پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۱۳ - Oct 19, 2006
تغيير نگاه سينما به فلسطين
انتقام يكي از دو چشم
سعيد مستغاثي
تصوير مغشوش
003900.jpg
فيلم انتقام يكي از دو چشم را بگير پارالل تراژيكي بين خودكشي يهوديان ماسادا (كه از اسارت تحقيرآميز گريزان بودند) و بمب گذاران انتحاري فلسطيني دارد! اما پاسخ آن را در اشغال سرزمين فلسطين توسط صهيونيست ها جستجو نمي كند، همان گونه كه بنا به روايت كهن يهوديان، در قرن اول ميلادي، سپاه روم سرزمين ماسادا را به اشغال خود درآورده بودند و از همين رو آن قوم فداكار تا فدا كردن همه خانواده شان، با آنها جنگيدند تا زير بار خفت اسارت نروند. همان دليلي كه اينك ملت فلسطين را وادار به مقاومت و ايستادگي تا سر حد عمليات انتحاري نموده است.هيچيك از فيلم هايي كه ناگهان در يكي دو سال اخير به دلسوزي از ملت فلسطين بر روي پرده رفته اند، به ريشه هاي معضل فلسطيني ها نمي پردازند و بدون بررسي اساس مناقشه نيم قرني خاورميانه، حالا ديگر دعوت به تفاهم مي كنند. آموس گيتاي هم كه توسط رسانه ها يك فيلمساز يهودي روشنفكر معرفي شده، در هر دو فيلم به اصطلاح ساختار شكنانه اش يعني منطقه آزاد و قرباني ، معضل را عدم تفاهم و زندگي مسالمت آميز دو ملت مي داند.

ناگهان در طول يك سال اخير، فيلم هاي متعددي بر پرده سينماهاي دنيا رفته(چه در جشنواره ها و چه بر اكران عمومي) كه بر طبل تفاهم مابين اسرائيلي ها(نه يهودي ها) و فلسطيني ها مي كوبد. جشنواره فيلم كن، فستيوال فيلم نيويورك، جشنواره فيلم در استراليا و... و بالاخره مراسم اسكار براي اولين بار ميزبان و تحسين گر فيلم هايي مي شوند كه براي آوارگي و تحقير نيم قرني مردم فلسطين دل مي سوزانند، به مبارزه شان حق مي دهند، عمليات نظامي اسرائيل را محكوم و يا لااقل سرزنش مي كنند و طالب زندگي مسالمت آميز بين فلسطيني ها و اسرائيلي ها هستند.
از سينماگران مشهور يهودي مانند استيون اسپيلبرگ كه با فيلم مونيخ در زمره سازندگان اين گونه فيلم ها قرار مي گيرد تا آموس گيتاي اسرائيلي با فيلم منطقه آزاد دغدغه هاي فلسطيني ها و اسرائيلي ها را براي يك زندگي صلح آميز، مشترك نشان داد و تا هاني ابواسد كه با اينك بهشت براي نخستين بار يك فيلم فلسطيني را سال گذشته نامزد دريافت جايزه اسكار نمود.
تازه ترين اين آثار فيلم مستندي است به نام انتقام يكي از دو چشمم را بگير ساخته فيلمساز اسرائيلي به نام آوي موگرابي كه بسياري از جشنواره ها از جمله جشنواره فيلم كن را درنورديده و بر پرده سينماهاي كشورهاي متعددي هم اكران شده است. نام فيلم به نقل از كتب عهد عتيق و از پيماني كه سامسون پس از كور شدن دو چشمش با خدا بست گرفته شده است.
در حكايات قديم يهوديان آمده است، هنگامي كه سامسون را پس از كور كردن دو چشمش به ستون هاي معبد اژدها بستند و او خود را در ميان 3 هزار تن از دشمنانش ديد، ا ز خداوند خواست كه انتقام يكي از دو چشمش را بگيرد و خدا به او قدرت داد و او كاخ  اژدها، را بر سر همه آن 3 هزار نفر خراب كرد و خود نيز در ميان آنها كشته شد. به اين ترتيب بر اساس كتب قديمي يهوديان، سامسون نخستين بمب گذار انتحاري تاريخ است!
فيلم مستند انتقام يكي از دو چشمم را بگير در ابتدا فيلمي از گونه سينما- وريته به نظر مي رسد ولي خيلي زود موضع خود را روشن مي كند و مخاطبش را به همدردي با كشاورزاني از فلسطينيان مي كشاند كه سربازان اسرائيلي به زور اسلحه آنان را از زمين هايشان بيرون كرده اند و پست هاي ايست- بازرسي همه راه ها را براي عبور بسته اند، حتي براي بچه هايي كه مي خواهند از مدرسه به خانه بازگردند.
فيلم سپس نقبي تاريخي به يكي از اسطوره هاي مقدس يهودي ها مي زند، به زماني در قرون اول ميلادي، حدود 900 يهودي متعصب در شهر ماسادا در محاصره سربازان رومي قرار مي گيرند و ترجيح مي دهند به جاي تسليم، خود و خانواده شان يكجا خودكشي كنند. آوي موگرابي تماشاگرش را همراه عده اي توريست به معبد مقدس اين 900 قرباني مي برد و او را در تصميم آنها شريك مي سازد كه در برابر خفت و خواري و تحقير توسط بيگانگان، بايستي تسليم شد، حمله نمود و يا خودكشي كرد؟  او به خوبي آن شرايط محاصره را براي مخاطبش تصوير مي كند و سپس به امروز بازش مي گرداند.
يكي از سربازان سابق ارتش اسرائيل كه زماني در نوار غزه حضور داشته است و اينك در شهر سيدني استراليا زندگي مي كند، فيلم را در بخش فيلم هاي يهودي جشنواره فيلم سيدني ديده و درباره آن در اظهار نظرهاي وب سايت IMDB مي نويسد:
... فصلي كه در ماسادا گرفته شده، توسط راهنما به شكل افتخارآميزي توضيح مي دهد كه چگونه يك گروه كوچك آدم هاي با ايمان ستمديده با ارتش قوي روم مي جنگند تا آنجا كه متوجه مي شوند، شكستشان حتمي است و در آن وقت ترجيح مي دهند زندگيشان را فدا كنند تا اين كه تحقير مغلوب شدن و به بردگي رفتن و حتي بدتر از آن تحمل نمايند.
در فصلي ديگر از فيلم، آن ستمديده ها (يا بازماندگان و اخلافشان) خود ستمگر مي شوند. جايي كه سربازان اسرائيلي با برپا كردن ديوارهاي حائل در سرزمين هاي اشغالي، زندگي فلسطيني هاي ساكن در آنجا را مختل مي سازند. ورودي غيرمعمول درهاي اين ديوارها باعث مي شود كه محصولات آنها ضايع شود و دانش آموزان براي بازگشت به خانه ها ساعت ها منتظر بمانند و معمولاً در بازرسي ها، تحقير و آزار و اذيت، مقوله اي تغيير ناپذير است. آن هم وقتي مجبور باشي ساعت ها بر روي يك تخته سنگ بايستي...
در صحنه هايي از فيلم، كارگردان با يك دوست فلسطيني اش مكالمه اي تلفني دارد كه در فيلم تنها گوشه اي از دماغ او پيداست و ديگر هيچ. آوي موگرابي با دوستش درباره زندگي و ارزش آن صحبت مي كند. سرباز سابق اسرائيلي در ادامه نظرش مي نويسد:
... آيا ممكن است كه خودكشي آن انسان هاي غيور 2000 سال پيش را درك كنيم ولي از درك بمب گذاري انتحاري كساني كه فكر مي كنند در زندگي امروزي شان چيزي براي از دست دادن ندارند عاجز بمانيم؟ نكته جالب اين كه اگر خودمان را به حادثه ماسادا محدود كنيم، مي بينيم كه پاسخ هاي متعددي وجود دارد حتي اگر قانون يهود، خودكشي را مجاز بشمارد... بعضي از آنان مي گويند: خودكشي ممنوع است! اما دلايل آن مردم غيور 20 قرن پيش براي خودكشي معتبر است!!...
سؤال اينجاست آيا در همان قرن اول ميلادي(بنا به نوشته متون خود يهوديان) آن مردم غيور مي توانستند، اشغال سربازان رومي را فراموش كرده و تحت تسلط آنها به زندگي مسالمت جويانه و تفاهم آميزي با روميان بپردازند؟ چرا هيچيك از كمپاني ها و فيلمسازاني كه ناگهان خواب نما شده و هواي دفاع از حقوق پايمال شده مردم فلسطين به سرشان زده اساس ماجرا را پنهان مي كنند و به نوعي قصد دارند به قول معروف قضيه را ماستمالي كنند؟ ! !
(نكته جالب اين كه كمپاني تهيه كننده فيلم انتقام يكي از دو چشمم را بگير كانون فيلم اسرائيل، وزارت علوم و فرهنگ و ورزش اسرائيل و بنياد نوين اسرائيل براي سينما و تلويزيون هستند!)
شايد جواب همه اين سؤال ها چندان پيچيده نباشد، اگر نگاهي اجمالي به شرايط رژيم اسرائيل و موقعيت جنبش فلسطين در يكي دو سال اخير بيندازيم كه البته نتيجه مقاومت و پايمردي نيم قرني آنهاست. در يكي دو سال اخير اتفاقات عجيب و غريبي (به رغم غربي ها) در فلسطين افتاد.
پس از آن همه سركوب و اشغال و پيشروي و پسروي هاي تاكتيكي، در تنها انتخابات دموكراتيك تاريخ فلسطين(كه خيلي ها خود را قيم آن دانسته و مي دانند)، جنبش و نهضتي مورد تأييد اكثريت مردم قرار گرفت و به پيروزي رسيد كه ايدئولوژي اصيل اسلامي را فرا راه خود دارد و پايان دادن به اشغال اسرائيل و برپايي حكومت اسلامي را هدف نهايي اش مي داند. جنبش حماس كه اساساً براي اصلاح نهضت فلسطين از كجروي ها پا گرفت و به جاي ناسيوناليسم و مكاتب ديگري همچون سوسياليسم، همانند انقلاب اسلامي، حركت خود را حركتي اسلامي بر پايه قوانين دين اسلام اعلام نمود.(و نكته جالب اين كه آمريكا و هم پيمانان اروپايي اش عليرغم همه ادعاهاي دموكراسي خواهي و دفاع از حقوق بشر، پس از انتخاب حماس از سوي مردم فلسطين، نتيجه تنها انتخابات دموكراتيك فلسطين را هدف قرار داده و علاوه بر قطع كمك هايشان به فلسطين، بودجه هاي كلاني براي مخالفان آن و ضربه وارد آوردن به اين جنبش تدارك ديدند) و از طرف ديگر نگرش ساكنين سرزمين هاي اشغالي هم نسبت به فلسطيني ها تغيير كرده كه نمونه اش را در همين اظهار نظر سرباز سابق ارتش اسرائيل نسبت به مقاومت فلسطين ملاحظه مي كنيد.
به نظر مي آيد اينك براي اسرائيل و حاميان غربي  اش انتخاب ميان بد و بدتر پيش آمده و از همين رو موقعيت بد را از طريق رسانه هايشان كه مهمترينش، سينما به شمار مي آيد، تبليغ مي كنند و برخي هم ندانسته در دام اين تبليغات مي افتند. در اين ميان، همواره وضعيت روشنفكران متزلزل تر و بغرنج تر بوده است و به آساني در خدمت تبليغاتي قرار گرفته اند كه بعدها خودشان نسبت به آن ابزار پشيماني كرده اند. مرحوم دكتر علي شريعتي در دومين سفر حج خود در سخنراني خود در شهر مدينه منوره خطاب به پدران و مادران درباره سرنوشت فرزندان آنها صحبت هايي كرد كه بخشي از آن اختصاص به تأثيرات استعمار غربي و صهيونيست بر روي روشنفكران و شخصيت هاي علمي دارد. وي مي گويد: … شايعه سازي ها و تهمت هايي كه از ناحيه دشمن، در جامعه مذهبي ما به شدت پراكنده شده است… نشأت گرفته از سياست هاي مخرب تبليغاتي خارجي و قدرت هاي استعمار غربي است كه… حتي روي قوي ترين شخصيت هاي علمي جهان هم اثر مي گذارد… آقاي پاپ پرونده يهود را با وجود گذشت دو هزار سال تازه مورد مطالعه قرار داده، فتوا داده است كه نخير! يهودي ها معصومند و ابدا در قتل مسيح دخالتي نداشته اند! ! و تبرئه شان كرد... همين ژان پل سارتر كه بزرگترين شخصيت سياسي، ايدئولوژيكي، فلسفي و اجتماعي غرب كه به عنوان قطب و رهبر اومانيسم و اگزيستانسياليسم و به عنوان برجسته ترين بنيانگذار بزرگترين مكتب فلسفي معاصر و به عنوان مرد سياسي، اجتماعي و انقلابي شناخته شده است، دربست تحت تأثير تبليغات مستقيم و انحرافي صهيونيسم جهاني قرار گرفت، افكارش، گفتارش، مصاحبه هايش، قلمش و رفتارش همگي مجانا مدافع قدرت صهيونيست ها شده بود و از آنها به عنوان تنها تجربه سوسياليسم در خاورميانه، تجربه دموكراسي غربي در كشورهاي عربي و تجربه ليبراليسم انساني در جامعه هاي سنتي و متعصب، ياد مي كند. در حالي كه بسياري از يهودي هاي روشنفكر بودند كه فهميدند اينان بدترين فاشيست ها هستند و ننگ دين و ملت يهود… البته مي دانيد كه بيشتر دستگاه هاي خبرگزاري عالم، دست همين صهيونيست هاست…

گزارش پشت صحنه سريال روز رفتن
مردي كه خودش نبود
حسن پور شيرازي در نمايي از مجموعه روز رفتن
003903.jpg
مريم درستاني - روز رفتن با نام قبلي روزي كه خواهيم مرد ابتدا به كارگرداني محمدرضا اعلامي كليد خورد اما بعد از گرفتن 25 تا 30درصد كار، اعلامي جاي خود را به جواد افشار داد.
اين سريال قرار بود به ماه رمضان امسال برسد و از شبكه 5 پخش شود كه البته اين گونه نشد. روز رفتن به تهيه كنندگي سيد امير سيدزاده احتمالا دومين سريالي خواهد بود كه بعد از نرگس، هرشبه بعد از ماه رمضان روي آنتن مي رود. در هر حال روز رفتن به نويسندگي سيدسعيد رحماني، روزهاي پاياني تصويربرداري اش را سپري مي كند.
جواد افشار در حالي كه به تازگي از ساخت سريال تاريخي جابرابن حيان فارغ شده بود، به دليل ايجاد بعضي اختلاف نظرها ميان عوامل توليد روزي كه خواهيم مرد ، عهده دار كارگرداني اين كار شد؛ سريالي كه شايد با رجوع به كارنامه نويسنده اش (سيدسعيد رحماني) مي توان حدس زد كه شباهت هايي با سريال گمگشته كه سال ها پيش هرشبه در شب هاي ماه مبارك رمضان پخش مي شد، داشته باشد. مايه جابه جايي آدم ها در روز رفتن هم وجود دارد؛ هر چند اين مجموعه به گفته سيدسعيد رحماني، هيچ شباهتي به گمگشته نخواهد داشت. روز رفتن حكايت رحيم، روحاني محله اي است كه يك روز بر حسب اتفاق با مرده اي روبه رو مي شود كه آن را شبيه به خود فرض مي كند و بعد پاي پليس به ميان مي  آيد. حسن پورشيرازي نقش پليسي را ايفا مي كند كه درگير ماجراهايي مي شود. نقش كريم و رحيم را هم دانيال حكيمي بازي مي كند؛ بازيگري كه توانايي هايش را در تلويزيون و تئاتر براي ايفاي نقش هاي متفاوت نشان داده است. حكيمي اولين بار است كه در نقش يك روحاني ظاهر شده است و بايد ديد آيا توانسته مانند شخصيت جلال در سريال گمگشته كه نقش آن را آتيلا پسياني بازي مي كرد به آن تضاد دروني دو نقش برسد يا نه؟
روزي كه ما سر صحنه حاضر شديم قرار بود يكي از سكانس هاي مهم سريال تصويربرداري شود؛ سكانسي كه در آن، دانيال حكيمي از پوسته ظاهري خودش بيرون آمده و لاله با بازي فقيه  سلطاني متوجه شده كه اين شخص، آن آدمي نيست كه سال ها دل در گرو او داشته است؛ سكانسي حساس و نفس گير با فضايي كه كمي در آن التهاب به چشم مي خورد.
خستگي در چهره اعضاي گروه كاملا مشهود است. گويي فشردگي كار در اين روزها و شب ها زياد بوده است.
تصويربرداري در خانه اي قديمي در محله پامنار انجام مي شود؛ خانه اي كه لوكيشن بسياري از فيلم ها و سريال ها بوده است.
كريم (دانيال حكيمي) با خودش درگير است و اين طرف و آن طرف حياط راه مي رود تا راهي براي پاسخ ندادن به لاله(فقيهه سلطاني) پيدا كند. فقيهه سلطاني در اتاق گريم است و حكيمي در حال قدم زدن. كمي بعد، لاله با لباسي مشكي رنگ و روسري مشكي بلندي كه به سر دارد، كنار حوض حياط ايستاده است. كريم مي آيد و هنوز سلام نكرده و چندقدمي از او دور نشده است كه لاله با او درباره زني صحبت مي كند كه جريان را به او گفته است.
ظاهرا اين سكانس آنقدر مهم است كه جواد رضويان هم به همراه علي صالحي- يكي از بازيگران- سر صحنه سريال حاضر شده بودند. رضويان و صالحي قبل از آمدن به اين لوكيشن- يك كوچه پايين تر- سري هم به لوكيشن سريال در حال پخش زيرزمين زده بودند و حالا دقيقاً وسط برداشت اين سكانس آمده بودند و با خنده مي گفتند كه ما لوكشين را اشتباه رفتيم و تازه موقع گريم متوجه شديم كه بايد سر اين لوكيشن بياييم و... .
قرار است برداشت تازه اي از اين صحنه گرفته شود. بايد حياط را دوباره آبپاشي  كنند و قفس قناري را از لابه لاي درختان بر دارند تا برداشت نهايي صورت بگيرد. حالا لاله، افسرده و غمگين كنار حوض مي نشيند و دستانش را روبه روي صورتش مي گيرد و در غم تنهايي فرو مي رود. سلطاني درباره حضور در اين مجموعه و همين طور نقش لاله چنين مي گويد: طبعا نقطه نظرات و ديدگاه آقاي اعلامي با هر كارگردان ديگري متفاوت است و من كمتر مقابل دوربين او بازي داشتم، اما وقتي بيشتر به نقش نزديك شدم كه جواد افشار كارگرداني كار را بر عهده داشتند. از نظر او لاله نقش خاصي است؛ دختري كه به دليل شرايطي كه دارد، مجبور مي شود دزدي كند چون اين كار را در آن شرايط، بهتر از هر كار ديگري مي داند. او مي گويد: لاله عشقش را از دست مي دهد و با آن تغييري كه براي او ايجاد مي شود، از لحاظ دروني نيز در زندگي اش دچار تغييراتي مي شود كه در روند زندگي اش تاثير دارد . سلطاني خودش به اين نكته اشاره دارد كه البته اين تغيير به گونه اي شعاري از كار درنيامده است و اين باعث مي شود كه لاله، اخلاق گراتر باشد.
صداي يك موتور گازي، داخل گوشي صدابردار oise يا پارازيت ايجاد مي كند. همه در تلاشند كه صدا زود به پايان برسد تا بتوانند صحنه هاي بعدي را بگيرند چون براي صحنه هاي بعدي بازيگران زيادي به كار اضافه مي شوند؛ مثل رضا فيض نوروزي كه كاملا آرام آمد، سلام و احوالپرسي كرد و رفت تا براي گريم آماده شود.
بيوك ميرزايي، مريم بوباني و حسن شكوهي هم داخل اتاق گريم منتظرند تا بازي شان شروع شود. شكوهي نقش غلام را بازي مي كند و مريم بوباني نيز نقش ملوك خانم را؛ امروز آخرين روز بازي اوست. داخل اتاق گريم، زماني كه او روبه روي آينه قرار مي گيرد، با او صحبت مي كنم. مي گويد: ملوك خانم بسيار شيرين است؛ نقش مادربزرگي است كه دو نوه دارد و پسر و عروسش در تصادف مرده اند و او از نوه هايش نگهداري مي كند . به اينجا كه مي رسد، به حسن شكوهي كه آن طرف مقابل آينه نشسته، اشاره مي كند و مي گويد: ملوك خانم با غلام، دائما در حال مشاجره است و مدام به او گير مي دهد . بوباني ادامه مي دهد: سيستم اين خانه به اين شكل است كه آدم هايش خيلي با هم صميمي هستند و اتفاقاتي كه مي افتد، گاهي آنها را از هم دور مي كند و گاهي نزديك . از نظر او ملوك خانم يك جورايي قمرخانم است؛ البته با آن كاراكتر، تفاوت هاي زيادي دارد.
مجالي پيش مي آيد تا با جواد افشار صحبت كنم.او با بازبيني صحنه هاي گرفته شده توسط گروه قبلي، قرار است يك سري تغييرات نيز در صحنه هاي گرفته شده صورت دهد. الان دقيقا 70درصد كار گرفته شده تا زمان مونتاژ نهايي كه گروه جديد تصميم بگيرند كه قرار است چه صحنه هايي مجدداً اضافه شده يا تغيير كند. او مي گويد: در همان ابتداي كار جلسه اي با تصويربردار، صدابردار، تهيه كننده و... گذاشته و درباره كار صحبت كرديم و من با سرعت زياد، كار را شروع كردم. راش ها را ديدم و با تعامل و مشاركتي كه با گروه پيدا كرديم، سعي كرديم سرعت توليد كار را بالا ببريم و تقريبا روزي 17 18 دقيقه توليد مفيد داشتيم .
افشار درباره اين زمان توليد و ضبط درطي روز گفت: ملاك اين نيست كه هر كاري اگر روزي 12دقيقه گرفته شود، حتماً از كيفيت درجه ۱ و ممتازي برخوردار باشد.
به نظر من بخش اعظم طولاني شدن زمان فيلمبرداري، ناشي از بي برنامگي است. اين نيست كه بگويند اگر سريالي در روز 15دقيقه توليد داشته، پس كيفيت ندارد و در آن نه دكوپاژ و نه ميزانسن، رعايت نمي شود؛ اصلاً اين طور نيست. ما همه اين چيزها را هم رعايت كرديم. حتي شده 10 15 بار تمرين داشتيم ولي با يك برداشت و دو برداشت، بدون فوت وقت، گرفتيم . افشار در پاسخ به اين سؤال كه روز رفتن قرار است تعامل جوانان با پليس و همين طور مردم را نشان دهد، گفت: قرار هم هست كه ما در اين سريال، به ريشه هاي جرم بپردازيم .دست آخر به سراغ امير سيدزاده- تهيه كننده مجموعه- مي روم. او از قطعي شدن پخش شبانه روز رفتن خبر داد و گفت: اين مجموعه براي ارتباط بهتر و عميق تر با مخاطب پس از ماه مبارك رمضان، هر شب روي آنتن خواهد رفت .
او همچنين از حضور عليرضا افتخاري به عنوان خواننده تيتراژ سريال خبر داد و گفت: افتخاري قرار است براي تيتراژ پاياني مجموعه، ترانه اي را اجرا كند .

نگاه
حرف تازه اي نيست؟
محدثه واعظي پور
سينماي ايران در سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، فيلم هاي متعددي درباره فلسطين توليد كرده است. در شبكه هاي مختلف سيما هم علاوه بر ساخت برنامه هاي سياسي كه بحران فلسطين را از منظر سياسي، تاريخي و اجتماعي بررسي مي كنند، مجموعه هايي توليد شده كه مستقيم يا غيرمستقيم به اين موضوع پرداخته اند. با وجود حمايت هايي كه از ساخت آثار مرتبط با فلسطين، قيام انتفاضه و... مي شود، در اين حوزه كارهاي قابل دفاع و در يادماندني انگشت شمار هستند.
متاسفانه در اين سال ها كمتر كارگردان مطرح و شاخصي فيلمنامه اي را مقابل دوربين برده كه محور آن مسئله اشغال فلسطين و پيامدهاي آن بوده است. اغلب فيلمسازان يا مجموعه سازاني كه در اين عرصه فعاليت كرده اند تجربه هاي نخستين خود را پشت سر گذاشته و با ساخت فيلم يا مجموعه اي درباره فلسطين سياه مشق كرده و كارگرداني را آزموده اند.
طبيعي است كه در چنين شرايطي سازنده اثر هر چقدر حسن نيت داشته باشد و با عشق و علاقه به سراغ اين موضوع برود، حاصل كار چندان قابل توجه نمي شود. فيلم ها و مجموعه هاي شعاري و سطحي زيادي در اين سال ها به نمايش درآمده كه ضعف تكنيكي و ساختاري داشته و تماشاگر به سختي مي توانسته با آنها ارتباط برقرار كند. مشخص است كه سازندگان فيلم هاي قناري ، هيام ، هفت سنگ و نمونه هايي از اين دست به دنبال خلق فضايي تازه در فيلم هايشان بوده و تلاش كرده اند مردم فلسطين و رنجشان را در قالب داستاني متفاوت به تصوير بكشند. اما بي تجربگي سازندگان اين آثار باعث شده آنها نتوانند به توفيق برسند. اين فيلم ها با ساختار ضعيف و مضموني كليشه اي فاقد تاثيرگذاري بودند.
متأسفانه در اين حوزه هم مانند سينماي دفاع مقدس عرصه براي ارائه سياه مشق افراد كم تجربه باز بوده است. به طوري كه در رابطه با فلسطين كمتر پيش آمده كه كارگرداني مسلط بر ابزار و توانا فيلمي را مقابل دوربين برده باشد.
نتيجه اين كه اغلب توليدات ما، درباره فلسطين دچار آسيب هاي جدي در فيلمنامه  و كارگرداني بود ه اند و به همين خاطر ارتباطي با مخاطب برقرار نكرده اند. چگونه است مردمي كه هر ساله براي حمايت از مردم فلسطين در روز قدس به خيابان ها مي آيند، رغبتي براي تماشاي فيلم هايي مرتبط با اين موضع نشان نمي دهند؟
آيا جز اين است كه درست نپرداختن به مضامين ارزشمند، آنها را لوث و بي خاصيت مي كند؟
پرداختن به مضامين ارزشمندي چون انعكاس رنج ها و مقاومت ملت فلسطين در برابر رژيم اشغالگر قدس، اين امكان را براي عده اي فراهم كرده كه با در اختيار گرفتن بودجه هاي عظيم، مشق فيلمسازي كنند.
حاصل اين رويكرد فيلم هاي ضعيفي است كه هيچ كاركردي هم ندارند.
هنوز بهترين و پخته ترين فيلمي كه درباره فلسطين ساخته شده بازمانده است. سيف الله داد در اين فيلم، قصه متلاشي شدن يك خانواده را روايت كرده. او تمام حرف هايي را كه سينماي ايران در اين سال ها نتوانسته درباره وضعيت مردم فلسطين بزند، در قالب يك ملودرام جذاب و خوش ساخت زده است. استفاده از بازيگران سوري و تصويربرداري در يك كشور عربي كمك زيادي كرده تا فضاي فيلم باورپذير و تاثيرگذار از كار درآيد. سيف الله داد اشغال يك سرزمين مسلمان نشين و قتل و غارت خانواده هاي مسلمان را در قالب از بين رفتن يك خانواده به تصوير مي كشد. مرگ تراژيك اعضاي خانواده و سپردن فرزندشان به يك خانواده يهودي، كنايه اي ظريف از اشغال فلسطين و رسيدن ميراث آبا و اجدادي اعراب اين سرزمين به اسرائيلي هاي مهاجر است.
سيف الله داد تلاش كرده از شعار دادن و موضع گيري صريح بپرهيزد و تمام سعي اش را كرده تا درام بازمانده نفس گير و غافلگيركننده باشد. همه اينها باعث شده اين فيلم همچنان ديدني و تاثيرگذار به نظر برسد. تاثيري كه بازمانده روي بيننده مي گذارد با هيچ يك از فيلم هايي كه با موضوع فلسطين ساخته شده اند، قابل مقايسه نيست. درميان مجموعه هاي تلويزيوني مختلفي كه به موضوع فلسطين و لبنان اشاره كرده اند، وفا (محمدحسين لطيفي) جايگاه ويژه اي دارد. لطيفي در قالب يك درام پليسي حادثه اي به مسئله لبنان و جنايات اسرائيل در اين سرزمين پرداخته است. استفاده هوشمندانه از جذابيت هاي يك اثر پليسي كه تم عاشقانه دارد، باعث شده تصوير تازه اي از جاسوس زبده اسرائيلي و نيروي معتقد حزب الله ببينيم. رويارويي اين دو قطب كه با مرگ خرچنگ(فرهاد قائميان) و نجات حسين(رضا ايران منش) به پايان مي رسد، نويددهنده پيروزي حزب الله لبنان و برتري اش بر رژيم اشغالگر اسرائيلي است.
ساخت نمونه هايي مثل بازمانده و وفا نشان مي دهد كه سينما و تلويزيون كشورمان قابليت ساخت آثاري ارزشمند و جذاب را در اين عرصه دارد. اما براي توليد آثار متفاوتي كه مسئله فلسطين و لبنان را از منظري تازه به تصوير بكشند و در ضمن قدرت برقراري ارتباط با مخاطب را داشته باشند، بايد از كليشه ها فاصله گرفت. نگاه سطحي و رفتن به سراغ موضوع هاي تكراري براي مخاطب امروز هيچ جذابيتي ندارد و به مهجور ماندن اين آثار دامن مي زند. مخاطب امروز آثار متفاوت و بحث انگيزي مثل اينك بهشت را درباره فلسطين مي بيند و با حرف تازه اي مواجه مي شود. سينماي ايران اما كمتر توانسته خارج از چارچوب كليشه ها به اين مقوله بپردازد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
سلامت
شهري
ورزش
يادداشت
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   يادداشت   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |