دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۱۶ - Oct 23, 2006
آخرين ساخته حاتمي كيا وارد شبكه خانگي مي شود
به نام پدران، به كام فرزندان
ابوالفضل ابوالحسني
صهيونيسم براي دفاع از هولوكاست
و براي اقناع افكار عمومي جهان، بيشترين پول را خرج مي كند و بهترين كارگردان(استيون اسپيلبرگ) را استخدام مي  كند تا برايش
فهرست شيندلر را بسازد. ما براي كداميك از اصولمان چنين كرده ايم
و فيلمي جهاني ساخته ايم؟

004407.jpg
ابراهيم حاتمي كيا بيش از تمام هم نسلانش، فيلمساز روز است. دغدغه او براي مطرح كردن سؤالاتي كه حس مي كند مسأله روز جامعه است، باعث شده تا فيلم هايش بيش از ديگر فيلمسازان، با واكنش مواجه شود؛ واكنش هايي كاملاً  متفاوت كه نيش و نوش را به صورت توأمان به همراه دارند. اخيراً اعلام شد كه آخرين فيلم او (به نام پدر) وارد شبكه نمايش خانگي شده است.
حاتمي كيا از آژانس شيشه اي به اين سو،  به بررسي رابطه نسل خود با نسل سومي ها پرداخته است. اختلاف نظر ميان حاج كاظم و فرزندش كه در آژانس شيشه اي به عنوان يك قصه فرعي وارد سينماي حاتمي كيا شد، در موج مرده درام اثر را رقم زد و حالا به نام پدر از منظري ديگر به بررسي رابطه نسل جبهه و جنگ و فرزندان شان پرداخته است. نوشته  حاضر به بهانه به نام پدر به نقد ديدگاه هاي حاكم بر فيلم هاي اخير حاتمي كيا پرداخته است.
به نسل سوم بگو اگر به راحتي ايت بال و اسنوكر مي بازد، نسل ديروز دست و سر و جان باخته است. به دختران و پسران بگو كه اگر امروز با آسودگي در كافي شاپ، كاپوچينو مي نوشند، به خاطر دفاع 20سال پيش پدرانشان است. مشكل اينجاست كه در فيلم هاي ايشان،  دشمن چنان فانتزي تصوير مي شود- البته اگر اصلا تصوير شود- كه جوان امروز مي پندارد با دست به ريش كشيدن و قربان صدقه رفتن مي شد قال قضيه جنگ را كند. آقاي كارگردان!  اگر هنرش را داري- كه داري- فضاي آن سال ها را آن طور كه بود، به پرده بياور، نه آن گونه كه مطابق سليقه كسي باشد. تو آنچه شرط بلاغ است بگو؛ به پند و ملال گرفتن كسي نينديش كه اگر كسي پندگير باشد، يك اشارت، او را بس است و بهانه گير را هزار فيلم 90دقيقه اي اقناع نكند.
اصلاً بياييد در اين زمينه، فيلمسازي را از غربي ها ياد بگيريم. در اين 60سالي كه از پايان جنگ جهاني دوم مي گذرد، فيلمي ديده ايد كه جنايات متحدين را توجيه كند يا به جنگ و دفاع متفقين تعريض و كنايه اي داشته باشد؟ آيا فيلمي در انتقاد به عملكرد متفقين ساخته شده است؟ هر فيلمي كه در اين ژانر، مخصوصاً  از تلويزيون پخش شده، متفقين- به ويژه انگليسي ها- را فرشته خو، باهوش و پيروز و متحدين را علي الخصوص آلمان ها- ديوصفت، شرور و مغلوب نمايانده است. جريان پرل هاربر را شايد همه ندانند. پرل هاربر، بندري آمريكايي بود كه در جريان جنگ دوم توسط نيروي هوايي ژاپن بمباران شد. اين موضوع چند سال پيش- پس از گذشت شصت سال- توسط هاليوود فيلمي مي شود به همين نام و برايش كلي تبليغ و سروصدا و جنجال مي شود تا در آن توجيهي براي بمباران اتمي هيروشيما و ناكازاكي، به دست مردم آمريكا و جهان داده شود. 50سال پيش از اين نيز استعمار براي يكي از باهوش ترين و كارآمدترين مهره هايش در جنگ اول، يعني لارنس عربستان فيلمي به نامش ساخت. لارنس مهندس انقلاب عربي بود كه نتيجه آن، واپاشي دولت عثماني بود؛ همان دولتي كه اروپا هميشه در كابوس وحشت از آن به سر مي برد و وين- قلب اروپا- صداي چكمه سربازانش را از ياد نمي برد. لارنس از دل عثماني، سه كشور عربستان، عراق و اردن را بيرون كشيد و با كمك دوستش در وزارت مستعمرات انگليس(وينسون چرچيل) مقدمات تشكيل يك دولت يهودي را در فلسطين فراهم آورد. اداره آن سه كشور را به دو خاندان سعودي و هاشمي واگذارد و جالب اينكه به نحو بي سابقه اي، اين كشورها به نام دو خاندان درآمد؛ عربستان سعودي و اردن هاشمي(پادشاهي عراق بعدها توسط كودتا سرنگون شد). لارنس در آن فيلم، قهرمان استقلال امت عرب و رهايي آن از بندگي امپراتوري عثماني نمايانده شد.
حاتمي كياي عزيز!  و ديگر عزيزان هنرمند!  اصلاً  موضوع جنگ را چندگاهي واگذاريد و وانهيد و به سراغ موضوعات ديگر برويد. مگر ما در جامعه مان كم گرفتاري داريم؟ مگر معضلات سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و...مان پايان يافته است؟ در هر كدام از اين زمينه ها هزار مشكل براي به رخ كشيدن هست. لطفاً  نگوييد مسائلي مانند مواد مخدر ديگر كهنه و دستمالي و مبتذل شده اند. تا وقتي كه اينها وجود دارند، معضلاتشان هم كهنه بشو نيستند؛ همان طور كه هر روز يك نوع جديد از اين مواد اختراع مي شود، شما نيز هر روز يك نگاه جديد به آن داشته باشيد. خوب كه دقت كنيد، مملكت ما هنوز و هر روز گرفتار جنگ است؛ جنگ براي جوانان كه گرفتار تخدير ماهواره و اينترنت نشوند؛ جنگ براي امنيت كه حادثه اهواز و تاسوكي تكرار نشود؛ جنگ با مفسدان اقتصادي كه مال مردم را به يغما نبرند؛ جنگ با قلدران يكه تاز دنيا كه به بهانه فعاليت هاي هسته اي، چند سال است كه روزبه روز عرصه را به ما تنگ تر مي كنند؛ جنگ براي اصلاح ساختار قضائي؛ جنگ براي ريشه كني فساد اداري؛ جنگ براي بازسازي هر چه سريع تر بم؛ جنگ براي باسوادكردن بچه هاي بشاگرد و... و متأسفانه ما در اكثر اين عرصه ها و جبهه ها خيلي هم خوب نمي جنگيم و پيروز نيستيم. تازه اينها جنگ هاي داخل مرزند. تقابل هاي بين المللي كه بسيار سخت تر و پيچيده تر مي نمايند و از اين ديدگاه، نظريه هاي برخورد تمدن هاي هانتينگتون و گفت وگوي تمدن هاي خاتمي، هر دو صحيح به نظر مي آيند؛ با اين توجه كه هر برخوردي لزوماً  جنگ با توپ و تانك و هواپيما نيست و هر گفت وگويي حتماً  دوستانه و صميمانه نيست. كشور ما چهار سال است كه در جبهه انرژي هسته اي مشغول جنگيدن با غرب است. آيا تا به حال كارگردان اسم ورسم دار و صاحب سبكي اين جبهه را به تصوير كشيده است؟ آيا كارگرداني به فكر دفاع از كشور در اين عرصه و در قالب يك فيلم قابل اكران در غرب بوده است؟ آيا خبر ساخته شدن فيلمي در اين موضوع توسط يك انگليسي صهيونيست داغمان نمي كند؟
صهيونيسم براي دفاع از هولوكاست و براي اقناع افكار عمومي جهان، بيشترين پول را خرج مي كند و بهترين كارگردان(استيون اسپيلبرگ) را استخدام مي  كند تا برايش فهرست شيندلر را بسازد. ما براي كداميك از اصولمان چنين كرده ايم و فيلمي جهاني ساخته ايم؟
فكر نمي كنيد كه غربي ها در اين زمينه ها از ما بسيار اصولگراتر باشند؟ فكر نمي كنيد كه بر سر اصولشان و در برخورد با ما و عموماً  جهان اسلام، گاردشان كه بسته است، هيچ، حالت كاملاً  تهاجمي دارند؟ آيا اين موضوع از دروديوارشان هويدا نيست؟ سياستمدارش در شيپور جنگ صليبي مي دمد، قانونگذارش حجاب از سر زن مسلمان برمي دارد، نويسنده اش آيات شيطاني مي بافد، خاخامش قرآن تحريف شده چاپ و توزيع مي كند، پاپش اسلام را دين جنگ و شمشير مي خواند، هنرمندش كاريكاتور كذايي مي كشد و فيلمسازش در فيلمي مستهجن، از زني بهره مي گيرد كه روي بدنش، آيات قرآن خالكوبي شده است.
آيا همه اينها عرصه هاي تقابل و جنگ نيست؟ آيا اينها قابل فيلم شدن نيست؟  دوستاني كه خودشان را محدود به فيلمسازي در ژانر جنگي و مخصوصاً  جنگ ايران و عراق كرده اند، بد نيست كه به اين موضوعات نيز بينديشند. افكار عمومي جهان پيشكش، حداقل مردم كشورمان و جهان اسلام را به اين جريانات آگاه كنيم. به مسلمان اندونزيايي بگوييم كه در لبنان و فلسطين چه مي گذرد. چشم امت عرب را به آنچه امرا و رئيسان جمهور مادام العمرشان به آن چشم بسته اند، باز كنيم. به مسلمانان اروپا بفهمانيم كه چرا ايران به دنبال انرژي هسته اي است. كاري كنيم كه روز قدس سال آينده فيلم بازمانده براي دهمين بار پخش نشود.
آقاي حاتمي كيا! حاج كاظم آژانس شيشه اي، به درستي آن آژانس را جبهه جنگ تشخيص داد ولي در انتخاب اسلحه ژ۳ براي آن جبهه به خطا رفت. تو كه اسلحه ات را خوب مي شناسي، جبهه ات را نيز بشناس. قدت را بر افراز و چشم هايت را بگشا. جبهه اي آن طرف تر- يا اين طرف تر- از مرز ايران و عراق را نيز بنگر.

پرسوناژ
بيژن امكانيان درگذر سالها
تغيير چهره
004404.jpg
گروه ادب و هنر- بيژن امكانيان بازيگر با سابقه سينماي ايران اين روزها تقاطع را بر پرده سينماها دارد. امكانيان در اين فيلم نقش مهندسي ورشكسته را ايفا مي كند كه در زندگي خانوادگي اش هم به بن بست خورده و دخترش دچار نابهنجاري هايي مي شود.
امكانيان در حالي در نقش پدري ميانسال ظاهر شده كه تا همين چند سال پيش نقش جوان هاي عاشق پيشه را ايفا مي كرد. او به واسطه سيماي جوان و شادابش عموماً در نقش هايي كه سالها از سن واقعي اش كوچكتر بودند، ظاهر مي شد. او در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب به سينما آمد و خيلي زود به عنوان جوان اول سينما تثبيت شد. در شهرت و محبوبيت امكانيان گل هاي داوودي نقش مؤثري را ايفا كرد. در اين ملودرام اشك انگيز، امكانيان در نقش جواني نابينا ظاهر شد؛ جوان نابينايي كه تعلق خاطر به دختري مانند خودش داشت. در دهه شصت امكانيان يكي از پركارترين بازيگران سينماي ايران بود.
پس از ملودرام خانوادگي گل هاي داوودي او با حضور در اكشن پرفروشي چون سناتور به عنوان بازيگري صاحب گيشه به جايگاهي تثبيت شده دست يافت. در سالهايي كه اغلب بازيگران مطرح سينما را چهره هايي ميانسال با پيشينه تئاتري تشكيل مي دادند، امكانيان از معدود چهره هاي جوان فعال در اين حيطه بود. حتي در ابتداي دهه هفتاد هم كه نسل تازه اي از بازيگران وارد عرصه شدند امكانيان همچنان در نقش جوان هايي كه در سن رفتن به سربازي قرار داشتند حاضر مي شد؛ فيلم هايي كه يا ملودرام بودند و يا اكشن. در ميان اين كارها، امكانيان در آواز تهران حضور قابل قبولي داشت. او چند سالي را به همين ترتيب گذراند تا اين كه بعد از دوم خرداد شرايط سينما كاملاً تغيير كرد. با شكست تجاري يكي دو فيلم امكانيان، او مدتي از سينما دور شد. در اين دوران امكانيان به تلويزيون رفت. در سريال ولايت عشق ايفاي نقش كرده و در يكي دو مجموعه نيز به عنوان تهيه كننده، حضور يافت. او پس از سال ها غيبت از دوربين، توسط مسعود كيميايي براي ايفاي نقشي متفاوت در سربازهاي جبهه انتخاب شد. نقشي كوتاه و منفي كه با هدايت مثال زدني، امكانيان را صاحب اعتبار و موقعيتي تازه كرد. اجراي درك شده پدري شكست خورده در تقاطع از تغيير مسير بازيگري امكانيان خبر مي دهد.

شهر تماشا
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
سياسي
سلامت
شهري
دانش
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   دانش   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |