ميزگردي با كارگردان هاي مطرح جهان
هاليوود، خلاقيت را له مي كند
ترجمه: اميررضا نوري زاده
|
|
اخيراً نشريه معتبر هاليوود ريپورتر از شش كارگردان برجسته سينماي جهان خواست تا در ميزگردي شركت كرده و به سؤالاتي پيرامون شرايط فعلي سينماي جهان پاسخ دهند. كارگردانان حاضر در اين ميزگرد جاناتان دايتون و والري فاريس(ليتل ميس سان شاين)، گيلرمو دل تورو(هزار توي پن)، اميليو استوز(بابي)، ننسي مايرز(تعطيلات) و ديويد لينچ(Ilad Rmpire) بودند.
***
* چه خصوصيتي در كارگرداني بيش از هر خصيصه ديگري مورد توجه شماست؟
ديويد لينچ: تا قبل از حضور در اين حرفه هرگز تصور نمي كردم كه كارگرداني تا اين حد جذاب باشد و مرا به دنيايي تازه راهنمايي كند. من از نقاشي به فيلمسازي روي آوردم و در ابتدا همه چيز تجربي بود تا اينكه جذابيت سينما را كشف كردم.
اميليو استوز: من خيلي خوش شانس بودم كه از كودكي مي توانستم در سر صحنه فيلم هاي ارزشمندي حضور پيدا كنم. براي مثال در سال 1973 در سر صحنه فيلم Bad lads از ترنس مالينگ بودم و در سال 1976 شش ماه در فيليپين در لوكيشن فيلم اينك آخر الزمان از فرانسيس فورد كاپولا بودم. اين حضور باعث شد تا از همان زمان با تنش ها و دشواري ها و البته جذابيت هاي كارگرداني آشنا شدم.
* جاناتان و والري، شما به اتفاق هم فيلم ليتل ميس سان شاين را كارگرداني كرديد!
جاناتان دايتون: نتيجه كار براي خود ما هم جالب بود چون از ابتدا چنين قصدي نداشتيم. ما دو نقطه نظر متفاوت درباره فيلمنامه داشتيم. ولي عشق ما به فيلمسازي باعث شد تا شرايط كارمان چندان دشوار نباشد.
والري فاريس: من هميشه به نظرات جاناتان احترام مي گذاشتم، البته من نمي دانستم كه نتيجه كار چه خواهد بود ولي از اين فيلم ياد گرفتم كه بايستي در ابتداي كار، پاسخ همه سؤالات احتمالي را داشته باشيد و وظيفه بقيه عوامل را تعيين كنيم ولي خب، در بعضي اوقات براي برخي مشكلات پاسخي نداشتيم.
* آيا نويسنده و كارگردان بودن تفاوتي در فيلم نهايي ايجاد مي كند؟
- ننسي مايرز: به هنگام نگارش فيلمنامه هميشه تمركز كاملي دارم و اجازه نمي دهم هيچ اتفاقي اين تمركز را به هم بزند و حتي براي چند ماه رابطه ام با دوستان و آ شنايان به حداقل مي رسد. اما در خلال ساخت فيلم شما با هم در ارتباط هستيد و آن تمركز دوران فيلمنامه نويسي را نداريد. به همين خاطر من سعي مي كنم تا حتي الامكان به فيلمنامه وفادار باشم و از قبول پيشنهادات ناگهاني پرهيز مي كنم.
* آيا موقعيتي را تجربه كرده ايد كه چيزي روي كاغذ منطقي باشد ولي در عمل چندان جالب نباشد؟
ننسي مايرز: من شخصاً چنين تجربه اي نداشتم ولي تصور مي كنم گاهي اوقات بخشي از فيلمنامه تا زماني كه در سر صحنه اجرا نشده، نمي تواند مورد قضاوت قرار گيرد. من در چنين مواقعي حداكثر دو روز قبل از فيلمبرداري، فيلمنامه را بازنويسي مي كنم. چون اگر سكانسي فيلمبرداري شود فرصت براي جبران آن بسيار كم است.
* پس شما فيلمبرداري مجدد انجام نمي دهيد؟
ننسي مايرز: خير هرگز!
* شما خودتان را بيشتر فيلمنامه نويس مي دانيد يا كارگردان؟
ننسي مايرز: فيلمنامه نويس!
* ديويد، تو چطور؟
ديويد لينچ: من از ايده ها استقبال مي كنم و وقتي كه با ايده اي سينمايي روبه رو مي شوم، آن را يادداشت مي كنم و سعي مي كنم آن را گسترش دهم. اين گونه برخوردهاي ذهني هميشه برايم جالب بوده چون بعضاً منجر به داستان هاي خوبي شده است.
* منظور شما يك ايده بصري جديد است؟
ديويد لينچ: اين ايده مي تواند هر چيزي باشد، از يك شخصيت تا يك جمله و يا يك لوكيشن خاص.
* فيلم نهايي شما با ايده اوليه فيلم چقدر فاصله دارد؟
ديويد لينچ: فيلم نهايي بسيار وفادار به ايده اوليه است ولي با حضور در لوكيشن برخي شرايط عوض مي شوند و اگر لوكيشن مناسب فيلمنامه باشد، همه چيز مرتب خواهد بود.
* گيلرمو، شما تا چه حد خودتان را براي حوادث پيش بيني نشده در حين فيلمسازي آماده مي كنيد؟
گيلرمو دل تورو: من وسواس عجيبي در اين قضيه دارم و به همين خاطر از پيش همه چيز را مهيا مي كنم و سعي مي كنم براي هر چيزي يادداشت بردارم و تا زماني كه اين يادداشت ها از نظرم كامل نباشد، احساس آرامش نمي كنم.
* چه نكته جالبي در مورد كارگرداني وجود دارد؟
لينچ: همه چيز در مورد كارگرداني جالب است!
دايتون: در فيلم هاي تجاري شرايط تا حدي نااميدكننده است. چون در سر صحنه فيلم علاوه بر شما تهيه كننده و افرادي در استوديو هم تعيين كننده هستند.
* ساخت يك فيلم استوديويي را تجربه بزرگي مي دانيد؟
مايرز: هميشه در سر صحنه فيلم هاي استوديويي سعي مي كنم آرامش خودم را حفظ كنم چرا كه فلسفه كاري ام با سايرين متفاوت است. من در سر صحنه هميشه نگران هستم و حتي تغذيه ام دچار اختلال مي شود، اما با اين همه ظرف همه اين سال ها در نهايت از فيلمسازي لذت مي بردم و چون نويسنده هستم، دوست دارم كارگرداني كنم.
* اكثر شما كارگردان- فيلمنامه نويس هستيد. چرا؟
لينچ: من از دنياي نقاشي به سينما رفتم. در نقاشي شما يك ايده را در نظر مي گيريد و نقاشي مي كنيد. در سينما هم يك ايده را انتخاب مي كنيد و فيلمي بر اساس آن مي سازيد.
دل تورو: يكي از اولين قوانيني كه در هاليوود شنيدم و خوشحالم كه هرگز به آن عمل نكردم، اين بود كه هرگز در فيلم خودم سرمايه گذاري نكنم. اما من متوجه نمي شوم اگر واقعاً حاضر به سرمايه گذاري در فيلم خودم نباشم، چطور انتظار دارم شخص ديگري براي تماشاي آن پولي بپردازد؟
* ديويد، آيا خصوصيتي در كارگرداني وجود دارد كه تو هنوز فاقد آن باشي؟
لينچ: پول!
* يعني يافتن سرمايه گذار تا اين حد مشكل است؟
لينچ: نه تا اين حد ولي به هر حال پول جزو اولويت هاست.
* اين تجربه را در فيلم جاده مالهالند داشتي؟
لينچ: در آن فيلم خير، چون آن را براي تلويزيون ساختم ولي آنها فيلم را نخواستند و بعد از كانال پلاس مبلغي گرفتم و آن را تكميل كردم. من هميشه به فرانسوي ها علاقه داشتم چون هميشه از هنر حمايت كرده اند. آنها به هنر اعتقاد دارند و اين بسيار زيباست. اما بر خلاف آنها سيستم استوديويي خلاقيت را له مي كند و زماني كه شما كنترلي بر نسخه نهايي فيلم تان نداريد، در واقع يك كارگردان مرده ايد.
* آيا تا به حال فيلمي ساخته ايد كه دخالتي در نسخه نهايي آن نداشته باشيد؟
لينچ: بله، فيلم Due در سال 1984 كه به خاطر آن دو بار مردم! يك بار به خاطر عدم دخالت در نسخه نهايي و يك بار وقتي كه فيلم نتوانست در گيشه موفق باشد. اما با نام من به عنوان كارگردان بازاريابي شده بود.
* اگر اختيار تام به شما داده شود، يك فيلم استوديويي مي سازيد؟
لينچ: هنوز نمي توانم به آنها اعتماد كامل كنم و ترجيح مي دهم با بودجه اندك كار كنم ولي آزادي عمل داشته باشم.
استوز: فيلمسازي براي استوديو، مقابله با شيطان است. حتي در زماني كه حق ابراز عقيده در مورد نسخه نهايي را به شما مي دهند، شما امكان استفاده از آن را در عمل پيدا نمي كنيد.
* چرا سيستم استوديويي ديگر كارايي گذشته را ندارد؟
دايتون: اين سيستم هنوز شانس فعاليت را دارد ولي بايد خود را با شرايط وفق دهد.درست مثل شرايط دنياي موسيقي در 30سال گذشته. در آن زمان خوانندگان بزرگ استوديويي علاقه مندان را به استاديوم ها مي كشاندند ولي ناگهان خوانندگان پانك راك به صحنه آمدند و باعث شدند تا ژانر جديدي در موسيقي مطرح شود كه مستقل از استوديو ها بود. اكنون هم ما سايتي مثل يوتيوب را داريم كه به آماتورها اجازه مي دهد تا فيلم هاي خاص را توليد كنند كه گرچه با آثار استوديويي فاصله دارد، ولي به هر حال تماشاچي خاص خودش را دارد.
دل تورو: اما نگراني من از اين بابت است كه جامعه در رويكرد به اين رسانه جديد كمي كند است و عكس العمل جامعه آماتوري سينماگران به مراتب سريع تر از مخاطبان است. اما خوشحالم كه شرايط مثل قبل نيست كه مديران استوديوها همچون دايناسورها در خيابان ها قدم بزنند و احساس خطر نكنند. آنها به دليل فرم سازماندهي، عكس العمل كندي نسبت به اين پديده داشته اند و اكنون اين دايناسور خودخواه دچار بحران هويت شده است.
* اگر قرار بود در يك دوره تاريخي ديگر فيلمسازي كنيد، كدام دوره را انتخاب مي كرديد؟
دل تورو: دهه 60. هميشه دوست داشتم در اين دوره باشم تا ساختارشكني كنم!
مايرز: هميشه دوست داشتم يك نويسنده قراردادي در دهه هاي 30 و 40 بودم.
لينچ: من تقريباً هر دوره اي را به جز دهه 70 دوست دارم.
استوز: اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70. البته قبل از جنگ هاي ستاره اي و آرواره ها؛ زماني كه همه دوست داشتند فيلم غيرتجاري نگاه كنند.
* كدام صحنه از فيلم هاي قديمي را دوست داريد؟
لينچ: زماني كه گريس كلي و جيمز استوارت راز خانه روبه رويي را در فيلم پنجره عقبي(1954) كشف مي كنند.
دل تورو: صحنه بريده شدن چشم در فيلم سگ آندلسي از لوئيس بونوئل(1929).
دايتون: داستين هافمن در كليسا در فيلم فارغ التحصيل(1967).
استوز: چهار دقيقه آخر فيلم راننده تاكسي(1976).
مايرز: صحنه اي در فيلم بزرگ كردن بچه (1938) جايي كه كاترين هيپورن تور پروانه گيري را روي سر كري گرانت مي گذارد.
فاريس: كل فيلم ناپلئون از آبل گانس (1929) اولين بار كه فيلم را در دهه 80 در لس آنجلس ديدم، تقريباً گريه ام گرفته بود!
منبع: هاليوود ريپورتر، 10 فوريه
|