نگاهي به تأثير مهاجرت بر تعليم و تربيت كودكان مهاجر
از پرستوها بپرس
مترجم: مهتاب صفرزاده خسروشاهي
|
|
مهاجرت همواره به عنوان پديده اي خاص در ميان جوامع مطرح بوده و هست؛ چرا كه وضعيت هر دو سوي اين معامله يعني كشوري كه مردمان اش به اميد فرداي بهتر جلاي وطن مي كنند و كشوري كه به عنوان هدف مهاجران برگزيده مي شود، دستخوش تحول مي شوند.
اما در اين بين كودكان يا نسل دوم خانواده هاي مهاجر بيش از والدين شان تبعات مثبت و منفي ناشي از اين ترك ديار را متحمل مي شوند.
براساس آخرين آمار ارايه شده توسط مركز مطالعاتي بروكينگ (Brookigs Istitutio) از هر پنج كودك ساكن آمريكا، حداقل يك كودك به خانواده مهاجرها تعلق داشته و اين وضعيت مشكلات فراواني را براي كودكان، والدين و حتي سيستم آموزشي كشورهاي مهاجرپذير ايجاد مي كند. از شاخص ترين نابه ساماني هاي موجود در ميان كودكان مهاجر، مي توان به مشكلات آموزشي- پرورشي اين كودكان، بيماري كودكان و والدين آنها؛ فقر اقتصادي و فرهنگي خانواده ها، عدم تسلط به زبان كشور مورد نظر و... اشاره كرد.
در اين بررسي قصد داريم تا به شاخص ترين مشكلات آموزشي- پرورشي و فرهنگي كودكان مهاجر و خانواده هاي آنها بپردازيم.
مهاجرت در يك نگاه
به عقيده دكتر هاسكينز فقر يكي ديگر از مشكلات اساسي خانواده هاي مهاجر است؛ چرا كه براساس آمار 21 درصد از كودكان مهاجر از فقر اقتصادي خانواده شان در رنج هستند؛ در حالي كه اين رقم براي خانواده هاي بومي تنها 14 درصد گزارش شده است. از سوي ديگر درآمد بيش از نيمي از خانواده هاي مهاجر 200 درصد پايين تر از خط فقر كشورهاي اروپايي و آمريكا اعلام شده، كه اين رقم براي خانواده هاي فقير بومي، 34 درصد گزارش شده است. از اين رو ترديدي نيست كه فقر اقتصادي خانواده ها برروي تغذيه و سلامت كودكان به شدت تأثير گذاشته و ميزان فراگيري آنها را به حداقل كاهش مي دهد. علاوه بر سوءتغذيه، فقر اقتصادي، شاخصي براي ترك تحصيل كودكان و يا در شرايط اندكي مساعدتر، ادامه تحصيل در بدترين شرايط ممكن است.
به اين ترتيب كودكان مهاجر در مقايسه با همسالان بومي خود، بيشتر فقر را شناخته و تحمل مي كنند. اين كودكان زودتر از همسالان خود به بلوغ فكري ناشي از رنج مي رسند و بدون سپري كردن دوره كودكي به دوران نوجواني و جواني پا مي گذارند. كودكان مهاجر به هيچ وجه از حمايت اجتماع برخوردار نبوده و به دليل وضعيت نامناسب خانواده، خدمات بهداشتي- درماني، آموزشي؛ فرهنگي و اجتماعي و... را دريافت نمي كنند.
مهاجرت از نگاه يونيسف
پژوهش هاي مارجي شيلد (Margie Shields) و ريچارد بهرام (Richard Behram) دو پژوهشگر بخش مطالعات مهاجرت يونيسف كه در مقاله اي با عنوان آينده كودكان به چاپ رسيد نشان داد تفاوت هاي فاحشي ميان كودكان و خانواده هاي كودكان مهاجر با كودكان و خانواده هاي بومي وجود دارد. از شاخص ترين نتايج اين پژوهش مي توان به اين نكات اشاره كرد؛
* مقايسه كودكان و والدين خانواده هاي بومي و مهاجر نشان از سلامت جسمي و روحي خانواده هاي بومي در مقايسه با خانواده هاي مهاجر دارد؛ اما نكته اميدوار كننده، پايين بودن تعداد كودكان تك والدي (عموماً ناشي از طلاق) در ميان خانواده هاي مهاجر در مقايسه با خانواده هاي بومي است. به طوري كه 16 درصد از كودكان خانواده هاي مهاجر و 26 درصد از كودكان خانواده هاي بومي تك والدي هستند.
* كودكان خانواده هاي مهاجر در فقر بزرگ شده و اغلب آنها به دليل ناتواني در پرداخت حق ويزيت پزشكان به پزشك مراجعه نكرده و در شرايط نامطلوب از جهت بهداشت و سلامت زندگي مي كنند.
* كشورهايي چون مكزيك و مناطقي مانند: آسيا، آمريكاي مركزي و جزاير كاراييب ساكن آمريكا، بزرگترين جمعيت مهاجر را به خود اختصاص داده اند؛ اين گروه ها دچار فقر فرهنگي بوده و تحصيلات بسيار پاييني دارند. مهارت آنها در تكلم به زبان انگليسي بسيار پايين بوده و در مشاغل كم اهميت، پست و كم درآمد مشغول به كار هستند. در بسياري موارد براي آن كه والدين بتوانند مخارج زندگي را تأمين كنند از فرزندان نيز براي كار بهره مي برند و اين يكي از دلايل به تعويق افتادن و يا ترك تحصيل كودكان اين خانواده ها است.
* براساس آمار عمده ترين دليل مهاجرت، موفقيت تحصيلي فرزندان و رقم خوردن آينده اي بهتر ذكر شده است؛ كه پايبندي كودكان مهاجر به افكار و نظرات والدين و لزوم رعايت قوانين آنها باعث مي شود تا كودكان مهاجر در صورت راه يابي به مدرسه، موفق تر از همكلاسي هاي خود ظاهر شوند؛ كه اگر نيازهاي مالي آنها تأمين شود، به همين روند ادامه داده و در بهترين رشته هاي تحصيلي در دانشگاه هاي معتبر ادامه تحصيل مي دهند. اما در صورت تأثير منفي اجتماع براين كودكان- كه اغلب به دليل گرايش به فرهنگ كشور هدف بروز مي كند- از سال هاي مياني دوره دبيرستان تغيير شيوه داده و به سوي كار گرايش مي يابند و عده اي نيز به تحصيل در رشته هاي نه چندان مناسب روي مي آورند. ترك تحصيل به بهانه گرايش به رشته هاي ورزشي و دستيابي به آينده روشن يكي ديگر تبعات ناشي از تأثير اجتماع بر كودكان مهاجر است.
* گرايش شديد خانواده هاي مهاجر به افراد هم وطن و محدود كردن روابط خود با افراد خارجي با هدف حفظ فرهنگ و آداب و رسوم خود، اگرچه ممكن است كودكان را كمتر دچار دوگانگي شخصيتي- فرهنگي بكند؛ اما به شدت باعث به تعويق افتادن فراگيري زبان كشور مورد نظر شده و آنها را با مشكلات فراواني روبه رو مي كند. از سوي ديگر كودكان ايزوله شده از اجتماع ديرتر با فرهنگ و زبان كشور جديد سازگار مي شوند. اين به تعويق افتادن ها بي ترديد مشكلات فراواني را از جهت تحصيل و رفتارهاي اجتماعي براي كودكان مهاجر ايجاد مي كند. براساس آمار 72 درصد از كودكان خانواده هاي مهاجر به زبان مادري در منزل صحبت مي كنند و فقط 26 درصد از آنها مي پذيرند كه براي پيشرفت و سازگاري كودكان بايد برخي تغييرات چون صحبت كردن به زبان كشور جديد تن داد تا كودكان با مشكلات كمتري روبه رو شوند. 2 درصد باقي مانده نيز به هر دو زبان- مادري و بيگانه- در منزل صحبت مي كنند. بالا بودن آمار خانواده هايي كه در مقابل تغييرات مقاومت مي كنند باعث شده تا كودكان آنها تا پيش از سن بلوغ و حضور بيشتر در اجتماع، زبان دوم را به خوبي فرا نگرفته و با مشكلات فراواني از جهت تحصيل و رفتارهاي اجتماعي مواجه شوند.
آينده و كودكان مهاجر
در بخش ديگري از مجموعه پژوهش هاي منتشر شده با عنوان آينده كودكان به بررسي آينده كودكان مهاجر به ويژه آينده تحصيلي آنها پرداخته شده است؛ به اين شرح كه وضعيت كودكان مهاجر در سه رده سني مورد بررسي قرار گرفته است.
* از بدو تولد تا 8 سالگي؛ نخستين تجربه هاي آموزشي و فراگير از همين دوران و با ورود به مهدكودك و سپس آمادگي و ورود به مدرسه آغاز مي شود. دوره آموزشي كه اگر چه ابتدايي به نظر مي رسد اما پايه گذار موفقيت يا شكست آموزشي آنها است.
* نوجواني و بلوغ؛ اين دوره آموزش هاي اين رده سني حتي حساس تر از دوره پيش از آن است؛ چرا كه كودك با تحولات جسمي و روحي خود تجربه هاي جديدي را مي آموزد؛ به ويژه آن كه در كودكان مهاجر لازم است تا تعادلي ميان فرهنگ خود و اجتماعي كه در آن زندگي مي كند، برقرار كند. آموزش هاي اين دوره از هر جهت شامل آموزشي، فرهنگي، اجتماعي و... بسيار حائز اهميت است. بسياري از كودكان خانواده هاي مهاجر به دليل عدم دريافت پاسخ هاي لازم در مقابل پرسش هاي بي شمار خود دچار تزلزل مي شوند. بالاترين آمار ترك تحصيل متعلق به خانواده هاي مهاجري است كه نتوانسته اند آن طور كه بايد نيازهاي فرزندانشان را تأمين كنند. فرزندان خانواده هاي مهاجر آفريقايي، آمريكاي لاتين و شرق آسيا، شاخص ترين آمار ترك تحصيل را به خود اختصاص داده اند.
* جواني؛ اتمام مدرسه و ورود به دانشگاه و در كنار آن آموزش مهارت هاي برتر، تنها در ميان جوانان متعلق به خانواده هاي مهاجري ديده مي شود كه والدين از تحصيلات بالايي برخوردارند؛ كه تنها 10 درصد از خانواده هاي مهاجر در اين شرايط قرار دارند و بقيه ناتوان از فراهم كردن نيازهاي فرزندان بوده و جوانان آنها جذب بازار مشاغل مختلف به ويژه مشاغل نامناسب مي شوند. نكته جالب اين كه آمار بازگشت فرزندان خانواده هاي موفق به وطن(10درصد ذكر شده)- حتي براي برقراري ارتباط علمي يا فرهنگي محدود- ازدواج با دختران هم وطن و آموزش زبان و فرهنگ بومي به فرزندان متولد شده از اين نسل موفق بيش از گروه دوم (خانواده هاي ناموفق) گزارش شده است.
دو گروه شاخص
بررسي ها نشان مي دهد بالاترين آمار مهاجرت به آمريكا متعلق به دو گروه شامل مردم آمريكاي لاتين و جنوب شرقي آسيا است. نگاهي به وضعيت اين دو گروه شاخص نكات بيشتري را در مورد كودكان مهاجر و خانواده هاي آنها مشخص مي كند.
مهاجران آمريكاي لاتين
طي دو دهه گذشته جمعيت مهاجران كشورهاي آمريكاي لاتين در آمريكا به شدت افزايش يافته است؛ كه اين نه تنها به دليل مهاجرت كه به دليل افزايش زاد و ولد مهاجران آمريكاي لاتين در آمريكا است.
دو نكته حائز اهميت آن كه؛ اولاً بر اساس آمار بيش از يك سوم از مهاجران آمريكاي لاتين ساكن آمريكا زير 18 سال بوده و نيمي از دو سوم باقي مانده نيز زير 25 سال هستند و در ثاني؛ قريب به اتفاق اين مهاجران جوان قادر به تكلم به زبان انگليسي نبوده و اغلب به زبان مادري خود به ويژه اسپانيايي صحبت مي كنند. ترديدي نيست كه اين ناتواني به شدت بر وضعيت اقتصادي، اجتماعي، تحصيلي، فرهنگي و... كودكان و خانواده ها تأثيرگذار است.
در مدارس نيز بالاترين آمار دانش آموزان متعلق به گروه مهاجران لاتيني است و متأسفانه مهارت بسيار پايين اين كودكان و نوجوانان در صحبت كردن به زبان انگليسي- يا فرانسه و آلماني در كشورهاي غير انگليسي زبان- مشكلات فراوان آموزشي را براي آنها به دنبال دارد. مهاجران لاتيني از جهت سلامتي نيز در وضعيت بسيار نامطلوبي قرار دارند؛ به طوري كه بالاترين آمار ابتلا به بيماري هايي چون ديابت(نوع اول و دوم)، آسم(تنگي نفس)، ايدز(به صورت بيمار يا ناقل ويروس HIV) و سوءتغذيه از آن اين گروه است.
پايين بودن سن ازدواج دختران و به دنبال آن تولد فرزند از اين ازدواج هاي زودهنگام و عموماً نامناسب يكي ديگر از معضلات موجود در ميان اين مهاجران است. فقر اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي اين خانواده ها و گرايش آنها به سوي كارهاي پست و مشاغل كاذب از ديگر تبعات منفي مهاجرت در مهاجران لاتيني است.بر اساس آمار بيش از 1/5 ميليون نفر از كودكان مهاجر ساكن آمريكا متعلق به خانواده هاي مهاجر مكزيكي است: كه نيمي از اين تعداد بدون هويت هستند چرا كه والدين آنها به طور غيرقانوني وارد آمريكا شده و به طور غيرقانوني نيز در اين كشور زندگي مي كنند.
آمار بالاي كودكان كار در آمريكا متعلق به كودكان مهاجر با مليت حقيقي آمريكاي لاتين است و به همين دليل بالاترين آمار كودكان ترك تحصيل كرده و بي سواد متعلق به همين كودكان است.
مهاجران جنوب شرقي آسيا
اگرچه وضعيت مهاجران سفر كرده از كشورهاي جنوب شرقي آسيا به آمريكا و ساير كشورها بهتر از مهاجران آمريكاي لاتين گزارش شده است؛ اما مسأله عدم تسلط به زبان كشور هدف در كودكان و فقر اقتصادي خانواده ها، تكرار ناكامي مهاجران آمريكاي لاتين است.ناتواني در صحبت كردن به زبان كشور هدف(به طور شاخص انگليسي)، تحمل تبعيض نژادي و قومي؛ ناتواني در برقراري ارتباط با همسالان و همكلاسي ها، شكاف فرهنگي ميان والدين و كودكان به دليل پذيرش فرهنگ جديد و بي اهميتي به فرهنگ بومي خود؛ احساس ناخوشايند متفاوت بودن از ديگران؛ شكست هاي آموزشي ناشي از تبعيض نژادي- قومي و ناتواني در فراگيري به دليل عدم تسلط به زبان كشور هدف و... بخشي از عمده ترين مشكلاتي است كه كودكان مهاجر كشورهاي جنوب شرقي آسيا در ساير كشورها با آن دست به گريبان هستند.
جمع بندي
هر چند به عقيده پژوهشگران نمي توان به تنهايي مهاجرت را به عنوان پديده اي آسيب رسان معرفي كرد چرا كه عوامل متعددي در شكست يا موفقيت خانواده هاي مهاجر دخيل است، اما بي ترديد مهاجرت بي هدف به ويژه در خانواده هايي كه به مهارت يا تخصصي خاص مسلط نيستند را مي توان پديده اي مخرب دانست كه در اين بين كودكان خانواده هاي مهاجر بيش از والدين متحمل انواع آسيب ها مي شوند.
عدم تسلط كودكان به زبان كشور هدف- عموماً انگليسي و در رده بعدي آلماني و فرانسه- فقر فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي خانواده و تأثير آن بر وضعيت تحصيل و تربيت كودكان؛ ناتواني در برقراري ارتباط اجتماعي- فرهنگي با همسالان و اجتماع؛ تحمل انواع تبعيض ها در مدرسه و اجتماع، شكست هاي آموزشي ناشي از نابساماني هاي خانوادگي و تبعيض هاي اجتماعي كه در آن زندگي مي كنند؛ بيماري خود والدين؛ كار طاقت فرساي والدين كه بر وضعيت عاطفي كودكان تأثيرگذار است؛ ناتواني در برقراري تعادل ميان فرهنگ بومي خود و فرهنگي كه در آن زندگي مي كنند؛ تزلزل شخصيت و رفتار كودكان به دليل ناتواني در پذيرش دو فرهنگ متفاوت (اجتماع جديد و خانواده)؛ بيكاري والدين و فقر مالي خانواده؛ ترك تحصيل كودكان؛ گرايش به كار از سن كم با هدف تأمين نيازهاي معيشتي خود و خانواده و.... همگي از مشكلات رايجي است كه كودكان مهاجر با آن دست به گريبان هستند.
منبع: health i School.org
Uicef.com
|