يكشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۸۴
به مناسبت يازده ارديبهشت روز جهاني كار و كارگر
حل مشكل كارگري با سه جانبه گرايي
000510.jpg
مسعود محمدي
در نظام اجتماعي ايران تنها رفاه فردي كافي نيست بلكه تحقق شرايط زندگي مناسب براي همه گروه هاي اجتماعي هدف است. آن هم نه هدف نهايي، بلكه هدفي اوليه كه مقدمه اي ضروري براي حركت فردي و جمعي در مسير هدفي بالاتر و متعالي تر يعني همان معنويت و در نهايت رستگاري.
۱۱ ارديبهشت  مصادف با اول ماه مي روز جهاني كارگر است. كارگران به عنوان نيروي عظيمي كه چرخ هاي توليد را به حركت درمي آورند و ثروت و رفاه را براي جامعه به ارمغان مي آورند، كمترين بهره و نصيب را از رفاه اجتماعي مي برند و با مشكلات مختلفي دست پنجه نرم مي كنند. فقدان حمايت هاي حقوقي و قانوني، فقر جانكاه، بيكاري فزاينده و نيز عدم امنيت و منزلت شغلي ازجمله مهمترين مشكلاتي است كه جامعه كارگري ما با آن دست به گريبان است.
اين گزارش ضمن مرور مشكلات و آسيب ها راه برون رفت از اين وضعيت را در تعميق و تحقق انديشه سه جانبه گرايي همكاري دولت، كارفرما و كارگر ديده است. اين مطلب رابخوانيد.

دفاع از حقوق كارگران
۱۱ ارديبهشت ماه مصادف با روز جهاني كارگر است. كارگران بخش عظيمي از نيروهاي اجتماعي هستند كه چرخ توليد را به گردش درمي آورند اما ارزش كار و كارگر در فرهنگ ديني ما منحصر به بعد اقتصادي نسبت اسلام كار را عبادت مي داند و تحصيل روزي حلال را ازجمله ارزشمندترين مبادلات معرفي مي كند. علي رغم اين جايگاه و منزلت كار و كارگر متاسفانه هنوز پوشش حمايتي از اين قشر موثر و زحمت كش گسترده و كامل نيست.
ازنظر حقوقي اگرچه قانون كار بسترهاي مناسبي را فراهم كرده اما همه مسايل و مشكلات جامعه كارگري را پوشش نمي دهد.
قانون كار ازنظر فراگيري چتري عام محسوب نمي شود و بسياري از كارگران كارگاه هاي كوچك اكنون از شمول قانون كار خارج هستند و اين زمينه انواع و اقسام فشار و اجحاف از سوي كارفرمايان بر كارگران را فراهم مي كند.
اصول ،۴۳ ۱۹ و ۲۰ قانون اساسي هر نوع بهره كشي اجباري را به صراحت نفي مي كند، اما هنوز در گوشه و كنار كشور ما بسيارند كارگراني كه به دليل موقعيت ضعيف اجتماعي و اقتصادي مجبورند به پست ترين كارها با كمترين حقوق و مزاياي تاميني تن دهند.
بسيارند كودكاني كه علي رغم نص صريح قانون و باوجود جثه نحيف و سن كم از سوي كارفرمايان به كارهاي سخت وا داشته مي شوند و مورد استثمار و بهره كشي قرار مي گيرند.
اگر در تهران به عنوان مركز كشور و براساس گزارش هاي رسمي مسوولان بيش از ۱۲۸ هزار كارگاه زيرزميني و غيرقانوني وجود دارد كه بيش از نيم ميليون كارگر را استثمار مي كنند و از همه حقوق و مزاياي اجتماعي محروم كرده اند مطمئنا در مناطق پيراموني و شهرستان هاي كوچك و محروم كه دستگاه هاي نظارتي و بازرسي تامين اجتماعي حضوري كمرنگ دارند و كارگران نيز از زبان گويا و تريبوني براي احقاق حق و اعتراض برخوردار نيستند، ضريب استثمار به مراتب بيشتر است.
اين دسته از افراد اگرچه آمار اشتغال را به صورت فريبنده با او مي برند اما از آنجا كه كار و فعاليت آنها رابطه معني داري با رفاه و يك زندگي شرافتمندانه ندارد، روزگار بهتري از ميليون ها نفري كه در جست وجوي كار و يا بيكارند ندارند. چراكه اين گروه به علت فقدان مهارت و تخصص و فقط به آن دليل كه بايد زنده بمانند تن به هر كاري مي دهند.
اينان قربانيان نبود يا عدم پوشش فراگير بيمه بيكاري هستند.
اما قصه آنها كه كاري به ظاهر شايسته دارند نيز چندان خوشايند نيست. خطر بازخريدشدن و قراردادهاي موقت براي كارهاي دائم امنيت شغلي آنها را پيوسته در معرض خطر قرار مي دهد.
سياست خصوصي سازي كه چندي دست از سوي مسوولان امر تشويق و توصيه مي شود، هر روز گروهي بيشتر از كارگران را به اردوگاه بيكاران مي راند و از هستي ساقط مي كنند آن دسته از كارگراني كه از دام خصوصي سازي به سلامت جان به در مي برند بايد با شرايط سخت و بدون پشتوانه به كار ادامه دهند.
ساعت كار طولاني، حقوق و مزاياي كاري ناچيز، پوشش هاي بيمه اي و تامين ناقص و مهمتر از همه فقدان ايمني كه سالانه جان هزاران تن از آنها را مي گيرد.
درهمين زمينه سازمان بين المللي كار و سازمان بهداشت جهاني اخيرا اعلام كرده اند سالانه بيش از دو ميليون نفر بر اثر بيماري ها و حوادث ناشي از كار جان خود را از دست مي دهند.
براساس اين گزارش، دو عامل  بيشترين  عاملي  است  كه  جان  كارگران  را به  هنگام  كار مورد تهديد قرار مي دهد.
000477.jpg
پنبه هاي  نسوز عامل  مرگ  ۱۰۰ هزار نفر كارگر در جهان  است  و استفاده  از مواد ضد حشره  در كشورهاي  عقب  نگاهداشته  سالانه  موجب  مرگ  ۷۰ هزار نفر مي شود.
اين  دو نهاد وابسته  به  سازمان  ملل  در اين  اطلاعيه  صنعتي  شدن  برخي  از كشورهاي  در حال  توسعه  را از عوامل  مهم  افزايش  مرگ  كارگران  جهان  ذكر كرده  و افزودند: علاوه  بر افرادي  كه  جان  خود را از دست  مي دهند ۲۶۸ميليون  نفر نيز در حوادث  ناشي  از كار مجروح  مي شوند كه  در نتيجه  قربانيان  حداقل  سه  روز از هفته  را از دست  مي دهند همچنين  ۱۶۰ ميليون  بيماري  جديد ناشي  از كار وجود دارد.
سازمان  بين المللي  كار قبلا بر آورد كرده است كه  حوادث  و بيماريهاي  ناشي  از كار عامل  از دست  رفتن  ۴۴ درصد توليد ناخالص  داخلي  در مصرف  و غيبت  از محل  كار است .
براساس  آمارهاي  اين  سازمان  حوادث  ناشي  از كار در چين  از ۷۳۲ هزار و۵۰۰ نفر در سال  ۱۹۹۸ به  ۹۹ هزار و ۵۰۰ نفر در سال  ۲۰۰۱ افزايش  يافته  است  و اين  در حالي  است  كه  به  دليل  غيبت  كارگران  آنها ۵۶ ميليون  تا ۶۹ ميليون  روز كار را از دست  مي دهند.
سازمان  بين المللي  كار بر آورد كرده  است  كه  در صنايع  ساختماني  سالانه  حداقل  ۶۰ هزار نفر در حوادث  مختلف  جان  خود را از دست  مي دهند كه  اين برابر با يك  مرگ  در هر ۱۰ دقيقه  است  و حدود ۱۷ درصد از حوادث  مرگبار در اين  صنعت  اتفاق  مي افقتد.
اين  سازمان  پيش  بيني  كرده  است  كه  تعداد كارگران  جوان  در گروههاي  سني ۱۵ تا ۲۴ سال  و كارگران  مسن  ( ۶۰ سال  به  بالا ) كه  طي  ۱۵ سال  آينده  وارد بازار كار خواهند شد با ميزان  بيشتري  از حوادث  ناشي  از كار روبرو شوند.
مي توان بازهم بر سياهه مشكلات كارگران افزود: اما «طرح» مشكلات كافي نيست بايد به «حل» آنها انديشيد.
حل مشكلات كارگران و جامعه كارگران عزمي همه جانبه و ملي را مي طلبد كه از «انديشه سه جانبه گرايي» برمي خيزد. براساس اين نظريه دولت، كارفرما و كارگران هريك بايد حقوق و تكاليف خود را به درستي شناخته و براساس آن روابطي عادلانه و منصفانه را تنظيم كنند. در اين ميان نقش دولت به عنوان سياستگذار ناظر بر اجراي قانون براي جلوگيري از سلطه اجحاف و استثمار كارگران بسيار است و هرگونه كوتاهي و قصور دستگاه هاي مسوول دولتي چون وزارت كار در اين زمينه پذيرفته نيست. دولت همچنين با اتخاذ سياست هاي رفاهي و تامين و گسترش بيمه هاي اجتماعي نقش مهمي در ايجاد آرامش خاطر نيروي كار و افزايش انگيزه كاري كارگران دارد. ۱۱ ارديبهشت ماه، روز جهاني كارگر فرصتي است تا بار ديگر دولتمردان به وظايف و مسووليت هاي خطير خود براي حمايت، حفاظت و پشتيباني از نيروي كار بنگرند. كوتاهي ها و كمي و كاستي ها را ازنظر بگذرانند و با عزم راسخ براي دفاع از حقوق كارگران به استقبال اين روز بروند.

نگاه امروز
حقوق كار
ياسر مرادي
در اول ماه ۱۸۸۶ ميلادي، پليس شيكاگو با حمله به تظاهرات گسترده كارگران كه براي ۸ ساعت كار در روز و حق تشكيل اتحاديه هاي كارگري برپا شده بود، آنان را به خاك و خون كشيد. چند روز بعد از اين واقعه دادگاه چند تن از رهبران كارگران را محاكمه و به مرگ محكوم كرد. بعدها در سال ۱۸۸۹ ميلادي، كنگره بين المللي كارگران در پاريس به پيشنهاد نماينده كارگران آمريكا روز اول ماه مه را به عنوان روز جهاني كارگر برگزيدند و در پي آن در بسياري از كشورهاي دنيا، كارگران با برپايي اعتصاب و تظاهرات گسترده اين روز را گرامي مي دارند. يكي از مواردي كه همواره مورد توجه كارگران و سنديكاهاي متعلق به آنان مي باشد بحث حقوق كار مي باشد.
حقوق كار چگونه به وجود آمد
انسان از روزي كه خود را شناخته با كار و تلاش براي تأمين نيازهاي مادي و معنوي خود مأنوس بوده است اما رابطه بين كارگر و كارفرما به مفهوم امروزي از زماني آغاز شد كه روابط اجتماعي انسان ها با ظهور بهره كشي و استثمار همراه گرديد. به موازات رشد جمعيت كره زمين، زمينه هاي مهاجرت و دادوستد به نقاط دوردست نيز فراهم شد. بروز جنگ هايي مانند جنگ صليبي پلي در جهت ارتباط تنگاتنگ بين دو تمدن شرق و غرب گرديد. بعدها با كشف قاره آمريكا توسط اروپاييان و نيز گسترش ارتباطات دريايي از طريق اختراع ماشين بخار زمينه هاي تجارت جهاني و توسعه روابط بين الملل، تصوير جامعه بشري را از ويژگي هاي خاصي برخوردار نمود. به عبارت ديگر انتقال از دوره كشاورزي و تبديل فئوداليته به سرمايه داري چهره جديد را در زندگي اجتماعي بشر پديد آورد. بدين ترتيب، دو قشر عظيم صاحبان صنايع و بازرگانان عمده از يك طرف و كارگزاران مهاجر ارزان از طرف ديگر به عنوان دو قشر كارفرما و كارگر به وجود آمدند.
گرچه پس از انقلاب صنعتي، گروه عظيمي از اين كارگران از روستاها به شهرها هجوم آورده و در تكاپوي كار به كارخانجات و معادن روي آوردند. ليكن مجبور شدند به تبعيت از قشر كارفرما با شرايط سخت و طاقت فرسايي به اشتغال در واحدهاي صنعتي بپردازند. اگر عامل ليبراليسم اقتصادي را نيز در نظر بگيريم در واقع اقتصاد آزاد پايه روابط كارگر و كارفرما و نتيجتاً توافق طرفين، تعيين كننده شرايط موجود در قرارداد كار بوده است. در اين شرايط كه «حقوق كار» به عنوان نهاد جديدي تعيين كننده روابط حاكم بين كارگر و كارفرما گرديد تا ضمن احترام به آزادي فردي و تشكل هاي كارگري فرصتي فراهم شود كه دولت ها نيز بتوانند يا وضع قوانين و آيين نامه هاي مربوطه مبادرت به سياست گذاري در امر اشتغال بنمايند.

مروري بر سير تحول بدهي هاي دولت به صندوق بازنشستگي كشور
گره گشايي از امور بازنشستگان
000480.jpg
اشاره: چندي پيش از قول رياست سازمان بازنشستگي كشوري و به نقل از نشريه برنامه، اعلام شده بود كه مطالبات صندوق بازنشستگي كشوري از دولت معادل ۲۰ هزار ميليارد ريال است و از طرفي يك مقام مسئول در سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور در يكي از جرايد، رقم بدهي دولت را ۱۲ هزار ميليارد ريال اعلام كرده، با توجه به اين كه سازمان بازنشستگي كشور سال هاست بر سر موضوع تعيين و تسجيل رقم واقعي بدهي با سازمان  مديريت و برنامه ريزي كشور اختلاف نظر دارد و از آن جا كه طبق قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران مقرر شده بدهي مزبور تا پايان برنامه (۱۳۸۸) تسويه شود، مقاله  حاضر به تشريح منشأ و سير تحول بدهي هاي دولت به صندوق پرداخته است، با هم مي خوانيم.
يكي از مسائل و مشكلاتي كه سازمان بازنشستگي كشوري ساليان متمادي است با آن دست و پنجه نرم مي كند، موضوع بدهي هاي دولت به صندوق بازنشستگي كشوري بوده است.
اساساً بدهي هاي دولت به صندوق از زماني ايجاد شده است كه اولاً دولت وقت حقوق بازنشستگان و وظيفه بگيران قبل از سال ۱۳۵۴ را كه در آن زمان ۸۶۵۳۳ نفر بودند و حقوق سالانه آنان ۱۸ ميليارد ريال بود، بر خلاف تكليف موضوع تبصره ۱ ماده ۷۰ قانون استخدام كشوري به طور مستقل پرداخت نكرد و ثانياً تعهد خود را از بابت واريز كسور بازنشستگي ۳۵۱۷۱۶ نفر كارمند شاغل دولت در ۱/۱/۱۳۵۴ كه بالغ بر ۲۱۵ ميليارد ريال تعيين شده بود، در اجراي تبصره ۲ ماده مذكور انجام نداد.بنابر اين، حقوق كليه بازنشستگان و وظيفه بگيران از تاريخ ۱/۱/۱۳۵۴ به بعد تا تاريخ ۱/۱/۶۴ با استفاده از دو منبع يعني كسور بازنشستگي سهم كارمندان شاغل و كمك دولت به استناد ماده ۱۰۰ قانون استخدام كشوري پرداخت مي شد. لذا، هسته اصلي بدهي هاي دولت را ارقام فوق الذكر تشكيل داده است. از تاريخ ۱/۱/۱۳۶۴ تا پايان سال ۱۳۷۴ كسور بازنشستگي سهم كارفرمايي دولت به طور تقريبي در بودجه كل كشور پيش بيني و به صندوق واريز مي شد و به همين علت ميزان بدهي  دولت طي اين سالها كم و بيش افزايش مي يافت. اما از اول سال ۱۳۷۵ كليه وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي مشمول قانون استخدام كشوري مكلف شدند كسور بازنشستگي سهم كارفرمايي را همراه و همزمان با سهم كارمندان به صندوق واريز كنند و بدين ترتيب مقرراتي وضع شد كه از آن پس بدهي دولت افزايش پيدا نكند.
گفتني است ضمن اين كه شهرداري ها و آن عده از كارمندان شركت هاي دولتي مشترك صندوق بازنشستگي كشوري كسور كامل جمعاً معادل ۱۷ درصد حقوق و مزايا به صندوق پرداخت مي كردند در خلال ۱۵ سال گذشته، دولت در اجراي مقررات زير به تقويت بنيه مالي صندوق همت گماشته است.
۱- در حالي كه تا پايان سال ۶۸ ميزان كسور بازنشستگي سهم كارمندان مشمول قانون استخدام كشوري برابر با ۵/۸ درصد حقوق و مزايا و نرخ سهم كارفرمايي دولت فقط معادل ۵/۸ درصد حقوق آنان بود، از تاريخ ۱/۱/۶۹ به موجب ماده ۷ قانون اصلاح مقررات بازنشستگي و وظيفه مصوب ۱۳/۱۲/۶۸ مقرر شد كليه وزارتخانه ها و سازمان هاي مشمول قانون مذكور معادل ۵/۱ برابر سهم كارمند، كسور به صندوق پرداخت كنند. بدين سان، براي نخستين بار از يك طرف كسور بازنشستگي سهم دولت به مزاياي كارمندان نيز تعلق گرفت و از طرف ديگر، نرخ آن از ۵/۸ درصد حقوق به ۷۵/۱۲ درصد حقوق و مزاياي كارمندان افزايش يافت و سرانجام در اجراي ماده ۱۲ قانون اصلاح پاره اي از مقررات مربوط به حقوق بازنشستگي و.... مصوب ۱۳/۱۲/،۷۹ سهم كارمند به ۹ درصد و سهم كارفرمايي دولت معادل ۵/۱ برابر آن يعني ۵/۱۳ درصد و در نتيجه جمعاً به ۵/۲۲ درصد افزايش پيدا كرده است.
۲- دولت از سال ۱۳۶۶ به بعد در ازاي رد ديون خود به صندوق كه منشأ و جزئيات آن در سطور بالا تشريح شد، بخشي از اموال و دارايي هاي خود و تعدادي مؤسسه و شركت را به استناد تبصره هاي قوانين بودجه هر سال از طريق دفتر اجرايي تبصره ۸۲ قانون بودجه سال ۶۲ كل كشور(بعداً سازمان جمع آوري و فروش اموال تمليكي) به نام صندوق انتقال داده كه دست مايه اوليه فعاليت هاي اقتصادي و سرمايه گذاري به صورت هاي مختلف واقع شده است. با وجود اين كه دولت در سال هاي اخير كوشيده است ميزان بدهي هاي گذشته خود را به صندوق سبك تر كند و در اين رهگذر طي چند سال گذشته همه ساله به موجب يكي از تبصره هاي قوانين بودجه، پرداخت مبلغ چهار هزار ميليارد ريال را به صورت سهام كارخانجات و شركت ها تعهد كرده و مجموع واگذاري هايي كه در مقابل بدهي هاي دولت به صندوق پرداخته شده، بالغ بر ۷۰۰ ميليارد تومان بوده(۱)، مع الوصف سازمان بازنشستگي كشوري مدعي است كه دولت هنوز مبلغ ۲۰ هزار ميليارد ريال به صندوق بدهكار است.(۲)
از سوي ديگر، سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور اين رقم بدهي را براي دولت به هيچ وجه قبول ندارد و اعلام كرده است كه بر اساس گزارش  سازمان حسابرسي، دولت فقط ۱۲ هزار ميليارد ريال به صندوق بدهي  دارد كه بخشي از اين مطالبات از طريق واگذاري شركت هاي دولتي به صندوق پرداخت شده است.(۳) اما ميزان بدهي  دولت هر مبلغي كه بوده باشد، اين موضوع از منظر ديگري نيز قابل بحث است. بند الف ماده ۳۹ قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جمهوري اسلامي ايران، به منظور جلوگيري از بروز بحران مالي در صندوق بازنشستگي كشوري و سازمان تأمين اجتماعي و تقويت بنيه مالي آنها، دولت را مكلف ساخته است كه ضمن پرداخت تعهدات سالانه خود به سازمان هاي مورد بحث و عدم ايجاد بدهي جديد، تا پايان برنامه سوم، پنجاه درصد بدهي هاي خود به سازمان هاي مذكور را طبق تفاهم با آنان از محل واگذاري سهام شركت هاي دولتي و اموال و دارايي هاي دولت و طرح هاي نيمه تمام، متناسب با فعاليت آنها تأديه كند و با وجود اين كه دولت در طول برنامه سوم تاكنون از بابت بدهي هاي خود حدود ۱۰۰ شركت دولتي را به ارزش تقريبي ۶ هزار و ۳۲۵ ميليارد ريال به صندوق بازنشستگي كشوري واگذار كرده، از نظر سازمان بازنشستگي، كه بدهي دولت را همان طور كه گفتيم ۲۰۰۰۰ ميليارد ريال مي داند، نه تنها بند الف ماده ۳۹ قانون برنامه سوم توسعه تحقق پيدا نكرده(يعني ميزان بدهي هاي دولت به نصف كاهش نيافته) بلكه بدهي مورد بحث حدود ۶/۲۷ درصد نيز افزايش يافته است و اين در حالي است كه به موجب بند «ه» ماده ۹۶ قانون برنامه چهارم مقرر شده است كه تمهيدات لازم جهت بازپرداخت بدهي دولت به سازمان هاي بيمه اي(صندوق بازنشستگي كشوري و سازمان تأمين اجتماعي) به نحوي ترتيب داده شود كه ضمن جلوگيري از ايجاد بدهي جديد، تا پايان برنامه چهارم(پايان سال ۱۳۸۸) كل بدهي دولت به سازمان هاي بيمه اي فوق الذكر تسويه شود. در غير اين صورت، بر اساس پيش بيني مسئولان صندوق بازنشستگي كشوري، رقم بدهي دولت تا پايان سال ۸۴ به مبلغ دو هزار و ۴۰۰ ميليارد تومان خواهد رسيد.(۴)
موضوع ديگري كه براي صندوق بازنشستگي كشوري فوق العاده حائز اهميت است تأمين كسري صندوق براي انجام تعهدات جاري است. اين تعهدات در سال ۸۳ ماهانه مبلغ ۹۵۰ ميليارد ريال بوده كه ساليانه جمعاً به مبلغ ۱۱۰۰۰ ميليارد ريال بالغ مي شود. هر چند سازمان بازنشستگي كشوري اعلام كرده است كه خوشبختانه دارايي هاي صندوق از مبلغ ۱۰۰۰ ميليارد ريال در سال ۷۶ به مبلغ ۴۰۰۰۰ ميليارد ريال در سال ۸۳ افزايش پيدا كرده، معهذا، بنا به اعلام يكي از مسئولان سازمان مزبور، صندوق براي پرداخت حقوق بازنشستگان و وظيفه بگيران با ۱۷۰۰ ميليارد ريال كسري مواجه است.(۵) وي با اشاره به پرداخت ماهانه مبلغ ۹۵۰ ميليارد ريال از بابت حقوق بازنشستگان و وارث مستخدمين متوفي، تأكيد كرده است كه عدم تأمين كسري سال جاري، سازمان بازنشستگي كشوري را در پرداخت حقوق بازنشستگي با بحران جدي روبه رو كرده است.
اميد است اولاً همان طور كه مدير كل دفتر بهداشت و تأمين اجتماعي سازمان مديريت و برنامه ريزي كشور وعده داده بود، كسري بودجه صندوق تاكنون تأمين و پرداخت شده باشد.(۶) تا مشكلي براي پرداخت حقوق ۷۰۵۴۱۹ نفر(به روايت ديگر ۶۸۵۰۰۰)نفر(۷) بازنشسته و وظيفه بگير رخ ندهد و ثانياً پس از اين سال هاي طولاني هر دو سازمان بتوانند درباره رقم دقيق بدهي هاي دولت به صندوق با توسل به آمار و ارقام صحيح و غيرقابل انكار به توافق نهايي دست يابند و مسئله را براي هميشه حل و فصل كنند تا اين موضوع بسيار مهم به صورت لاينحل براي آينده برجاي نماند.
رسول كاظم الوندي
پي نوشت در دفتر روزنامه موجود است.

به مناسبتِ درگذشتِ به هنگامِ حاج عبدالله والي كه پيمانه ي كمالش لبالب شده بود!
پيام برِ بشاگرد!
رضا اميرخاني
اين نوشته را ارديبهشت ۷۸ نوشته بودم، بعد از يك سفرِ فني براي نصبِ وسيله اي كه خيال مي كرديم زندگي خواهد ساخت و عاقبت جز آهن پاره اي از آن به جا نماند. يادم نيست سفرِ چندمم بود به بشاگرد. همين قدر مي دانم كه هر زماني كه دل گير مي شدم، راه مي افتادم به سمتِ بشاگرد. آخرين بار همين نوروزِ ۸۴ بود كه از چابهار زميني رفتم جاسك و بعد هم ميناب تا فقط پنج دقيقه سير ببينمش و شارژ شوم براي يك سال كار. سال ها بود كه به هر عاشقي نشانيِ حاج عبدالله والي را مي دادم. هر كسي را كه به دنبالِ آرمان گرايي بود به دست بوس او مي فرستادم. كه زنده بود و در بهشتِ زهرا نبود... و حالا نمي دانم كجا بايد رفت؟
۱- بشاگرد منطقه اي است وسيع در عرضِ جغرافيايي ۲۶ درجه و ۴۵ دقيقه و طول جغرافياييِ فلان. محصور بينِ استان هاي هرمزگان و كرمان و سيستان و بلوچستان. آب و هواي گرم. تپه ماهورهاي آب رفتي. پوششِ گياهيِ فقير. بيش از هشتاد هزار نفر جمعيت كه در اين منطقه پراكنده شده اند. خرما، درختانِ مركبات...
آينه ي خورشيدي وسيله اي است براي استفاده از انرژيِ حرارتيِ نورِ خورشيد؛ اين وسيله، از اين واقعيتِ ساده سود مي برد كه شعاع هاي موازيِ محورِ يك سهمي در يك نقطه به نام كانون جمع مي شوند. كافي است آينه اي سهموي بسازيد، جوري كه محورِ كانوني اش خورشيد را ببيند. شعاع هاي نور، در كانون متمركز مي شوند و لذا نورِ متمركز -در صورتِ جذب- مي تواند انرژيِ حرارتيِ قابلِ ملاحظه اي را حاصل كند. از اين حرارتِ متمركز مي توان -با توجه به نيازِ منطقه- براي پخت نان استفاده كرد. نظر به اين كه هر متر مربع از سطحِ روبه رو به نور خورشيد در ظهر تابستان بيش از يك كيلووات انرژي دارد، آينه اي با قطر ۴ متر، با توجه به بازدهيِ بالاي ۸۰ درصد بيش از ده كيلووات انرژي دارد. نياز مملكت به انرژي هاي تجديدپذير...
۲- اين همه ي چيزهاي علمي اي است كه مي توان در موردِ نصبِ يك آينه ي خورشيدي در منطقه ي بشاگرد نوشت. همين. به همين سردي و بي مزه گي. خيلي كه بخواهيد به آن رنگِ ادبي -بخوانيد مردم فريبي- بزنيد مي توانيد يك غروب را در آن منطقه توصيف كنيد. گوي سوزانِ سرخ رنگ كه در انبانِ كوه ها فرو مي شد، احساسي غريب را در من مي آكند... يا مثلا توصيفِ شقايقي نحيف كه در آن دشتِ تفته اشك به چشمِ نويسنده ي بااحساس آورد...
۳- اين شكلي نيستم. نه بلدم آن سان علمي بنويسم و نه اين سان ادبي. اگر بخواهم توصيف كنم، به جاي توصيفِ گل و بلبل، از آفتابه اي شروع مي كنم در روستاي جكدان؛ اولين تماسِ ما با مردمِ بشاگرد. آفتابه اي كه سرِ لوله ي پلاستيكي اش را با حرارتِ پريموس چنان تنگ كرده بودند كه آب قطره قطره از آن بيرون مي زد. براي پر كردنِ رادياتورِ پاترولِ كميته ي امداد مجبور شديم نيم ساعت بايستيم. مگر آبي كه به قاعده ي چُرِ بزغاله از لوله ي تنگِ آفتابه بيرون مي شد، مي توانست چاهِ ويلِ اتومبيل را سيرآب كند؟ (بي ادبي شد؟ مي توانستي در همان بندِ اول، ميزانِ بارشِ باران را به ميلي متر درج كني. اطلاعات را از ايست گاهِ هواشناسيِ هرمزگان مي گرفتي، يك جمله هم در پايانش مي زدي كه منطقه از نقاطِ كم آب كشور است.)
آن چه در بشاگرد ديدم، نوشتني نبود، ديدني هم نبود. چيز ديگري بود. پاره اي از اين دنيا نبود كه بگويمت قلم از توصيفش قاصر است. بشاگرد قطعه اي از دنياي ديگر است كه يله در زمين رها شده است. كسي كه همه چيز را مي داند و مي بيند، خواسته تا تكه اي از زمين را جورِ ديگري به ما نشان دهد. نه گمان بري كه پوششِ گياهي اش را تغيير داده يا آسمانش را رنگ ديگري زده است. نه... او تكه اي از زمين را خالي كرده است. جوري كه هيچ پيرايه اي را برنتابد. خاليِ خالي. و همين خلا پاكي آن را تضمين كرده است. آدم هايي نحيف و لاغر اما بسيار دوست داشتني، كه آن سان بي چيزند كه فقط آدميت شان را مي بيني. كت و شلوار و مبايل و ساعت و اتومبيل و قرارِ قبلي و ميز و دورانِ گذار و از اين جنس مزخرفات، پاره  اي اوقات به قدري دور و برِ ما را شلوغ مي كنند كه در آينه خودت را پيدا نمي كني. خرت و پرت ها گرداگردت را فرا مي گيرند و خودت هم مي روي لادستِ يكي از آن ها. اما مردمانِ بشاگرد را هيچ پيرايه اي در آغوش نگرفته است. فقط خودشان هستند. پارچه اي به قاعده ي ستر عورت و دستاري كوده نام، بر سر... عور در برابر نسيم. بدنِ لاغرشان را كه مي ديدي، از گوشتِ تنت متنفر مي شدي. اگر گوشت نبود، ساده تر در معرضِ نسيم مي ايستادي و نسيم مي توانست همه ي وجودت را در آغوش بگيرد. چنان سبك مي شدي كه نسيم بلندت مي كرد؛ آن سان كه برگي را. چه چيزِ ديگري مي تواني بنويسي زماني كه هيچ چيزِ ديگري نيست...
۴- صبح نه با طلوع خورشيد، كه با صداي اذانِ كپرنشينان آغاز مي شود. كنارِ هر كپري مردي را مي بيني، كوده به سر پيچيده كه ايستاده و دست بر گوش نهاده و اذان مي گويد. چشم ها را مي مالي. كجا ايستاده ايم؟ هزاره ي سوم كو؟ نتايج انتخابات چه شد؟ ورود اتومبيل هاي خارجي... پنداري همان نسيمي را استنشاق مي كني كه شنيده بودي در صدرِ اسلام مي وزيد. و بعد هم كار.
۵- جامعه اي كه چپ ها سال ها پزش را به ما داده بودند و ما كه تا نوكِ بيني مان را به زحمت مي ديديم، گمان مي كرديم علي آباد هم شهري شده است و آرام آرام يا بلند بلند حسرتش را مي خورديم. پاره اي توي تاريكي براي رسيدنِ به آن سينه مي زديم و عده اي جلو دسته گريبان چاك مي داديم... در جامعه ي سوسياليستي بر عهده ي هر كسي وظيفه اي است. پول نبايد تنها ملاكِ ارج مندي كار باشد. كار براي مردم، به اندازه ي توان؛ استفاده از مردم، به اندازه ي نياز... وه كه چه خيال باطلي... ديوارها فرو ريخت. فقر، فساد، بيماري، بي عدالتي، كاست هاي اجتماعي... فروپاشي را كه ديدند تهي بودنِ شعارها -آرمان ها- را تا مغز استخوان احساس كردند. يكي نوميد شد و شروع كرد در موردِ خواهر و مادرِ هر چيز سخن راني ارائه كردن (همان اميدِ در عين ياس كه سال ها مرام نامه هاي حزبي در مغزش چپانده بودند.) ديگري نوميد شد، اما بازانديشي كرد و يك هو با خواهر و مادرش شد شهروندِ جامعه ي كاپيتاليستيك جهاني! (همان سرمايه سالاري زالوصفتانه كه مرام نامه هاي حزبي سال ها مجيزش را گفته بودند.)
بشاگرد همان چيزي است كه سال ها به ما پزش را داده بودند. البته ميدانِ سرخ ندارد. اين يكي نه ديوارهاي آهنين دارد، نه كا.گ.ب. نه از كاپيتال ماركس خبري هست، نه از منشورِ برادري، نه از قطع نامه ي ۱۹۱۷. نه مدعاي كذبي دارد كه گوشِ فلك را پاره كند، نه ادعاي كاذبي كه خيال كند سقفِ فلك را مي شكافد.
در بشاگرد بلندترين چيزي كه مي بيني، يك مسجد است. مسجد خميني شهر. بزرگترين ساخته ي بشر در آن ناحيه. (مگر مسجد ساخته ي انسان است؟ انسان ساخته ي مسجد است...) تنها كتابي كه به راحتي پيدا مي كني، قرآن است و مفاتيح. (مكتوب ديگري هم مي خواهي؟) از ادعا خبري نيست. هيچ كس حرف نمي زند. كار مجال نمي دهد. انديشه خود را در زندگيِ ايشان جا انداخته است. اني اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنا و فرادا، ثم تتفكروا... پس با زندگي شان مي انديشند، با زند گي شان حرف مي زنند. (مگر تعريفِ زندگيِ روشن فكرانه چيزي جز اين است؟) يكي بيل مي زند و ديگري نقشه مي كشد. آن يكي براي تو غذا مي آورد و ديگري ظرف را مي شويد. روحاني به دنبالِ تو مي آيد كه محلي را پيدا كني كه در آن باد نوزد و آينه را نصب كني. مهندسي براي تو آب يخ مي آورد و همه در انتظار كه نانِ آينه ي خورشيدي را ببينند...
او كه مي ديد و مي بيند و خواهد ديد، غربال به دست آمده و سوا كرده است. عرب و عجم، ترك و اصفهاني و لر و... چه مي نويسم، غربال كرده است جنسِ انسان را؛ آن هايي از غربالِ او گذر كرده اند كه هيچ پيرايه اي به خود نبسته بودند. گزين شده ها آمده اند و بشاگردي شده اند. (حالا مي فهمم كه او كه غربال به دست خواهد آمد، چه گونه يارانش در دريايي از خون و عرق گزين خواهد كرد.)
اين جا نه پولي هست و نه ترفيعي، نه مقامي و نه انعامي، نه ميزي و نه مجيزي، نه تقديرنام چه اي هست و نه مداليونِ افتخاري. هر چه هست، عشق است. پس همه عاشقند و قيافه ي عاشق ها را دارند. نه مثلِ ما كه چهره ي معشوقكان را به خود گرفته ايم تا بيايند و نوازش مان كنند.
نمي دانم تا به حال به دقت به خادمان هيات هاي امام حسين نگريسته ايد يا نه... نوكرند؛ اما نه نوكرصفت. ايشان خادمانِ ذاتِ ديگري هستند و ميهمان هاي او را به واسطه ي او، متواضعانه اكرام مي كنند. در بشاگرد همه خادمانِ ديگري اند. و هر كدام گمان مي برد كه ديگري -هر كه باشد- مخدوم اوست.
پس آن جا زند گي نه چونان شعارِ سوسياليست ها است كه «كار براي مردم، به اندازه ي توان؛ استفاده از مردم، به اندازه ي نياز...» كه كار براي خدا بيش از توان و... همين.
۶- خوانده ايد كه رسولِ خدا براي شما اسوه اي حسنه است؛ اما هميشه خيال مي كنيم كه بايد زودتر سلام كنيم و گاهي اوقات به ديگران احسان كنيم و نمازِ اول وقت بخوانيم و... هيچ زماني نفهميديم كه اگر قرار باشد پيام بر اسوه ي حسنه باشد، بايستي پيام بري كرد. پيامِ خدا را به بندگان خدا رساند.
و او كه آن بالاست براي هر امتي پيام رساني فرو فرستاد تا حجت را بر ايشان تمام كند. بشاگرد نيز پيام رساني دارد. همو كه جاده هاي نكشيده را كشيد، سدهاي نساخته را ساخت، درخت هاي نكاشته را كاشت و همه ي اين ها دست مايه ي كارش نبود. كه دست مايه ي كارِ او انسان بود و او انسان ساخت. نه انساني از گوشت لخم و پوست و استخوان. كه روزگاري عتاب كرد با كسي كه كودكانِ مدرسه ي بشاگرد را براي دانستنِ ميزان رشد و وضعِ تغذيه، توزين مي كرد... كه چيز ديگري را به سنجه گذاشته بود او. مسجدِ خميني شهر، نمازِ جماعت كه بروي، در خواهي يافت...
از روزي كه خود را شناخت اين گونه تا كرد. روزي كه به نفسِ پيرِ مراد از خود و از شهر و از خانمان كند و سر به هجرتي نهاد به بلنداي زمان و مكان. ربعِ قرن را مردانه ايستاد كه از او جز اين نيز بر نمي آمد. بيست و پنج سال ايستاد. ايستاد آن زماني رفقاي مردش افتادند؛ و مي ايستد، اين زماني كه نارفيقانِ نامردي قصدِ انداختنش را دارند.
از پيام آورِ بشاگرد مي گويم... عبدالله والي...
۷- حتماً مي پرسيد كه كجاست اين بشاگرد. در كدام استان است... هيچ استان داري جواب تان را نخواهد داد... بشاگرد در دل هاي ماست، اگر پاك نگاهش داريم و عاشق.
اما دل هاي اين گونه به كارِ ابرشهرها نمي آيد. پس در راه برگشتن با علي كازروني و هادي صداقت و سينا ستاري كه آينه را علم كرده بودند، به منطقه ي آزاد رفتيم تا بشاگردِ محروم را فراموش كنيم. چرا كه افتخارِ كشور مناطقِ آزاد است و درآمد خالصِ سرانه و ... پس شال هاي بشاگردي ها را فراموش كرديم و ديديم در ويترينِ مغازه ها، شلوارِ كتاني، خاوياري، خاكي، پارچه اي، لي، كلاسيك، كارلوس، مقدم، راسته، راه راه، مكانيك، اتوباني، مافيا، گاردين، تايتانيك، يو اس آ...
منبع: خبرگزاري مهر

اجتماعي
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سياست
علم
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |