تحليلي بر كاستي هاي نهضت توليد علم در ايران
جنبش نرم افزاري و دبيرستان البرز!
ابراهيم اصلاني
|
|
چند سالي است كه در ايران، حركتي با عنوان نهضت توليد علم، جنبش نرم افزاري و آزادانديشي شروع شده است. هدف عمده از جنبش نرم افزاري، توجه به انديشه ها و ايجاد زمينه براي نظريه پردازي است. از اقداماتي كه عمدتاً از سال 83 شروع شده اند، برمي آيد كه اين جنبش بر دانشگاه ها متمركز شده است و نيل به اهداف خود را در دانشگاه ها جست وجو مي كند. يعني باز هم نقطه آخر را گرفته ايم و به مباني و بنيادها توجهي نداريم.
دانشگاه آزاد اسلامي در سال۸۳ بعد از برگزاري يازده همايش منطقه اي، اوايل سال۸۴ يك سمينار بين المللي وسيع نيز اجرا كرد. همزمان و البته به صورت موازي، اقداماتي هم در قم شكل گرفته و تداوم يافت. نهادها و مراكز دانشگاهي هم براي پيگيري موضوع تشكيل يافته و هرازچندگاهي با چاپ كتابي، تشكيل جلسه اي، فراخون مقاله و برگزاري همايش، اعلام موجوديت مي كنند. مضمون اين همه همايش، جلسه، كتاب، سخنراني و غيره، تأييد ضرورت جنبش نرم افزاري است، اما در ميدان عمل، چه چيزي تغيير كرده است؟
از اواخر سال۸۴ هم هيأت حمايت از كرسي هاي نظريه پردازي، نقد و مناظره پا به ميدان گذاشته است. اين هيأت در اواخر سال۸۲ توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي راه اندازي شده، اما اقدامات عملي براي فعاليت آن، سابقه اي چندان طولاني ندارد. هيأت 15عضو دارد كه بيشتر آنها شخصيت هاي حقوقي و از رؤساي برخي دانشگاه ها و مؤسسه هاي علمي هستند. حوزه فعاليت هيأت، علوم انساني و معارف اسلامي است كه البته نگاهي به تركيب اعضاي هيأت، نشان دهنده غلبه معارف اسلامي و فلسفه بر ساير حيطه هاست. در هر حال، علي رغم آنكه حركت هاي پراكنده در مورد جنبش نرم افزاري همچنان ادامه دارد، اما به نظر مي رسد هيأت يادشده، مهم ترين متولي پيگيري موضوع است.
نام هاي تكراري
طبق توافقي نانوشته، فعالين هر حوزه را افرادي محدود و مشخص تشكيل مي دهند؛ انگار كه مملكت با قحط الرجال روبه روست. در حوزه فرهنگ و علوم انساني هم نام هايي به صورت ثابت و دائمي حضور دارند؛ حتي اگر اين حضور، تشريفاتي و غيرمؤثر باشد. نگاهي به تركيب اسامي هيأت حمايت از كرسي هاي نظريه پردازي، نقد و مناظره هم، داستان نام هاي تكراري را تداعي مي كند. جالب تر آنكه هر يك از اين افراد، بايد در حوزه اصلي فعاليتشان عملكردي شاخص و برجسته در زمينه جنبش نرم افزاري داشته باشند، در صورتي كه چنين نيست. چگونه مي توان پذيرفت افرادي كه امكانات و اختياراتي دارند، تلاش قابل قبولي نشان ندهند، اما وقتي دور هم جمع مي شوند، به توفيقي دست يابند؟! الگوي كشورهاي پيشرفته براي توسعه علمي و حمايت از نظريه پردازي ها چيست؟ آيا منطق و اصول حاكم بر مسائل علمي، با تشكيل هيأت، تدوين آيين نامه و ساير اقدامات اجرايي سازگار است؟ تلاش براي افزايش تعداد مقاله هاي علمي و استناد به چند موفقيت علمي براي توفيق جنبش نرم افزاري كافي است؟ آيا پويايي علم، جنبش نرم افزاري و آزادانديشي، با انجام اقداماتي در سطح وحركت هاي در گام آخر، ما را به جايي مي رساند؟ پشتوانه هاي اين جنبش در كجاست؛ دستگاه ها يا مدارس؟ چرا كساني كه مدعي يا متولي جنبش نرم افزاري هستند به دنبال بنيادها نمي روند؟
اقدامات كنوني اگر براي تبليغات، قدرت نمايي، ظاهرسازي و اهداف مشابه كافي باشند، براي اهداف بلند مدت واقع بينانه، آفت محسوب مي شوند. انحصارطلبي در توجه به افراد و موضوع هايي ويژه، آسيبي خطرناك است كه در حوزه انديشه و علم، ابعادي گسترده خواهد داشت.
اهداف واقع بينانه
اگر عزم و نيتي جدي در جنبش نرم افزاري موجود باشد، بايد اهداف بلند مدت و واقع بينانه اي تعريف شود. خط كشي ها و انحصارطلبي ها بحث جنبش نرم افزاري را هم به موضوعي تشريفاتي، كم خاصيت و رياكارانه تبديل خواهد كرد.جنبش نرم افزاري و آزادانديشي، نياز به نگرش هايي بدون تعصب، غيرانحصاري و جامع نگر دارد كه اگر چنين بود، در همين مدت دو،سه ساله هم بايد نشاط علمي در دانشگاه ها و مجامع علمي تا حدودي افزايش مي يافت. صرف هزينه هاي كلان در نقطه پاياني و براي كساني كه در مرز يا اوج شهرت و معروفيت قرار دارند و به هر دليلي مورد توجه قرار گرفته اند، نشانه هاي تبليغي و شعاري بودن اقدامات را قوت مي بخشند.
جنبش نرم افزاري در اهداف بلندمدت و واقع بينانه، نيازمند تلاش هايي در دو سطح است: الف- بنيادها و مباني(مدارس و آموزش هاي عمومي)
ب- انديشمندان و فرهيختگان پيدا و نهان(دانشگاه ها و مجامع علمي)
سطح اول
دبيرستان البرز كه زماني به كالج البرز معروف بود، قدمتي بيش از 120سال دارد و 80سال است كه در مكان فعلي مستقر است. البرز ديروز داراي امكاناتي بود كه حتي تصور آن براي امروز هم دشوار است. البرز 10آزمايشگاه بسيار مجهز، كارگاه هاي الكترونيك، درودگري و مكانيكي و امكانات زياد ديگري براي فعاليت هاي علمي و تجربي دانش آموزان داشته است. زماني 6000دانش آموز در البرز و در نظام آموزشي بسيار سخت گيرانه درس مي خواندند و درس خواندن در اين كالج، آرزويي بود كه براي بسياري از دانش آموزان درسخوان محقق نمي شد. دانش آموختگان البرزي در داخل و خارج كشور جايگاه و مرتبه اي ويژه يافته اند و منشاء خدمات قابل توجهي بوده اند. هنوز هم بعد از گذشت سال ها از دوران شكوفايي و اوج شهرت البرز، بسياري از مردم با ديده احترام به اين مدرسه مي نگرند و خاطره البرز با شكوه در اذهان عموم ماندگار شده است.
مي توانستم اين مقاله را به بررسي تاريخچه دبيرستان البرز و مرور توفيق هاي آن اختصاص دهم و شايد عنوان مقاله هم چنين تصوري را تداعي مي كند اما هدف فعلي ام از طرح موضوع، چيز ديگري است. البرز امروز چه دارد؟ آزمايشگاه ها، كارگاه ها و بسياري از اقدامات ديگر البرز غيرفعالند و به مرور زمان فرسوده شده اند. مدرسه ديگر توانايي اداره اين امكانات را ندارد و براي فعال نگهداشتن آنها با موانع زيادي روبه رو است. البرزي كه 30سال پيش به استعداديابي و نخبه پروري معروف بود، امروز مدرسه اي عادي است كه در حداقل دخل وخرج خود درمانده است. اين داستان البرز باشكوه است و مي شود وضعيت بقيه مدارس را از آن استنباط كرد. مدارس ما در حداقل هاي نيازهاي آموزشي مشكل دارند. اگر افت تحصيلي، يك وجه مشكلات مدارس است، افت انگيزشي معلمان، وجه مهم تر و خطرناك تر آن است.
چرا به اين نمي انديشيم كه بنيادهاي جنبش نرم افزاري در كجا شكل مي گيرد؟ چگونه مي توان پذيرفت كه ما به توسعه علمي و جنبش نرم افزاري اهميت مي دهيم، اما گاه از اداره بهينه مدارس مان عاجز هستيم؟ كدام منطق مي پذيرد كه از مدارسي ضعيف و بدون امكانات لازم براي تجربه و پژوهش، به دانشجوياني نخبه و پژوهشگر برسيم؟ اگر نخبه هايي هم داريم كه در المپيادها، مسابقات روبوكاپ و ساير عرصه هاي علمي توفيق هايي به دست مي آورند، اولاً اينها محصولات همان نگرش لحظه آخر هستند و به نوعي ويترين تبليغاتي محسوب مي شوند و ثانياً اينها همه آنچه كه مي توانيم داشته باشيم نيستند و استعدادهاي فراواني به دليل سهل انگاري ها تلف مي شوند.
مسير جنبش نرم افزاري از البرزها مي گذرد و البته پيش از آن هم در مدارس ابتدايي و راهنمايي شكل مي گيرد. مدارس را رها كرده ايم و مانند داستان ملانصر الدين، رفته ايم در راه نشسته ايم تا سوژه اي براي نشان دادن موفقيت هايمان بيابيم. با كدام اصول علمي و منطقي مي توان پذيرفت كه جنبش نرم افزاري فقط از دانشگاه ها آغاز مي شود؟! دانش آموزي كه تفكر پژوهشي، انديشيدن، آزاد انديشي و تفكر خلاق و انتقادي را در مدرسه نياموخته است، چگونه مي تواند يكباره در دانشگاه به موجودي پژوهشگر، خلاق و آزادانديش تبديل شود؟ اين استحاله با كدام اكسير ممكن مي شود؟ چرا در جنبش نرم افزاري، مدارس ناديده گرفته شده اند؟ چرا در اين پديده، آموزش و پرورش خود را كنار كشيده است؟ چرا مدارس و آموزش و پرورش را براي ورود در اين مباحث لايق نمي دانيم؟ چرا قسمت عمده بودجه هاي تخصيص يافته براي جنبش نرم افزاري صرف معلمان، امكانات پژوهشي و عملي مدارس و حمايت از دانش آموزان مستعد نمي شود؟ مي خواهيم گندم بكاريم يا درخت؟ كار يك ساله مي خواهيم بكنيم يا صدساله؟ عجله براي نشان دادن محصول چه معنايي دارد؟ چرا به جاي شروع از ابتدا، در خط پايان نشسته ايم؟
شايد انجام اقداماتي كوتاه مدت ضروري باشد اما نشانه هاي اقدامات بلندمدت را كجا بايد ديد؟ اگر اهداف بلندمدتي در ميان است، چرا در مدارس خبري نيست؟ و شايد لازم باشد سؤال اول را آخر بپرسيم: آيا اصلاً ارتباطي بين جنبش نرم افزاري و مدارس وجود دارد؟
البرز و البرزها منتظرند. مديران، معلمان و دانش آموزان مدارس و حتي والدين، مهم ترين اركان جنبش نرم افزاري هستند؛ بنيادها را كجا جست وجو مي كنيد؟
سطح دوم
ويژگي انحصارطلبي باعث مي شود كه ما به دنبال انديشه ها در افراد خاصي بگرديم و اين موجب معضلاتي مانند فساد پژوهشي و فرار مغزها مي شود. اگر جنبش نرم افزاري بخواهد اهدافي صادقانه و متعهدانه داشته باشد، بايد به نكاتي توجه شود:
۱ - انديشه يابي كاري معمول در مجامع علمي جهاني و كمتر رايج در بين ماست. نشستن و طبق آيين نامه ها و ضوابط، منتظر انديشه ها بودن، نگاهي باژگونه به جنبش نرم افزاري است. در دانشگاه و مجامع علمي و گاهي حتي در جاهايي كه تصورش نمي رود، افرادي با ايده هاي شاخص يافت مي شوند كه نيازمند شرايطي براي پروراندن انديشه هايشان هستند اما چون معروف و به نام نيستند، كسي سراغشان نمي رود. البته زماني هم علت اين كم توجهي، تنگ نظري هاي سياسي و جناحي است كه اصولاً با مباني آزادانديشي منافات دارد.
۲ - همان گونه كه گفته مي شود، در كنار نيازسنجي، بايد نيازآفريني هم بشود و در امور علمي و پژوهشي هم بايد فرصت ها و انگيزه هايي به وجود آيد كه افراد به بيان و عرصه انديشه هايشان راغب شوند. به اصطلاح ساده، بايد گوش شنوايي باشد كه كسي براي بيان انديشه اش انگيزه اي پيدا كند. گاهي عده اي با نوشتن و سخنراني و اقدامات ديگر، افكار و ايده هايشان را بيان مي كنند اما وقتي گوش شنوايي نمي يابند، از صرافت و مداومت مي افتند.
۳ - بخشي از توفيق جنبش نرم افزاري منوط به اصلاح نگرش هاي تصميم گيرندگان و برنامه ريزان كلان است. بارها گفته شده كه كارهاي پژوهشي در دانشگاه ها و سازمان ها مي مانند و خاك مي خورند و كسي به نتايج آنها توجه نمي كند. انديشه پردازي و نوآوري در ايده ها زماني توسعه مي يابد كه بازخوردي مطلوب داشته باشد. تلاش براي نظريه پردازي بدون تدارك و تسهيل زمينه ها و شرايط براي طرح موضوع و گاهي حتي مقاومت در برابر آن، تلاش ها و هزينه ها را هدر خواهد داد كه باز نمونه آن كم نيست.
۴ - در كنار همه اينها، اقدامات حمايتي از قبيل آنچه جريان دارد به عنوان بخشي از فعاليت ها و نه همه آن لازم است. تشكيل دفتر و ستاد و هيأت و امثال آن، علائم خوشايندي نيستند و هر چه نگرش رسمي و بوروكراتيك بيشتر باشد، نمايه هاي علمي قضيه كم خواهد شد.
۵ - حركت هاي جنبش نرم افزاري بايد بر بستري فرهنگي صورت گيرد. در اين مسير علاوه بر نكات يادشده، بايد مراقب فرصت طلبي ها و سوء استفاده ها بود. عده اي به سرعت با اشراف بر موقعيت و شرايط، نبض امور را دست مي گيرند و ديگران را از ميدان به در مي كنند. هستند كساني كه هر جا از پژوهشي، سوژه اي و حركتي فرهنگي صحبت به ميان آيد و نان و آبي هم داشته باشد، براي دريافت سهمي كه خود را شايسته آن مي دانند وارد عمل مي شوند.
* * *
گل چيني كاري به نسبت راحت است، اما گل پروري كاري سخت و طاقت فرساست. ما به گل چيني بيشتر عادت داريم تا گل پروري. گل پروري نياز به حركت از آغاز دارد و نيازمند تدابيري براي مراقبت، رشد و بالندگي است اما گل چيني نياز به انسان هايي دارد كه در خط پايان بايستند.
|