من واكنش نخستين
توجه با و كند اعلام برگزيده نمايشنامهنويس نمايشي هنرهاي مركز سالي ، هيچ در كه بودم
در نمايشنامهنويسان تعرفه و جايگاه و نمايشنامهنويس حقوق به نسبت معمولا كه سمتي به
از كه وقتي اما كنم ، باور را مستقيمي توجه چنين ميتوانستم زحمت به دارد ، وجود ما كشور
به صرفا نه.شدم خوشحال قطعا شدم ، مطلع رسانهها در آن ضمني انگيزههاي و خبر صحت
براي كه دليل اين به بيشتر بلكه بودم ، برگزيده نمايشنامهنويس چند از يكي اينكه خاطر
ارزشي ، حتي يا و اجرا به وابسته داوريهاي از فارغ ارجگذارانه ، و مستقل نگاهي بار اولين
را نمايشنامهنويسي يعني.بود شده انجام نمايشنامهنويسي چون تاثيرگذاري مقوله به نسبت
كارگردان ، شخصي سليقههاي يا و نمايشي اجراي به وابسته نه و ادبي مستقل شاخه يك بهعنوان
.ميكردند قضاوت
بر ويژه تاكيد با ناشر يك مقام در چه و نويسنده يك مقام در چه اخير ماه چند اين در من
مقوله به خاصي تاكيد و توجه همواره دانشگاه ، مدرس يك جايگاه در چه و كتب انتشار
كوتاه ، داستان) ميپردازم آن به كه ادبي مختلف انواع ميان از و داشتهام نمايشنامهنويسي
يا سه از جدا.است بوده اولم حرفه واقع در و اصلي دغدغه همواره نمايشنامه (ترجمه شعر ،
و سپردهام چاپ به را متنهايم از تعدادي سال هر كردهام كارگرداني خود كه نمايشي چهار
كه ميبينم وقتي منسپردهام شهرستاني و تهراني مختلف كارگردانان دست به اجرا براي يا
مشهد يا عباس بندر يا بوشهر در مرا "سوزان سرخ" يا "طلسم و شعبده" نمايشنامه مثال براي
آشنا من شخصي ديدگاههاي با و است نديده نزديك از مرا هرگز اجرايي گروه و ميكنند اجرا
خودم كارهاي صحنهاي برداشت در را متفاوتي خلاقيتهاي كه ميشوم خوشحال خيلي است ، نبوده
و خود موقعيت و نام از رفتن فراتر بايد هنرمند ، هر اصلي دغدغه من ، نظر به.ميبينم
هستم ، آن طلب در من كه ارتباطي.باشد مخاطبانش با معنادار و سيال ارتباط نوعي جستوجوي
انتخاب و دغدغه كه كسي براي سپس و ميكند نزديكتر كشور نقاط همه در مخاطبانم به مرا
وقت نمايشنامه شش الي پنج نوشتن براي يكسال طول در و است نمايشنامهنويسي اصلياش
خود و ميدهد منفي جواب كارها از بسياري به نمايشنامهها اين نوشتن خاطر به و ميگذارد
به ميكند ، مواجه نمايشنامهنويسي حرفه از ناشي مالي مشكلات و امنيت عدم دغدغه با را
پديد رضايت احساس نوعي قطعا سالهاش ، چند فعاليتهاي خاطر به تقدير يا تحسين نوعي
متعلق صرفا را جازه اين من.تلاشهايش به گذاشتن احترام خاطر به رضايت احساس.ميآورد
هنر بهويژه و كشورم نمايشنامهنويسان تمام براي جايزهاي را آن بلكه نميدانم ، خود به
و است شده اعلام مادي مبلغ از فراتر بسيار كه جايزهاي.ميدانم نمايشنامهنويسي اصيل
را نمايشنامهنويس گرفته قرار اهمال مورد يا شده فراموش منزلت و شان بايد چيز هر از قبل
.باشد هنر در قلم شان به احترامي و دين اداي واقع در و بازگرداند كشور تئاتر خانواده به
موقعيت به توجه و نمايشنامهنويسان حقوق احقاق براي را راه جايزهاي چنين كه اميدوارم
كه كشوري در.آورد فراهم را هنري و مادي لحاظ از ايشان تزلزل و ناامن بيثبات ،
و گزينشها چنين قطعا است ، كمتر صحنه طراح دوم دستيار از نمايشنامهنويس يك حقالزحمه
همراه تئاتر عرصه در نمايشنامهنويسي مهجور هنر به توجه براي را راه ميتواند تقديرهايي
.كند
به مورد سه بود ، شده بازبيني آماده مختلف كارگردانان توسط كه شما متن هفت از گويا *
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه مورد اين در است ، رسيده نهايي مرحله
و خود كار حاصل كه داشتم تمايل بسيار نمايشنامهنويس ، يك بهعنوان من كه است بديهي
در و است سليقهاي هميشه داوريها اما.باشم شاهد صحنه روي را كارگردانم دوستان زحمات
را عدهاي هميشه داوري ، نتايج اينكه جز به بگويم نميتوانم بيشتري چيز مورد اين
(دريايي مرغ جاناتان) لرستاني شهره كار من ، كار هفت ميان از.ميكند معذب يا و شگفتزده
به ماهيان كار (آفتابي مرد مهتابي ، زنان) و (دريايي كوچك پري آخرين) آدينه گلاب كار و
داده انصراف جشنواره در شركت از قبلا ديگر مشكلات يا و كارگردانانشان اشتغال دلايل
تهران متاسفانه كارها از برخي بازبيني موقع من اما.نكردند شركت بازبيني در و بودند
مهسا كارگرداني به "ميترسد؟ كروز تام از كسي چه" كار ديدن حسرت هميشه براي و بودم
نقل" بازبيني در اماداشت خواهم دل به را توسلي كارگرداني به "مريم گل با مرگ" و مهجور
مخاطب با صميمي و روان ساده ، كاري را آن و داشتم حضور بلوريان شيوا كار "سنگي زنان
منتقد يك بهعنوان بلكه نمايشنامهنويس يك بهعنوان نه كه ميكردم تصور و كردم احساس
متاسفانه اماميبينم بلوريان نفره دو كار در مثبتي پذيرفتني معيارهاي تئاتر ، قديمي
كه شدم متاسف خيلي است نكرده پيدا راه جشنواره مسابقه بخش به نيز كار آن كه شنيدم وقتي
و منسجم اجرايي شاهد نزديك از اينكه دليل به و داشتم را گرفتنش پا و باليدن و رشد آرزوي
بودم كار اين بازيگران بهعنوان ماهيان افسانه و بلوريان زحمات و نمايشنامهام از صميمي
هر بهشود اعلام مردود بازبيني هيات نگاه از كار اين كه نميكردم فكر درصد يك حتي و
حسرت حتي و آورد ارمغان به برايم را كارهايم باليدن و گرفته پا حسرت نتيجه ، اين حال
گفتن براي حرفي ديگر اما..تئاتر مشتاق تماشاگر يك بهعنوان را كار سه اين تماشاي
كه كنم فكر ميخواهد دلم بيشتر و باشد بوده منصفانه داوريها كه اميدوارم چون.ندارم
ممكن ميشود ، اعلام مردود جشنواره يك در كه كاري و است مقطعي و سليقهاي هميشه داوريها
.كند معطوف خود به را نظرها همه ديگر ، جشنواره در است
مهمترين كه مردم و ميكنند درك را اجرايي گروه تلاش ميبينند ، مرا كار مردم بالاخره
.كرد خواهند داوري مرا هستند ، من نوشتن دليل
يثربي چيستا نوشته آفتابي مرد مهتابي نمايشزنان
چيست؟ است ، رسيده يكم و بيست جشنواره به كه خودتان متنهاي به راجع نظرتان *
رشد براي را فراواني استعدادهاي بالقوه كه است فرزندي مثابه به نويسنده ، براي متني هر
كه متني دو آن حتي.دارم دوست را امسالم متنهاي همه من.دارد خود ذات در بالندگي و
شهره كارگرداني به "ماهعسل" و روستا هما خانم كارگرداني به "آبي خانه" نشدند ، تصويب
.دارم دوست بسيار نيز را سلطاني
از گرانبهايي بسيار تجارب من و هستند من هستي و عمر از مقطعي حاصل آنها از كدام هر
آدينه ، گلاب كار "دريايي كوچك پري آخرين".گذاشتهام عاريت به آنها در را خويش زندگي
را آن كه است امروز تربيتي سيستم در مدرنيسم و سنت تضاد باب در من ذهني هرولههاي حاصل
.نوشتم سال 77 در
را آن بودم خواسته خود بار چند اين از پيش و بودم نوشته سال 73 را "مريم گل با مرگ"
ارتباط و عشق" نوعي به متفاوت نگاهي با كار اينشدم ناكام طريقي به بار هر كه كنم كار
در من هميشگي دغدغه حاصل "ميترسد كروز تام از كسي چه".ميپردازد "آخرالزماني
كه فراوان فرامتني لايههاي با دشوار و روانشناختي متني.آدمهاست مثلثگونه ارتباطهاي
"آخر نوع از نزديك برخورد".ببينم را آن اجراي روزي اميدوارم و دارم دوست بسيار را آن
كه كردهام سعي موقعيت تعريف در.است من روانشناختي ديگر دغدغه نوعي تيرانداز ، سيما كار
تا كنم تعريف مختلف گونه پنج در بار پنج گشتالت روانشناسي ديدگاه از را واحد موقعيت يك
.برسم موضوع از ادراكي به نهايت در
از برگرفته و نوشتم امسال كه است متوني از زارعي كورش كار "آفتابي مرد مهتابي ، زنان"
بسيار و است عشق آن تم و من سوي از فراوان تعديل و جرح با است ، اسطورهاي قصههاي
از شناخت با زارعي نظرم به چون.است كرده كارگرداني را متن اين زارعي كه خوشحالم
دارم دوستت".ميشناسد خوب بسيار را كار گونه اين ايران ، جنوب شبهاي و آيين اسطورهها ،
در كه دغدغهاي.است عشق و مسئوليت تعهد ، معناي در تاملي صبري ، زهرا "آهسته صداي با
جادويي رئاليسم از هالهاي با و متفاوت فضايي بار اين اما.دارد وجود آثارم از بسياري
.است شده كشيده تصوير به
بهخصوص) و ايراني كلاسيك افسانههاي از برگرفته نيز شفيعي مهدي كار "عشق آخر مرغ دو"
آدمهاي زبان از و تكهتكه را عشق يك داستان اينجا در كه فرق اين با.است (عطار سيمرغ
.ميشنويم مختلف قصههاي در و مختلف
به ميخواهد هريك كه است نقال زن دو معركه داستان بلوريان ، شيوا كار "سنگي زنان نقل"
به گريزي تلاش ، اين در و كند در به ميدان از را ديگري خويش ، قصه و كلام جادوي
.دارم دوست را متنها اين تمام منميشود زده پري و ديو افسانههاي
تئاتر حاشيه
پوستر بهترين *
پس برگزيده پوسترهاي داوران هيات سوي از حقيقي نعمت طراحي با "قفقازي گچي دايره" پوستر
خسروجردي ، حسين.شد انتخاب پوستر بهترين عنوان به نهايي اثر بين 22 از انقلاب از
دايره" پوستر كه هستند برگزيده پوسترهاي داوران ابراهيمي شاه محسن و شريفينيا محمدرضا
كه حقيقي نعمت.كردند انتخاب اثر بهترين عنوان به جدل و بحث كلي از پس را "قفقازي گچي
عنوان به نمايش هنرهاي مركز سوي از تئاتر جهاني روز در است ، ايران خوب طراحان از يكي
.گرفت خواهد قرار تقدير و تجليل مورد برگزيده طراح
منتقدان رودرروي پسياني *
مسابقه بخش در "خشونت شاعر كاليگولا" نمايش با امسال كه پسياني آتيلا معلوم قرار از
روزانه نشريه.نداشت مطبوعاتياش جلسه منتقدان از خوشي دل چنان آن داشت ، حضور جشنواره
دفتر در گذشته روز پسياني كه است اين توجه قابل نكته":است نوشته صفحه 3 در يازده شماره
ملي كانون طرف از كه بررسي و نقد جلسه هيچ در وجه هيچ به ديگر كه كرد اعلام رسما بولتن
.كرد نخواهد شركت شود برگزار منتقدان
دستگيرمان طور اين ولي نداد خود تصميم به راجع هم بيشتري توضيح و بود عصباني بسيار او
او حرفهاي حتي و بوده غرضورزي روي از او نمايش با جلسه منتقدان برخورد و تحليل كه شد
بوده منتقد دوستان خود نظرات بيشتر و شده تحريف شده چاپ بولتن در كه نيز جلسه گزارش در
نميدانيم ما را است عصباني تئاتر مثبت هميشه و آرام مرد اين چرا اينكه حال هر بهاست
".باشند داشته قضيه اين براي پاسخي ما كانوني دوستان اميدواريم ولي
منتقدان آراي *
راياني مهرداد قادري ، نصرالله به احترام اداي ضمن تئاتر منتقدان ملي كانون داوران هيات
شرح به را خود آراي بيانيه قرائت از پس ثميني ، نغمه و يثربي چيستا مهكام ، حسين مخصوص ،
:كرد اعلام زير
دارش آنكيدو "خوان هشتمين" نمايش آهنگساز:موسيقي _
فروتن پيام "خالي فنجان در خواب" نمايش طراح:صحنه طراح _
ناصح هدي "خوان هشتمين" نمايش بازيگر:زن بازيگر _
سرابي سيار علي "لوله" و "آندرانيك" نمايشهاي بازيگر:مرد بازيگر _
فروزند افروز ،"زمين روي" نمايشنامه نويسنده:نمايشنامهنويس _
مرادي كيومرث "خالي فنجان در خواب" نمايش كارگردان:كارگردان _
گيجي و سردرگمي
"ميدانست زياد كه زني" نمايش بر يادداشتي
يعقوبي قطبي آينا
كه "ميدانست زياد كه زني" نام به نمايشي فجر تئاتر جشنواره شنبه روز اجراهاي ميان در
.بود زنانه كاملا نمايشي شد ، اجرا مولوي تالار محل در
.هستند "اوليايي علي" و "ابراهيميان مهشيد" ترتيب به نمايش اين كارگردان و نويسنده
پس او.ميخورد شكست بار سه هر و ميكند ازدواج بار سه كه است زني زندگي داستان نمايش
موقعيت.است نيازمند ديگران تاييد به شديدا و شده حساس شدت به زياد عاطفي شكستهاي از
نمايش شخصيتهاي.جديد حكومتي دوره به گذار و است اول پهلوي دوره اواخر تئاتر زماني
زندگي حول داستان كلي محور.ميكنند تغيير شرايط به وابسته كه گذرند حال در انسانهايي
.دارد آنها مناسبات به تمسخري نيمنگاه هم گاهي و ميگذرد دربار به متصل و اشرافي طبقه
.روزمره خواستههايي و ساده آرزوهايي با اشرافي است زني داستان ، اصلي شخصيت نزهتالدوله
ثروتمند ، مردي او نظر از ايدهآل مرد و ميدارد دوست را اندام تناسب و جواهرات و لباس او
.ميكند بوسه غرق را همسرش پاي نوك تا سر خانه به ورود بدو در كه است متناسب اندامي با
شوهر خانواده و پدر مصالحه قرباني جواني در نزهتالدوله.نميخواهد هيچ اينها از غير او
و خشك مردي به را او دارد نياز مقتدر فردي به املاكش اداره براي كه پدر.ميشود
.ميدهد شوهر بياحساس
اينجا در ما.است پدري خانه به بازگشت و زن كردن قهر به مربوط نمايش ابتدايي صحنه
او از نزهتاست كرده جدا او از هم را خوابش اتاق حتي نزهت خشك همسر كه ميشويم متوجه
نبايد مرد.ميافزايد ديگري چيز ايدهآلش مرد ليست به او جدايي اين از پس.ميشود جدا
امر در كه ميكند فكر و ميپيچد نسخه همه براي را ايدهآلهايش او.باشد بياحساس و خشك
اما.ميكنند ملامت را او جدايي اين براي فاميل و آشنايانميداند زياد بسيار ازدواج
براي را خود ميورزد است ، وزير همسر كه خواهرش به هم حسادتي اندك و تنهاست شديدا كه او
.ميآرايد ديگري مرد با آشنايي
ديالوگها خلال از اما نميبينيم را نزهت دوم همسر.ميدهد دوم ازدواج به تن نزهت
.دارد زيادي مهارت زنان از ربودن دل در كه است متشخصي و زيبا بسيار مرد او كه درمييابيم
.دارد مختلف شهرهاي در زيادي زنان او دوم همسر.است گريان ماهعسل از بازگشت در نزهت
ذكر از هم طلاق موقع در حتي ميبيند ، آرزوهايش مرد را او و دلباخته مرد به سخت كه او
مرد.ميرسد جديدي دستاورد به او جدايي اين از پس.برنميدارد دست مرد زيباييهاي
ميكند ، زندگي نديمهاش همراه به كه او اتفاق اين از پس.باشد هم وفادار بايد ايدهآل
.ميزند كاري هر به دست آمدن چشم به براي و ميشود حقارت احساس دچار
به كه او.ميبينيم روزنامه اخبار كردن حفظ حال در را او ما مياني صحنههاي از يكي در
ميداد ، نشان راديو خبر مجري صداي به نسبت تندي واكنشهاي و بود بيزار اخبار از شدت
مردم حكومت دوره شدن عوض با كه فهميده چون.ميپردازد خبرها حفظ و شنيدن به ساعتها
براي و است سياست مجالس تمام نقل كه ميدهند اهميت سياسي مسائل و دموكراسي به آنقدر
خواهرش توسط ميدهد ، نشان علاقه مجرد مردان به همچنان كه او.دانست سياست بايد درخشيدن
تملق بسيار كه خواهرش و مرد.ميشود آشنا است بزرگ ايل يك رئيس كه مجلسي نماينده با
هيچ معاشرت آداب از و است بينزاكت بسيار مرد.ميآيند او خانه به ميگويد را نزهت
به ميكند ، ايجاد مهيبي صداي رفتن راه هنگام و دارد كلفتي بسيار صداي كه اونميداند
و ميآيد نزهت خانه به ميشود ، گرفته پس زودي به و است دولت موقوفه اموالش اينكه بهانه
تمام از كه دارد اهميت برايش ازدواج مسئله آنقدر نزهت.ميزند باز سر هم عروسي مراسم از
.ميكند تقبل هم را عروسي مراسم هزينه حتي و درميگذرد اينها
نيست چيز هيچ صاحب كه (عليمراد) مردميبينيم شده غارت را نزهت خانه ما عروسي صبح در
:ميگويد نزهت لحظهها اين تمام در.ميكند مرافعه و ميشود عصباني صاحبخانه از بيش
بيرون خانه از را نزهت همدم و دوست تنها و نديمه نفيسه مرد ميخرم ، برات رو بهترش عزيزم
كه ميشود وسايل از پر دوباره خانه.ميآورد خانه به را خواهرش او جاي به و مياندازد
خبر كه ميرود مجلس به دولتش استيضاح طرح با عصباني مرد.ميبرند را همه دزدان هم باز
ميزد جا خوهر جاي به كه زن آن و ندارد خواهري تنها نه نماينده مرد عليمراد ميآورند ،
از وزيري.است گيجي و سردرگمي در نزهت.دزديده خودش هم را نزهت اموال بلكه اوست ، همسر
ارائه از استيضاح طرح گذاشتن مسكوت شرط به دارد ، دست در را او دزدي مدارك كه كابينه
هم ديگري شرط سوم جدايي از پس نزهت.ميبخشند مرد به هم را نزهت مهريه و ميگذرد مدارك
نگاه از رهايي براي او.باشد رسيده دوران به تازه نبايد مرد كه ميافزايد قبلي شروط به
نقش شدم جدا و بخشيدم را مهريهام ملت و دولت خاطر به من اينكه بيان با ديگران تحقير
در صحنه آخرين خلوت در او.ميكنند تحسينش بار اين كه جالب چه و ميكند بازي را قهرمان
اندك انحراف او براي ايدهآل شوهر نيافتن علت كه ميرسد نتيجه اين به كوتاه مونولوگ
.است بينياش
ندارد بزرگي اهداف و آرمانها كه است ، زده روزمره بسيار زني داستان اصلي شخصيت چند هر
تلاش زندگياش شدن بهتر براي او.است توجه شايسته قرباني است زني كه رو آن از اما
.ميرسانند آسيب او به بيشتر و نيستند اصولي برميگزيند كه را راههايي چند هر.ميكند
در تنها زن كه دادهاند ياد او به سنتي دنياي در.است نگرفته ياد را ديگري راه او اما
كه نگاهي.است زن به ابزاري نگاه قرباني او.ميخورد درد به اندام تناسب و زيبايي صورت
.نميآورد هم حساب به حتي را او مردان اين بيوجود و ميسنجد شوهرش و پدر وزن با را او
.شود پذيرا را حقارتي هر شوهر داشتن براي تنها ميشود حاضر او كه است شرايطي چنين در
ايران زنان سايت از نقل به
پوزش و تصحيح
كه شده چاپ روزنامه خبرنگار از مطلبي مورخه 12/11/1381 صفحه 36 هنر حاشيه ستون در
عذرخواهي و پوزش ضمن.است رحمانيان محمد نظرات گفتهها اين كه شده استنباط اينگونه
از ،"شتابزده جشنواره يك" عنوان تحت خبر در شده چاپ نكات ميشود يادآور وسيله بدين
.ندارد رحمانيان محمد نظر با ارتباطي و است مذكور متن خبرنگار
|