دوشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۸۱ - Sep 11, 2006
آسيب شناسي سينماي كودك و نوجوان ايران
اين فيلم ها مخاطب را جذب نمي كنند
سعيد مستغاثي
بچه هاي آسمان، محصول دهه 70 كه كاملا تحت تاثير مولفه هاي سينماي كانوني دهه 50، ساخته شد.
016077.jpg
اگرچه آن نگاه و تعريف كلي سازگار و هماهنگ مابين متوليان و مسئولان سينمايي از فيلم كودك و نوجوان وجود ندارد، ولي از آنجا كه ساخت فيلم هايي منسوب به اين گونه، تنها نقطه قابل دفاع سينماي پيش از انقلاب برشمرده مي شود و برخي سينماگران مطرح موج نو سينماي ايران (كه در سالهاي بعد از انقلاب هم الگوي فيلمسازي متفاوت و روشنفكري به شمار آمدند) با همين نوع سينماي كودك، آثار پرسروصدايي ساختند، در يك نوع اجماع نانوشته، گونه اي فيلم روشنفكري مملو از فرم و نماد و استعاره براي ساختار آثار سينمايي كودكان و نوجوانان مقبول تر و مطلوب تر تلقي شد. فيلم هايي با فضاي واقع گرايانه و به ظاهر ساده، ولي داراي لايه هاي متعدد معنايي و مفهومي.
فيلم هايي واجد ارزش هاي سينمايي فوق العاده، ولي به دور از جذابيت هاي مرسوم و معمول آثار كودكانه كه با فانتزي و خيال و در پاره اي موارد حتي قصه گويي هم بيگانه به نظر مي رسيدند.شايد اين تلقي نادرست از فيلم كودك كه بر جبين سينماي كودك و نوجوان سالهاي پس از انقلاب نشست و يكي از آسيب هاي عمده آن را باعث شد، ريشه در همان سينماي كودكان قبل از انقلاب فيلمسازان موج نويي داشته باشد كه اساساً به سينماي كانوني معروف شد. در واقع فيلم كودك در اين سينما تنها بهانه اي شده بود براي پرداختن به دغدغه ها و دلمشغولي هاي اجتماعي، فلسفي، سياسي و حتي شخصي آن فيلمسازان.
در آن زمان به رغم اساسنامه كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان كه بر تفريح و پر كردن اوقات فراغت بچه ها تاكيد داشت، اما گويي از سوي مسئولان آن براي رعايت اين اصل در آثار توليدي چندان سختگيري به خرج داده نمي شد و همين كه گروهي از فيلمسازان مشهور و متفاوت از چرخه اكران روز، فيلم هايشان را در مركز سينمايي كانون بسازند، كفايت مي كرد. از همين روست كه فيلم هاي معروف كانون در آن سالها در واقع تنها به خاطر اين كه عنوان كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان را در سمت تهيه كننده با خود يدك مي كشيدند، احتمالاً فيلمي ويژه بچه ها تلقي شده و مي شوند و يا به جهت اينكه يك يا چند بازيگر كودك و نوجوان در آن ايفاي نقش كرده اند، شايد تصور كودكانه بودن را در مخاطبش برانگيزد، اما در حقيقت كمتر جاذبه اي براي تماشاگران اصلي اش كه قاعدتاً بايستي كودكان باشند، داشته و دارد. چنانچه اكثر آنها به اكران عمومي هم نرسيدند، چرا كه اساساً فكري براي نمايش عمومي آنها نشده بود و تنها هدف اين بود كه درگير و دار افه هاي روشنفكرانه آن زمان متوليان فرهنگ و هنر كشور، فيلمي بر كارنامه توليدات كانون پرورش فكري... كه از مناديان و پرچمداران رسمي آن گونه روشنفكري بود، اضافه شود و باعث ايجاد ژست هاي تازه تري براي مدرنيزه نماياندن و تظاهر به دموكراتيزه كردن فضاي هنري كشور، شود!
متاسفانه همين تفكر در سالهاي پس از انقلاب، نه تنها در مشي و منش كانون پرورشي فكري... باقي ماند، بلكه به كليت سينماي كودك و نوجوان كشور (كه به هر حال مركز سينمايي كانون را به اشتباه پدر معنوي خود مي دانست) رسوخ كرد و همان فيلم هاي روشنفكري اين بار با عناوين اخلاقي و ارزشي، ساختار اصلي فيلم كودك و نوجوان سينماي نوين ايران را تشكيل دادند. شايد دليلش آن بود كه اگر محدوديت هاي مختلف سياسي و فكري در سالهاي قبل از انقلاب، باعث شده بود كه بعضي فيلمسازان موج نو اين سينما به ساخت بچه گانه روي بياورند و در واقع آن را بهانه اي براي تصوير تفكرات و انديشه هاي شخصي شان گردانند، در سينماي پس از انقلاب هم كه پاره اي محدوديت هاي ديگر در به تصوير كشيدن برخي روابط خصوصي به وجود آمد، باز هم همان تفكر باقي ماند و با يك برداشت نادرست هر دو نوع محدوديت، يكسان تلقي شدند و بازهم در اين ميان آنچه قرباني شد، سينما و فيلم كودك و نوجوان بود.
اگرچه در سالهاي اواخر دهه 60، فضاي باز سينمايي موجب گرديد كه براي نخستين بار در تاريخ سينماي ايران فيلم خاص كودكان با تمام ويژگي هاي استانداردش (يعني نمايش اخلاق و رفتار حسنه در قالب قصه ها و افسانه هاي فانتزي و تخيلي با جذابيت هاي گوناگون تصويري) ساخته شود و بالطبع مورد استقبال مخاطبان اصلي اش واقع شود و در زمره پرفروش ترين فيلم هاي سال سينماي ايران قرار گيرد، اما اين شعله خيلي زود به خاموشي گراييد و از پس خاكسترهايش مجدداً همان فيلم روشنفكري سربرآورد كه كمتر كودك و نوجواني راغب به تماشايش بود.
به نظر مي آيد براي اصلاح نگاه جاري به سينماي كودك و نوجوان، يك بار براي هميشه بايستي اين سينما را از آن تفكر و فيلم كانوني خلاص كرد و با ديدگاهي منتقدانه به تحليل آن آثار نشست كه اگر چه فيلم هاي باارزشي بوده و هستند، ولي به هيچ وجه نمي توان در زمره فيلم هاي كودكانه به حسابشان آورد. شايد اين تابو هنوز حتي نزد بعضي مسئولان سينمايي ما وجود داشته باشد كه تصور مي كنند اگر بگويند بالاي چشم سازندگان آن فيلم ها ابرو بوده، به كليت موج نو سينماي ايران توهين روا داشته اند! شايد از همين روست كه همه به لزوم قصه و فانتزي و افسانه و خيال براي فيلم كودكانه معترفند، اما بازهم فيلم واقع گرايانه به اصطلاح روشنفكري را تشويق و حمايت مي كنند و مي بينند هرچه ساخته مي شود به آن سمت گرايش دارد و نمي دانند هم اشكال كار كجاست!
اگر چه عنصر مهم فانتزي و خيال در سالهايي معدود ساختار اصلي فيلم هاي كودكان و نوجوانان سينماي ايران را تشكيل داد، اما تداوم و يا نوآوري در آن، مهم تلقي نشد. موفقيت يك سري از فيلم هاي تخيلي- فانتزي باعث رشد همان آفت هميشگي هنر يعني تكرار و تقليد صرف و محض شد، بدون آن كه كوچكترين بداعت يا خلاقيت تازه اي لحاظ شود و نكته بااهميت تر آن بود كه اين آفت در سال هايي به جان سينماي كودك و نوجوان ما افتاد كه رسانه هاي مختلف ديداري و شينداري به اوج تازه اي از تكنولوژي و فناوري دست پيدا كرده بودند، به طوري كه سازوكار دسترسي به آنها، هر نوع كنترلي را دشوار و حتي محال ساخته است.
طبيعي بود كه بچه ها در انتظار توليد فيلم غيرتكراري دلخواهشان توسط فيلمسازان هموطن نمانند و به همين رسانه هاي فراگير در دسترس روبياورند؛ رسانه هايي كه به قول يكي از مسئولان سابق سينمايي، آرام آرام پيشخوان فرهنگي جامعه را به تسخير خود درآوردند.
چرا چنين شد و چرا چنان نشد؟ چرا مجدداً تنها راه باقي مانده براي بقاي سينماي كودك و نوجوان بازهم همان فيلم هاي واقع گرايانه كم مخاطب روشنفكرانه تلقي شد، بدون آن كه لحظه اي انديشيده شود آيا بچه ها به ديدن اين فيلم ها مي روند يا خير؟
طبيعي بود با سرعتي كه پيشرفت هاي تكنولوژيك به خصوص در زمينه سينما به خود گرفته بودند، اوضاع امروز توليد با ديروز يكسان نباشد. پديد آمدن صحنه هاي خارق العاده با استفاده از جلوه هاي ويژه كامپيوتري خيلي زود باعث شد، فيلم هاي محبوب تخيلي گذشته فراموش شوند، وقتي صحنه هاي حيرت انگيز ترميناتور۲ نمايش داده شد، ديگر كسي رغبتي به تماشاي جلوه هاي تصويري جنگ ستارگان نداشت و با تماشاي دايناسورهاي غول پيكر پارك ژوراسيك كه گويي بيخ گوشت حركت مي كردند، ترفندهاي مرد جيوه اي ترميناتور هم رنگ باخت، چنانچه امروز با ديدن تعقيب و گريزهاي فضايي اپيزود سوم جنگ هاي ستاره اي، ديگر فيلم هاي مشابه كهنه مي نمايانند.
سينماي فانتزي تخيلي اواخر دهه 60 ايران هم كه مخاطبان بسياري را به خود جلب كرد، مي بايست در حد توان خود با اين پيشرفت ها هماهنگ و سازگار مي شد. بدون اينكه تصور برابري با سرمايه هاي ميليون دلاري هاليوود را در سر بپرورانيم اين واقعيت را بايد مي پذيرفتيم سرمايه گذاري ويژه براي به روز كردن ابزار و ادوات فني سينماي ايران، چندان دور از دسترس نيست. شايد اگر روزي تمام سرمايه ها و هزينه هايي كه بابت توليد و توزيع واكران ده ها فيلم غيراستاندارد و ضعيف و حتي غيرسينمايي در طول اين 25-20 سال صرف شده را محاسبه كنند (فيلم هايي كه خسارت عمده تري از ساخت خود به سينماي ايران و حيثيت آن وارد آوردند و تماشاگر را از سالن هايشان گريزان ساختند و آن را دچار بحران شديدي كردند) قطعاً تصديق مي شود كه از طريق همان سرمايه ها مي توانستيم تكنولوژي پيشرفته روز دنيا را وارد كرده و به ساختن فيلم هاي كودكانه استاندارد و جذاب بپردازيم كه اگر حتي نمي خواستيم كودكان ديگر سرزمين ها را متاثر از فرهنگ و ارزش هاي خودمان بكنيم، لااقل كودكان خودمان را از فرهنگ بيگانه مصون نگه مي داشتيم، اما متاسفانه با دوري از فناوري هاي امروز جهاني، سينماي فانتزي تخيلي و اساس فيلم كودك و نوجوان را به كناري نهاديم و كودكانمان را با تعداد محدودي فيلم روشنفكرانه يا تجربي در مقابل خيل عظيم آثار كودكانه آن سوي آبها، بي دفاع و خلع سلاح شده تنها رها كرديم.به رغم اينكه نمي توان تلاش ها و كوشش ها و مرارت هاي برخي فيلمسازان هوشمند و سخت كوش سينماي ايران را در خلق آثاري جذاب و تماشايي براي مخاطب كودك و نوجوان ناديده گرفت كه در دشوارترين شرايط سعي كردند با كمترين امكانات، فيلم هايي پرمخاطب و ارزشمند بسازند، اما متاسفانه اين تلاش ها هيچ گاه به يك سياست و يا روش حمايت شده از سوي متوليان سينماي كودك و نوجوان تبديل نشده و همواره به شكل جرقه هايي خودانگيخته رخ نموده است.
اين در حالي است كه واقعيت سينماي ايران كه با شاكله موجود تهيه و توليد و توزيع فيلم در آن، از يك صنعت سينماي استاندارد فاصله جدي دارد، آن را در كنار نظارت هاي پرشماري كه هميشه وجود داشته، نيازمند يك حمايت سيستماتيك كلان مالي مي كند كه با اين يارانه ها و وام ها و تشويق هاي رايج امروز تفاوت هاي اساسي دارد.

بازي
Moto GP4
سيستم: PS2/PC: Cube
سبك: شبيه ساز موتورسواري
016074.jpg
Moto GP4 در واقع نكته چندان جديدي نسبت به نسخه سوم ندارد. در نسخه چهارم باز هم مسابقات MG در داخل پيست هاي مختلف دنبال مي شود.
استفاده از مارك هاي نه چندان معروف موتورسيكلت و غياب غول هاي اين صنعت (موتورسيكلت سازي) در بازي در حد كاملاً واضحي مشهود است. گرافيك بازي در حد و اندازه هاي قابل تعريفي نيست. صداگذاري هم چندان جالب از آب درنيامده. در مورد موسيقي هم بايد به ده آهنگ بدون كلام تكراري بازي عادت كنيد.اما جالب ترين نكته Moto GP4، دوربين هاي آن خصوصاً دوربيني است كه از داخل كلاه موتورسوار ماجرا را دنبال مي كند. كنترل بازي هم كمي تا قسمتي دشوار به نظر مي رسد، خصوصاً در زمين هاي با بارندگي بايد در سر پيچ ها بسيار با احتياط عمل كنيد. Moto GP4 نظر علاقه مندان موتورسواري را تا حدي (تأكيد مي كنم، تا حدي) تأمين خواهد كرد.


Valkyrie Profile 2
سيستم: PS2
سبك: RPG
016071.jpg
نسخه اول اين بازي در زمان عرضه خود روي كنسول PS1 توانست به خوبي با عنوان پرقدرت اين سبك يعني Final Fantasy رقابت كند. سبك منحصر به فرد گرافيك و مبارزه آن توانست نظر خيلي ها را به خود جلب كند، اما از همه مهمتر داستان بازي بود كه با تركيب افسانه هاي اروپايي باستان و روايت ژاپني توانست قلب عده كثيري را تصاحب كند.قسمت دوم بازي با بازگشتي به حوادث قبل از داستان قسمت اول، به شكافتن بيشتر داستان پرداخته است. VP2 به لحاظ گرافيكي كاري تحسين برانگيز و خارق العاده است. سبك خاص تركيب كنترل دو بعدي در فضايي سه بعدي گونه، كاري منحصر به فرد و عالي از آب درآمده است.حالت چند لايه مناظر پشت صحنه، ماجراي صددرصد سه بعدي به تصاوير بخشيده است. كنترل بازي باز هم حال و هواي نسخه اول را با خود به همراه دارد و در اينجا هم در هر مبارزه با هر دكمه يكي از افراد خود را كنترل خواهيد كرد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |