پنجشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۰۵۶ - Aug 10, 2006
شهر تماشا
Front Page

ماهيت واقعي شبكه هاي تلويزيوني غرب
حقوق بشر زير پاي CNN
سعيد مستغاثي
010734.jpg
اگر در روزهاي آغازين تجاوز اسراييل به لبنان ، برخي از شبكه هاي تلويزيوني غرب(به جز شبكه هايي مثل فاكس نيوز كه به قول خود آمريكاييان ، مغزخور است!) براي حفظ پرستيژ خود ، سعي مي كردند ظاهر قضيه را حفظ كرده و خود را بي طرف نشان دهند اما با برهم خوردن محاسبات سردمداران جنگ طلب غرب و درگير شدن اسراييل در يك جنگ طولاني تر از هميشه كه باعث شكسته شدن تمامي هيمنه آسيب ناپذيري ارتشش شد و همچنين شرمنده شدن همه سران عرب و ديگر حاكمان پرمدعاي جهان در قبال مقاومت مردانه حزب الله لبنان ، گويا اين شبكه هاي تلويزيوني نيز ناگزير دست از ظاهرنمايي خود برداشته و بي خيال دمكراسي و حقوق بشر و از اين جور لفاظي ها ، همه معيارهاي شرافت خبر رساني را زير پا له كرده اند!!
اينك شبكه هاي تلويزيوني مانند سي.ان.ان به طور علني از تجاوز و جنايات اسراييل دفاع مي كنند و با نمايش صحنه ها و تصاوير مختلف از عمليات ارتش رژيم صهيونيستي و مظلوم نشان دادن مردم اسراييل در جنگ ، سعي در فريب اذهان عمومي دنيا دارند.
شبكه تلويزيوني سي.ان.ان كه مرتبا در برنامه اي تحت عنوان پوشش بحران خاورميانه  ، در تمام 24 ساعت به انعكاس اخبار و گزارش هاي مستقيم از بيروت و حيفا و اورشليم مي پردازد ، چند شب پيش با تبليغات گسترده و در چند نوبت ، ابتدا گزارشي از روي يكي از ناوهاي جنگي اسراييل كه شهرهاي ساحلي لبنان را با توپ ها و موشك هايشان ويران مي كنند ، ارائه نمود و سعي كرد كه با زير ذره بين بردن زندگي و رفتار و عقايد سربازان و افسران آن ناو جنگي ، نوعي حس عاطفي در مخاطب برانگيزاند. اين شبكه برخلاف تمام اصول خبرنگاري و اطلاع رساني و قوانين حقوق بشر و روابط بشر دوستانه ، بدون آنكه به فجايع بوجود آمده توسط همين ناو جنگي اشاره نمايد كه چه زنان و كودكان و مردم بيگناهي با موشك ها و توپ هاي آن به زير آوار و آتش رفتند ، تنها به دغدغه ها و دل مشغولي هاي افراد آن كشتي جنگي پرداخت و حتي اعتراض آنها را كه چرا موشك هاي حزب الله در مقابل تجاوزشان به آب هاي لبنان ، آنان را هدف قرار مي دهند ، منعكس نمود!! به راستي اين موضع گيري چه تفاوتي دارد با اينكه در يك سري قتل هاي پي درپي به جاي آنكه به سراغ قربانيان و بازماندگان آنها بروند و شكايت و درد دل آنان را انعكاس بدهند ، با قاتل زنجيره اي گفت وگو كنند و اعتراضش مبني براينكه چرا از وي شكايت كرده اند را به صورت خبر پخش نمايند؟!!!
در برنامه اي ديگر (كه با تبليغات فراوان روي آنتن رفت) همين شبكه تلويزيوني سي.ان.ان  ، يك كودك و يك نوجوان اسراييلي را جلوي دوربين آورده بود تا در زمين هاي شمال اسراييل به دنبال تكه ها و تركش موشك هاي كاتيوشا بگردند كه چندتايي هم پيدا كردند و جلوي دوربين گرفتند! بعد از آن همين شبكه تلويزيوني طي گزارشي كه شامل مصاحبه هايي با اين دو كودك و نوجوان هم مي شد ، زمان زيادي براي اخلال در امنيت و آسايش كودكان اسراييلي كه در پناهگاهها به سر مي برند ، اشك تمساح ريخت! و حزب الله لبنان را متهم كرد كه به كودكان هم رحم نمي كند!!!
واقعا تلويزيون هايي مثل شبكه سي.ان.ان ديگر چگونه مي توانند خود را رسانه و تلويزيون معتبر و قابل اطميناني معرفي كنند؟چگونه مي توانند دم از دمكراسي و حقوق بشر بزنند ، در حالي كه خود آنها و همدستان اسراييلي شان تاكنون حتي يك مورد مرگ كودك و نوجوان در آمارهاي خود در طول جنگ اخير اعلام نكرده اند ، ولي همين آمارهاي نصفه و نيمه شان ، حكايت از مرگ مظلومانه صدها زن و كودك بي گناه لبناني در اثر بمباران هاي هواپيماهاي اسراييلي است؟ (پس از 14 روز همين رسانه ها اعلام كردند كه از 521 نفر كشته شده در لبنان فقط 27 نفر نظامي بوده اند در حالي كه همه 42 نفر كشته اسراييلي را سربازان ارتش تشكيل مي داده اند)چگونه اين رسانه ها مي توانند از اين پس باز هم مقوله شرافت خبرنگاري و اطلاع رساني آزادانه را مطرح نمايند ، درحالي كه همه دنيا ، دست و پاهاي كودكان معصوم قانا را در زير آوارهاي بمب هاي هدايت شونده ليزري اسراييل (كه به تازگي از آمريكا دريافت كرده بود) ديدند ولي تلويزيون سي.ان.ان فقط به خاطر عصبيت جاهلي روساي خود در هواخواهي صهيونيسم و اسراييل ، بي شرمانه ، ترس موهوم كودكان اسراييلي را از موشك هاي كاتيوشاي حزب الله لبنان در بوق هاي تبليغاتي اش مي كند؟ اين درحالي است كه همه كساني كه در جنگ ، با موشك كاتيوشا كار كرده و يا آشنايي داشته باشند (نگارنده به دليل اينكه مدتي را در اوايل جنگ تحميلي عراق عليه ايران ، در رسته اي گذراندم كه وظيفه حمايت ضد هوايي از يگان كاتيوشاي يكي از لشگرهاي ارتش را در جبهه سوسنگرد برعهده داشت ، تقريبا آشنايي مكفي با اين سلاح دارم) اطلاع دارند كه اساسا اين نوع موشك براي اهداف نزديك نظامي مثل گردان هاي تانك و توپخانه سبك (در حد چند كيلومتر) مورد استفاده قرار مي گيرد و قابليت استفاده براي هدف هاي دور را ندارد. بنابراين برد آن حتي به نزديكترين شهرهاي شمال اسراييل (با وجود اينكه اين شهرها در همان اوايل بحران اخير تخليه شدند) هم نمي رسد. در حالي كه احتمالا حزب الله لبنان براي هدف هاي دوربرد خود بايستي از نوع ديگري از موشك زمين به زمين استفاده كرده باشد. مقصود از اين پرگويي اين بود كه ملاحظه بفرماييد شبكه تلويزيوني فوق براي تبليغات عجولانه خود ، حتي از نظرات كارشناسانه هم استفاده نمي كند و هر لاطائلاتي را به نام خبر صحيح به خورد مخاطبانش مي دهد!
تلويزيون سي.ان.ان شرح نمي دهد كه كودكان لبناني حتي فرصت ترسيدن هم پيدا نكردند ، آنها را نمي توانستند از زير آوار بيرون بكشند و به بازي در جلوي دوربين وادارند و برنامه تبليغاتي بسازند . اصلا در لبنان احتياجي به اينگونه برنامه هاي تبليغاتي كه بچه اي را در جستجوي تكه هاي موشك كاتيوشا نشان داده تا مثلا مظلوميتش را بيان كرده و احساسات مخاطبان را برانگيزند ، نيست. همه شهرها و خيابان ها و ساختمان ها و خانه ها و اتاق هاي مخروبه لبنان گواهي سبعيت اسراييل و حاميانش و مظلوميت مردم آن است. لزومي ندارد دوربين هاي تلويزيون در اعماق خاك ها به دنبال نشانه هاي جنگ و تهديد امنيت باشند ، در لبنان ، زمين و هوا و در و ديوار نشانگر يك تجاوز غير انساني و سكوت مرگبار و غيرانساني تر محافل و مراكز مدعي حقوق بشر و دمكراسي است. اما چه كسي از اين تجاوز و آن رنج حرف مي زند؟؟؟
اين فضاي نامرد جهاني ، به شدت ما را به ياد سالهاي جنگ تحميلي و سكوت خفقان بار رسانه ها و مجامع به اصطلاح صلح طلب جهاني مي اندازد. مجامعي مانند شوراي امنيت سازمان ملل كه از 5 مهر ماه 1359 (كه رژيم صدام هزاران كيلومتر مربع از خاك ايران را تصرف كرده بود) تا 21 تيرماه 1361 يعني پس از اينكه خرمشهر به دست رزمندگان آزاد شد و در آن جبهه، نيروهاي بعثي تا مرز عقب كشيدند ، يعني حدود 21 ماه و 15 روز هيچ بيانيه و قطعنامه اي مبني بر آتش بس يا بازگشت به مرزهاي بين المللي صادر نكرد و تنها وقتي رزمندگان ايراني ارتش بعث را تا مرز جنوبي عقب راند ، با فشار آمريكا ، قطعنامه 514 از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد صادر شد كه همه نيروها به مرزهاي بين المللي بازگردند و آتش بس فوري اعلام شود!! به راستي اين شوراي امنيت در طول آن 21 ماه و 15 روز كجا بود كه بيانيه يا قطعنامه اي عليه تجاوز و جنايات نيروهاي صدام در هويزه و سوسنگرد و مهران و خرمشهر و آبادان و دهها شهر تصرف شده و به خاك و خون كشيده شده ايران ، صادر كند؟
به ياد دارم در عيد نوروز 1367 كه موشك هاي عراق هر روز و هر شب گوشه اي از تهران و ديگر شهرهاي ايران را تخريب مي كرد و عده اي از شهروندان بيگناه را به شهادت مي رساند ، ملت ما خيلي غريب تر از امروز لبناني ها بودند. در آن روزها همه دنيا يك صدا عليه ايران بود و صداي مردم ايران به هيچ كس در دنيا نمي رسيد. مثل امروز نبود كه لااقل ملتي مثل ملت ايران با تمام توان خود از مظلوميت لبناني ها دفاع كند و آزاديخواهان جهان را هم به هم صدايي بخواند. در آن بهاري كه حتي به روي سفره هاي هفت سين مان ، سرب داغ نشست ، ماهي ها در تنگ بلور مردند و آژير منقطع وضعيت قرمز حتي اجازه نداد تا آواز چلچله ها را بشنويم ، شاعر گرانقدر معاصر آقاي سهيل محمودي قطعه شعري در باره غربت سرزمين مان در دنياي بي عاطفه و سلطه پذير آن روز گفت به نام وطنم يكه و تنهاست... كه با اجازه آن بزرگوار آن قطعه شعر را در اينجا مي آورم ، گويا زبان حال امروز مردم لبنان است :
مرد غمگيني با آينه ها حرف نزد
و كسي نيست كه بپرسد چرا حرف نزد
در سكوتي كه به اندازه يك دلتنگي است
هيچ كسي وسعت اندوه مرا حرف نزد
مادرم گفت: چرا وقتي موشك آمد
آن طرف تر كسي از غربت ما حرف نزد
گفتم: امروز همه حنجره ها نامردند
زين سبب هيچ كسي هيچ كجا حرف نزد
وطنم اما مردي است كه هنگام دعا
شكوه را جزكه به درگاه خدا حرف نزد
وطنم يكه و تنهاست ، به تنهايي عشق
وطنم سوخت در آتش اما ، حرف نزد
وطنم جلوه بالاي غرور است و سكوت
كوه جز لحظه پژواك صدا حرف نزد
وطن اين شاعر شوريده ز تو مي پرسد
مي شود بي كسي ات را آيا، حرف نزد؟

گفت و گو با دكتر حسين كرمي مدير شبكه چهار سيما
نقطه اي كه صفر نيست
010737.jpg
سمانه بامشاد- شبكه هاي مختلف سيما هر يك سياست هاي خاصي را دنبال مي كنند؛ سياست هايي متفاوت كه البته همگي در خدمت يك كليت هستند. در تقسيم بندي شبكه هاي سيما از شبكه يك به عنوان شبكه ملي، شبكه دو به عنوان شبكه فرهنگ، شبكه سه به عنوان شبكه جوان و از شبكه چهار به عنوان شبكه فرهيختگان ياد مي شود. با اين تقسيم بندي طبيعي است كه برنامه هاي شبكه چهار سيما، بيشتر به سمت مباحث نظري و مقولات علمي و فرهنگي برود. شبكه اي كه حتي در پخش فيلم هاي سينمايي هم كه كاركردي سرگرم كننده دارند، پرداختن به مباحث نظري را فراموش نمي كند. شبكه چهار براساس تعريفي كه از مخاطب خود كرده برنامه سازي مي كند. مخاطبي فرهيخته كه الزاماً قرار نيست نخبه باشد و صرف علاقه مندي به مباحث جدي و داشتن اطلاعات اوليه، او را بيننده برنامه هاي شبكه چهار مي كند. دست كم اين تعريفي است كه دكتر حسين كرمي مدير شبكه، از مخاطبان خود ارائه مي دهد. گو اينكه فرهنگي بودن از ضروريات يك شبكه فرهيخته است.
* از شبكه چهار به عنوان شبكه فرهيختگان ياد مي شود. فرهيختگان در اين شبكه چه تعريفي دارد؟
- ما فرهيختگان را به لحاظ معنايي تقسيم بندي هاي مختلفي كرده ايم. در يك تعريف ابتدايي اين واژه به كساني اطلاق مي شود كه داراي مدرك تخصصي دانشگاهي يا حوزوي باشند، در واقع دارا بودن هر نوع سواد دانشگاهي يا معادل آن مي تواند باعث اطلاق واژه فرهيخته به آن فرد شود.
گروهي ديگر تعريف گسترده تري از اين واژه دارند. در واقع فرهيختگي را به نوعي گرايش تعبير مي كنند. هر نوع گرايشي كه فردي را جلب مباحث علمي، فرهنگي و نظري كند، او را به نوعي مخاطب شبكه 4 مي كند و مي توان او را فردي فرهيخته خواند. مثلاً ممكن است جواني هنوز وارد محيط دانشگاهي نشده باشد ولي به مباحث ژرف نظري، علمي يا هنري گرايش داشته و علاقه مند باشد.
نياز نيست مخاطب شبكه 4، الزاماً عالم و فردي دانشگاهي باشد. هر فردي كه زمينه مناسب براي مباحث علمي، فرهنگي و هنري داشته باشد مي تواند مخاطب ما باشد. فراموش نكنيد كه يكي از مهم ترين اهداف ما در شبكه،۴ ارتقاي سطح فرهيختگي است و ما بايد مخاطب علاقه مند را در هر زمينه اي ارتقا بخشيم.
* شبكه۴ چه در نوع برنامه سازي و چه در تعريف سياست ها، تفاوت هاي عمده اي با ديگر شبكه هاي سيما دارد. از اين تفاوت ها بگوييد.
- روش  ما در طرح و برنامه با شبكه هاي ديگر سيما اختلاف معناداري دارد. به لحاظ موضوعي شايد تفاوت چنداني ميان شبكه۴ با ديگر شبكه ها وجود نداشته باشد، بيشتر اين نحوه رويكرد ماست كه برنامه هاي شبكه را متمايز مي كند. رويكردي كه بيشتر جنبه تحليلي دارد و كوشيده مي شود هر موضوعي به صورت عميق شكافته شود. اتفاقي كه شايد در حوصله مخاطبان ديگر شبكه ها نباشد. به هر حال در شبكه۴ از نقطه صفر به مسائل نگاه نمي شود و فرض بر اين است كه مخاطب ما نسبت به موضوع پس زمينه و آگاهي هاي اوليه را دارد. به همين جهت برنامه ها با رويكردي ژرف، انديشمندانه تر توليد مي شوند.
* انتظاري كه از شبكه۴ به عنوان شبكه فرهيختگان مي رود اين است كه نسبت به مقولات فرهنگي مثل كتاب توجه بيشتري نسبت به ديگر شبكه هاي سيما داشته باشد. منتها برنامه هاي درباره كتاب در اين شبكه هم چندان پررنگ نيست.
- اتفاقاً پرداختن به موضوع كتاب، براي ما اهميت بسزايي دارد. ما در قالب چند برنامه متنوع به اين مقوله مي پردازيم. در برنامه كتاب  4، كتاب هايي كه منتشر مي شوند معرفي كرده و از نظر كارشناس و صاحب نظري هم در آن حوزه استفاده مي كنيم. برنامه اي هم به عنوان نقد كتاب داريم كه همان طور كه از نامش پيداست در آن به نقد كتاب پرداخته مي شود. در اين برنامه از حضور صاحب نظران و كارشناسان بهره مي گيريم و اتفاقاً برنامه نقد كتاب بازتاب هاي خوبي هم داشته است.
* آيا در انتخاب كتاب ها براي معرفي و نقد، معيارهاي خاصي را لحاظ مي كنيد؟
- طبيعي است كه در معيارهايمان مسئله كيفيت اهميت خاصي دارد. ممكن است مخاطباني كه ما آنها را هدف گيري نكرده ايم هم برنامه ما را ببينند منتها عمده ملاك ما مخاطب خاص اين شبكه است. مخاطب ما مخاطب ويژه اي است كه داراي اطلاعات اوليه است. نكته ديگر اينكه ما مي كوشيم در همه حوزه ها كتاب هاي مهم را پوشش دهيم. يعني همان قدر كه براي ما يك كتاب فلسفي اهميت دارد، يك كتاب علمي و حتي يافته هاي رياضي و يا رماني ارزشمند هم برايمان مهم است. در واقع به لحاظ موضوعي ميان كتاب هاي منتشره تفاوتي قائل نمي شويم. بلكه ملاك ما ميزان تخصصي بودن كتاب است. كتابي كه آنقدر عمومي است كه مي تواند در شبكه هاي ديگر معرفي شود، در شبكه 4 معرفي و نقد نمي شود. طبيعي است كتابي كه براي گروه سني كودك نوشته شده در اين شبكه معرفي نشود، چون كودكان مخاطب ما نيستند. جداي از اينها، تصور مي كنم شبكه 4 به لحاظ رسالتي كه دارد، جدي تر از ديگر شبكه ها به مقوله كتاب مي پردازد.
* چند درصد از برنامه هاي شما به كتاب و مسائل مربوط به آن مي پردازد؟
- ما نمي توانيم درصدي براي برنامه هاي صدا و سيما در حوزه كتاب و مسائل آن ارائه بدهيم ولي به هر صورت بحث هاي جدي در حوزه كتاب داريم.
* پرداختن به فلسفه بخش زيادي از برنامه هاي شبكه۴ را تشكيل داده است. علت اين حضور پررنگ چيست؟
- در مجموع برنامه هاي هفتگي شبكه 4، يك برنامه مشخص فلسفي با موضوع تدريس فلسفه در حوزه مشاوره داريم و در كنارش برنامه ديگري هم روي آنتن مي رود كه كم و بيش حال و هواي فلسفي دارد. عملاً برنامه ديگري در اين حوزه وجود ندارد كه به طور مستقيم به مباحث فلسفي بپردازد. البته اينها جداي از مباحث ديني است كه به هر شكل ممكن است به نوعي پيوندي هم با فلسفه برقرار كنند. به هر حال هر نوع بحث درباره دين يا كلاً هر بحث نظري به نوعي بحث فلسفي محسوب مي شود. مثلاً در برنامه سينما و ماوراء ، بحث هاي نظري كه مطرح مي شود با فلسفه هم نسبت برقرار مي كند.
* چرا به فلسفه مدرن كمتر پرداخته مي شود و بيشتر برنامه ها درباره فلسفه ديرين است؟
- ما در برنامه ريزي سال جاري در تلاش هستيم تا در حوزه انديشمندان روزآمد امروز صحبت كنيم. پيش از اين هم در برنامه با انديشمندان به اين موضوع مي پرداختيم. در حال حاضر هم در تلاش هستيم كه اين حوزه را گسترده تر كنيم.
* آيا شبكه۴ برنامه هايي براي جذب مشاركت جوانان هم دارد. اصلاً براي مخاطب جوان چه حركت هايي در اين شبكه صورت مي گيرد؟
- اين مسئله به راحتي قابل بحث نيست كه بگوييم مثلاً 23 درصد به جوانان اختصاص مي دهيم. براي جذب مخاطب جوان، بايد در برنامه سازي افرادي حضور داشته باشند كه جوانان با آنها رابطه بهتري داشته باشند. همچنين ادبيات حاكم بر شبكه، ادبياتي باشد كه جوانان بيشتر با آن رابطه داشته باشند. نكته ديگر ساختار برنامه هاست؛ ساختار برنامه ها نبايد جوان گريز باشد. فكر مي كنم نسل جوان ما هوشمند، توانا و علاقه مند مباحث جدي است.در حال حاضر هم مخاطب بسياري از برنامه هاي علمي و فرهنگي، نسل جوان هستند. در بحث جذب مخاطب، شيوه اي كه در شبكه۴ به كار برده مي شود، به هر حال تفاوت هايي با ديگر شبكه هاي سيما دارد و اين هم به خاطر رسالتي است كه براي شبكه۴ تعريف شده است. هدف اصلي شبكه،۴ ارتقاي سطح دانش و فرهنگ است و افق هاي سياست هاي حاكم بر برنامه سازي براساس اين هدف ترسيم مي شود.

نگاه
شبح هاي كژدم
تهماسب صلح جو- شايد فيلم شبح كژدم اثر ارزشمند كيانوش عياري را به ياد داشته باشيد. درباره جواني دوستدار سينماست كه به هر دري مي زند تا بتواند بر اساس فيلمنامه نوشته خودش، فيلمي بسازد و چون همه درها را به روي خود بسته مي بيند، سرانجام داستان فيلمنامه اش را در دنياي واقعيت و عرصه جامعه به اجرا مي گذارد و راه ماجراجويي پيش مي گيرد و... بالاخره معصومانه تن به تباهي مي سپارد.
آرزو بر جوانان عيب نيست . اين جمله را زماني كه جوان بوديم و از آرزوهايمان حرف مي زديم، بزرگترها به ما مي گفتند. نمي دانم در اين روزگار هم معنايي دارد يا نه؟
جسته گريخته در كوچه و بازار، توي اتوبوس و تاكسي و مترو به جوان هايي برمي خورم كه سوداي سينما و تئاتر در سر دارند. با شور و شيدايي، آرزوهايشان را برايم تعريف مي كنند. دلشان مي خواهد كارگردان يا بازيگر سينما شوند. خيال مي بافند. رويا مي پرورند و از من راهنمايي و كمك مي طلبند. (ناسلامتي، عمر و جواني ام را به پاي سينما ريخته ام!) اما راستش، نمي دانم چه بگويم. بيشتر براي اين كه توي ذوقشان نزده باشم با آنها همدل و همزبان مي شوم. اميد مي دهم آرمان و هدفشان را مي ستايم و... به خدا مي سپارمشان.
راستي فرجام كار اين جوانان آرزومند چه خواهد بود؟ آيا روزي مجال ذوق آزمايي و هنرنمايي خواهند يافت؟ جواني كه امروز وقت و سرمايه اش را در راه تحصيل و كسب تجربه مي گذارد، چه قدر بخت ورود به قلمرو سينما و تئاتر را دارد؟
مراكزي چون، دانشگاه تهران، دانشگاه هنر، دانشگاه سوره، دانشكده هنر و معماري، دانشگاه آزاد اراك، دانشگاه آزاد بوشهر، دانشگاه آزاد كرمان، دانشگاه آزاد اصفهان، دانشگاه تربيت مدرس برخي مراكز ديگر هر سال كلي دانشجوي رشته سينما و تئاتر مي پذيرند و فارغ التحصيل تحويل جامعه مي دهند. آموزشگاه هاي بي شمار انتفاعي نيز جاي خود دارند و مثل قارچ، درگوشه و كنار شهرها روييده اند و روزنه اميد آن دسته از شيفتگان سينما و تئاتر هستند كه نتوانسته اند به دانشگاه راه يابند و دنبال راه چاره اي براي جامه عمل پوشاندن به آرزوي خود مي گردند. حالا از خود بپرسيم، سينما و تئاتر ما چه قدر ظرفيت جذب هنرمند و هنردوست دارد؟ سينماي ما كجاست؟ چند تالار نمايش داريم؟ تلويزيون چه مي كند؟ آيا برنامه ريزان و سياستگذاران سينما و تئاتر و تلويزيون فكري به حال اين آرزومندان دلشده هنر نمايش كرده اند؟
نمي خواهم آيه يأس بخوانم. هميشه گفته ام: فردا روشن است . بي ترديد چهره هاي سينما و تئاتر فرداي كشور از ميان همين نسل برخواهند خاست، اما آيا براي همه جا هست؟
وقتي پاي درد دل جوانان آرزومند مي نشينم و مي فهمم؛ با چه سماجت و مشقتي براي راه يافتن به فضاي بسته سينما و تئاتر و تلويزيون تكاپو مي كنند و از جواني و مال و عمر خود مايه مي گذارند و گاه بازيچه فرصت طلبان مي شوند، دلم مي گيرد. ياد قهرمان عصيانگر فيلم شبح كژدم مي افتم كه چون همه راه ها را بسته ديد، مثل كژدم، نيش كينه بر پيكر خود فرو برد. هيچ دردي جانكاه تر از آرزوي بر دل مانده نيست. بياييد جوانان آرزومندمان را دريابيم.
قلم را آن زبان نبود كه سرّ عشق گويد باز
وراي حد تقريرست شرح آرزومندي

بازي
LHRA:
Drag Racing
سيستم:PC,PS2
سبك: اتومبيلراني
010746.jpg
اگر از علاقمندان
اتومبيلراني آن هم با شورلت ها و ماشين هاي آمريكايي قديمي (البته با امكانات جديد مثل مخزن نيترو) هستيد حتماً اين بازي را امتحان كنيد. در Drag Racing تمامي خودروها از ماشين هاي قديمي آمريكايي انتخاب شده اند. البته گرافيك بازي چندان بالا نيست و بدنه خودروها هم چندان با دقت و جزئيات طراحي نشده اند اما براي كسي كه عاشق رانندگي و ماشين سواري است شايد اين نكته چندان هم قابل تأمل به نظر نرسد. در اين بازي شما با يك فهرست بلند و بالا از انواع و اقسام تست ها كه مي توان روي خودرو انجام داد مواجه
مي شويد. مي توانيد قدرت مانور ماشين خود را در پيچ ها بهتر كنيد و يا حتي جنس لاستيك ها را از نوع مقاوم تري انتخاب كنيد. در كل بازي شامل 12 فصل از مسابقات قهرماني اتومبيلراني است كه در آنها بايد با كسب عنوان قهرماني كار را به پيش ببريد.

Metal Gwar Solid:
Digital Novel
سيستم:PSP
سبك: كميك ديجيتال
010743.jpg
يكي از فرمت هاي بسيار جالب و جديدي كه براي كنسول دستي سوني PSP عرضه شده،كميك هاي ديجيتالي است كه تاكنون دو نسخه از آنها منتشر شده است. داستان بازي زيباي سايلنت هيل و ماجراي تست اول بازيMetal Gear. كميك اين بازي، كاري بسيار هنري و در عين حال زيبا و جذاب است. دست كم براي افرادي كه هميشه طرفدار داستان نسخه اول اين بازي بوده اند اين كار، كاري به يادماندني و خاطره انگيز است.انتخاب لوكيشن ها و طراحي قسمت ها كاملاً بصورت قدم به قدم انجام شده و شما هيچ سكانسي را از دست نخواهيد داد. كميك بصورت پويا و در برخي صحنه ها (خصوصاً در بخش هاي مبارزه) كمي با حركت همراه است كه همين كار باعث طبيعي تر شدن نقاشي ها شده است. عليرغم اينكه تقريباً در هيچ جاي نقاشي شما اثري از ريزه كاري و دقت مشاهده نمي كنيد اما طراحي ها با محيط سازي هاي بسيار قوي و خوب همراهند و شما را كاملاً وارد فضاي بازي
مي كنند.

پرسوناژ
سعيد راد
اولين حضور تلويزيوني
010749.jpg
تا همين چند وقت پيش در مصاحبه هايش مي گفت كه بازيگر سينما بايد قدر خودش را بداند و در سريال هاي تلويزيوني بازي نكند. در واقع يكي از سرفصل هاي انتقادات سعيد راد از بازيگران جواني مثل پژمان بازغي و كامبيز ديرباز بازي آنها در سريال ها بود.
با اين همه اين بازيگر باسابقه چند روز پيش براي اولين بار مقابل دوربين تلويزيون ايستاد. سعيد راد بعد از اينكه حضورش در رئيس منتفي شد قرارداد بازي در سريال در چشم باد را امضا كرد. سريالي پرهزينه كه توسط مسعود جعفري جوزاني كارگرداني مي شود. راد در اولين تجربه تلويزيوني اش نقش رضاشاه را بازي مي كند.نقشي كه گفته مي شود حجم چنداني هم ندارد و يكي از نقش هاي مكمل سريال محسوب مي شود.
سعيد راد در حالي به جمع بازيگران اين سريال اضافه شد كه تا دقيقه 90 بازيگر اصلي فيلم كيميايي بود. رئيس چند روز پيش كليد خورد، در حالي كه راد مشغول بازي در سريال در چشم باد است.
مجيد صالحي
تعويق كارگرداني جزيره آرزوها
010740.jpg
قرار بود سريال جزيره آرزوها را مقابل دوربين ببرد، ولي توليد اين مجموعه فعلاً به تعويق افتاد. مجيد صالحي يكي از بازيگران اصلي مجموعه بوي خوش زندگي كار تازه علي شاه حاتمي است.
سريالي كه براي ماه رمضان توليد مي شود و صالحي تا زماني كه مشغول بازي در آن است نمي تواند جزيره آرزوها را كارگرداني كند. مجموعه اي كه گويا قرار است در اواخر مهر ماه كليد بخورد.
در حالي كه همه چيز براي توليد جزيره آرزوها مهيا بود، صالحي با پيشنهاد علي شاه حاتمي مواجه شد و ترجيح داد چند ماهي توليد سريال خودش را عقب بيندازد.
صالحي و شاه حاتمي در چند مجموعه تلويزيوني با يكديگر همكاري داشته اند.
اين بازيگر جوان در تلويزيون به شهرت رسيد و بعد به سينما آمد، او درحالي كه در سينما چهره پركاري شده، سعي مي كند سالي يك بار در تلويزيون هم حضور داشته باشد.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |    شهري    |
|   دانش    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |