دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۹۴۴ - Mar 13, 2006
تحقيقات در اداره دهم آگاهي تهران بزرگ ادامه دارد
معلم موسيقي؛ مظنون به ارتكاب يك قتل
گروه حوادث- آزاده مختاري: تحقيقات پليسي براي شناسايي عامل جنايت اتوبان شهيد بابايي كه در آن دختر جواني قرباني شده بود، وارد مرحله اي جديد شد.
به گزارش همشهري، ساعت ۳۰:۱۸ روز چهارشنبه ۳۰آذرماه، اعظم ۲۶ساله كه ضربه چاقو به پهلوي راست وي موجب مجروحيت شديد او شده بود به بيمارستان تهرانپارس انتقال يافت. اعظم در اثر خونريزي شديد از هوش رفته و قادر به پاسخگويي به سؤالات نبود. به دليل وخامت وضعيت جسمي اين دختر، او را به سرعت به اتاق عمل انتقال دادند. تلاش هاي پزشكي براي نجات اين دانشجوي رشته گرافيك بي نتيجه ماند و اعظم روي تخت  بيمارستان چشمانش را براي هميشه بر زندگي بست.خبر مرگ اعظم به اطلاع بازپرس حسين اصغرزاده رسيد. كارآگاهان اداره دهم آگاهي تهران بزرگ بعد از حضور بر بالين جسد و انجام تحقيقات مقدماتي، خود را به محل وقوع جنايت- واقع در حوالي اتوبان شهيد بابايي- رساندند. جنايت كنار خودروي پرايد مقتول رخ داده بود.
به دستور بازپرس اصغرزاده جسد به پزشكي قانوني انتقال يافت تا علت تامه مرگ وي مشخص شود. پليس جنايي تهران بزرگ در اولين اقدام خود، دو پسر جوان به نام هاي وحيد و ناصر را كه از خواستگاران اعظم بودند به عنوان اولين مظنونان به ارتكاب اين جنايت بازداشت كرد.چند روز بعد از وقوع اين جنايت، يك منبع آگاه به همشهري گفت: اعظم در تصادفي ساختگي، اتومبيل خود را در كنار اتوبان متوقف كرده و براي بررسي حادثه رخ داده از اتومبيل پياده شده كه در همان زمان راكب يك موتورسيكلت به او حمله كرده و با يك ضربه كشنده چاقو موجبات مجروميت و در نهايت مرگ وي را رقم زده بود.
چاقويي كه در بدن اعظم ۲۶ساله فرو رفته بود، ۱۵سانتي متر طول داشت و شدت ضربه به حدي بود كه اعظم، تنها توانسته بود با صداي بلند از عابران كمك بخواهد و سپس بر زمين افتاده بود.يكي از شاهدان حادثه در مراحل تحقيق به افسر پرونده گفته بود: اعظم را با خودرو خودش به بيمارستان انتقال دادند. زماني كه اتومبيل پرايد حامل مجروح مقابل بيمارستان توقف كرد، مردي موتورسوار از راننده خواست تا براي جابه جا كردن اتومبيل، سوئيچ را در اختيار او قرار دهد اما پس از آن از محل متواري شد. گويي قرار بود سوئيچ خودرو را به نشانه به موفقيت رسيدن نقشه جنايت به فردي ناشناس برساند.اين موضوع زمينه اينكه عامل جنايت ازسوي فرد يا افرادي با انگيزه مجهول، اجير شده باشد را نيز شكل داد.ناصر و وحيد چندين روز متوالي در اداره دهم آگاهي تهران تحت بازجويي قرار گرفتند ولي هر دو منكر هرگونه اطلاعي از چگونگي وقوع قتل اعظم شدند. اين دو پسر كه هر دو از مرگ اعظم كه دختر مورد علاقه آنان بود متأثر بودند بعد از پايان مراحل مختلف بازجويي با قرار وثيقه آزاد شدند.برپايه آخرين اخبار، پليس جنايي تهران براي گشوده شدن راز اين جنايت دردناك، تحقيقات خود را از يك مرد ۵۰ساله كه معلم موسيقي اعظم بود ادامه مي دهند. اين مرد در روز هاي اول پس از ارتكاب جنايت، به عنوان يكي از مظنونين در اداره دهم آگاهي تحت بازجويي قرارگرفته بود ولي به دليل نبودن دليلي موجه براي ادامه تحقيقات، بازجويي از اين مرد ادامه نيافت. تا اينكه افسر پرونده بعد از بررسي اظهارات اين مرد متوجه ضدونقيض گويي هاي وي شد. اين مظنون ۵۰ ساله كه ساكن يكي از شهرهاي اطراف تهران است، در مراحلي از تحقيق در مورد زمان خروج خود در روز حادثه از پايتخت به سوي منزل ساعت ۶ بعد ظهر را عنوان كرده بود ولي در تحقيقات پليسي معلوم شد نامبرده روز حادثه، تهران را ساعت ۲۲ ترك كرده و همين امر ظن پليسي را در مورد اينكه وي در وقوع قتل اعظم نقشي داشته باشد برانگيخت.در حال حاضر اين مرد ۵۰ساله به عنوان يكي از مظنونين اصلي ارتكاب قتل اعظم در اداره دهم آگاهي زير نظر بازپرس حسين اصغرزاده تحت بازجويي تخصصي قرار دارد.

متهم نوزده ساله در دادگاه كيفري استان:
من قاتل نيستم
008133.jpg
گروه حوادث: با پايان وقت دادرسي ، ادامه رسيدگي به پرونده قتل دختر شانزده ساله به زمان ديگري موكول شد.
به گزارش همشهري، فراز از علاقه اش به آنديا مي گفت و اينكه او هنوز معتقد است كه دختر مورد علاقه اش را نكشته است. پدر آنديا مي گويد كه هرگز رضايت نمي دهم، دخترم بي گناه كشته شده است. عكاسان و خبرنگاران از ساعت اوليه صبح در مقابل شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان براي پوشش خبري يكي از جنجالي ترين پرونده هاي سال تجمع كرده بودند. عموي دختر ۱۶ساله عكس  آنديا را به خبرنگاران نشان مي داد، هر قدر به برگزاري جلسه محاكمه نزديكتر مي شد تحمل اولياي دم كمتر مي شد، ساعت از ۱۱ گذشته بود كه جلسه محاكمه با حضور تعداد بي شماري از بستگان دو طرف پرونده در سالن اجتماعات برگزار شد. قاضي كوه كمره اي و چهار قاضي عالي رتبه ديگر به نام هاي مظفري، افتخاري، گنجي و باقري به همراه دلداري نماينده دادستان در جايگاه قرار گرفتند. در ابتدا جلسه دادگاه نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت. او گفت: در اين پرونده متهم رديف اول «فراز» ۱۹ ساله متهم به مباشرت در قتل عمدي آنديا ۱۶ساله و مشاركت در جنايت بر ميت است، همچنين محمدباقر ۴۹ساله متهم به اختفاي ادله جرم براي رهايي پسرش از محاكمه و همچنين مشاركت در جنايت بر ميت است.
دلداري در تشريح جزئيات حادثه براساس محتويات پرونده گفت: در تاريخ ۱۷بهمن ماه سال ۸۲ ، محمد سعيد پدر مقتوله با مراجعه به كلانتري، فقدان فرزندش را اعلام مي كند و در همان شكايت اوليه از فراز، به عنوان كسي كه آخرين بار با دخترش بوده است اعلام شكايت مي كند. با تشكيل پرونده در دادسرا تحقيقات در خصوص اين پرونده آغاز شد. در ابتدا با رديابي شماره سريال گوشي تلفن همراه آنديا مشخص شد در زمان فقدان وي گوشي تلفن همراهش فعال بوده است.
با تحقيق و تعقيب، گوشي تلفن مشخص شد گوشي در اختيار فردي به نام حسني است. وي مدعي شد: گوشي تلفن را كنار اتوبان تهران -كرج در حاليكه سه تكه شده بود پيدا كرده است و بعد از تعمير اقدام به استفاده از آن كرده است. در ادامه تحقيقات از پدر آنديا، وي اعلام كرد: شخصي به نام حامد مدعي شده روز فقدان بين ساعت ۶ تا ۷بعدازظهر چندبار با آنديا تماس گرفته است و او گفته در حال رفتن به خانه مادر بزرگش است.
دلداري افزود: با بررسي پرينت تلفن همراه فقداني آشكار شد مقتوله قبل از فقدان با تلفن همراه فراز در تماس بوده است و تمامي شماره هاي مندرج در پرينت كه كسي به آن پاسخ نداده مربوط به فراز بوده است. با توجه به دلايل و شواهد موجود دو روز پس از اعلام فقداني، فراز به اداره آگاهي احضار شد، وي در بازجويي هاي نخستين مدعي شد: شب حادثه آنديا را سوار خودرو كردم. با او درگير شدم. در جريان درگيري آنديا سرش را به شيشه كوبيد و خون زيادي بر صورتش جاري شد. با دستور قضايي، پليس به محل كشف جسد رفت و در محل مورد ادعاي فراز مقداري سنگ كه آغشته به خون بود كشف گرديد.
با تحقيق از پدر فراز وي اعلام كرد: زماني كه فراز به خانه آمد منقلب بود و متوجه موضوع شدم و با همكاري وي مبادرت به انتقال جسد به باغي و بسته بندي آن با موكت و آتش زدن جسد كرديم. با اين اظهارات پرونده به بازپرس اصغرزاده ارجاع شد. فراز در مراحل مختلف تحقيق و بازجويي چندين بار خيانت آنديا را انگيزه اصلي خود براي درگيري عنوان كرده بود. با توجه به نظريه پزشكي قانوني و سلامت رواني متهم تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم. در ادامه اولياي دم با حضور در جايگاه درخواست قصاص كردند.
پدر آنديا در حاليكه توان حرف زدن نداشت با دستي لرزان خطاب به قضات دادگاه گفت: ۲۸روز تلخ را پشت سر گذاشتيم، هر لحظه منتظر آمدن آنديا بوديم، بارها به خانه فراز رفتيم، پدر و مادرش به ما مي گفتند ما براي پيدا شدن او نذر كرده ايم درحالي كه جنايت را آنها انجام داده اند. آنها ۲۸ روز با احساسات ما بازي كردند، آنها مجرب ترين قاتل ها هستند حتي به جسد دخترم رحم نكردند، آيا حق دختر ۱۶ساله بي دفاع من اين بود؟ دخترم آن عروسك كوچك زندگيم، مستحقق سوزاندن و ذغال شدن بود؟ شما يك قاتل عادي را محاكمه نمي كنيد.»
سپس با دستور قاضي، فراز به عنوان متهم رديف اول در جايگاه قرار گرفت. وي ضمن رد اتهام قتل عمدي از آشنايي خود با دختر مورد علاقه اش گفت: از دو سال و نيم قبل با آنديا آشنا شدم، اول رابطه زيادي با يكديگر نداشتيم، ولي بعد به هم علاقه مند شديم و قرار گذاشتيم تا ازدواج كنيم. تمام بستگان و نزديكانمان از رابطه ما خبر داشتند. چند ماهي بود كه متوجه يكسري روابط آنديا شده بودم. ساعت ۵/۷ عصر روز حادثه چندين بار به آنديا تلفن زدم، اما او جواب نداد. چون مي دانستم به خانه مادربزرگش رفته است به مادرش تلفن كردم و از او خواستم تا آنديا گوشي اش را بردارد، دوباره تلفن كردم. قرار شد همديگر را ببينم به در خانه مادربزرگش رفتم، آنديا و سگش سوار ماشينم شدند. در ابتدا او از اينكه به كيش رفته و برايم سوغاتي آورده صحبت كرد. داخل اتوبان نياوران كه شديم از او يك سؤال پرسيدم گفتم: «تو را با پسر ديگري ديده ام. درست است» اول منكر همه چيز شد، ولي بعد گفت: آن پسرها دوستان دختر عمويم هستند، سر همين موضوع با هم درگير شديم. او عصباني شد و سرش را محكم به شيشه كوبيد. در همان لحظه از دماغ، گونه و پيشانيش خون آمد و وحشت زده شده بود. سريع به طرف بيمارستان اميرالمومنين(ع) رفتيم. زير پل ستارخان متوجه شدم آنديا هيچ حركتي نمي كند. هرچه صدايش زدم او هيچ نمي گفت.دست به سر و صورتش كشيدم ، اما نفس هم نمي كشيد. ترسيده بودم به سمت كرج رفتم. نزديك وردآورد بود كه متوجه يك بريدگي شدم، يك جاده خاكي بود، به آنجا رفتم، آنديا و سگش را از ماشين بيرون آوردم، آنديا هيچ حركتي نداشت. او واقعا مرده بود، از وحشت دوباره سوار خودرو شدم و به سمت خانه حركت كردم. چند كيلومتري دورتر شده بودم كه دوباره برگشتم و جسد آنديا را داخل صندوق عقب گذاشته، به باغ خانوادگي رفتم. در آنجا پيكر بي جان آنديا داخل موكت پيچاندم و بعد از بستن سيم دور آن مجددا او را داخل صندوق عقب گذاشتم. به طرف اشتهارد رفتم. يك چاه ديدم؛ ماشين را نگه داشتم. جسد را درآوردم، لبه چاه گذشته و با بنزين آن را به آتش كشيدم، سپس آن را به چاه انداختم. بعد سوار ماشين شدم و به خانه رفتم. چون لباس هايم خوني بود، داخل پاركينگ آنها را عوض كردم. به بالا رفتم. پدرم در حال تماشاي تلويزيون بود. ناگهان حالم به  هم خورد و پدرم متوجه نگراني من شد. همان شب بود كه تمام ماجرا را براي پدرم تعريف كردم. وي در پاسخ به اينكه پدرت در مرگ آنديا چه نقشي داشته، گفت: پدرم هيچ نقشي نداشت. دو روز بعد از حادثه، پدرم را به محل اختفاي جسد بردم و به او جسد سوخته آنديا را نشان دادم. در تمام مراحل تحقيق و بازجويي نيز تنها به خاطر فشاري كه رويم بود، پدرم را وارد پرونده كردم. سپس قاضي كوه كمره اي با قرائت نظريه پزشكي قانوني بيان كرد: پنج كارشناس پزشكي قانوني عنوان كرده اند كه هيچ آثار شكستگي در پيشاني و گيجگاه آنديا وجود نداشته و يك زن، توانايي كوبيدن سرش را به اين شدت ندارد. از طرفي علت اصلي مرگ، فشار بر عناصر حياتي گردن بر اثر پيچاندن يك سيم به دور گردن مقتوله عنوان شده است. چه توضيحي داريد؟
فراز سكوت كرد و در مورد اظهارات قاضي، اظهار بي اطلاعي كرد. در ادامه، اعرابي- وكيل تعييني متهم به قتل- در دفاع از موكلش گفت:فراز واقعيت را مي گويد. تنها اشتباهي كه موكل من داشته است، اين بوده كه پس از زخمي شدن آنديا او را به بيمارستان نرسانده است . جلسه بعدي محاكمه به وقت ديگري موكول شد.

مهرماه۸۴
هم زمان با آغاز ماه مبارك رمضان، طرح ويژه مبارزه با اراذل و اوباش آغاز شد. فرمانده نيروي انتظامي آمار دستگيرشدگان تهران را ۴۰۲۸نفر اعلام كرد و افزود: از ميان دستگيرشدگان ي۲۰۱۶ تن به جرم ايجاد رعب و هراس، ۱۲۲ تن به جرم شرب خمر، ۱۶۴۷ تن به جرم مزاحمت خياباني، ۸۷تن به جرم نزاع خياباني و ۱۶۵ تن به جرم آلودگي صوتي بازداشت شدند كه براي ۱۴۵۷تن از آنها پرونده قضايي تشكيل شده و ۱۲۶۹تن روانه زندان شدند.

دانشجوي جوان آزاد شد
در همين ماه دانشجوي رشته علوم سياسي كه با شليك پنج گلوله پسر جواني را در شهرك غرب به قتل رسانده بود، با رضايت اولياي دم پس از پرداخت ديه اي سنگين، آزاد شد.
خردادماه سال گذشته ساكنان آپارتماني در شهرك غرب، با جسد غرق در خون جواني كنار خيابان روبه رو شدند. ماموران كلانتري ۱۳۴به همراه اكيپ تشخيص هويت و بازپرس عرفان (كشيك قتل) در محل جنايت حاضر شدند. جسد متعلق به جواني حدوداً ۲۵ساله بود كه چندين گلوله به ناحيه سينه، دست و كتف او اصابت كرده بود.
حامد پس از دستگيري به قتل اعتراف كرد. وي در بازجويي گفت: من دانشجوي رشته علوم سياسي هستم. حدود يك سال قبل با مهسا آشنا شدم و بعد از مدتي با يكديگر نامزد شديم. مهسا اوايل نامزدي به من گفت كه قبلاً با جواني به نام محمد دوست بوده ولي از وقتي با من آشنا شده رابطه  اش را با او قطع كرده است، اما محمد هنوز به او تلفن مي زند و برايش مزاحمت ايجاد مي كند.
از مهسا خواستم تا با او تلفني قرار بگذارد. بعد از طريق آشنايانم يك اسلحه خريدم. به مهسا گفتم: پس از آن كه جوان مزاحم را سوار اتومبيلت كردي ،او را سر كوچه خلوتي پياده كن و بگو مي خواهي سري به خانه خاله ات بزني و فوراً برگردي.در زمان مقرر محمد سوار اتومبيل مهسا شد. چند متر جلوتر مهسا پياده شد، من جلو رفتم و محمد را صدا زدم و گفتم همسر مهسا هستم،با او چه كار داري؟ سپس با شليك چند گلوله او را به قتل رساندم.

جنايت خانوادگي در شرق تهران
تكان دهنده ترين خبر مهرماه را مي توان خبر سه تن از اعضاي يك خانواده دانست. دو روز بعد از وقوع جنايت، مردي كه مرتكب يك جنايت خانوادگي در شرق تهران شده بود خود را به پليس تسليم كرد.
سعيد ۴۳ساله متهم است ساعت هفت عصر روز دهم مهرماه مرتكب قتل پدر و برادرش در منزل مسكوني شان شده و مادرش را نيز به شدت مجروح كرده بود كه اين زن شصت ساله عصر روز سه شنبه بعد از گذشت دو روز نبرد بين مرگ و زندگي در بيمارستان چمران جان سپرد. سعيد در پاسخ به سؤالات افسر پرونده در خصوص علت درگيري و نحوه قتل اعضاي خانواده اش گفت، داراي ليسانس مديريت هستم. از سالها پيش به دليل تسلط بر نقشه كشي ساختمان به اين كار مشغول بودم تا اين كه چند ماه قبل دچار ورشكستگي مالي شدم.
از آن زمان به بعد فشار روحي ناشي از اين ورشكستگي موجب شد كه رفتارم در منزل به كلي تغيير كند. همسر و دختر هفت ساله ام مدتي بدخلقي هاي مرا تحمل كردند ولي در نهايت سه ماه قبل، من و همسرم از يكديگر جدا شديم. بعد از طلاق در خانه پدري ام كه همان محل جنايت واقع در بلوار بهار، خيابان بهشت ششم بود اقامت داشتم. وضعيت زندگي ام ذهنم را به هم ريخته بود. تصميم گرفتم از ايران بروم تا شايد كمي روحم آرام بگيرد.
كارهاي سفر به يكي از كشورهاي خارجي را انجام دادم و قصد رفتن داشتم كه با همسر سابقم تماس گرفتم تا هم از او و هم از دخترم خداحافظي كنم. همسر سابقم وقتي متوجه شد قصد خروج از كشور را دارم به من پيشنهاد داد قبل از عزيمت ارث و ميراث پدري ام را بگيرم تا بدين وسيله در خارج از ايران مشكل مالي كمتري داشته باشم. پيشنهاد همسر سابقم توجه مرا جلب كرد. از آن روز چندين بار با پدرم در خصوص تقسيم ارث صحبت كردم. اين موضوع موجب اختلاف من و ابوالفضل برادر سي ساله ام كه در همان خانه زندگي مي كرد شد. روز حادثه بار ديگر بر سر همين اختلاف با ابوالفضل درگير شدم. حرفهاي برادرم مرا به شدت عصبي كرده بود. به سوي آشپزخانه رفتم، چاقويي برداشتم و به سوي ابوالفضل حمله ور شدم. پدرم به قصد جلوگيري از وقوع حادثه اي تلخ به ميان درگيري من و ابوالفضل آمد، نمي دانم چه شد، شرايط غيرعادي داشتم ،وقتي به خود آمدم چاقو قلب پدر و برادرم را پاره كرده بود و هر دو جان باخته مقابل پاهايم افتاده بودند. مادرم در چند قدمي اجساد خون آلود از ضربات چاقويي كه به بدنش وارد شده بود فرياد مي كشيد و كمك مي خواست.
صداي زنگ در مرا به خود آورد، برادرم حميد به آنجا آمده بود. چاقوي خون آلود را روي زمين انداخته و از صحنه جنايت فرار كردم ولي در تمام اين مدت عذاب وجدان رهايم نمي كرد، در نهايت تصميم گرفتم خود را تسليم پليس كنم و اين كار را كردم.

محاكمه جنجالي يك متهم به قتل
مهرماه سال جاري پرونده اتهام قتل عمد قاضي جواني كه پسر ۲۵ساله اي را هدف گلوله قرار داده و از پاي درآورده بود، به صورت فوق العاده با حضور پنج قاضي به رياست قاضي عزيزمحمدي برگزار شد.
روز ۱۴فروردين ماه سال جاري در تنكابن ،پسر جواني با اصابت گلوله قاضي ۳۶ساله دادگستري شهرستان رودسر از پاي درآمد. پس از اطلاع موضوع به پليس، ماموران ،تحقيقات محلي خود را آغاز كردند و پس از حضور در محل با مرد جواني روبه رو شدند كه اسلحه اي در دست داشت و خود را قاضي دادگستري رودسر معرفي كرد. وي در بررسي هاي اوليه با قبول قتل پسر جوان مدعي شد در دفاع از خود و خانواده اش مرتكب اين جنايت شده است.
در متن كيفرخواست كه توسط خاكي،نماينده دادستان تنظيم شده بود، به نقل از متهم آمده است: روز حادثه همراه خانواده ام در حال بازگشت به قائم شهر بودم.
در تنكابن وارد پمپ بنزيني شدم. وقتي مي خواستم آنجا را ترك كنم سه پسر جوان كه سرنشين خودرويي بودند در حال متلك گويي و مزاحمت به دختري سد راه من در خروجي پمپ بنزين شدند. چند بار با بوق زدن از آنها خواستم تا راه حركت را باز كنند اما آنان بدون اعتنا به بوق زدن هاي من به كار خود ادامه دادند. وقتي اعتراضاتم بيشتر شد پسر جواني با عصبانيت از خودرو پياده و نزديك من شد.
او حالتي تهاجمي داشت و توجهي به حضور زن و بچه ام نكرد. گاز اشك آور به صورتش پاشيدم. جوان مهاجم با سوزش چشمهايش به گوشه اي رفت و من با سرعت پمپ بنزين را ترك كردم. دقايقي بعد در حالي كه پشت چراغ قرمزي توقف كرده بودم مقتول همراه دو دوستش خودشان را به من رساندند، آنان خشمگين بودند. همان پسري كه اسپري گاز اشك آور به صورتش پاشيده بودم، چاقويي در دست داشت و به سمت خودروي من مي آمد. شيشه ها را بالا دادم و درها را قفل كردم. او با چاقو به جان بدنه خودروي من افتاد، خانواده ام خيلي ترسيده بودند خودم نيز وحشتزده بودم، آن جوان من را به درگيري دعوت مي كرد. او وقتي ديد نمي خواهم خودرو را ترك كنم دستگيره هاي در را كشيد. چون درها قفل بود ضرباتي به شيشه خودرو زد و آن را شكست. زن و بچه ام به گريه افتاده بودند اسلحه اي كه همراهم بود و مجوز آن را هم داشتم به دست گرفتم، آن را پشت خودم پنهان كردم و از پرايد پياده شدم. مي خواستم جوان خشمگين را آرام كنم اما او با چاقو به سمت من حمله كرد. سه تير هوايي شليك كردم. قرباني توجهي به شليك اخطار نكرد حتي چهارمين گلوله را به جلوي پاهايش شليك كردم اين بار پسر جوان به سمتم حمله كرد و در جريان درگيري گلوله ديگري شليك كردم و ديدم جوان مهاجم روي زمين افتاد. قضات دادگاه كيفري استان اين قتل را از نوع شبه عمد تشخيص دادند.

شليك مرگبار به سوي راننده خودرو
يك پسر جوان كه سيد مصطفي نام دارد، در حالي كه سوار بر خودرواش بود، توسط ماموران كلانتري ۱۳۲نبرد متوقف شده و پس از خارج شدن پسر جوان از خودرو، ناگهان يكي از ماموران به دلايل نامعلوم او را هدف چند گلوله قرار داد. اين پرونده به پرونده اي جنجالي تبديل شد كه در آن حتي آموزش استفاده از اسلحه توسط ماموران نيروي انتظامي از سوي مطبوعات به بحث كشيده شد.

پايان تلخ يك زندگي با شليك چهار گلوله
در آخرين روزهاي مهرماه، پيرمردي وقتي مطمئن شد همسر سابقش ديگر حاضر به زندگي با او نيست او را با شليك چهار گلوله به قتل رساند.
اواخر سال ۷۹بود كه ثريا به خاطر اعتياد همسرش به نام بهمن از او طلاق گرفت. در اين چند سال ثريا با مشكلات زيادي كه داشت به همراه پسرش زندگي را مي گذراند تا اين كه چندي قبل بهمن ديگر تحمل تنها زندگي كردن را نداشت. چندين مرتبه به ثريا تلفن كرد اما او حاضر نشد با بهمن صحبت كند. بهمن تصميم گرفت تا به هر ترتيبي همسر سابقش را به خانه بازگرداند. به همين خاطر با خريدن يك اسلحه كلت، نقشه خود را طراحي كرد. روز حادثه به در خانه ثريا رفت. زنگ را فشار داد ثريا در را باز كرد و در كمال ناباوري بهمن را ديد. سريع رويش را برگرداند، بهمن به طرفش رفت و مجدداً از او خواست تا برگردد. ثريا به او گفت: ديگر تحمل زندگي سخت را ندارم. دارم استراحت مي كنم. نمي خواهم با تو زندگي كنم.اين جمله بهمن را عصباني كرد. اسلحه اش را درآورد و ثريا را تهديد به مرگ كرد. ثريا هيچ توجهي به او نكرد. ناگهان صداي مرگبار چند گلوله فضاي محله را پر كرد.

زن آمريكايي مي خواست دخترانش را زنده در آتش بسوزاند
نيوزنت فايو: يك زن ۳۳ ساله آمريكايي اهل كلولند ايالت اوهايو كه پس از ايجاد آتش سوزي عمدي در خانه اش دخترانش را مجبور كرده بود در خانه بمانند دستگير شد.
بررسي سوابق اين زن نشان مي دهد او تاكنون مرتكب جرائمي  نظير كودك آزاري، آتش سوزي عمدي و اقدام به قتل شده است و شمار اتهاماتش به ۲۴ مورد مي رسد.ماجرا از اين قرار بود كه اين زن پس از به آتش كشيدن خانه، دو دختر ۸ و ۱۲ ساله اش را كه به خانه همسايه پناه برده بودند مجبور كرد تا به خانه برگردند.درهمين زمان بود كه همسايه از ماجرا مطلع شد و موضوع را به پليس اطلاع داد.با رسيدن پليس و ماموران آتش نشاني، حريق خاموش شد و آنها نجات يافتند و در حالي كه هر سه بر اثر استشمام دود مسموم شده بودند، راهي بيمارستان شدند.
يكي از دختران در اين رابطه گفت: مادرم از نامزدي خواهرم ناراحت بود كه اين كار را انجام داد.گفتني است اين زن درحال حاضر در بازداشت است و هنوز تحقيقات در اين زمينه ادامه دارد.

مرگ سه پسر استراليايي بر اثر برخورد با قطار
خبرگزاري استراليا: ۳ پسر استراليايي كه همگي در سنين زير ۱۱ سال بودند حدود ساعت هفت ديشب در اثر برخورد قطار در راه آهن گودنا واقع در غرب برسبان كشته شدند.
آنها در اطراف ريل مشغول بازي و سنگ پراني به قطار بودند كه دچار حادثه شدند .به گفته پليس استراليا، پس از وقوع حادثه، قطار بدون اينكه از ريل خارج شود كمي جلوتر متوقف شد و مسافرانش آسيبي نديدند.
گفتني است متاسفانه قربانيان كوچك اين حادثه در دم فوت شدند و كاري از دست نيروهاي امداد برنيامد.

نجات معجزه آساي زوج استراليايي
خبرگزاري فرانسه: يك زوج ميانسال استراليايي كه قرار بود با يك قايق ساده ماهيگيري مدت چهار ساعت روي آب هاي ساحلي كرباتي سياحت كنند، ناغافل صدها كيلومتر از دريا فاصله گرفته و ناپديد شدند.
بنابراين گزارش، تلاش گارد ساحلي منطقه بي نتيجه ماند و اين زوج هفته ها روي آب سرگردان بودند .آب آشاميدني آنها باراني كه گاهي مي باريد و قوت آنها ماهي هاي دريا بود.بالاخره با تلاش گارد ساحلي و بالگردهاي امداد، اين زوج به صورت معجزه آسايي نجات يافتند.

حكم اعدام نامادري نقض شد
حكم قصاص نفس (اعدام) نامادري جوان كه متهم است به انگيزه انتقام جويي، دختر۷ساله اي را به قتل رسانده بود، از سوي ديوان عالي كشور نقض شد. وي يك بار ديگر در دادگاه كيفري استان محاكمه شد. حكم او تا پايان سال اعلام نشد.

راننده خاور با شليك سه گلوله متوقف شد
گروه حوادث: راننده خاوري كه پس از توقيف خودرواش،آنها را از پاركينگ خارج كرده بود، از سوي مأموران كلانتري تهرانسر به  دام افتاد.
به گزارش همشهري، محمد تورنگ _ رئيس مركز اطلاع رساني فاتب _ با اعلام اين خبر گفت: عصر ديروز زماني كه مأموران گشت كلانتري در حال گشت زني بودند از طريق پليس راهبر به آنها خروج يك خاور توقيفي با مشخصات آشكار اعلام شد. مأموران كلانتري در حال تردد بودند كه ناگهان متوجه حركت خاور در اتوبان آزادگان شدند. زماني كه به خاور نزديك شدند دستور توقف به آن دادند، اما راننده خاور با ديدن مأموران پليس، قصد فرار از محل را داشت كه مأموران گشت زماني كه راننده خاور مقابل بيمارستان فياض بخش رسيده بود، توانستند وي را با شليك سه گلوله متوقف كنند.محمد تورنگ افزود: روز قبل از توقيف مجدد خاور، راننده در اتوبان كرج، متوقف شده و با دستور قضايي، خاور به پاركينگ انتقال يافت. اما ظاهراً صبح ديروز راننده خاور به پاركينگ رفته و به زور خودرواش را بيرون كشيده است. در اين عمليات راننده خاور پس از تصادف با سه خودرو ديگر متوقف شده است. با دستگيري و انتقال راننده به كلانتري، تحقيقات از وي آغاز شده است.

عكس را شناسايي كنيد
008130.jpg
عكس فوق با دستور بازپرس شعبه ۶ ناحيه ۳ به چاپ رسيده است. متوفي، مرد ناشناس ۵۵ ساله اي است كه در اثر تصادف در تاريخ ۲۵/۸/۸۴ در اتوبان حقاني(غرب به شرق) زير پل رسالت جان باخته است. هركس مرد ناشناس را شناسايي كرد يا اطلاعي از بستگان وي دارد، به كلانتري ۱۰۳ گاندي مراجعه كند.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
خارجي
سياسي
داخلي
شهرستان ها
شهري
علمي فرهنگي
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   سياسي   |  
|  داخلي   |   شهرستان ها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |