|
|
فرهنگگرايي چند سياست در اعتماد
: اشاره با ضديت در فرهنگگرايي چند سياستهاي كه فرضيه اين بر وارد اشكال دو به حاضر مقاله تنشزا رابطه يك چرا اينكه دلايل نويسنده.ميكند بررسي را دارند قرار اجتماعي اعتماد كه عاملي سه دلايل ، ارزيابي در و بررسي را ميشود تصور فرهنگگرايي چند و اعتماد بين .ميكند معين را است جامعه به متكي اعتماد انديشه گروه اعتماد با ضديت در فرهنگگرايي چند سياستهاي كه فرضيه اين بر وارد اشكال دو حاضر مقاله مورد ويژگي يك بر مبتني كه است اين اشكال نخستين.ميكند بررسي را دارند قرار اجتماعي را جامعه كه است سياسي استراتژيهاي از مجموعهاي عنوان به فرهنگگرايي چند مناقشه ، فرهنگي چند سياستهاي كه ميگيرد ناديده را واقعيت اين كه حالي در ;ميكند تجزيه انتقاد يك عنوان به دوم اشكال.ميكنند ادغام غالب فرهنگهاي در را فرهنگي اقليتهاي سياسي اختلاف نوعي فرهنگي ، چند سياستهاي افراطي نسخههاي كه است اين هنجاري بيشتر .كرد ارزيابي اعتماد روي تاثيرشان حسب بر را آنها نبايد لذا و ميشوند قلمداد باعث كه است اين است ، شده وارد فرهنگي سياستهايچند و مشيها خط بر كه عمدهاي ايراد كه روشي به اخيرا ايراد اين.ميكنند پاره پاره را جامعه و شده اجتماعي همبستگي تضعيف كهچون است اين بر تصور.است يافته گسترش دارد تاكيد جامعه و اعتماد بين رابطه به دارد ، قرار جامعه اعضاي بين رايج اعتماد نوع با تضاد در فرهنگي چند وخطمشيهاي سياستها زيانباري ضربه صورت آن در باشد صحيح فوق نظريه اگر.مخرباند جامعه براي اين بر بنا روابط.است حياتي سياسي و اجتماعي روابط در اعتماد چون بود ، خواهد فرهنگگرايي چند براي همكاري و همياري اساس اعتماد و (همكاري بر مبتني) هميارانه اساسا سياسي و اجتماعي در همكاري حس بر مبتني روابط احتمال و كارآيي دارد وجود اعتماد كه جايي.است اجتماعي روابط و سياسي فعاليتهاي همه تقريبا حقيقت ، در.است افزايش روبه عمدتا مردم ميان بسيار مردم ، همه طرف از اعتماد اغلب ، اينكه با.است (نوع هر از) همكاري بر متكي اجتماعي نمونه چنداست اندك آن در اعتماد كه ميكند زندگي جامعهاي در فرد اما ميشود تلقي خوب :ميرود بين از سهولت به سالم سياستهاي در اعتماد مركزيت كه است اين نشاندهنده روشن ، فرايندهاي از اطاعت خصوص در كنندگان مشاركت كه است اين به وابسته دموكراتيك انتخابات باشند داشته اعتماد يكديگر به ميآورند بار به فرايندها اين كه تصميماتي و دموكراتيك تا نميدهد زحمت خود به كس هيچ { واقع در اما}.باشند تصميمات آن مخالف الزاما اگر حتي تقلبهاي با ميرود انتظار آنها از كه كساني حتي كند ، مباحثه امور مورد در صادقانه آموزش مانند ويژه به اجتماعي برنامههاي دموكراتيك كنندمشروعيت مخالفت انتخاباتي كه است اين به وابسته آنها تحقق چون است اعتماد به وابسته اجتماعي مالي كمكهاي و عمومي كه دهند راي حكومتهايي به حداقل يا كنند ، تقسيم را ثروتشان داوطلبانه طور به مردم جهت آن از برنامهها اين در موجود منابع اجتماعي توزيع.بشمارد مجاز را ثروت تقسيم - طريق از اندازهاي تا حداقل ديگران به كمك براي نيت حسن كه است اعتماد به وابسته آنها به كه كساني)آنها به اينكه به اطمينان ميكند پيدا تداوم مختلف ، شرايط در -اطمينان و همكاري اعتماد ، بدونكرد اعتماد مشابه كمكهاي عرضه براي ميتوان نيز(ميشود كمك بدون.ميشود مشكلتر آنها به دستيابي و پرهزينهتر نظر تبادل و مباحثه دموكراتيك اشكال سركوبگرانه استراتژيهاي اتخاذ به نياز اعتماد ، ] اما [.است هزينه پر اجباري همكاري شك چند دارند ، اعتقاد منتقدان كه همانگونه اگر.ميدهد كاهش اجتماعي اهداف تامين براي را اساس بر اعتماد كه را شالودههايي صورت آن در كند سست را اجتماعي تعهدات فرهنگگرايي ، دولت وسيله به كه نوعي از اجتماعي عدالت علاوه به.ميكند تضعيف نيز شده ايجاد آنها .رود پيش مشكلتر است ممكن است حاكم گرايي فرهنگ چند كه جايي در ميشود تامين رفاه اجتماعي عدالت و ميكند سست را اعتماد اجتماعي شرايط كه است اين فرهنگگرايي چند اتهام .نميكند پيدا تداوم اعتماد بدون بررسي است اجتماعي اعتماد مخالف فرهنگگرايي چند است مدعي كه را ديدگاهي تحقيق ، اين چند مناقشه مورد ويژگي يك اينكه نخست ;مسئلهسازند ديدگاه اين وجه دو.ميكند موثري طور به كه است سياسي استراتژيهاي و خطمشيها از مجموعهاي عنوان به فرهنگگرايي گرايي فرهنگ چند نوع گوياي كاملا ميرسد نظر به كه ديگري ويژگي.ميكند تجزيه را جامعه ادغام هدفش كه ميكند توصيف چيزي عنوان به را فرهنگگرايي چند باشد ، كانادا در جاري .است غالب فرهنگ در فرهنگي اقليتهاي در آن تضعيف نه و اعتماد ايجاد براي استراتژي يك فرهنگگرايي چند دوم ، ويژگي در فرصتها افزايش طريق از را اعتماد فرهنگگرايي ، چنداست متكثر فرهنگي لحاظ به جوامع از نيز و متفاوت زباني گروههاي و فرهنگها به مربوط افراد ميان متقابل ارتباط براي .ميدهد پرورش مشترك وفاداريهاي بسط و متقابل شناخت و درك افزايش طريق انسجام فرهنگي ، سياستهاي از بعضي يا فرهنگگرايي چند كه باشد داشته واقعيت اگر حتي بين از را اعتمادآميز روابط شالودههاي رو اين واز ميكند تضعيف را موجود اجتماعي اين ديگر شق زيرا[.نيست فرهنگگرايي چند از انتقاد براي كافي دليل اين ، ]باز [.ميبرد اتخاذ به ميشوند گرفته ناديده حاكم فرهنگ طرف از كه فرهنگياي اقليتهاي ]كه است .كنند تهديد را حاكم جوامع انسجام سهولت به است ممكن كه ميزنند دست سياسي استراتژيهاي طور به كه هستند نوعي از سياسي اختلاف برگيرنده در اغلب فرهنگي ، سياستهاي رفته هم روي كه اجماعي و ارزشها ميكشند ، چالش به را رايج ارزشهاي و موجود عمومي اجماع هدفمند شده استوار آنها اساس بر تااندازهاي است ممكن حاكم فرهنگ اعضاي ميان اعتمادآميز روابط شكل اعتماد آن ، اعتراض مورد اكثريت و ناراضي اقليت يك بين كه نيست تعجبآور لذاباشد آمده بر سياسي اختلاف نوع علت به نه باشد داشته وجود اعتماد در نقصي اگر بنابراين.گيرد .است شده ايجاد اجتماعي بيعدالتي وجود خاطر به بلكه فرهنگگرايي چند از چندفرهنگگرايي و اعتماد بين پرتنش رابطه چند و اعتماد پرتنشبين رابطه وجود شدن ، علت تركيب صورت در مسئله دو و گروهي حقوق مانند سياستهايي كه است اين مسئله نخستين.ميآيند حساب به فرهنگگرايي را سياسي جامعه ميكنند حمايت هويت به مربوط اختلافات از كه چندفرهنگي اقدامات اين به فرهنگگرايي چند كانادا در.ميكنند تضعيف را اجتماعي همبستگي و كرده پارهپاره از شدن جدا به را گروه اعضاي قومي ، گروههاي رهبران كه است گرفته قرار انتقاد مورد علت كه ميكنند حمايت اقليتها حقوق به رسيدن براي استراتژي نوعي از و كرده ترغيب غالب جريان .كرد قلمداد مساوي شهروندي حوزه در نژادي تبعيض شكل با را آن ميتوان حالت بدترين در به فرهنگي اقليتهاي به نسبت آمريكايي و كانادايي رهيافت دو مقايسه در بيسونداث نيل خلاف بر آمريكايي رهيافت كه دليل اين به ويژه به.ميكند نظر اظهار آمريكايي رهيافت نفع مهاجرت كانادا به كه افرادي از بسياري.ميبخشد تحكيم را اجتماعي بافت كانادايي مورد بافت تضعيف باعث امر اين كه ميگيرند نظر در كانادايي صرفا را (ويكديگر)خود ميكنند ، اجتماعي بافت تضعيف در فرهنگگرايي چند كه نقشي بيسونداث نظريه رغم به.ميشود اجتماعي چند اينكه از آنان.هست نيز آمريكايي {رهيافت} منتقدان توجه مورد اندازه همان به دارد چند اساسي مشكل آنان نظر از.نگرانند شود آمريكا جامعه تجزيه باعث فرهنگگرايي نيز و مشترك هويت بر مبتني اجتماعي تعهدات كردن سست طريق از كه است اين فرهنگگرايي .ميكند تضعيف را جامعه هويتي ، خطوط امتداد در شهروندان تقسيمبندي به بخشيدن مشروعيت بنابراين و است ناسازگار متحد جامعه يك با فرهنگگرايي چند كه معتقدند منتقدان اين .مياندازد مخاطره به هستند اجتماعي همبستگي بر مبتني كه را ارزشهايي و برنامهها صورت هر به يا كند پيدا تداوم اعتماد كه است محتمل جامعه ، غير بدون اينكه دوم ، مسئله تاثيرگذاشتن براي ديگران صلاحديد مقابل در آمدن كوتاه مستلزم اعتماد.برسد شكوفايي به كه خطر اين برابر در را خود ميكنيم اعتماد ديگران به ما كه زماني.است خودمان منافع به همچنانكه.ميكنيم رها بيدفاع كنند استفاده سوء ما ، روي عملشان آزادي از آنها است ممكن را خوراكي غذاهاي ليست رستورانها و مغازهها در كه زمان هر ميكند اشاره Annette Baier به كردن اعتماد در ميكنيم رها ديگران مراقبت تحت را مان بچههاي يا ميكنيم درخواست و هستيم نيز اعتماد فضاي يك ساكن هستيم فضا يك ساكن كه همانطور ما.ميكنيم خطر ديگران .شود آلوده يا كمياب كه ميكنيم توجه زماني تنها هوا بهآن هر دموكراتيك انتخابات در.دارد وجود جا همه اعتماد براي كردن خطر نوعي سياست متن در خطرات شود مطلع انتخابات از خود انتظار مورد نتايج از دقيقا آنكه از قبل دهندهاي راي تا خطر اين پذيرش به دهندگان راي رضايت.ميپذيرد را آن از حاصل تصميمات به شدن مطيع ما".است استوار دموكراتيك فرآيند در شركتكنندگان به آنها اعتماد اساس بر اندازهاي شركت كه داريم واطمينان هستند پذيرا را خطر اين نيز ديگر دهندگان راي كه ميدانيم معلومات مورد در نامزدها شد ، خواهند شمرده كامل طور به آراء همه نميكنند ، تقلب كنندگان وعدههاي به وجه بهترين به كرد خواهند تلاش شدن انتخاب صورت در و نميگويند دروغ خويش رغبت و ثروت توزيع باز براي راي صدور در همچنين اعتماد ، وضع خطر پذيرش ".كنند عمل خود و عمومي پانسيونهاي اجتماعي ، تامين عمومي ، آموزش چون نامهايي به ادامه براي دموكراتيك مورد اين در ميلر ديويد.دارد وجود است مجدد توزيع تسهيلكننده كه تدريجي مالياتبندي ميتواند.ميكند اقدام خود گروه اعضاي از بعضي به كمك جهت در كه فردي":ميدهد توضيح را رابطه اين از بردن سود انتظار متفاوت ، شرايط در نيز او كه شود قانع تصور اين با ."باشد داشته ميتواند بتوانند ، اجتماعي ، توزيع باز كنوني "برندگان نفع" كهاگر داريم اعتماد مساله اين به تغيير سرنوشتشان كه صورتي در كنوني كمككنندگان كه اين و كرد خواهند كمك ديگران رفاه به .هستند شدن بهرهمند شايسته بيابد ، نخست.ميشود حفظ منسجم جوامع درون در بيشتر اعتمادآميز روابط دليل ، سه به احتمالا داشته آشنايي يكديگر اولويتهاي و ارزشها به احتمالانسبت دست يك جوامع اعضاي كه اين از جامعه اعضاي كه شناختي.كنند درك را يكديگر انتظارات ميتوانند بهتر لذا و باشند اندازهاي تا امر اين.ميكاهد هم به نسبت آنها اعتماد از ناشي خطر از دارند ، يكديگر به طرف يك از كه دارد وجود يكدست جوامع اعضاي بين مشتركي نشانههاي كه است خاطر بدين به طرفي از و است اعتماد قابل اندازه چه تا ديگري كند پيشبيني تا ميكنند كمك فرد .ميدهند ميشودعلامت روبهرو ديگر معتمد يك با كه كسي و بپذيرد بايد را خطري كه شخصي هيچ ميگويد من به وقتياو - ونكوور در پيشخدمتم به تا دارم تمايل بيشتر من مثال براي كه ديگر كشوري در پيشخدمت يك به تا اعتمادكنم -ندارد وجود غذايم در بادامزميني ونكوور در من پيشخدمت معتقدم من چون ميگيرد ، نشنيده را زميني بادام به مربوط آلرژيهاي اعتماد كه آنجا از.دارم باور آن به نيز من ميزند حرف آن از او كه خطري كه ميداند خوب اعتماد در كه است خطري كاهشدهنده آشنايي ، دربردارد را سوءتفاهمهايي برخورد اولين در .ميشود فرد متوجه رابطه جامعهخود اعضاي با ما اندازه هر مييابد ، افزايش آن كاربرد جريان در اعتماد دوم آسودگي با ابتدا در حداقل ما با خود دررابطه نيز آنها و باشيم داشته بيشتري متقابل آميز موفقيت كاربرد با آنها به نسبت ما اعتماد صورت آن در بكنند ، اعتماد ما به كامل ميدهد امكان ما به جامعهمان اعضاي با متقابل روابط تكرار.شد خواهد مواجه روزافزوني روابط تاريخ اندازهاي تا جامعه مشترك تاريخ.ارزيابيكنيم را آنها اطمينان ميزان تا بيشتر دارند ، آشنايي مزبور روابط موفقيتآميز تاريخ به كه جامعهاي اعضاي و است اجتماعي .مينگرند اعتماد ديده به خود همشهريان به يا اهداف بهعلاوه.ميآيد بوجود اهداف واسطه به اندازهاي تا جامعه كه اين سوم بدين اينميدهد افزايش را يكديگر به نسبت اعتمادآميز اقدام محركه مشترك برنامههاي ما اعتماد به ديگران اميدواريم آن در كه است انتظار يك دربرگيرنده اعتماد استكه خاطر .بنگرند داريم انتظار آنها از كه جهتي در اقدام جهت تكيهگاهي عنوان به خودشان به نسبت حفظ و من منافع از مراقبت در اندازهاي تا من دوست كه باشم داشته باور اگر مثال براي اقدام از است ممكن ما.ميدانم اعتماد قابل را او من صورت آن در ميبرد سود من اعتماد دوست ، يك حفظ فيالنفسه اهميت دوستي مورد در.شويم منتفع دليلي هر به اعتماد با توام مردم اگر وسيعتر اجتماعي روابط در.است[اعتمادآميز رابطه براي] كافي انگيزه يك خود از صورت آن در باشند داشته باور خود جامعه در ديگران رفاه با خويش رفاه تنيدگي درهم به تا باشم داشته تمايل بيشتر است ممكن من مثال براي.شد خواهند بهرهمند اعتمادآميز اقدام عمل من كه دلايلي همان به و است مشترك من با سياسي عقايد در كه كنم اعتماد كسي به هستند ، مشترك وفاداريهاي داراي كه كساني ميان در اعتماد احتمالا.ميكند عمل ميكنم مشترك وفاداريهاي داراي انسان با كه كساني به نسبت اعتمادآميز اقدام چون باشد ، قويتر در اعتماد.است سودمند نيستند شريك انسان با چيز هيچ در كه غريبههايي از بيشتر هستند بوجود مشترك وفاداريهاي و ارزشها واسطه به اغلب جوامع زيرا شود شكوفا ميتواند جوامع .ميآيند دارد ادامه ايزبزگ اويكل:نويسنده آذر نصراللهي خضر:ترجمه |
|